پنجشنبه 15 خرداد 1404 شمسی /6/5/2025 7:44:58 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 تورم و گردابی چنین هایل
✍️ عباس علوی‌‌راد
مهم‌ترین شاخص اقتصادی ایران که نزول آن باعث نزول سایر شاخص‌های اقتصادی می‌شود و نقشی ویرانگر در اقتصاد دارد، کدام شاخص است؟ مساله روشن است، چنانچه هر کدام از مشکلات امروز اقتصاد ایران واکاوی شود، به نوعی ردپایی از تورم‌های مخرب و فزاینده در آن دیده خواهد شد . اما چرا این‌گونه است و چرا تورم چنین نقشی در بروز مشکلات اقتصادی و معیشتی ایران دارد؟ واقع آن است که تورم است که کل نظام برنامه‌ریزی اقتصادی کشور را با اختلال جدی مواجه کرده است. این تورم است که باعث گرانی شده، فقر را گسترش می‌دهد و باعث افزایش آسیب‌های اجتماعی ناشی از فقر می‌شود. این تورم فعلی است که نظام بودجه‌ریزی دولت به لحاظ تطبیق پیدا کردن منابع و مصارف را در جریان زمان با اختلال و خسارت‌های جدی مواجه کرده است. این تورم است که دوگانگی تطبیق حقوق و دستمزد شاغلان با خود در بخش‌های دولتی و خصوصی را رقم زده است.این تورم است که قدرت خرید مردم را کاهش و فاصله طبقاتی را گسترش داده است. این تورم است که تشکیل سرمایه ثابت ناخالص داخلی (سرمایه‌گذاری) را با چالش‌های جدی مواجه و ظرفیت‌های رشد اقتصادی کشور را نابود کرده است. اما این همه آسیب‌های تورم بر اقتصاد ایران نیست، اقتصاد ایران هدف تحقق رشد اقتصادی را به عنوان مهم‌ترین دورنما در نظر گرفته، اما این تورم است که با عبور از حد آستانه خود نه‌ تنها محرک رشد اقتصادی نیست، بلکه باعث زوال رشد در اقتصاد ایران شده است.این تورم است که کارکردهای نظام بانکی کشور را از بُعد نرخ سود سپرده و نرخ سود تسهیلات با ریسک‌های جدی و رانت‌های خاص مواجه کرده است.درست است که تورم‌های فزاینده همراه ۵۰ ساله اقتصاد ایران بوده و مساله‌ای تازه نیست، لیکن اقتصاد ایران در هفت سال گذشته پردامنه‌ترین و مستمر‌ترین دوره تورمی در ۸۰ سال گذشته را تجربه کرده است.اما برای مقابله با این وضع چه باید کرد و چگونه می‌توان زمینه مهار تورم و پایان دادن به این وضعیت نابسامان اقتصادی را فراهم کرد؟ باید به همه افرادی که تصور می‌کنند تورم به خودی خود یا با راهکارهای سطحی رفع می‌شود، بگویم که هیچ معجزه‌ای در کار نیست. دولت‌های ایران اگر تا قبل از دهه ۱۳۹۰ و آغاز تحریم‌های ظالمانه اقتصادی قادر بودند با تکیه بر درآمدهای هنگفت نفتی، عوامل بنیادی موثر بر تورم را سرکوب و تورم‌‌های مخرب را به آینده پرتاب کنند امروز به دلیل در دسترس نبودن درآمدهای نفتی این قابلیت را از دست داده‌اند. در واقع دولت‌های ایران دیگر نمی‌توانند با تکیه بر درآمدهای نفتی، زخم ناشی از سوءمدیریت‌ها و تصمیمات اشتباه را بپوشانند. تحریم‌ها واقعیت تصمیمات اشتباه دولت‌ها را پیش روی آنان قرار داده و تورم مدام افزایشی می‌شود.
اما چه باید کرد؟ چگونه می‌توان اقتصاد را از گردابی چنین حائل رهایی بخشید؟ به باور نگارنده در شرایط فعلی، اولویت اول کشور کنترل و کاهش پدیده شوم تورم است. در محیط تورمی مخرب، اقتصاد برای هیچ دولتی اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا کار نمی‌کند. گام اول) عملی جهت مهار تورم در کوتاه‌مدت، مدیریت انتظارات تورمی است. انتظاراتی که با هر گزاره‌ای بالا و پایین شده و نوسان می‌آفریند. گام دوم) در میان‌مدت و بلندمدت نیز رفع تسلط سیاست‌های مالی دولت بر سیاست‌های پولی است. بدون تردید برداشتن گام‌های عملی مورد نیاز جهت کنترل و کاهش تورم در اقتصاد ایران نیازمند تصمیم‌گیری‌های بسیار دشوار در بالاترین سطوح قوای سه‌گانه و نهادهای حاکمیتی است.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 وزیر جدید اقتصاد و معضل انتخاب مدیران
✍️ لطفعلی بخشی
یکی از مهم‌ترین وظایف وزیر اقتصاد انتصاب صدها نفر به‌عنوان هیات‌مدیره بانک‌ها، بیمه‌ها و شرکت‌ها و دستگاه‌های دولتی مرتبط با وزارتخانه است. اینکه چرا یک مقام سیاسی باید چنین اختیاراتی داشته باشد که صدها سمت تخصصی را ظرف چند ماه انتخاب کند، مجال دیگری می‌طلبد. هماهنگی و همراهی این تیم بزرگ نقشی بی‌بدیل در موفقیت وزیر و اجرایی شدن برنامه‌های وی دارد.

به‌دلیل فقدان تحزب واقعی و عدم امکان شکل‌گیری تیم‌های رسمی در احزاب، پس از انتخاب یک مقام سیاسی، وی فرصت کافی برای یافتن افراد با صلاحیت برای سمت‌های وزارتخانه نخواهد داشت. لذا وزیر پس از انتخاب، با معضل عزل و نصب صدها سمت مدیریتی حساس روبه‌رو می‌شود. انتخاب و انتصاب افراد هم‌جهت، هماهنگ و هم‌رأی نقش مهمی در به ثمر نشاندن برنامه‌های وزیر دارد و در مقابل، انتصاب‌های نادرست، مشکلات زیادی برای وزیر به همراه خواهد داشت. به‌خوبی می‌دانیم که نمایندگان مجلس، ائمه جماعات، برخی مقامات و گروه‌های سیاسی تلاش می‌کنند با توصیه، راه‌های مختلف و حتی اعمال فشار و تهدید، افراد مورد نظر خود را در این سمت‌ها بگمارند تا اهداف بعدی خود را عملی سازند.

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات وزیر، این‌گونه دخالت‌ها در عزل ونصب‌هاست که فرد منصوب از این مسیر، حرف‌شنوی زیادی از وزیر نخواهد داشت و در پی اهداف دیگری خواهد بود. هرچند بر مبنای قانون اساسی، قوا مستقل هستند و حق دخالت در امور یکدیگر را ندارند لیکن داستان دخالت نمایندگان مجلس و برخی مقامات در عزل و نصب‌ها داستانی ملال‌آور و طولانی است. اگر وزیر به درخواست‌های آنها تمکین کند این داستان انتها ندارد و هر روز توقع و انتظارات آنها افزایش خواهد یافت و در انتها نیز وزیر، قربانی تضاد منافع گروه‌ها شده و در استیضاح زودهنگام سمت خود را از دست خواهد داد. ازآنجاکه اخبار این‌گونه توصیه‌ها و روابط علنی نمی‌شود، در انتها جامعه همه‌چیز را به ناتوانی و ضعف وزیر نسبت خواهد داد.

چه باید کرد؟
وزیر دو راه در پیش دارد:

۱. یا به توصیه‌های زورمندان و صاحب نفوذان عمل کند که در این‌صورت در وزارتخانه دارای اختیارات کافی نخواهد بود و پس از مدتی، شاهد استیضاح و برکناری خواهد بود.

۲. یا از ابتدا با قدرت در مقابل توصیه‌ها بایستد و به هیچ‌کدام وقعی ننهد. در این صورت، از پشتیبانی افکار عمومی برخوردار بوده و تا مدت‌ها مجلس نخواهد توانست از مکانیسم استیضاح علیه وی استفاده کند. وی در این مدت می‌تواند برنامه‌های خود را با تیم خود پیش ببرد و در صورت موفقیت، باز مجلس امکان استیضاح وی را نخواهد داشت. حتی اگر استیضاح و برکنار شود، افکار عمومی وی را محق خواهند دانست.

راه اول که مسیری مشخص دارد و بارها شاهد برکناری وزیران این‌گونه بوده‌ایم.

راه دوم نیازمند سازوکاری برای اجراست که افکار عمومی را هم همراه سازد.

یکی از راه‌های چنین سازوکاری، ایجاد کمیته انتصابات و تدوین آیین‌نامه انتخاب است. وظیفه چنین کمیته‌ای شایسته‌گزینی از طریق ارزیابی و غربالگری کاندیداهای سمت‌های مختلف است تا بتواند صالح‌ترین افراد ممکنه را یافته و به وزیر برای انتخاب نهایی پیشنهاد کند. برای مطرح شدن نام افراد برای هر سمتی، لازم است حداقل شرایط از نظر سن، تخصص و تجربه تعیین شود و پس از عبور از این آستانه فرد می‌تواند برای آن سمت مورد ارزیابی قرار گیرد. در صورت ایجاد چنین سازوکاری برای انتخاب افراد، اثرات توصیه‌ها کاهش می‌یابد و وزیر در مقابل توصیه‌ها و انتقادات آن گروه‌ها مصونیت بیشتری خواهد داشت. خوشنامی و مقبولیت اعضای کمیته انتصابات در جامعه کمک بزرگی به وزیر و انتصابات وی خواهد بود.

داوطلبان و افراد می‌توانند خود یا افراد مورد نظرشان را برای ارزیابی به این کمیته معرفی کنند. کمیته انتصابات، بر مبنای مدارک تخصصی و سوابق و مصاحبه، چند نفر را برای هر سمت نهایی می‌کند و برای انتخاب به وزیر پیشنهاد خواهند کرد تا وی فرد مورد نظر خود را برگزیند. برای شفافیت بیشتر کمیته دارای وب‌سایتی خواهد بود که نتایج در آن به اطلاع عمومی خواهد رسید و همچنین همه توصیه‌های ارسالی به وزیر در سایت کمیته با ذکر نام توصیه‌کننده برای اطلاع همگان بارگذاری خواهد شد که در این صورت کمتر کسی جرات توصیه خواهد داشت.

امید که با جدی گرفتن کمیته انتصابات، بتوان افراد شایسته‌تر و با صلاحیت‌تری را به سمت‌های مدیریتی گماشت و از این راه شانس وزیر مربوطه را برای اجرایی شدن برنامه‌هایش افزایش داد. ایجاد چنین‌ سازوکاری برای انتخاب مدیران بیانگر نگرش سیستمی و شایسته‌سالاری در وزیر خواهد بود که در اداره وزارتخانه تاثیر مثبتی به همراه خواهد داشت.


🔻روزنامه کیهان
📍 این «‌مین» را علی‌(ع) کاشت و خمینی منفجر کرد
✍️ حسین شریعتمداری
۱- در این کلام حضرت امام -رضوان‌الله تعالی علیه-‌ دقت کنید. از بیانات حضرت ایشان در آذرماه سال ۱۳۶۴ است و به مناسبت سالروز میلاد رسول خدا‌(ص) و امام صادق‌(ع):
«‌آن چیزى که مى‏‌خواستم امروز عرض کنم این است که در ولادت حضرت رسول- ‌صلى‌الله علیه وآله-
قضایایى واقع شده است، قضایاى نادرى به حسب روایات ما و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسى بشود که چیست؟ از جمله قضیه شکست خوردن طاق کسرى‏
و فرو ریختن چهارده کنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشکده‏‌هاى فارس و ریختن بت‌ها به روى زمین... اینکه چهارده کنگره از کنگره‌‏هاى قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمى‏آید که یعنى‏ در قرن چهاردهم این کار مى‏شود، یا چهارده قرن بعد این کار مى‏شود‌»؟
ماجرای شکست چهارده کنگره طاق کسری، خاموشی آتشکده فارس و فرو ریختن بت‌ها به هنگام ولادت رسول خدا‌(ص)، از آن هنگام تاکنون، بارها در نگارش و گویش مورخان آمده است اما، تفسیر امام راحل از این رخداد و خبر دادن از فروپاشی نظام سلطه در قرن چهاردهم (قرن حاضر‌)، تنها بر زبان حضرت امام جاری شده است. او چه می‌دید که دیگران نمی‌دیدند؟!
۲- اوایل آذرماه سال ۱۳۵۸ بود، خبرنگار مجله آمریکایی تایم در مصاحبه اختصاصی با حضرت امام -رضوان‌الله تعالی علیه- خطاب به ایشان گفته بود: «‌شما یک زندگی جدا از دنیای جدید داشته‌اید. مباحث مربوط به اقتصاد مدرن و حقوق و روابط جدید بین‌الملل را مطالعه نکرده‌اید. شما با دنیای کنونی سیاست و معادلات جاری آن در زندگی اجتماعی درگیر نبوده‌اید. با این وجود، آیا احساس نمی‌کنید که باید در راهی که اعلام کرده‌اید تجدیدنظر کنید»؟!
حضرت امام(ره) در پاسخ می‌فرمایند؛ ‫«ما، معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده می‌شده است را شکسته‌ایم، ما خود چارچوب جدیدی ساخته‌ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته‌ایم. از هر عادلی دفاع می‌کنیم و بر هر ظالمی می‌تازیم، حال شما اسمش را هر چه می‌خواهید بگذارید، ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت، آری با ضوابط شما، من هیچ نمی‌دانم و بهتر است که ندانم».‬‬‬
خبرنگار مجله تایم در مقدمه‌ای که برای انتشار مصاحبه خود تهیه کرده بود، با لحنی طعنه‌آمیز نوشته بود: «‬‌سخن از یک روحانی بزرگ شیعه در میان است که به‌زعم خود آمده است تا نظام حاکم بر جهان امروز را نه فقط در ایران که در همه دنیا تغییر دهد و نظامی را جایگزین کند که در آن عدالت و ظلم، روابط اجتماعی و معادلات سیاسی با معیارهای اسلامی تعریف می‌شوند‌»!
۳ - امام راحل ما(ره) می‌فرمود: «‌من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن، در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول‌الله -صلی‌الله علیه و آله- و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین‌بن علی -صلوات‌الله و سلامه علیهما- می‌باشند‌» و هم ایشان تاکید می‌فرمایند که «‌از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است» و در پیام دیگری اطمینان می‌دهند که «‌اسلام سنگرهای کلیدی جهان را یکی پس از دیگری فتح خواهد کرد».
«ما، الان در موقعیت حساسی هستیم که به نظر من، حساس‌ترین نقطه تاریخ است... گویی جهان مهیا می‌شود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکه معظمه و کعبه آمال محرومان و حکومت مستضعفان». و ده‌ها نمونه دیگر از این دست‌...
۴- «پیچ تاریخی»، واژه‌ای است که طی چند سال اخیر، بارها از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح شده است. حضرت آقا با اشاره به تحولات کم‌سابقه و بعضاً بی‌سابقه در دنیای امروز، از رخداد قریب‌الوقوعی خبر می‌دهند که تغییرات بنیادین و بزرگی را در جهان به دنبال خواهد داشت. به چند نمونه از آن بسیارها اشاره می‌کنیم. بخوانید!
* «بدانید امروز تاریخ جهان، تاریخ بشریت، بر سر یک پیچ بزرگ تاریخی است. دوران جدیدی در همه عالم دارد آغاز می‌شود. نشانه‌ بزرگ و واضح این دوران عبارت است از توجه به خدای متعال و استمداد از قدرت لایزال الهی و تکیه‌ به وحی. بشریت از مکاتب و ایدئولوژی‌های مادی عبور کرده است. امروز نه مارکسیسم جاذبه دارد، نه لیبرال‌دموکراسی غرب جاذبه دارد»./ بهمن ۱۳۹۰
* «نگاه به اوضاع سیاسی جهان و منطقه نشان می‌دهد که ما در مقطع حسّاسی هستیم، به معنای واقعی کلمه، امروز یک پیچ تاریخی است». / تیرماه ۱۳۹۳
* «شرایط جهانی روزبه‌روز دارد تغییر پیدا می‌کند. به‌روز باشید، [تحلیل] حوادث را در حیطه‌ ذهن خودتان و در حیطه‌ فکر خودتان حاضر و موجود داشته باشید. عزیزان من! ما امروز یا مواجه با یک پیچِ تاریخیِ مهم هستیم یا در دلِ یک پیچِ تاریخیِ مهم داریم حرکت می‌کنیم، این دوّمی شاید درست‌تر باشد. دنیا دارد تغییر می‌کند، [آن هم] تغییرات اساسی، تغییرات اساسی و بزرگ را نمی‌شود در ظرف یک هفته و یک ماه و یک سال فهمید، اینها بتدریج انجام می‌گیرد‌». / آبان ۱۴۰۱
۵- دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب نیز بارها -‌با نگرانی و اضطراب- به تغییر مسیر تاریخ (همان پیچ تاریخی) اشاره کرده‌اند. از جمله؛
* در خرداد ماه ۱۳۹۰ (۹ می ۲۰۱۱) نتانیاهو طی سخنانی در کنگره آمریکا می‌گوید: ‫‬
«۶ ماه قبل که پشت همین تریبون ایستاده بودم درباره خطر ایران هسته‌ای هشدار دادم. اکنون زمان دیگری است. امروز از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبل‌الطارق در مراکش، تحول و دگرگونی عمیقی در حال وقوع است و همه‌جا به لرزه افتاده است. این لرزه، کشورها را متلاطم و دولت‌ها را متلاشی کرده است و همه ما همچنان شاهد این نوسانات هستیم. باید قبول کنیم نیروی قدرتمندی وجود دارد که با الگوی مورد نظر ما برای اداره جهان مخالف است. در رأس این نیروی قدرتمند، ایران خمینی و خامنه‌ای قرار دارد. من هشدار می‌دهم که لولای تاریخ -‌HISTORY HINGE- در حال چرخیدن است‌».‬ ‬
* برژینسکی، در اجلاس سالانه «‌آتلانتیک‌» -کشورهای دو سوی اقیانوس اطلس- که با حضور جیمز جونز و اسکوکرافت مشاوران امنیت ملی دولت‌های کارتر، فورد، بوش و اوباما تشکیل شده است و در آن دیوید پترائوس(رئیس‌ وقت سازمان سیا)، تامیر پاردو(رئیس‌ وقت موساد)، جان ساورز(رئیس وقت MI۶) نیز حضور دارند، می‌گوید: «جهان در یک نقطه عطف تاریخی بعد از فروپاشی شوروی سابق قرار دارد که تحولات فراگیر خاورمیانه و شمال آفریقا و رخدادهای غیرمنتظره در آمریکا و اروپا نشانه‌های آن است. ما با چالش پیچیده‌ای رو‌به‌رو هستیم و تاریخ در حال تغییر مسیر است... ایران در این چالش نقش برجسته‌ای دارد و حمله نظامی به این کشور فاجعه‌آمیز است‌»... و صدها سند گویای دیگر که شرح آن به درازا می‌کشد‌...
۶- میانه جنگ صفین است. غم سنگینی بر قلب مالک چنبره زده است‌، علی‌(ع) را
در اوج اقتدار، مظلوم می‌بیند. قطره‌ اشکی را که از چشمانش به‌گونه دویده است پاک می‌کند. آرام به سوی عمار می‌رود. «‌کاش می‌توانستیم علی‌(ع) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و راه و رسمش را بر صدر بنشانند». عمار به مالک دلداری می‌دهد؛ «‌آن روز‌ها که آرزو می‌کنی در راه است. از رسول خدا‌(ص) وصف مردمی را شنیده‌ام که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که تو آرزو کرده‌ای فرا رسد، لبیک‌گویان از راه می‌رسند، مردمانی که از «‌من‌» و «‌ما‌» گذشته‌اند. نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی‌(ص) دارند. علی‌(ع) را امام و مولا و مقتدای خود می‌دانند. آنان سقف تاریک نظام سلطه را می‌شکافند و طرحی نو در می‌اندازند. (ترجمه آزاد با حفظ مضمون‌).
۷- در آیات دوم و سوم سوره جمعه آمده است؛ «‌هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ‌* وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌*... اوست که در میان مردم درس ناخوانده‌، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگی‌های فکری و روحی] پاک کند و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند و [نیز پیامبر را] بر مردمی دیگر که هنوز به آنان [‌اعراب‌] نپیوسته‌اند [برانگیخت]. و او توانای شکست‌ناپذیر و حکیم است‌». بعد از نزول این آیات، حاضران پرسیدند: منظور از این «‌گروه دیگر‌ - آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ» که هنوز به اعراب نپیوسته‌اند چه کسانی هستند؟ رسول خدا‌(ص) دست بر‌شانه سلمان فارسی نهاد و فرمود «‌منظور خدا، این مرد و قوم اوست‌».
۸- ایمانوئل والرشتاین، جامعه‌شناس بلندآوازه آمریکایی با نگرانی می‌گوید؛ «مانع اصلی پیش‌روی ما برای استقرار نظم جهانی(بخوانید کدخدایی آمریکا) دکترین ولایت ‌فقیه
امام خمینی است... همه نظریه‌ها درگذر زمان کمرنگ و کهنه شده و به تاریخ می‌پیوندند، ولی نظریه ولایت ‌فقیه [امام] خمینی هر روز پررنگ‌تر و سرزنده‌تر می‌شود و مسلمانان بسیاری را به خود جلب می‌کند‌».
۹- آنتون گیدنز، جامعه‌شناس پرآوازه انگلیسی درباره تحولات بنیادین قرن حاضر می‌نویسد؛ «درگذشته، سه غول فکری جامعه‌شناسی یعنی مارکس، دورکیم و ماکس ‌وبر با اندکی اختلاف‌نظر، فرآیند عمومی جهان را به سوی سکولاریزم و در جهت حاشیه‌نشینی دین ارزیابی می‌کردند ولی از سال ۱۹۷۹ و با پیدایش انقلاب اسلامی در ایران، شاهد روند معکوس و متفاوت با این فرضیه هستیم، یعنی فرآیند عمومی جهان، با شتاب به سمت دینی‌شدن پیش می‌رود».
۱۰- محمد حسنین هیکل روزنامه‌نگار معروف و بلندآوازه مصر دو بار به دیدار
امام خمینی(ره) آمده بود، ابتدا در پاریس و سپس در سال ۱۳۵۸ در تهران. او بعد از دیدار تهران، خاطرات خود از این دیدار را در کتابی نزدیک به صد صفحه منتشر کرده است. حسنین هیکل می‌نویسد؛ «امام خمینی را یکی از اصحاب رسول خدا‌(ص) در صدر اسلام یافتم که با معجزه از تونل زمان عبور کرده و به قرن حاضر آمده است تا سپاهیان علی‌(ع) را که پس از شهادت او و به خون غلطیدن اهل بیتش‌(ع) بی‌فرمانده شده بودند، فرماندهی کند و من این توان را در او می‌بینم». هم او می‌گوید‌: «‌ولایت فقیه نمادی از حاکمیت علی علیه‌السلام است ... ولایت فقیه یک «مین» بود که علی در صدر اسلام کاشت و خمینی در قرن بیستم زیر پای استکبار منفجر کرد ...».
۱۱- آنچه به اشاره گذشت فقط «اندکی از بسیارها» و «‌یک حرف از آن هزارها» بود‌... و این قصه اگرچه، سر دراز دارد‌... ولی حیف است این پرسش ناپرسیده بماند که آیا ماندگاری جمهوری اسلامی ایران علی‌رغم تلاش چند ده ساله همه قدرت‌های ریز و درشت دنیا برای مقابله با آن، «‌معجزه‌» نیست؟‌... «‌شبیه معجزه» نه، خود معجزه‌...


🔻روزنامه فرهیختگان
📍 پژواک جنگ نرم در روایت آمریکایی‌ها از مذاکرات
✍️ امین صبحی
این روزها با شدت‌گرفتن گمانه‌زنی‌ها درباره مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا، بار دیگر شاهد اوج‌گیری مواضع رسانه‌ای مقامات آمریکایی و اروپایی دراین‌خصوص هستیم؛ مواضعی که اگرچه در قالب دیپلماسی عمومی عرضه می‌شوند، اما با مرور عملکرد غربی‌ها در تعامل با جمهوری اسلامی ایران، می‌توان به این جمع‌بندی رسید که این‌گونه اظهارنظرها، بخشی از پازل ابزارهای عملیاتی آنان در پروژه جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران است. در روزهای اخیر، دونالد ترامپ در موارد متعددی درباره فعالیت هسته‌ای ایران سخن گفته که یکی از آن‌ها مربوط به جلسه گفت‌وگو با خبرنگاران در کاخ سفید است. وی در جمع اصحاب رسانه، توافق با ایران را «نسبتاً نزدیک» عنوان کرده و بنابر آنچه در خبرها آمده، ادعا کرده هشدارهایی نیز به نتانیاهو داده تا اقدامی علیه ایران انجام ندهد که به اختلال در مذاکرات منجر شود. اما در همین گفت‌وگوها، از لزوم «نظارت‌های سخت‌گیرانه» بر فعالیت هسته‌ای ایران و حتی «بمباران سایت‌های هسته‌ای» سخن گفته است. اینجاست که به‌اصطلاح دم خروس بیرون‌زده و مخاطب، صراحتاً با تناقض‌های آشکار در سیاست‌های اعمالی سران آمریکایی روبه‌رو می‌شود؛ تناقض‌هایی که بخشی از راهبرد آن‌ها برای مقابله با مخالفانشان است. دیپلماسی ایالات متحده در تعامل با ملت ایران بر پایه تهدید بنا شده است. این روش، ذاتی نظام استکبار است که برای مهندسی افکار عمومی، ابتدا با کلیدواژه‌هایی چون «مذاکره» و «صلح» پا به میدان می‌گذارد و سپس اهداف نامشروع و سلطه‌طلبانه خود را که در لفافه امیدهای واهی پیچیده‌اند، با چاشنی تهدید بر ملت‌ها تحمیل می‌کند. در این بازی چندلایه، آنچه در جریان است نه صرفاً دیپلماسی، بلکه جنگ روایت‌ها با مختصات جنگ نرم است؛ جایی که اظهارنظر سیاسی به‌مثابه‌ سلاح روانی مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد و مقامات، با مصاحبه‌های مطبوعاتی، بخشی از عملیات هدفمند خود را به نمایش می‌گذارند تا فضا برای فشار حداکثری مهیا شود.
نگاهی به رفتار رسانه‌ای ایالات متحده در قبال ایران، نشان می‌دهد سخنان مقامات غربی سال‌هاست از مرز موضع‌گیری دیپلماتیک عبور کرده و در مسیر کنترل ادراک و عملیات روانی هدفمند حرکت می‌کند. از همین رو زمانی که بالاترین مقام سیاسی ایالات متحده در یک نشست مطبوعاتی به‌طور هم‌زمان از «نزدیکی به توافق» و «بمباران و نظارت‌های سخت‌گیرانه» سخن می‌گوید، چند پیام متناقض را مخابره می‌کند که هرکدام مخاطب جداگانه‌ای دارد؛ اما هدف یکی است: مدیریت افکار عمومی.

این تلاش درنهایت با هدف تقویت این گزاره صورت می‌گیرد که آمریکایی‌ها مروج صلح هستند و با ابزار مذاکره در پی تحقق آنند و بدین ترتیب، تصمیم‌سازی را برای مسئولان ایرانی مخاطره‌آمیز می‌کنند. البته نباید فراموش کرد به برکت بصیرت و مقاومت ملت، این‌گونه توطئه‌های غربی همواره با شکست مواجه شده یا تأثیر آن‌ها به حداقل رسیده است.
موضع قاطع طرف ایرانی، برخاسته از استقامت پولادین چند دهه‌ای ملت ایران، مبنی بر اینکه حقوق مسلم، ازجمله غنی‌سازی، اصلاً قابل‌مذاکره نیست، مسیر مذاکرات را به‌گونه‌ای سوق داده که پیشرفت‌های حاصل‌شده در این زمینه - که سرمایه‌های مادی و معنوی بی‌شماری را در بر می‌گیرد - تداوم یابد. اما نمی‌توان منکر این مسئله شد که این بازی با ابزار تهدید و تطمیع، عملاً نوعی تهییج فضای روانی است که با روایت‌سازی چندگانه، منجر به دوقطبی‌سازی در فضای سیاسی کشور، فرسایش اعتماد عمومی و نهایتاً فراهم‌سازی زمینه برای دشمن جهت بهره‌برداری از این آشفتگی و پیشبرد اهداف خصمانه‌اش می‌شود. از منظر تاکتیکی، آمریکا از رسانه به‌عنوان بازوی مکمل تحریم و دیپلماسی فشار استفاده می‌کند و در چنین نبردی، پیروزی نه با امضای توافق، بلکه با تحمیل روایت خود بر افکار عمومی حاصل می‌شود و این دقیقاً عرصه خطیر «جهاد تبیین» است که ما باید با بصیرت، هوشمندی و ارائه روایت دقیق و دست‌اول و با ابتکار عمل انقلابی، حریف را در این جنگ روایت‌ها منکوب و محکوم به انفعال کنیم.

مواضع رسانه‌ای؛ اظهارنظر ساده یا عملیات روانی هدفمند؟
رفتار رسانه‌ای ایالات متحده - چه در قالب بیانیه رسمی کاخ سفید، چه در مصاحبه‌های سنجیده‌ مقامات و چه در هماهنگی با شبکه‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین - واجد مؤلفه‌هایی ا‌ست که آن را به بخشی جدایی‌ناپذیر از جنگ نرم بدل کرده است. تاریخ معاصر نشان می‌دهد دستگاه دیپلماسی آمریکا، رسانه را به‌عنوان ابزار جنگی غیرنظامی درک می‌کند؛ ابزاری برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی، ایجاد تردید در مشروعیت نظام‌های مستقل و آماده‌سازی بستر برای فشارهای اقتصادی یا حتی نظامی. این روزها سخنان دونالد ترامپ درخصوص توافق هسته‌ای با ایران، بیش از هر زمان دیگری شنیده می‌شود؛ گویی خود او نبود که در اقدامی غیرعرفی، به‌صورت یک‌جانبه از توافق برجام خارج شد و اکنون پیشتاز دستیابی به توافق با جمهوری اسلامی ایران شده است. اما تحلیل سخنان فریبکارانه او نشان می‌دهد که از منظر نظام سلطه‌گر آمریکا، هرگونه توافقی باید زیر سایه تهدید دائمی و باج‌خواهی از ملت ایران شکل بگیرد. این، ذات سیاست‌های خصمانه و عهدشکن ایالات متحده است. در چنین شرایطی، ماشین جنگ روانی دشمن به کار می‌افتد تا این تهدیدها و زورگویی‌ها را پشت نقاب «مذاکره» پنهان کرده و چنین القا کند که ایران فرصت‌ها را از دست داده و باید تسلیم فشار شود.

چرا این جنگ نرم، خطرناک‌تر از جنگ سخت است؟
جنگ رسانه‌ای، برخلاف جنگ سخت، نه آشکارا اعلام می‌شود و نه پایان روشنی دارد. در این نوع نبرد، هدف نه‌فقط تغییر تصمیم، بلکه تغییر ذهن و اراده‌ ملی است. به همین دلیل مواضع مقامات آمریکایی باید نه به‌مثابه‌ «پیشنهادهای سیاسی»، بلکه به‌عنوان «سلاح نرم» در جنگ ترکیبی تحلیل شوند. اینجاست که به‌ضرورت جهاد تبیین - که بارها از سوی مقام‌معظم‌رهبری مطرح شده است - پی می‌بریم. راهکارهایی برای مقابله با استراتژی ترکیبی ایالات متحده باید در دستور کار قرار گیرد که برخی از آن‌ها عبارتند از:

ترکیب میدان‌داری دیپلماتیک با روایت‌سازی رسانه‌ای
هر حرکت دیپلماتیک باید با پشتوانه‌ تبیینی قوی و مستحکم همراه باشد. سخنان مقامات، تحلیل نهادهای داخلی و روایت رسانه‌های رسمی باید اصول خدشه‌ناپذیر انقلاب اسلامی، یعنی عزت، حکمت و مصلحت را به‌روشنی ترسیم کند. باید این اطمینان به افکار عمومی داخلی داده شود که نظام جمهوری اسلامی باقدرت از حقوق ملت دفاع می‌کند و طرف مقابل وادار به پاسخ‌گویی و عقب‌نشینی از زیاده‌خواهی‌هایش خواهد شد. تجربه‌ تلخ گذشته تکرار نخواهد شد و این بار، حقوق کامل ملت ایران بدون کم‌وکاست استیفا خواهد شد.

تشکیل شبکه رسانه‌ای چندلایه
این شبکه‌ها باید رسانه‌های رسمی و مردمی را از انفعال خارج کرده و به کنشگرانی فعال در تبیین حقایق و خنثی‌سازی عملیات روانی دشمن تبدیل کنند؛ رسانه‌هایی که بتوانند صدای تحلیل‌گران منصف- با نگاهی واقع‌بینانه، بدون یأس‌پراکنی یا ساده‌انگاری- را به گوش مخاطب برسانند و از ظرفیت رسانه‌های همسو برای مقابله با القائات غرب بهره بگیرند.

تأکید بر حق مشروع ملت‌ها برای پیشرفت علمی و استقلال
باید با استناد به شواهد متقن و نمونه‌های متعدد نقض عهد و خیانت دولت‌های غربی و نهادهای بین‌المللی تحت سلطه‌ آن‌ها در قبال حقوق ملت‌ها، چهره‌ واقعی و نیات پلید نظام سلطه را که با بهانه‌های دروغین در پی انحصار پیشرفت و لگدمال‌کردن استقلال دیگران است، برای افکار عمومی جهان بیش‌ازپیش آشکار کرد. بر اساس واقعیت‌های موجود در عرصه بین‌الملل، جمهوری اسلامی ایران دهه‌هاست که علاوه بر فشار سیاسی و تحریم اقتصادی، با جنگ تمام‌عیار رسانه‌ای نیز روبه‌روست. غربی‌ها تلاش می‌کنند با روایت‌سازی، ایران را از مسیر عزت و استقلال خارج کنند. از همین رو، نمایش پارادوکس‌های موجود در سیاست ایالات متحده آمریکا، به‌ویژه در مقطع کنونی که ترامپ از «ژست جنگ‌طلبی بی‌محابا» به «مذاکره‌گر صلح‌طلب» تغییر چهره داده، یکی از ضرورت‌های رسانه‌ای فعلی است؛ تا بدین‌ترتیب چهره واقعی ساختار سیاست خارجی آمریکا برای افکار عمومی دنیا روشن شود و استراتژی اصلی آنان - یعنی تضعیف موقعیت راهبردی ایران با ابزارهای گوناگون - آشکار شود.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 هماهنگی اروپا و آمریکا برای غنی‌سازی صفردرصدی ایران!
✍️ عبدالرضا فرجی‌راد‌
صحبت‌های اخیر رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در زمینه مسائل هسته‌ای ایران، به ‌طور خاص با محوریت افزایش ذخایر اورانیوم کشور از ۲۷۰‌کیلوگرم به ۴۷۰‌کیلوگرم دارای ابعاد بسیار حائزاهمیتی است که باید عمیق‌تر مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در واقع در آستانه دور ششم مذاکرات ایران و آمریکا، آژانس هم در حال ایفای نقش خود است. از دیگر نکات قابل توجه در این گفت‌وگو این است که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در این مدت به‌ مرور زمان به کشورهای اروپایی نزدیک‌تر شده است چراکه در دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ نه‌تنها همکاری‌های آژانس با این کشورها به ‌شدت متزلزل بود بلکه سیاست‌های او مانع از ایفای نقشی موثر از سوی آژانس در روند مذاکرات شد. همزمان با این تحولات، کشورهای اروپایی نیز در روزهای اخیر تهدیدات و فشارهای خود را نسبت به ایران افزایش داده‌اند که این اقدام می‌تواند در راستای دستیابی به اهداف خاص خودشان تعبیر شود. در این راستا مهم است توجه داشته باشیم که بخشی از اظهارات گروسی ممکن است بار سیاسی داشته باشد و تحت‌تاثیر فشارهای بین‌المللی قرار گیرد بنابراین در پیگیری واکنش‌ها و تحولات آتی باید به دقت به این مساله توجه کنیم که چه اهدافی در پس این نوع از اظهارات و اقدامات قرار دارد و چگونه می‌تواند بر روند مذاکرات هسته‌ای تاثیر بگذارد. در حال حاضر شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد هماهنگی‌هایی میان کشورهای اروپایی و ایالات‌متحده به منظور افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران در حال انجام است. این تحرکات دیپلماتیک و اقتصادی می‌تواند به معنای تلاش برای محدود کردن توانمندی‌های هسته‌ای ایران و در نهایت کاهش سطح غنی‌سازی آن به حداقل ممکن و در حد صفر باشد. از این‌رو انتظار می‌رود که طرف‌های غربی با استفاده از ابزارهای مختلف از جمله تحریم‌های اقتصادی و دیپلماتیک، فشارهای بیشتری به دولت ایران وارد آورند. در این میان لازم به ذکر است که تا به حال، واکنش رسمی و مکتوبی از سوی مقامات ایرانی در پاسخ به این هماهنگی‌ها و تحرکات دیده نشده و باید منتظر ماند و دید که جمهوری اسلامی چه استراتژی و تدابیری در برابر این فشارها اتخاذ خواهد کرد.

رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به بهانه انباشت ۴۷۰‌کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده باردیگر موضوع پادمان‌های هسته‌ای ایران را به عنوان مساله‌ای قابل توجه مطرح کرده است. او اشاره کرده که در سه سایت مختلف ایرانی، فعالیت‌های غنی‌سازی انجام شده که ایران در این زمینه به آژانس گزارش نداده است. این واقعیت که هنوز از سوی ایران پاسخی به آژانس ارائه نشده است، می‌تواند به شکل‌گیری یک بحران دیگر در روابط هسته‌ای بین ایران و جامعه جهانی منجر شود.

حساسیت کشورهای اروپایی نسبت به این موضوع نیز شایان توجه است به‌ طوری ‌که هماهنگی قابل ملاحظه‌ای بین آژانس و کشورهای اروپایی درخصوص این مساله مشاهده می‌شود. با توجه به این شرایط، این سوال مطرح می‌شود که نظر مقامات ایرانی نسبت به همکاری با آژانس چه خواهد بود و آیا آنها به گفت‌وگوهای جاری ادامه خواهند داد یا خیر. آیا آژانس به سمت یک تغییر رویکرد نسبت به ایران حرکت خواهد کرد، خصوصا در شرایطی که آقای گروسی در ماه‌های اخیر تلاش‌هایی برای نزدیک کردن طرف‌ها به توافقات انجام داده بود. در آستانه مذاکرات جدید بین ایران و ایالات‌متحده و همچنین گفت‌وگوهای ایران و اروپا، همچنین نزدیک شدن به مکانیسم ماشه، نقش آژانس در این مباحث ملموس‌تر از گذشته خواهد بود و باید دید که این نهاد چگونه می‌تواند در این مقطع حساس و بحرانی، اثرگذار باشد. البته باید اقرار کنیم که آژانس می‌تواند در مسائل هسته‌ای ایران در این مقطع نقش اساسی بازی کند و به نظر می‌رسد که آژانس خودش یا آقای گروسی را با گروه غرب هماهنگ کرده است.


🔻روزنامه اعتماد
📍 ایده‌‌های‌امریکایی بر مدار زیاده‌‌خواهی
✍️ عارف دهقاندار
برنامه هسته‌ای ایران طی ۲۳ سال اخیر همواره یکی از موضوعات حساس و جنجالی در روابط بین‌الملل بوده است. قدرت‌های غربی،
به ‌ویژه ایالات‌متحده و تروییکای اروپایی (بریتانیا، فرانسه و آلمان) با اتهام‌زنی‌های مکرر به ایران درخصوص نقض تعهدات پادمانی و تلاش برای دستیابی به سلاح هسته‌ای، فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی گسترده‌ای را بر تهران تحمیل کرده‌اند. با این حال ایران بارها تاکید کرده که برنامه هسته‌ای‌اش صرفا برای مقاصد صلح‌آمیز است و افزایش غنی‌سازی اورانیوم تنها در راستای حفظ جایگاه کشورمان به عنوان یک دولت دارای توانمندی هسته‌ای صورت می‌گیرد که بخشی از آن ریشه در رویکردهای تهاجمی امریکا و متحدانش در سطح منطقه و حضور اسراییل به عنوان تنها قدرت اتمی خاورمیانه و بر هم زننده توازن در سطح منطقه است.
زمینه تاریخی چالش هسته‌ای و فشارهای غرب- ایران از سال ۲۰۰۲، با اتهامات متعددی ازسوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و قدرت‌های غربی در زمینه برنامه هسته‌ای خود مواجه بوده است. این اتهامات عمدتا بر ادعای وجود برنامه تسلیحاتی مخفی تا سال ۲۰۰۳ متمرکز است، ادعایی که ایران همواره آن را رد کرده و شواهد متقن برای آن ارایه نشده است. طبق گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران تا سال ۲۰۰۳ فعالیت‌هایی مرتبط با تحقیقات هسته‌ای داشته که متوقف شده، اما این ادعاها هیچ‌گاه با مدارک غیرقابل‌انکار تایید نشده‌اند. با این حال، غرب از این اتهامات به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر ایران استفاده کرده است. در سال ۲۰۰۶، پس از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل تحریم‌های گسترده‌ای علیه کشورمان وضع شد. این تحریم‌ها، که به بهانه نقض تعهدات پادمانی اعمال شدند در واقع تلاشی برای محدود کردن توانایی ایران در حفظ برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز خود بودند. در حال حاضر گزارش‌ها حاکی از آن است که قدرت‌های غربی، به رهبری امریکا در تلاشند تا در نشست آتی هیات‌مدیره آژانس در ژوئن ۲۰۲۵، قطعنامه‌ای علیه ایران به تصویب برسانند که این کشور را به نقض تعهدات عدم اشاعه متهم می‌کند.

این اقدام که برای اولین‌بار در دو دهه گذشته انجام می‌شود، نشان‌دهنده تشدید رویکرد خصمانه غرب علیه ایران است و حتما روند مذاکرات فعلی را با چالش مواجه خواهد کرد.

زیاده‌خواهی‌های امریکا و پیشنهادهای غیرواقع‌بینانه- اخیرا ایالات‌متحده پیشنهادی رسمی به ایران ارایه کرده که خواستار توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم شده است. این پیشنهاد که از طریق میانجیگری عمان ارایه شده، در ازای توقف فعالیت‌های هسته‌ای ایران، ایجاد یک کنسرسیوم منطقه‌ای برای تولید انرژی هسته‌ای با مشارکت کشورهای عربی و امریکا را مطرح می‌کند. این پیشنهاد نه‌تنها غیرواقع‌بینانه است، بلکه نشان‌دهنده تلاش امریکا برای محروم کردن ایران از حق مشروع خود در تولید سوخت هسته‌ای غیرنظامی است. ایران به‌ صراحت اعلام کرده که هرگونه توافقی که منجر به تعطیلی تاسیسات پیشرفته هسته‌ای این کشور شود، غیرقابل‌قبول است. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان، تاکید کرده که تهران براساس اصول، منافع ملی و حقوق مردم ایران به این پیشنهاد پاسخ خواهد داد. این موضع‌گیری نشان‌دهنده عزم ایران برای حفظ جایگاه خود به عنوان یک دولت دارای توانمندی هسته‌ای‌ است، وضعیتی که به ایران امکان می‌دهد در صورت لزوم به سرعت توانایی‌های هسته‌ای خود را گسترش دهد. این اهرم بازدارنده، به ‌ویژه در برابر فشارهای غرب، برای ایران حیاتی است.

اهمیت حفظ توانمندی هسته‌ای و برنامه غنی‌سازی‌- تهران هرگز به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نبوده و این موضع بارها توسط مسوولان ارشد نظام بیان گردیده است. افزایش غنی‌سازی اورانیوم تا سطح ۶۰درصد، صرفا برای تقویت جایگاه ایران به عنوان یک دولت در آستانه هسته‌ای انجام شده است. این سطح از غنی‌سازی که هنوز فاصله زیادی با خلوص ۹۰درصد موردنیاز برای تسلیحات هسته‌ای دارد، کاملا در چارچوب پیمان منع اشاعه است و با فتوای آیت‌الله خامنه‌ای نیز همخوانی دارد. حفظ برنامه غنی‌سازی به ایران این امکان را می‌دهد که در برابر فشارهای سیاسی و نظامی غرب، اهرم چانه‌زنی قدرتمندی داشته باشد. تعلیق برنامه هسته‌ای، همان‌طور که غرب خواستار آن است، نه‌تنها این اهرم را از ایران سلب می‌کند، بلکه تبعات جبران‌ناپذیری برای امنیت ملی کشور خواهد داشت. بدون حفظ برنامه غنی‌سازی، ایران در برابر تهدیدات خارجی، به ‌ویژه از‌سوی اسراییل و ایالات‌متحده، آسیب‌پذیرتر خواهد شد. بنابراین حفظ این توانایی برای ایران یک ضرورت استراتژیک و هرگونه فشار برای توقف آن، به معنای نادیده گرفتن حق حاکمیت ملی ایران است.

سیاسی‌کاری آژانس و پیامدهای آن‌- آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که باید نهادی بی‌طرف و فنی باشد، در سال‌های اخیر به ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی غرب تبدیل شده است. گزارش‌های سه ‌ماهه آژانس، که اغلب تحت فشار قدرت‌های غربی تهیه می‌شوند، مملو از اتهامات غیرمستند و جانبدارانه علیه ایران هستند. به عنوان مثال، ادعای یافتن آثار اورانیوم در سایت‌های اعلام ‌نشده، بدون ارایه شواهد قطعی، بهانه‌ای برای تشدید فشارها بر ایران بوده است. این سیاسی‌کاری می‌تواند پیامدهای جدی برای همکاری‌های آینده ایران با آژانس داشته باشد. در صورت ادامه این روند، ایران ممکن است سطح همکاری خود با آژانس را کاهش دهد، ازجمله محدود کردن دسترسی بازرسان یا غیرفعال کردن کامل دوربین‌ها و حسگرهای نظارتی. چنین اقدامی، طبیعتا توانایی غرب برای راستی‌آزمایی برنامه هسته‌ای ایران را به‌ شدت محدود خواهد کرد.

مکانیزم ماشه و پاسخ استراتژیک ایران- یکی از تهدیدات جدی علیه ایران، احتمال فعال شدن مکانیزم ماشه توسط تروییکای اروپایی است. این مکانیزم، که در توافق برجام پیش‌بینی شده، می‌تواند به بازگرداندن تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران منجر شود. با این حال، ایران بارها اعلام کرده که در صورت فعال شدن این مکانیزم، پاسخ‌های استراتژیک و قاطعی خواهد داد. این پاسخ‌ها می‌توانند شامل تجدیدنظر در دکترین هسته‌ای ایران، افزایش غنی‌سازی به سطوح بالاتر، یا حتی خروج کامل از NPT باشند. تجدیدنظر در دکترین هسته‌ای، اگرچه گزینه‌ای بعید است، اما در صورت فشارهای بیش از حد غرب، می‌تواند به عنوان یک ابزار بازدارنده درنظر گرفته شود. این اقدام نه‌تنها به معنای پایان همکاری با آژانس خواهد بود، بلکه می‌تواند معادلات منطقه‌ای را به ‌طور کامل تغییر دهد. ایران، با تکیه بر توان علمی و زیرساخت‌های پیشرفته هسته‌ای خود، قادر است در برابر هرگونه تهدید، پاسخ‌های متناسب و موثری ارایه دهد.

نتیجه‌گیری- برنامه هسته‌ای ایران، به عنوان نمادی از استقلال و پیشرفت علمی کشور در سال‌های اخیر هدف زیاده‌خواهی‌های غرب، به‌ ویژه ایالات‌متحده، قرار گرفته است. فشارهای آژانس و قطعنامه‌های پیشنهادی غرب، که اغلب بدون شواهد معتبر ارایه می‌شوند، تلاشی برای محروم کردن ایران از حق مشروع خود در دستیابی به فناوری هسته‌ای صلح‌آمیز است. حفظ برنامه هسته‌ای و صنعت غنی‌سازی برای ایران نه‌تنها یک حق، بلکه یک ضرورت استراتژیک است که این شرایط را فراهم می‌کند در برابر تهدیدات خارجی، اهرم چانه‌زنی داشته باشد. ایران نباید تحت فشارهای غیرمنطقی غرب، به‌ویژه درخواست‌های غیرواقع‌بینانه‌ای مانند تعلیق کامل غنی‌سازی، تسلیم شود. چنین اقدامی تبعات جبران‌ناپذیری برای امنیت ملی و جایگاه بین‌المللی ایران خواهد داشت. در عین حال، سیاسی‌کاری آژانس و تهدید به فعال‌سازی مکانیزم ماشه از‌سوی تروییکای اروپایی ممکن است ایران را به سمت کاهش همکاری‌ها با آژانس یا حتی تجدیدنظر در دکترین هسته‌ای سوق دهد. درنهایت باید گفت که توپ در زمین امریکایی‌هاست و اگر آنها واقعا به دنبال توافق هستند، می‌بایست دست از زیاده خواهی و سیاسی‌کاری بر داشته و به حقوق ایران احترام بگذارند.


🔻روزنامه شرق
📍 مذاکرات هسته‌ای و دو تحول جدید
✍️ کوروش احمدی
روزهای گذشته شاهد دو تحول مهم در روند مذاکرات ایران و آمریکا بوده‌ایم. از یک سو آمریکا چارچوب و رئوس طرح خود برای یک توافق نهایی با ایران را ارائه داده‌ است و از سوی دیگر آژانس با ارائه دو گزارش جدید و چهار کشور غربی با تهیه پیش‌نویس قطع‌نامه‌ای علیه ایران برای ارائه به شورای حکام آژانس گام‌های جدیدی در مسیر زمینه‌سازی برای فعال‌کردن مکانیسم ماشه برداشته‌اند. برخی نکات فنی، حقوقی و سیاسی این دو تحول مهم به شرح زیر قابل تلخیص است:
۱- در شرایطی که ایران ظاهرا در ادوار اولیه مذاکرات طرحی حاوی اصول کلی مد‌نظر خود را که باید مبنای یک توافق جدید باشد، به طرف آمریکایی ارائه داده بود، طرف مقابل در پی تبادل نظرهای شفاهی بین دو هیئت، نهایتا طرح متقابل خود را به صورت مکتوب از طریق وزیر خارجه عمان برای ایران فرستاد. بر مبنای شواهد و قرائن می‌توان حدس زد که ایران در طرح خود به‌عنوان اولین گام از کاهش غنی‌سازی به ۳.۶۷ درصد در ازای لغو تحریم صدور نفت سخن گفته باشد و سپس به توقف دائمی غنی‌سازی بالاتر از ۳.۶۷ درصد در ازای اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و منتفی‌شدن مکانیسم ماشه و نهایتا تصویب توافق بین دو کشور از طرف کنگره آمریکا در ازای انتقال موجودی اورانیوم غنی‌شده با غنای بالا به خارج در ازای لغو همه تحریم‌های اولیه و ثانویه پرداخته باشد.

با توجه به موضع ترامپ و اعضای تیم او از چهارم می‌ به این سو که به طور یکپارچه بر توقف غنی‌سازی در ایران تأکید داشته‌اند، حدس و گمان‌های حداقلی بر آن است که در طرح ویتکاف با ایده کنسرسیوم غنی‌سازی موافقت شده و از لزوم تعلیق کامل غنی‌سازی در خاک ایران در ازای به رسمیت شناختن حق ایران برای غنی‌سازی سخن رفته است. اگر طرح هم‌زمان این دو خواسته درست باشد، معنی آن این است که از نظر آمریکا تجهیزات غنی‌سازی مربوط به کنسرسیوم نباید در خاک ایران باشد. درباره تعلیق غنی‌سازی مشخص نیست که آیا منظور از آن صرفا تعلیق تزریق گاز به سانتریفیوژها و بازایستادن آنها از چرخیدن برای مدت معینی است و در این مدت آیا تجهیزات غنی‌سازی می‌توانند در جای خود باقی بمانند یا خیر. در این زمینه نظرات ضدونقیض زیادی مطرح شده است. از سوی دیگر، حدس و گمان‌های حداکثری بر آن است که در طرح ویتکاف توقف کامل غنی‌سازی و برچیدن سانتریفیوژها، توقف حمایت از شبه‌نظامیان در منطقه و موافقت ایران با یک رژیم بازرسی تقویت‌شده ورای کار آژانس مطرح‌ شده و در ازای آن وعده لغو تحریم‌ها و ادغام ایران در بازار جهانی داده شده است.

همچنین مهم است که طرح ویتکاف خارج از زمان مذاکرات ارائه شده و با وجود گذشت چهار روز از ارائه آن خبری از پاسخ مشخص ایران به آن نیست. همچنین با وجود گذشت ۱۰ روز از نشست پنجم هنوز زمان دور ششم مذاکرات اعلام نشده است. ممکن است نشست شورای حکام آژانس در ۹ ژوئن بر تعیین تاریخ دور بعدی اثر گذاشته باشد و پاسخ ایران به طرح ویتکاف نیز برای تعیین تاریخ دور بعدی مهم باشد.

۲- در چنین شرایطی ورود آژانس با گزارش جامع و گزارش فصلی به معرکه فرصت جدیدی برای سه کشور اروپایی و آمریکا فراهم کرده و کار را پیچیده‌تر کرده است. گزارش‌های خبری حاکی از تهیه پیش‌نویسی برای ارائه به شورای حکام در هفته آینده است. مطابق این گزارش‌ها ممکن است در این قطع‌نامه از عدم پایبندی ایران به تعهداتش ذیل پادمان، اظهار نگرانی از افزایش ذخایر اورانیوم با غنای بالا در ایران، ابراز نگرانی از فعالیت‌های هسته‌ای اعلام‌نشده و دعوت ایران به همکاری با آژانس سخن برود.

تصویب چنین قطع‌نامه‌ای می‌تواند موجب واکنش ایران علیه بازرسی‌های آژانس و تنش بیشتر شود. طرف غربی ممکن است متقابلا درباره افزایش تحریم‌ها و اقدام برای ارجاع مجدد ایران به شورای امنیت اقدام کند. چنین اقدامی از آن نظر که برنامه هسته‌ای ایران از ۲۰۰۶ به این سو در دستور کار شورای امنیت قرار دارد، موجب تحول جدیدی نخواهد شد. همچنین با توجه به وجود شش قطع‌نامه تحریمی علیه ایران که مطابق قطع‌نامه ۲۲۳۱ متوقف شده‌اند، ممکن است شورای امنیت در صورت دریافت پرونده هسته‌ای ایران نیاز به اقدام جدیدی نیز نداشته باشد و در نتیجه ضرورتی برای استفاده احتمالی روسیه و چین از حق وتو پیش نیاید. اما ارجاع مجدد ایران به شورای امنیت از یک نظر مهم است و آن اینکه دست سه کشور اروپایی را برای زمینه‌سازی سیاسی برای فعال‌کردن مکانیسم ماشه که از نوامبر ۲۰۲۳ شروع کرده بودند، تقویت خواهد کرد. بعید به نظر می‌رسد که این سه کشور و آمریکا هدف مهم‌تر دیگری از پیگیری موضوع ایران در شورای حکام آژانس داشته باشند.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 ضرورت لغو تحریم‌ها در صنعت خودرو
✍️ بابک صدرایی
با توجه به وضعیت تولید، واردات و قیمت ارز به نظر می رسد مهمترین کار دولت برای این صنعت کاهش تصدی گری در بازار است. هر چند خودرو ساز‌ها ایراد‌های ساختاری زیادی دارند که باعث ایجاد هزینه‌های اضافی می‌شود و بهره وری آنها به کمترین میزان ممکن رسیده است، اما رفع آنها در کوتاه مدت ممکن نیست و نیاز به یک برنامه ریزی بلند مدت دارد.
نتیجه هر سیاستگزاری که در تولید خودرو و واردات خودرو انجام داده‌ایم، ایجاد یک بازار موازی با درجه رشد بسیار بالاتر از بازار واقعی بوده است. هر زمان که برای خودرو و خرید آن محدودیت ایجاد کنیم (مثلا بگوییم فقط افرادی که در سامانه ثبت‌نام کرده‌اند یا انتخاب شده‌اند، می‌توانند خودرو ثبت‌نام کنند) یعنی خودرو را تبدیل به کالایی غیرعادی کرده‌ایم. این شرایط رانت را برای افرادی که صاحب امتیاز هستند، فراهم کرده‌ایم. کسانی که خودرو دستشان است برنده شده‌اند و کالایشان ارزشمندتر شده است. این افراد جسارت پیدا خواهند کرد که قیمت‌گذاری کنند و قیمت محصول را به شکل عجیب بالا ببرند.
ولت بنا به مسائلی ترجیح می دهد فعلاً در این شرایط خودروسازی را تحت مدیریت خود نگه دارد تا اینکه واگذار کند. با ساختارهای کنونی بعید به نظر می‌رسد وضعیت خودروسازی کشور در بلندمدت دچار تغییر محسوسی به نفع رشد و ارتقای کیفیت و رقابت در قیمت شود. در هنگامه ای که تحت تحریم های سخت هستیم و ارتباط اقتصادی و تجاری بسیار محدودی با جهان داریم، حتی اگر کسی سرمایه هنگفتی را برای خرید ایران خودرو و سایپا صرف کند به این دلیل که نمی تواند محصولات و سیستم جدید و ماشین آلات نوین را وارد کشور نماید، چاره ای جز ساخت همین محصولات فعلی ندارد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین