🔻روزنامه تعادل
📍 دیوار کوتاه بورس کالا
✍️ بهنام علیخانی
این روزها برخی فعالان اقتصادی بورس کالا را عامل افزایش قیمت در برخی اجناس در کشور معرفی میکنند و خواستار تعطیلی آن هستند. بورس کالا در تمامی دنیا محلی برای کشف قیمت کالا در یک فضای شفاف و بدون رانت است تا قابلیت نظارت برای تمامی سرمایهگذاران و کنشگران بازار وجود داشته باشد.
اما حالا در ایران برخی از مقامات از جمله وزیر راه و شهرسازی دلیل گرانی و تورم بخش مسکن را حاصل عرضه محصولات فولادی و سیمانی در بورس کالا بیان کرده بود و خواستار توقف عرضه آن در بورس شد. با وجود این بیشتر کارشناسان چنین فرضیهای را از اساس اشتباه میدانند و معتقدند دلیل افزایش قیمت مسکن را باید در جای دیگری جستوجو کرد.با این وجود حتی اگر این اظهارات رنگ واقعیت به خود نگیرد اما تبعات آن در حال حاضر در بازار سهام دیده شده و سهامداران به واسطه صحبتهای غیرکارشناسی متحمل زیان شدند. بهطور طبیعی در صورت وقوع این اتفاق و خروج این دو محصول از بورس کالا، قیمت سیمان و فولاد به صورت دستوری توسط دولت تعیین خواهد شد و این اتفاق مستقیما اثر خود را بر پایین آمدن سود شرکتها خواهد گذاشت. اگرچه کارشناسان پیادهسازی چنین ایدهای را تقریبا غیرممکن میدانند و معتقدند ساختارها و نهادهای تصمیمساز اجازه چنین اقدامی را نخواهند داد اما حتی مطرح شدن چنین موضوعی در حد حرف تاثیر منفی طی هفتههای گذشته بر بازارها و فضای تولید کشور گذاشته است. تحلیلگران و فعالان بازار سرمایه بر این باورند که سهم سیمان و فولاد در قیمت تمام شده ساختمان ناچیز است و عمده هزینه تمام شده مسکن به قیمت زمین، دستمزد، عوارض شهرداری، خدمات مهندسی و دیگر کالاهای مرتبط با صنعت ساختمان مربوط میشود.
تا قبل از ورود سیمان به بورس عنوان میشد که صرفا چند نفر بازار سیمان را در اختیار خود گرفتهاند اما در حال حاضر همه افراد میتوانند به راحتی از بورس کالا سیمان مورد نیاز خود را خریداری کنند. پس از حدود دو هفته بحث و گفتوگو درباره بورس سیمان، امروز وزیر اقتصاد بیان کرد که سیمان باید همچنان در بورس عرضه شود. سید احسان خاندوزی بیان کرده که با توجه به اینکه مساله بورس کالا به عنوان بستر شفاف نظام توزیع کالاهای اساسی یا کالاهای پایه انجام میشود و جزو دستاوردهایی است که ما در پایان دهههای ۸۰ و ۹۰ نسبت به عبور از مسیر پر از رانت و فسادی که پیش از آن وجود داشت به نظام بورس کالا منتقل شدیم دولت فعلا هیچ تصمیمی در این زمینه ندارد.
اگرچه به نظر میرسد واقعبینی مسوولان در این برهه زمانی، منجر به جلوگیری از خروج سیمان و فولاد از بورس کالا گردد، اما ظاهرا رویکرد خطرناک قیمتگذاری دستوری کالاها توسط دولت و مسوولان به منظور ارزانسازی دستوری، منجر به ورشکست شدن بنگاههای تولیدی خواهد شد و باید چارهای برای این تفکر خطرناک حاکم اندیشید. در غیر این صورت در آیندهای نزدیک و با ادامه این رویه باید منتظر زیانهای هنگفت صنایع اعم از سیمان و فولاد همانند شرکتهای خودروساز که قربانی قیمتگذاری دستوری هستند، باشیم.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 نوبلی برای بیداری جوامع
✍️ دکتر سپیده کاوه
نوبل اقتصاد امسال به پژوهشگر اقتصاد جنسیتی اعطا شد. خانم کلودیا گلدین در پژوهشهای تاریخی خود به مطالعه اشتغال زنان و چگونگی و چرایی تبعیضهای جنسیتی در بازار کار پرداخته است. مطالعات این استاد دانشگاه هاروارد، عوامل اصلی نابرابریها در بازار کار را مورد هدف قرار داده است. مطالعات گلدین نشان داد میزان مشارکت اقتصادی زنان دارای رشد مثبت در طی زمان نبوده و از منحنی U شکل تبعیت کرده است.
او در تبیین کاهش مشارکت اقتصادی زنان به مشاهدات تاریخی تکیه کرده و نشان داده است که در طی گذار از دوران کشاورزی به عصر صنعت، زنان حضور کمتری در بازار کار داشتهاند؛ ولی پس از گسترش بخش خدمات در اقتصاد، این حضور مجددا افزایش یافته است.
در زمینه آموزش هم مطالعات او نشان میدهد که در بیشتر کشورهای پیشرفته طی قرن بیستم زنان پیشرفت و سهم بیشتری از مردان داشتهاند خانم گلدین یکی از عوامل مهم این پیشرفت را دسترسی زنان به امکانات جلوگیری از بارداریهای ناخواسته میداند.
وی بهعنوان فردی پیشتاز و مطرح در زمینه اقتصاد جنسیتی به مطالعه تبعیض جنسیتی دستمزد نیز پرداخته است. مطالعات وی همراستا با سایر مطالعات انجامشده نشان داده است که بهرغم رفع تبعیض در سایر ابعاد مرتبط با اقتصاد، تبعیض در دستمزد همچنان به قوت خود باقی است و با در نظر گرفتن متغیر سن، این متغیر افزایش مییابد.
بهصورت تاریخی بخش عمده تفاوت در دستمزدهای دریافتی با اختلاف در سطح آموزش و تحصیلات و نیز انتخاب نوع شغل توسط دو جنس مخالف قابل توضیح است؛ ولی در عصر حاضر و با توجه به افزایش سطح تحصیلات و برابری تواناییهای اکتسابی زنان، اختلاف دستمزد کماکان پابرجا بوده و با تولد اولین فرزند نیز گسترش مییابد.
توجه و تمرکز بر اشتغال زنان در اقتصاد بسیار حائز اهمیت بوده و کلید افزایش رشد اقتصادی کشورهاست. سایر مطالعات انجامشده نیز بیانگر تاثیر این متغیر به ویژه در اقتصادهای توسعهنیافته و در حال توسعه هستند. کلیه شاخصهای بیانگر تبعیض جنسیتی در زمینه آموزش، استخدام، مشارکت در نیروی کار، دستمزد و... اثر منفی بر رشد اقتصادی کشورها دارند و یکی از راههای بزرگتر شدن کیک اقتصاد، رسیدن به برابری جنسیتی در اقتصاد است.
در اینجا لازم است تعریفی کوتاه نیز از برابری جنسیتی ارائه شود. ایجاد شانس برابر برای دسترسی به کلیه امکانات، از جمله تحصیل و اشتغال و استخدام بدون در نظر گرفتن جنسیت به معنای رفع تبعیض جنسیتی است که این رویکرد و زیرساخت دارای اثرگذاری مثبت بر رشد اقتصادی است.
اهدای جایزه نوبل به تحقیقات مرتبط با منحصرا اقتصاد جنسیتی، شاید باید سالها پیش انجام میشد، تا توجه جهانی را بیشتر به مقوله رفع تبعیضها جلب کند؛ ولی الان نیز بسیار جای تقدیر است که کمیته نوبل به اهمیت این شاخه از اقتصاد پی برده و به آن پرداخته است.
متاسفانه در جوامع مردسالار حتی در بین اقتصاددانان نیز بر اهدای این جایزه شبهه گرفتهاند و به کمیتهای که بهعنوان نهاد بزرگترین تصمیم ایمان داشتند، شک کردند و همین شک مهر تاییدی بر وجود تبعیضهای ساختاری فکری و فرهنگی است. مردانی که تحقیقات زنان برای شناسایی بیشتر جنسیتی بازار کار و تلاش برای پررنگ کردن تبعات منفی تبعیض علیه زنان را شایسته جایزه نوبل اقتصاد نمیدانند، همانهایی هستند که خودآگاه یا ناخودآگاه اسیر آموزهها و باورهای غلط علیه توانایی زنان هستند. البته فرض خوشبینانهای هم میتوان در نظر گرفت که اقتصاددانانی که بر اهدای نوبل به رشته اقتصاد جنسیتی خرده گرفتهاند،
دارای شناخت کافی از این رشته نبوده و کمیته نوبل با این کار توجه این دسته از اقتصاددانان را به جنبه دیگری از اقتصاد جلب خواهد کرد.
در راستای برابری زن و مرد میتوان گفت که خداوند موجودات را از دو جنس ماده و نر آفرید و به هر یک ویژگیها و تواناییهای خاصی اعطا کرد. در اینکه توانایی جسمی مردان از زنان بالاتر است، شکی نیست؛ ولی در این بین توانایی مقابله با شرایط سخت بهمنظور بقا میان زنان بیشتر است پس با صرف تکیه بر تفاوتهای ظاهری نمیتوان توانایی کلی بیشتری برای هیچ جنسیتی قائل شد.
مطالعات پژوهشگران نیز ثابت کرده است که تواناییهای فکری و ذهنی دو جنس بهرغم تفاوت در برخی جنبهها بهطور میانگین برابر هستند. بنابراین ایجاد محیط و شانسی برابر برای همگی فارغ از جنسیت آنان هماهنگ و در راستای خلقت خداوند بوده و به تکامل بشریت کمک خواهد کرد.
به صورت خلاصه بهعنوان زنی که مطالعات اقتصاد جنسیتی را اولویت قرار دادهام، اهدای جایزه نوبل به این رشته را رخدادی خوشحالکننده و مفید و بسیار صحیح میدانم و امید دارم گشودن این مبحث فتح بابی شود تا در دانشکدههای اقتصاد بیشتر به این مبحث پرداخته شود و در سطح جامعه هم این باور بیشتر حاکم شود.
🔻روزنامه کیهان
📍 چرا اسرائیل دچار «شکست غیرقابل ترمیم» شده است؟
✍️ مسعود اکبری
رهبر معظم انقلاب دیروز فرمودند: «در قضیه ۱۵ مهر به این طرف، رژیم غاصب صهیونیستی هم از لحاظ نظامی هم از لحاظ اطلاعاتی یک شکست غیرقابل ترمیم خورده. شکست را همه گفتند، من تأکیدم به غیرقابل ترمیم بودن است. من میگویم این زلزله ویرانگر توانسته است بعضی از سازههای اصلی حاکمیت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازهها به این آسانی امکانپذیر نیست.»
تاکید رهبر حکیم انقلاب بر «شکست غیرقابل ترمیم»، کلیدواژهای بسیار دقیق و مهم است. چرا میگوییم شکست رژیم صهیونیستی، غیرقابل ترمیم است؟ به این موارد توجه کنید:
۱- رژیم صهیونیستی امروز در بدترین شرایط ممکن در هفتاد سال اخیر به سر میبرد. این رژیم منحوس تا به امروز حدود ۴۰ هفته (۱۰ ماه) اعتراضات داخلی را تجربه کرده است. تنها در یک هفته بیش از ۷۰۰ هزار نفر در تلآویو در اعتراض به فساد و دیکتاتوری کابینه نتانیاهو به خیابانها آمدند.
در حال حاضر شکافها در سرزمینهای اشغالی به بالاترین سطح خود رسیده است. به اذعان مقامات رژیم صهیونیستی، جنبشی در داخل سرزمینهای اشغالی شکل گرفته که خواستار جداییطلبی است. جنبش موسوم به «جدایی» که «نیتصان عامیت» افسر سابق ارتش رژیم صهیونیستی اقدام به راهاندازی آن کرده است، این ایده را مطرح میکند که اختلافات دو قشر سکولار و مذهبی درون رژیم صهیونیستی شکلی بغرنج به خود گرفته و عملا در حال به اوج رسیدن است و تداوم وضع موجود، بروز یک جنگ داخلی در سرزمینهای اشغالی را ناگزیر خواهد کرد.
«نیتصان عامیت» پیش از این گفته بود: «تقسیم اسرائیل به دو سرزمین جدا از هم کاملا ضروری است. ما در حال افتادن در ورطه نابودی هستیم. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، از بین خواهیم رفت.»
در حقیقت نتانیاهو مورد نفرت بخش بزرگی از ساکنین سرزمینهای اشغالی است که ۱۰ ماه است هر هفته برای برکناری وی به خیابانهای تلآویو میآمدند. حالا رژیم صهیونیستی با این وضعیت آشفته و بغرنج، با زلزلهای ویرانگر تحت عنوان «عملیات طوفانالاقصی» مواجه شده است.
نتانیاهو پیش از این، به خاطر تلاش برای بیخاصیت کردن دستگاه قضایی و ایجاد دیکتاتوری بلامنازع، مورد اعتراضهای تند بود، اما حالا علاوهبر این، متهم است که در اثر جاهطلبی افراطیاش، همه تمرکز دولت را بر سرکوب داخل گذاشته و در مقابل جبههای که سرگرم تدارک حمله ویرانگر بوده، کوتاهی کرده است. این خود از چشمانداز جبهه داخلی اسرائیل، خیانت و جنایت جنگی در حق جبهه خودی است و تشدیدکننده اختلافات داخلی است.
۲- اسرائیل با این شرایط بغرنج، ضربه سهمگینی در قالب عملیات طوفانالاقصی دریافت کرد. اجرای دقیق «اصل غافلگیری» در عملیات طوفانالاقصی، یکبار دیگر اقتدار پوشالی رژیم غاصب صهیونیستی را عیان کرده و آن را به سخره گرفت. این عملیات نشان داد که سیستم اطلاعاتی اسرائیل دارای حفرههای فراوانی است که به راحتی میتوان از آنها برای زدن ضربات متعدد و اساسی بهره جست.
همه ما میدانیم که در سرزمینهای اشغالی چیزی تحت عنوان «افراد غیرنظامی» وجود ندارد. تمام صهیونیستهای ساکن در سرزمینهای اشغالی، علاوهبر اینکه غاصب هستند و خاک و سرزمین و خانه دیگری را اشغال کردهاند، مسلح نیز هستند و تاکنون به دفعات با سلاح به قتل و شهادت مسلمانان در سرزمینهای اشغالی اقدام کردهاند.
با این مقدمه، میخواهیم به تلفاتی که این جنگ روی دست
رژیم صهیونیستی گذاشته است، اشاره کنیم. آمار تلفات اسرائیل رو به افزایش است. «هرتزوگ» رئیس رژیم صهیونیستی، تعداد کشتهشدگان را ۹۰۰ نفر و مجروحان را ۲۵۰۰ نفر اعلام کرده است. روزنامه معاریو اما تعداد کشتهها را ۱۱۰۰ نفر
و زخمیهایی را که حال برخی از آنها وخیم است، ۲۷۴۱ نفر عنوان کرده است. کانال ۱۳ تلویزیون اسرائیل هم میگوید: «جسد ۱۵۰۰ نظامی و شبهنظامی پیدا شده است و تعداد مفقودان و اسرا، بالای دو هزار نفر برآورد میشود.»
حالا به این آمار توجه کنید. در جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶، اسرائیل فقط ۲ اسیر داد. رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه ۱۲۱ کشته
و ۱۲۴۴ زخمی داد. با مقایسه آمار این دو جنگ، در شرایطی که تنها ۴ روز از عملیات طوفانالاقصی سپری شده، به ابعاد شکست غیرقابل ترمیم رژیم صهیونیستی در جنگ اخیر پی میبریم.
در پوشالی بودن قدرت رژیم اسرائیل همینبس که این رژیم به هیچ عنوان توانایی آزادی اسرای خود را از طریق حمله زمینی ندارد. کارشناسان معتقدند که همین درماندگی و استیصال، این رژیم را به سمت بمباران هوایی کور و وحشیانه سوق داده است. رادیو تلویزیون رژیم صهیونیستی تاکید کرده است: «حملات به غزه حتی به قیمت آسیب دیدن اسرای اسرائیل ادامه خواهد یافت، چرا که اطلاعات دقیقی از محل نگهداری اسرا در دست نیست.»
رژیم صهیونیستی در ۱۶ سال اخیر در ۵ جنگ مهم با حزبالله لبنان و گروههای مقاومت فلسطین شکست خورده است. نکته مهم در این مورد این است که اسرائیل توسط همپیمانان غربی به مدرنترین سلاحها تجهیز شده بود.
۳- یکی دیگر از مصادیق «شکست غیرقابل ترمیم» برای رژیم اسرائیل، تشدید و سرعت گرفتن روند مهاجرت معکوس و فرار از سرزمینهای اشغالی است. چندی پیش موسسه موسوم به «دموکراسی اسرائیل» در تازهترین نظرسنجی خود اعلام کرد که ۶۹ درصد از اسرائیلیها میگویند مایل به ادامه زندگی در فلسطین اشغالی نیستند. همچنین نشریه عبری «زمان اسرائیل» با انتشار گزارشی اعلام کرد که درخواست اسرائیلیها برای گرفتن تابعیت فرانسه ۱۳ درصد و تابعیت آلمانی و پرتغالی ۱۰ درصد افزایش یافته است. علاوهبر آن از سال ۲۰۲۱ میزان درخواست اسرائیلیها برای گرفتن تابعیت اروپایی نسبت به سالهای گذشته ۶۸ درصد افزایش یافته است.
این آمارها مربوط به پیش از عملیات طوفانالاقصی است. در روزهای اخیر جمعیت انبوهی از صهیونیستها به فرودگاهها هجوم آورده و خواستار خروج (بخوانید فرار) از سرزمینهای اشغالی شدهاند.
۴- یکی دیگر از مصادیق «شکست غیرقابل ترمیم» رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر، ضربات سهمگینی است که به اقتصاد این رژیم وارد شده است.
اخیرا «گاد لیئور» خبرنگار روزنامه یدیعوت آحارونوت گفته است: «جنگ اخیر در شرایطی آغاز شد که بازار اسرائیل در انتظار تصمیمات سرنوشت ساز در مورد نرخ بهره بانک مرکزی بود، بهخصوص که واحد پول (شیکل) به کاهش ارزش خود در برابر دلار و سایر ارزهای خارجی ادامه میدهد و بورس تلآویو نیز برای چهارمین روز متوالی به کاهش خود ادامه داده است. جنگ در جبهه غزه باعث عمیقتر شدن بحران در اقتصاد اسرائیل شده است.»
این خبرنگار صهیونیست در ادامه با اشاره به احتمال بسته شدن بورس اسرائیل در صورت ادامه افت قیمت سهام گفت: «پیشبینی میشود که اقتصاد اسرائیل متحمل زیانهای هنگفتی شود که در این مرحله قابل محدود شدن نیست... طبق دستور فرماندهی جبهه داخلی رژیم صهیونیستی صدها منطقه صنعتی و هزاران مؤسسه تجاری و مجتمعهای تجاری که شاهرگ اقتصادی این رژیم را تشکیل میدهند و به حدود سه میلیون اسرائیلی خدمات میدهند، تعطیل شدند. میزان خسارات رژیم صهیونیستی در رویاروییهای نظامی قبلی با مقاومت فلسطین دهها میلیارد دلار برای بخشهای اقتصادی، تجاری و گردشگری برآورد شده است.»
این در حالی است که اکنون حدود ۱۰ ماه است که به واسطه اعتراضات داخلی در سرزمینهای اشغالی، بورس تلآویو هر هفته در حال افول بوده و ارزش پول این رژیم در برابر ارزهای خارجی مثل دلار و یورو در حال سقوط است.
۵- عملیات بینظیر طوفانالاقصی ضربات سهمگینی به پروژه عادیسازی روابط با اسرائیل وارد کرد. این تاثیر در نوع واکنش کشورهایی همچون عربستان کاملا قابل مشاهده است. این عملیات موجب خواهد شد که عادیسازی روابط میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عرب منطقه به حاشیه رانده شود. این شرایط تاثیر مستقیم بر اوضاع منطقه خواهد داشت که موجب شکست طرح عادیسازی شده و فضای جدیدی در منطقه غرب آسیا حاکم خواهد شد.
۶- در روزهای گذشته روزنامه معاریو در گزارشی به زبان عبری به نقل از «اسحاق بریک» ژنرال ارتش اسرائیل و یکی از فرماندهان این رژیم در جنگ
یوم کیپور ۱۹۷۳ در اعترافی جالب عنوان کرد: «اسرائیل برای یک تهدید چندبعدی و چندجبههای ساخته نشده و دوام نمیآورد.»
اسحاق بریک در ادامه تاکید کرد: «متاسفانه حق با من بود و بسیار امیدوارم که حتی بیشتر از این اشتباه نکنم، و اگر جنگ منطقهای شروع شود، ما برای آن آماده نیستیم، این درگیری ممکن است صدها برابر بیشتر شود... اسرائیل باید خود را برای این تهدید چندجانبه آماده میکرد و متأسفانه ما اینگونه نیستیم... نه تنها نیروهای ذخیره آماده نیستند، بلکه ارتش به حدی کاهش یافته است که ما توانایی مقابله همزمان با پنج میدان را نداریم.»
چندی پیش و البته قبل از عملیات طوفانالاقصی، هاآرتص در مطلبی نوشته بود: «سید حسن نصرالله در نظریه خانه عنکبوت درست گفته بود. اسرائیل در حال از هم پاشیدن است.» «آوی بنیاهو» سخنگوی سابق ارتش رژیم صهیونیستی نیز پیش از این گفته بود: «این مرحله، تاریکترین عصر در تاریخ اسرائیل است.»
«ران بن یاشای» کارشناس نظامی روزنامه یدیعوت آحارونوت چندی پیش گفته بود: «اسرائیل سیر قهقرایی خود را به سوی فروپاشی در پیش گرفته است و بحران فعلی مرحلهای جدید و در عین حال مهم در مسیر فروپاشی آن محسوب میشود تا در مرحله بعدی حذف شدن اسرائیل از نقشه خاورمیانه (غرب آسیا) رقم بخورد.»
🔻روزنامه اطلاعات
📍 مقاومت در برابر نژادپرستی صهیونیستی
✍️ ابوالقاسم قاسمزاده
آنچه اکنون در جنگ نابرابر از سوی رژیم صهیونیستی در برابر دو جبهه مقاومت، غزه و لبنان در جریان است، دوشاخص را نشان میدهد؛ اول، نژادپرستی دولت صهیونیستی نتانیاهو و دوم، مقاومت در برابر آن در دو جبهه عربی، اسلامی در غزه و در لبنان.
نتانیاهو و دولت راست افراطی او، جانشین واقعی ژنرال «شارون»اند که فاجعه جنگ ویرانگر در بیروت(لبنان) و قتل عام کودکان، زنان و مردان بیدفاع فلسطینی در دو اردوگاه «صبرا و شتیلا» را رقم زد. اکنون اگرچه مجموعه رسانههای صهیونیستزده غربی از حمله «تلافی جویانه» ارتش اسرائیل به غزه نمایش «قدرت» میدهند اما، بار دیگر تجربه ضدبشری و نژادپرستانه کشتار فلسطینان در بیروت و دو اردوگاه «صبرا و شتیلا» تکرار میشود. نتانیاهو خود را جانشین واقعی «شارون» میداند که نفرت تاریخی در اذهان جهانیان از قتل عام زنان، کودکان و جوان و پیر فلسطینی را در یک نیمه شب تا صبح در این دو اردوگاه پناهندگان فلسطینی در بیروت رقم زد و در تاریخ این رژیم نژادپرست حک کرد!
خط سازش دولتهای عربی و برخی دولتهای اسلامی با رژیم صهیونیستی سالهاست که میدان مقاومت، حتی در جبهههای سیاسی و بینالمللی را رها کردهاند؛ در حالی که دولت کنونی «راست افراطی» به ریاست «نتانیاهو» در اسرائیل همچنان تفکر سلطهگری «از نیل تا فرات»، سرزمین موعد یهودیان را باور دارند. بر این اساس تعریف «مقاومت، ایستادگی در برابر تثبیت دولت نژادپرست صهیونیستی است؛ دولتی که به لحاظ تاریخی توسط «انگلیس و آمریکا» در منطقه بنیاد نهاده شد.
خط مقاومت، صف شکنی در برابر تثبیت رژیم نژادپرست صهیونیستی است؛ که اکنون از سوی «حماس»، طوفان «الاقصی» نام گرفته است. زیرا در یک سال گذشته چندین بار وزیر کشور «نتانیاهو» که یک افراطی نژاد پرست است با چکمه نظامی گری برای ویرانسازی قبله دوم مسلمین، «قدس شریف»مانور داد. نتانیاهو که از سوی اکثریت شهروندان اسرائیل «فاسد» خوانده میشود و خواهان برکناری او از نخست وزیری دولت اسرائیلیاند، سوار بر اسب مراد برای تثبیت هژمونی قدرت اسرائیلی بر منطقه، نمایش قدرتمداری میدهد. سلطه رسانهای صهیونیستها در غرب، به ویژه در آمریکا نیز مدام از او چهره قدرتمندترین رئیس دولت در خاورمیانه را ترسیم و تبلیغ میکند. آن هم با اخبار خط سازش برخی از دولتهای عربی و غیرعربی در منطقه برای افراطیترین دولت نژادپرستانه در تاریخ. در چنین فضایی حماس «سکوت و تمکین» در برابر رژیم صهیونیستی، را شکست. «اسماعیل هنیه» به درستی گفت: «طوفان از غزه آغاز شد و به همه جا سرایت خواهد کرد. حماس محاصره شکنی رژیم صهیونیستی را با موفقیت انجام داد.»
از یاد نبرید که چند سال قبل در مجمع عمومی سازمان ملل گزاره «صهیونیسم مترادف نژادپرستی» به تصویب رسید اما دیری نپایید که با فشار و همسویی دولتهای آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس، همچنین روسیه، این مصوبه دوام چندانی نیافت و در یک نمایش «مضحک» پس گرفته شد. اکنون جریان مقاومت نه تنها ضربه سختی بر رژیم صهیونیستی وارد کرده است که در عمل بر ادامه سازش برخی دولتها در کشورهای مسلمان منطقه «شوک بزرگ» وارد کرده است. به ویژه تجاوز جنگی ارتش اسرائیل به سراسر غزه، فاجعه بزرگ انسانی را دارد رقم میزند. دولتهای عربی و غیرعربی در سراسر کشورهای اسلامی نیز در شرایط خاصی قرار گرفتهاند. آن هم در حالی که رژیم صهیونیستی عملیات همه جانبه خود در غزه را به گفته نتانیاهو با هدف نابودی و محو غزه کلید زده است. اگر دولتهای اسلامی در سراسر کشورهای مسلمان، به ویژه در منطقه ما، علیالخصوص دولتهای عربی خلیج فارس، همچنین ترکیه، ایران و... اقدام فوری و مؤثری به صورت متحد در برابر تهاجم و کشتار نژادپرستانه اسرائیلیها در غزه انجام ندهند، دولت راست افراطی اسرائیلی، «مسجد الاقصی» قبله دوم مسلمین را هدف «ویرانگری» خواهد کرد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 دیپلماسی انرژی برای صلح در قرهباغ و نوار غزه؟
✍️ محمود خاقانی
جنگ قرهباغ برای دستیابی و تسلط به منابع انرژی حوزه دریای کاسپین (خزر) و منطقه قفقاز بیش از سه دهه قبل شروع شد، کما اینکه جنگ نوار غزه هم برای تسلط به منابع گاز طبیعی در سواحل غزه، لبنان و سوریه میباشد.
بدیهی است تحریمهای نفتی و گازی ایران که توسط اسرائیل و کاسبان تحریم حمایت و مرتبا اصرار به تداوم آن میکنند به این منظور است که خطرات (ریسک) سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز ایران را بالا ببرد. اخیرا تمامی جمعیت ارمنی منطقه کوهستانی قرهباغ بعد از اینکه این منطقه توسط نیروهای نظامی جمهوری آذربایجان و متحدان ترکیهای و اسرائیلی آنها تصرف شد فرار کردند که در یک قتل عام احتمالی توسط نیروهای فاتح از بین نروند.
دولت ارمنستان هنوز در حال شوک است و مرتب از خود سوال میکند که چرا با وجود حضور بیش از ۱۰ هزار نیروی مسلح روسی در منطقه و قراردادهای حمایت نظامی، روسیه از ارمنستان دفاع یا حتی میانجیگری نکرد؟ چرا روسیه سکوت کرد و صبر کرد تا ارمنیهای قرهباغ آواره شوند؟ آواره شدن ارمنیهای قرهباغ شبیه آواره شدن مردم آذربایجانی قرهباغ بیش از سه دهه قبل است که در آن زمان هم دلیل اصلی شروع بحران قرهباغ منافع روسیه، آمریکا، اروپا، ترکیه و… شرکتهای نفتی و گازی در منطقه بود.
منابع غنی گاز طبیعی در سواحل نوار غزه
سکوت همه قدرتهای مطرح شرقی و غربی درباره محاصره بیش از ۲ میلیون انسان در یک مساحت حدود ۴۰۰ کیلومترمربع (زندان نوار غزه) به این دلیل است که همه آنها با هم در توسعه منابع گاز طبیعی شرق دریای مدیترانه با اسرائیل همراه و سرمایهگذار هستند. تقریبا منابع انرژی در آبهای عمیق شرق دریای مدیترانه توسط کشورهای ساحلی دریای مدیترانه شروع به بهرهبرداری شده جز سوریه، لبنان و فلسطین (نوار غزه). اسرائیل و متحدانش تلاش میکنند لبنان بهعنوان نیازمندترین و فقیرترین کشور در منطقه که با بحران شدید کمبود انرژی روبهروست، شروع به استخراج گاز و نفت از آبهای سرزمینی و منطقه اقتصادی خود نکند. به همین ترتیب فلسطین که سواحل نوار غزه آن سرشار از ذخایر انرژی است، نباید فرصتی پیدا کند که به فکر بهرهبرداری از ذخایر دریایی خود بیفتد. با راه انداختن جنگ داخلی سوریه که ذخایر طبیعی فراوانی در سرزمین آن نهفته است و سواحل آن در شرق دریای مدیترانه نیز در امتداد میدانهای عظیم نفت و گاز اسرائیل، مصر و سایرین است، نتواند اقدامی برای استفاده از منابع و ذخایر فراوان انرژی خود کند.
ابتکار ایران برای صلح در منطقه قفقاز- قرهباغ کوهستانی
قابل توجه وزارت نفت دولت سیزدهم: قبل از فروپاشی شوروی سابق در آذرماه ۱۳۶۸ جمهوری اسلامی ایران مرزهای خود را برای جمهوری آذربایجان به ویژه جمهوری خودمختار نخجوان گشود. در روز ۲۶ مهرماه ۱۳۷۰ (۱۸ اکتبر سال ۱۹۹۱)، لایحه استقلال جمهوری آذربایجان از شوروی سابق به تصویب رسید و درتاریخ ۲۲ اسفندماه ۱۳۷۰ (۱۲مارس سال ۱۹۹۲) جمهوری آذربایجان به عنوان یک حکومت مستقل و آزاد از سوی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شد. البته مرحوم هاشمیرفسنجانی در مراسم نماز جمعه آبانماه ۱۳۷۰ (نوامبر سال ۱۹۹۱) خبر شناسایی استقلال آذربایجان را اعلام و فرمان کمک به کشورهای مستقل مشترکالمنافع را صادر کرد.
جنگ قرهباغ خواسته روسیه، آنکارا و غرب
آمریکا، اروپا، ترکیه و روسیه که مخالف توسعه روابط بین جمهوری تازه استقلالیافته آذربایجان با ایران بودند از حکومت باند ایلچی بئی و جنگ قرهباغ حمایت کردند اما مرحوم حیدر علیاف رییس مجلس عالی جمهوری خودمختار نخجوان در جهت بهبودی روابط با ایران همچنان تلاش میکرد. دیدار مرحوم حیدر علیاف با مقام معظم رهبری در تاریخ چهارم شهریور ۱۳۷۱ یکی از دیدارهای مهم دوران ریاست ایشان بر جمهوری خودمختار نخجوان بود. در این دیدار مقام معظم رهبری از الحاق جمهوری آذربایجان به پیکر امت اسلامی ابراز خرسندی کردند و با بیان تلاشهای تبلیغاتی و فشارهای مختلف دشمنان اسلام برای ممانعت از ایجاد صمیمیت در روابط جمهوری آذربایجان با ایران اسلامی، ضرورت ایستادگی در برابر فشارهای بیگانگان را خاطرنشان ساختند.
عضویت کشورهای مستقل تازه استقلالیافته در سازمان همکاری اقتصادی اکو
در سال ۱۳۴۳ «سازمان همکاری عمران منطقهای» (RCD) با عضویت ایران، ترکیه و پاکستان تاسیس شد و تنها سازمان بینالدولی- بینالمللی بود که دبیرخانه آن در تهران بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی بحثهای زیادی برای منحل کردن این سازمان در تهران مطرح شد که مرحوم حسین کاظمپوراردبیلی در وزارت امور خارجه و همکاران ایشان تلاش زیادی کردند و مسوولین آن زمان را متقاعد نمودند که به جای انحلال سازمان همکاری عمران منطقهای با تغییر اساسنامه و ساختار آن سازمان جدیدی تاسیس شود. بنابراین در سال ۱۳۶۴ «سازمان همکاری اقتصادی اکو» تاسیس شد. متعاقبا با توجه به بحرانهای گوناگون و رقابت بین شرکتهای مختلف غربی، روسی، ترکیهای، چینی و… در آسیای مرکزی، حوزه دریای کاسپین (خزر) و قفقاز به ابتکار ایران کشورهای تازه استقلالیافته از شوروی سابق در سال ۱۳۷۱ به عضویت سازمان همکاریهای اقتصادی اکو درآمدند.
در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۷۹ (۱۰ ژوئن ۲۰۰۰) مرحوم حیدر علیاف رییسجمهوری آذربایجان، طی سخنانی در مراسم افتتاحیه ششمین اجلاس سران اکو در تهران، بر لزوم استقرار صلح و ثبات در آسیای مرکزی، حوزه دریای کاسپین (خزر) و قفقاز تاکید کرد و گفت : جمهوری اسلامی ایران قادر است نقش مهمی را در حل و فصل مناقشات منطقهای ایفا کند.
دیپلماسی انرژی برای صلح چگونه شکل گرفت؟
ابتدا در دولت مرحوم هاشمیرفسنجانی در وزارت نفت کمیتهای تحت عنوان «همکاریهای اقتصاد انرژی با کشورهای تازه استقلالیافته از شوروی سابق» تشکیل شد. وزیر وقت نفت تلاش زیادی کرد که وزارت نفت در کنسرسیومهای مختلف در حال تشکیل در جمهوری آذربایجان برای مشارکت و همکاری با شرکتهای غربی، چینی، روسی و ترکیهای عضو شود. در آن زمان شرکت انگلیسی بیپی و شرکتهای روسی که سابقه کار طولانی از زمان قاجار و بعد از آن در ایران داشتند با حمایت دول انگلیس، آمریکا، روسیه و… تلاش زیادی به عمل آوردند که عضویت ایران در مشارکت با کنسرسیومهای مختلف میسر نشود. اما علیرغم تمام تلاشهای به عمل آمده از سوی شرکتهای روسی، آمریکایی، انگلیسی و… سرانجام ایران در کنسرسیوم تولید گاز میدان شاهدنیز با ۱۰ درصد سهم عضو شد که این عضویت همچنان ادامه دارد. متعاقبا در دولت هفتم با ایجاد سمت معاونت وزیر نفت در امور نفت و گاز دریای کاسپین (خزر) دیپلماسی انرژی با جدیت بیشتری پیگیری شد. در دولت هشتم طرحی تحت عنوان «انرژی برای صلح» تعریف شد که در چارچوب طرح مذکور ایران با جمهوری آذربایجان، معاوضه گاز با گاز (واردات گاز از جمهوری آذربایجان در آستارا و تحویل گاز به جمهوری خودمختار نخجوان) و معاوضه گاز با برق با جمهوری ارمنستان، معاوضه نفت خام تولیدی در کشورهای منطقه و حوزه دریای کاسپین با نفت خام ایران در خلیج فارس، واردات گاز ترکمنستان و… را توافق و اجرایی کرد. در آن زمان نیروگاه اتمی ارمنستان به دلیل زلزله آسیب شدید دیده بود. این نیروگاه هنوز یک خطر بالقوه برای منطقه و جهان است و اروپا خواهان تعطیلی این نیروگاه بود و احتمالا هنوز هم هست.طرح «انرژی برای صلح» در سال ۱۳۸۳ مورد حمایت بسیاری از کشورهای منطقه و اتحادیه اروپا قرار گرفت و اجرایی شد اما در همان زمان برخی کشورها که این روزها در جنگ قرهباغ ایفای نقش میکنند، با حمایتهای نظامی، تدارکاتی یا با سکوت با این طرح موافق نبودند و کارشکنی میکردند. این طرح در دولت هشتم شروع و در پایان دولت هشتم به اتمام رسید. افتتاح طرحهای اجرا شده در دولت نهم صورت پذیرفت، اما متاسفانه آنطور که باید و شاید در چارچوب دیپلماسی انرژی طراحی شده در دولت هفتم و هشتم در دولت نهم و دهم پیگیری نشد. درواقع تاحدود زیادی به دلیل درآمدهای کلان دلاری فروش نفت خام (حدود ۸۰۰ میلیارد دلار) اولویتهای دولت نهم و دهم موضوعات دیگری شد و «طرح انرژی برای صلح» و بهتر گفته شود «دیپلماسی حرفهای- دیپلماسی انرژی و…» تحتالشعاع «دیپلماسی میدانی» قرار گرفتند و به فراموشی سپرده شدند.
جنگ قرهباغ و سیاست تحریک احساسات ملیگرایانه
دولتهای شرکتهای چندملیتی نفتی و گازی غربی، روسیهای، چینی و ترکیهای در جمهوری آذربایجان دلایلی داشتند که دولتهای جمهوری آذربایجان و ارمنستان را برای حمله و شروع جنگ قرهباغ تشویق و حمایت کنند. ارمنیها روی حمایت و پشتیبانی نظامی روسیه با توجه به توافق دفاعی که داشتند حساب میکردند اما دولت ارمنستان ناگهان با وضعیتی روبهرو شد که دولت حاکم در باکو با حمایت اسرائیل و ترکیه (عضوی از ناتو) اقدام به عملیات نظامی کرد و از عدم جدیت و حمایت روسیه برای دفاع از ارمنستان شوکه شد. دولت ارمنستان گفت که پهپادهای اسرائیلی درگیر جنگ با ارمنستان بودند. کشورهایی مثل انگلیس که شرکت نفتی بیپی آن نقش مهمی در جمهوری آذربایجان ایفا میکند و حداقل ۵۱ درصد سرمایهگذاریهای خارجی در جمهوری آذربایجان را سرمایهگذاران انگلیسی در اختیار دارند سکوت کرده و پشتپرده با روسیه، ترکیه و دولت باکو موضوع را پیگیری میکردند و میکنند. درواقع به نظر میرسد که در طرحی که باید منتظر ماند تا ابعاد بیشتر آن باز شود دولت باکو تشویق به حمله به منطقه قرهباغ شد و دولت ارمنستان که چنین انتظاری نداشت تسلیم شد.
بازندگان مناقشه قرهباغ؟
در این جنگ مردم ارمنستان و مردم جمهوری آذربایجان بازندگان واقعی بودند و هستند. دولت باکو توانست با تحریک احساسات ملیگرایانه تمام ناکامیهای اقتصادی و… خود را مخفی کند و مدعی شود که برنده جنگ بوده است ولی تسلیم دولت ارمنستان و آواره شدن بیش از ۱۰۰ هزار ارمنی ساکن قرهباغ به نظر بسیاری از کارشناسان دستاورد مهمی برای باکو نبود و نیست. مناقشه قرهباغ در همان سال ۱۳۸۳ که ایران طرح انرژی برای صلح را مطرح کرد بین باکو و ایروان بدون خونریزی حل میشد. ایران در آن زمان سعی کرد خط آهن ایران به روسیه از مسیر جلفا را فعال کند ولی دولتهای ذینفع اروپایی، چین، ترکیه و روسیه علاقهای نشان ندادند. به همین دلیل در دولت هشتم ایران با احداث یک جاده ویژه بین آستارا و نخجوان میان باکو و نخجوان اتصال برقرار کرده بود و با لغو روادید و… در این راستا به مردم جمهوری آذربایجان و نخجوان تسهیلات بسیاری داد که هنوز برقرار است.
لیر ترکیه و تاریکی دورنمای بازگشت ترامپ به کاخ سفید؛ مهر پایان جنگ قرهباغ
برخی کارشناسان معتقدند سقوط لیر ترکیه و تداوم مشکلات اقتصادی این کشور تاریکی دورنمای بازگشت ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا، وضعیت بازار نفت و مشکلاتی که لندن و اروپا با آن دست به گریبان هستند ممکن است ایروان، باکو، مسکو، لندن، پکن، آنکارا، آمریکا و اروپا را به پایان تسلط ارمنستان به قرهباغ کوهستانی متقاعد کرده باشد. این نکته را باید مورد توجه قرارداد که در طول تاریخ ارمنیها و مسلمانان در ایران و جمهوری آذربایجان در همین منطقه قرهباغ و سایر مناطق با هم زندگی میکردند و دوست، همسایه و شریک تجاری بودند. آنچه آنها را جدا کرد سیاست دول خارج از منطقه بود که در آن زمان ارمنستان را حمایت و تحریک کردند که مسلمانان آذری را از منطقه قرهباغ بیرون کنند. امروز وقتی دولت ارمنستان میگوید ناگزیر توافق تلخی را قبول کرده است، در واقع بهای اشتباه دولتمردان پیشین ارمنی و آذری را میدهد و حالا نوبت باکو است که ارمنیها را آواره کند.
پیام تسلیم ارمنستان که روی حمایت روسیه حساب میکرد؟
شرکتهای نفتی غربی، چینی، روسیه و ترکیه رفقای راهبردی نفتی و گازی هستند. باید توجه داشت که روابط روسیه با ایران نظیر روابط روسیه با ارمنستان یک روابط راهبردی نیست، بلکه روابط تاکتیکی و مقطعی است. نقش روسیه و همکاری روسیه با آمریکا در تسلیم دولت ارمنستان نشان داد که هر زمان منافع ملی روسیه ایجاب کند به تهران نزدیک و هر زمان ایجاب کند از تهران دور میشود، اما از آنجا که روزانه بیش از یک میلیون بشکه نفتخام روسیه از مسیر دریایی ترکیه از دریای سیاه به دریای مدیترانه وارد میشود و مسیرهای خطوط لوله گاز روسیه از ترکیه عبور میکنند و علاوه بر آن در کنسرسیومهای نفتی و گازی جمهوری آذربایجان مشارکت دارند، روابطشان راهبردی و استراتژیک است و با هم در موضوع قرهباغ همکار بوده و هستند. بنابراین منافع دولی که در کنسرسیومهای نفتی جمهوری آذربایجان مشارکت دارند و همچنین روسیه و ترکیه ایجاب میکند که وابستگی جمهوری آذربایجان برای ارتباط بین باکو و نخجوان از طریق جمهوری اسلامی ایران کمتر و محدود بشود.
نقش ایران انکارناپذیر است
طرح تاسیس اوپک گازی در ۱۰ بهمن سال ۱۳۸۵ از سوی مقام معظم رهبری در دیدار با ایگور ایوانف دبیر شورای امنیت وقت روسیه مطرح شد. مقام معظم رهبری با اشاره به وجود نزدیک به نیمی از ذخایر گاز جهان در روسیه و ایران پیشنهاد کرد که این دو کشور با کمک یکدیگر میتوانند بنای یک سازمان مربوط به همکاریهای گازی را همچون اوپک پایهگذاری کنند. مجمع کشورهای صادرکننده گاز یا اوپک گازی که به اختصار (GECF) نامیده میشود، با عضویت ایران، روسیه، قطر و تعدادی از دیگر کشورهای تولیدکننده و صادرکننده گاز طبیعی، درسوم دیماه ۱۳۸۷ (۲۳ دسامبر ۲۰۰۸) با پیشنهاد اولیه ایران تاسیس شد. مرحوم حسین کاظمپوراردبیلی مشاور وقت وزیر نفت و وزیر امورخارجه برای تعریف و تنظیم توافقنامه ساختار مجمع کشورهای صادرکننده گاز با توجه به تجارب دیپلماسی انرژی و حرفهای که داشت و نیز سالها نماینده ایران در سازمان اوپک بود زحمات زیادی کشید و تلاش کرد دبیرخانه مجمع مذکور در ایران مستقر شود، اما متاسفانه دولت نهم با برکناری ناگهانی آن مرحوم و انتصاب افراد کمتجربه برای پیگیری امور مرتبط با مجمع کشورهای صادرکننده گاز نتوانست اهداف دیپلماسی انرژی تعریف شده در دولت هفتم و هشتم را به ثمر برساند. در نتیجه قطر در توافقی با روسیه توانست میزبان دبیرخانه مجمع کشورهای صادرکننده گاز بشود و اولین دبیرکل سازمان مذکور نیز از روسیه انتخاب شد. کشورهای عضو مجمع صادرکنندگان گاز، بیش از ۴۲ درصد از تولید گاز جهان، ۷۰ درصد از ذخایر گازی جهان، ۳۸ درصد از انتقال گاز با خط لوله و ۸۵ درصد از تجارت گاز طبیعی مایعشدهLNG را در اختیار دارند. متاسفانه درحال حاضر ایران تولیدکننده عمده و صادرکننده گاز طبیعی محسوب نمیشود، اما دولت یازدهم و دوازدهم موفق شد با منصوب کردن دبیرکل ایرانی در مجمع یادشده نقشآفرینی خوبی به عمل آورد.
فرصتی که از دست رفت
درحالی که دول روسیه و آمریکا و ترکیه مخالف صادرات نفت و گاز آسیای مرکزی، حوزه دریای کاسپین- خزر و قفقاز از مسیر ایران بودند، هنوز هم هستند، با ابتکارات وزارت نفت و گروه فعال در اقتصاد انرژی و دیپلماسی انرژی در سال ۱۳۸۱ در یادداشت تفاهمی که بین وزارت نفت دولت هشتم و اتحادیه اروپا امضاء شد، طرفین توافق کردند وزارت نفت میزبان دفتر همکاریهای انرژی اتحادیه اروپا و ایران در محل موسسه مطالعات بینالمللی انرژی (وابسته به وزارت نفت) در تهران باشد و اتحادیه اروپا بودجهای معادل یکمیلیون و هفتصد هزار یورو اختصاص بدهد و یک مشاور برای مطالعه همکاریهای انرژی ایران و اتحادیه اروپا توسط اتحادیه اروپا انتخاب بشود. متاسفانه، آقای کریس پتن Chris Patten دیپلمات با سابقه انگلیسی که آخرین نماینده دولت انگلیس برای اداره امور هنگکنگ قبل از واگذاری آن به چین بود، از سال ۱۳۷۸ تا سال ۱۳۸۳ درسمت کمیسیون روابط خارجی اتحادیه اروپا فعال بود و به بهانههای مختلف در پیشرفت کار معطلی ایجاد کرد.
شبکه انرژی خزر طرحی برای حل بحران انسانی قرهباغ؟
خانواده مرحوم حیدر علیاف که در حال حاضر با حمایت شرق و غرب و همراهی الیگارشی نوپا (خودیهایی که با درآمدهای نفتی و گازی کلان به اصحاب ثروت و قدرت تبدیل شدند) برای تداوم حکمرانیشان در باکو و سرکوب هرگونه اعتراض به یک دشمن نیاز داشتند و دارند. با فتح قرهباغ و تسلیم دولت ارمنستان ناگهان بیدشمن شدند. البته به زودی با حمایت اسرائیل و ترکیه و روسیه و چین و غرب بهانههایی برای دشمن معرفی کردن ایران ممکن است شروع کنند، اما بهترین راهحل پیگیری جلسات سالهای گذشته برای حل موضوع قرهباغ بین باکو- تهران است. در دسامبر ۲۰۱۴ در نشستی به منظور توسعه همکاریهای اقتصاد انرژی در منطقه با حمایت سازمان ملل و منشور انرژی (ECT) در عشقآباد برگزار شد، با پیشنهاد ایران درباره در نظرگرفتن این واقعیت که موضوع تبدیل گاز به برق و صادرات برق راهحلی مناسب برای منطقه است، زمینه لازم فراهم آمد تا کارشناسان از سوی میزبان در نشست مذکور در سخنرانیهایشان در ارتباط با پیشنهادهایی که قبلا به ایران و سازمان همکاری اقتصادی- اکو داده شده بود «طرح شبکه انرژی کاسپین- خزر» را مطرح کنند که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. متعاقبا موضوع ضرورت مطالعه طرح مذکور طی پیشنهادی به وزارت نیرو و وزارت نفت در ایران ارائه شد که متاسفانه پیگیری نشد. واقعیت این است که طی چند سال اخیر فناوری تبدیل گاز به برق و انتقال از طریق کابلهای برق مستقیم با ولتاژ بالا (HVDC) چنان پیشرفتی داشته که به طور مثال در حال حاضر راندمان تولید برق تا ۶۰ درصد بهینه شده است. اکثر کارشناسان همعقیده هستند که با توجه به سرمایهگذاریهای خوبی که در زمینه پژوهش برای دستیابی به فناوریهای بهتر شده است، درصد راندمان تولید و انتقال برق از این هم بهتر خواهد شد. اتحادیه اروپا در همکاری با دبیرخانه سازمان همکاری اقتصادی- اکو از همکاریهای انرژی اتحادیه اروپا و اکو با همسایگان آن (نظیر گرجستان، ارمنستان و…) حمایت و استقبال کرده است.
طرح شبکه انرژی کاسپین- خزر-
CEG) (Caspian Energy Grid
متاسفانه در ایران طرح کلان و برنامه کلان انرژی برای کشور نداریم و وزارت نیرو و وزارت نفت رقابت میکنند تا همکاری. برخی معتقدند که فروش گاز طبیعی از طریق خط لوله به کشورهای همسایه به دلیل پایین بودن راندمان تولید برق در نیروگاههای ایران مقرون به صرفهتر از تبدیل گاز به برق است. درحالیکه وزارت نیرو و بخش خصوصی میتوانند با مشارکت در تولید در بخش پاییندستی صنعت انرژی کشور با صاحبان فناوری برای افزایش راندمان تبدیل گاز طبیعی ایران و منطقه کاسپین – خزر به برق و صادرات آن به جای صادرات گاز طبیعی از طریق خط لوله و غیره به اقتصاد انرژی ایران و منطقه کمک کنند. به همین دلیل به ابتکار موسسه آموزشی و پژوهشی اتاق بازرگانی ایران، موسسه پژوهش و مدیریت در برنامهریزی انرژی- دانشگاه تهران و یک شرکت اسکاتلندی در ۲۰ ژوئن ۲۰۱۶ توافقنامهای در تهران امضا شد که براساس آن پلتفرمی ایجاد شد تا طرح شبکه انرژی کاسپین- خزر را پس از جلب و جذب حمایت مالی و صنعتی لازم مطالعه کنند. متاسفانه وزارت نفت و وزارت نیرو و شرکتهای تابعه از آن زمان تاکنون از طرح یاد شده حمایتی به عمل نیاوردهاند.
دولتمردان در حکمرانی یکدست کنونی تحمل انتقاد ندارند و مدعیاند که هر کاری به نتیجه رسیده صفر تا صد آن در دولت سیزدهم شروع و تمام شده است. مردم هم باید این ادعاها را بپذیرند. قبول داریم که در دولتهای نهم و دهم و بعد در دولتهای یازدهم و دوازدهم اهداف تعریف شده در دیپلماسی انرژی دولتهای هفتم و هشتم پیگیری نشد و به دست فراموشی سپرده شد. درواقع تسلیم ارمنستان در برابر فشار نظامی باکو و بیتفاوتی روسیه که منجر به آوارگی بیش از صد هزار ارمنی قرهباغی شد، این هشدار را میدهد که پیشنهاد ایران برای شبکه انرژی کاسپین-خزر را قرار است روسیه، ترکیه و سایر کشورها از مسیری غیر از ایران شروع و اجرایی کنند که لازم است این موضوع در ایران با جدیت تمام در وزارت نفت و وزارت نیرو دولت سیزدهم مورد بازنگری و اقدام و عمل لازم قرار گیرد.
جنگ نوار غزه و قرهباغ برای گاز؟
حماس در عملیاتی که به خوبی طراحی و اجرا شد چهره شکستناپذیری ارتش اسرائیل و موساد را به شدت تخریب و تحقیر کرد. شاید به همین دلیل است که رییس جمهوری آذربایجان الهام علیاف، گفته که در صورت موافقت ارمنستان، باکو آماده است فورا با این کشور بر سر میز مذاکره برای صلح بنشیند. الهام علیاف روز یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲ در دیدار با ایراکلی گاریباشویلی نخستوزیر گرجستان در تفلیس تاکید کرد مشارکت گرجستان برای حل مناقشه قرهباغ ضروری است. گاریباشویلی هم با اعلام آمادگی گرجستان برای نقشآفرینی در روند صلح میان آذربایجان و ارمنستان گفت که تفلیس همواره موضع بیطرفانه خود را حفظ کرده است.
در واقع قدرتهای مطرح غربی و شرقی از ابتکار حماس و غافلگیری ارتش و نظام اطلاعاتی اسرائیل که خیلی روی آن حساب باز کرده بودند شوکه شدند و قصد دارند که مناقشات فعلی در منطقه کوهستانی قرهباغ هرچه زودتر به اصطلاح جمع شود تا گاز بیشتری از منطقه به اروپا صادر شود.
نتیجهگیری: فرصت برای ایران
شرایط فعلی منطقه کوهستانی قرهباغ و نیز نوار غزه فرصتهای ویژه و کمنظیری برای ایران فراهم آورده است که متاسفانه با شعارهای توخالی برخی از مسوولان در سطوح مختلف یا نمایندگان مجلس ممکن است به تهدید تبدیل شوند. فرمان دیپلماسی انرژی بهطور طبیعی در دست وزارت نفت است که باید با دقت تمام با همکاری وزارت نیرو، بانک مرکزی، وزارت امورخارجه و… بهروزرسانی شود و نقش ایران در بازار بینالمللی جلب و جذب سرمایه در صنعت نفت، گاز و انرژی و نیز در بازار بینالمللی انرژی در منطقه و جهان تعریف و تحکیم شود.
🔻روزنامه اعتماد
📍 خدشه در فلسفه بازداشت
✍️ عباس عبدی
سخنان چند روز پیش ریاست محترم قوه قضاییه واجد نکتهای بود که نیازمند توضیح است. آنجا که گفتند: «طرف را بازداشت میکنیم و به زندان میاندازیم، حیثیتش را میبریم، گرفتارش میکنیم، به اعتبارش لطمه میزنیم و چون دلیل کافی نداریم محاکمهاش نمیکنیم. وقتی طرف را در زندان نگه میدارید زندگیاش فلج میشود.» یکی از دوستان که این را خوانده بود به بنده گفت مخاطب این سخنان جهت برخورد با خاطی چه کسی جز خود ایشان است؟ پاسخم این بود که قوه قضاییه با دیگر بخشهای حکومت یک تفاوت اساسی دارد. قضات تابع کسی جز قانون نیستند و اگر دستگاه قضایی واقعی باشد نه رییس قوه و نه هیچ مقام دیگری نمیتواند و نمیباید به قاضی دستور دهد. قاضی تابع قانون و برداشت خودش از قانون است. ولی این برداشت میتواند درست یا نادرست باشد. اگر درست باشد که هیچ و اگر نادرست باشد یا ناشی از قصور است یا ناشی از تقصیر. در هر دو صورت مطابق اصل ۱۷۱ «هرگاه در اثر تقصیر یا اشتباه قاضی در موضوع یا در حکم یا در تطبیق حکم بر مورد خاص، ضرر مادی یا معنوی متوجه کسی گردد، در صورت تقصیر، مقصر طبق موازین اسلامی ضامن است و در غیر این صورت خسارت به وسیله دولت جبران میشود، و در هر حال از متهم اعاده حیثیت میگردد.» این خطاها از طریق دادسرا و دادگاه انتظامی قضات قابل رسیدگی است. بنابراین اگر تمهیداتی اندیشیده شود که به این نوع شکایات رسیدگی فوریتری شود و قضات در برابر احکام خود مسوولیتپذیر باشند، مساله به نحو مناسبی حل میشود. چندی پیش یکی از مسوولان اداری استان تهران را دیدم که ۵ سال پیش به اتهامی بازداشت و زندانی شد، پس از مدتی آزاد و اکنون حکم اولیه تبرئه او آمده در حالی که هم آبرویش رفته و هم شغلش دچار مشکل شده و هزینههای مادی زیادی را باید متحمل شود. خسارت اینگونه افراد که تبرئه میشوند باید هم از حیث مادی و هم معنوی جبران شود ولی عملا اجرای این فرآیند کند یا بینتیجه است. شخصا درباره پرونده سال ۱۳۷۲ خودم به دادگاه انتظامی قضات شکایت کردم در حالی که همهچیز روشن بود، ولی بهطور واضحی گفتند که پیگیری نکن. چرا چنین وضعی رخ میدهد؟ به نظر بنده مساله اصلی جایگاهی است که برای قاضی در نظر گرفته میشود. قضات ما، اگر نه همه، ولی برخی از آنان به ویژه در دادگاههای انقلاب ایفای نقش قاضی را قبول ندارند، بیشتر در مقام دادستان و حتی بازجو ولی با قدرت و اختیارات قاضی ظاهر میشوند. چند دهه پیش یکی از قضات دادگاهها در استان همدان در جلسات بازپرسی متهمان منکراتی حاضر میشد و اقرار آنان نزد بازپرس را میشنید و آن را مصداق اقرار نزد قاضی و دادگاه قرار میداد و بر همان اساس حکم صادر میکرد. این را مقایسه کنیم با حدیثی که فردی نزد پیامبر رفته و اقرار به زنا میکند، ایشان از او روی برگرداند و این کار سه بار تکرار شد. حتی نقل شده که ایشان اعتقاد داشتند اگر این کار را مخفی میداشت و توبه میکرد برای خودش هم بهتر بود. حالا این را مقایسه کنیم با کسانی که به انواع روشها متوسل میشوند تا جرمی را ثابت کنند. به ویژه در امور عمومی و حقالله و در موضوعات سیاسی مربوط به حکومت. دیدم وکیل محترمی نوشته بود که بعضا مینویسند متهم به علت عجز از وثیقه به زندان معرفی شد. حال آنکه متهم وثیقه دارد و در برخی موارد پول نقد هم دارد. از بازداشت و انفرادی به مثابه مجازات پیش از محکومیت و شیوهای برای اعترافگیری استفاده میشود. فلسفه بازداشت جلوگیری از تبانی و فرار است آن را مخدوش کردهاند. از این رو بسیاری از بازداشتها و احکام با این رویکرد رخ میدهد که گویی برای قاضی یا دادستان مهم است و علاقه هم دارد که فرد را محکوم کند، در حالی که حداقل در مورد قضات دادگاهها عکس این باید صادق باشد و اصل را بر بیگناهی و تبرئه بگذارد مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.
پرسش این است که چه راهی برای مقابله با این وضع وجود دارد؟ راهی که به مدیریت دستگاه قضایی مربوط میشود. ابتدا، مساله وکالت است. وجود هرگونه محدودیت در راه انتخاب و حضور وکیل در هر مرحله از دادرسی را حذف کنید، دوم؛ علنی شدن واقعی دادگاهها و انتشار گزارشهای آن در سطح رسانهها و شفافیت در دادرسیها. این مساله با حفظ احتیاطات لازم شدنی و ضروری است. سوم و مهمتر از همه ایجاد سهولت و سرعت برای شکایت از عملکرد قضات، نزد دادسراهای انتظامی قضات و سختگیری قانونی در این باره و رسیدگی سریع، شفاف و بیطرفانه به شکایات.
اینها وظایف مدیریت قضایی کشور است که قطعا به شفافیت و عدالت در رسیدگیها کمک خواهد کرد. در کنار اینها رسیدگی فوری به تخلفات ضابطان نیز ضروری است. عملکرد ضابطان باید با شفافیت کامل رصد شود.
🔻روزنامه شرق
📍 جامعه روزمره
✍️ کامبیز نوروزی
ازجمله تعریفهایی که از نظم میشود، وجود قابلیت پیشبینی رفتارهاست؛ یعنی هرکس بتواند بهآسانی نظام کنش و واکنش خود را تشخیص بدهد. در یک چهارراه وقتی چراغ سمت مقابل شما قرمز است، میتوانید پیشبینی کنید که میتوانید بدون خطر تصادف از چهارراه بگذرید. حال اگر چراغ راهنما خاموش باشد، قدرت پیشبینی شما بسیار کاهش مییابد و نمیتوانید مطمئن باشید که بدون خطر از چهارراه عبور میکنید.
در جامعه هر اندازه قدرت پیشبینی رفتارها کمتر باشد، به معنای آن است که جامعه به سمت بینظمی حرکت میکند. در این حالت آدمها و سازمانها نمیتوانند وضعیت و شرایط خود را برای آینده نزدیک و دور پیشبینی کنند و زندگی خود را براساس آن سامان بدهند.
یک تاجر یا یک کارخانهدار نمیتواند برنامه بریزد که مثلا کالایی را که در طول ماههای بعد وارد یا تولید میکند، به چه بهایی باید بفروشد. حتی ممکن است در طول همین چند ماه عرضه کالای او ممنوع شود. یک دانشآموز که خود را برای آزمون سال بعد آماده میکند، نمیتواند بداند که سال بعد آزمون سراسری با چه شرایطی برگزار میشود. کسی که محل کار یا خانهاش استیجاری است، نمیداند سال دیگر اجارهبهایش چقدر افزایش پیدا میکند و آیا توان پرداخت آن را خواهد داشت یا نه. خانهای را معامله میکنید؛ ولی نمیدانید تا زمانی که همه پولتان را بگیرید، چه بلایی بر سر قیمتها میآید و آیا میتوانید با همین پول کارتان را سامان بدهید یا نه. در وضعیت کنونی ما در همه حوزههای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی این مثالها بسیارند.
قوانین و تصمیمات سازمانهای حکومتی از مهمترین منابع تولید نظماند؛ اما همین مقررات خود میتوانند به منشأ تولید بینظمی مبدل شوند. تغییرات مکرر قوانین، مطابقتنداشتن قوانین با واقعیتهای جاری در جامعه، مدیریتهای ناکارآمدی که نمیخواهند یا نمیتوانند مقررات را بهدرستی به اجرا بگذارند، تفوق ارادههای شخصی بر اراده عمومی و سوءاستفاده از قدرت نهتنها توان تولید نظم از طریق مقررات را بهشدت کاهش میدهند بلکه خود موجب افزایش بینظمی در جامعه میشوند. حتی خود دولت و سازمانهای عمومی هم قربانی این شرایط میشوند. مثلا یک پروژه عمرانی به موجب تصمیمات و قرارداد مربوطه باید در مدت سه سال اجرا شود؛ ولی مدت اجرای آن به پنج سال و ۱۰ سال میرسد.
مردم و دولت نمیتوانند بیش از امروز بیندیشند. فردا مجهولی بزرگ است که کسی نمیداند چه خواهد شد؛ از قیمت ارز گرفته تا بهای دارو و مواد خوراکی و مسکن و ثبات شغلی و... . گویی که فردایی وجود ندارد و همه چیز منحصر در امروز است.
وقتی امکان پیشبینی رفتارهای خود و رفتارهای دیگران نیست یا اندک است، اضطراب پنهان و آشکار پدید میآید. هنجارها و مقررات از کار میافتند. فردا واژه مبهم تبآلودی میشود که باید از آن ترسید. ترس و بیاطمینانی به فردا ناامیدی میآفریند. عدهای هم بیخیال میشوند و میشوند مصداق سخن خیام که «فردا که نیامده است فریاد مکن» پس هرچه میتوان باید همین امروز به دست آورد. وضعیت مانند یک مسابقه سرعت میشود که در آن هیچ مقرراتی وجود ندارد و هر لحظه بیم تصادف و نابودی میرود. منابع از دست میروند و تلف میشوند. مناقشهها بین مردم و نیز بین مردم و سازمانهای حکومتی بالا میگیرد و نهایتا سرمایههای اقتصادی و اجتماعی در سراشیبی سقوط قرار میگیرند.
نرخ رشد پروندههای قضائی در سالهای اخیر تقریبا سه برابر نرخ رشد جمعیت است. در اغلب پروندهها شاهدیم که هر دو طرف دعوا آدمهای خوبی هستند؛ اما آنچه آنها را به دعوا کشانده، ناشی از شرایط بینظم است که قدرت پیشبینی آنها را از بین برده است؛ مانند دعواهای معروف به قولنامه.
مام این سالها کارشناسان معتبر و برجسته علوم اقتصادی و اجتماعی و حقوقی پیشنهادهای فراوانی دادهاند که چگونه میشود اقتصاد را اصلاح کرد و جامعه را به سمت سلامت برد و... ؛ اما هر برنامه اصلاحی مستلزم ثبات و حاکمیت پایدار قواعد نظم است که امکان اجرای درست برنامه را فراهم کند. در وضعیت روزمره بدون فردا که جامعه دچار اختلال نظم است، بهترین برنامهها نیز بینتیجه میمانند. مروری بر برنامههای عمرانی و قوانین بودجه سالانه شاهدی بر همین ادعاست. آنچه باید قبل از هر چیز و بیشتر و عمیقتر به آن اندیشید، چگونگی تثبیت نظم و ایجاد ساختار حقوقی پایدار و تضمینشده است. جامعه روزمره، برنامهپذیر نیست.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 چالشهای ورود به بازار کار
✍️ حمید حاج اسماعیلی
کمبود شغل، عدم تعریف جایگاه شغلی و درآمد مناسب و کارآمدی شغل برای دانشآموختگان دانشگاهی را باید مجموعهای از چالشهای مربوط به جامعه فارغ التحصیلان دانست. این وضعیت عدم امکان یا تمایل ورود این افراد به بازار کار و مهاجرت آنان را به دنبال
داشته است.
در واقع امکانات و شرایط اشتغال و درآمدزایی متناسب با تحصیلات و مهارت افراد بهویژه دانشآموختگان مهیا نشده و این موارد مانعی برای رشد دادهها و شاخصهای عمده کسب و کار و تولید به شمار میرود. خلق و تعریف مشاغل جدید در بستر فضای مجازی، امکان ایجاد و رشد انگیزه جامعه دانشآموختگان را فراهم خواهد کرد و در این شرایط، امکان اشتغال برای این افراد، درآمدزایی و توسعه بازار کار مهیا شده و همچنین بهرهوری کار افزایش خواهد داشت.
برای تقویت کسب و کارها در فضای مجازی البته بسترهایی نظیر توسعه اینترنت مناسب باید مورد توجه قرار گیرد. البته در این حوزه با وجود محدودیت در استفاده از پلتفرمهای خارجی، تقویت قابلیتهای لازم پلتفرمهای داخلی برای توسعه بازار کار نیز باید مورد توجه قرار گیرد. ما برای بهرهمندی از توسعه بازار کار باید از تجربیات جهانی نهایت استفاده را داشته باشیم. قطعاً امکان اجرایی کردن این تجربه، کاهش هزینههای ناشی از توسعه بازار کار را برای کشور ما به دنبال خواهد داشت.
استفاده از ابزارها و تکنولوژیهای جدید بهویژه در حوزه کسب کار و تولید، امکان کاهش هزینههای ناشی از مصرف انرژی را به دنبال دارد و این به عنوان یکی از راهکارهای مدیریت مصرف انرژی در کشور محسوب میشود و در واقع بهصورت همزمان رشد و توسعه کسب و کار و مدیریت انرژی در قالب استفاده از تکنولوژی جدید ممکن میشود. انجام امور اداری گروههای مختلف مردمی و تحقق اشتغال از راه دور با استفاده از فناوریهای جدید، کاهش رفت و آمد افراد به محل کار و کاهش هزینهها را موجب میشود.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست