🔻روزنامه تعادل
📍 سال معهود!
✍️ حسین حقگو
۱- امسال، سال ۱۴۰۴، همان سال معهود است که قرار بود ایران، کشور اول منطقه در علم و فناوری و اقتصاد در منطقه و جزو ۱۰ اقتصاد برتر جهان با تولید ناخالص داخلی دو هزار میلیارد دلار ودرآمد سرانه ۳۰ هزار دلار و... شود. تصویری که نه فقط به آن نزدیک هم نشد بلکه طی این دو دهه از آن دور و دورتر و تصویری متضاد جایگزین آن شد؛ دومین نرخ تورم بالا و چهارمین نرخ بیکاری بالا و رتبه یازدهم در شاخص توسعه انسانی در منطقه و... تولید ناخالص نازل حدود ۴۶۰ میلیارد دلار و درآمد ناخالص ملی سرانه حدود ۵۵۰۰ دلار یعنی حدود یک هفتم قطر و تنها کمی بالاتر از ترکمنستان، عراق، پاکستان، افغانستان و... چرا چنین شده است؟! و این وارونگی و باژگونگی برای چیست؟!
پاسخ را شاید بتوان در این عبارت خلاصه کرد که متاسفانه هیچگاه «اقتصاد» قطبنمای حکمرانی در کشور نبوده است. یا به عبارتی اهداف و ارقام تعیین شده در سند چشمانداز ۱۴۰۴ همچون سایر اسناد حکومتی نظیر سیاستهای کلی نظام و تا حدود زیادی برنامههای توسعهای و... عموما مجموعه اصول و مواد و تبصرههایی هستند که حول مبانی و ارزشهای خاص معرفتی در هم تنیده شدهاند و کمتر نسبتی با راهکارهای علمی و واقعی تحقق این اهداف و ارقام تعیین شده دارند.
چنانکه غلبه الگوی «خودکفایی» و «جایگزینی واردات» طی دههها کشورمان را در رتبههای آخر شاخصهای توسعه در بین کشورهای جهان قرار داده است؛ رتبه ۱۱۹ کشورمان در بین ۱۳۹ کشور جهان در «حاکمیت قانون»، رتبه ۱۶۹ در بین ۱۷۶ کشور جهان در شاخص «آزادی اقتصادی»، رتبه ۱۲۷ در بین ۱۹۰ کشور جهان در «فضای کسب و کار» و... کشوری در میان ۱۰ اقتصاد بسته جهان در کنار کرهشمالی، اریتره و... اقتصادی که کل تولید ناخالص داخلی آن طبق آخرین گزارش صندوق بینالمللی پول (سال ۲۰۲۵)، حدود ۴۸۰ میلیارد دلار و در جایگاه ۳۵ جهان قرار دارد؛ در حالی که دو کشور ترکیه و عربستان به عنوان دو رقیب منطقهای ایران به ترتیب با ۱,۵ و ۱.۱ هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی در رتبههای ۱۷ و ۱۹ جهان قرار دارند.
۲- چرایی شکست سند چشمانداز و سایر اسناد حاکمیتی را میتوان در چارچوب «چرایی صنعتی نشدن ایران» تحلیل و آسیبشناسی کرد؛ چنان که چه در «عرضه کالای عمومی» (تامین امنیت و برقراری حقوق مالکیت، کاهش اصطکاکهای اجتماعی، برقراری صلح و...) و «ایجاد زیر ساختها» (راه، بندر، راهآهن و...) و چه در مواردی دیگر همچون «تنظیم روابط خارجی» و بهرهگیری از امکانات و ظرفیتهای موجود اقتصاد جهانی (تکنولوژی، منابع مالی بینالمللی و بازار جهانی)، «تامین مالی» و «امنیت بلندمدت عرضه انرژی»، عملکرد نظام حکمرانی ضعیف و روند نزولی مستمر داشته است و در واقع «حکمرانی عمومی در اقتصاد ایران شکست خورده و ایفای نقش آن در جهت عکس حکمرانی است و تنها بخشی که در روابط بینالملل کار میکند، صادرات نفت است.» در موضوع «حکمرانی منابع طبیعی»، «تنظیمگری بازار محصول و سرمایه» و «حکمرانی بازار کار» نیز عملکرد نظام حکمرانی بسیار ضعیف و در جهت عکس بوده: «بنگاههای صنعتی از طریق تخریب منابع طبیعی رشد کردهاند و حمایت اجتماعی (یارانه و تامین اجتماعی) از طریق قیمتگذاری و مداخله در بنگاهها صورت گرفته که عملا ناموفق بوده و هر سال بر جمعیت فقیر ایران افزوده شده است.» «حکمرانی صنعتی» نیز عملکرد ناموفقی داشته چنانکه «سیاست صنعتی مشخصی در دهههای گذشته به حرکت صنعت ایران شکل نداده است و سرنوشت بخش صنعت به طور عمده به بخش نفت و گاز وابسته شده است که با میرایی این دو بخش، بخش صنعت نیز از بین خواهد رفت.» از منظر «پویایی اقتصادی» (رشد تکنولوژی و بهرهوری، رشد موجودی سرمایه و رشد اشتغال) نیز عملکرد اقتصاد ایران ضعیف بوده است. چنان که رشد کمی اشتغال از سال ۱۳۸۴ تاکنون کمتر از یک درصد در سال بوده که در مقایسه با سایر کشورها در کف اشتغال بوده و رشد اقتصادی کشور پایین و پر نوسان و عمدتا ناشی از موجودی سرمایه فیزیکی و مصرف سرمایه طبیعی و نه تکنولوژی و بهره وری بوده است. وضعیت فقر نیز بسیار دردناک بوده و در سال ۱۴۰۰ نرخ آن به ۳۰ درصد رسیده یعنی تقریبا از هر سه نفر یک نفر زیر خط فقر مطلق قرار داشته است و نرخ تورم نیز بین سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۷ حدود ۱۶ درصد و از سال ۱۳۹۷ و خروج امریکا از برجام به ۴۷ درصد رسیده است و... («چالشهای صنعتی شدن ایران» دکتر مسعود نیلی و همکاران- دی ماه ۱۴۰۳) تصویری ناگوار از شکست نهادهای اقتصادی و سیاسی کشور طی دههها
۳- به قول آن ضربالمثل قدیمی که «جلوی ضرر را از هر جا که بگیری منفعت است» اگر امروز طبق برنامه هفتم توسعه، رشد ۸ درصد و تورم زیر ۱۰ درصد و رشد ۲۳ درصدی صادرات غیرنفتی و افزایش سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی و... نه اهدافی روی کاغذ بلکه برآمده از خواست و اراده نظام حکمرانی برای بهبودی اقتصادی و اجتماعی است تنها با وجود دولتی «مقید» چنین تحولی امکانپذیر است. دولتی که میتواند فضایی ایجاد کند تا بهروزی اقتصادی را که نیازمند فرصتها و انگیزههای اقتصادی است و مبتنی بر قانون، امنیت و حقوق و آزادیهای شهروندی و خدمات عمومی موثر و بیطرفانه و ارتباط با جهان است تامین کند؛ دولتی قدرتمند که قانون را اعمال و خدمات عمومی را به خوبی ارائه میکند و آنقدر مستقل است که تحت سیطره گروه خاصی نباشد و البته مقید است به اینکه مردم بر آن نظارت داشته باشند تا خودسر نشود!
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 عاقبت عقبگرد در تاریخ
✍️ پویا جبلعاملی
جناب رئیسجمهوری در سخنانی خواستار بازگشت به دورهای شدهاند که بدون کولر و پنکه، دمای ۳۵درجه هم تحملپذیر بود.
اولا باید گریست بر وضعیتی که این حرفها از زبان شخص دوم مملکت برآید. همین هفته گذشته ببینید در جنوب خلیجفارس چه پروژههایی، چه سرمایهگذاریهایی، چه دغدغههایی و چه آیندهای برای کشورها از زبان رهبرانشان مطرح شده، آن وقت ما اینجا باید زندگی خود را به دههها قبل باز گردانیم تا دولت بتواند کارش را به نحو احسن انجام دهد.
ثانیا آیا در قرآن و نهجالبلاغه، از عمل به قول نگفتهاند؟ ایشان در زمان انتخابات قول دادهاند اگر نتوانند مشکلات را حل کنند، کنار میروند. آیا اکنون مشکلات کشور کمتر از قبل از انتخابات است؟ آیا غیر از این است که تحمل گرما به شیوههای قدیمی فارغ از امکان تحققش یعنی مشکل بیشتر برای مردم؟ البته هنوز میتوان صبر کرد و عملکرد دولت را در ماههای آتی نظاره کرد؛ اما خدمت ایشان باید عرض کرد که خود این سخنان یعنی مشکلی برطرف نشده است و باید دید جناب رئیسجمهوری به وعده خود در زمان انتخابات عمل میکنند یا خیر؟
ثالثا وقتی کشورهایی را مرور میکنیم که در طول تاریخ عقبگرد داشتهاند، حس خوبی از سرانجام کار نداریم. بگذارید چند نمونه را مرور کنیم.
لهستان در دوره حکومت نظامی یاروزلسکی، با ناترازی در بسیاری از کالاها مواجه بود. یک مورد کمبود شامپو برای شستوشوی سر بود. البته مشخص است که مردم لهستان در دهه۱۹۸۰، یک دفعه بیشتر از قبل استحمام نمیکردند که مصرف شامپو زیاد شده باشد، آنان زندگی طبیعی خود را داشتند؛ اما متاسفانه دیگر مثل گذشته شامپو وجود نداشت. راهحل چه بود؟ مگر قدیمیهای لهستانی چه میکردند؟ آنها هم همین کار را کردند. مردم مجبور شدند از تخممرغ برای شستوشوی سر استفاده کنند. بگذریم که همین امر هم بر طویل شدن صف تخممرغ موثر بود. چند صباحی بعد، ابتدا دولت ائتلافی و سپس دولت غیرکمونیستی توانست این تراژدی را تمام کند.
نمونه دیگر کمبود گاز در اغلب کشورهای بلوک شرق بود. این کمبود منجر شده بود که تاریخ بار دیگر به عقب برگردد و مردم بخاریهای گازی خود را که اغلب با قطع و وصل گاز در زمان خواب اهل خانه، جان آنان را میگرفت با بخاریهای چوبی جایگزین کنند.
مثال دیگر از عقبگرد در تاریخ، کاری است که چائوشسکو برای فقدان بنزین و گازوئیل در کشورش انجام داد. چائوشسکو از خود پرسید، مگر قدیم که سوخت موتور دیزلی وجود نداشت، مردم چه میکردند؟ مشکلی داشتند؟ همان کار را انجام دهیم. این بود که حملونقل با اسب بار دیگر در شهرهای رومانی آن هم در دهه ۱۹۸۰ رواج یافت. البته عاقبت کار دولت وی را همه میدانیم.
تلاش اقتصاددانان این است که مشکلات عدیده و ناترازی عمیقی که در کالاهای استراتژیک ایجاد شده است به شکلی عقلانی حل شود. درحالیکه میدانیم روند بهگونهای است که بیم از اصلاح، باعث ادامه دادن وضعیت موجود شده و در نتیجه سرانجام کار را بیمناکتر کرده است. با وجود این، تمام تلاش ما این است، خدای نکرده ایران نمونهای تاریخی از این مثالهای مضحک نشود، اما گویی رئیسجمهوری، نقشهای دیگر در سر دارد. بگذارید حداقل ما، عاقبت آنچه را که تاریخ از این نقشه به ما میگوید، نخواهیم روی دهد.
🔻روزنامه کیهان
📍 گاوبازی ترامپ در آمریکای فرسوده
✍️ محمد ایمانی
۱)توسعه، هنگامی پیشرفت واقعی است که درونزا و بومی باشد،
و نه عاریهای و آمیخته با تحقیر و تاراج منابع. نمیشود اراده و اختیار (آزادی) را بزرگترین گوهر وجودی انسان شمرد، اما به اسم توسعه، نسخه بردگی و برّهگی یک ملت را در نسبت با دولتهای دیگر تجویز کرد. استقلال، همان آزادی در محیط خارجی است، اما برخی شبهلیبرالها، با زبان بیزبانی و گاه صریح، میگویند برّه یا گاو بودن چه عیبی دارد؟! کشور مستعمره، در هیچ قاموسی، توسعهیافته محسوب نمیشود.
۲) غربگرایان، سرعتگیر توسعه هستند. اگر طرف خارجی بگوید برنامه هستهای نداشته باشید، اینها بلافاصله ضریب میدهند که: برنامه هستهای میخواهیم چه کار؟ اگر غربیها بگویند علاوهبر نابودی مقدمات تولید انرژی هستهای، مصرف سوخت فسیلی در نیروگاهها را هم کاهش دهید، اینها تمکین میکنند؛ چنان که یک دهه قبل کردند، اما حالا طلبکار شدهاند! هفته گذشته وقتی ترامپ در ریاض، درباره برخی چالشها به ایران طعنه زد، اینها همنوایی کردند.
۳) ترامپ با وجود تحقیر عربستان، تلاش کرد الگویی در مقابل ایران ترسیم کند: «هرگز سخاوت شما را فراموش نمیکنم. بن سلمان، فوقالعاده است. عربستان یک تریلیون دلار در آمریکا سرمایهگذاری میکند. درحالی که شما در حال ساخت آسمانخراش هستید، ساختمانهای تهران در حال ویران شدن هستند». او در حالی به قطعی برق در ایران اشاره کرد که فقط روز قبل از آن، ۹۰۰ هزار خانوار آمریکایی برق نداشتند و خبرگزاری بلومبرگ نوشته بود: «۸۹ میلیون آمریکایی [بیش ازیک چهارم جمعیت] ساکن ایالات غربی تا خلیج مکزیک، در معرض بزرگترین تهدید کمبود برق قرار دارند». داگ برگم،
وزیر کشور آمریکا نیز چندی قبل هشدار داد: «با چالش های بزرگی در تولید برق رو به رو هستیم و احتمالا با قطعی گسترده مثل اسپانیا مواجه خواهیم شد». ۳ هفته قبل اسپانیا، پرتغال، فرانسه، بلژیک، هلند، آلمان و لهستان با بحران قطعی گسترده برق حتی تا ده ساعت و بعضا سراسری مواجه شدند و هرج و مرج گسترده پدید آمد. به گزارش شبکه دولتی انگلیس: «میلیونها نفر با قطعی برق گسترده مواجه شدند. قطارها متوقف و هواپیماها زمینگیر شدند. ترافیک، مختل و شبکه اینترنت و تلفن همراه قطع شده، کسب و کارها در تاریکی
فرو رفته، و خریدهای وحشت زده، گزارش شده. این تجربه، برخی را به قرون وسطی برگرداند». اما آیا سیاستمداری در اروپا یا آمریکا، زبان به تحقیر کشور خود و تحسین دشمنان گشود و شرط توسعه را تبدیل شدن به مستعمره و گاو شیرده بدانند؟!
۴) ترامپ بر خلاف آداب دیپلماسی، به اراجیفگویی علیه ایران پرداخت و بدیهیترین اصل دوران مذاکره، یعنی نمایش حُسن نیت را زیر پا گذاشت. اما برخی نشریات زنجیرهای، ضمن سانسور مواضع خصمانه وی، تیتر زدند: «رقص دیپلماسی»، «بده بستان در حجاز» و «اول تجارت، بعد سیاست». غربگرایان وانمود میکردند توافق با ترامپ، موجب آمدن ۲۰۰۰ میلیارد دلار سرمایه به ایران میشود. اما ترامپ، شرط سفر به عربستان را ستاندن ۶۰۰ میلیارد دلار پول (نه سرمایهگذاری در ریاض) عنوان کرد. او در گذشته هم، از عربستان به عنوان گاو شیرده یاد کرده بود و حالا میخواست بخشی از کسری بزرگ مالی آمریکا را جبران کند.
۵) با این وجود، «الف- ز» عضو تیم گرداننده یکی از نشریات زنجیرهای نوشت: «برخی در کشور ما فکر میکنند که این سرمایهگذاری نوعی هبه، و به عبارتی، باجدهی است، حال آنکه بهترین راه استفاده از سرمایۀ مازاد، سرمایهگذاری در خارج است». اما آیا کسی شنید که سعودیها بگویند با این قرارداد، دو میلیون شغل در کشور خود ایجاد کردیم؟ بلکه بن سلمان گفت: «با این توافق، دو میلیون شغل برای آمریکاییها ایجاد کردیم و این نزد خدا، کار بزرگی است»! بله حتما بزرگ است، آن هم در حالی که با وجود صادرات ۵ میلیون و ۶۷۱ هزار بشکه نفت، ۳۰ درصد جمعیت ۳۲ میلیون نفری این کشور زیر خط فقر زندگی میکنند و حلبیآبادها در ریاض برپاست؛ و در حالی که بمبهای چند تنی آمریکا بر سر مردم بیدفاع غزه فرو میریزد و روزانه چند صد نفر را به خاک و خون میکشد. این، حتما شراکت در جنایت است و مرتکبان را منفور ملتهای مسلمان منطقه میکند.
۶) آیا «گاو بودن»، مزیت است؟! لابد باور نمیکنید که شبهتحلیلگر همان روزنامه زنجیرهای، درباره مزیت نسبی بنویسد: «برخی افراد، دولتهای حاشیه خلیج فارس را عقب مانده توصیف میکنند. همین کشورها بخصوص عربستان، به رغم بسیاری نقایص توانستهاند در کنار استفاده از تکنولوژیهای جدید،پرستیژ بینالمللی بیمانندی نیز به دست آورند. چرا آنها بعد از افتضاح سر به نیست کردن قاشقچی توانستند احترام گذشته را بازسازی و مضاعف کنند و به صورت یکی از باپرستیژترین کشورها در آیند؟[!؟] الان کدام کشور است که مثل عربستان مورد احترام شدید سران بسیاری دیگر از کشورها باشد؟ علت اصلی، فهم مزیتهای مطلق و نسبی خود و شناخت منطق تحولات و قدرت انعطاف و مانور در برابر آن است که سعودیها ظاهراً کلید آن را پیدا کردهاند».
۷) روزنامه مذکور در تحلیل دیگری، حق را به جانب ترامپ داد و نوشت «خیلیها متعجبند که چرا ترامپ تصمیم گرفته به نام خلیج عربی رسمیت بخشد، آن هم در شرایطی که مذاکرات در جریان است. وقتی منافع اقتضا کند، ترامپ چرا باید به تاریخ وفادار باشد؟ باید کاری کرد که ایران هم مثل امارات و عربستان جذاب شود. باید از نفرتپراکنی نسبت به آمریکا خودداری کنیم. ترامپ، زلنسکی را از کاخ سفید بیرون انداخت، اما زلنسکی بر خشم خود غلبه کرد و توانست ورق را برگرداند. او قرارداد مواد معدنی [واگذاری اجباری نیمی از معادن اوکراین] را امضا کرد. زلنسکی، الگوی بهتری است تا شوونیستهای احساسی آرمانگرا»! سردبیر همین روزنامه، سال ۱۳۹۹ در نشریه صدا و درباره تحقیر رئیسجمهور صربستان از سوی ترامپ نوشت: «فرض کنیم او همچون متهمی در اتاق بازجویی و حتی یک برده نشسته؛ اگر منافع چنین اقتضایی کند، باید تمسخر کرد، یا عقلانیتی سیاسی خواند؟»!
۸) نه کشورهای مستعمره و بیاراده، که حتی آمریکای غارتگر هم الگوی توسعه نیست. در این باره، زمامداری خرد آشفتهای مثل ترامپ، برای عبرت گرفتن کفایت میکند. اما از زاویهای دیگر، آمریکا تمام دنیا را غارت کرده و بنابراین نباید بدهکاری بالا بیاورد. اما
با ۳۶.۲ هزار میلیارد دلار بدهی، بدهکارترین دولت دنیاست و به علت همین بحران شدید، آداب دیپلماسی را زیر پا گذاشته و علنا از متحدان باج میخواهد. طبق آمار رسمی، پیشبینی میشود نسبت بدهی آمریکا به تولید ناخالص داخلی تا سال ۲۰۳۵، به ۱۳۴ درصد برسد. در همین حال، شمار گرسنگان نیازمند کوپن غذایی، از مرز ۵۰ میلیون نفر گذشته است؛ یک نفر از هر ۶ آمریکایی. از زاویه سوم، مدتهاست در ادبیات جهانی از تعبیر «آمریکای فرسوده» استفاده میشود و رویای «قرن جدید آمریکایی» رنگ باخته است. ترامپ، لاف زیاد میزند اما
۸ سال قبل، پس از پیروزی در انتخابات، درباره این فرسودگی
به ABC NEWS اذعان کرده بود: «ایالات متحده در حال فرو پاشیدن است. ما هزینه ساخت یک مدرسه در بروکلین یا لسآنجلس را نداریم. میخواهم مطمئن شوم دیگر هیچ کس در خیابان به خاطر بیمه و فقر نخواهد مرد. پلهای ما ویران شده. پول ساخت یک مدرسه را نداریم. با ۶ تریلیون دلاری که در جنگ خاورمیانه هزینه کردیم، میتوانستیم کشور را دو بار بازسازی کنیم. به وضع جادهها، پلها، تونلها و فرودگاهها نگاه کنید که شبیه اماکن فرسوده و از رده خارج هستند».
۹) اما در پایان دولت اول او، فرسودگیها شدت گرفت، چنان که نانسی پلوسی، رئیسمجلس نمایندگان، تیر ماه ۱۴۰۰ هشدار داد: «زیرساختها، جادهها، پلها و شبکه آب ما رو به زوال هستند و شبکه برق در برابر قطعیها، آسیبپذیر است». همچنین، جو بایدن رئیس جمهور وقت، در ویسکانسین گفت: «ما در مورد زیرساختها، دچار چالش زیادی هستیم. از هر ۵ مایل بزرگراه و جاده، یک مایل در وضع بد قرار دارد. البته وضع برخی ایالتها به مراتب بدتر است. از ساخت حدود
۵۰ درصد پلها، بیش از ۵۰ سال گذشته. فقط در ویسکانسین، بیش از هزار پل، دچار مشکلات ساختاری است؛ حالا ببینید که در سراسر آمریکا وضع چگونه است. عبور کامیون از روی ۶۰۰ پل در ویسکانسین ممنوع است. به میلواکی نگاه کنید. آب شهر، به سرب آلوده است و میتواند آسیبهای زیادی به سلامتی افراد وارد کند. آب ۱۰ میلیون خانه به سرب آلوده است و آب ۴۰۰ هزار مدرسه در معرض خطر آلودگی
قرار دارد».
چند ماه قبل هم، به خاطر آتشسوزی در لسآنجلس و ناتوانی دولت در مهار آن، ۱۳۵ میلیارد دلار خسارت به زندگی مردم وارد شد. در آغاز سرمای زمستانی، برق خانههای ۱/۵ میلیون نفر قطع، و تامین گاز با مشکل روبهرو شد. بیش از ۲۷ هزار هکتار زمین سوخت، دهها هزار خانه تخریب شد، چند صد هزار نفر مجبور به ترک خانه خود شدند و سارقان، به جان خانهها افتادند. همزمان، آتشنشانی، به استفاده از کیف دستی، مخروطهای ترافیکی و سطل آب فرو کاسته شده بود!
۱۰) رژیم منفور پهلوی در ایرانِ ۳۳ میلیون نفری، چهار برابر امروز (۶ میلیون بشکه) نفت میفروخت؛ چیزی شبیه جمعیت و صادرات نفت امروز عربستان. اما فقر در جامعه ایرانی بیداد میکرد و حلبیآبادها بیخ گوش تهران ساخته شده بود. مسعود بهنود از همکاران نشریات قبل از انقلاب، سال ۱۳۸۲ در گفت وگو با «قاصدک آنلاین» (تورنتو) گفت: «اصلاً نوع گفتمان در زمان شاه جور دیگری بود. حتی در جمع چند نفره هم، کسی کمتر از اعلیحضرت نمیگفت، نوشتن که هیچ. از نخست وزیر و وزرا هم حتی نمیشد انتقاد کرد. هویدا هر سال که شاه به سنموریس برای اسکی میرفت، سردبیرها را میخواست و میگفت شاه دو ماهی میخواهند استراحت کنند و خسته شدهاند. اگر جوادیه، آب و یا بم، نان ندارد، همیشه نداشتهاند. در این دو ماه هیچ خبر منفی ننویسید. هویدا میگفت اشکالی ندارد مردم روزنامه شما را نخرند، پولش را میدهیم. بعد از انقلاب حتی در بدترین دوران مطبوعات، موقعی که ماها مخفی شده بودیم، سانسور این طوری نشد، یعنی به این ترتیب که نماینده ساواک بیاید بغل دست من، تیتر بخواند».
۱۱) کشور ما، مشکلات کم ندارد. و در این مشکلات، دشمنی دشمنان، و غفلت و انحراف یا کوتاهی برخی مدیران، نقش مهمی داشته است. اما پیشرفتها چند ده برابر و بسیار چشمگیر بوده است، پیشرفتهایی که با وجود کینه و کارشکنی دشمنان به دست آمده است؛ از جمله: رتبه اول شتاب علمی با ۱۱ تا ۱۳ برابر متوسط سرعت رشد در دنیا، صعود ۳۵ پلهای
در تولید علم و رسیدن به رتبه ۱۶ جهانی، کسب رتبه ۶۴ شاخص جهانی نوآوری در بین ۱۳۳ کشور، رتبه ۷۸ شاخص توسعه انسانی سازمان ملل در میان ۱۹۳ کشور، رتبه اول آسیا و پنجم جهان در فناوری لیزر، رتبه هفتم جهان در تولید نانو دارو، رتبه چهارم در درمان ناباروری، جزو دو کشور موفق در درمان تالاسمی و تولید دریچه قلب، رتبه پانزدهم در حوزه چشمپزشکی، رتبه دوم تولید سلولهای بنیادی، یکی از ۱۰ کشور برتر در زمینه جراحیهای قلب و مغز، رتبه نخست منطقه در حوزه هوافضا و حضور در جمع ۹ کشور برتر جهان در زمینه پرتاب ماهواره، قدرت اول موشکی و پهپادی منطقه، جزو معدود کشورهای دارنده چرخه کامل سوخت هستهای، افزایش تعداد دانشجویان از حدود ۱۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۵۷ به ۳/۵ تا ۴ میلیون نفر، افزایش هیئت علمی زن در دانشگاهها از ۱۰۰ نفر به ۲۱ هزار نفر، رشد تعداد پزشکان زن متخصص از ۵۹۰ نفر به
۳۰ هزار نفر، و افزایش سن امید به زندگی از ۵۵ سال به ۷۶ سال. مدیران ما هر جا به ایمان و اراده و توانمندیهای ملت ایران اعتماد کردند، توانستند پیشرفتهای خیرهکنندهای را تدارک کنند؛ اما هر جا که این اعتماد، به سمت دشمن منحرف شد، دچار در جا زدن و مشکلات ناشی از آن شدیم.
🔻روزنامه ابتکار
📍 چرا ترامپ به اسراییل نرفت؟
✍️ سیفالرضا شهابی
سفر چهار روزه ترامپ رییس جمهوری آمریکا به سه کشور عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس عربستان. قطر و امارات متحده عربی که هر سه کشور بر روی اقیانوسی از نفت قرار دارند و صاحب میلیاردها دلار نفتی اصطلاحاً پترو دلار هستند چند روز قبل انجام شد. سئوالی که برای صاحبنظران سیاسی و خصوصا رسانه های غربی مطرح است و هر روز به آن دامن میزنند و شاید هم برای خام کردن حکومتگران عرب لازم میدانند دایم تکرار کنند این که: ترامپ با نتانیاهو اختلاف پیدا کرده به این خاطر به تل آویو نرفت ؟! واقعیت این که، سفر ترامپ یک سفر تجاری بود؛ هدف رییس جمهور آمریکا انتقال پترولارها از حسابهای بانکی کشورهای عربی به بانکهای آمریکایی تحت عناوین مختلف نظیر: فروش تسلیحات به کشورهای ثروتمند عرب از جمله قرار داد ۱۴۲ میلیاردلاری فروش تسلیحات آمریکایی به عربستان بود قراردادی که کاخ سفید از آن به عنوان بزرگترین قرار داد دفاعی تاریخ یاد کرد و قراردادهای مشابه با دیگر کشورهای بسته شد از جمله فروش جنگندههای اف _ ۱۵ به قطر و جنگندههای اف _ ۳۵ به امارات . همچنین قطر قبول کرد ۱/۲ تریلیون دلار و امارات پذیرفت ۱/۴ تریلیون دلار در آمریکا سرمایه گذاری کنند ترامپ و مشاورانش به خوبی میدانند اعراب نسبت به اسراییل حساسیت دارند در نتیجه همزمانی سفر به کشورهای ثروتمند عرب و اسراییل میتواند در اعراب حساسیت ایجاد کند و بالتبع سرمایهگذاری دولت های ثروتمند عرب و انعقاد قراردادها را با چالش روبرو سازد بر این اساس ، ترامپ ترجیح داد کاری نکند که در بین اعراب حساسیت ایجاد شود ؛ حتی ترامپ برای جلب توجه اعراب و خوش شیرینی، حاضر شد اسم تاریخی را تحریف کند نام خلیج فارس را به خلیج.... تبدیل کند . تا زمانی که آمریکا برای اسراییل تسلیحات ارسال میکند و ترامپ کلید خاورمیانه را به نتانیاهو تحویل داده و تلآویو بیوقفه به کشتار ساکنان غزه ادامه میدهد به سختی میتوان باور کرد بین نتانیاهو و ترامپ اختلاف عمیق بروز کرده باشد؛ اگر در پاره ای از مسائل سو تفاهماتی رخ داده قابل توجه نیست و نباید جدی گرفت. زمانی باید باور کرد بین نتانیاهو و ترامپ اختلاف ایجاد شده، ترامپ کلید خاورمیانه را از نتانیاهو پس بگیرد اسلحه نفرستد نتانیاهو در تنگنا قرار دهد تا از کشتار ساکنان غزه و لبنان و سوریه دست بکشد . نرفتن ترامپ به اسراییل به جایش رفتن به کشورهای ثروتمند عرب را میتوان چنین گفت: شخصی که به رستورانی شیک با انواع غذا های لذیذ می رود نیاز نمیبیند به رستورانی با نان و پنیر کپک زده برود.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 سیاست ارزی وزارت صمت گلوگاهی برای تولید
✍️ حسین سلاحورزی
اعتراض اخیر وزیر صنعت، معدن و تجارت به قطعی برق و تاثیر آن بر توقف فعالیت صنایع انرژیبر نظیر فولاد و سیمان، هرچند نشانهای از توجه به حفظ ظرفیتهای تولیدی است، تنها سطحی از چالشهای عمیق و ساختاری پیشروی اقتصاد ایران را نمایان میکند. با این حال، ناکارآمدیهای سیستمی در سیاستهای داخلی وزارت صمت، بهویژه در مدیریت فرآیندهای ثبت سفارش و تخصیص ارز، به گلوگاهی اساسی تبدیل شده که اثرات مخرب آن بر زنجیره ارزش تولید و تجارت، بهمراتب فراتر از اختلالات ناشی از محدودیتهای انرژی است. این ناکارآمدیها که ریشه در ضعفهای زیرساختی، فرآیندهای بوروکراتیک پیچیده و عدمتوجه به واقعیتهای عملیاتی بازار دارند، نهتنها چرخ تولید را متوقف کرده بلکه اعتماد فعالان اقتصادی به نظام سیاستگذاری را نیز بهشدت مخدوش کرده اند.
اطلاعیه اخیر وزارت صمت که از تاریخ ۱خرداد۱۴۰۴ ثبت تاییدیه تامین معادل ریالی در سامانه جامع تجارت را پیششرط تایید درخواستهای تخصیص ارز از مرکز مبادله ارز و طلای ایران اعلام کرده، نمونه بارزی از سیاستگذاریهای کلانی است که با هدف نظمبخشی و شفافیت در تخصیص منابع ارزی طراحی شده اما بهدلیل فقدان ارزیابی دقیق از پیشنیازهای فنی، مالی و عملیاتی، ریسکهای سیستمی قابلتوجهی را بههمراه دارد. این الزام، متقاضیان را ملزم میکند که پیش از تایید درخواست تخصیص ارز، منابع ریالی موردنیاز را تامین و از طریق سامانه جامع تجارت ثبت کنند. چنین پیششرطی، فشار مالی سنگینی بر بنگاههای کوچک و متوسط(SMEs) تحمیل میکند که بهدلیل محدودیتهای نقدینگی، دسترسی ناکافی به ابزارهای تامین مالی و نوسانات شدید بازار ارز، توان پاسخگویی سریع به این الزام را ندارند. مهلت ۳۰روزه برای ثبت تاییدیه، همراه با جریمه انتقال درخواست به انتهای صف تخصیص ارز در صورت عدم انطباق، مکانیزمی تنبیهی است که بنگاههایی را که با موانع سیستمی یا خارجی نظیر تاخیرهای بانکی، پیچیدگیهای بوروکراتیک، یا شوکهای ارزی مواجه هستند، در معرض ریسکهای عملیاتی و مالی مضاعف قرار میدهد. این رویکرد، نهتنها با اصول حمایت از تولید همخوانی ندارد بلکه به تشدید فشار بر ستون فقرات اقتصاد غیرنفتی کشور نیز منجر میشود. سامانه جامع تجارت که بهعنوان پلتفرم یکپارچه برای مدیریت فرآیندهای تجاری طراحی شده، در عمل بهدلیل ناکارآمدیهای زیرساختی به یک گلوگاه سیستمی تبدیل شده است. ظرفیت ناکافی سرورها، قطعیهای مکرر، تاخیر در پردازش تراکنشها، رابط کاربری غیربهینه و فقدان پشتیبانی فنی موثر، بهرهوری عملیاتی را بهشدت کاهش و هزینههای غیرمستقیم، نظیر هزینه فرصت را افزایش داده است.
گزارشهای میدانی از فعالان اقتصادی حاکی از صرف ساعات طولانی برای ثبت درخواستها، رفع خطاهای سیستمی و انتظار برای تاییدیههای چندمرحلهای است. برای مثال، ثبت یک درخواست ساده در سامانه گاه تا ۴۸ساعت زمان میبرد و اشکالات فنی مکرر، فرآیندهای تجاری را بهحالت تعلیق درمیآورد. این ناکارآمدیها، در کنار تاخیرهای ساختاری در تخصیص ارز، زنجیره تامین مواد اولیه را در صنایع وابسته به واردات، نظیر داروسازی، خودروسازی و تجهیزات صنعتی، مختل کرده است. دادههای غیررسمی نشان میدهند که تاخیرهای ارزی در سال۱۴۰۳، هزینههای تولید در برخی صنایع را تا ۲۰درصد افزایش داده و به تاخیرهای چندماهه در تحویل محصولات منجر شده است. این وضعیت، نهتنها فشارهای تورمی را تشدید کرده بلکه قدرت خرید مصرفکنندگان را نیز کاهش داده است. ناهماهنگی در فرآیندهای اجرایی میان سازمانهای مجوزدهنده، پیچیدگیهای بیشتری به این اکوسیستم افزوده است. متقاضیان تحت نظارت وزارت صمت یا وزارت بهداشت ملزم به دریافت پیامک اولویتبندی تخصیص ارز هستند، درحالیکه برای سایر سازمانها این پیششرط حذف شده است. این دوگانگی، عدم یکپارچگی در سیاستگذاری را نشان میدهد، به توزیع نابرابر منابع ارزی دامن میزند و سردرگمی عملیاتی را تشدید میکند. افزونبر این، تمرکز بیشازحد بر سامانه جامع تجارت و مرکز مبادله ارز و طلا، ریسکهای سیستمی نظیر خرابیهای زیرساختی، حملات سایبری، یا سوءاستفادههای احتمالی را افزایش داده است. نبود پروتکلهای پایداری سیستمی و مکانیزمهای پشتیبان، سامانه را در برابر شوکهای عملیاتی آسیبپذیر کرده است. پیامدهای این سیاستها فراتر از چالشهای فنی و عملیاتی است. تاخیر در تخصیص ارز، اعتماد شرکای تجاری بینالمللی را تضعیف کرده و قراردادهای تجاری را در معرض نقض قرار داده است. صادرکنندگان از عدم توانایی در ایفای تعهدات بهموقع و واردکنندگان از جریمههای ناشی از تاخیر در تسویه قراردادها گزارش میدهند. این وضعیت، جایگاه ایران را در زنجیره تجارت جهانی متزلزل کرده و به کاهش سرمایهگذاری خارجی و تضعیف رقابتپذیری اقتصاد ملی منجر شده است. از منظر اقتصاد کلان، افزایش هزینههای تولید ناشی از این ناکارآمدیها، به فشارهای تورمی، کاهش قدرت خرید و تشدید نابرابری اقتصادی دامن زده است. برای نمونه، صنایع دارویی گزارش دادهاند که تاخیر در تامین ارز، هزینه تولید برخی اقلام دارویی را تا ۱۵درصد افزایش داده و دسترسی بیماران به داروهای ضروری را محدود کرده است. وزارت صمت، بهعنوان نهاد محوری در سیاستگذاری صنعتی و تجاری، موظف است موانع سیستمی داخلی را که گاه اثری مخربتر از محدودیتهای انرژی بر تولید دارند، برطرف کند. این وزارتخانه نیازمند بازمهندسی فرآیندها و سیاستهای خود است. سرمایهگذاری در زیرساختهای فناوری، نظیر سرورهای با ظرفیت بالا، بهینهسازی پایگاه دادهها و پیادهسازی پروتکلهای پایداری سیستمی، برای رفع گلوگاههای سامانه جامع تجارت ضروری است. ارائه پشتیبانی فنی ۲۴/۷ و بهبود رابط کاربری، تجربه کاربری را ارتقا میدهد. افزایش مهلت ثبت تاییدیه به حداقل ۴۵روز، با امکان تمدید در شرایط خاص نظیر تاخیرهای بانکی یا بحرانهای نقدینگی، فشار بر بنگاهها را کاهش میدهد. ایجاد خطوط اعتباری هدفمند یا یارانههای مالی برای SMEs، با همکاری بانک مرکزی و شبکه بانکی، به تامین منابع ریالی کمک میکند. تشکیل شورایی متشکل از نمایندگان تشکلهای صنعتی، اتاق بازرگانی و کارشناسان فناوری اطلاعات برای ارزیابی پیشنیازها و تبعات سیاستها پیش از اجرا، از تصمیمگیریهای شتابزده جلوگیری میکند. انتشار گزارشهای دورهای از عملکرد سامانه، معیارهای تخصیص ارز و شاخصهای کلیدی، نظیر میانگین زمان پردازش درخواستها، شفافیت و اعتماد عمومی را تقویت میکند. ناکارآمدیهای کنونی، نهتنها زنجیره ارزش تولید را تضعیف کرده بلکه اعتماد فعالان اقتصادی به نظام سیاستگذاری را نیز مخدوش کرده است. تداوم این روند، به تعمیق بحران تولید، تشدید فشارهای تورمی و انزوای اقتصاد ایران در بازارهای جهانی منجر خواهد شد. وزارت صمت باید با تصمیمگیریهای مبتنیبر داده، هماهنگی بیننهادی و اولویتبخشی به نیازهای عملیاتی بنگاهها، نقش پیشرو در احیای تولید ایفا کند. در غیر این صورت، این وزارتخانه خود به بزرگترین مانع در مسیر توسعه اقتصادی کشور تبدیل خواهد شد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 مهاجرت یا پناهندگی؟
✍️ عباس عبدی
روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت به مناسبت روز جهانی خانواده، به دعوت انجمن جامعهشناسی بنده به همراه خانم دکتر کاظمیپور در خانه اندیشمندان نشستی برگزار کردیم. سخنان خانم دکتر کاظمیپور درباره متغیرهای اصلی و کلی خانواده بود و سخنان من نیز درباره مساله روز خانواده یا فرزندآوری که چرا و چگونه فرزندآوری لوث شده است. متن پیاده شده این سخنان و صوت آن را به محض دریافت تقدیم میکنم. منتظر بودم که کل صورت و تصویر آن منتشر شود که به یکباره دیدم، بخش کوتاهی (یک دقیقه) از سخنان پایانی، در فضای مجازی منتشر شده و برخی فعالان رسانهای نیز در نقد آن به نکاتی اشاره کردهاند، بدون اینکه توجه شود ابتدا چه گفتهام. نقد تحلیلها و رویکردهای هر کس نه تنها خوب، بلکه لازم است. البته در مورد من که بیش از ۹۰درصد مطالبم مکتوب است، طبعا به سادگی میتوان به نوشتههایم که از جملهبندی دقیقتری برخوردار است ارجاع شود، ولی در موارد شفاهی نیز مشکلی نیست، به شرطی که کلیت متن یا صوت دیده و شنیده شود. تحلیل من در این سخنرانی متفاوت از نظرات مکتوبم نبود. درباره فرزندآوری مفصل توضیح دادم که دو عامل کلی در کاهش فرزندآوری موثر است؛ اول تحولات اجتماعی و رشد و توسعه جامعه که در این باره تاثیر چندانی نمیتوان گذاشت، ولی ایران هنوز با این وجه از مشکل مواجه نیست، ولی علت اصلی و مهم چیز دیگری است که در تمام یادداشتهای خود مکرر به آن اشاره کردهام و حتی نتایج آخرین پیمایشها را هم در آنجا خواندم، این عامل همان وضعیت نامناسب اقتصادی و توقف رشد آن در دهه ۱۳۹۰ است که آن را عامل اصلی تشدید این فرآیند دانستم و اینکه با اقداماتی شبیه قانون فرزندآوری هیچ مشکلی حل نخواهد شد که بدتر میشود. شرح این مساله کلیت سخنرانی را تشکیل میداد. نکته دیگری که اضافه کردم این بود، هنگامی که سبک زندگی مردم با ابعاد کوچک خانواده هماهنگ شود، برگرداندن آن به شرایط با فرزند بیشتر ممکن نیست و به مساله مسکن اشاره کردم و مواردی را از کشورهای دیگر مثال زدم. در پایان این نکته مطرح شد که باید بدانیم اگر روند کاهنده جمعیت بر اثر تحولات اجتماعی و فرهنگی باشد بازگرداندن این روند به سادگی ممکن نیست و بسیاری از کشورها در افزایش زاد و ولد شکست خوردهاند. البته ما هنوز به این مرحله نرسیدهایم. آن کشورها نیز مساله را از طریق مهاجرت حل کردهاند یا تخفیف دادهاند و روشن است که مهاجرت متفاوت از پناهندگی است.
مهاجرت مربوط به جامعه و مقصد مطلوبی است که شهروند واجد شرایط از کشور دیگر زندگی در آنجا را ترجیح میدهد و به طور رسمی تقاضای مهاجرت میکند. درحالی که پناهندگان از روی استیصال به کشور دیگر میروند. مهاجرت یک پدیده کاملا قانونی و دارای روند شناخته شده است ولی پناهندگان باید بثدر اردوگاهها نگهداری شوند و یک پدیده جهانی و با مسوولیت بینالمللی است و این دو مساله متفاوت است. ما امروز با پدیده مهاجرت از ایران مواجهیم که حداقل در چندین یادداشت و گفتوگوی مفصل با شرح مطالعات در این باره نوشتهام. از سوی دیگر با پدیده مهاجرت به کشور نیز روبهرو نیستیم، بلکه دچار پدیده پناهندگانیم که عوارض جدی خود را دارد. علیرغم این آنچه که در ایران با آن مخالفت میشود صرفا پناهندگی نیست که من در یادداشت روز ۱۹ شهریور ۱۴۰۳ به آن پرداختم. این مخالفتهای بهحق را نباید در قالب بیگانهستیزی طرح کرد. من در بخشی از یادداشت مذکور خود حتی عوارض این نوع حضور پناهندگان را برای ساختار اقتصادی کشور به این شرح نوشته بودم: «اقتصاد کشور به ظاهر از وجود نیروی کار ارزان آنان سود میبرد، ولی این واقعیت رویههای دیگر هم دارد؛ اول اینکه نیروی کار ارزان لزوما به سود اقتصاد نیست، زیرا مانع از نوآوری فنآورانه و... میشود و تولید، چسبندگی زیادی به نیروی کار ارزان پیدا میکند. به علاوه جامعه و اقتصاد ایران یارانهمحور است؛ نان، آب، انرژی، آموزش، بهداشت، حمل و نقل و انواع و اقسام کالاها و خدمات دیگر به صورت یارانهای عرضه میشوند که استفاده میلیونها نفر از این کالاها و خدمات، فشار مضاعفی را بر یارانههای پرداختی میآورد، سود این یارانهها در حقیقت به جیب کارفرماها میرود.»
در هر حال چنین تقطیعهایی در فضای مجازی به ویژه از سوی ترولهای مجازی، دور از انتظار نیست و استقبال افراد سطحی نیز از آنها عجیب نیست ولی از نویسندگان و صاحبنظران محترمی که با فضای مجازی آشنا هستند و از سوی دیگر مطالب مکتوب من نیز در دسترس آنان است، انتظار داشتم که اجازه ندهند این شیوههای نقد رواج یابد، زیرا کمکی به حل مسائل جامعه ایران و شکلگیری تفاهم نمیکند. روزی نوبت خودتان هم خواهد شد و ترولها به جان شما خواهند افتاد.
🔻روزنامه شرق
📍 تسلیم بزرگ
✍️ حمزه نوذری
تسلیم بزرگ نه نظامی است و نه ربطی به جنگ و کنارگذاشتن اسلحه و مهمات دارد. ممکن است بدون جنگ و جدال بسیاری از افراد جامعه تسلیم شده باشند. در نمایشنامه ننه دلاور و فرزندان او نوشته برتولت برشت، تسلیم بزرگ یعنی ازدستدادن بلندپروازیها، تخیلها و شور و نشاط. تسلیم بزرگ یعنی آرزوها فراموش شده است. ننه دلاور وقتی شعر تسلیم بزرگ را میخواند، آن را به معنی وابستگی به دیگران، کنارگذاشتن عزت نفس و ازدستدادن اتکا به خود میداند.
مسئله برتولت برشت در شعر تسلیم بزرگ، سازوکارهایی است که یک فرد مجبور به پذیرش الگوهای همنوایی و همسازی و در نتیجه وابستگی به دیگران میشود. ننه دلاور تصور میکند افراد به نام همنوایی، تمایز و عدم تقلید نیاز دارند اما اجبارها و الزامهای زندگی افراد را مجبور به همنوایی و سر فروآوردن در مقابل دیگران میکند و این همان تسلیم بزرگ است. از نظر ننه دلاور اتکا به نفس، بلندپروازی و تخیل چیزهای مثبتی هستند که باید دنبال شوند و زیانآور نیستند اما وقتی از دست میروند، زیانآورند. تسلیم بزرگ یعنی ازدسترفتن شور و شوق و بیانگیزگی در دنبالکردن رؤیاها، زمانی که یکی میشوی مثل همه، به قول مارکس همه مثل یک گونی سیبزمینی.
چرا تسلیم میشویم، چرا آرزوهای بزرگ و رؤیاها را فراموش میکنیم؟ آیا یکی آنها را دزدیده است؟ جواب غم نان است، درگیر معیشت بودن و نیازهای اقتصادی ما را تسلیم میکند. دزد رؤیاها کسانی هستند که زندگی را پرهزینه و مشقتبار کردهاند. ننه دلاور میگوید بتر از کوه کندن، نگه دارِ کلاه خویش بودن.
در جامعهای که تأمین معیشت و تلاش برای بخور و نمیر همه زمان و تمرکز افراد را میگیرد، اغلب تسلیم میشوند. الزامهای اقتصادی و معیشتی همه را همنوا و شبیه به هم میکند. همنوایی اجباری یعنی ازدسترفتن فردیت، شور و شوق، رؤیاها و تخیلات. در تنگناهای همیشگی معیشتی، استعدادها تباه میشوند.
دوگانه فردگرایی و همنوایی (همانندسازی اجباری) یکی از مهمترین دوگانههای جامعهشناسی است. برخی متفکران از فردگرایی وحشت دارند و آن را منفی و تباهکننده همبستگی اجتماعی میدانند. از نظر آنها فردگرایی رشد سرطانی دارد و خیر عمومی را نابود میکند. برخی متفکران دیگر در آثارشان نوشتهاند؛ فردگرایی ترس ندارد، فردگرایی یعنی آزادی، حق انتخاب و خودشکوفایی. دورکیم، یکی از بنیانگذاران جامعهشناسی، تلاش کرده است تعادلی بین فردگرایی و همبستگی ایجاد کند. از نظر دورکیم، فردگرایی و تمایز اساس جامعه مدرن است اما افراد تمایزیافته به دلیل تخصصیشدن امور به هم وابسته میشوند که این وابستگی مثل گذشته به معنی حل و هضم شدن نیست.
به نظر میرسد برتولت برشت با طرح مسئله تسلیم بزرگ و نوع نگاهی که به آن دارد، متأثر از دیدگاه مارکس است. مارکس معتقد بود افراد نیاز به خودشکوفایی و خودفعلیتبخشی و بیان خود دارند. تجلی خود در قالب کار آزادانه و مستقل، نه تحت سلطه و وابسته به سرمایهداران محقق میشود. در دنیای سرمایهداری، کارگرانی که باید آزادانه استعداد و توانایی خود را در قالب آفریدن اشیا و کالاها متجلی کنند، اسیر معیشت و کار یکنواخت و استثمار شدهاند. وقتی فرد به قول بلا، جامعهشناس آمریکایی، نتواند خودبیانی داشته باشد و خود را شکوفا کند، گویی تسلیم شده است.
برخی جامعهشناسان مانند مرتون نگران ناهمنوایی افراد هستند. از نظر او ناهمنوایی یعنی آنومی، یعنی ازدسترفتن زبان و علایق مشترک اما ننه دلاور قصه برتولت برشت تصور میکند ناهمنوایی یعنی امکان تجلی خود.
گروهی نگران جداشدن فرد از جامعه هستند و گروهی دیگر نگران ازدسترفتن فردگرایی، همنواشدن و سر تسلیم فرودآوردن. در تسلیم بزرگ، گویی آرزوها، تخیلات و استعدادهای افراد در خطر است.
ساختاری که غم نان ایجاد میکند، از نظر برتولت برشت نامناسب است و آرزوها را میکشد و همه را تسلیم معیشت میکند. وقتی بیشتر افراد جامعه در حال ... دو زدن هستند، تخیل و آرزویی وجود ندارد. اما ساختار مناسب، اقتصاد و معیشت را سامان میدهد و فضای آرامی ایجاد میکند تا افراد با آسودگی بیشتری آرزوها و استعدادهای خود را دنبال کنند. جامعهشناسان مکتب فرانکفورت مسئله تسلیم بزرگ را به شکل متفاوتی مطرح میکنند.
ازدسترفتن استقلال فردی، آرزوها و تخیلات نه به دلیل غم نان بلکه غرقشدن در مصرفگرایی و نیازهای کاذب است. پس افزایش سطح زندگی و گسترش وسایل مصرفی و رفاهی هم لزوما به معنای شرایط مناسب برای تحقق فردگرایی، شکوفایی استعدادها و دنبالکردن رؤیاها نیست. مصرفگرایی همراه با گسترش رسانههای جمعی همه را یکشکل و یکدست میکند و مانع از تمایز و فردگرایی میشود. هم برتولت برشت و هم فرانکفورتیها دلنگران ازدسترفتن آرزوها و رؤیاهای افراد (تسلیم بزرگ) هستند اما یکی فقر و دیگری مصرفگرایی و رسانههای جمعی را مسبب آن میداند.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 اموال بانکها مولدسازی شود
✍️ عبدالمجید شیخی
رونق تولید ملی به معنای اشتغال بیشتر جوانان ایرانی است. نباید این مهم نادیده گرفته شود. درپی رونق تولید ملی، رونق اشتغال و سایر مسائل اقتصاد ایجاد شده و تورم کاهش می یابد. در دو دهه گذشته نامگذاری حضرت آقا اثرات مثبتی بر جهت دهی به فعالیت ها و ایجاد فرهنگ هدفمند و توجه به مسائل مهم ملی داشته است.
رونق تولید ملی درپی خود، رونق اشتغال و سایر مسائل اقتصاد را درپی دارد و تورم را کاهش می دهد. هرچه عرضه و تولید تقویت شود و بر تقاضا غلبه یابد، عملا فشار تقلیل دهنده ای را بر کاهش نرخ تورم خواهد داشت.
از سوی دیگر شکی وجود ندارد که اموال بانکهای دولتی باید مولدسازی و به بخش خصوصی واقعی واگذار شود. قطع به یقین سال هاست در خصوص عدم بنگاه داری بانکها و زیانهای حاصل از این موضوع دراقتصاد سخن گفته میشود، اما متاسفانه مسوولین دولتهای قبلی به این موضوع چندان ورود نکرده و برای سلامت و رشد اقتصاد آن را در دستور کار قرار ندادند.
آنچه در بحث واگذاری اموال بانکها مطرح و حائز اهمیت است اینکه موضوع مولدسازی بانکهای کشور در راستای سیاستهای کلان کشور است. شکی وجود ندارد که اموال بانکهای دولتی باید مولد سازی شود و اموال باید بلافاصله به بخش خصوصی واقعی واگذار شود به این معنا که بانک نباید خود مستقیماً بنگاهداری کند و اموالی داشته باشد و به صورت مولد اموال و داراییها را خود مدیریت و نگهداری کند، بلکه باید حداکثر کار بانک این باشد که از سرمایه گذارانی که نقدینگی کافی برای چرخاندن چرخ تولید ندارند حمایت کند.
نظام بانکی کشور با واگذاری داراییهای خود باید تامین اعتبار تولید را پشتیبانی کنند تا زمانی که کارخانه دار و صاحب بنگاه اقتصادی به مرحله مولدسازی و مرحله تولید برسد و بتواند مجموعه تولیدی خود که اشتغالزایی کرده را به خوبی مدیریت کند آن زمان بانک پس از به بهره برداری رسیدن طرح سرمایه گذاری، اصل و سود تحققی خود را از قبل فعالیت سرمایهگذاری دریافت کند از این نظر میتوان گفت مولد سازی داراییهای بانکها در این حدود و ثغور قابل قبول است.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست