شنبه 8 ارديبهشت 1403 شمسی /4/27/2024 8:11:17 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 اقتصاد ایران و نئولیبرالیسم
✍️ مجید دهقان
نئولیبرالیسم بسترساز حاکمیت قانون، آزادی اقتصادی، احترام به حقوق مالکیت، خصوصی‌سازی شفاف، رقابت سالم، عدم قیمت‌گذاری دولت و پیوستن به زنجیره خلق ارزش جهانی است. نئولیبرالیسم درصدد احیای لیبرالیسم کلاسیک هست از این جهت که دولت و وابستگان به دولت نباید مستقیما در بازار دخالت کنند اما یک فرقی بین این ۲ مدل لیبرالی هست و آن اینکه نئولیبرال‌ها برخلاف لیبرال‌های کلاسیک معتقدند دولت را نباید هیچِ هیچ انگاشت بلکه دولت وظیفه دارد چارچوب و فضای بازار آزاد را تامین کند.

یعنی دولت باید حامی مالکیت خصوصی و رقابت آزاد بین سرمایه‌داران بازار باشد و جلوی رانت‌های دولتی و قوانینی که به نفع یک بخش خاصی تصویب می‌شوند را بگیرد تا نظم بازار رقابتی به هم نریزد و هیچ بنگاهی از حمایت مضاعف دولتی برخوردار نباشد. دقت کنید این دخالت دولت در خود بازار نیست! دولت نه تنها در خود بازار حق قیمت‌گذاری و تعیین تعرفه و... ندارد بلکه نباید به طرفداری از یک عده خاص «الیگارشی» هم بپردازد بلکه باید عین یک داور بی‌طرف در مسابقه فوتبال مراقب باشد که کسی از قوانین «بازار» تخطی نکند و تبعیض در توزیع منابع و فرصت‌ها نباشد.
بلکه هرچه هست باید حاصل تلاش و نوآوری رقابتی باشد نه رانت و پشتوانه دولتی. با نیم‌نگاهی به سیاست‌های اقتصادی دولت‌ها طی چند دهه گذشته به خوبی مشخص خواهد شد که دولت در تمام زمینه‌ها از قیمت‌گذاری «ارز» و «خودرو» تا «موادغذایی» و…. دخالت داشته و این اقدام به‌ حدی شفاف و مشخص است که نمی‌توان منکر آن شد. مثلاً دولت باید کیفیت و انسجام پول را تضمین کند.

به علاوه، دولت باید ساختارها و کارکردهای نظامی، دفاعی، قانونی و امنیت لازم برای تأمین حقوق مالکیت خصوصی را ایجاد و در صورت لزوم عملکرد درست بازارها را با توسل به سلطه تضمین کند. از این گذشته، اگر بازارهایی «در حوزه‌هایی از قبیل «زمین»، «آب»، «آموزش»، «مراقبت بهداشتی»، «تأمین اجتماعی» یا «محیط زیست» وجود نداشته باشد، آن وقت، اگر لازم باشد، دولت باید آنها را ایجاد کند ولی نباید بیش از این در امور مداخله کند.

به‌طور کلی نئولیبرالیسم درباره‌ بازار آزاد معتقد است که با «کاهش» نقش دولت در اقتصاد، افزایش نقش و سهم بخش خصوصی، عدم مداخله در مکانیسم قیمت‌ها، اقتصاد به «بهینگی» و «تعادل» می‌رسد و براساس این مفروضات و مدعیات، مجموعه‌ای از سیاست‌ها را حول خصوصی‌سازی، آزادسازی و مقررات‌زدایی در اقتصاد پیشنهاد می‌کنند. لیک، این سیاست‌ها ماهیتاً باز توزیع گسترده‌ ثروت و درآمد به نفع بخش خصوصی نوآور، خلاق، کارامد و توسعه‌طلب بوده است. مجموعه سیاست‌هایی که برای تقویت بخش خصوصی در اقتصاد داخلی و نیز پیوند بخشیدن این بخش با زنجیره ارزش جهانی اعمال می‌شود. این پیوند از طریق سیاست‌های آزادسازی حساب سرمایه، ادغام بازارهای مالی، حذف موانع غیرتعرفه‌ای در عرصه بازرگانی خارجی و ایجاد بستر مساعد مقرراتی برای حضور سرمایه‌گذاران خارجی انجام می‌شود.

بنابراین نئولیبرالیسم دارای دو وجهه داخلی و خارجی است. از یک جهت در حال تلاش برای کاهش نقش دولت در اقتصاد و افزایش سهم بخش خصوصی است و از سوی دیگر و در عرصه جهانی در حال تلاش برای ادغام در بازاهای جهانی از طریق برداشتن تعرفه‌های بازرگانی است. «در تمام این مباحث مراد از دولت، حکومت است نه صرفا قوه مجریه »از اینجا حرف دکتر غنی‌نژاد درست فهمیده می‌شود که در مناظره با دکتر درخشان همواره تاکید می‌کرد که سرمایه‌داری در ایران دولتی و سیاسی و رفاقتی هست «در حالی که نئولیبرال‌ها و لیبرال‌ها مخالف این مدل سرمایه‌داری‌اند و تاکیدشان بر اصل رقابت سالم و شفاف در بازار هست.

بدون حمایتگری دولت از یک سازمان خاص حکومتی یا فلان سرمایه‌دار وابسته به دولت» مثال ایشان خودروسازی بود که دست باند مافیای قدرت و ثروت هست و سال‌هاست دارد از جانب دولت حمایت می‌شود. و نمونه مطلوبش هم صنعت شکلات‌سازی بود که دولت در آن دخالتی ندارد و بخش خصوصی در این بخش توسعه‌یافته و دارای سوددهی و صادرات هست! در مناظره دوم با علیزاده هم تاکیدش روی اقتصاد دستوری دولت بود یعنی دخالت دولت در قیمت‌گذاری که اصلا وظیفه دولت این نیست بلکه قیمت را خود بازار در فضای آزاد و رقابتی طبق میزان عرضه و تقاضا و... تعیین می‌کند و ضمنا فرمودند که وظیفه دولت اعمال حاکمیت قانون هست یعنی همان نقش داور بی‌طرف در مسابقات ورزشی.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 دلاریزه شدن یا دلارزدایی؟
✍️ دکترعبدالناصر همتی
در حال حاضر دلار آمریکا بخشی از ۸۸درصد کل انتقالات بین‌المللی بوده و همچنان ذخیره غالب بین‌المللی است. بانک‌های مرکزی و شرکت‌های بزرگ در سراسر جهان دلار آمریکا را همچنان به‌عنوان بخشی از ذخایر ارزی خود نگه می‌دارند. ذخایر دلاری کشورها بخشی از تقاضا برای اوراق قرضه دولتی آمریکا در بازارهای مالی را افزایش داده است.
زمانی که یک کشور دلار آمریکا را به‌عنوان ارز قانونی یا وسیله مبادله به جای پول داخلی خود یا درکنار آن به رسمیت می‌شناسد، این امر در اصطلاح دلاریزه شدن اقتصاد نامیده می‌شود. دلاریزه شدن اغلب در کشورهای در حال توسعه اتفاق می‌افتد وعمدتا هم به‌دلیل ضعف قدرت پول ملی و اقتصاد پرنوسان آنهاست و زمانی اتفاق می‌افتد که پول ملی ناپایدار می‌شود و به تدریج سودمندی خود را به‌عنوان وسیله‌ای برای مبادله در معاملات بازار از دست می‌دهد.

اگر شهروندان یک کشور درحال توسعه، تورم افسارگسیخته را تجربه کنند، ممکن است دلار را برای انجام معاملات روزانه انتخاب کنند. این به این دلیل است که پول ملی آنها به‌طور مداوم قدرت خرید کمتری پیدا می‌کند. دلاریزه شدن می‌تواند هم سود و هم هزینه داشته باشد؛ در برخی کشورها منجر به افزایش ثبات پولی و اقتصادی می‌شود، اما لزوما شامل از دست دادن استقلال اقتصادی در سیاست پولی می‌شود.
دلار آمریکا امروزه شاید ارز پیش‌فرض در تجارت بین‌المللی باشد، اما روند دلارزدایی در دنیا مدتی است که آغاز شده است. روسیه و چین برای کاهش وابستگی به دلار با یکدیگر همکاری می‌کنند. تجارت روبل و یوآن از زمان جنگ روسیه با اوکراین هشتاد برابر شده است. ایران هم در مذاکرات با شرکای تجاری خود از دلارزدایی صحبت می‌کند. روسیه و چین ادعا می‌کنند که پشتوانه وحامی یک ارز، باید طلا باشد. برخی از کشورهای آفریقایی، خواهان تجارت با ارزهای دارای پشتوانه فلزات ارزشمند هستند و برخی از کشورهای آمریکای جنوبی نیز خواهان ارزی با پشتوانه ذخایر مس هستند. امارات متحده عربی و هند در حال بحث درباره استفاده از روپیه برای تجارت کالاهای غیر نفتی هستند.

یکی از انگیزه‌های اصلی برای دلارزدایی، کاهش تاثیر تحریم‌های ایالات متحده آمریکا است. به‌ویژه روسیه و ایران به‌دلیل تحریم‌ها، انگیزه زیادتری نسبت به بقیه برای دلارزدایی دارند.

علاوه بر تورم در آمریکا که مقابله با آن موجب افزایش نرخ بهره و کاهش ارزش اوراق خزانه آمریکا شد، عدم تعادل پس از شیوع کووید-۱۹، جنگ اوکراین و عدم تعادل انرژی دعوت به دلارزدایی را در کشورهای پیشرو درحال توسعه تقویت کرد. دلارزدایی یقینا اثربخشی تحریم‌های آمریکا را در صورت بروز یک بحران جهانی کاهش می‌دهد.

دلار آمریکا همچنان در میان ذخایر ارز خارجی جهان غالب است. اما سهم آن در بانک‌های مرکزی از ۷۰درصد در سال۱۹۹۹ کاهش یافته است. در سه‌ماه چهارم سال۲۰۲۲، دلار آمریکا ۳۶/ ۵۸درصد از ذخایر ارزی را تشکیل می‌داد. یورو با ۵/ ۲۰درصد رتبه دوم را دارد و یوآن چین هم ۷/ ۲درصد ذخایر بین‌المللی را تشکیل می‌دهد.

چین درحال حاضر، با تسلط بر تجارت جهانی، بزرگ‌ترین فشار را در جهت دلارزدایی وارد می‌کند. چین امروزه دومین اقتصاد بزرگ جهان را دارد و بزرگ‌ترین کشور واردکننده و صادرکننده است. چین بزرگ‌ترین شریک تجاری ۶۱کشور جهان است. اما در مقایسه، آمریکا بزرگ‌ترین شریک تجاری ٣٠کشور جهان است.

سیستم ذخیره بین‌المللی هنوز تحت سلطه دلار آمریکا است. به عبارت دیگر، دلار با سهم ۵۸درصدی از ذخایر ارزی کشورها، همچنان پادشاه است. یوآن چین با تنها ۷/ ۲درصد از کل ذخایر، راه درازی برای رقابت با دلار در پیش دارد. به هرحال دلارزدایی اکنون بخشی از چشم‌انداز بین‌المللی است.

نکته آخر

برای کشوری مثل جمهوری اسلامی ایران، به خاطر سیاست‌های آمریکا و تحریم‌های طولانی آن علیه اقتصاد ایران، دلارزدایی از تجارت خارجی یک ضرورت است؛ اما باید توجه کرد، لازمه تداوم و تقویت این سیاست حفظ و تقویت ارزش پول ملی است. بی‌ثباتی اقتصادی و نیز تداوم ضعف پول ملی، موجب تکیه مردم و فعالان اقتصادی به ارزهای جهان‌روا برای حفظ دارایی‌هایشان خواهد شد. دلارزدایی بدون برنامه کنترل نوسانات و بی‌ثباتی اقتصادی ممکن است به‌دلیل محدودیت‌های موجود برای به‌دست آوردن و حفظ دلار، مردم را به سمت ارزهای باثبات دیگر سوق دهد که در نوع خود به دلار مرتبط هستند. مثلا درهم امارات به دلار پِک یا متصل شده است؛ بنابراین در مقاطعی که قصد آمریکا تشدید محدودیت‌ها بر ایران باشد، نظیر آنچه در برخی سال‌های اخیر اتفاق افتاد ممکن است، شامل فشار غیرمستقیم از طریق درهم نیز بشود. این موضوع تا حدودی درباره یورو دومین ارز معتبر دنیا نیز به‌خاطر ارتباط تنگاتنگ سیاست‌های آمریکا و اروپا صدق می‌کند. بنابراین لازمه تجارت برمبنای پول ملی، کنترل تورم و ثبات بخشیدن به ارزش پول ملی است؛ والا در عمل نیاز به یک ارز واسط برای تسویه تجاری با کشورها خواهد بود و عملا به نفع کشورهای طرف تجاری ایران خواهد شد.


🔻روزنامه کیهان
📍 اهل خمین؛ برای جهان
✍️ سید محمد عماد اعرابی
خرداد ۱۳۶۸، بیمارستان قلب جماران؛ قلب همه ایران بود. دوم خرداد عمل جراحی امام خمینی(ره) به صورت موفقیت‌آمیز در بیمارستان جماران انجام شد. پزشکان پیش‌تر در ۲۸ اردیبهشت با بررسی آزمایش‌ها و حال عمومی امام(ره) تشخیص سرطان معده داده بودند و پس از بررسی‌های نهایی، عمل جراحی، امری ناگریز بود. آقا روح‌الله اما در کمال آرامش همه چیز را به پزشکان سپرده بود و به دستورات آنها تمکین می‌کرد. هر بار پس از تشریح وضعیت بیماری و درخواست پزشکان از او؛ پاسخ امام(ره) یک جمله ساده بود: «هر طور شما صلاح می‌دانید عمل کنید.» امام(ره) پیش‌تر نیز برای مداوا در بیمارستان بستری شده بود اما به روایت اطرافیان این بار ظاهرا همه چیز فرق داشت. در همان روز اول ورود به بیمارستان برخلاف دفعات قبل، حاج احمد آقا را به گرمی در آغوش گرفتند و از او خداحافظی کردند. این اتفاق روزهای بعد و در ارتباط با افراد دیگر نیز بارها دیده شد؛ انگار آقا روح‌الله داشت از عزیزانش دل می‌بُرید.
صبح جمعه پنجم خرداد ۱۳۶۸ بود که حجت‌الاسلام ‌هاشمی پیش از اقامه نماز جمعه به ملاقات امام(ره) رفت. ارزیابی پزشکان از عملِ سه روز پیش خوب بود و حال امام(ره) را نیز رضایت‌بخش می‌دانستند اما وقتی آقای ‌هاشمی به ایشان گفتند اگر پیغامی برای مردم دارید بفرمایید تا در نماز با آنها در میان بگذارم؛ امام(ره) گفت: «‎‌به مردم عزیز بفرمایید دعا کنند که خداوند مرا بپذیرد.» دکتر سید محمدرضا کلانتر معتمدی یکی از پزشکان معالج حاضر در اتاق می‌گوید: «این حرف مانند پتکی به سر من‌‎ ‎‌خورد، نگرانی همه وجودم را فرا گرفت... نظیر همین کلمات را به همسرشان هم گفته بودند و من آن را شنیده‌‎ ‎‌بودم.»
شنبه، ششم خرداد ۱۳۶۸ حاج احمد آقا امام(ره) را برای هواخوری به حیاط بیمارستان بردند. آقا روح‌الله با ‌اشاره به ساختمانی که مقابل‌شان بود پرسید: «احمد! این ساختمان‌‎ ‎‌رو‌به‌روی من کجاست؟» حاج احمد آقا پس از آنکه پاسخ داد این ضلع شرقی حسینیه جماران است و شما تا به حال از این زاویه آن را ندیده‌اید، گفت: «ان‌شاءالله خوب می‌شوید، با هم می‌رویم داخل حسینیه و‌‎ دوباره مشغول همان کارهای‌تان می‌شوید.» امام(ره) باز هم از رفتند، حرف زد و گفت: «احمد تو‌‎ ‎‌مطمئن باش که من از این کسالت خوب نمی‌شوم و می‌میرم.» حاج احمد با آنکه ناراحت شد سعی کرد حرف را عوض کند اما آقا روح‌الله دوباره تأکید کرد: «همین است که‌‎ ‎‌می‌گویم.»
با وجود تلاش پزشکان اما روند بهبودی امام(ره) ادامه‌دار نبود. هر چه نیمه خرداد نزدیک‌تر می‌آمد، ضعف و بی‌حالی ایشان بیشتر می‌شد. روز سیزدهم خرداد پزشکان هم قطع امید کردند. هیچ دارویی برای بالا آوردن فشار خون امام(ره) مؤثر نبود. دکتر فاضل، یکی از پزشکان معالج امام(ره) به حاج احمد گفت: «آقا تا یکی‏‎ ‎‏دو ساعت دیگر، بیشتر نمی‌توانند حرف بزنند. شما برو هر چه می‌خواهی از‏‎ ‎‏آقا بپرس.» حاج احمد آقا وارد اتاق شد، امام(ره) با آن حال بی‌رمقشان مشغول نماز بودند؛ در واقع امام از شب گذشته نخوابیده بود و پیوسته نماز می‌خواند. آقا روح‌الله حسابی با خدا گرم گرفته بود. حاج احمد می‌خواست صحبت کند اما نتوانست؛ فقط آقا را نگاه کرد. ساعت سه بعدازظهر همان روز صدای بوق هشدار دستگاه‌های پزشکی متصل به امام(ره) اتاق را پُر کرد. ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه شب روح خدا به خدا پیوست؛ درست در همان ساعتی که همیشه می‌خوابید.
سیدروح الله اهل خمین بود اما برای خمین نبود، برای ایران هم نبود؛ آمده بود برای تمام جهان. نشان به آن نشان که امروز صدایش از یمن تا شام و از شمال آفریقا تا جنوب آمریکا به گوش می‌رسد. قلب آقا روح‌الله شامگاه ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ در بیمارستان قلب جماران از حرکت ایستاد اما او قلب جهان را به تپش‌ انداخته بود. حالا ما مانده‌ایم و این خطوط خاطره‌ها که قطره قطره امام(ره) را به ذهنمان می‌ریزد و یک حسرت ابدی برای هم‌نسلان من که هرگز پیرمرد مهربان جماران را درک نکردند.
***
دی‌ماه ۱۳۳۴ وقتی ماجرای نواب صفوی پیش آمد، همه می‌دانستند نظر آقا روح‌الله با آیت‌الله بروجردی در این موضوع تفاوت دارد، اما با این حال او هیچ اقدامی خلاف نظر آیت‌الله بروجردی انجام نداد. آقا روح‌الله قبل از آنکه «ولایت فقیه» را تدریس و کتابش را منتشر کند؛ آن را زندگی کرده بود.
***
طلبه‌ها آمدند و برایش ۳۵ دقیقه در شرح و توصیف جنایت عوامل شاه در ۱۵ خرداد گفتند، صحبت‌شان که تمام شد؛ حدود ۲۰ دقیقه ‌اشک می‌ریخت.
***
مرحوم آیت‌الله امینی می‌گفت طلبه گمنامی بودم که یک ماه بیمار شدم؛ امام(ره) هر چهارشنبه به عیادتم می‌آمد.
***
نجف که بود شخصی نامه‌ای تهدیدآمیز برایش فرستاد، می‌خواست امام(ره) اختیاراتش را بیشتر کند و نوشته بود اگر این اختیارات را ندهید به مردم می‌گویم که از تقلید شما برگردند! در جوابش نوشت: «اگر یک چنین خدمتی به من بکنید، من از شما تا روز قیامت ممنون می‌شوم که بار من را سبک کرده‌اید. اگر مردم از تقلید من برگردند، بار مسئولیت من سبک می‌شود.»
***
در محل اقامتشان در نوفل‌لوشاتو گوسفندی ذبح کردند. آقا روح‌الله وقتی فهمید طبق قانون کشور فرانسه ذبح حیوانات خارج از کشتارگاه ممنوع است؛ از گوشت آن گوسفند نخورد.
***
هیچ وقت جلوتر از برادر بزرگترش راه نرفت حتی روز ۱۲ بهمن؛ وقتی در فرودگاه مهرآباد از هواپیما پیاده شد.
***
روی پشت‌بام منزل‌شان در قم، یکی از محافظان همکارش را صدا زد و گفت: تشنه‌ام، از پایین برایم آب بیار؛ دوستش اما توجهی نکرد و رفت. یک پارچ آب و یک پیش‌دستی خرما برداشت و به سمت پشت‌بام راه افتاد از پله‌ها که بالا می‌آمد یکی از محافظان او را دید، دستپاچه شد، پایین پرید و گفت آقاجان چه کار دارید؟ جواب شنید: مثل اینکه یکی از برادرها تشنه بود، این آب را به او بدهید، خرما را هم بخورید. آقا که رفت نگاهی به ساعت مچی‌اش ‌انداخت؛ حدود ۱:۳۰ دقیقه بامداد بود.
***
جیمی کارتر رئیس‌جمهور وقت آمریکا، «رمزى کلارک» و «ویلیام میلر» را فرستاده بود تا برای آزادی دیپلمات‌های جاسوس‌شان مذاکره کنند؛ آقا روح‌الله فورا اطلاعیه‌ای صادر کرد: «هیچ کس حق ندارد، با این هیئت آمریکایی ملاقات کند.» اولین بار بود که اطلاعیه را بدون «بسم الله الرحمن الرحیم» می‌نوشت درست مثل سوره «برائت». آمریکایی‌ها قبل از اینکه پای‌شان به ایران برسد؛ از ترکیه برگشتند.
***
چندین موشک به تهران اصابت کرد، آسمان را دود گرفته بود و صدای ضدهوایی‌ها به گوش می‌رسید. یکی از نزدیکان پرسید: «بالاخره شما تا کجا ایستاده‌اید؟» انگشتش را روی پیشانی‌اش گذاشت و گفت: «تا وقتی که موشک اینجا بخورد.»
***
در اولین خط پیام حج نوشت: «و من یخرج من بیته مهاجراً الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله».
آمدند و گفتند این آیه خیلی مناسب نیست، این مردم مسافرند و خوب نیست برایشان صحبت از مرگ کنیم؛ آیات الهی درباره حج زیاد است، آیه دیگری انتخاب کنید. ولی اصرار کرد که همین آیه باید ابتدای پیام باشد و پیام حج سال ۶۶ را با همین آیه شروع کرد... آن سال نظامیان سعودی حجاج را به گلوله بستند و عده‌ای از آن مسافران شهید و مجروح شدند.
***
دستگاه‌هایی نصب کرده بودند تا علائم حیاتی قلب امام(ره) را از دور ‌اندازه‌گیری کنند. چند شبی بود ضربان قلب آقا روح‌الله عجیب بالا بود؛ بی‌قرار بودند و خواب نداشتند. تا اینکه فتوای شرعی ارتداد سلمان رشدی را صادر کردند. حشمت‌الله رنجبر یکی از پزشکان معالج امام(ره) می‌گفت تازه ما فهمیدیم علت نوسانات قلبی آقا چه بود! آقا روح‌الله حدود یک هفته با مطالعه اهانتی که به رسول خدا شده بود؛ در فشار بود و اذیت می‌شد.
***
پیام حج را که نوشت ۸۰ هزار دلار به روزنامه نیویورک تایمز دادند تا آن پیام را چاپ کند اما مسئولین روزنامه حاضر نشدند حتی در قالب آگهی مطلب را منتشر کنند. مدعیان آزادی می‌دانستند که آزادی بیان ندارند؛ بالای روزنامه‌شان نوشته بودند: تمام اخباری که می‌شود چاپ کرد!
***
آقا روح‌الله برای خمین نبود؛ آمده بود در جهان انقلاب کند و در وصیت‌نامه‌اش هم نوشت: «وصیت سیاسی- الهی اینجانب اختصاص به ملت عظیم‌الشأن ایران ندارد، بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامی و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب می‌باشد.»


🔻روزنامه اطلاعات
📍 آرامش بهترین حربه
✍️ اکبر عزیزی
هیاهوی دربی تمام شدنی نیست. از دیر باز این حکایت وجود داشت. اکنون هم این روش برقرار است. اصولا جذابیت در دربی در همین مسائل است، اما باید باور داشت که تماشای فوتبال ، خصوصا از نوع دربی آن هم در کمال آرامش بسیار دلچسب تر از هر گونه دامن زدن به مسائل حاشیه ای خواهد بود. برد وباخت در فوتبال وجود دارد، در مسابقات حذفی حتما باید یک طرف برنده باشد.چه اشکالی دارد که حال وهوای سکوهای دربی را به سمت وسوی تمامی دربی های جهان هدایت کرد؟ آرامش رمز موفقیت و رمز رشد وارتقا تلقی می شود.
البته حمایت از تیم خودی وتشویق تیم مورد علاقه لازم وملزوم هم هستند ، اما وقتی که پا از این مرز فراتر رفت، دیگر دربی نمی تواند یک فوتبال زیبا باشد. باید تلاش کرد تا دربی هم زیبا از آب در آید. باید انرژی را در صف حمایت از تیم خودی به کار گرفت. باید سکوها را سازماندهی کرد تا آرامش به قدرت اوجگیری فوتبال کمک کند. این مهم از اختیارات باشگاه ها تلقی می شود. ارتباط تنگاتنگ باشگاه با کانون هواداران تحت پوشش باشگاه ودیکته شدن برنامه در جهت ایجاد آرامش می تواند کمک شایانی برای نظم و آرامش بر روی سکوهافراهم سازد.

شکی نیست که می توان حال وهوای فضای دربی داخلی را با فضای دربی های سایر جهان نزدیک کرد، به شرط آنکه ازآرامش غافل نباشیم. باید در برابر مهمانان خارجی که فدراسیون فوتبال تلاش دارد تا میزبان برخی از چهره های شاخص فوتبال جهان در ورزشگاه آزادی باشد ، از روی سکوها چهره ای از خود به نمایش بگذاریم که یعنی شرایط میزبانی از بازیهای بزرگ بین المللی چه در سطح باشگاه ها وحتی در سطح بازیهای ملی را داریم. دربی حذفی می تواند زیباترین دربی تلقی شود ، به شر ط آنکه آرامش بر روی سکوها صرفا در جهت حمایت از تیم خودی برقرار باشد.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ترکیه و اردوغان؛ نقطه سر خط!
✍️ اردشیر پشنگ
انتخابات ریاست‌جمهوری و همچنین پارلمانی ترکیه علاوه بر اینکه از مهم‌ترین انتخابات‌های جهان در سال ۲۰۲۳ به‌شمار می‌رفت، در عین حال مهم‌ترین انتخابات قرن ترکیه نیز محسوب می‌شود. در واقع جمع یک اپوزیسیون که همگی علی‌رغم تمامی اختلافات پشت کمال قلیچداراوغلو جمع شده و در مقابل رجب‌طیب اردوغانی قرار گرفتند که پس از مصطفی کمال آتاترک مهم‌ترین رهبر یکصد سال اخیر ترکیه از نظر تاثیرگذاری و تداوم قدرت محسوب می‌شود، از جمله عواملی بود که باعث شد یک انتخابات کم‌نظیر و فوق‌العاده را در ترکیه شاهد باشیم.
در این میان نکته مهم در انتخابات اخیر ترکیه این است که اکثریت نظرسنجی‌ها تا پیش از نهایی شدن نتیجه انتخابات، حاکی از پیروزی قلیچداراوغلو با اختلاف ۵ الی ۱۰ درصدی بود، اما در عمل مشاهده کردیم که اردوغان در نهایت توانست به پیروزی برسد و برای سومین دوره پیاپی به عنوان رییس‌جمهوری ترکیه انتخاب شود.بخشی از دلایل رقم خوردن چنین نتیجه‌ای به شخص اردوغان و حزب عدالت و توسعه و بخشی دیگر نیز به اپوزیسیون ترکیه مرتبط می‌شود. در خصوص بخش اول لازم به ذکر است که اردوغان به عنوان رییس‌جمهوری و حزبش به عنوان حزب حاکم در انتخابات اخیر حضور داشتند. چنین مساله‌ای از آنجا حائزاهمیت است که به‌طور طبیعی و در تمام کشورها رییس‌جمهور و حزب حاکم، قدرت و اختیارات به مراتب بیشتری را در مقابل رقبا دارند. نکته دوم نیز این است که شبکه‌سازی حزب عدالت و توسعه در سراسر ترکیه پررنگ‌تر از سایر احزاب اپوزیسیون این کشور است؛ امری که در عرصه سیاسی، اجتماعی و به خصوص انتخابات بسیار مهم و کلیدی است و در این راستا شاهد بودیم که حزب عدالت و توسعه از مزیت انسجام و شبکه‌سازی خود در این انتخابات نهایت بهره‌برداری را به عمل آورد.مساله بعدی مربوط به وعده‌های انتخاباتی اردوغان است.
او در آستانه انتخابات، یک ماه گاز را در کشور مجانی اعلام کرد؛ موضوعی که در ترکیه بسیار مهم و حائزاهمیت است. همچنین در حالی که درصد قابل‌توجهی به حقوق کارمندان اضافه کرد، در عین حال توانست یک دوگانه‌ای از ملی‌گرایی- تجزیه‌طلبی در مقابل اقتدار ترکیه ایجاد کند. به همین دلیل هم بود که علاوه بر پیروزی در انتخابات، موفق شد تا حدی آرای ملی‌گرایان، سنت‌گرایان و محافظه‌کارانی که در طول ۸ سال اخیر از وی حمایت کرده بودند را دوباره احیا ‌کند.چنین نقاط قوتی در حالی برای اردوغان برجسته شد که در طیف مقابل او، مشکل اصلی این بود که در گام اول کمال قلیچداراوغلو به عنوان یک سیاستمدار کلاسیک و با ۷۴ سال سن، نتوانست از خود نمادی از تغییر در ترکیه را که شعار اصلی وی نیز محسوب می‌شد به نمایش بگذارد. به همین دلیل است که به نظر می‌رسد اگر اکرم امام‌اوغلو به عنوان شهردار استانبول یا منصور یاواش شهردار آنکارا که توانسته بودند در انتخابات سرنوشت‌ساز شهرداری‌ها رقبای خود از حزب عدالت و توسعه را شکست دهند به عنوان رقیب اردوغان وارد میدان می‌شدند، وضعیت به‌طور قطع متفاوت‌تر از امروز رقم می‌خورد و قادر بودند بین نسل جوان ترکیه جنب و جوش مضاعفی ایجاد کنند.موضوع مهم بعدی، تشتت، تضاد و تنوع وحدت‌گریز متحدان قلیچداراوغلو به عنوان اپوزیسیون اردوغان است. در این میان ما شاهد مواجهه‌های بسیار جدی میان ملی‌گرایان در حزب قلیچداراوغلو با حزب کرد دموکراتیک خلق‌ها بودیم. در نتیجه چنین تشتتی مانع از ایجاد یک انسجام جدی در میان رقبای اصلی اردوغان شد. همچنین لازم به ذکر است که عمده شعارهای قلیچداراوغلو از نوع سلبی و در انتقاد از اردوغان بود؛ در حالی که جامعه ترکیه در این دوره از انتخابات به شدت به شعارهای ایجابی برای تغییر نیاز داشت. لذا تمامی این عوامل دست به دست هم داد تا رجب‌طیب اردوغان علی‌رغم تمامی مشکلات، نظیر چالش‌های اقتصادی و نارسایی‌هایی که برای رسیدگی به مناطق زلزله‌زده داشت، بتواند وضعیت خود را تحکیم کند و در نهایت پیروز انتخابات شود. البته این نکته را نباید فراموش کرد که حزب عدالت و توسعه، علی‌رغم کسب اکثریت کرسی‌های مجلس در انتخابات پارلمانی در مقایسه با دوره‌های قبل کرسی‌های بیشتری را از دست داده و تنها به کمک متحدان و موئتلفان خود توانست موفقیت نسبی ۳۲۲ کرسی از ۶۰۰ کرسی پارلمان را به دست آورد.با این تفاسیر به نظر می‌رسد اگر مشکلات جسمی و سلامتی اردوغان برایش دردسرساز نشود تا ۵ سال دیگر یعنی تا سال ۲۰۲۸ قدرت اصلی در ترکیه را در دست خواهد داشت.
بنابراین به احتمال فراوان درب همچنان در ترکیه بر پاشنه سابق چرخیده و نمی‌توانیم انتظار تغییر و تحولات خاصی را در این مدت داشته باشیم. یعنی آنچه در سیاست داخلی ترکیه در طول سال‌های اخیر به خصوص پس از سال ۲۰۱۶ و کودتای نافرجام در این کشور شاهد بودیم، همچنان تداوم یافته و چه‌بسا فشار روی گروه‌های اپوزیسیون مانند کردها و چپ‌ها افزایش بیشتری یابد. علاوه بر این در عرصه سیاست خارجی هم نمی‌توان انتظار چندانی از تغییر و تحول داشت؛ به‌طوری ‌که احتمالا اردوغان می‌کوشد در ۵ سال پیش رو همچنان در زمین خاورمیانه بازی کند و قدرت و نفوذ خود را افزایش دهد. یعنی هر چند روندها در خاورمیانه پس از فروکش کردن بهار عربی تغییر کرده، اما اردوغان تلاش می‌کند مانند سال‌های گذشته وضعیتی بینابینی از سیاست تنش صفر و سیاست تهاجمی را همچنان حفظ کند و ادامه دهد. بنابراین در دور جدید ریاست‌جمهوری وی به احتمال زیاد شاهد خواهیم بود که ترکیه از طریق اتحادها و ائتلاف‌ها، وضعیت خود در منطقه را تحکیم کرده و قدرت اقتصادی، صادرات صنعتی، تبادلات بازرگانی و تبدیل شدن به‌ هاب انرژی منطقه را افزایش دهد.علاوه بر این به نظر می‌رسد سیاست‌های آب ترکیه نیز که براساس سدسازی‌ها کلید خورده، به صورت سختگیرانه‌تری در قبال همسایگان به خصوص عراق، سوریه و تا حدی ایران ادامه پیدا کند. از سوی دیگر اردوغان مطمئنا تلاش می‌کند در منطقه قفقاز هم از طریق پیوند عمیق‌تر با جمهوری آذربایجان، اتحاد جهان ترکی را تقویت کند؛ امری که در مرحله اول به زیان ایران و در وهله بعد به زیان روسیه خواهد بود. در خصوص نحوه مواجهه ترکیه با قدرت‌های بزرگ جهانی نیز به نظر می‌رسد او از یک‌سو دوستی توام با رقابت با غرب را ادامه می‌دهد و از سوی دیگر روابط خود با چین و روسیه را مستحکم‌تر می‌کند. در واقع ترکیه در این دوران به عنوان عضوی از ناتو خواهد بود که به نوعی سیاست‌های مستقلانه خود را ادامه می‌دهد؛ هر چند که این سیاست‌ها به معنای بریدن از آمریکا و اروپا نخواهد بود.


🔻روزنامه اعتماد
📍 فقر صدا ندارد فریاد می‌‌زند
✍️ عباس عبدی
یادداشت دو روز گذشته با عنوان «چرخه ویرانگر فقر» موجب شد که دوست روزنامه‌نگاری پرسشی را طرح کند و خواست که اگر لازم بود پاسخ آن را عمومی دهم. وی گفت؛ برخی افراد نسبت به ابعاد فقر در ایران نظر متفاوتی دارند و معتقدند که اگر فقر هست، پس چرا چند میلیون نفر خودرو ثبت‌نام می‌کنند؟ یا چرا دلار و طلا می‌خرند؟ یا در بورس شدیدا فعال هستند؟ یا در روزهای تعطیل جاده‌های شمال و جنوب کشور ترافیک اعصاب خردکن است و...؟ آیا اینها نشانه‌های رفاه نیست؟ پاسخ به این پرسش هم جدلی و هم تحلیلی است. پاسخ جدلی این است که اگر اینهایی که ذکر شد، نشانه وضعیت قاطبه مردم است، باید اعتراضات را نیز نشانه اعتراض اکثریت قاطع ملت دانست، درحالی که می‌دانیم ماجرا تا حدی متفاوت است. اگر گفته می‌شود که فلان قدر دلار لای متکا یا در خانه هست یا فلان مقدار طلا در دست مردم است یا در تعطیلات جاده شمال ترافیک می‌شود، اینها نه نشانه ثروت است و نه نشانه‌ای از وضع همه یا اکثریت مردم. کافی است ۵درصد خانوارهای کشور چنین باشند که حدود ۴ تا ۵ میلیون نفر می‌شوند و هنگام تظاهر رفتارشان، بسیار چشمگیر هستند. مثلا همین اعتراضات یا راهپیمایی‌ها که حد فاصل میدان فردوسی تا آزادی را پر می‌کنند یا مصلا و تمام اطرافش پر می‌شود، از ۳۰۰-۲۰۰ هزار نفر نمی‌گذرد. تازه پُر پُر چنین است. همین امروز اگر واردات آزاد شود صدها و شاید چند هزار خودروی آخرین مدل پورشه و مازراتی وارد کشور می‌شود، آیا این دلیل رفاه و ثروت عموم مردم است؟ همین الان ویلاها و آپارتمان‌هایی در تهران هست که در بیشتر کشورهای غربی هم نیست آیا این نشانه رفاه است؟ یا نشانه نابرابری و قرینه‌ای بر فقر عمومی؟ پس با دیدن اینها نباید داوری کرد. معیار سنجش فقر و کمیت و کیفیت آن فقط و فقط در مطالعات میدانی و آماری است. گزارش‌های هزینه و درآمد خانوار تهیه شده از سوی مرکز آمار ایران یکی از بهترین‌ها است. گزارش‌های بانک مرکزی و مرکز آمار درخصوص تولید ناخالص داخلی و تولید سرانه و نیز مبلغ دستمزد به قیمت ثابت و سهم نیروی کار در ارزش افزوده، بهترین سنجه فقر و رفاه هستند.

میزان تولید و فروش اقلام اصلی و مصرفی زندگی معیار سنجش رفاه است. شخصا هر از گاهی از میوه‌فروش و بقال محل که هر دو در یک منطقه متوسط رو به بالانشین و مغازه‌های بزرگی هم هستند، میزان فروش را می‌پرسم. تقریبا اتفاق نظر دارند که میزان حجم فروش کالا تقریبا نصف شده‌ گر چه به دلیل تورم از نظر مبلغ بیشتر هم شده است. زندگی خودمان را هم که می‌بینیم وضعیت روشن است. یکی از نکاتی که نباید فراموش کرد، خوردن از سرمایه و‌ پس‌انداز است که برخی افراد برای جبران هزینه‌های زندگی به این راه متوسل می‌شوند. پای درد دل کارگران، معلمان، بازنشستگان بنشینیم، ابعاد قضیه فقر روشن می‌شود. آمار افزایش حقوق و تورم و عقب افتادن سرعت افزایش حقوق از نرخ تورم بسیار گویاست. کارمند و کارگر چگونه می‌تواند این کسری را جبران کند تا دچار فقر نشود؟ عصای موسی و ید بیضای مسیح را که ندارند. مساله مهم‌تر این است که، فقرا صدا ندارند. امواج صوتی فراوانی در اطراف ما هست ولی گوش‌های ما به گونه‌ای است که فقط برخی از طول موج‌ها را می‌شنویم. در جامعه نیز فقط صدای عده‌ای شنیده می‌شود و عده‌ای نیز مجاز به بلند کردن صدا نیستند تا مبادا صدای‌شان به جایی برسد. فقر صدا ندارد، ناگهان فریاد دارد. مطالعه مرکز پژوهش‌های مجلس می‌گوید که طی دهه ۱۳۹۰، دریافت کالری روزانه حدود ۲۰درصد کم شده، مستاجران حتی کمتر از کالری موردنیاز دریافت می‌کنند. سرانه گوشت قرمز حدود ۳۵درصد، گوشت مرغ ۱۰درصد کمتر شده، شیر تقریبا نصف شده، تخم‌مرغ ۵درصد بیشتر شده، برنج ۳۰درصد کاهش داشته است. اینها آماری است که شامل همه مردم می‌شود، ولی نکته مهم اینجاست که برای برخی افراد و خانوارها کم نشده. این میانگین مصرف است، به عبارت دیگر کاهش آنها برای عده‌ای بسیار بیشتر از ارقام مذکور و شاید به کلی از سبد هزینه خانوار حذف شده است. کافی است نگاهی به قیمت مسکن و درآمد مردم بیندازیم که چگونه خانه‌دار شدن تبدیل به رویای غیرقابل تحقق شده. دوستی که مستاجر دارد می‌گفت اصلا نمی‌دانم چگونه باید از او اجاره بگیرم که خودم شرمنده نشوم. مساله خودرو و ارز و طلا و امثال آنها را هم برای حفظ ارزش پس‌انداز یا ثروت موجودشان ببینید. زمانی که فقر و تورم نباشد مردم برای این نوع خریدها حریص نمی‌شوند. این حرص‌ها برای حفظ خودشان در برابر فقر احتمالی و حفظ ارزش پول‌شان است و نه ناشی از رفاه. در این میان شکاف درآمدی هم بیشتر شده، یعنی عده‌ای فقیر شده‌اند و عده‌ای هم پولدارتر و ما فقط این گروه اخیر را می‌بینیم. هنگامی که طی یک دهه حدود ۳۰درصد از درآمد سرانه کم شده یعنی اگر درآمدها به یک اندازه کم شده باشد همه ما به اندازه ۳۰درصد فقیر شده‌ایم و اگر جیب ثروتمندان رانتی پرتر شده باشد یعنی درآمد فقرا بیش از ۳۰درصد نزول کرده. به‌ طور کلی تورم فقرزاست به ویژه اگر ۵ سال متوالی سالانه بالای ۴۰درصد باشد که فاجعه است. درباره آثار فرهنگی فقر هم اگر فرصت شد خواهم نوشت.


🔻روزنامه شرق
📍 عمان و مسئله میانجیگری
✍️ کوروش احمدی
در حوزه سیاست خارجی، دولت سیزدهم تاکنون یکی از بیشترین تماس‌ها را با عمان داشته است. آقای امیرعبدالهیان در مدت کمتر از دو سال، چهار بار و آقای رئیسی یک بار به آن کشور سفر کرده‌اند. سردار باقری، رئیس ستاد کل، نیز یک ماه قبل سفری به عمان داشت. روابط ایران و عمان همیشه به دلایل ژئوپلیتیک مهم بوده است. از بعد از خروج انگلیس از خلیج فارس در ۱۹۷۱، دولت وقت ایران برقراری روابط نزدیک با عمان به‌عنوان دیگر دولت ساحلی تنگه هرمز را برای مدیریت امور این تنگه ضروری یافت. ارزیابی مشترک از تهدیدهای موجود علیه دو کشور و علیه امنیت تنگه هرمز و نگرانی از دسترسی جریان‌های چپ‌گرا به آن باعث اعزام چند هزار سرباز ایرانی در دهه ۱۹۷۰ به عمان برای مقابله با شورشیان ظفار شد. در جریان سفر سلطان قابوس به تهران در فوریه ۱۹۷۴ دو طرف در بیانیه مشترکی بر توافق خود برای تأمین ثبات و امنیت تنگه هرمز و آزادی کشتی‌رانی در این تنگه، رد هرگونه تلاش برای مداخله قدرت‌های خارجی در منطقه، بازرسی مشترک شناورهای عبوری از تنگه هرمز و دادن اجازه از طرف عمان به ایران برای ایجاد یک پایگاه نظامی در خاک عمان تأکید کردند. موافقت‌نامه‌ای نیز بین دو کشور در مارس ۱۹۷۴ درباره دفاع مشترک از امنیت تنگه هرمز و نظارت بر کشتی‌رانی امضا شد. بعد از انقلاب نیز عامل ژئوپلیتیک به قوت خود باقی ماند؛ اما «ارزیابی مشترک از منشأ تهدیدات» تا حدی تضعیف شد تا آنجا که عمان در آوریل ۱۹۸۰ به آمریکا اجازه استفاده از پایگاه مسیره برای عملیات نظامی آزادسازی گروگان‌های سفارت آمریکا در تهران را داد و در جریان جنگ ایران و عراق نیز به شناورهای آمریکا اجازه داد از بنادرش استفاده کنند. با این حال و نیز با وجود روابط عمان با اسرائیل، از‌جمله سفرهای شیمون پرز و اسحاق رابین، نخست‌وزیران اسرائیل، به عمان در ۱۹۹۴ و ۱۹۹۶ و نتانیاهو در اکتبر ۲۰۱۸، رابطه ایران با عمان همیشه گرم‌ و دوستانه بوده‌ است.

اما اکنون اهمیت فوق‌العاده رابطه ایران و عمان ربطی به ژئوپلیتیک ندارد. همکاری‌های دوجانبه نیز در حدی نیست که این سطح از تماس و توجه را ایجاب کند. خبرگزاری فارس در اسفند گذشته بعد از حضور امیرعبداللهیان در کمیسیون روابط خارجی مجلس به نقل از علی علیزاده، نماینده مجلس، ذکر کرده ‌بود که «پادشاه عمان اعلام کرده ‌است که در تلاش است با پیام‌هایی که بین مقامات ایران و آمریکا تبادل می‌کند، در آینده‌ای نزدیک و با خبری خوش به ایران سفر کند». ایرنا همچنین در اسفند گذشته از قول تحلیلگران، سفر وزیر خارجه عمان به تهران را به گفت‌وگوهای هسته‌ای ربط داد و از «لحظه حساس توافق» سخن گفت. به این دلایل، اهمیت فوق‌العاده‌ای که رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی ایران از روزهای قبل برای سفر سلطان قائل شده‌اند و حدس و گمان درباره این سفر و حتی اختصاص تیتر اول برخی روزنامه‌ها به آن و سخن از کاهش ارزش دلار و طلا قابل درک می‌شود. ایرانیان که مانند بسیاری از دیگر ملت‌ها در شرایط عادی اهمیت زیادی برای سیاست خارجی و به‌ویژه روابط دیپلماتیک با کشورهای کوچک و متوسط قائل نیستند، توجه‌شان به این سفر قبل از هر چیز حکایت از غیرعادی‌بودن

شرایط ما دارد.

مقامات ما که از یک طرف به ابتکار خود راه تماس با شماری از قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای را بر روی خود بسته‌اند و از طرف دیگر نیاز مبرم به کار با این قدرت‌ها را حس می‌کنند، گویا چاره‌ای جز توسل به این کشورهای کوچک نیافته‌اند. هفت موضوع اصلی شامل تعیین تکلیف برجام، آزادسازی برخی دارایی‌ها، تبادل زندانیان، حل بحران یمن و رابطه با برخی کشورهای منطقه مانند مصر گریبان‌گیر ماست که مدت‌هاست بلاتکلیف مانده‌اند. ظاهرا مقامات ما به این نتیجه رسیده‌اند که برای پرداختن به این پنج مسئله راهی جز توسل به میانجی وجود ندارد. غرب نیز درباره موضوع آزادی کشتی‌رانی در منطقه در پی ادامه توقیف کشتی‌ها و نیز ادعای ارسال سلاح ایرانی برای روسیه از طریق میانجی عمل می‌کند. نشانه متقنی دال بر اینکه احیای برجام همچنان در دستور کار است، وجود ندارد. اگر چنین باشد، مذاکرات وین دیگر منتفی است. همچنین اگر درست باشد که «نه برجام، نه بحران» و به تبع آن نوعی «توافق موقت» یا «کم در برابر کم» در دستور کار آمریکا است، نیاز به تبادل پیام و میانجی وجود دارد. در غیاب تماس مستقیم، برای آزادی دارایی‌ها و تبادل زندانی‌ها نیز گریزی از توسل به میانجی نیست. درباره یمن نیز عمان همیشه نقش میانجی داشته و با وجود برقراری روابط بین ایران و عربستان به دلایلی همچنان به یک میانجی نیاز هست. سفر یکشنبه گذشته سلطان به مصر و پیام سیسی برای رئیسی، شایعه فعال‌شدن عمان درباره برقراری رابطه بین ایران و مصر هم مطرح است. آزادی کشتی‌رانی در منطقه در پی توقیف برخی کشتی‌ها، دیگر موضوع مهمی است که می‌تواند به درخواست غرب در دستور کار عمان باشد.

ضمن تمجید و تشکر از مساعی جمیله عمان، سؤال اصلی که باقی است، این است که چرا ایران به‌عنوان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کشور منطقه باید برای تنظیم روابط خود با جهان نیازمند این و آن باشد و خود مستقیم و رو‌در‌رو برای حل مسائل خود با دیگر کشورها اقدام نکند.


🔻روزنامه تعادل
📍 تحریم و خسارت‌های نفتی ایران
✍️ سید حمید حسینی
میزان درآمدهای نفتی ایران در زمان تحریم‌ها چقدر است و تحریم‌ها با درآمدهای نفتی ایران چه کرده است؟ روز گذشته ناصر همتی توییتی را منتشر کرد و در آن اعلام کرد ایران در ماه آوریل تنها ۱۴درصد عراق توانسته سهم از درآمدهای نفتی‌اش داشته باشد. در واقع عنوان شده: «عراق با ۳/۳ میلیون بشکه صادرات روزانه نفت درماه آوریل ۷/۷ میلیارد دلار درآمد کسب کرد.

(سرانه ماهانه ۱۸۳ دلار) ایران به خاطر تداوم تحریم حداکثر ۱/۲ میلیون بشکه (با تخفیف) در حد ۲/۲ میلیارد دلار (سرانه ماهانه ۲۵ دلار) یعنی ۱۴ درصد سرانه ماهانه عراق.» روز و روزگاری مسوولان دولتی اعلام‌ می‌کردند به دلیل افشای راهبردهای کشور در دور زدن تحریم‌ها اعداد و ارقام واقعی صادرات نفتی اعلام شدنی نیست اما آمارهای صادرات نفتی به گونه‌ای عنوان شد که شائبه‌های زیادی درباره آن شکل گرفت. مسوولان دولتی ادعا کردند که در ۶ ماه ابتدای سال ۱۴۰۱، حدود ۲۹میلیارد دلار درآمد داشته‌اند.
حتی یاسر جبرییلی که به دولت نزدیک است، ادعایی را مطرح کرد که در ۶ ماه اول ۲۹ میلیارد دلار و در یک سال حدود ۶۰ میلیارد نفت فروختیم و ۵۰ میلیارد دلار هم صادرات غیرنفتی داشتیم که روی هم رفته ۱۱۰ میلیارد می‌شود و در ادامه هم گفتند که از این ۱۱۰ میلیارد دلار، ۶۳ میلیارد صرف واردات شده و در آخر هم این پرسش را طرح کردند که چرا باید بازار ارزی این اندازه نوسان را تجربه کند؟ از سوی دیگر هم وزیر نفت اعلام کرد که ۱۴ میلیارد دلار به ارز نیمایی مربوط است؛ همچنین عنوان کردند در سال ۱۴۰۰ حدود ۱۸۰ میلیون بشکه اضافه صادرات داشتیم و در سال ۱۴۰۱، ۹۰ میلیون بشکه اضافه صادرات صورت گرفته است. جالب اینجاست در این آمارها هرگز عنوان نمی‌شود که این افزایش‌ها به نسبت چه پایه‌ای بوده است.

از سوی دیگر این اظهارنظر آقای همتی که عنوان شود ما حدود ۱۴ میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم هم درست نیست. فکر می‌کنم با نفت و گاز درآمدهای بیشتری حاصل شده است. اگرچه با رقم‌هایی که قبلا ادعا می‌کردند و رییس سازمان برنامه و بودجه هم ادعا کرد که ۹۷ درصد درآمدهای بودجه محقق شده است، منطبق نیست.

چرا که با رقم آقای دهکردی که اعلام کرد ۷۲۴ هزار میلیارد تومان کسری بودجه در سال قبل وجود داشت، نمی‌خواند. برخی اعلام می‌کنند که منظور دهکردی مبینی کسری بودجه عملیاتی است، اما ایشان کاملا صریح اعلام کردند، ۳۰۴ هزار میلیارد تومان از درآمدهای عمومی و ۱۹۰ هزار میلیارد تومان هم از تبصره هدفمندی این کسری شکل گرفته است.

من هنوز نمی‌دانم چطور می‌شود یارانه نقدی را پرداخت کرد و بعد این عدد کسری از دل آن بیرون آمده باشد. آقایان شاهکاری در پرداخت یارانه‌ها داشته‌اند که فقط ۱۹۰ هزار میلیارد تومان آن کسری شده است. این نوع عدد و رقم، کارشناسان را مشکوک می‌کند که آیا آمارهایی که این دولت می‌دهد آیا درست است یا نه؟ اما عراق نه تنها ماهانه ۷.۷ میلیارد دلار درآمد نفتی دارد، بلکه در سال گذشته ماه‌هایی بوده که بیش از ۱۱ میلیارد دلار هم درآمد نفتی داشته است.

ایران یکی از مقاطع طلایی قیمت نفت را به دلیل تحریم‌ها و برخی ادعاهای نادرست از دست دادیم. خود اوپک رسما اعلام کرده که ایران ۱۰ سال گذشته حدود ۴۵۰ میلیارد دلار فقط در درآمدهای نفتی زیان کرده است. یعنی می‌بایست این ۴۵۰ میلیارد دلار بیشتر از هر عددی که درآمد داشتیم، پول نفت درمی‌آوردیم که به دلیل تحریم‌ها از آن محروم مانده‌ایم. اصلا‌ گیریم که ۱۴، ۱۸ یا اصلا ۲۵ میلیارد دلار طی ۳ سال گذشته درآمد نفتی داشتیم (که نداشتیم) میانگین می‌بایست یک میلیون بشکه در روز صادر کرده باشیم، اگر این عدد را ضرب در ۷۰ دلار قیمت متوسط کنیم، درآمد کلی نفتی‌مان ۲۱ میلیارد دلار می‌شود.

از این عدد ۱۴.۵ درصد باید به وزارت نفت برود، ۲ الی ۳ درصد هم برای مناطق محروم، حتی اگر ۲۶ درصد هم به صندوق توسعه بدهیم، حدود ۱۴ الی ۱۵ میلیارد دلار برای دولت می‌ماند. در حالی که دولت به راحتی می‌توانست ۵۰ الی ۶۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته باشد. با این عدد فقط برای بقا می‌توان جنگید و برای عمران و توسعه و پیشرفت کاری نمی‌توان کرد. این دقیقا کاری است که تحریم‌ها با اقتصاد ایران کرده است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین