شنبه 15 ارديبهشت 1403 شمسی /5/4/2024 4:14:31 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 نوسانات بازارها فروکش می‌کند؟
✍️ هادی حق‌شناس
باید بدانیم اتفاقاتی که طی روزهای اخیر با حمله حماس به اسراییل رخ داد، مختص ایران یا منطقه خاورمیانه نیست و کل اتمسفر بین‌المللی را در بخش‌های اقتصادی، تجاری، انرژیک و... درگیر خود ساخته است. بنابراین باید مراقب بود در تحلیل‌ها، واکنش‌ها، اظهارنظرها و... به گونه‌ای رفتار نشود که منافع و امنیت ملی به خطر بیفتد.

به‌طور کلی هر زمان که در سطح جهانی، تنش، نزاع یا بحرانی رخ می‌دهد، بلافاصله بازارهای انرژی و طلا و... به این رخدادها واکنش نشان می‌دهند و دوره‌ای از نوسان را تجربه می‌کنند. چرا که پس از تحولات نظامی و رخدادهای امنیتی، تنش و نا‌اطمینانی در جهان افزایش یافته، قیمت فلزات گرانبها مانند طلا و سایر فلزات، همچنین قیمت انرژی افزایش پیدا می‌کند.این نوسانات می‌تواند به نفع یا ضرر برخی افراد، شرکت‌ها یا کشورها باشد. اما کدام کشورها و کدامین شرکت‌ها از این تحولات سیاسی سود کرده و کدام‌کشورها زیان می‌کنند؟
به طور کلی این تحولات به نفع کشورهایی است که فروشنده انرژی بوده و به زیان شرکت‌ها یا کشورهایی است که مصرف‌کننده انرژی بوده و نفت خریداری می‌کنند. اما چون کشورهای توسعه‌یافته و اوپک تفاهمی در خصوص نرخ انرژی دارند تلاش می‌کنند به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنند که توسن سرکش نوسان در بازارها مهار شود.این کشورها معتقدند اگر قیمت انرژی بیش از ارزش ذاتی‌اش دچار افزایش شود به ضد خود بدل شده و منجر به کاهش تقاضا در بازارها می‌شود.

خسارات برآمده از کاهش تقاضای بازارها در بلندمدت به مراتب بیشتر از افزایش قیمت نفت و سایر اقلام انرژی در کوتاه‌مدت است! اما پیش‌بینی‌ها حاکی است که نوسانات اقتصادی برآمده از تنش‌های اخیر در منطقه، بلندمدت نخواهد بود و به‌زودی فروکش می‌کند. بنابراین محتمل است که نوسانات بازارها در ایران هم کوتاه‌مدت بوده و پس از مدتی پایان یابد. باید توجه داشت، تنازعات و اتفاقاتی که بین فلسطینی‌ها و رژیم اشغالگر قدس می‌افتد، اغلب تنها چند روز ادامه دارد و کمتر شاهدیم که تنازعات بلندمدت میان دو طرف ایجاد شود.

بررسی تطبیقی تاریخ تحولات سرزمین‌های اشغالی طی دهه‌های متمادی گویای این واقعیت است که صهیونیست‌ها در بلندمدت توانایی مقابله نظامی را ندارند. هرچند صهیونیست‌ها چند دهه است که با فلسطینی‌ها درگیری دارند اما تنش‌هایی از این نوع، آثار کوتاه‌مدت بر بازارهای جهانی داشته و در بلندمدت اثرگذار نیستند. حتی جنگ روسیه و اوکراین با دامنه‌های فراگیر خود که همچنان هم ادامه دارد، هرچند در آغاز شوکی به بازارهای اقتصادی وارد کرد، اما پس از افزایش تولید نفت اوپک، قیمت انرژی و... کاهش یافته و بازارهای جهانی به تعادل رسیدند. به این دلیل است که با آغاز تنش میان روسیه و اوکراین پس از مدتی قیمت نفت، گاز، مواد غذایی و.... کاهش یافته و ثبات در بازارها ایجاد شد. این روند در بازار انرژی هم به این صورت است. به‌طور کلی اوپک توان تولید و صادرات بیشتر انرژی را در شرایط مختلف دارد. کشورهای اوپک عرضه را توازن می‌بخشند تا خللی در تقاضای نفت ایجاد نشود.

نهایتا می‌توان گفت، دلیلی که اخیرا منجر به افزایش قیمت طلا و نفت در سطح بین‌المللی شده، تنش اخیر در منطقه خاورمیانه است. اما در عین حال گذشت زمان این بازار را به تعادل می‌کشاند. هرچند این رابطه در بازار بورس معکوس است و تنش‌ها باعث فروریزی شاخص بورس می‌شوند. جدا از موضوع پاندومی کرونا، نبرد بین روسیه و اوکراین همچنین تنش‌های تایوان وچین، مقوله‌ای که اقتصاد جهانی را همراه با نوسانات مستمر کرده به حساسیت بازارها بازمی‌گردد است. بازارهای بین‌المللی بسیار حساس شده و به هر رخدادی بلافاصله واکنش (نزولی یا صعودی) نشان می‌دهند. البته این نوع واکنش‌ها اغلب کوتاه‌مدت بوده و به همان سرعتی که زبانه می‌کشند دچار فروپاشی هم می‌شوند.
اما اگر قرار باشد اقتصاد ایران را هم مورد بررسی قرار دهیم، باید بگوییم که ایران در حال فروش نفت خود است و هر اندازه قیمت نفت بالا برود، درآمدهای ایران هم افزایش می‌یابد. اما چون ایران از روابط تجاری نرمالی به دلیل تحریم‌ها برخوردار نیست از افزایش قیمت نفت و سایر اقلام انرژی نمی‌تواند بهره‌برداری حداکثری داشته باشد. هرچند نمی‌توان منکر شد که افزایش قیمت نفت درآمدهای ایران را بالا می‌برد. بنابراین در خصوص نوسانات اخیر در بازارها اولا باید گفت که این نوسانات مختص بازار ایران نبوده و در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی هم نمایان می‌شود.در وهله بعد هم مدت زمان آن کوتاه بوده و با پایان تنش‌ها به وضعیت قبل از تنش بازمی‌گردد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تبعیضی به اندازه جنسیت
✍️ دکتر سمیه مردانه
چرا زنان کمتر از مردان حقوق می‌گیرند؟ چرا میزان مشارکت و فعالیت اقتصادی زنان کمتر از مردان است؟ سوالاتی که از دیرباز در همه جوامع، اعم از توسعه‌یافته و نیافته مطرح می‌شود و چه بسا در جوامع توسعه‌یافته بسیارجدی‌تری است؛ چراکه انتظار می‌رود در چنین جوامعی شایستگی مبنای تعیین حقوق و دستمزد باشد نه جنسیت!
تلاش‌های کلودیا گلدین، بانوی اقتصاددان ۷۷ساله آمریکایی، برای اولین‌بار پاسخی در خور به این سوال‌ها داد و آکادمی نوبل نیز در ستایش این اقدام تاریخی، وی را به‌عنوان اولین برنده زن انفرادی جایزه نوبل اقتصاد انتخاب کرد. جایزه‌ای که پیش‌تر در رشته اقتصاد فقط به دو زن دیگر به‌صورت اشتراکی اعطا شده بود و گلدین علاوه بر اینکه توانست جایزه قابل توجه آکادمی نوبل را از آن خود کند، جرات و جسارتی دوباره به همه زنان اقتصاددان داد.

یکی از مهم‌ترین یافته‌های گلدین در تحقیقاتش که با استفاده از داده‌های ۲۰۰ ساله ایالات‌متحده آمریکا به آن رسیده، این است که میزان مشارکت زنان در فعالیت‌های اقتصادی در طول این دوره زمانی صعودی نبوده، بلکه به شکل منحنی یو (U-shaped) بوده است؛ زیرا در اوایل قرن نوزدهم، با تغییر شکل جوامع سنتی کشاورزی‌محور به جوامع مدرن میزان مشارکت زنان پس از ازدواج کاهش یافته است؛ اما در اوایل قرن بیستم با رشد بخش خدمات مجددا این روند افزایشی می‌شود. توضیح گلدین برای چنین پدیده‌ای تغییر ساختاری و تغییر هنجارهای اجتماعی درباره مسوولیت زنان در خانه و خانواده است.

چنین تحلیلی را می‌توان به جامعه در حال توسعه‌ای مانند ایران نیز تعمیم داد. اگرچه اظهارنظر دقیق در این مورد منوط به تحقیقات مفصل آماری است، اما بر اساس داده‌های در دسترس میزان مشارکت زنان در ایران نیز پس از ازدواج و مخصوصا با تولد فرزند اول به‌شدت کاهش می‌یابد. چنین رخدادی در شرایط رکود تورمی محتمل‌تر است؛ زیرا از یکسو کارفرمایان نیروی کار آزاد، بدون کاهش ساعت کاری و مرخصی زایمان را ترجیح می‌دهند و از سوی دیگر به‌دلیل تورم و کاهش ارزش پول بخش مهمی از زنان به‌دلیل هزینه‌های سرسام‌آور مهدکودک و پرستاری از کودک، عطای کار کردن را به لقایش می‌بخشند.
راهکاری که دردنیای مدرن به آن رسیده‌اند، اعطای وضعیت مشابه به مردانی است که بچه‌دار می‌شوند تا به این شکل کارفرما تنها به دنبال استخدام مردان نباشد و وضعیت متعادل‌تری در بازار کار رخ دهد. اما همچنان‌که گلدین نشان می‌دهد، با وجود مدرنیزاسیون شکاف دستمزد زنان و مردان هنوز در کشورهای توسعه‌یافته پر نشده است؛ درحالی‌که درصد زنان در مقطع کارشناسی در اکثر کشورهای دنیا، همچون ایران، از مردان بالاتر است؛ اما این رابطه در نرخ اشتغال زنان لیسانسه دیده نمی‌شود. گلدین بر این باور است که دلیل این عدم توازن این است که تصمیم برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی معمولا در سنین پایین و زمانی گرفته می‌‌شود که هنوز زنان یا مجرد هستند یا بچه‌دار نشده‌اند.

بنابراین انتظار دارند که با ادامه تحصیل شغلی درخور بیابند؛ اما در ادامه قصه عوض می‌شود و این زنان همچون مادرانشان مجبورند بین پرداخت هزینه نگهداری از کودک و دست کشیدن از شغل، دومی را انتخاب کنند؛ چراکه هزینه‌فرصت پایین‌تری دارد. جدای از اینکه گلدین چه تاثیر بسزایی در فهم شکاف حقوق زنان و مردان داشته و این جایزه تا چه حد مهم است، به نظر می‌رسد تازه پس از سال‌ها تحقیق و مطالعه درد کشف شده و راه زیادی تا درمان باقی مانده است. شاید درباره شکاف حقوق بتوان با قانون‌گذاری و سیاستگذاری مشکل را تا حدی تخفیف داد؛ اما درباره مشارکت اقتصادی زنان به‌دلیل ریشه فرهنگی راهی بس دشوار در پیش است. کشورهای توسعه‌یافته نیز با وجود همه شعارهای زیبا درباره حقوق زنان، هنوز این مشکل را آن‌قدر جدی نمی‌دانند که به فکر چاره بیفتند و حتی اگر هم چاره‌ای اندیشیده شده هنوز به نتیجه‌ای درخور نرسیده است، چه رسد به کشورهای در حال توسعه که هنوز در پیچ و خم توسعه درگیرند.


🔻روزنامه کیهان
📍 طوفان‌الاقصی آغازی بر پایان ۷۵ سال ‌اشغالگری
✍️ دکتر محمدحسین محترم

۱- قبلا گفته بودیم سخن گفتن از شهید سلیمانی دیگر زمان و مکان
و حد و مرز ندارد، اما امروز آشکار شد که قدرت برنامه‌ریزی و استراتژی عملیاتی شهید سلیمانی حد و مرز ندارد و فراتر از زمان است. در آخرین جلسه‌ای که شهید سلیمانی روز قبل از شهادت، با الهام یافتن از اینکه تا ساعاتی دیگر به دیدار خدا می‌رود، داشت و از ساعت ۸ صبح تا ساعت
۳ بعدازظهر بدون وقفه از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در آینده تا شیوه تعامل آنها با همدیگر را ترسیم کرد، آنچه برای گروه‌های مقاومت در آن جلسه غیرعادی به نظر رسید این بود که حاج قاسم تاکید کرده ‌بود «همه بنویسند. هرچه می‌گویم، بنویسید. منشور۵ سال آینده را دارم برایتان می‌گویم»!. اکنون متحد شدن گروه‌های مقاومت روی این منشور پنج‌ساله ثمره شهادت شهید سلیمانی و بخشی از انتقام سخت گروه‌های مقاومت است.
۲-برخی از نمادها و شعارها در مراسم‌هایی که با حضور رهبران و سران کشورها برگزار می‌شود، حاوی پیام‌های مهمی می‌باشد و نشان می‌دهد که پشت پرده خبرهایی است. شهریور ۱۴۰۱ آیه «نَصرمِّن َ‌اللهِ وَ فَتح قَرِیب» و شهریور ۱۴۰۲ آیه «إِنَّا فَتَحنَا لَکَ فَتحا مُّبِینا» بر دیوار حسینیه امام خمینی(ره) نصب شده بود. این یعنی اینکه سال گذشته رهبری «وعده فتح قریب» و امسال «بشارت فتح مبین» را داده بودند و عملیات طوفان‌الاقصی بخشی از این فتح مبین است. این وعده و بشارت در کنار صراحت و قدرت کلام و مواضع ایشان در دیدار میلاد پیامبر(ص) نشان از بار معنایی و محتوایی عمیقی دارد که استراتژیست‌ها و تحلیلگران منطقه‌ای و بین‌المللی آن را جدی خواهند گرفت.
۳- عملیات طوفان‌الاقصی که بعد از جنگ‌های شش روزه ۱۹۶۷ و
یوم کیپور ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل و به‌خصوص در اراضی ۱۹۴۸ تاکنون بی‌سابقه است، از جهات مختلف دارای اهمیت می‌باشد که از یک سو نشان داد هیچ شباهتی به درگیری‌ها و جنگ‌های گذشته ندارد و «شوکی تاریخی» به اسرائیل وارد کرد و از سوی دیگر هرکدام نیاز به تحلیل‌های جداگانه‌ای در آینده دارد و فعلا تیتروار به برخی از آنها ‌اشاره می‌کنیم که ماه‌ها و شاید سال‌ها موضوع تحلیل تحلیلگران و استراتژیست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله در ‌اندیشکده‌های پنتاگون و سیا و وزارت خارجه آمریکا خواهد بود! این عملیات اولا از جهت قدرت برنامه‌ریزی و هماهنگی گروه‌های مقاومت بی‌نظیر بود که در مدت ۳۰ دقیقه در مساحتی از اراضی ‌اشغالی به وسعت سه برابر نوار غزه انجام شد به طوری که تا ساعاتی تمام کشورها و سیاستمداران فقط ناظر این رویداد بودند و سکوت اختیار کردند و پس از ساعت‌ها واکنش‌ها به طوفان‌الاقصی از گوشه و کنار جهان به گوش ‌رسید که نشان داد رژیم صهیونیستی نه تنها هیچ‌گونه استراتژی دفاعی ندارد، اما گروه‌های مقاومت از استراتژی ترسیم شده تهاجمی قویی برخوردارند. ثانیا از جهت ‌اشراف اطلاعاتی گروه‌های مقاومت و ضعف اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و همه دستگاه‌های اطلاعاتی – جاسوسی آمریکا و غربی‌ها بسیار حائز اهمیت است و یک شکست فضاحت بار برای موساد و شاباک و سیا و ام آی سیکس و... بود. تا جایی که وزیر دفاع اسرائیل بعد از جلسه امنیتی نیمه‌تمام کابینه تل‌آویو به غافلگیری آن اذعان کرد و حتی نتوانستند با رسانه‌های خود برای چگونگی پوشش خبری و سانسور آن هماهنگی ایجاد کنند و رسانه‌های غربی – عبری با اذعان به شوکه شدن خود، مجبور شدند در ساعات اولیه و روز اول بدون هیچ‌گونه خط خبری مشخصی، به پوشش زنده و تلفات سنگین آن بپردازند و حتی رسانه‌های صهیونیستی لحظه به لحظه افزایش تعداد کشته‌ها و زخمی و اسرای خود را مخابره می‌کردند که این خود یک بُرد تبلیغاتی خوبی برای پوشش خبری موفقیت‌آمیز عملیات گروه‌های مقاومت داشت. اینها همه به قول کارشناس صهیونیست اینترنشنال یک سورپرایز برای آنها داشت: «همه ما در این‌جا سورپرایز شدیم و در یک وضعیت بغرنجی قرار گرفتیم»!.البته ژنرال‌های صهیونیستی به این تحلیل رسیده و اذعان کرده بودند که «به سناریوی وحشتناکِ جنگ‌ چند‌جبهه‌ای نزدیک می‌شویم»!. امّا از قدرت درک زمان و مکان و چگونگی آن عاجز بودند و به همین دلیل عملیات طوفان‌الاقصی فوق تصوّر آنها بود. ژنرال اسحاق بریک پیش‌بینی کرده بود «در جنگ بعدی اسرائیل در جبهه داخلی روزانه هزاران موشک می‌خورد و کمربند خفه‌کننده ۲۵۰ هزار موشکی اسرائیل را محاصره کرده که باید روزانه با هزاران موشک مقابله کنیم و در پنج میدان به‌طور موازی بجنگیم، شامل حزب‌الله، سوریه، حماس، جهاد و کرانه باختری. این مانند یک بمب هسته‌ای بدون بقایای هسته‌ای است»!. ثالثا حجم آتش و موشکباران و وسعت عملیات و ترکیبی بودن آن از زمین و هوا و دریا و همچنین از نظر جنگ سایبری و الکترونیک و نفوذ بی‌سابقه بود. تاجایی که تصاویر منتشر شده از نفوذ گروه‌های مقاومت به شهرک‌های اسرائیلی از طریق یک تونل مرزی و ادامه حضور برخی از مبارزان مقاومت با پوشیدن لباس‌های نظامیان صهیونیست در شهرک‌های صهیونیستی و همچنین تلفات و خساراتی سنگین موجب وحشت و بُهت صهیونیست‌ها شده است. تصرف بخش‌هایی از سرزمین‌های ‌اشغالی و به دست گرفتن کنترل برخی شهرها و شهرک‌های صهیونیست‌نشین و درگیری‌های زمینی و تن به تن در خیابان‌های اسرائیل و... تابوی آزادی قدس شریف را شکست و نشان داد که رژیم صهیونیستی علی رغم ادعاها و فضا‌سازی‌ها درخصوص گنبد آهنین و.... بسیار نفوذپذیر و ضربه‌پذیر است و آزاد‌سازی فلسطین افسانه و شعار نیست و شدنی است. به قول شهید همت نشان داد «آسان‌ترین جنگ در دنیا، جنگ با اسرائیلی‌هاست...»!. رابعا دارای ابعاد سیاسی و پیامدهای استراتژیک فراوانی است که تاثیر خود را بر تمام تحولات منطقه و در سطح بین‌المللی از جمله بر «تحکیم و تثبیت معادله قدرت» به نفع جبهه مقاومت و پرونده‌های «عادی‌سازی روابط»، «گسترش روابط کشورهای منطقه»، «تسریع در چندجانبه‌گرایی»، «افول هژمونی و ضعیف‌تر شدن قدرت آمریکا» در جهان به ویژه در منطقه، «انتخابات آمریکا»، «تحولات و تنش‌ها و اختلافات داخلی اسرائیل»، «تحولات قفقاز» و همچنین بر کشورهایی که فریب اسرائیل را خوردند و این رژیم را دوست خود پنداشتند و حتی «مذاکرات هسته‌ای و برجام» علی‌رغم اینکه سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا ادعا کرد«ارتباطی با حمله به اسرائیل ندارد»،.... خواهد گذاشت. تحلیل این پیامدها نیاز به گذشت زمان دارد. این عملیات آن‌قدر غافلگیرانه و سریع و گسترده با پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی برای غرب است که بلافاصله تاثیر خود را در کشورهای اروپایی گذاشت و تمام پرواز‌های بین‌المللی به تل‌آویو لغو شد و آمریکا و کشورهای اروپایی با ابراز نگرانی شدید، از «تشدید تدابیر امنیتی» در این کشورها خبر دادند. خامسا «قمار عادی ‌سازی روابط» و «میزان توان بازندگی اسب بازنده» و «سرعت رفتنی بودن» رژیم صهیونیستی را بیش از پیش آشکارتر کرد و نشان داد که صهیونیست‌ها در عرض نیم ساعت «مرگ حتمی» را تجربه کردند!. سادسا در کنار حمایت سنتی و همیشگی کاخ‌سفید و کشورهای اروپایی و دبیرکل سازمان ملل متحد از رژیم کودک‌کش صهیونیستی، علی رغم اینکه با ادعای حقوق بشری تاکنون در قبال حملات وحشیانه صهیونیست‌ها در طول بیش از ۷۰ سال به مردم فلسطین سکوت کردند، حمایت معنی‌داری از این عملیات از سوی کشورها و ملت‌ها و گروه‌های مختلف در منطقه و سراسر جهان به‌ویژه کشورهای منطقه که برخی تحت تاثیر تهدیدات و تطمیع رژیم صهیونیستی و آمریکا تاکنون سکوت می‌کردند شکل گرفت. مجری تلویزیون کویت با شال عکس مسجدالاقصی و شعارهای مقاومت برنامه را آغاز و به پوشش خبرهای این عملیات پرداخت که در جهان عرب بازتاب زیادی داشت. حتی محمود عباس فرد سازشکار فلسطینی در واکنش به عملیات طوفان‌الاقصی با بیان اینکه «ملت فلسطین در برابر تروریسم نیروهای ‌اشغالگر حق دفاع از خود دارند»، دستور داد تمام نیازمندی‌های ملت فلسطین برای پایداری در برابر ‌اشغالگران فراهم شود. فرمانده القسام نیز اعلام کرد «از امروز به بعد، همکاری امنیتی تشکیلات خودگردان با دشمن صهیونیستی پایان می‌یابد». سابعا گروه‌های مقاومت اعلام کردند «آنچه ما از دشمن و شهرک نشینانش می‌خواستیم این بود که سرزمین ‌اشغال کرده ما را با آرامش ترک کنند؛ این محقق نشد، بنابراین جنگ تنها راه است». تمامی صهیونیست‌های ساکن در فلسطین ‌اشغالی، غاصب و مسلح هستند. حتی کودکانشان از همان سنین پایین، در اردوگاه‌های آموزشی ترور مردم فلسطین رو آموزش می‌بینند و ابزار تشکیل دولتی جعلی و وسیله ‌اشغال سرزمین فلسطین هستند و اسرائیل یک پادگان بزرگ است. بنابراین آنهایی که تن به زندگی در پادگان می‌دهند، شهروند نیستند، سربازند و در اسرائیل چیزی به نامِ «مردم غیرنظامی» نداریم!.ثامنا جدا از حجم و ابعاد عملیات طوفان، پیام رهبر شاخه نظامی حماس نشان داد، مقاومت به دنبال یک عملیات کوتاه و چند ساعته نیست و در دوره جدید به دنبال ضربه‌های اساسی به رژیم صهیونیستی است. اینکه شهید سلیمانی زمان۵ ساله را برای بیان منشور گروه‌های مقاومت تعیین کرده بود، حتما حکمتی داشت!. آن‌گونه که مجری شبکه آمریکایی من‌و‌تو اذعان کرد «سردار قاآنی به اسرائیلی‌ها هشدار داده بود که باید خانه‌هایشان را بفروشند و بروند!». لذا باید همچنان منتظر حوادث امیدوارکننده و پیروزی‌های بزرگ‌تری باشیم!. به‌خصوص که مفقود شدن حدود ۷۵۰ و اسیر شدن صدها نفر از نیروهای صهیونیست، می‌توانند مخزن اطلاعاتی خوبی برای عملیات‌های آینده و پس از تخلیه اطلاعاتی وسیله مناسبی برای آزادی اسرای فلسطینی باشند! هرچند سخنگوی نظامی گردان‌های القسام اعلام کرد «شمار اسیران چندین برابر بیشتر از آن چیزی است که شما رصد می‌کنید و باید منتظر بمانید تا سربازان خود را به خوبی بشمارید»!


🔻روزنامه جام جم
📍 شکست بزرگ در نبرد اطلاعاتی
✍️ مهدی گیوه‌کی
۱- صبح روز شنبه حماس در یک عملیات دقیق و هماهنگ ضمن عبور از مرزهای غزه و ورود به شهرک‏های اشغالی در اطراف نوارغزه، در کمتر از نیم ساعت بیش از ۵۰۰۰ راکت و موشک به سمت سرزمین‌های اشغالی شلیک کردند. برای این‌که تصور دقیقی از حجم موشک‌های شلیک‌شده به اراضی اشغالی داشته باشیم، باید به عملیات سیف القدس اشاره کرد که در آن عملیات گروه‌های مقاومت کنار هم، روی‌هم‌رفته در ۱۱روز ۴۵۰۰موشک به اسرائیل شلیک کرده بودند.
۲- حملات حماس، دولت نتانیاهو را در برابر یک شکست اطلاعاتی و امنیتی قرار داد به‌گونه‌ای که هیج نشانه‌ای از طرف اسرائیلی مبنی بر پیش‌بینی چنین حمله‌ای و به‌تبع آن آمادگی لازم برای مقابله با آن وجود ندارد. طوفان الاقصی مهم‌ترین نمود شکست نهادهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در برابر گردان‌های مقاومت فلسطین است. اسرائیل سال‌هاست چنین تحقیر نشده و این عملیات اگر همین الان هم به پایان برسد یک شکاف اساسی بر دیوار اقتدار پوشالی صهیونیست‌ها محسوب می‌شود. اسرائیل از سال ۱۹۷۳ به این سو یک ادعا داشته مبنی بر این‌که ما چنان اشراف اطلاعاتی داریم که هر حمله‌ای را پیش از وقوع می‌فهمیم. از سوی دیگر از انگیزه‌های اصلی پیمان ابراهیم، همین اشراف اطلاعاتی اسرائیل بود و قرار بود که آنها به کشورهای عربی در برابر دشمن مشترک‌شان، یعنی ایران کمک کنند اما این عملیات نشان داد چنین اشراف اطلاعاتی وجود ندارد و تصویری که آنها از قدرت نظامی و اطلاعاتی خود ترسیم کرده بودند، فروریخت.

۳- آنچه در برخی رسانه‌های غربی و اپوزیسیون‌های خارج‌‌نشین از این عملیات در حال بازنمایی است، ادعای بی‌دلیل و بدون تحریک قبلی این عملیات است. این در حالی است که ۷۵ سال اشغالگری و جنایت و اجرانکردن قطعنامه‌ها علیه اسرائیل و ادامه ظلم، دلیل کافی و لازمی برای این عملیات و انفجار کنونی محسوب می‌شود. دلایل را دیگر ذکر نمی‌کنیم. این اقدام مقاومت در دفاع از حق مسلم بوده و نه یک اقدام تروریستی. این عملیات ضربتی، یک انتقام مشروع در قبال به شهادت رساندن مردم بی‌گناه فلسطینی و مخصوصا زنان و کودکان توسط رژیم صهیونیستی در طول چند ده سال گذشته و غصب سرزمین مادری آنان است.

۴- در اسرائیل چیزی به نام مردم غیرنظامی و شهروند نداریم و شهرک‌نشینانی که مردم اسرائیل معرفی می‌شوند، شهروند نیستند. آنها از کشورهای خود به فلسطین آمدند و ابزار تشکیل دولتی جعلی و وسیله اشغال سرزمین دیگر شدند. اسرائیل یک پادگان بزرگ است. آنهایی که تن به زندگی در پادگان می‌دهند شهروند نیستند، سربازند. چنانچه حتی کودکان‌شان از همان سنین پایین در اردوگاه‌های آموزشی، ترور مردم فلسطین را آموزش می‌بینند. پس مقابله با آنها عملا مقاتله با دشمن مسلح است.

۵- دوران جدیدی برای مقاومت آغاز شده و مقاومت به دنبال ضربه‌های اساسی به رژیم غاصب است. آنچه مشخص است این که در یک غافلگیری کامل، مقاومت ابتکاری را عملیاتی کرده که سابقه نداشته است. آنچه در اسرائیل رخ داد، تاریخ منطقه را به قبل و بعد از خودش تقسیم می‌کند.

۶- در این میان بحث‌هایی درخصوص جواب سنگین رژیم غاصب به این فتح سربازان فلسطینی، مطرح می‏شود اما ضربه‌ای که رژیم صهیونیستی از این نبرد خورد، چیزی نیست که امکان بازسازی داشته باشد. آنها تصویر آرمان‌شان را باختند. نتیجه نبرد هرچه باشد لکه ننگ این بی‌حیثیتی تا ابد بر پیشانی رژیم صهیونیستی ماندگار خواهد شد. درواقع آنچه مهم است نتیجه این عملیات نیست، چراکه برد و باخت در این عرصه مبارزه، طبق جنگ متعارف و متقارن محاسبه نمی‌شود.

۷- رژیم صهیونیستی پس از این عملیات موفق حماس، نه توان و نه جرأت حمله به ایران را دارد و اصولا سگی که پارس می‌کند، گاز نمی‌گیرد! و از سوی دیگر اسرائیل توان جنگ در چند جبهه را ندارد پس آغاز جنگ با ایران یا حزب‌ا... یا هرجای دیگری تقریبا بی‌معنی و نشدنی است. آمریکا نیز در وضعیتی نیست که بخواهد در چنین جنگی اسرائیل را حمایت کند. باتوجه به مشکلات عدیده داخلی و همین‌طور درگیری این کشور در جنگ اوکراین، درنهایت اعزام ناوهایی به سمت آب‌های منطقه است که اتفاقا به‌عنوان اهداف متحرک بیشتر به نفع مقاومت است تا اسرائیل، صهیونیست‌ها نیز با توجه به مشکلات داخلی و همچنین زرادخانه مقاومت و توان ادامه جنگ تا مدت‌ها توسط جبهه مقاومت به‌دنبال میانجی و آتش‌بس خواهد رفت که قطعا جریان مقاومت برای آن روز نیز برنامه‌ریزی کرده است.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 فوتبال و ۲ الگوی متفاوت توسعه
✍️ بنیامین نجفی
در سال ۱۳۵۷ میشل فوکو- جامعه‌شناس و متفکر فرانسوی- در روزها و هفته‌هایی که بحبوحه انقلاب اسلامی در ایران جریان داشت، برای تهیه یک گزارش میدانی از رویدادها و اتفاقات آن روزها به ایران سفر کرد. بسیاری از اهالی تاریخ و سیاست از سفر فوکو به ایران همواره آن جمله معروف‌اش را که بعدها در قالب کتابی هم منتشر شد با عنوان «ایران روح یک جهان بی‌روح» به یاد می‌آورند اما او به غیر از نگارش این کتاب، توصیف دیگری هم از جامعه ایران داشت. فوکو در یکی از گزارش‌های خود که آن را برای روزنامه ایتالیایی «کوریره دلا‌سرا» فرستاد، ایران را کشور «نفت و فقر» توصیف کرد؛ عبارتی به ظاهر متناقض و به قول کتابخوان‌های امروزی پارادوکسیکال! اینکه چگونه می‌شود منبعی غنی را برای سالیان طولانی در اختیار داشت، اما از کنار آن به رشد و توسعه دست نیافت و همچنان فقر و فقر‌مطلق یکی از آفت‌های جامعه ایرانی باشد؟ به نظر می‌رسد فوکو با یک ریزبینی دقیق، نشانه‌هایی از آنچه که امروز عامه مردم با گوشت، پوست و استخوان خود احساس می‌کنند و متوجه کوچک و کوچک‌تر شدن سفرهای‌شان شده‌اند را همان زمان دریافته و در گزارش‌های خود آن را مستند کرده بود. امروز برای آنکه مردم ضعیف شدن توان خریدشان را درک کنند، نه نیازی به علم اقتصاد دارند و نه فلسفه و نه جامعه‌شناسی و نظریات پیچیده. اینکه فقط در یک فقره مشخص نشد که بالاخره درآمد بیش از ۷۰۰ میلیارد دلاری نفتی ظرف ۸ سال‌- از ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲‌- صرف چه اموری شد که امروز هیچ نشانه‌ای از آن را در اقتصاد یا توسعه زیرساخت‌های عمرانی و زیربنایی نمی‌بینیم و اینکه خیلی بی‌سر‌و‌صدا نرخ دلار به ۵۰ هزار تومان رسید و دولت هم با افتخار از کنترل قیمت ارز صحبت می‌کند، تنها مصداق‌های کوچکی از پروژه ابتر و ناتمام توسعه در ایران است که جان‌مایه‌اش در همان دو کلمه «نفت و فقر» فوکو بیش از ۴۰ سال پیش تجلی یافته بود.
حالا شاید مهم‌ترین سوال این باشد که سیاستگذاران و تصمیم‌سازان ما کجای این مسیر را به بیراهه رفتند که نتیجه منبع سرشاری مثل نفت که باید برای ملت موهبت باشد در سالیان طولانی به ضد‌خود و به ضدملت تبدیل شد؟ پر‌واضح است که هیچ کسی و کشوری نتوانسته با دیوار کشیدن به دور خودش به تعبیر مک لوهان جایی در این «دهکده جهانی»‌شده پیدا کند. نمونه‌های ۷۰ ساله آن از هم پاشید و آنهایی هم که همچنان با همین الگو ادامه می‌دهند، به جزیره‌ای جدا افتاده از جریان غالب توسعه در شرق و غرب تبدیل شدند و فرسنگ‌ها با قافله رشد فاصله گرفتند. در ایران که شاید نمونه متاخر این داستان باشد، اما مشخص نیست مدعیان خط‌سوم اقتصاد جدا از اقتصاد کاپیتالیستی و سوسیالیستی سرانجام به چه دستاورد مشخص و روی زمینی رسیده‌اند که بتوان به‌طور مستند از آن دفاع کرد؟ البته ماجرای توسعه هیچ‌گاه به داخل مرزها محدود نمی‌شده و نمی‌شود. ربوده شدن گوی سبقت توسعه از سوی برخی کشورهای همسایه و منطقه که در همین روزهای قبل خودش را در زمین فوتبال در تقابل باشگاه‌های ایرانی و عربستانی نشان داد، شاهد مثال این اتفاق است. واقعیت این است که مسابقه تیم‌های پرسپولیس و النصر یا نساجی و الهلال تنها یک رقابت فوتبالی نبود، بلکه رقابت دو الگوی متفاوت از توسعه بود. ما قبل از اینکه در مستطیل سبز از ابرستاره‌هایی چون «نیمار» و«رونالدو» و «سادیو مانه» جا بمانیم، جای دیگری عرصه را به رقبای منطقه‌ای‌مان واگذار کرده بودیم؛ جایی که شاخص‌های کلان اقتصادی‌مان مثل تورم، رشد‌ بیکاری و نرخ سرمایه‌گذاری‌مان نسبت به این کشورها دچار شکاف عمیقی شده بود. این شکاف اقتصادی طبعا یک نتیجه مشخص دارد و آن از دست رفتن پرستیژ و وجهه بین‌المللی کشورمان است. اینکه یک تیم فوتبال عربستانی در برابر دیدگان جهانیان خیلی راحت برای ما تعیین تکلیف می‌کند و می‌گوید به خاطر وجود یک تندیس در استادیوم حاضر به بازی کردن نیست و به سرعت هم ایران را ترک می‌کند و بعد هم مدعی می‌شود که باید بازی ۳ بر صفر به سود آنها اعلام شود، نشان از ضعیف بودن در ساختارهای فعلی تصمیم‌سازی ما دارد که انگار جایی را به بیراهه رفته‌ایم. امروز عرصه جهانی جای شعار و از ذهنیات و آرزوها سخن گفتن نیست، جای فکت‌ها و اموری است که همگان می‌توانند آن را ببینند و با جزئیات آن را توضیح دهند. احتمالا باید تفاوت میان ما و برخی کشورهای کوچک و بزرگ همسایه‌مان را در جایی جست‌وجو کرد که به آن تعریف مشخص و به اجماع‌رسیده‌ای از منافع ملی می‌گویند؛ جایی که مسوولان و سیاستگذاران در آن کشورها دست‌کم دیگر بر سر بدیهیات با هم بگو‌مگو و اختلاف ندارند و بر سر یک چارچوبی که منافع ملی هم در درون آن تعریف می‌شود، به اجماع و توافق رسیده‌اند. طبیعتا بخشی از فراز‌وفرودهای رخ‌داده و ناتوانی در اجماع‌سازی پیرامون مدل توسعه در ابتدای انقلاب می‌توانست قابل‌قبول و توجیه باشد، اما حالا که نزدیک به نیم‌قرن از انقلاب می‌گذرد، آیا واقعا کسی می‌تواند منافع ملی مشترک ایرانیان را تعریف و خطوط قرمز آن را مشخص کند؟ اینکه به قول یکی از مسوولان همیشه‌مسوول در چند‌دهه گذشته، ابتدا تیر را شلیک می‌کنیم و هر کجا که نشست سپس می‌رویم دورش را خط می‌کشیم و می‌گوییم هدف همین‌جا بوده! اما واقعا مردم تا کجا باید تاوان این خط کشیدن‌ها دور هدف‌های واهی و تخلیلی را بپردازند؟


🔻روزنامه اعتماد
📍 قدرتی فراتر از اسلحه
✍️ عباس عبدی
یکی پرسید که در این هنگامه جنگ چه جای پرداختن به اخلاقیات و رعایت حقوق کشته‌ها و اسیران و... است؟ به ویژه آنکه در عمل میدان جنگ با شدت هر چه تمام‌تر زیر آتش است و به خانه‌ها و مناطق مسکونی و کودکان نیز رحم نمی‌شود. می‌خواهم بگویم که همیشه از این‌گونه استدلال‌ها استفاده کرده‌ایم و هنگامی به موضوع پرداخته‌ایم که دیر شده و فایده نداشته است. اگر در دریای سیاست، حرکت خود را به دست امواج خروشان نفرت و کینه بسپاریم، همه آنچه می‌بینیم قابل انتظار است و هیچ نکته عجیبی در آن وجود ندارد. ولی اگر آینده‌نگر باشیم و مولفه‌های واقعی قدرت را فراموش نکنیم و همه‌ چیز را از لوله تفنگ نبینیم، بالطبع اخلاقیات و الزامات حقوق جنگ یکی از مولفه‌های قدرت است. قدرتی که اتفاقا اسراییلی‌ها به علل گوناگون از آن بی‌بهره بوده‌اند. جالب اینکه آنان هنوز بر سفره پایان‌ناپذیر هولوکاست نشسته‌اند و همچنان با مظلوم‌نمایی از این خوان گسترده که به دست غرب تجهیز می‌شود، ارتزاق و اقدامات خود را توجیه می‌کنند.
در میان سیاستمداران عصر جدید، هیچ کس چون ماندلا از این نظر قدرتمند نبود. او گذشت و اخلاق را به ابزاری قدرتمندتر از هر اسلحه‌ای تبدیل کرد. تا هنگامی که در رژیم آپارتاید زندگی نکنیم، نمی‌توانیم درکی از ابعاد نفرت‌زایی و تولید خشم و کینه و خشونت این رژیم پیدا کنیم، قدرت اصلی ماندلا و ماندگاری او نه در مقاومت و تحمل زندان بود، بلکه در پافشاری او بر مخالفت با خواست عادی مردم در انتقام‌گیری و خشونت‌ورزی بود. فشاری که در این راه از سوی حامیان و متحدان خود تحمل کرد، کمتر از فشار رژیم آپارتاید و زندان نبود. سیاست او در عبور آفریقای جنوبی از جنگ و خشونت بی‌نظیر است. در همان مقطع رودزیا یا زیمبابوه را هم داریم که در مسیری متفاوت حرکت کرد و امروز سرنوشت این دو سیاست را در دو کشور می‌بینیم. رفتارهای قانونی و اخلاقی و گذشت و نگاه رو به آینده نه ناشی از ضعف، بلکه ناشی از قدرت و آینده‌نگری است که سرمایه بزرگی برای سیاست است. قدرت ماندلا در همین بخش از رفتارش بود. می‌توانیم آن را با موگابه در زیمبابوه مقایسه کنیم.
بنابراین نباید در برابر این‌گونه رفتارهای ناشی از نفرت و خشم بی‌تفاوت بود. ولی کسانی حق دارند معترض چنین رفتارهایی باشند که اولا؛ جنایات ۷۵ سال گذشته اسراییل را در اشغالگری و ظلم و ستم محکوم کرده باشند، از دیر یاسین گرفته تا صبرا و شتیلا تا امروز. نخست‌وزیر آن مجسمه نفرت و خشونت است. اخیرا دیدم که یک یهودی منصف به خوبی بیان می‌کرد که چگونه ما اسراییلی‌ها می‌توانیم در آرامش کامل زندگی کنیم در حالی که با واقعیت‌های وحشتناکی مواجه هستیم. او سه علت را می‌شمارد؛ یکی اینکه ما خود را قوم برگزیده می‌دانیم و حق داریم هر کاری که دل‌مان بخواهد انجام دهیم. دیگر؛ با وجود اینکه اشغالگر هستیم، معتقدیم تنها قربانی موجود در صحنه سیاست هستیم و چون قربانی هستیم حق هر کاری را داریم. گلدا مایر، نخست وزیر اسراییل گفته بود که «بعد از هولوکاست یهودی‌ها حق هر کاری را دارند!» و بالاخره؛ انسانیت‌زدایی سازمان‌یافته از فلسطینی‌هاست که آنها را به عنوان یک انسان برابر خود نمی‌دانیم. این رژیم یعنی آپارتاید به تمام معنا. اینکه برای خودشان دموکراسی دارند مساله ما نیست، زیرا دموکراسی واقعی نمی‌تواند منشا جنایت باشد.
نکته دوم نیز مهم است. کسانی باید در این باره اظهارنظر کنند که قدرت تخیل داشته باشند و خود را به جای یک فلسطینی به ویژه غزه‌ای بگذارند. آنان ۱۶ سال است که در عمل زندانی هستند. نزدیک به دو میلیون نفر در باریکه‌ای ساکن هستند که نصف مساحت شهر تهران را دارد و از هوا و دریا و زمین محاصره هستند. آب و برق آنها نیز در اختیار اسراییل است و دستور قطع آن را داده‌اند. اغلب آنان فرزندان و نواده‌های خانواده‌هایی هستند که در جریان جنگ ۱۹۴۸ آواره شدند و در آنجا پناه گرفتند و همواره چشم انتظار بازگشت به خانه‌های خود بوده‌اند. مطابق گزارش‌های بین‌المللی این سرزمین عملا از سال ۲۰۲۰ درخور زیست نبوده است. ۶۰ درصد جوانان بیکار، ۶۰ درصد مردم زیر خط فقر، روزانه حداکثر ۱۳ ساعت برق دارند، تصفیه‌خانه‌ها ناکارآمد و اختلاط آب و فاضلاب مشکل مردم شده است. در تمام درگیری‌ها نابرابری تلفات آشکار است، در یک‌سال در برابر ۶ کشته اسراییلی در آنجا، ۱۶۰۰ کشته فلسطینی بود و در برابر یک کودک اسراییلی ۵۵۰ کودک فلسطینی کشته شد. این وضعیت در کرانه غربی به گونه دیگری است. اسراییل کل کرانه باختری را به ۲۲۴ محله یهودی‏نشین کوچک تقسیم کرده است که از یکدیگر جدا شده‏اند. شهرک‌نشینان اسراییلی در همه جا به فلسطینی‏ها حمله می‌کنند. چنین وضعیتی تداوم نخواهد داشت بی‌هیچ شکی.

ما باید قوه تخیل داشته باشیم و خود را جای دیگران بگذاریم. چنین شرایطی منطق و عقلانیت و قانون را بلاموضوع می‌کند. ولی اتفاقا در همین شرایط است که رهبران سیاسی باید عنان خود را از دست ندهند و ماندلاگونه جلوی رفتارهای نادرست را بگیرند. ما درباره اسراییلی‌ها نیازی نیست که چیز زیادی بگوییم، آنان همین هستند که طی ۷۵ سال دیده‌ایم، در شرایط کنونی انتظار بیشتری از آنان نداریم. هنگامی که وزیر دارایی اسراییلی به صراحت می‌گوید: فلسطینی‏ها فقط یکی از این سه گزینه را دارند یا مهاجرت کنند یا زندگی تحت انقیاد اسراییلی‏ها را بپذیرند یا بمیرند، پس وضعیت و رفتار آنان روشن است. غربی‌ها و اسراییلی‌ها خودشان باید به این دست‌پرورده خود بپردازند. قرار نیست هزینه اقدامات آلمانی‌ها در جریان هولوکاست را مردمان سایر نقاط دنیا بپردازند.
یک مساله مهم دیگر هم درباره نگاه ایران و ایرانیان به مساله فلسطین می‌ماند که باید در یادداشت دیگری بنویسم و نشان داده شود که سیاست‌های رسمی در ایران چگونه این رویکرد را تغییر داده و وارونه کرده است.


🔻روزنامه شرق
📍 عملیات حماس و مسیر پیش‌رو
✍️ کوروش احمدی
اتفاقی که روز شنبه در اسرائیل افتاد، از نظر تحقیر ارتش و نهادهای اطلاعاتی و دولت اسرائیل که راست‌گراترین دولت در تاریخ این کشور است، بی‌نظیر بود و به قولی از غافلگیری و تحقیر ارتش اسرائیل در جنگ اکتبر ۱۹۷۳ به دست ارتش‌های چند کشور عربی نیز تحقیرآمیزتر بود. در جریان حمله حماس، مرزی که قرار بود نفوذناپذیر باشد و حدود یک میلیارد دلار برای استحکامات آن هزینه شده بود، از ۲۲ نقطه و در مواردی تا عمق ۲۵کیلومتری ضربه خورد. این حمله نشان داد که توان بازدارندگی و اطلاعاتی اسرائیل مطلق نیست. کسانی که این واقعه را ۱۱ سپتامبر اسرائیل نامیده‌اند، اغراق نکرده‌اند. سؤال اکنون این است که آیا همان عواقب دامنه‌دار سیاسی و نظامی که ۱۱ سپتامبر آمریکایی داشت، ۱۱ سپتامبر اسرائیلی نیز خواهد داشت و سایر مسائل بین‌المللی مانند رابطه ایران و غرب، رابطه ایران و عربستان، رابطه اعراب و اسرائیل و جنگ اوکراین نیز تحت تأثیر آن قرار خواهند گرفت یا خیر. تردیدی نیست اتفاقی که افتاده، به همان چند ساعت روز شنبه و مختصر برخوردهای چند روز اخیر محدود نخواهد ماند. برخی ملاحظات:

۱- همیشه طی سال‌های اخیر انتظار غلیان خشم فلسطینی‌ها وجود داشته است؛ چراکه گذشت زمان در جهت احقاق حداقل حقوق ملی و مدنی مردم فلسطین نبوده است. شهرک‌سازی یهودی در اراضی اشغالی ۱۹۶۷ از زمان شروع روند صلح موسوم به «زمین در برابر صلح» در ۱۹۹۳ پیوسته در حال افزایش بوده و تعداد ساکنان یهودی این شهرک‌ها در ساحل غربی و بیت‌المقدس شرقی به ترتیب از حدود ۱۱۱ هزار و ۱۵۲ هزار به ۵۰۳ هزار و ۲۳۰ هزار نفر در ۲۰۲۲ افزایش یافته است. به گزارش بی‌بی‌سی شمار شهرک‌نشینان یهودی در ساحل غربی از ۲۰۰۱ سالانه بین پنج تا شش درصد افزایش یافته است. گسترش این شهرک‌ها هم‌زمان بوده با اخراج فلسطینی‌های بومی و فشار فزاینده بر ساکنان کنونی. هم‌زمان مطابق گزارش سازمان ملل در سال ۲۰۲۲، ۲۲۲ فلسطینی در اراضی اشغالی به دست ارتش اسرائیل کشته شدند که ۸۲ درصد بیشتر از سال قبل و ۴۹۱ درصد بیشتر از ۲۰۲۰ بوده‌ است. طرح تشکیل یک دولت فلسطینی نیز عملا کنار گذاشته شده و جمهوری‌خواهان آمریکا و افراطیون حاکم در اسرائیل مصمم به شکست آن هستند. اما طرف‌های فلسطینی باید بدانند که تنها مبارزاتی که توأم با رعایت حقوق انسان‌‌ها و خودداری از تعرض به غیرنظامیان باشد، می‌تواند به تأمین حقوق ملی و مدنی آنها کمک کند.

۲- آنچه اکنون مهم است، این است که خروجی نهایی حمله صبح شنبه چه خواهد بود. اگر تمرکز صرفا بر اقدامات نظامی باشد، روشن نیست چه حاصلی می‌تواند برای فلسطین داشته باشد. حمله روز شنبه ممکن است کسانی را در طرف مقابل، اعم از عربی، عبری و غربی، بیش از پیش به مصیبت‌باربودن فقدان یک آینده روشن برای فلسطینی‌ها متقاعد کند و وادارد تا به فکر تبدیل حمله حماس و برخوردهای نظامی حتمی بعد از آن به مقدمه‌ای برای پیشبرد یک راه‌حل سیاسی باشند. چنین دورنمایی می‌تواند ازجمله، تمرکز بیشتر بر دولت محمود عباس و کمک‌های بیشتر به آن با هدف تسری حاکمیتش به نوار غزه و احیای فکر تشکیل دولت فلسطینی را در پی داشته باشد. در این رابطه، تصور برخی ناظران این است که اسرائیل احتمالا بعد یا قبل از حل مسئله اسرا در پی خارج‌کردن کنترل غزه از دست حماس خواهد بود. چنین فرضیاتی، این سؤال را برجسته می‌کند که حماس چه برنامه‌ای برای مرحله بعد دارد و آیا در پی نقدکردن توفیق نظامی حاصله در عرصه سیاسی خواهد بود یا خیر یا تمرکز حماس تنها بر انجام یک حمله بوده و برنامه‌ای برای بعد از آن ندارد. آیا حماس معتقد است که می‌تواند صرفا با توسل به زور و با تکیه بر نیروهای نامنظم خود اسرائیل را نابود کند؟ یا شعار حماس، جنگ جنگ تا یک پیروزی و بعد تمرکز بر راه‌حل سیاسی است؟ پاسخ به این سؤالات می‌تواند روشن‌کننده مسیر پیش‌رو باشد.

۳- انعکاس این تحول مهم در بین ایرانیان و واکنش طرف‌های مختلف به آن هم در ارتباط با مسئله فلسطین و سیاست خارجی ایران و هم از نظر تعاملات و تنازعات سیاسی در بین ایرانیان نیز مهم است. باید پذیرفت که به عنوان یک قاعده عام، صلح بدون عدالت‌، بدون رفع اشغال و بدون تأمین حداقل حقوق انسانی و ملی امکان‌پذیر نیست و یأس و بدبینی ناشی از سلب تمامی حقوق ملی و مدنی فاجعه‌بار بوده و خواهد بود.

۴- از سوی دیگر دولت ما نیز باید متوجه باشد که تک‌روی در جامعه بین‌المللی و در سطح دولت‌ها راه به جایی نخواهد برد. برای حل مسئله فلسطین و نیل به راه‌حلی که تأمین‌کننده حقوق حقه مردم فلسطین باشد، همراهی و هماهنگی همه نیروهایی که در سطوح ملی و بین‌المللی حل مشکلات متعدد در خاورمیانه را بدون حل مسئله فلسطین غیرممکن می‌دانند، ضروری است.

در سطح ملی دولت باید فرصت و مجالی نیز برای عرض اندام جامعه مدنی فراهم کند و سیاست فعال مایشائی و تک‌صدایی در این زمینه از طریق تبلیغات عظیم و گسترده را کنار بگذارد.

برای این منظور بدون مشورت با جامعه مدنی در سطح ملی و همکاری با سایر دولت‌های عربی و اسلامی و دیگر دولت‌هایی که سیاستی معقول درباره مسئله فلسطین دارند و تشکیل یک دولت فلسطینی و احقاق حقوق ملی فلسطین را پذیرفته‌اند، راه به جایی برده نخواهد شد.

این اتفاق که شنبه صبح افتاد، تنها در صورتی می‌تواند یک خروجی مثبت و رو به جلو در جهت تأمین حقوق ملی مردم فلسطین داشته باشد که به‌عنوان مبنایی برای حل مسئله مرکز توجه قرار گیرد.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 ترمیم بنیان اقتصاد کشور
✍️ عبدالمجید شیخی
تسهیلات و وام های قرض الحسنه در کنار عواید بسیار خاص و ویژه اقتصادی در امر ازدواج و تامین نیازهای اصلی زندگی اقشار مستضعف برای سرپا ماندن آنها نقش بسیار مهمی ایفا می کند به همین خاطر با ترویج فرهنگ قرض الحسنه دادن باید کسانی که به دلیل ضعف مالی از رشد بازمانده اند کمک شود تا آنها نیز به بخشی از رشد دهندگان اقتصاد کشور و نیروی کار و تولید تبدیل شوند.
ترویج فرهنگ قرض الحسنه و هدایت منابع مالی مازاد به سمت بانکها و موسسات قرض الحسنه در راستای افزایش ترغیب اعطای سرمایه های خرد به گردانندگان بازار کار قطع به یقین منجر به بالا رفتن تولید کالا و فروش کالا می شود موضوعی که گردش پول در اقتصاد را افزایش می دهد و در نهایت بنیان اقتصاد کشور را ترمیم می کند.
نظام بانکی کشور با واگذاری دارایی‌های خود باید تامین اعتبار تولید را پشتیبانی کنند تا زمانی که کارخانه دار و صاحب بنگاه اقتصادی به مرحله مولدسازی و مرحله تولید برسد و بتواند مجموعه تولیدی خود که اشتغالزایی کرده را به خوبی مدیریت کند آن زمان بانک پس از به بهره برداری رسیدن طرح سرمایه گذاری، اصل و سود تحققی خود را از قبل فعالیت سرمایه‌گذاری دریافت کند از این نظر می‌توان گفت مولد سازی دارایی‌های بانک‌ها در این حدود و ثغور قابل قبول است.
بانک‌ها باید نسبت به فروش اموال و دارایی خود برای حمایت از بخش تولید تشویق شوند. یعنی دولت باید مشوق‌هایی برای آن‌ها در نظر بگیرد که خود این نهضت را ایجاد و کامل کنند و از متقاضیان وام برای سرمایه گذاری در بخش‌های مولد و تاسیس بنگاه‌های تولیدی حمایت مالی کنند قطع به یقین درچنین شرایطی اقتصاد رشد می‌کند و فعالیت‌های مولد جای خود را در اقتصاد ایران به درستی پیدا می‌کنند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین