صحنهپردازی:
محمدرضا، لیسانس تربیت بدنی، سالهاست دنبال کاری در حوزهی خودش میگردد. اما بازار کار، برای او و هزاران فارغالتحصیل دیگر، شوخی بیمزهای شده است. مجبور شد به شغلی تن دهد که هیچ نسبتی با تحصیلاتش ندارد: مدیر اجرایی یک پروژه ساختمانی در هشتگرد. سه هفته. فقط سه هفته فرصت داشت تا خودش را با نقش جدیدش وفق دهد. اما ناترازی برق، همان شبح همیشگی صنعت ایران، باز هم ضربهاش را زد.
کارخانههای سیمان به دلیل قطعی برق، تولیدشان را کاهش دادند. قیمت سیمان روزبهروز بالا رفت. پروژهای که محمدرضا در آن کار میکرد، دیگر صرفهی اقتصادی نداشت. صاحبکار ترجیح داد قفل دروازهی ساختمان نیمهکاره را بزند و برود. محمدرضا دوباره برگشت به نقطهی صفر: بیکاری.
ریشهیابی:
این فقط داستان محمدرضا نیست. این داستان کارگران ساختمانی است که پروژههایشان تعطیل شده. داستان مهندسانی است که نقشههایشان در کشوی میز خاک میخورد. داستان فروشندگان مصالحی است که مشتری ندارند. همهچیز از یک حلقهی معیوب شروع میشود: برقِ کم → تولیدِ کم → قیمتِ بالا → تعطیلی پروژهها → بیکاری.
و حالا، تابستان در راه است. فصلی که مصرف برق به اوج میرسد و احتمال خاموشیها بیشتر میشود. یعنی اوضاع میتواند بدتر هم بشود.
گفتوگو با محمدرضا:
— «دیگه حوصله ندارم دنبال کار بگردم. هر بار یه چیزی جلوی پامو میگیره. اینبار هم که تقصیر من نبود. تقصیر کی بود؟»
سوال او، سوال هزاران نفری است که در این چرخه اسیر شدهاند. آیا کسی پاسخگو هست؟
پایان:
محمدرضا پنجره را باز میکند. بوی خاکِ خشکِ ساختمانهای نیمهکاره به مشام میرسد. او به تابستان فکر میکند. به روزهای داغی که باید دوباره در جستوجوی کار باشد. شاید اینبار هم چیزی سر راهش سبز شود. شاید هم نه. اما یک چیز قطعی است: تا وقتی ناترازی برق حل نشود، داستانهایی مثل داستان او ادامه خواهند داشت.
برای که بدانید چرا پروژه های ساختمانی تعطیل می شوند این آمار را ببینید؛ در یک سال گذشته، قیمت سیمان بیش از ۱۲۰ درصد افزایش یافته است. این رقم برای بسیاری از پروژههای کوچک و متوسط، حکم تیر خلاص را دارد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست