سه شنبه 30 ارديبهشت 1404 شمسی /5/20/2025 7:44:38 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 راهبردهای دولت برای بهبود شاخص‌های اقتصادی
✍️ وحید شقاقی‌شهری
در سال جدید اتفاق غیر منتظره‌ای رخ داد که زمینه‌ساز تحولات قابل توجهی در اتمسفر کلی اقتصاد کشور بود. موضوع آغاز مذاکرات باعث شد بسیاری از بخش‌های اقتصادی و نظم و نظامات بازارها تحت‌الشعاع قرار بگیرد. علی‌رغم این رخداد نمی‌توان از تدابیر هوشمندانه اتخاذ شده توسط تیم اقتصادی دولت و بانک مرکزی برای مواجهه با این شرایط تازه چشم‌پوشی کرد. کمتر اقتصاددان یا سیاستمداری تصور می‌کرد که پرونده مذاکرات با آغاز سال جدید خورشیدی استارت بخورد. اساسا یکی از علل استیضاح همتی وزیر اقتصاد سابق دولت این بود که ایشان به بحث مذاکرات و رفع تحریم‌ها تاکید می‌کردند. معتقدم آقای همتی به خاطر سه مساله استیضاح شد که هر ۳ گزاره در سال جدید در دستور کار قرار گرفته و اجرایی شدند. نخست بحث رفع فیلترینگ برای بهبود شاخص‌های کسب و کار، دوم الحاق به FATF و نهایتا بحث مذاکرات و رفع تحریم‌ها بود. به واسطه طرح این موارد، همتی استیضاح شد و از قطار کابینه پیاده شد. اما پس از حلول سال جدید خورشیدی، مذاکرات آغاز شد. دلاری که تا ۱۰۶هزار تومان در هفته‌های ابتدایی نوروز بالا رفته بود با تدابیر بانک مرکزی ریزش قابل توجهی پیدا کرد و تا نرخ ۷۸ هزار تومان هم کاهش یافت. در ادامه اما اخبار مختلفی که از مذاکرات منتشر شد، دلار را در نرخ‌های ۷۸ تا ۸۵هزار تومانی در نوسان قرار داد. دامنه کلی نوسان هم بین ۸۱ تا ۸۴هزار تومان بود که به نسبت ۱۰۶هزار تومان ابتدای سال یک موفقیت قابل توجه برای دولت و بانک مرکزی محسوب می‌شود. این ثباتی که امروز در بازار ارز ایجاد شده، تدابیر هوشمندانه بانک مرکزی را طلب می‌کند تا نوسانات حوزه سیاست خارجی باعث افزایش ناگهانی قیمت ارز نشود. بنابراین بانک مرکزی باید تدابیر خود را از همین امروز آغاز کند تا دستاوردهایش در بازار ارز ثبات یافته و تقویت شود. ممکن است این ذهنیت ایجاد شود که مهم‌ترین اولویت‌های بانک مرکزی شامل چه مواردی است:

۱) تامین ارز به مقدار کافی، مداخله موثر در بازار ارز به نحوی که اجازه داده نشود، قیمت دلار از یک محدوده خاصی پایین بیاید، چرا که می‌تواند شوک بالعکس و منفی ایحاد کند.
۲) سال گذشته بانک مرکزی بیش از ۸ میلیارد دلار طلا وارد اقتصاد کشور کرد که حرکت مثبتی بود. بانک مرکزی برای تقویت تاب‌آوری اقتصاد ایران و مداخله موثر، بیش از ۸میلیارد دلار طلا وارد کشور کرد تا تاثیر انتظارات را مهار کند. این روند باید تداوم یابد.

۳) بانک مرکزی اولا نباید اجازه دهد انتظارات مثبت یا منفی بیش از حدی به اقتصاد ایران وارد شود. یک چنین فضاسازی‌هایی اگر در حد نرمال باشد، ایراد ندارد اما افراط در انتشار اخبار منفی یا حتی اخبار مثبت خطرناک است. انتشار خبرهایی در این خصوص که در صورت توافق همه‌چیز گل و بلبل می‌شود یا در صورت عدم توافق، فاجعه شکل می‌گیرد خطرناک است. اخبار مثبت یا منفی اقتصادی در حد روتین و عادی مفید هستند اما اگر در زمینه انتشار این نوع اخبار رویکردهای افراطی در پیش گرفته شود، خطرناک خواهد بود.

۴) بانک مرکزی باید این فرض را در نظر بگیرد که اگر مذاکرات به هر دلیلی به هم بخورد چه تدابیری باید اتخاذ شود. شاید یکی از تدابیر مهم بحث انباشت طلا است که قبلا از سوی بانک مرکزی انجام گرفته است. البته طرح مالیات بر سفته‌بازی هم از سوی بانک مرکزی در حال پیگیری است، ضمن اینکه نظارت سخت‌گیرانه بر فعالیت‌های رمزارزها مطابق قانون در دستور کار این نهاد قرار گرفته است. باخبرم که ورود جدی از سوی بانک مرکزی در این حوزه صورت گرفته است.

۵) بحث مدیریت ریال و نظارت بر گردش ریال در اقتصاد ایران هم یکی از بحث‌های مهم است. تقویت نظارت‌های هوشمند و سخت‌گیرانه بر منابع ارزی کشور واجد اهمیت بسیاری است. متاسفاته در دولت گذشته پدیده چای دبش در اقتصاد و مدیریت ایران تجربه شد که نشان داد نظارت مناسبی بر مصارف ارزی صورت نمی‌گیرد یا این نظارت‌ها بسیار ضعیف است که ناگهان ۳.۷میلیارد دلار حیف و میل منابع کشور در شرایط حساس تحریمی رخ می‌دهد. لذا نظارت هوشمند بر مصارف و منابع ارزی یک از ضرورت‌هایی است که بانک مرکزی باید در دستور کار قرار دهد.‌


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 دیوار کوتاه اقتصاد سیاسی
✍️ جواد شمسی
کشور با مجموعه‌ای از بحران‌های اقتصادی مواجه است: از نظام بانکی و صندوق‌های بازنشستگی گرفته تا حوزه انرژی، ارز و بودجه.
با این حال، به نظر می‌رسد راهبرد دولت در مواجهه با این بحران‌ها، بیشتر از جنس مدیریت موقتی و واکنشی است تا اصلاحات ساختاری و پیش‌برنده. این در حالی است که در میان نخبگان اقتصادی، بر سر بسیاری از راه‌حل‌ها اجماعی نسبی وجود دارد.
با وجود راهکارهای شناخته‌شده، چرا اصلاحات اجرا نمی‌شوند؟ پاسخ رایج مسوولان ارجاع به «محدودیت‌های اقتصاد سیاسی» است؛ محدودیت‌هایی مانند ترس از واکنش منفی جامعه، فشار گروه‌های ذی‌نفوذ و شکنندگی ائتلاف‌های درون حاکمیت. این توجیهات بی‌راه نیستند؛ سیاستگذاری اقتصادی همواره در دل قیود سیاسی شکل می‌گیرد. «اقتصاد سیاسی» دانشی است که به بررسی تعاملات بازیگران قدرت در چارچوب نهادهای سیاسی می‌پردازد و هر اقتصاددان باید این بستر را در تجویز سیاستی‌اش لحاظ کند. اما حواله دادن همه ناکامی‌ها به «اقتصاد سیاسی» و ایستادن در این نقطه، گفت‌وگو را درست در همان نقطه‌ای می‌بندد که باید آغاز شود.

سیاست اقتصادی تنها زمانی موفق است که هم مفید باشد و هم قابلیت اجرا داشته باشد. فاصله میان «آنچه مطلوب است» و «آنچه می‌تواند بشود»، همان‌جایی است که سیاستمدار باید نقش‌آفرینی کند. سیاست صحیح یعنی کاهش این فاصله، نه پنهان‌شدن پشت آن. اگر دولت به محدودیت‌های سیاسی باور دارد، باید با ارائه برنامه‌ای شفاف و قابل‌بیان برای جامعه، مسیر عبور از آن را روشن کند. این مسیر آسان نیست، اما سیاست‌ورزی یعنی عبور خلاقانه و شجاعانه از همین مسیرها. کشورهایی که اصلاحات موفق داشته‌اند، همین مسیر را رفته‌اند و به‌تدریج بر موانع سیاسی غلبه کرده‌اند. برخی راهبردهای کلیدی این مسیر عبارتند از:

۱. توالی و فازبندی اصلاحات: آغاز با اصلاحات کم‌هزینه‌تر و استفاده از مومنتوم آنها برای پیشبرد مراحل دشوارتر. سرمایه اجتماعی حاصل از موفقیت‌های اولیه می‌تواند مشروعیت مراحل بعدی را تقویت کند. آیا دولت چنین اولویت‌بندی‌ای در نظر دارد؟

۲. جبران یا مدیریت بازندگان: بازندگان بالقوه، اعم از بازیگران اقتصادی یا سیاسی، تلاش می‌کنند مانع اصلاحات شوند. آیا دولت تدبیری برای مدیریت این مقاومت‌ها دارد؟ و آیا می‌تواند با ایجاد برندگان جدید، این موازنه را به نفع خود تغییر دهد؟

۳. ائتلاف‌سازی در سطح حاکمیت: از تجربه ناکام دولت‌های گذشته به نظر می‌رسد بدون همراهی نهادهای اصلی قدرت، اصلاحات به ثمر نمی‌نشیند. آیا دولت طرحی برای ایجاد اجماع درون‌ساختاری دارد؟

۴. نهادسازی و قفل‌کردن تعهدات معتبر: نهادها قواعد بازی را تعیین می‌کنند. نهادهای کارآمد، سیاست‌های اصلاحی سودمند برای اکثریت را از شانس بیشتری برای تحقق برخوردار می‌سازند. برای مثال تجربه کشورها نشان می‌دهد که استقلال بانک مرکزی با کاهش تورم و ایجاد ثبات اقتصادی همراه بوده و نهادهای مدنی قدرتمند نیز می‌توانند مطالبات گروه‌های فشار را در چارچوب قانون مهار کنند. آیا دولت گامی در این مسیر برداشته است؟

۵. شفافیت، ارزیابی مستقل و روایت عمومی: روشن‌کردن ذی‌نفعان هر سیاست، همراه با ارزیابی‌های بی‌طرفانه، می‌تواند اعتماد عمومی را افزایش دهد. اما فراتر از ارقام، اصلاحات نیازمند روایتی قانع‌کننده برای مردم است: چرا باید اجرا شود، چه مشکلی را حل می‌کند و چه آینده‌ای را ترسیم می‌کند؟ بدون چنین روایتی، حتی بهترین اصلاحات نیز ناپایدار خواهند بود.

هدف این یادداشت، ارائه فهرستی کامل از راهکارها نبود، بلکه تاکید بر یک اصل کلیدی بود: محدودیت‌های اقتصاد سیاسی واقعی‌اند؛ اما تقدیر محتوم نیستند. کشورهایی که اصلاحات موفق داشته‌اند، امکان‌پذیری سیاسی را با ترکیب عقلانیت اقتصادی و هنر سیاست افزایش دادند، گام‌به‌گام، نهاد‌به‌نهاد و با گفت‌وگوی مداوم با جامعه. اگر دولت فعلی سیاست را بهانه‌ای برای عدم اتخاذ تصمیمات بهینه می‌کند، باید نقشه راه عبور از همین بن‌بست را هم ارائه دهد. هر چیز کمتر، واقع‌بینی نیست، شانه‌ خالی‌ کردن است.


🔻روزنامه کیهان
📍 رمز ماندگاری شهید رئیسی
✍️ حسن رشوند
سال گذشته ۳۰ اردیبهشت‌، در همین ساعات بود که ملتی نگران‌، چشم به صفحه تلویزیون دوخته بودند تا شاید آن اخبار ضد و نقیضی که در فضای مجازی در گوشی‌های خود می‌دیدند را باور نکنند و خبری امیدوارکننده از سلامتی رئیس‌جمهور محبوب خود دریافت کنند.اما افسوس که دلخوشی ما زودگذر بود و دست تقدیر بر آن قرار گرفته بود تا یک‌بار دیگر داغ
۱۳ دی ۱۳۹۸ که با شهادت سردار دلها به دست شقی‌ترین موجود کره زمین رقم خورده بود‌، این بار با شهادت سید محرومان و محبوب دلهای امیدواری که سه سال طعم شیرین سخنان و عمل او را چشیده بودند‌، تازه گردد.
با خبر شهادتت‌، بیشتر سوختیم چون تو را نشناختیم. عمر خدمتت کوتاه نبود چون شنیده بودیم تازه در عنفوان جوانی در سن ۲۸ سالگی از امام راحل در اول بهمن ۱۳۶۷ حکم گرفته بودی و امام عزیز و مجتهد اعلم جهان اسلام‌، مثل برخی از خدا بی‌خبران که تو را بیسواد و شش کلاسی خطاب می‌کردند‌، فکر نکرده بودند و بلکه تو را عالمی فهیم و کاربلد می‌دانستند که می‌تواند مسائل فقهی را تشخیص و بر اساس آن حکم صادر کند و از همین رو بود که چنین شخصیتی را به مسئولیت‌های بزرگ گمارده بودند.
سید مظلوم، ما را ببخش که تازه بعد از آنکه رهبر عزیزمان فرمودند:
«دلم برای رئیسی سوخت»‌،معنای این سوختن را فهمیدیم. سوختیم ولی نتوانستیم بین رئیس‌جمهوری که خستگی و افسردگی مردمانش را از پشت شیشه‌های دودی ماشین ضد گلوله در مسیر رفت و برگشت از منزل در فلان نقطه خوش آب و هوای شمال پایتخت به پاستور«مبنای ارزیابی از درک مشکلات مردم» می‌دید را با تویی که در هوای ۵۰ درجه در بین کارگران هفت‌تپه و زیر صفر درجه کشت و صنعت مغان مشکلات آنها را می‌دیدی‌، تمییز و تشخیص دهیم. سوختیم از اینکه وقتی به کارگر خسته گفتی آیا به شما نهار داده‌اند؟ مسخره‌ات کردند! سوختیم وقتی ‏در دیدار با کودکان بهزیستی گفتی «پشتی‌ها را جمع کنید همان جایی می‌نشینم که بچه‌ها می‌نشینند» آن آدم سیاسی‌کار و هنرمند بی‌هنر‌، مسخره‌ات کرد! سوختیم وقتی در سفر‌های استانی به راننده ‏گفتی اگر بخواهید برای رد شدن از بین جمعیت مردم‌، سریع رانندگی کنید و جان مردم را به خطر بیاندازید‌، خودم پشت فرمان می‌نشینم،‏مسخره‌ات کردند! سوختیم وقتی ‏گفتی اگر لازم باشد ده بار به یک استان سفر می‌کنم تا مشکل مردم حل شود، مسخره‌ات کردند و گفتند او مدیریت نمی‌داند و با این سفرهای استانی‌، عوام‌فریبی می‌کند! سوختیم وقتی آن رقیب انتخاباتی با وقاحت تمام پشت دوربین در مقابل میلیون‌ها بیننده تلویزیون گفت: «آقای رئیسی‌، امام رضا را خرج خودت نکن و امام رضا را برای مردم بگذارید» و تو فقط گفتی؛ «از حق خودم گذشتم اما از حق امام رضا نمی‌توانم بگذرم»و او را به مولای خود علی بن موسی الرضا واگذار کردی که اگر تاکنون متوجه این واگذاری شده باشد بد واگذار کردنی بوده است.سوختیم وقتی ‏گفتی کشور را به سمت پیشرفت می‌بریم‌،گفتند او شش کلاس سواد دارد! و از توسعه و پیشرفت چیزی نمی‌داند. راه‌اندازی ۸۰۰۰ کارخانه
و مراکز تولیدی را در کشور و خوشحالی کارگران این کارخانه‌ها را با چشم نابینای خود می‌دیدند ولی باز مسخره‌ات می‌کردند و تو را متهم به بیسوادی و خالی از علم مدیریت می‌دانستند.‏حرف زدی مسخره کردند، ‏راه رفتی مسخره کردند، ‏سفر استانی رفتی مسخره کردند! سازمان ملل رفتی و در مقر آن سازمان رئیس‌جمهور آدمکش آمریکا را بدون کوچک‌ترین لکنت زبان، به عنوان قاتل فرمانده شهیدمان شهید سلیمانی معرفی کردی‌، گفتند رئیسی آئین دیپلماسی بلد نیست و دیپلماسی را با بی‌غیرتی اشتباه گرفتند. در فلان نقطه جهان قرآن، این کتاب آسمانی که جان یک و نیم میلیارد مسلمان باید برای صیانت از آن فدا شود را آتش زدند و تو در سازمان ملل این کتاب آسمانی را بر دست گرفتی و در حالی که گرد مرگ بر سر اکثر رؤسای کشورهای عرب مسلمان پاشیده شده بود‌، به دفاع از قرآن برآمدی، گفتند رئیسی«فرزند زمانه خویش نیست» و درک از شرایط جهانی ندارد!
شهید رئیسی را نمی‌توان تنها با عناوین رسمی‌اش شناخت؛ او پیش از آنکه رئیس‌جمهور باشد، خادم مردم بود. ساده‌زیستی‌اش نمایشی نبود، تواضع‌اش ساختگی نبود و حضورش در میان مردم، وظیفه‌ای نبود که از سر اجبار انجام دهد. مردی بود که در میان مردم نفس می‌کشید، صدای دردشان را می‌شنید و بی‌تکلف در کنارشان می‌ایستاد.
هر جا فریادی بود، رئیسی آنجا بود. نه پشت میز که وسط میدان بود. از جنوبی‌ترین نقاط محروم گرفته تا دل حادثه متروپل اهواز‌، از حاشیه‌نشینان مشهد تا زلزله‌زدگان هرمزگان، ردپای او را می‌شد در نگاه‌های امیدوار مردم دید. مردی که به‌جای وعده، حرکت می‌کرد. به‌جای شعار، عمل می‌کرد و به‌جای خودنمایی، خدمت کردن را انتخاب کرده بود.
شهید رئیسی با وجود فعالیت‌های گسترده در سطح بالای حاکمیت از همان آغازین سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی‌، از بازی‌های سیاسی فاصله ‌گرفته بود و سعی می‌کرد چهره‌ای فراجناحی و متعهد به انقلاب، نظام و مردم از خویش ارائه دهد.همین رویکرد بود که باعث شد تا بخشی از مردم با گرایش‌های مختلف، نوعی «اعتماد عملیاتی» نسبت به او داشته باشند که اگر تبلیغات مسموم جریان‌های سیاسی علیه این شخصیت تراز انقلاب نبود‌، حتما در دوران حیات پر برکتش مردم بیشتری به دور او حلقه می‌زدند.
یک حزب و جریان سیاسی سه دهه است که همه تلاش خود را مصروف می‌کند تا یکی از شخصیت‌های انقلاب را به عنوان «امیرکبیر» این عصر معرفی کند و برای جا انداختن این عنوان برای این شخصیت‌،- صرف نظر از اینکه او نیز خدمات قابل توجه و زحمات زیادی را برای این انقلاب کشیده است- همه کاری را انجام دادند. همایش‌ها برگزار کردند، کتاب‌ها نوشتند و مقالات سفارشی در رسانه‌های داخل و خارج منتشر کردند تا این عنوان که از عصر قاجار تاکنون فقط برای میرزا تقی خان فراهانی (امیرکبیر) به‌کار برده می‌شد، بار دیگر از درون کتب آن عصر بیرون کشیده شود و برای این شخصیت به‌کار برده شود. غافل از آنکه امیرکبیر را با منش و راه و رسمش باید شناخت.
در حافظه تاریخی ایران، برخی نام‌ها فراتر از جایگاه رسمی‌شان، به نماد تبدیل می‌شوند. اگر امیرکبیر با اصلاحات بی‌سابقه و مرگ مظلومانه‌اش در دل تاریخ ماندگار شد، آیت‌الله شهید رئیسی نیز در روزگار ما، تصویری مشابه از خود بر جای گذاشت؛ مردی که سادگی، عدالت‌خواهی و حضور در میدان را با هم داشت.
امیرکبیر برای مبارزه با فساد، به جان ساختار پوسیده دربار افتاد و می‌خواست دستگاه حاکمیت را از لوث آدم‌های بی‌مصرفی که بر سرمایه کشور چنبره زده بودند و دست اجانب را بر سرزمین ایران باز گذاشته و بعید نبود که کشور را دربست تسلیم دشمن کنند‌، قربانی شد. رئیسی نیز،
چه در کسوت ریاست قوه قضائیه و چه در جایگاه ریاست‌جمهوری، علیه رانت، رانت‌بازی و ناکارآمدی عده‌ای ایستاد. بنابراین‌، تلاش برای بازگرداندن اعتماد مردم، رسیدگی به محرومان و مبارزه با فساد‌، وجه مشترک این دو چهره است.
آنچه مردم را به این قیاس وا می‌دارد، سبک مدیریتی، روحیه فداکاری، صلابت و صداقت در عمل است. در دنیایی که سیاست گاه با شعار گره خورده، مردانی چون امیرکبیر و رئیسی هستند که با عمل خود تاریخ را می‌نویسند. یکی در عهد قاجار، دیگری در دل قرن چهاردهم شمسی. اما هر دو، در حافظه مردم، به عنوان مردان میدان، مظلومان اصلاح و قهرمانان خدمت ثبت شده‌اند.
با همین شناخت و نگاه است که رهبر فرزانه و حکیم انقلاب در اولین دیدار با رئیس‌جمهور و دولت چهاردهم، ضمن بیان نکات مهمی به دولت پزشکیان‌، همچون رعایت اولویت‌های فوری از جمله مقابله با تورم و گرانی، چگونگی انتخاب مدیران و همکاران، حضور در متن مردم، ضرورت حکمرانی قانونمند در فضای مجازی و توجه به تولید به عنوان کلید حل مشکلات اقتصادی، بار دیگر به اقدامات شهید رئیسی در سه سال ریاست جمهوری‌اش اشاره کرده و عملکرد سه ساله دولت سیزدهم و شهید رئیسی را با دوره خدمت امیرکبیر قیاس کردند و فرمودند: «همچنان‌که امیرکبیر در مدت سه سال کارهای بزرگی انجام داد و رئیسی عزیز هم در حدود ۳ سال خدمت، برخی پایه‌گذاری‌های خوبی انجام داد که ان‌شاءالله ثمره آن به کشور خواهد رسید.»
شهید رئیسی همچون امیرکبیر‌، عرصه‌های وسیعی از یک شخصیت ملی را برای ایران ساخت و تلاش کرد کشور را از تاثیر تحریم‌ها نجات دهد و در این امر آنچنان موفق بود که صادرات نفتی که در پایان دولت دوازدهم روحانی به مرز ۱۵۰ هزار بشکه رسیده بود و نفتکش‌های بزرگ حتی اجاره‌ای‌، ماه‌ها با انباری از نفت روی دریا معطل بودند و به جهت زمان اضافی مورد نیاز برای تخلیه (دموراژ) مجبور به پرداخت هزینه‌های هنگفت می‌شدیم، این شهید عزیز نه با برجام‌، بلکه با برجامی که آمریکا از آن خارج شده و اروپا به تعهدات برجامی خود عمل نمی‌کرد، صادرات نفت را به مرز یک میلیون و ۴۰۰ هزار بشکه
رساند و پول آن را به کشور برگرداند تا نیازهای کشور برآورده شود.شهید رئیسی کارخانه‌های تعطیل‌شده را احیا و راه‌اندازی کرد، به روستا‌ها سر می‌کشید و خدمات بهداشتی، درمانی، آموزشی ارائه می‌کرد، تلاش کرد تا تحریم‌های ظالمانه غرب مانع پیشرفت کشور نشود‌، او منزلت بین‌المللی ایران را در جهان ارتقاء داد.
شهید رئیسی به‌عنوان رئیس‌جمهوری که شعار «دولت مردمی» را سرلوحه کار خود قرار داده بود‌، بازگشت به مردم را کلید احیای سرمایه اجتماعی می‌دانست. او با انجام ده‌ها سفر استانی، به مناطق محروم سفر کرد و به‌صورت مستقیم با مردم گفت‌وگو می‌کرد. این رویکرد، نه‌تنها فاصله میان دولت و ملت را کاهش داد، بلکه اعتماد عمومی را تقویت کرد. حضور گسترده مردم در مراسم تشییع پیکر این عزیز در چنین روزهایی که در سالگرد آن قرار داریم در تهران، مشهد و دیگر شهرها، نشان‌داد که جایگاه ویژه او همیشه در قلب ملت ایران بوده و هست و تصویر او به عنوان رئیس‌جمهور محبوب مردم ایران در کنار شهیدان رجایی و باهنر‌، همیشه در حافظه تاریخی این ملت ثبت و ضبط خواهد ماند.


🔻روزنامه ابتکار
📍 بدترین پیشامد در گفت‌وگوهای تهران _ واشنگتن
✍️ جلال خوش‌چهره
برخلاف احتیاط نخستین تهران و واشنگتن در شروع گفت‌وگوهایشان، به نظر می‌رسد بار دیگر این دو به ورطه جدال‌های رسانه‌ای کشیده شده‌اند. وضع جاری از آن‌رو دامن گستر شد که واشنگتن در تأثیرپذیری از جریان‌های "افراطی _ تبلیغاتی" شروع به نمایش قدرت کرد؛ بی‌آنکه کمتر به نتایج عملی رفتار خود نزد تهران توجه کند. طرح مطالبات فزاینده و رفتار سینوسی نمایندگان واشنگتن از رئیس‌ جمهوری تا وزیر امور‌خارجه، وزیر دفاع، نمایندگان کنگره و سرانجام "استیو ویتکاف" مذاکره کننده اصلی ایالات متحده، باردیگر بر بدبینی و سوء ظن به نیات واشنگتن در هرگونه تعامل با تهران دامن زده است.
رفتار واشنگتن که در چارچوب جدال رسانه‌ای و توقف مقطعی گفت‌وگوها بروز یافته، تهران را با این پرسش کلیدی روبرو کرده که آیا قرار است نتیجه جنگ و مذاکره یکی باشد؟ در این صورت چگونه می‌شود به روند گفت‌وگوها امید داشت و یا برایش ابراز خوش‌بینی کرد؛ وقتی به نظر می‌رسد که واشنگتن و به تبع آن تروئیکای اروپایی هدف از مذاکرات را نه حتی تغییر رفتار تهران؛ بلکه فروپاشی نظام سیاسی قرار داده است؟ سخنان «دونالد ترامپ» در ریاض کمترین نشانه از حسن رفتار واشنگتن و نیات آن را نزد تهران به نمایش گذاشت. در واقع سخنان کم بدیل او در مقایسه با دیگر رئیسان جمهوری گذشته ایالات متحده، بیشترین سوء‌ظن‌ها را نزد تهران برانگیخته است. سخنان او هیچ نزدیکی با قبول روند گفت‌وگوهای مسالمت جویانه با تهران نداشت. تند شدن ادبیات واشنگتن پس از پایان سفر دوره‌ای ترامپ و بازتاب آن در رسانه‌ها، تنها و تنها بر عمق اختلافات و تردیدها نزد تهران افزوده است. پیش از این ممکن بود چنین تصور شود که واشنگتن با دور کردن خود از وسوسه‌های ماجراجویانه تل‌آویو و طیف‌های تندرو در درون حاکمیت سیاسی ایالات متحده، رویکردی عملگرایانه را براساس واقعیت‌های موجود در دستور کار قرار داده است. واشنگتن اما این روزها آهنگ کلام خود را به شیوه‌ای تغییر داده که گویی می‌خواهد در دور پنجم گفت‌وگوهایش با تهران به گونه یکجانبه حق چانه زنی را نزد خود داشته باشد. از همین روست که تهران به سرعت در حال ارزیابی مسیری است که از یکسو مانع زیاده خواهی واشنگتن شود. از سوی دیگر واکنش‌هایش در برابر رفتار و اهداف دولت ترامپ و جریان‌های افراطی در ایالات متحده، اروپا و به ویژه تل‌آویو با هزینه‌های احتمالی کمتری همراه باشد.
واشنگتن اکنون با رفتار مواج و اعمال فشار‌های اقتصادی و تبلیغاتی در حال سنجش سقف مقاومت تهران است. تهران نیز در حال ارزیابی وضعی است که به روشنی بداند خود را برای چه شرایطی باید آماده کند؟ و چه اندازه می‌تواند بر روند شکل گرفته کنونی تأثیر بگذارد. این درحالی است که کوره نیمه روشن بحران تنش و بحران روابط میان این دو دیگر بار شعله کشیده است. البته نقطه امید بخش آن است که به رغم تندی‌های کنونی، هردو با احتیاط مراقبند که وضع موجود چه اشتباهی را می‌تواند با خود داشته باشد که نادیده گرفتن آن فاجعه در پی خواهد داشت.
کنار گذاشتن احتیاط‌‌های نخستین در شروع گفت‌وگوها از سوی تهران _ واشتگتن و افتادن در ورطه جدال‌های رسانه‌ای، بدترین پیشامدی است که در آستانه پنجمین دور گفت‌وگوهای دو خصم قدیمی بروز کرده است.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تکلیف ما با قدرت‌های بزرگ
✍️ نادر کریمی‌جونی
همان کشورهایی که سال‌ها پیش انقلابی‌نما‌های ایرانی درصدد براندازی آنها بودند و با تحقیر، رهبران آن کشورها را شیوخ مرتجع می‌نامیدند و آنها را آمریکای مزدور توصیف می‌کردند، اکنون به میانجی تبدیل شده‌اند. اکنون چشمان ده‌ها میلیون ایرانی به دست‌ها و زبان آنهاست تا ببینند که آیا بالاخره توافق میان ایران و ایالات‌متحده رخ خواهد داد و بالاخره زخم کهنه و چرک‌کرده دیپلماسی در مورد روابط میان ایالات‌متحده و جمهوری اسلامی ایران، درمان خواهد شد یا نه. جالب است که اگر یک یا دو دهه پیش به مردم ایران می‌گفتند که برای خروج از بحران اعراب می‌خواهند دست ایران را بگیرند و او را از باتلاقی که در آن گرفتار شده نجات دهند، بسیاری از ایرانیان و مخصوصا محافظه‌کاران با تمسخر می‌خندیدند و می‌پرسیدند که از کی تا حالا، پشه به توانایی میانجی‌گری دست یافته و آنقدر توانمند شده که می‌خواهد برای شیر (ایران) واسطه‌گری صلح کند؟

همان موقع برخی تحلیلگران محافظه‌کار در رادیو و تلویزیون حکومتی ظاهر می‌شدند و از فروپاشی و نابودی حتمی کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیج‌فاس سخن می‌گفتند. اما اکنون و بعد از گذشت حدود ۲۰ سال، آن کشورها در حال تبدیل‌شدن به اژدهای خاورمیانه هستند، شهر هوش‌مصنوعی ایجاد می‌کنند، هزاران میلیارد دلار قرارداد و تفاهمنامه با ایالات‌متحده، روسیه و چین امضا می‌کنند، رهبران قدرت‌های بزرگ را به خاک خود دعوت می‌کنند و از آنان علیه تمامیت ارضی ایران اعتراف می‌گیرند. در مقابل ایران که برای نابودی آنان شمارش معکوس به راه انداخته بود، اکنون دست به دامان همان‌ها شده تا میان تهران و واشنگتن میانجی‌گری کنند و مشکل بزرگی که سال‌هاست نفس ایران و ایرانی را به شماره انداخته، حل شود. افرادی مانند رائفی‌پور و دیگران تئوریسین‌های محافظه‌کاران و مقامات ریز و درشت کشورمان بودند که در مورد نابود شدن کشورهای دیگر از جمله ایالات‌متحده آمریکا آرزو، پیش‌بینی و پیشگویی می‌کردند. آنان وقتی انگلستان از اتحادیه اروپا جدا شد یا در فرانسه جنبش جلیقه‌زردها یا جنبش‌های اعتراض‌آمیز علیه نظام سلطنتی انگلستان به راه افتاد باز هم برخی سخنرانان و به اصطلاح نظریه‌پردازان جمهوری اسلامی ایران در تریبون‌های رسمی، رادیو تلویزیون دولتی کشورمان و رسانه‌های فیزیکی یا مجازی شروع به پیش‌بینی کردند که این کشورها مسیر نابودی و اضمحلال را طی می‌کنند و فروپاشی آنها حتمی است. اما نه‌فقط آن کشورهای اروپایی که ایالات‌متحده آمریکا هم دچار فروپاشی نشدند حتی کشورهای کوچک‌تر آسیا و غرب آسیا هم که نابودی‌شان حتمی شده بود کماکان به حیات خود ادامه می‌دهند و نشانه‌ای از نابودی‌شان وجود ندارد. در واقع نظریه‌پردازان جمهوری اسلامی که گاهی دیدگاه‌های‌شان را بازتاب می‌دهند، وقتی نتوانستند در عمل بر دشمنان، رقیبان و مخالفان چیره شوند، به این فکر افتادند که به مردم وعده نابودی این کشورها را بدهند.

در این صورت داستان قارون پیش می‌آید. قارون که از اصحاب و قوم حضرت موسی (ع) بود دارای مال و اموالی بود که چند مرد قوی‌هیکل باید کلیدهای خزائن او را حمل می‌کردند و بسیاری از مردم هوادار یا پیرو حضرت موسی(ع) آرزو می‌کردند که اموالی مانند قارون داشته باشند. اما وقتی به اذن خدا زمین قارون را با همه اموالش بلعید، همه گفتند: چه خوب شد که ما قارون نبودیم. مدیران جمهوری اسلامی ایران هم می‌خواهند به وسیله باوراندن نابودی قدرت‌های بزرگ به ایرانیان، به ایشان بگویند چه خوب که ما جزو قدرت‌های بزرگ نیستیم تا مثل قارون نابود شویم.

در این میان اما یک تفاوت و مشکل بزرگ وجود دارد، درباره قارون، اول این ثروتمند متفرعن توسط خداوند مجازات شد و بعد مردم عبرت گرفتند و به اشتباه خود اعتراف کردند ولی در مورد قدرت‌هایی که مقامات یا نظریه‌پردازان جمهوری اسلامی در ایران وعده نابودی‌شان را داده و می‌دهد، نه‌تنها این نابودی اتفاق نیفتاده بلکه شواهد و قرائنی که از این نابودی حکایت کند یا نشانه‌ای از آن داشته باشد وجود ندارد و ایدئولوگ‌های حکومتی می‌خواهند پیش از نابودی، ایرانیان فرض را بر نابودی این قدرت‌ها بگذارند و از اینکه ایران به یکی از قدرت‌ها تبدیل نشده است، خدا را شکر کنند.


🔻روزنامه اعتماد
📍 آیا توافق پایدار میان ایران و امریکا ممکن است؟
✍️ عارف دهقاندار
مقدمه-دیپلماسی هسته‌ای میان ایران و ایالات متحده بار دیگر به یکی از محورهای اصلی سیاست بین‌الملل تبدیل شده است. اظهارات اخیر دونالد ترامپ درباره پیشرفت ‌در مذاکرات هسته‌ای، همراه با تایید نسبی این خوشبینی از سوی دیپلمات‌های ایرانی و میانجی‌های عمانی، نشانه‌هایی از احتمال توافق را به نمایش می‌گذارد. با این حال، در پس این خوشبینی محتاطانه، موانع عمیق و پیچیده‌ای نهفته است که ریشه در دو دهه تجربه دیپلماتیک ناکام میان دو طرف دارد. اصرار دولت فعلی ایالات متحده بر خواسته‌های حداکثری، نظیر توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم، امکان رسیدن به یک توافق حداقلی را دشوار کرده است.

موانع دیپلماسی هسته‌ای: اصرار بر خواسته‌های غیرواقع‌بینانه از سوی امریکایی‌ها - یکی از اساسی‌ترین چالش‌های مذاکرات هسته‌ای میان ایران و امریکا در شرایط فعلی، مواضع و زیاده‌خواهی‌های امریکایی‌ها در بحث غنی‌سازی اورانیوم در ایران است . این سیاست که از زمان دولت جورج بوش نیز وجود داشته، از منظر فنی و سیاسی قابل نقد است. اگر واقعا هدف امریکایی‌ها بر اساس آنچه ترامپ می‌گوید، جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است، این امر می‌تواند از طریق محدودیت‌های قابل راستی‌آزمایی و بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تامین شود. همچنین ‌باید توجه داشت که این خواسته با نادیده گرفتن حق ایران برای استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای بر اساس معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) در تضاد است. داده‌های تاریخی نشان می‌دهند که سیاست فشار حداکثری نه تنها ایران را به تسلیم وادار نکرده، بلکه مقاومت آن را تقویت کرده است. برای نمونه، تعداد سانتریفیوژهای ایران از ۱۶۴ عدد در سال ۲۰۰۳ به بیش از ۱۹ هزار در زمان امضای برجام در سال ۲۰۱۵ افزایش یافت. لذا اظهارات چهره‌هایی همچون ویتکاف که بر لزوم برچیدن کامل تاسیسات هسته‌ای کلیدی ایران نظیر نطنز و فردو تاکید دارند، نشان‌دهنده رویکرد غیرواقع‌بینانه امریکایی‌ها در این مذاکرات است.
پیامدهای سیاست تقابلی از سوی امریکا - تداوم سیاست‌های مبتنی بر فشار حداکثری و اصرار بر خواسته‌های غیرقابل تحقق، نه تنها در محدودسازی برنامه هسته‌ای ایران ناکام بوده، بلکه به پیشرفت‌های چشمگیر این برنامه منجر شده است. عدم پذیرش پیشنهاد جامع ایران در سال ۲۰۰۳ که شامل محدودیت‌هایی بر برنامه هسته‌ای بود، به توسعه توانمندی‌های هسته‌ای ایران انجامید. ایران سطح غنی‌سازی اورانیوم را تا میزان ۶۰ درصد افزایش داد و در این مسیر از سانتریفیوژهای پیشرفته استفاده کرد. لذا هیچ یک از دولت‌های امریکا موفق به توقف برنامه هسته‌ای ایران نشدند . تهدیدات ضمنی اخیر دونالد ترامپ مبنی بر عدم لغو تحریم‌ها مگر در صورت توقف کامل فعالیت‌های هسته‌ای ایران و اشاره تلویحی به گزینه نظامی با مشارکت اسراییل، پیچیدگی اوضاع را در شرایط فعلی دوچندان کرده است و نشان از عدم درک وی از توانمندی‌های بومی هسته‌ای ایران دارد. این رویکرد، اگرچه ممکن است با هدف کسب امتیازات بیشتر یا جلب حمایت لابی‌های طرفدار اسراییل در میان جمهوری‌خواهان اتخاذ شده باشد، اما می‌تواند مذاکرات را به شکست بکشاند.
بازدارندگی هسته‌ای نهفته ایران: اهرم استراتژیک در برابر تهدیدات نظامی- از منظر نظری، بر اساس چارچوب‌های بازدارندگی در روابط بین‌الملل، راهبرد «بازدارندگی هسته‌ای نهفته» یا قرار گرفتن ایران در «آستانه هسته‌ای» سطح قابل توجهی از بازدارندگی در برابر تهدیدات نظامی از سوی اسراییل و ایالات متحده ایجاد کرده است. این بازدارندگی که از پیشرفت‌های فنی و دانش بومی هسته‌ای ایران ناشی می‌شود، به عنوان اهرمی استراتژیک عمل می‌کند. هرگونه توافقی که منجر به برچیدن کامل غنی‌سازی در ایران شود، خطر حمله نظامی به ایران را افزایش می‌دهد، زیرا توان بازدارندگی طبیعی ایران را از بین می‌برد. بنابراین، ایران تحت هیچ شرایطی نباید چنین خواسته‌ای را بپذیرد. این وضعیت، طرف‌های مقابل را ملزم می‌کند با احتیاط بیشتری عمل کنند، زیرا هرگونه ارزیابی نادرست می‌تواند به تشدید بحران و حتی تغییر در دکترین هسته‌ای ایران منجر شود.
چشم‌انداز پیش‌رو و محدودیت‌های دیپلماتیک- مکانیسم ماشه در توافق برجام که به اعضای این توافق اجازه می‌دهد تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران را بدون حق وتو بازگردانند، یکی از چالش‌های کلیدی پیش روی مذاکرات است. فعال‌سازی این مکانیسم پیش از انقضای مهلت آن در اکتبر ۲۰۲۵، پیامدهای جدی برای کشورهای غربی به همراه خواهد داشت.

ایران اعلام کرده است که در صورت فعال‌سازی این مکانیسم، از برجام و حتی معاهده NPT خارج خواهد شد و بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را اخراج می‌کند. این اقدام سرعت برنامه هسته‌ای ایران را افزایش خواهد داد و دیگر امکان راستی‌آزمایی برای طرف‌های غربی وجود نخواهد داشت . برای کشورهای اروپایی (فرانسه، آلمان، بریتانیا)، این سناریو شرایط را پیچیده‌تر کرده و حتی می‌تواند منجر به تغییر دکترین موشکی ایران شود و جمهوری اسلامی را به این سمت سوق دهد که برد موشک‌هایش را افزایش دهد. لذا تشدید تنش‌ها می‌تواند به فروپاشی کامل دیپلماسی و حرکت به سوی افزایش تنش منجر شود که هزینه‌های امنیتی سنگینی برای غرب به همراه خواهد داشت. وضعیت کنونی مذاکرات هسته‌ای ایران و امریکا در مرحله‌ای حساس قرار دارد. اصرار امریکا بر خواسته‌های غیرواقع‌بینانه، تناقض در اظهارات و تهدیدهای آشکار، مسیر دیپلماسی را با چالش‌های جدی مواجه کرده است. حتی در صورت دستیابی به توافق، پایداری آن به رفتار آتی امریکا در عمل به تعهداتش بستگی دارد. دانش هسته‌ای بومی ایران، که طی دهه‌ها توسعه یافته، قابل حذف نیست و هرگونه عقب‌نشینی یا توافق به معنای نابودی این توانمندی نخواهد بود. اگر ایران نتواند از مزایای اقتصادی توافق احتمالی بهره‌مند شود، می‌تواند به سرعت به وضعیت کنونی بازگردد و حتی تجدیدنظر در دکترین هسته‌ای خود را در دستور کار قرار دهد.
جمع‌بندی- در نهایت، با توجه به تحلیل‌های ارایه ‌شده، به نظر می‌رسد که تنها راه برون‌رفت از بن‌بست کنونی، اتخاذ رویکردی واقع‌گرایانه از سوی سیاستمداران امریکایی در این مذاکرات است. این رویکرد مستلزم پذیرش حق ایران برای استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای و تمرکز بر محدودیت‌های قابل راستی‌آزمایی به جای خواسته‌های حداکثری است. ایالات متحده باید از تجربه‌های گذشته درس بگیرد و از سیاست‌هایی که به تشدید تنش‌ها منجر می‌شود، اجتناب کند. در غیر این صورت، خطر فروپاشی دیپلماسی و حرکت به سوی افزایش تنش افزایش خواهد یافت که هزینه‌های قابل توجه و استراتژیک برای امریکایی‌ها خواهد داشت. بازدارندگی هسته‌ای نهفته ایران، به عنوان یک واقعیت استراتژیک، باید در معادلات مذاکراتی مورد توجه قرار گیرد تا توافقی پایدار و متوازن حاصل شود که از تشدید بحران جلوگیری کرده و امنیت منطقه‌ای و جهانی را تقویت کند.


🔻روزنامه شرق
📍 آیا با خاورمیانه جدیدی مواجهیم؟
✍️ کوروش احمدی
مهم‌ترین وجه سفر اخیر ترامپ به عربستان، قطر و امارات، تأثیری است که می‌تواند بر صف‌بندی نیروها در منطقه بر جای گذاشته باشد. این سفر تأکیدی بر نقش و موقعیت این سه کشور بود و حکایت از تمایل آمریکا به تقویت رویکرد سیاسی-اقتصادی آنها داشت. این سفر، روندی را که از بهار عربی در راستای تثبیت محوریت این نوع کشورها در خاورمیانه شروع شده بود، شتاب داده است. ترامپ در این سفر به‌عنوان رئیس‌جمهوری کمتر ایدئولوژیک و بیشتر معطوف به کسب نتایج عملی، در راستای تقویت میزبانان خود که مانند او عمل‌گرا و سکولار و معطوف به اقتصاد و مدرنیزاسیون هستند، عمل کرد. عملکرد ترامپ به طور کلی و به‌ویژه در این سفر بر نوعی منطق معاملاتی استوار است که نیروهای منطقه‌ای معطوف به انواع ایدئولوژی‌ها و حب و بغض‌های کهن، مانند افراطیون اسرائیلی، نمی‌توانند چیزی از آن جنس برای او داشته باشند. اینکه یک رئیس‌جمهور آمریکا در اولین سفرش به منطقه اولویت و تمرکزش بر سه کشور عربی باشد و اسرائیل در حاشیه بماند، امری بی‌سابقه است. پیام ترامپ در این سفر به نتانیاهو این بود که آمریکا منافع خاص خود را در خاورمیانه دارد و اسرائیل نباید مانع باشد، بنابراین نشانه‌هایی وجود دارد که می‌تواند حاکی از تقویت احتمال انتقال مرکز ثقل سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا از تل‌آویو به ریاض باشد.
برای چند دهه سیاست آمریکا بر مبنای حفظ برتری اسرائیل در برابر دیگر کشورهای منطقه، تقویت ریاض در برابر ایران و طرد سوریه قرار داشته است. سفر ترامپ معرف تعدیلی در این مواضع سنتی آمریکا در منطقه و رهاکردن تتمه نگاه ایدئولوژیک به منطقه بود. سیاست‌هایی که عملا در جریان سفر ترامپ به نمایش گذاشته شد و تقریبا مدنظر همه طیف‌های سیاسی در واشنگتن قرار گرفت، می‌تواند حاکی از عمل‌گرایی بیشتر واشنگتن در منطقه و پیروی از نوعی منطق معاملاتی و دیپلماسی معاملاتی باشد. اگرچه در عمل تردید نیست که سیاست جدید آمریکا موجب تقویت موقعیت عربستان به‌عنوان رهبر جهان سنی می‌شود، اما بُعد ارتدکس و ایدئولوژیک این جهان سنی که پیش‌از‌این شیوخ وهابی معرف آن بودند، در حال ضعیف‌شدن و بُعد اقتصادی، سرمایه‌گذاری و مدرن‌سازی آن در حال تقویت‌شدن است. این روند از نظر تضعیف بنیادگرایی وهابی می‌تواند به سود ایران نیز باشد. هم‌زمان چنین روندی به ضرر جریان افراطی و خشونت‌طلب در اسرائیل است و ایران نیز تنها در‌صورتی‌که بر ابعاد عمل‌گرایانه رویکرد خود بیفزاید، می‌تواند از آن بهره‌مند شود. اگر مذاکرات جاری بین ایران و آمریکا که مورد حمایت دولت‌های عربی است، با موفقیت همراه شود، امکان برقراری توازن جدیدی در منطقه به ضرر اسرائیل بیشتر خواهد شد.

نشانه‌های متعدد دیگری علاوه بر در حاشیه ماندن اسرائیل در سفر ترامپ وجود دارد که ممکن است حاکی از تصمیم ترامپ حداقل در این مرحله به حرکت در راستای نوعی توازن جدید در منطقه و سلب موقعیت ممتاز از اسرائیل تحت رهبری نتانیاهو باشد.

مذاکره با ایران بی‌اعتنا به نظر نتانیاهو، نادیده‌گرفتن اسرائیل در آتش‌بس با حوثی‌ها، آزادی یک گروگان آمریکایی از طریق مذاکره با حماس بدون دخالت اسرائیل، اصرارنکردن به عربستان و قطر برای شناسایی اسرائیل و واگذار‌کردن این موضوع به خود آنها، ناخشنودی از ادامه جنگ غزه و ناتوانی نتانیاهو از ارائه طرحی برای دوره بعد از جنگ، همکاری با عربستان برای استفاده صلح‌آمیز از انرژی اتمی، طرح فروش جنگنده‌های اف-۳۵ به ه تاکنون قطعی به نظر می‌رسد، این است که حداقل گرایش افراطی دست‌راستی در اسرائیل که نتانیاهو در رأس آن قرار دارد، دیگر چندان نمی‌تواند روی حمایت ترامپ و آمریکا حساب کند. البته گذشتِ زمان روشن خواهد کرد که این روند تنها موجب تضعیف رهبرانی مثل نتانیاهو که اسیر تعصبات فرقه‌ای هستند، خواهد شد یا به طور کلی روابط آمریکا و اسرائیل را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

اگر‌چه اتحاد راهبردی آمریکا و اسرائیل که مورد حمایت دو‌ حزبی در آمریکا‌ست، حتما دوام خواهد داشت، اما افزایش مخالفت با سیاست‌های افراطیون اسرائیلی در آمریکا و اقدامات اخیر ترامپ نشان داده است که راست افراطی اسرائیل دیگر نمی‌تواند حتی روی حمایت یک رئیس‌جمهور افراطی مثل ترامپ حساب کند. چنین روندی اگر ادامه یابد و تقویت شود، می‌تواند موجب تسهیل روند تشکیل دولت مستقل فلسطین شود.

ملاقات ترامپ با رئیس‌جمهور جدید سوریه از طریق عربستان و اعلام غیرمنتظره لغو تحریم‌های آمریکا علیه سوریه در ریاض‌ و تأکید بر اینکه این اقدام به خاطر درخواست بن‌سلمان انجام شده، تحول مهم دیگری در جریان این سفر بود. این اقدام در شرایطی انجام شد که تجاوزات اسرائیل علیه سوریه و تلاش آشکار برای تضعیف انسجام ملی و نقض تمامیت ارضی سوریه و تبدیل این کشور مهم عربی به یک کشور از هم پاشیده، به‌شدت ادامه دارد. اقدام ترامپ عملا و صرف‌نظر از اینکه او چه مقاصدی را دنبال می‌کند، می‌تواند به تثبیت اوضاع در سوریه و تقویت دولت مرکزی کمک کند و در دراز‌مدت به سود ادامه موجودیت این قدرت مهم عربی در جوار اسرائیل باشد. این اقدام ترامپ در ریاض از این نظر نیز که می‌تواند در راستای تقویت محور عربستان در سوریه و مانعی در برابر یکه‌تازی ترکیه و محور اخوانی باشد، مهم است.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 پیشگیری از جرم؛ فراتر از مجازات
✍️ مجید قاسم‌ کردی
در جامعه‌ای که بحران‌های اقتصادی، بیکاری، فروپاشی نظام آموزش و نابرابری اجتماعی در حال تعمیق است، نمی‌توان تنها با قانون و تهدید به مجازات، ریشه جرایم را خشکانید.
اگر واقع‌نگر باشیم، بسیاری از آسیب‌های اجتماعی، زاییده غفلت مزمن از وظایف در حوزه‌های پیشگیرانه است؛ جایی که باید پیشگیری از وقوع جرم، نه‌تنها به‌عنوان یک سیاست جنبی، بلکه به‌عنوان یک اصل بنیادین در سیاست‌گذاری عمومی مورد توجه قرار گیرد. هیچ انسانی مجرم به دنیا نمی‌آید. جرم، در بسیاری از موارد، محصول یک زنجیره پیچیده و فرساینده از شکست‌های اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی و فرهنگی است. فقر، اعتیاد، نبود فرصت‌های برابر، بیکاری، نبود آموزش‌های مهارت‌محور و فروپاشی امنیت روانی در خانواده و جامعه، همه عواملی هستند که آرام و بی‌صدا انسان را به مرز ارتکاب جرم می‌کشانند. بنابراین اگر از بزهکاری به‌عنوان «پدیده» یاد می‌کنیم، باید از جامعه به‌عنوان «بستر» آن یاد کنیم. ما با مجرمانی مواجهیم که بسیاری از آن‌ها نه بر اثر انتخاب آگاهانه بلکه در واکنش به فشارها، تحقیرها و فقدان‌ها دست به خلاف زده‌اند. پس مبارزه با جرم، یعنی مبارزه با علل آن. بارها شنیده‌ایم که «پیشگیری بهتر از درمان است»، اما چرا در حوزه جرم، این اصل روشن، اغلب به شعاری بی‌اثر تقلیل یافته است؟ حقیقت این است که معاونت پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه، اگر با همراهی جدی دستگاه‌های اجرایی و نهادهای اجتماعی همراه نشود، قادر نخواهد بود کارکردی موثر در میدان عمل داشته باشد. پیشگیری از جرم، تنها با صدور بخشنامه یا تولید برنامه‌های آموزشی در صداوسیما محقق نمی‌شود؛ بلکه نیازمند یک طراحی جامع است که از نظام تعلیم و تربیت آغاز شود و تا سیاست‌گذاری اشتغال و توزیع عادلانه فرصت‌ها امتداد یابد. بی‌تردید جامعه نیازمند امنیت است و با کسانی که با رفتارهای خشونت‌آمیز امنیت عمومی را تهدید می‌کنند، باید برخورد قاطع و عبرت‌آموز شود. اما باید توجه داشت که تشدید مجازات بدون درمان علت‌ها، تنها تأخیر در وقوع بزه بعدی است، نه پایان آن. نمی‌توان صورت مسئله را پاک کرد و انتظار داشت که مساله حل شود. در کنار برخورد با زورگیران، سارقین مسلح، مجرمین به عنف و مجرمین حرفه‌ای، باید از خود بپرسیم: چرا بسیاری از نوجوانان و جوانان ما، اولین تجربه مجرمانه‌شان را در فقر، بیکاری یا بی‌پناهی روانی تجربه می‌کنند؟ چرا ساختارهای حمایتی پیش از وقوع جرم فعال نمی‌شوند؟ هیچ بخشی از ساختار نمی‌تواند خود را تنها در مقام مجازات‌گر تعریف کند. وظیفه اصلی دولت، مهار عوامل جرم‌زا از طریق سیاست‌گذاری هوشمند و عدالت‌محور است. وقتی جوانی شغلی ندارد، تحقیر می‌شود، از تحصیل بازمی‌ماند، هیچ تفریحی در دسترس او نیست و احساس بی‌فایده بودن می‌کند، ما ناخواسته او را به سوی پرتگاه سوق داده‌ایم. اگر عدالت توزیعی در جامعه برقرار نباشد، عدالت کیفری نیز به معنای خود نمی‌رسد. دولت باید فرصت‌های شغلی، خدمات روان‌شناختی عمومی، عدالت آموزشی و زیرساخت‌های فرهنگی و تفریحی را به‌صورت فراگیر و هدفمند فراهم کند. پیشگیری از جرم، نه وظیفه صرف دستگاه قضا، بلکه رسالت مشترک حکومت، نهادهای مدنی و افکار عمومی است. باید علت‌ها را شناخت، بسترها را خشکاند و پیشگیری را به استراتژی اصلی سیاست کیفری بدل کرد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین