تحولات فکری، مرامش را عوض نکرده. از میرحسین موسوی و شهید رجایی به نیکی یاد میکند، محمد طیبیان و علینقی مشایخی را خدمتگزاران راستین ایران میداند.
بانکی مردی است از جنس عمل. وقتی در سال ۱۳۶۰ ریاست سازمان برنامه و بودجه را بر عهده گرفت، با همکاری یارانش، تشکیلات فرسوده این نهاد را احیا کرد. در همان سالهای سخت جنگ، اولین برنامه توسعه پس از انقلاب را نوشت؛ برنامه ای که هرچند به سرانجام نرسید و به "برنامه صفر توسعه" معروف شد، اما نشان داد ایران حتی در بحرانی ترین روزها میتواند به آینده فکر کند. بعدتر هم که به مدیرعاملی شرکت ملی فولاد رسید، معادن و صنعت ایران را رونق بخشید.
اما بانکی همیشه بی ادعا و بی تکلف باقی ماند. امروز هم مشغول کار خودش است؛ نه دوست دارد از خاطرات گذشته بگوید، نه از تعریف و تمجید خوشش می آید. او به معنای واقعی کلمه یک مرد است**؛ چون در روزگاری که مصلحت ها، بسیاری را به سکوت واداشته، او هنوز از همه آنهایی که امروز در فهرست ممنوعه ها قرار گرفته اند، بدون ترس دفاع میکند.
بانکی را شاید بتوان نماد نسلی دانست که وفاداری به آرمانها را بر مصلحت اندیشی ترجیح داد. نسلی که جنگ را مدیریت کرد، اقتصاد ویران شده را سرپا نگه داشت، و وقتی تاریخ از آنها عبور کرد، ساکت و بیصدا به کار خود ادامه داد. شاید برای همین است که امروز کمتر کسی نامش را به یاد می آورد؛ اما ایرانِ امروز، وامدار تلاشهای مردانی مثل اوست.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست