جمعه 14 ارديبهشت 1403 شمسی /5/3/2024 9:42:15 PM

🔻روزنامه شرق
📍 اشتراک در نقد و پاسخ نقد
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا
ظاهرا برنامه هفتم توسعه در مراحل آخر تصویب در صحن علنی مجلس شورای اسلامی است، هرچند معلوم نیست که آیا مجموع آن یا بخشی از آن به کمیسیون تلفیق ارجاع می‌شود یا مستقیم پس از تصویب به شورای نگهبان ارسال خواهد شد و البته بعید است که مجمع تشخیص مصلحت نسبت به آن بی‌نظر باقی بماند. به‌هرحال بعید است مصوبات مجلس درباره برنامه هفتم حتی در صورت تغییر، حسب نظرات احتمالی شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت چندان دستخوش دگرگونی شود و برنامه هفتم مانند برنامه‌های قبلی و ضعیف‌تر از برنامه ششم اما از لحاظ ماهیت مشابه آنها مصوب خواهد شد. برنامه‌ای که شامل همه بخش‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور خواهد بود و منابع لازم همچون برنامه ششم در آن دیده نشده و در حقیقت متنی است از ایدئال‌های نویسندگان و تصویب‌کنندگان که بعضا به توسعه ارتباطی ندارد و حتی برخی بندهای قانونی آن که از لحاظ اجتماعی خلاف امر توسعه و پیشرفت است در برخی موارد مورد نقد رسانه‌ها قرار گرفته است. بر آن نیستیم که جریان تدوین و تصویب برنامه هفتم را بررسی کنیم، زیرا بارها این موضوع مورد بحث و دقت قرار گرفته است و در این فرصت می‌خواهیم به برخی اندیشه‌های منتشرشده در باب برنامه هفتم اشاره‌ای داشته باشیم.

در مرداد ۱۴۰۲روزنامه «شرق» جزوه‌ای به‌عنوان نقد برنامه هفتم توسعه منتشر کرد که در آن چند نفر از صاحب‌نظران به نقد برنامه پرداخته بودند. متعاقبا این روزنامه در آبان ۱۴۰۲ اقدام به چاپ جزوه‌ای دیگر در نقد جزوه قبلی درباره برنامه هفتم توسعه کرد. در این جزوه که پاسخ بر نقد قبلی بود و عمدتا توسط تهیه‌‌کنندگان برنامه هفتم نوشته شده بود، ضمن آنکه اشکالاتی بر نقادان جزوه اول وارد شده، به چگونگی برنامه هفتم توسعه پرداخته و در عین حال در برخی مقالات صرفا به توضیح و تشریح پدیده‌های مورد اشاره در برنامه پرداخته شده است. بگذریم از اینکه یکی از مقالات بیشتر جنبه جناحی دارد و عبارات نه چندان مناسبی نظیر «همپالگی‌ها»- «شرق‌نشینان غرب‌زده» (می‌توان به‌جای آن گفت کیهان‌نوردان شرق‌گرا!) در آن به کار رفته است که صد البته به تحلیل‌های معقول مربوط به برنامه، اشکالات برنامه‌ریزی در ایران، مشکلات موجود در کشور و مطالب مختلف گاه متضادی که در جزوه دوم مطرح شده لطمه وارد می‌کند و گفت‌وگو از مباحث برنامه‌ریزی را به کشمکش سیاسی جناحی تبدیل کرده است.

هرچند اصولا گفتمان برنامه‌ریزی قبل از تهیه برنامه هفتم، مسئله‌محور بودن برنامه ‌بوده است، اما به دلیل وجود دیدگاه برنامه‌ریزی عمومی و شرکت همه بخش‌ها اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و طرح همه آنها و آوردن مواد قانونی مربوط به آنها، چنین مستفاد می‌شود که همه بخش‌ها مسئله‌دار هستند و باید مسائل همه بخش‌ها را حل کرد و این یعنی لوث‌‌کردن مسئله‌محور بودن برنامه. مسئله‌محور بودن یعنی مسائل اصلی کشور دیده شود و قانون‌گذار به مسائل با اولویت اصلی بپردازد. فراموش شده است که «اگر همه شب‌ها قدر بودی شب قدر بی‌قدر بودی». حال وقتی همه زیربخش‌ها مسئله شود آنگاه مسائل اصلی و اولویت‌دار ماهیت خود را از دست می‌دهد و همه مسائل کشور یکسان دیده می‌شود.

حال می‌خواهیم اندکی به ماهیت محتوای کتاب شرق با عنوان «برنامه هفتم توسعه بدون تاریخ، بدون جغرافیا» و پاسخ به آن تحت عنوان «پیشرفت توأم با عدالت، برنامه هفتم توسعه» بپردازیم. از ظاهر امر چنین برمی‌آید که این دو نوشته با یکدیگر متضاد هستند، به‌خصوص آنکه در کتاب دوم حملات صریحی به برنامه‌ریزان قبلی کشور تحت عناوین مختلف شده است و به‌ویژه برنامه‌ریزان قبلی را فارغ از اندیشه‌های مبنایی انقلابی و اسلامی قلمداد کرده‌اند. اما اگر نگاهی به درون هر دو کتاب بیندازیم، جانمایه هر دو کتاب از پیش‌زمینه‌های ذهنی، ایدئال‌‌ها و ادعاها برمی‌آید و بسیاری نقاط مشترک در هر دو کتاب دیده می‌شود اما اصل موضوع و اینکه مسئله اصلی و اولویت امروز ایران کدام است، در پس عبارات و جمله‌پردازی‌هایی که نوعا نادرست هم نیست پنهان مانده است.

برنامه‌های شش‌‌گانه گذشته صرفا محصول سازمان برنامه و بودجه وقت نبوده است بلکه در این خصوص همه عناصر تصمیم‌گیر کشور در تدوین، بررسی و تصویب آن از جمله دولت، مجلس، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت مشارکت داشتند و مهر تأیید بر آن زده‌اند. نمی‌توان گفت به‌جز سازمان برنامه و بودجه بقیه بی‌اطلاع و ناوارد بوده‌اند، زیرا در صورت این ادعا معلوم می‌شود آن افراد در جایگاه غصبی نشسته بوده‌اند و بر آنچه نمی‌دانسته‌اند مهر تأیید زده‌اند و این خلاف آیه شریفه قرآن «ولا تقف مالک لیس به علم» است. حقیقت آن است که هرکدام از افراد عامل، تأییدکننده و تصویب‌کننده، اعم از اقتصاددانان، جامعه‌شناسان، وزیران، نمایندگان مجلس، اعضای مجمع تشخیص مصلحت و رؤسای جمهور که برگزیدگان علمی و دینی تأیید صلاحیت‌ شده بوده‌اند، روش و مشی برنامه‌ها را قبول داشته‌اند و این جز آن است که متهم کنیم اینان همگی آبشخورشان غرب بود و غرب‌پرست بوده‌اند. شاید هم بتوان ادعا کرد که اگر دولت‌ها برنامه‌ها را به همان نحو تصویب‌شده اجرا می‌کردند، شرایط امروز جامعه بسیار بهتر و شاید نزدیک به ایدئال بود.

هرچند به گفته آقای مصباحی‌مقدم ما الگو نداشته‌ایم. شاید بهتر باشد از بحث درباره برنامه‌های گذشته عبور کنیم و ببینیم حال چه باید انجام دهیم. گفتم وجه مشترک‌هایی در هر دو کتاب موجود است و مهم‌ترین وجه مشترک آن نگاه برنامه‌ریزی جامع در کشور است که نه پاسخ داده و نه توان اجرای آن در کشور موجود است و عدم اجرای برنامه‌های گذشته مؤید این امر است و ادعای اینکه برنامه هفتم توسعه تدوین‌شده حلّال مشکلات کشور است شاید صواب نباشد، زیرا همه شب‌ها را قدر دیده‌اند. اصولا وقتی برنامه‌ای تدوین می‌شود باید سؤال شود این برنامه برای کجا و برای چه تدوین می‌شود؛ در حقیقت باید تصویری از موضوع داشته باشیم تا بتوانیم درباره آن برنامه‌ریزی کنیم. تصویر فعلی ایران در برنامه هفتم کدام است. کدام امر در سراشیبی است. نقطه قوت کشور کدام است. الگوهای زندگی در کشور کدام الگوست. به مصرف‌گرایی جامعه و اسراف چگونه نگریسته می‌شود. آیا سیاست‌های خارجی کشور در آینده براساس دیدگاه‌های فعلی یعنی انقلاب دائمی ‌و صدور انقلاب اسلامی است و تحریم‌ها و عدم مشارکت در نظام بانکی از مفروضات است؟ آیا زیربناهای اقتصاد کشور از قبیل دشت‌های کشور، آب و تأسیسات موجود پایدار یا در حال اضمحلال است؟ آیا می‌خواهیم مصرف‌زدگی در کشور باقی بماند؟ از مسائل موجود کدام‌یک تعیین‌کننده است. کدام‌یک ما را به ناکجاآباد می‌برد یا اصولا می‌توانیم در شرایط فعلی از توسعه سخن بگوییم؟ یا آنکه باید به قول ریاست مجلس شورای اسلامی تصمیمات سخت و مهم بگیریم تا روند تخریب کنونی را متوقف کرده، به نقطه صفر توسعه برسیم و سپس برنامه‌ریزی برای توسعه داشته باشیم.

هر آنچه لفاظی کنیم و البته نظریه‌های اقتصادی را چاشنی آن کنیم، وقتی با چشمان باز به کشور ننگریم و مسائل اصلی و اولویت‌دار را درنیابیم راه به جایی نمی‌بریم. گمان دارم که نویسندگان جزوه اول «شرق» و پاسخ‌دهندگان آن در کتاب دوم نوعا مثل هم هستند، فقط ممکن است مهرهای هویتی که به خود زده‌اند، متفاوت باشد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 آتش‌بس محدود چه تاثیری بر موازنه قدرت می‌گذارد؟
✍️ دکتر ابراهیم متقی
ایالات متحده در روند بحران غزه از‌ سازوکارهای کنش حمایتی فراگیر و همه‌جانبه از اسرائیل بهره گرفت. الگوی کنش منطقه‌ای آمریکا از فضای موازنه خارج شد. آمریکا درصدد برآمد تا حمایت همه‌جانبه از اسرائیل را در دستور کار قرار دهد.ایالات متحده فضای دیپلماتیک و رسانه‌ای را در حمایت از اسرائیل بسیج کرد. در این دوران، رهبران آمریکا هیچ توجهی به افکار عمومی بین‌المللی نشان ندادند و در نتیجه زمینه برای خشونت تصاعد یابنده علیه فلسطینی‌ها، حماس و مردم غزه به وجود آمد.

آمریکا به این موضوع واقف بود که تصاعد بحران، چالش‌های فزاینده‌ای برای امنیت اسرائیل به‌وجود می‌آورد. به همین دلیل است که از دیپلماسی کنترل مسالمت‌آمیز بحران بهره گرفت. تصاعد بحران به مفهوم شرایطی بود که می‌توانست زمینه لازم را برای درگیری‌های خشونت‌آمیز بین کشورها و بازیگران مختلف فراهم سازد. در چنین شرایطی، حزب‌الله و حماس به‌عنوان محور کنش متقابل در برابر خشونت اسرائیل ظاهر شدند.

مقاومت حماس در غزه بیانگر این واقعیت بود که تصاعد بحران می‌تواند چالش‌های بیشتری برای اسرائیل به وجود آورد. مقاومت را باید در چالش متقابل نظامی و عملیاتی جست‌وجو کرد. اگرچه اسرائیل توانست غزه را در اشغال خود درآورد، اما تداوم این امر با هزینه‌های تاکتیکی قابل توجهی برای اسرائیل همراه بود. مقاومت مردم فلسطین و حضور ۳۰۰هزار شهروند غزه، کار اسرائیلی‌ها را دشوار و دشوارتر ساخت. جنگ شهری و هزینه‌های انسانی خشونت اسرائیل علیه فلسطین، جو بین‌المللی انسان‌دوستانه‌ای را در حمایت از مردم فلسطین به‌وجود آورد. اسرائیلی‌ها فکر می‌کردند بحران قابل مدیریت و کنترل است؛ درحالی‌که جامعه فلسطینی و گروه‌های مقاومت توانستند از سازوکارهای کنش متقابل برای خنثی‌سازی اقدامات پر شدت و خشونت‌آمیز اسرائیل استفاده کنند. چنین فرآیندی منجر به افزایش هزینه‌های نظامی و اعتباری برای اسرائیل شد. در این شرایط، جامعه جهانی با نشانه‌هایی از اعتراض فراگیر نسبت به خشونت و نسل‌کشی فلسطینی‌ها در غزه به‌گونه گسترده‌ای بسیج شد.

وضعیت استثنایی و آینده غزه
کارل اشمیت مفهوم وضعیت استثنایی را در ارتباط با جوامع ناپایدار، تحولات غیرقابل پیش‌بینی و دگرگونی‌های سریع به‌کار گرفته است. غزه هم‌اکنون در شرایط آتش‌بس ناپایدار قرار دارد. صلح در غزه به امری استثنایی تبدیل شده است، غرش یگان‌های نظامی در ۴۵روز گذشته همواره تداوم داشته و با هر شلیک، سرنوشت انسانی به پایان خود رسیده است. در این دوران نشانه‌هایی از محافظه‌کاری، درد و نفرت، بازتولید شده است.
در این دوران تاریخی، اسرائیل و ایالات متحده آتش جنگ و نابودی انسان‌ها را شعله‌ور ساختند. حماس و نیروهای مقاومت به تلاش خود برای بازدارندگی مبتنی بر عقلانیت تاکتیکی و قدرت ادامه دادند. حزب‌الله با الهام از تجارب جنگ ۳۳روزه، از صلح‌سازی مبتنی بر قدرت و امنیت متقابل، دکترین نظامی و عملیاتی خود را در فضای آشوب‌زده بازتولید و منعکس ساخت.

در چنین شرایطی این پرسش مطرح می‌شود که اعلام آتش‌بس محدود چه تاثیری بر موازنه قدرت به جا خواهد گذاشت و آینده جنگ را در منطقه پر تلاطم غزه چگونه شکل خواهد داد. واقعیت آن است که هر جنگ و منازعه‌ای انعکاس تغییر موازنه قدرت است، به همان‌گونه‌ای که شکل جدیدی از موازنه قدرت را منعکس می‌سازد.

۱- چرایی شکل‌گیری آتش‌بس
به همان‌گونه‌ای که آغاز و علت اصلی هر جنگ، انعکاس تغییر در موازنه قدرت است، آتش‌بس هم به‌عنوان انعکاس و نمادی از تغییر در معادله و موازنه قدرت خواهد بود. آتش‌بس در ادبیات و منطق کنش راهبردی به همان دلیلی شکل می‌گیرد که جنگ‌ها ظهور یافته و شکل خاصی از منازعه را منعکس سازد.

اسرائیل احساس می‌کرد که در عملیات نظامی خشونت‌آمیز خود می‌تواند موازنه قدرت را بر هم زند، حماس را در وضعیت انهدام قرار دهد و شکل خاصی از موازنه جدید را به‌وجود آورد. نتیجه این امر را باید در نشانه‌هایی از خشونت پردامنه و نسل‌کشی پرشدت اسرائیل دانست. در این فرآیند ایده‌آلیسم اروپایی نیز به پایان خط رسید. واقعیت‌های نهفته خود را آشکار ساخت و نشان داد که سیاست قدرت، محور اصلی رفتار بازیگران بین‌المللی و قدرت‌های بزرگ است.

۲- آینده آتش‌بس در غزه
توافق اولیه بیانگر آن است که اولین مرحله آتش‌بس در غزه به مدت ۴شبانه‌روز ادامه خواهد یافت. چنین مدتی برای مبادله اسرای آسیب‌پذیر ضروری و اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. اسرائیل و آمریکا فکر می‌کردند که تسخیر غزه، مزیت نسبی آنان را برای آزاد‌سازی اسرا فراهم می‌سازد؛ درحالی‌که اقدامات پر شدت اسرائیل صرفا منجر به تشدید و تزاید تلفات انسانی شد.

هر گونه وقفه در جنگ می‌تواند زمینه کاهش شدت و دامنه جنگ را به‌وجود آورد. آتش‌بس اولیه را می‌توان به‌عنوان گام نخستین برای مدیریت و کنترل بحران دانست. اگرچه بخشی از نیروهای حماس در روند جنگ، جان خود را از دست دادند، اما انگیزه حماس برای آتش‌بس، ریشه در پایگاه اجتماعی آنان دارد. شرایط سخت زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم غزه، نیازمند سازوکارهایی است که منجر به تلاش برای ترمیم شرایط و فضای جنگی شود.

اگرچه اسرائیل تمایلی به تداوم آتش‌بس ندارد، اما حماس و حزب‌الله از آمادگی عملیاتی برای اقدام متقابل برخوردارند. مبادله اسرا از این جهت اهمیت دارد که زمینه لازم برای اقدامات صلح‌آمیز در آینده را امکان‌پذیر می‌سازد. آتش‌بس در شرایط موجود به‌عنوان موضوعی انسانی تلقی خواهد شد. آمریکا، اروپا، ایران و بسیاری از کشورهای خاورمیانه در شرایط موجود به موضوعات انسان‌دوستانه توجه نشان داده‌اند. آتش‌بس می‌تواند پاسخی به نیاز‌ها و مطالبات عمومی جامعه بین‌المللی محسوب شود. اگرچه تداوم آتش‌بس امری مبهم به نظر می‌رسد، اما شروع و آغاز مبادله اسرا از قابلیت لازم برای تداوم و صلح‌سازی مرحله‌ای در شرایط جنگ، منازعه و بحران برخوردار است.

۳- تاثیر جنگ غزه بر موازنه قوا
هر جنگی را باید انعکاس تغییر در موازنه قدرت دانست. فلسطینی‌ها که از هویت مقاومت برخوردار بودند، به گونه تدریجی موقعیت خود را ارتقا دادند و از اعتماد به نفس لازم برای کنش عملیاتی برخوردار شدند. چگونگی و فرآیند هرگونه جنگ، صلح، قدرت و امنیت تابعی از موازنه قدرت خواهد بود. آتش‌بس اعلامی نیز نشانه‌هایی از موازنه جدید را منعکس می‌سازد.

برخی از نظریه‌پردازان از جمله آلکساندر جورج به این موضوع اشاره دارند که روند مدیریت بحران و آتش‌بس بدون تغییر در معادله قدرت، توان عملیاتی کشورها و میزان خستگی آنان برای ادامه جنگ پیوند خورده است.

کنش عملیاتی اسرائیل و میزان مقاومت حماس در این جنگ و منازعه بیش‌از ۴۵روز ادامه یافت. اسرائیل از تمام قدرت عملیاتی و حمایت دیپلماتیک آمریکا برخوردار شد. کنش عملیاتی اسرائیل بدون پشتوانه دیپلماتیک، اقتصادی و رسانه‌ای آمریکا و اروپا امکان‌پذیر نبود. آمریکا از اواسط نوامبر در شرایطی قرار گرفتند که آتش‌بس را اجتناب ناپذیر دانسته و تداوم جنگ را پر مخاطره تلقی می‌کردند.

آتش‌بس ۲۳نوامبر می‌تواند ماهیت مرحله‌ای داشته باشد؛ اما هر جنگی به سطح خاصی از موازنه که رسید، در فضای آتش‌بس قرار می‌گیرد. واقعیت آن است که اسرائیل آتش‌بس را نقض خواهد کرد؛ اما چنین اقدامی در فضای مدیریت جدید بحران قرار می‌گیرد.

نتیجه
جنگ و منازعه، واقعیت اجتناب‌ناپذیر تحولات سیاسی خاورمیانه خواهد بود. هر جنگی را می‌توان انعکاس تغییر در موازنه قدرت دانست. موازنه در خاورمیانه که ویژگی اصلی آن را وضعیت استثنایی شکل می‌دهد، به‌عنوان واقعیت تکرارشونده و اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

اسرائیل و حماس از ‌سازوکارهای کنش پر شدت بهره گرفته و محیط منطقه‌ای خاورمیانه را در وضعیت بحران و ستیزش اجتناب‌ناپذیر قرار دادند. این امر نشان می‌دهد که اولا خاورمیانه در بین حوزه‌های جغرافیایی به‌عنوان منطقه استثنایی محسوب می‌شود. ثانیا جنگ حماس و اسرائیل، کنش در محیط آشوب‌زده رانشان می‌دهد. در چنین شرایطی آتش‌بس ماهیت مرحله‌ای دارد. ثالثا در دوران پس از جنگ، شکل جدیدی از موازنه ایجاد خواهد شد. موازنه جدید با نشانه‌هایی از عقلانیت تاکتیکی همراه خواهد شد. اسرائیل، کشورهای جهان عرب و جبهه مقاومت در فضای عمل‌گرایی تاکتیکی قرار می‌گیرند. انشعاب‌های جدیدی در خاورمیانه به‌وجود می‌آید، هر انشعاب نشانه شکل جدیدی از موازنه عمل‌گرایانه است و می‌تواند فضای تعادلی جدیدی با مقاومت ایجاد کند. طبعا این روند می‌تواند اندیشه دو دولت را بازتولید و هویت مقاومت را به هویت مشروعیت بخش تبدیل کند.


🔻روزنامه کیهان
📍 چرا اسرائیل تسلیم آتش‌بس شد؟
✍️ جعفر بلوری
سه‌شنبه شب یعنی ۳۰ آبان ۱۴۰۲ و در چهل‌ و ششمین روز جنگ غزه، سرانجام نتانیاهو برخلاف تمام ادعاهایی که داشت،
تن به آتش‌بسی ۴ روزه داد. این آتش‌بس که قرار است از صبح امروز پنج‌شنبه آغاز شود، هم مهم است، هم متزلزل است و هم حقایقی را برملا می‌کند. در این باره گفتنی‌هایی هست:
۱-هیچ بعید نیست این آتش‌بس ، حتی دقایقی پس از آغاز، از سوی صهیونیست‌ها نقض شود؛ چرا در این‌جا، با یک طرف متعادل و عادی که پایبند به تعهداتش باشد مواجه نیستیم. اگر به اظهارات و مواضع صهیونیست‌ها طی همین چهل و هفت روز گذشته درباره فلسطینی‌ها رجوع کنید، قطعا شما هم به این نتیجه خواهی رسید که طرفِ جنگ فلسطینی‌ها، موجوداتی به شدت نژادپرست هستند که خود را از همه نوع بشر برتر می‌دانند لذا اهمیتی هم به تعهداتی که می‌دهند نمی‌دهند. اگرهم جنایاتی را که در این چهل و اندی روز در غزه مرتکب شدند مرور کنید، وحشی بودنشان دستگیر شما می‌شود. دیدیم که از بالاترین و رسمی‌ترین مقامات صهیونیست ، تا خاخام‌ها و نظامیان این رژیم، جلوی دوربین‌های تلویزیونی گفتند، ساکنان غزه را اصولا انسان نمی‌دانند و کشتن زنان و کودکان ساکن این باریکه را امری درست و انسانی می‌دانند! آنها «اعتقاد دارند» که خداوند نه فقط ساکنان غزه- که تمام انسان‌ها -را برای خدمت به این نژاد خلق کرده است. آن‌قدر از این دست موضع‌گیری‌ها گرفته‌اند که نیازی به نقل قول مستقیم و آوردن اسامی آنها نیست، یک جست‌وجوی ساده اینترنتی کفایت می‌کند. بنابر این هیچ بعید نیست زیر تعهداتشان زده و آتش‌بس را به بهانه‌های مختلف نقض کنند. از همین رو تمام گروه‌های مقاومت یعنی حزب‌الله لبنان و یمن و فلسطین هشدار داده‌اند، درصورت تخلف صهیونیست‌ها از مواد آتش‌بس، پاسخ متناسب خواهند داد.
۲-این آتش‌بس از اهمیت فوق‌العاده بالایی برخوردار است. برای یافتن چرایی این اهمیت، کافی است به اظهارات بلندپایه‌ترین مقامات رژیم صهیونیستی که طی روزهای آغازین جنگ به طور مرتب تکرار می‌شد، رجوع کنید. بنیامین نتانیاهو، گالانت و هرتزوگ، به ترتیب نخست‌وزیر، وزیر جنگ و رئیس رژیم صهیونیستی نه یک یا دو بار بلکه بارها تاکید کرده بودند «هیچ‌گونه وقفه بشردوستانه»‌ای را نخواهند پذیرفت و تا زمان تسخیر کامل غزه و ریشه‌کن کردن حماس و آزادی تمام اسرای جنگ را با قدرت ادامه خواهند داد. این لاف‌های گزاف‌‌، مال یک سال و ده سال پیش نیست؛ متعلق به همین چند روز گذشته است. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، نه غزه اشغال شده، نه حماس ریشه‌کن شده و نه تمام اسرای صهیونیست آزاد شده‌اند و همین سه کذابی که نامشان رفت، کسانی هستند که نمایندگانشان با حماس به توافق رسیده‌اند. به عبارتی، پذیرش این آتش‌بس از سوی صهیونیست‌ها به معنای شکست اسرائیل است. اسرائیلی که کمک‌های بی‌وقفه مالی، تسلیحاتی، نظامی و اطلاعاتیِ آمریکا، آلمان، انگلیس و چند کشور مرتجع عربی را داشت اما حریف چند گروه مقاومت در یک باریکه و دو نقطه دیگر خارج از این باریکه نشده است. اسرائیل با ریختن ده‌ها هزار تُن بمب و موشک بر سر مردم غزه -که قدرت تخریب آن سه برابر بمب‌های اتمی است که آمریکا بر سر مردم ژاپن ریخت- به اهداف اعلامی‌اش نرسید و حالا می‌گوید: «دردناک است. ما مجبور به پذیرش آتش‌بس شدیم.». آیا همین یک جمله اسحاق هرتزوگ اسرائیل، برای اینکه بدانیم، پذیرش این آتش‌بس به معنای شکست اسرائیل است، کافی نیست؟
۳-از آنجایی که کنترل امور اسرائیل، از همان روز ۷ اکتبر و ضربه تاریخی حماس به این رژیم، از دست صهیونیست‌ها خارج شد و اداره امور این رژیم جعلی به دست آمریکایی‌ها افتاد، می‌توان شکست اسرائیل را مساوی با شکست آمریکا دانست. اسنادی وجود دارند که نشان می‌دهند آمریکایی‌ها، هم در جریان جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ و هم در این جنگ، با آتش‌بس-دائم یا موقت- مخالفت می‌کردند. در جنگ ۳۳ روزه در همان ایام نخست (روز هشتم) و در جنگ فعلی غزه نیز از روزهای چهارم یا پنجم، صهیونیست‌ها بنا به دلایل متعدد از جمله آسیب‌پذیری در جنگ‌های طولانی، خواستار آتش‌بس می‌شوند، اما آمریکایی‌ها اجازه این کار را نمی‌دهند. اظهارات امثال نتانیاهو و گالانت درباره مخالفتشان با آتش‌بس (که در بند ۲ به بخشی از آن شاره شد) اظهاراتی هستند که دولت دموکرات آقای بایدن در دهانشان گذاشته است. فلذا، پذیرش این آتش‌بس به معنای عقب‌نشینی و شکست آمریکا نیز هست.
۴-در چرایی تسلیم شدن آمریکا و رژیم صهیونیستی و تن دادن آنها به آتش‌بس، می‌توان به چند نکته مهم اشاره کرد. رسانه‌های عبری زبان مثل «هاآرتص» می‌گویند، دلیل این عقب‌نشینی، فشارهای گسترده افکار عمومی جهان بوده است. بنابر اعلام مراکز مطالعاتی این رژیم، ۹۵ درصد اعتراض‌های خیابانی که در جهان طی این مدت رخ داده است، در حمایت از ملت مظلوم فلسطین و علیه جنایات وحشیانه صهیونیست‌های کودک‌کش بوده و تنها ۵ درصد این تجمعات در حمایت از صهیونیست‌ها برگزار شده‌اند و بخشی از این ۵ درصد هم با دریافت پول و به شکل مصنوعی راه‌اندازی شده‌اند. شجاعت و مقاومت مثال‌زدنی ساکنان غزه نیز از دیگر دلایل این عقب‌نشینی اسرائیل است. این شجاعت نیز
نه ارتباطی با ژن این مردمان مسلمان دارد و نه تحت تاثیر آب و هوا یا نوع تغذیه آنهاست! تقریبا تمام ساکنان ۲ و نیم میلیون نفری باریکه غزه در شرایط جنگی، محاصره کامل و سخت، زندگی کرده و بزرگ شده‌اند. از دریچه «روانشناسی اجتماعی» اگر به این موضوع نگاه کنیم، می‌توانیم نتیجه بگیریم ؛ مردمانی که در شرایط سخت بزرگ شده باشند، شجاع‌تر از مردمان دیگر خواهند بود. حالا به این وضع، ایمان و توکل را هم اضافه کنید. دیروز گاردین طی گزارشی خواندنی نوشت که نزدیک به دو میلیون جوان آمریکایی با مشاهده شجاعت فلسطینی‌های ساکن غزه، کنجکاو شده و با رجوع به قرآن، در جست و جوی راز این همه شجاعت و مقاومت برآمده‌اند: «مگان بی. رایس عاشق خواندن است. او اخیرا یک باشگاه کتاب‌خوانی در شبکه اجتماعی دیسکورد» راه‌اندازی کرده و اقدام به معرفی کتاب به مخاطبان می‌کند. ماه گذشته رایس که دارد ۳۴ ساله می‌شود و در شیکاگو زندگی می‌کند، در حساب‌های کاربری‌اش در فضای مجازی درباره بحران انسانی در غزه صحبت می‌کرد. او می‌گوید می‌خواستم درباره دین مردم فلسطین صحبت کنم و اینکه این دین چقدر قوی است که آنها حتی وقتی همه چیزشان از دست رفته باز هم در اولین فرصت از خداوند تشکر می‌کنند. در همین اثنا، بعضی از طرفداران رایس در فضای مجازی به او گفته‌‌اند که می‌تواند برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر درباره دین اسلام کتاب مقدس مسلمانان، قرآن را مطالعه کند. بعد از آن رایس با آنکه در خانواده‌‌ای مذهبی بزرگ نشده بود در دیسکورد باشگاه کتب مذهبی دنیا را راه‌اندازی کرد و از آدم‌های دارای پیش‌زمینه‌های مذهبی مختلف دعوت کرد تا در کنارش به مطالعه قرآن بپردازند.
یکی دیگر از دلایل عقب‌نشینی آمریکا و اسرائیل از اظهارات اولیه‌شان و پذیرش این آتش‌بس، به یاران شجاع و با وفای حماس باز‌می‌گردد. حماس این بار در مواجهه با اسرائیل تنها نبود. حزب‌الله لبنان که بنابر اعلام شبکه تلویزیونی الجزیره، توانایی‌های نظامی‌اش، محافل علمی-نظامی غرب و آمریکا را به حیرت کشانده، حتی یک روز هم غزه را تنها نگذاشت. انقلابیون یمن نیز در این مدت سنگ‌تمام گذاشتند. در واقع آمریکا و اسرائیل (و صدالبته یک
دو جین از کشورهای عربی و غربی این بار با سه جبهه به شدت فعال و با انگیزه و شجاع مواجه بودند. حزب‌الله لبنان بنا بر اعلام رسانه‌های غربی به تنهائی چیزی بالغ بر ۱۰۰ هزار نظامی صهیونیستی را در جبهه شمال درگیر کرده‌ که بسیاری از آنها، جزو نیروهای نخبه صهیونیستی و آمریکایی هستند. ارتش و انقلابیون یمن نیز امن‌ترین نقطه اسرائیل یعنی بندر ایلات را «ناامن» کرده‌اند؛ کشتی تجاری رژیم صهیونیستی با میلیاردها دلار خودرو را به غنیمت گرفته و دریای سرخ را هم برای صهیونیست‌ها و هر آنکه به این رژیم متصل باشد، ناامن کردند. همین دیروز دانیل‌هاگاری، سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی اعلام کرد، یمنی‌ها علاوه‌بر پهپاد، موشک‌های کروز خود را هم علیه ایلات به خدمت گرفته‌اند.‌


🔻روزنامه اطلاعات
📍 اسرار پشت پرده
✍️ سمر پورمحسن
خبر آمده که دوباره در رسانه سلطنت طلب من و تو، سرو صدایی از جانب مرد مخوف سازمان اطلاعات و امنیت رژیم شاه، موسوم به ساواک قرار است در قالب گفت و گو روی آنتن رفته و برای عموم مردم پخش شود. شاید توضیح درباره ثابتی برای کسانی که با سوابق و کارهایش آشنا بوده و از نقش وی در بستن فضای آزاد و سانسور و ایجاد هراس در مردم و مسئولان کشور زائد به نظر آید اما برای نسلهایی که او را نشناخته اند و از روش زشت وی در پرونده سازی برای مقامات و افراد مؤثر در کشور بی خبر هستند لازم است چند کلمه ای از برنامه ها و کارهای او را شرح داده و شعبده هراس و شکنجه و زندان را، که به اتهامهایی نظیر برهم زدن نظم، مخالفت با نظام پهلوی، توهین به مقام مستبد سلطنت، و تهدید امنیت ملی و امثال آن دستگیر و شکنجه و گاه اعدام میشدند، به درستی بشناسیم.
ثابتی به ظاهر اگرچه هیچوقت شکنجه‌گر نبود، اما امضایش پای پرونده‌ی اغلب مبارزین پیش از انقلاب به چشم می‌خورد. چه زمانی که مسئول بخش مبارزه با کمونیستها بود، چه زمانی که معاون و مدیرکل امنیت داخلی ساواک بود.
آن سال‌ها پرویز ثابتی، کسی بود که چرخش قلم و نظریۀ پای گزارش‌های اطلاعاتی اش، سرنوشت خیلی از کسانی که در سر سودای مبارزه با رژیم شاه داشتند را رقم می‌زد: دستگیری، حبس و اعدام.
در واقع آن هیولای مخوفی که از ساواک در ذهن خیلی از مردم شکل گرفته و نماد استبداد و خفقان و زندان و داغ و درفش بود، نتیجۀ عملکرد اداره امنیت داخلی بود. مرکزی ورای قوانین، که در طول ده پانزده سال توانست سایه‌اش را روی سر همۀ مسئولان و متنفذان و مدیران و استادان و دانشجویان و دیگر اقشار جامعه گسترده کند. به ویژه اگر صدای منتقد و آگاهی از دهان کسی بیرون می آمد، به سرعت از سوی ثابتی و کمیته مشترک ضد خرابکاری، پرونده قطوری برای وی تشکیل داده و راهی زندان و بازجویی و شکنجه گاه می شد.
سنت زشت و تجسس بی معنا و غیر قانونی ثابتی و افرادش، به تدریج موجب زوال و تزلزل در ارکان سیستم شد و با توفان انقلاب طومارش در هم پیچید. این دستگاه و برنامه، ظاهرا برای حفاظت از سلطنت مستبد عمل می کرد، اما در عمل موجب رویگردانی و نفرت عموم شد و موریانه وار پایه های تخت استبداد قهار از بین برد. سلطنت متکی بر زندان و شکنجه و کشتن و ساکت کردن مخالفان، با اعمال ثابتی و افرادی چون او رسوا و منزوی شد تا آنکه دیگر توان اداره کشور از دستش خارج شد.
مبارزین، که در ادبیات آن روزهای ساواک و ثابتی، تروریست و خرابکار بودند؛ همۀ مردم را در بر می‌گرفتند. از توده‌ای ها و چریکهای فدایی خلق و مصدقی ها و جبهه ملی گرفته تا نهضت آزادی و مجاهدین خلق و مبارزین مسلمان و روحانیت پیرو امام خمینی که به تدریج در دهه چهل و اوایل دهه پنجاه نقش مهمی در جذب دانشجویان و طلاب داشتند و با محبوبیت بیشتر، عموم مردم را، از کارگر و بازاری شهرستانها گرفته تا دانشجویان ایرانی خارج از کشور جذب و جلب نموده بودند. همین جریان رهبری مخالفان را برعهده گرفت و به انقلاب فراگیر تا سقوط سلطنت انجامید.
در این بین کمیته مشترک ضدخرابکاری، مخوف‌ترین جایی بود که تشکیلات پرویز ثابتی می‌توانست کسی را روانۀ آنجا کند. سیاهچالی که شکنجه‌گرانش پس از انقلاب، رازهای ناگفته‌ای از آن را برملا کردند. از جمله نام برخی مبارزین که آن زمان گفته می‌شد در درگیری کشته شده‌اند، اما در واقع زیر شکنجه جان سپرده بودند.
در تمام این سالها یک نفر بود که وجودش و نامش هم‌پای شبح ساواک رشد کرده بود: پرویز ثابتی. به همین خاطر بود که پس از انقلاب جزو معدود کسانی بود که تا سالهای سال،به گونه ای مخفی شد که نه ردّی از او برجای بماند و نه به راحتی بتوان به او دسترسی پیدا کرد.
حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات دربار که سالها قائم‌مقام ساواک بود، بعدها در خاطراتش از آخرین روزهای رژیم شاه نوشت: «ثابتی برای خداحافظی به دیدنم آمد و گفت که می خواهد به آمریکا برود و همتای آمریکایی او در سفارت برایش مسجل کرده که در «سیا» شغلی به او واگذار خواهد شد. از این جهت راضی به نظر می رسید.»
درباره عملکرد و سوابق او سخن بسیار است و ما در فرصتی مناسب، درباره کارنامه سیاه او اسناد و مطالب بیشتری را به نظر خوانندگان گرامی خواهیم رساند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ابتکار عمل در دست تل‌آویو نیست
✍️ نادر کریمی‌جونی
در تمام ۴۵ روز گذشته که جنگ در نوار غزه ادامه داشته اسرائیل از همه توان خود برای آزادسازی گروگان‌هایش که نزد حماس نگهداری می‌شوند و نابودسازی گروه حماس، استفاده کرده است. تردیدی نیست که تحولات همین روزها که انجام مذاکرات برای آزادسازی گروگان‌ها و آزادی زندانیان فلسطینی را رقم زده، نشانه محکم و آشکاری است مبنی بر اینکه تدابیر نظامی اندیشیده شده، کشتار نظامیان و غیرنظامیان و بمباران و تخریب اهداف اعلام‌شده و…، تاکنون نتیجه‌بخش نبوده و نتوانسته افکار عمومی اسرائیلی‌ها را در مورد موفقیت ارتش و کابینه جنگ کشورشان اقناع کند.

از ابتدای منازعه بنیامین نتانیاهو اهداف خود از شروع و تداوم جنگ در غزه را به ترتیب، نابودی حماس، آزادسازی گروگان‌ها از دست حماس و برقراری ترتیبات جدید امنیتی به نحوی که دیگر حادثه هفتم اکتبر رخ ندهد، اعلام کرده بود. کابینه جنگ هم که در تل‌آویو تشکیل شد همین اهداف را مدنظر قرار داد و اعلام کرد. در این هدف‌گذاری سخنی از معامله با حماس و مذاکره با گروگانگیر‌ها گفته نشده بود و به همین دلیل ناظران و تحلیلگران بر این باور بودند که با توجه به هدفگذاری ترتیبی بیان شده، اول حماس نابود می‌شود و بعد گروگان‌ها آزاد خواهند شد. در نهایت دولت اسرائیل، اداره امور غزه را به دست خواهد گرفت یا به محمود عباس خواهد سپرد تا آنچه در هفتم اکتبر رخ داد دیگر تکرار نشود و خاطر اسرائیل برای همیشه یا دست‌کم برای مدت زمان طولانی، آسوده شود. در ۴۵ روز گذشته و به ویژه در سه هفته گذشته که حملات نفوذی و اشغال خاک غزه از سوی ارتش اسرائیل به اجرا گذاشته شده نه فقط حماس نابود نشده، بلکه به جز دو جسد از گروگان‌ها، فرد زنده‌ای از این افراد پیدا نشده و در نهایت نظامیان اسرائیلی تسلط امنیتی بر باریکه غزه حاصل نکرده‌اند تا آن را به دولت خودشان یا دولت خودگران بسپارند. به این ترتیب هیچ‌یک از اهدافی که نتانیاهو و کابینه جنگ او، اعلام کرده بودند حاصل نشده و به جز گرفتن تلفات از نظامیان و غیرنظامیان فلسطینی و تخریب اماکن و تاسیسات نظامی و غیرنظامی این منطقه، دستاورد دیگری نصیب رهبران و ژنرال‌های تل‌آویو نشده است.
گمان غالب آن است که مذاکراتی که برای برقراری آتش‌بس موقت و آزادسازی بخشی از گروگان‌ها و اسیران در مراحل نهایی قرار دارد به زودی عملیاتی می‌شود و نتایج آن قابل مشاهده است. اگرچه در مقابل این مذاکرات برخی رقبای نتانیاهو مانند بن‌گویر ایستادگی کرده و برای نابودی آن به دادگاه‌های تل‌آویو متوسل شده‌اند، اما تردیدی نیست این مخالفت‌ها که ماهیتی غیرفنی و سیاسی دارند، ضعیف‌تر از آن هستند که بتوانند از تداوم روند حاضر جلوگیری کنند. به همین دلیل انتظار عمومی آن است که امروز (پنجشنبه) یا جمعه این مذاکرات به توافق تبدیل و با برقراری آتش‌بس، زندانیان و گروگان‌ها مبادله شوند. نتانیاهو در همین چند روز گذشته بارها تاکید کرده که بلافاصله پس از پایان دوره چهارروزه آتش‌بس، جنگ با قوت تمام و برای حصول اهداف از پیش‌گفته‌شده، آغاز خواهد شد، اما همه می‌دانند که اگر اسرائیلی‌ها، توان کافی برای حصول اهداف یادشده داشتند، هیچ وقت تن به برقراری آتش‌بس نمی‌دادند. دقیقا به همین دلیل است که امید اسرائیلی‌ها به نابودی حماس که در صدر اهداف اسرائیل قرار داشته است، اکنون بیش از هر زمان دیگر دور از دسترس به نظر می‌رسد. در عین حال حملاتی هر چند اندک که از درون غزه علیه ارتش اسرائیل انجام می‌شود، گواه آن است که نه فقط اسرائیل نتوانسته حماس را نابود کند، بلکه ارتش این کشور قابلیت نابودی یا ناتوان‌سازی بخش نظامی حماس را هم نداشته که برای رهبران تل‌آویو، خبر خوبی محسوب نمی‌شود.
در عین حال اوضاع نظامی باریکه غزه به‌گونه‌ای است که امید به حصول دستاوردهای قابل توجه برای اسرائیلی‌ها به شدت محل سوال شده است، به همین دلیل اگرچه برخی تحلیلگران این آتش‌بس را وقفه‌ای در جنگ ارزیابی می‌کنند و می‌گویند که پس از این وقفه، حتما جنگ با شدت بیشتری دنبال و در آن نتایج شیرینی نصیب اسرائیل خواهد شد، اما معادلات نظامی این ادعا را تایید نمی‌کند. در مقابل احتمالا حماس بخش مهمی از گروگان‌ها را تا دستیابی به آتش‌بس کامل همچنان نزد خود نگهداری خواهد کرد. اینکه رهبران حماس اظهار داشته‌اند برخی از گروگان‌ها در دسترس نیستند و نمی‌توان آنان را به سرعت پیدا کرد نشان از این دارد که حماس قصد خرید زمان و رسیدن به امنیت بقا را دارد؛ امری که اگرچه تل‌آویو قادر به تحمل آن نیست، اما نه سیاسیون اسرائیلی و نه ژنرال‌های آن کشور، در موقعیتی نیستند که بتوانند ابتکار عمل در راهبردهای تاثیرگذار در منازعه را در اختیار داشته باشند.


🔻روزنامه اعتماد
📍 فشار بر دوش مردم افتاده است
✍️ حشمت فلاحت‌پیشه
این دولت و این مجلس به عنوان ساختار یکدست حکمرانی، شاید بیش از همه مسوولان قبلی، علیه لیبرالیسم و نظامات اقتصادی چپ و راست (شرق و غرب)، فقط شعار داده‌اند. اما حتی بیش از نظامات لیبرالیستی و کمونیستی در درون قلمروی آن نظامات اقتصادی عمل کرده است. دولت در جاهایی که قصد داشته دستوری عمل کند، از کمونیست‌ها، کمونیست‌تر عمل کرده و در هر نقطه که خواسته ریاضتی عمل کند از نئو لیبرال‌ها، نئولیبرال‌تر عمل کرده است. واقعیت تلخ هم این است که این دولت، ناکارآمدی تاریخی همه دولت‌های قبل را بر دوش مردم انداخته است. به عنوان مثال قبلا در موضوعاتی چون مالیات‌ها، عدم تناسب حقوق و دستمزدها با نرخ تورم و امروز هم در موضوع افزایش سن بازنشستگی این رویکردها قابل مشاهده است. اگر قرار باشد روند تحلیلی را به بودجه سال ۱۴۰۳ گسترش دهیم، چند شاخص قابل مشاهده است که به‌شدت نئولیبرالیستی است.
۱) در طول ۳سال عمر دولت ابراهیم رییسی، مردم هر سال بیش از ۵۰درصد با افزایش مالیات‌ها مواجه بوده‌اند. این در حالی است که اقتصاد ایران در وضعیت رکود قرار داشته و طبقات مردم و طبقات مولد هم درگیر تورم و گرانی هستند. نه تنها اقدامی برای مقابله با تورم ۴۰ الی ۵۰درصد صورت نگرفته، بلکه اقدامی برای مهار گرانی‌های بین ۴۰ تا ۷۰درصد کالاهای مصرفی صورت نگرفته است. گرانی‌های روزانه و ماهیانه کمر مردم را خم کرده است. این در حالی است که در نقطه دیگر در بودجه ۱۴۰۳، میزان افزایش حقوق کارمندان ۱۸درصد و افزایش حقوق بازنشستگان ۲۰درصد دیده شده است. در زمینه‌های مختلف دولت به تعهدات خود عمل نکرده است. از جمله اعمال حق ۹۰ درصد دریافتی برای بازنشستگان. در شرایط فعلی هم با افزایش سن بازنشستگی، عملا سن بازنشستگی برای طبقات محروم به سن مرگ رسیده است و بسیاری از دهک‌های محروم تنها با مرگ است که می‌توانند بازنشستگی را تجربه کنند. دولت به جای اینکه دین خود را به صندوق‌های بازنشستگی ادا کرده و بدهی خود را صاف کند، بی‌کفایتی مدیران اقتصادی را پایان دهد و...فشار را بر دوش مردم انداخته است.
۲) موضوع مهم بعدی نقض صریح قانون برنامه است؛ بر اساس قانون برنامه، افزایش حقوق و مزایای کارکنان دولت و کارگران باید متناسب با نرخ تورم در جامعه باشد. اما می‌بینیم که عملا بین نصف تا یک‌سوم تورم، افزایش حقوق و مزایا در نظر گرفته شده است. اینها فشارهایی است که تنها بر دوش مردم می‌آید. تا قبل از ارایه بودجه سال آینده، بیش از ۲۰نوع مالیات‌گیری، گران‌سازی و عوارض ستانی از طرف دولت، بر گرده‌های مردمی وارد شده بود. این اعداد در تاریخ مناسبات اقتصادی دولت با مردم ایران تا به حال یک چنین بی‌رحمی بی‌سابقه بوده است و این روند در بودجه سال آینده هم ادامه دارد؛ به عنوان مثال یک درصد به مالیات ارزش افزوده اضافه می‌شود و این مالیات از ۹درصد به ۱۰درصد افزایش می‌یابد. ارزش افزوده در نهایت بر حساب مردم سرشکن می‌شود. هر فردی که کالا و خدماتی ارایه می‌دهد، در زنجیره نهایی، آخرین ارزش افزوده را از مردم می‌ستاند. همه فروشگاه‌ها، هتل‌ها، رستوران‌ها، مراکز خدماتی و... وقتی رسید پول را به مردم ارایه می‌کنند، اعلام می‌کنند که هزینه به علاوه ۹درصد مالیات از ارزش افزوده دریافت می‌شود. این عدد به ۱۰درصد رسیده و مردم هر خدماتی را دریافت می‌کنند باید این پول را پرداخت کنند. علاوه بر این پول، تورمی که در جامعه شکل می‌گیرد و مالیاتی که بیش از ۵۰درصد با رشد همراه شده، مردم را در برابر یکی از دهشتناک‌ترین روابط اقتصادی دولت با مردم قرار می‌دهد.
۳) از دوران جنگ جهانی دوم به بعد، در تاریخ مناسبات اقتصادی کشورها، کمتر کشوری را سراغ داریم که یک چنین سیاست‌های اقتصادی را اعمال کند. در برخی نقاط که ممکن است افزایش‌های معقولی صورت گرفته باشد، بخش‌هایی هستند که با رکود و تورم مواجه نبوده‌اند. بنابراین مردم ایران ۴ضربه اساسی از دولت و مجلس می‌خورند. ۱) ضربه ناشی از تورم، ۲) ضربه ناشی از رکود،۳) ضربه ناشی از سیاست‌های دستوری و کمونیستی دولت و ۴) ضربه ناشی از سیاست‌های ریاضتی و کاملا نئولیبرالیستی دولت به مردم.

لذا اگر محققی بخواهد نظام‌های اقتصادی چپ و راست دنیا را آسیب‌شناسی کند، به نظرم بسیاری از این آسیب‌ها را می‌تواند در نحوه سیاستگذاری دولت و مجلس فعلی جست‌وجو کند. بخش عمده‌ای از مجلس یازدهم در نقش ماشین امضا قرار گرفته‌اند. نه تنها به لوایح دولت بدون هیچ نقدی رای دادند، بلکه مسوولیت‌های خود را نیز فراموش کردند. در دولت اما این روند به صورت کاملا آگاهانه پیش می‌رود و آنها می‌دانند چه فشاری را متوجه مردم می‌کنند. دولتی که بر اساس ادعای خودش درآمدهای نفتی‌اش به بیش از ۶برابر رسیده است و این ۶برابر شدن درآمدهای نفتی به همراه بازگشت درآمدهای فراوان مسدودی ایران، هیچ تاثیری در زندگی روزمره مردمش نداشته، فضای فکری متفاوت میان دولت و مردم را نشان می‌دهد. فضای فکری متفاوتی که نهایتا منجر به تعارضات بنیادین می‌شود.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 ضرروت تحقق ارز تک نرخی
✍️ آلبرت بغزیان
نرخ تسعیر ارز در بودجه سال ۱۴۰۲ به مقدار ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومان بوده که با افزایش مبلغ آن در بودجه سال آینده باید در انتظار افزایش قیمت در بازار کالاهای اساسی و به دنبال آن افزایش تورم باشیم. این امر منجر به افزایش نرخ ارز در بازار آزاد و به احتمال بسیار زیاد افزایش نرخ ارز در مرکز مبادلات ارزی بانک مرکزی خواهد شد.
البته از یک جهت این افزایش نرخ تسعیر می تواند به نفع دولت تمام شود. در حالی مقامات دولتی می‌گویند، دولت نفعی از افزایش نرخ ارز نمی‌برد که تعیین نرخ ارز در بودجه، گواه آن است که قیمت ارز تا چه میزان در محاسبات دولتی واجد اهمیت است. افزایش نرخ تسعیر ارز می تواند کسری بودجه را بپوشاند. همین امر باعث می شود دولت دست درازی به بانکها و استقراض از بانک مرکزی را رها کند. با این اقدامات رشد نقدینگی کم می شود.
البته در تعیین نرخ تسعیر باید جوانب زیادی را در نظر گرفت. نرخ باید همه جانبه باشد و تمام ابعاد کشور را در بر بگیرد. در حال حاضر به دلیل اینکه سیاست تحقق ارز تک نرخی دنبال می شود تعیین نرخ ارز به صورت دو نرخ و چند نرخ
مناسب نیست.
در راستای تحقق ارز تک نرخی می بایست نرخ تعادلی در نظر گرفته شود. باید نرخی تعیین شود که ثبات اقتصادی و کاهش نقدینگی را به دنبال داشته باشد. این درست نیست که برای همیشه و به صورت ثابت یک نرخ تعیین شود. به هر ترتیب با وجود این شرایط، هر چه نرخ پایین تر باشد مسائل و مشکلات کمتر خواهد شد.


🔻روزنامه رسالت
📍 پیش فرض‌های ابطال‌شده در جنگ غزه
✍️ حنیف غفاری
بمباران بی‌حدوحصر بیمارستان غزه و نسل‌کشی رژیم کودک کش صهیونیستی همچنان ادامه دارد. ملت‌های دنیا و نهادهای مستقل حقوق بشری در سایه سکوت وقیحانه سازمان ملل متحد و انفعال دولت‌های عربی به پاخاسته و حس صهیونیسم‌ستیزی در جهان به نقطه اوج خود رسیده است. در این میان، برخی استراتژیست‌های غربی و صهیونیستی فارغ ازآنچه در میدان می‌گذرد،آینده‌پژوهی جنگ غزه و مختصات ژئو پلیتیک و ژئو استراتژیک منطقه در دوران پساجنگ را در دستور کار قرار داده‌اند. سؤال اصلی اینجاست که این آینده‌پژوهی یا آینده‌نگاری، تا چه اندازه‌ای با پیش‌فرض‌ها و گزاره‌های انتزاعی اولیه و ثوابت محاسباتی دستگاه‌های فکری و امنیتی دشمن انطباق داشته است؟در این خصوص نکاتی وجود دارد که نمی‌توان به‌سادگی از کنار آن‌ها گذشت:
نکته اول اینکه فرسایشی شدن نبرد غزه برخلاف آنچه نتانیاهو و حتی مقامات ارشد ارتش رژیم اشغالگر قدس تصور کرده بودند، به‌جای نقطه پیونددهنده صهیونیست‌ها، به نقطه واگرایی و اختلاف آن‌ها تبدیل‌شده است.
این اختلافات در روزهای ابتدایی نبرد در مناسبات و لایه‌های پنهان قدرت در تل‌آویو تبلور پیدا کرد و اکنون خود را به مناسبات آشکار در اراضی اشغالی تسری داده است. مثلث ارتش، نهادهای امنیتی و کابینه ائتلافی عملا منهدم شده و بازی «مقصرسازی» در خصوص ماهیت و تبعات عملیات طوفان الاقصی میان این سه رکن تشکیل‌دهنده قدرت در تل‌آویو آغازشده است. هر سه بازیگر این معادله، تلاش می‌کنند یکدیگر را نسبت به سوء محاسبه در قبال عملیات هفتم اکتبر و فراتر از آن، ناتوانی در سنجش ابعاد و دامنه ورود به جنگ زمینی غزه متهم سازند. پیام این واگرایی مشخص است: جنگ غزه به سود صهیونیست‌ها پیش نمی‌رود و هدف نابودی کامل حماس در نوار غزه، بیش‌ازپیش دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد.
نکته دوم، معطوف به شکاف‌ها و اختلافاتی است که ابتدا خود را در سطح روبنایی قدرت ( اختلاف میان کابینه ائتلافی و احزاب مخالف ) نشان داد و سپس با اعلام اصلاحات جنجالی نتانیاهو، وارد فاز زیربنایی گردید. نتانیاهو مدعی بود وقوع جنگ غزه و کشتار وحشیانه صورت گرفته از سوی صهیونیست‌ها، منتج به تمرکززدایی از اختلافات زیربنایی در تل‌آویو و تبدیل مجدد آن‌ها به اختلافات سیاسی و حزبی( روبنایی) خواهد شد. اما زمان به کاتالیزور و عاملی تسریع‌کننده در راستای تشدید نفرت داخلی در اراضی اشغالی تبدیل‌شده است. به عبارت بهتر، یکی از آثار و تبعات انکارناپذیر جنگ غزه، تشدید شکاف‌های اجتماعی -سیاسی در قالب نفرت متقابل در تل‌آویو می‌باشد. بدون شک این مؤلفه، نقش مهمی در آینده‌نگاری جنگ غزه و تأثیر آن بر مناسبات داخلی در اراضی اشغالی ایفا خواهد کرد و نگاه خوش‌بینانه ابتدایی برخی استراتژیست‌های ساده‌انگار در تل‌آویو و واشنگتن را تبدیل به نگاهی سلبی و بازدارنده خواهد ساخت.
نکته سوم و پایانی، مربوط به خطوط قرمز جبهه مقاومت در قبال جنگ غزه است. حفظ موجودیت و مناسبات جاری در جبهه مقاومت و برتری کلی حماس بر دشمن صهیونیستی در جنگ غزه، دو خط قرمز مهمی محسوب می‌شود که ایران، حزب‌الله، حماس، انصار الله، حشد الشعبی و دیگر گروه‌های مقاومت در منطقه بر روی آن متفق‌القول هستند. این موضوع در سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل غیور و مدبر حزب‌الله لبنان نیز نمود ویژه‌ای داشته است. طی هفته‌های اخیر شاهد شکل‌گیری ترکیبی از قاطعیت، تدبیر و آینده‌نگری در منظومه مقاومت هستیم که اتفاقا بخش اعظمی از آن معطوف به تحولات پساجنگ غزه تعریف می‌شود. به‌کارگیری ابهامات تاکتیکی در میدان نبرد ، از یک‌سو رفتار مقاومت در قبال تحولات غزه را پیش‌بینی‌ناپذیر کرده و از سوی دیگر، بسیاری از پیش‌بینی‌های دشمنان را با عنصر ابهام و چندگانگی درهم‌آمیخته است.
این همان رمز موفقیت مقاومت در طول سال‌های اخیر بوده که این بار نیز در قبال جنگ غزه، تبدیل به نقطه آشکارساز شکست دشمن صهیونیستی و حامیان غربی آن خواهد شد. در این میان،نام بازیگران طرفدار گفتمان سازش ازجمله تشکیلات خودگردان فلسطین و برخی دولت‌های عربی دخیل در معامله قرن را نیز باید در زمره شکست‌خوردگان و بازندگان نهایی این روند مورد شناسایی و تحلیل قرارداد. آینده ، این حقایق را به‌صورت مصداقی و عینی اثبات خواهد کرد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین