🔻روزنامه جهان صنعت
📍 مذاکرات پس از وقفه
✍️ جلال میرزایی
ایران و آمریکا پس از سه دور مذاکرات «سازنده» در آستانه برگزاری دور چهارم این گفتوگوها از حضور در محل مذاکرات خودداری کردند تا عملا شاهد ایجاد یک وقفه احتمالا کوتاهمدت در این روند باشیم. با این همه باید این مهم را در نظر داشته باشیم که این وقفه، بهواقع چندان اتفاق عجیبی نبوده و اتفاقا از جهاتی قابلپیشبینی بود. چنانکه بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران در روزها و هفتههایی که مذاکرات کماکان در جریان بود، از این احتمال سخن میگفتند. در واقع ناظران در آن مقطع تاکید داشتند که کار اصلی دیپلماتها و دشواری و پیچیدگی مذاکرات ایران و آمریکا عملا زمانی آغاز خواهد شد که طرفین از بحث درخصوص کلیات عبور کرده و
به سراغ جزئیات بروند. به بیان دیگر دشواری کار، زمانی مقابل چشمان دیپلماتهای ایرانی و آمریکایی آشکار میشود که نوبت به تصمیمگیری واقعی درباره چند و چون مسائل برسد و بخواهند مشخصا تعیین کنند که جمهوری اسلامی تا چه میزان میتواند برنامههای هستهای خود را پیش ببرد و ایالاتمتحده در قبال این اقدامات ایران، موظف به لغو کدام تحریمهاست. آنچه اما در شرایط کنونی حائزاهمیت بوده این است که هیچیک از طرفین در راهبرد کلانشان تغییر ایجاد نکردهاند؛ به این اعتبار، همان راهبرد و رویکردی که طرفین را به حضور پای میز مذاکره ترغیب کرد و زمینهساز برگزاری سه دور مذاکره در مسقط و رم شد، کماکان نیز مدنظر هر دو طرف این مذاکرات است و هر دو نیز بر آن تاکید میکنند بهویژه ایالاتمتحده به رهبری دونالد ترامپ از آنجا که میدانند هزینه اتخاذ هر راهبردی بهجز راهبرد مذاکراتی کنونی، بسیار سنگین خواهد بود و در عین حال، هیچ ضمانتی نیز در دست ندارند که در صورت پرداخت این هزینه گزاف، الزاما به نتایج موردنظرشان دست خواهند یافت، هیچ تمایلی به تغییر راهبرد کلان خود مبنیبر پافشاری بر مسیر دیپلماسی و حل مشکلات از طریق مذاکره ندارند. دونالد ترامپ علاوهبر این، بهخوبی نسبتبه جزئیات موضع ایران در این رابطه آگاهی دارد و میداند که جمهوری اسلامی نیز از حداکثر توان خود برای حلوفصل مشکل با استفاده از همین راهبرد دیپلماتیک استفاده خواهد کرد. در مجموع به نظر میرسد جمهوری اسلامی نیز همچون ایالاتمتحده با جدیت حداکثری وارد مذاکرات شده و چنانکه در این مدت به دفعات شاهد بودیم، ایران آمادگی دارد که در حوزه نظارت بر فعالیتهای هستهای، امتیازهایی را به طرف مقابل بدهد. مقامهای ایرانی در این مدت به دفعات تاکید کردهاند که مشکلی با راستیآزمایی چگونگی فعالیتهای هستهای خود ندارند و از انعطاف کافی برای دستیابی به توافق نیز برخوردارند. نکته مهم دیگری که بهویژه وقتی مذاکرات کنونی را با مذاکرات برجام مقایسه میکنیم، آشکارا به چشم میآید، استقبال تهران نسبتبه همکاری اقتصادی با واشنگتن
است. این درحالی است که به نظر میرسد این گزاره، بهنحوی ناظر بر انتقادهایی است که ترامپ در دور نخست ریاستجمهوری خود، نسبتبه برجام وارد میکرد. احتمالا به یاد داریم که ترامپ در آن دوران، به دفعات این موضع را مطرح میکرد که ایالاتمتحده امتیازهای فراوانی به ایران داده اما هیچ سهم و بهره مشخصی از توافق به دست نیاورده است. این در شرایطی است که در حال حاضر، اوضاع آشکارا متفاوت بوده و ایران چنانکه به دفعات اعلام کرده، با سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی در حوزههای گوناگون حتی در حوزههای حساسی همچون نفت و پتروشیمی مخالفت ندارد و به نظر میرسد این محرک اقتصادی نیز در ترغیب بیش از پیش ترامپ برای حضور پای میز مذاکرات موثر بوده است.
سرانجام باید به این نکته اشاره کنیم درصورتی که پس از این وقفه چند روزه، طرفین بار دیگر به میز مذاکره بازگردند عملا به معنای آن خواهد بود که دستکم چند گام بعدی مذاکره نیز با حداقل چالش طی خواهد شد؛ چه آنکه هماکنون طرفین نسبتبه خطوط قرمز یکدیگر و بیشینه و کمینه آنچه در مذاکرات میخواهند و آنچه حاضرند برای دستیابی به اهداف و خواستههایشان بپردازند، واقفند و درنتیجه بازگشتشان به میز مذاکرات پس از این وقفه کنونی، بهمعنای پذیرش کلیات خواستههای طرف مقابل است.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 چشمانداز مذاکرات ایران و آمریکا
✍️ علیرضا سلطانی
دور جدید مذاکرات ایران و آمریکا موسوم به دیپلماسی شنبه بعد از ۳هفته برگزاری متوالی و منظم، متوقف شد.
این توقف اگرچه بر خلاف انتظار افکار عمومی مبنی بر سیر متوالی و روبه پیشرفت گفتوگوها بود، اما بروز آن برای چنین سطحی از مذاکرات و بالابودن درجه پیچیدگی ابعاد و زوایای آن و مهمتر عوامل مستقیم و غیرمستقیم دخیل در آن چه در روند مذاکرات و چه در فرآیند اجرای توافق احتمالی به خصوص در درون دستگاه سیاستگذاری آمریکا امری طبیعی است.
ترامپ هرچند به لحاظ سبک مدیریتی و رفتار شخصی، بر سرعت و قطعیت مذاکره و توافق با ایران تاکید دارد، اما واقعیت این است که شخص ترامپ با اختیارات گستردهای که در اختیار دارد باید به توافقی با ایران برسد که بتواند در داخل آمریکا بر اجرای آن اجماع ایجاد کند. مساله اصلی ترامپ درمورد مذاکره و توافق با ایران در شرایط کنونی نه ایران بلکه ساختار سیاسی و تصمیمگیری آمریکا است که باید با ترامپ در این ماجرا همراهی کند.
دراین زمینه ترامپ بر خلاف ایران با ۲معضل اساسی مواجه است؛ معضل اول وجود دیدگاههای مختلف و بعضا متضاد قدرتمند در دستگاه سیاستگذاری آمریکا نسبت به ایران اعم از دولت آمریکا، کنگره و نیروها و عناصر پنهان است که هرچند در حال حاضر نمود کمی دارد، اما در آینده با پیشرفت مذاکرات بیشتر خودنمایی میکند. این دیدگاهها تحت تاثیر مخاصمه ۴۰ساله ایران و آمریکا به یک مساله مهم و حیثیتی تبدیل شده و بهطور طبیعی نزدیک شدن دیدگاهها به دلایل مختلف سیاسی، امنیتی، ایدئولوژیک و حتی اقتصادی، روندی سخت و پیچیده است. وزنکشیها و بدهبستانهای سیاسی در دستگاه حاکمه آمریکا بر سر ایران در کنار دیگر مسائل مانند روسیه و اوکراین و جنگ تعرفهها بسیار بالاست و ترامپ با همه جسارت و قاطعیتی که از آن برخوردار است به راحتی نمیتواند این مسائل را بهطور همزمان حل و فصل کند. در این زمینه به تحرکات گسترده نتانیاهو که از نفوذ خوبی در دستگاه سیاستگذاری آمریکا نیز برخوردار است نیز باید اشاره کرد. نتانیاهو که در حال حاضر امکان نفوذ به دستگاه فکری ترامپ و همراه ساختن او را با خود در قبال ایران ندارد، سعی دارد با اعمال نفوذ بر نزدیکان ترامپ اهداف خود را دنبال کند که البته تاکنون توفیقی نداشته است. مواضع محتاطانه ترامپ در جریان مذاکرات هم نشان از سختی مسیر وی برای ایجاد اجماع نسبی در این زمینه دارد. وی در عین اینکه بر برچیدن کامل غنیسازی در ایران تاکید دارد (با هدف جذب جریان سخت ضد ایرانی در آمریکا)، با این وجود با هدف نگه داشتن ایران در میز مذکرات از امکان تعامل با ایران در پذیرش حداقل غنیسازی سخن میگوید. سخنان اخیر ترامپ در این راستا ارزیابی میشود.
معضل دوم که باز به نوعی ترامپ را در مساله مذاکره و توافق احتمالی با چالش مواجه کرده است، پیچیدگی و گستردگی تحریمهای اقتصادی علیه ایران است. تحریمها روی دوم سکه مذاکرات ایران و آمریکاست. روی نخست مذاکرات اگرچه مساله اصلی است و راه را برای مذاکره روی تحریمها باز میکند؛ اما واقعیت این است که ایران و آمریکا سریعتر و بیدردسرتر بر سر موضوع هستهای به توافق میرسند. آنچه سخت به نظر میرسد روند رفع تحریمهای اقتصادی آمریکا است که با توجه به ساختار پیچیده تحریمها، رفع آنها مستلزم ایجاد یک اجماع و هماهنگی در دستگاه حاکمه آمریکا بهخصوص همراهی کنگره آمریکا است. ترامپ برای هر دو معضل در دستگاه سیاستگذاری آمریکا باید بجنگد و هزینه بدهد. بهطور قطع با توجه به این موضوع که اصولا ترامپ به دنبال جنگ با ایران نیست و عدم رسیدن به توافق، احتمال درگیر شدن با ایران را تا حد زیادی تقویت میکند؛ لذا بهصورت مطمئن ترامپ تلاش خواهد کرد اجماع نسبی در دستگاه حاکمه ایجاد کند؛ هرچند این تلاش نمیتواند طولانی باشد و ترامپ باید تا قبل از انتخابات۲۰۲۶ کنگره و احتمال تغییر ترکیب مجلس نمایندگان و سنا به نفع دموکراتها حداقل وضعیت ایران و روسیه و اوکراین را تثبیت کند. از این منظر اما واقعیت این است که دست ترامپ و مذاکرهکنندگان آمریکایی برای رسیدن به توافق به هر قیمتی با ایران باز نیست. ترامپ باید توافقی با ایران را امضا کند که بتواند آن را مشخصا در حوزه رفع تحریمهای ایران اجرایی کند. بنابراین توافق بر سر رفع تحریمها سخت و شاید زمانبر باشد. این مساله حتما باید از سوی مذاکرهکنندگان ایرانی مورد نظر قرار گیرد و محدودیتهای موجود بر سر رفع تحریمها در آمریکا را بهصورت واقعبینانه ارزیابی کنند و به موضوع بهصورت صفر و صدی نگاه نکنند. هرچند به نظر میرسد توافق احتمالی ایران و آمریکا، در نهایت توافقی خواهد بود که رضایت دو طرف را دربر خواهد داشت و بدون این رضایت، اصولا توافقی صورت نخواهد گرفت.
مذاکرات ایران و آمریکا با پذیرش مسوولیت مشاور امنیت ملی کاخ سفید توسط وزیر امور خارجه بار دیگر در آینده نزدیک از سر گرفته خواهد شد. تغییر زودهنگام والتز مشاور امنیت ملی کاخ سفید که بیارتباط با مذاکرات ایران و آمریکا نیست، تقویت کننده روند مذاکرات ایران و آمریکا به لحاظ لجستیکی در تیم مذاکرهکننده آمریکایی است. از طرف دیگر ورود دوطرف به مسائل جزئی، سختی و پیچیدگی مذاکرات را عیان کرد و طرفین بهطور طبیعی راههای مختلف را برای رسیدن توافق باید بررسی و پیشبینی کنند. ناتوانی ترامپ در پایان دادن به جنگ اوکراین با وجود وعده تحقق آن در کمترین زمان، فرصت را برای به نتیجه رساندن مذاکرات با ایران تقویت کرده است. ترامپ ممکن است پای خود را به راحتی از جنگ اوکراین با عدم حمایتهای نظامی و اقتصادی بیرون بکشد، اما درمورد ایران ماجرا متفاوت است؛ چراکه عدم توافق، احتمالا بستر ورود آمریکای ترامپ را به جنگ مستقیم هموار میکند؛ مسالهای که برای ترامپ به نوعی خط قرمز است. مذاکرات جدید نوسانات زیادی به لحاظ پیچیدگی موضوعات و مسائل در پی دارد. کوتاه کردن روند مذاکرات و فعال شدن گروههای کارشناسی در این دور از مذاکرات به صلاح طرفین است که پیشبینی میشود این اتفاق صورت گیرد. با این حال باید گفت که بر خلاف انتظارات رایج، چشمانداز شفافی از روند و کم نوسانی برای مذاکرات قابل تصور نیست؛ هرچند بروز اختلافات میتواند شفافتر و آشکارتر شود.
🔻روزنامه کیهان
📍 چند و چون اختلافات داخلی آمریکا درباره ایران
✍️ سعدالله زارعی
ظاهراً «مذاکره با ایران» به یک موضوع اختلافی در هیئت حاکمه آمریکا تبدیل شده و نوساناتی در این موضوع پدید آورده است. اقدامات جدید تحریمی علیه ایران از سوی کنگره و وزارت خزانهداری آمریکا و اختلافات میان وزارتخانههای دفاع و امور خارجه و مباحث جاری میان آنان و «ویتکاف» بهعنوان نماینده ویژه ترامپ در امور غرب آسیا و رئیس تیم مذاکرهکننده با ایران و علاوهبر اینها اظهارات پرنوسان مقامات ارشد آمریکا درباره برنامه هستهای و سایر موضوعات مرتبط با ایران، این اختلافات را بازتاب میدهد. چرا این اختلافات وجود دارند؟ دامنه آن چیست؟ و چه تأثیری روی ایران دارند؟
۱ـ اول از همه خود موضوع مذاکره با ایران یک مسئله اختلافی در آمریکاست. عدهای از سیاستمداران آمریکایی از جمله مقامات کنونی وزارت دفاع معتقدند مذاکره با ایران در نهایت به نفع ایران تمام میشود و عایدات دولت آمریکا از آن ناچیز خواهد بود چرا که ایران فقط درخصوص موضوع هستهای آماده مذاکره میباشد و این در حالی است که حق غنیسازی ایران، بدیهیتر از آن است که بتوان آن را با چالش اساسی درازمدت مواجه کرد و از سوی دیگر اصل حق غنیسازی ایران را بعضی از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل پذیرفتهاند و وقتی اصل غنیسازی ایران در سطح بینالمللی پذیرفته شده باشد، میدان چالش با آن بسیار تنگ خواهد بود. بر این اساس بخش وسیعی از نهادهای آمریکا معتقدند از مذاکرات هستهای با ایران، نتیجه قابل توجهی به دست نمیآید و این ایران است که در نهایت با فرسایشی کردن موضوع، بالاخره حق خود و حرف خود را به کرسی مینشاند.
در مقابل اعضای این گروه که کم هم نیستند، عدهای دیگر معتقدند مذاکره هستهای در واقع وادار کردن ایران به قبول داوری آمریکا در این موضوع است. اگر ایران در بحث هستهای بپذیرد که موضع آمریکا فصلالخطاب است، این پذیرش با تمهیدات بعدی به سایر موضوعات از جمله قدرت نظامی و نفوذ منطقهای ایران تعمیم پیدا میکند. اینها نوعاً از ادبیات تهاجمی «مسئول همه حوادث ناخوشایند ایران است» استفاده میکنند تا تصویری از یک واحد اخلالگر را به ثبت برسانند و پس از آن دیگران را به ورود در فرآیند مذاکراتی مدنظر کاخ سفید ترغیب نمایند. اما اینها نیز خود به دو دسته بزرگ تقسیم میشوند، گروهی از آنان معتقدند ایران در شرایطی که احساس ضعف کند به مذاکره تن میدهد و وقتی تن داد میتوان او را به دورهای مذاکرات پیاپی پیرامون موضوعات مختلف وادار نمود ولی اگر این احساس در ایران نباشد و یا دوره ضعف آن به پایان برسد، یا وضع آن بهطور نسبی بهبود یابد، آنگاه دیگر مذاکره را جدی نمیگیرد و سرسختانه مقاومت خواهد کرد. این گروه با اشاره اغراقآمیز به وقایع حدود یک سال اخیر معتقدند الان زمان مذاکره با ایران است و میتوان بدون آنکه امتیازی به ایران داد از آن امتیازات بزرگی گرفت. مقامات کنونی سازمان سیا در این طیف جای میگیرند.
اما در مقابل، دسته دیگری هم هستند که معتقدند ایران ضعیف نشده و ضربه به واحدهای مقاومت منطقهای تأثیری بر قدرت ذاتی ایران نداشته است و لذا نمیتوان بدون ایجاد شرایط نسبتاً متوازن، از ایران چیزی گرفت. به نظر میآید تئوریپردازان مؤثری مثل «جان مرشایمر» فیلسوف سیاسی دانشگاههای آمریکا و خود دونالد ترامپ و ویتکاف در این دسته قرار میگیرند. این دسته معتقدند شرایط کنونی برای ایجاد یک توافق مناسب است و ممکن است زمان به نفع ایران پیش برود و دستیابی به توافق را سختتر کند.
چند روز پیش پسر ترامپ طی توئیتی بخشهایی از مقامات حزب جمهوریخواه را متهم کرد که «استیو ویتکاف» را تضعیف کرده و در حال تخریب دستور کار سیاست خارجی ترامپ میباشند. نشریه «واشنگتن اگزمینر» نیز چند روز پیش در گزارشی نوشت، ایپک (کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل) کمپین جدیدی برای تأثیرگذاری بر مذاکرات میان ویتکاف و عراقچی تشکیل دادهاند. این گروه بر اینکه ایران غیرقابل اعتماد است، تأکید کرده و خواستار برچیدن کامل برنامه هستهای ایران هستند در مقابل این گروه، مرشایمر استدلال میکند که ایپک جنگ با ایران را طلب میکند حتی اگر پای غنیسازی اورانیوم در ایران در میان نباشد و این در حالی است که ترامپ میداند که جنگ با ایران به نفع آمریکا نخواهد بود.
این موارد ابعاد اختلافات در هیئت حاکمه آمریکا درباره ایران و درباره مذاکرات جاری میان دو کشور را نشان میدهد. این اختلافات ناشی از چیست؟
۲ـ واقعیت ایران را از حیث قدرت داخلی و اثرگذاری منطقهای و نقشآفرینی بینالمللی آن نمیتوان تغییر داد. این واقعیات هستند که سرنوشت هر چالشی با ایران را مشخص میکنند. البته در دل بحث قدرت داخلی ایران، یک حقیقت مهم دیگر هم وجود دارد و آن تصور هیئت حاکمه جمهوری اسلامی از قدرت ایران است. به نظر میآید در وضع کنونی ـ برخلاف دوره روحانی ـ این باور عمیقاً وجود دارد که ایران قدرتمند است و میتواند حقوق و منافع خود را حتی در محیط
پُرچالش تأمین نماید در حالی که اگر این نگاه نبود و کشور در اداره افرادی نظیر حسن روحانی و محمدجواد ظریف قرار داشت، ایران قدرتمند، ضعیف ارزیابی میشد و نتیجاً آماده واگذاری امتیازات بزرگ بود. خب این دوره سپری شده و آمریکا این را به خوبی میداند. کافی است ادبیات تیم مذاکرهکننده آمریکا در دوره روحانی را با ادبیات تیم آن در دوره کنونی مقایسه کنیم تا تفاوت دو نوع درک از موقعیت و قدرت ایران را متوجه شویم.
ایران از حیث داخلی در وضعیت منسجم، توانمند و هوشمند قرار دارد. جمهوری اسلامی پس از ۴۶ سال که با آمریکا در وضعیت تخاصمی قرار داشته، با حفظ مواضع خود و نیز با حفظ همه موقعیتهای فراداخلی که آمریکا آن را به مداخلات خارجی ایران تعبیر مینماید، در مذاکرات کنونی حضور پیدا کرده و حد و خط خود در مذاکرات را به روشنی بیان نموده و طرف مقابل را از اینکه بتواند این حد و خط را بشکند، دچار تردید کرده است. مذاکرات مقدمات دور سوم دقیقاً به دلیل پافشاری ایران بر حد و خط ترسیمی خود و کاهش امید آمریکا از تحمیل مدل خود به تعویق افتاد. آنچه در حدفاصل روی کارآمدن دوباره ترامپ و پایان مذاکرات مقدماتی دور دوم میان آمریکا و ایران گذشته، یک آئینه تمامنما از ایران قدرتمند و نیز تصویری از آمریکایی است که ناگزیر به توافق میباشد. این صحنه، در واقع قدرت داخلی ایران را به تصویر کشید. سفر خالد بن سلمان وزیر دفاع و ولیعهد محتمل عربستان به ایران و توافقات نظامی دو کشور، درخواست ملتمسانه گروسی به مشارکت ورزیدن در مذاکرات ایران و آمریکا و امتناع ایران از پذیرش آن، کنار گذاشته شدن اروپا از چرخه مذاکرات هستهای با ایران و در نتیجه از چرخه تحولات منطقهای و عقبنشینی تروئیکای اروپایی از شروط قبلی خود در مذاکره با ایران نشاندهنده آن است که در شرایط کنونی نمیتوان چیزی را به ایران تحمیل نمود.
نقشآفرینی منطقهای ایران هم که عدهای درصدد بودند بر آن خدشه وارد کنند و یا آن را مخدوش معرفی نمایند، چیزی نیست که دچار تزلزل شده باشد. ایران و عراق بهعنوان دو کشور همسایه و دارای پیوندهای عمیق مذهبی که با تهدیدات و نیز با فرصتهای مشترکی در منطقه پیرامونی خود مواجه میباشند و با وجود تزلزل در وضعیت آمریکا و ابهام در ادامه حضور نظامی آن در منطقه و با وجود جنایات فجیع رژیم اسرائیل علیه مردم فلسطین، لبنان و سوریه که قابل سرایت به عراق نیز میباشد، ضرورت پیوندهای سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی و... درک میکنند و اهمیت آن را صدچندان میدانند. بنابراین عراق حتی اگر وزیر خارجه ـ وابسته به حزب دموکرات کردستان آن ـ حرف دیگری بزند، عضوی از جبهه مقاومت است و در وضعیت پشتیبانی از آن قرار دارد. لبنان و فلسطین در وضعیتی هستند که نیاز آنان به مقاومت و نیز به سلاح مقاومت غیرقابل مناقشه است. حالا دشمن برای جا انداختن ادعاهای باطل خود،
هر روز یک خبری میسازد و چند روز دور آن میچرخد و دوباره خبری دیگر و چرخیدنی دیگر، اما واقعیت منطقه، واقعیت مقاومت است. آبهای منطقه از دریای سرخ تا اقیانوس هند و از خلیجفارس تا دریای مدیترانه و تا زمینهای حدفاصل آنان در کنترل مقاومت است و طی یک سال گذشته هیچ تغییری در این معادله ایجاد نشده است. این چیزی نیست که آمریکا بتواند آن را نادیده بگیرد کمااینکه همین دو روز پیش یک مقام ارشد پنتاگون از یمنیها خواست مذاکره با آمریکا را برای رفع وضعیت کنونی بپذیرند. این همان یمنیهایی هستند که همین دو ماه پیش دوباره در لیست سیاه آمریکا قرار گرفتند! اینها همان یمنیهایی هستند که در فاصله اول بهمن ماه سال قبل تاکنون حدود ۷۰۰ بار مورد بمباران شدید هواپیماهای بسیار پیشرفته آمریکا واقع شدهاند. حالا ارتش آمریکا بعد از سه ماه و نیم بمباران یمن از رهبران انصار میخواهد بهصورت مسالمتآمیز رویه کنونی را کنار بگذارند. پس هم مقاومت و هم اقتدار ایران در این جبهه وجود دارد. کما اینکه در سطح بینالمللی هم جایگاه ایران در معادلات کلان قابل چشمپوشی نیست. روابط مستقیم و فعال رهبران ارشد ایران، روسیه و چین نشان میدهد، ایران در روند تحولات کلان بینالملل حضور دارد و چه دولتی است که با این افق نخواهد از طریق گفتوگو و مذاکره به توافقی با ایران دست پیدا کند.
آمریکاییها در این میان بهشدت بیاعتبار هستند چرا که تجربه پر از عهدشکنی را از خود بر جای گذاشته و باید در درستی نیات آنان به شدت تردید کرد، اما رفتار مزورانه به این معنا نیست که آمریکا در وضعیت کنونی ناگزیر به دادن امتیازات نباشد. این امتیازدهی برای دولت آمریکا یک انتخاب نیست وقایع و حقیقت منطقه بر آن تحمیل کرده است. تیم مذاکرهکننده ایرانی که تاکنون هوشمندی خوبی را با تأسی به رهنمودهای رهبری و حد و خط ترسیم شده، از خود نشان داده است، سه نکته را در مذاکرات مدنظر دارد؛ اولاً میداند ایران به واقع قدرتمند است و هیچ خللی بر قدرت آن وارد نشده است ثانیاً میداند آمریکاییها به توافق احتیاج دارند و باید برای رفع این احتیاج امتیاز بدهند و ثالثاً میداند در مذاکرات سیاسی تأخیر یا تعجیل مفید نیست.
🔻روزنامه ابتکار
📍 ایران و آمریکا؛ مذاکره با طعم شکلات تلخ
✍️ شهاب زمانی
شکلات تلخ، هرچند خالص ترین، بهترین و پرفایده ترین نوع شکلات برای سلامتی فرد است، با این حال برخی به دلیل طعم تلخ و قیمت آن، با اکرا تمایلی نسبت به آن نشان می دهند، مگر اینکه در شرایط خاصی باشند؛ اما به نظر می رسد، مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا، با میانجی گری سلطان نشین عمان نیز، با تلخی و «هزینه بر» بودن آن برای برخی از گروهها در دو کشور، تا حدودی با آن مطابقت دارد.
نزدیک به نیم قرن منازعه و مجادله بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا، در دولت های مختلف دو طرف، چنان دیوار بی اعتمادی و سوء ظن دو کشور نسبت به یکدیگر را، بلند و قطور نموده، که شاید از نظر برخی، ایجاد هرگونه رخنه و گسستی در آن، سخت به نظر برسد؛ اما جهان امروز، وضعیت شکننده ای دارد و صلح بین المللی، در ضعیف ترین موقعیت خود، طی چند دهه گذشته قرار دارد؛ جنگ روسیه علیه اوکراین از یک سو (با از دست رفتن حدود ۲٠ درصد خاک اوکراین)، بحران سوریه از ۲٠۱۱ تاکنون و وضعیت اسفبار فلسطینیان در نوار غزه و مرگ بیش از ۵٠ هزار نفر غیر نظامی، جایی برای وقوع و تحمیل بحرانی جدید و گسترده را، به جامعه جهانی ندارد!
تجربه چند دهه بشر، بیانگر آن است که، کلمات به اندازه سلاحها، ولی بهتر و کم هزینه تر، مسیر تاریخ بشر را تغییر و شکل دادهاند؛ برای جلوگیری از جنگ و کمک به حل اختلافات، دیپلماسی در عصر مدرن پیروزیهای بزرگی را رقم زده است و می تواند از شکستن «جام صلح»، جلوگیری نماید؛ حل بحران موشکی کوبا، جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، بحران پیچیده و نسل کشی در بالکان، پایان اشغال عراق و افغانستان و غیره، بیانگر ارجعیت دیپلماسی در پایان دادن به شرایط خطرناک و مخل صلح بین المللی است.
در همین رابطه، شرایط پیش از مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا نیز، می توانست منطقه خاورمیانه و جهان را، در وضعیت بحرانی و غیرقابل کنترلی قرار دهد(و همچنان نیز، احتمال آن وجود دارد)، که با مداخله کشورهای صلح طلب و توافق دو کشور، در مسیر گفت و گو قرار گرفت؛ اقدامی سازنده و رو به جلو، که با سه دور مذاکره غیر مستقیم دو کشور و اظهارات مثبت مذاکره کنندگان، امید به حل و فصل اختلافات پیش روی دو کشور، افزایش یافته بود.
با این حال، تعویق دور چهارم مذاکرات، بیانگر رسیدن واشینگتن و تهران به مرحله گرفتن تصمیم های سختی است که، می تواند برای ادامه مذاکرات پیش رو و آینده روابط دو کشور، سرنوشت ساز باشد؛ اینکه، هر طرف چه چیزی را روی میز مذاکره دارد؟؛ و چه خطرات و موانعی برای موفقیت در پیش است؟ ؛ و چگونه می توان بر مسائل موجود غلبه نمود؟؛ نیازمند تحلیلی واقع بینانه و در مسیر دستیابی به توافقی مناسب و متناسب است، که به صداقت در مذاکره، عدم تلاش برای فریب طرف روبرو، حسن نیت و شراکت مطمئن برای مصالحه برد_برد نیاز دارد ؛ اما در این بین، مغایرت عملکرد هر یک از دو طرف با اظهارات نمایندگانشان، می تواند مذاکرات را در وضعیت بحرانی قرار دهد و نتیجه ای جز فروپاشی مذاکرات نخواهد داشت؛ آن چنان که، به نظر می رسد، دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا، در فضایی ناشی از سخنان و عملکردهای متناقض و درخواست های ناممکن، به تعویق افتاده است.
با این حال، در صورتی که عزم جدی دو کشور در مسیر پیش رو، از نیروها و کشورهای مداخله گر و مخالف، خود را مصون بدارند و از القائات آنها، تاثیر پذیر نباشند، به نظر می رسد تیم مذاکره کننده فعلی دو کشور، نتنها در بهترین حالت خود برای توافق، بلکه بیشترین شانس ممکن را، برای دستیابی به یک توافق جدی داشته باشد.
هرچند، به دلایل مختلف و بخصوص مدت طولانی منازعه و سوء ظن دو کشور به سیاست های یکدیگر، اختلاف سیاسیون و کانون های قدرت هریک، امری طبیعی خواهد بود؛ با این حال، مدیریت فضای عمومی و ممانعت از تشدید اختلافات پیش آمده، بخش مهمی از اقدامات نیروهای مصالحه جو در دو کشور خواهد بود، تا محرک مثبتی در جهت پیشبرد مذاکرات باشند. در این بین، خودداری از درخواست های غیر ممکن و پایان دهنده به مذاکرات، می تواند تداوم بخش آن و رسیدن به مصالحه ای برد_برد را، در کوتاه ترین زمان ممکن، موجب شود.
تاکید رئیس جمهور ایران، در صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای و اصرار رئیس جمهور آمریکا، مبنی بر نظامی نبودن فعالیت های هسته ای ایران، دو روی یک سکه هستند، که می توان با اعتمادسازی و ایجاد راهکارهایی همچون مشارکت و همکاری های هسته ای دو کشور در آینده ، تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی، گفت و گوهای هسته ای واشنگتن و تهران را نتیجه بخش و با رفع تحریم ها، به سرانجام درستی برساند؛ توافقی که بدون شک، نیازمند فضایی توام با احترام و حتی مراودات دوسویه شخصیت ها و گروههای علاقمند به بهبود فضای موجود بین دو کشور خواهد بود.
🔻روزنامه اعتماد
📍 پیشنهاد عملی برای حجاب
✍️ عباس عبدی
همانگونه که چند روز پیش نوشتم، درباره مساله پوشش زنان و پیامکهایی که در برخی شهرها ارسال شده، جلسهای در سطح روسای قوا و عوامل مرتبط در این زمینه در روز یکشنبه برگزار شده است. البته نمیدانم چرا خبر رسمی آن را منتشر نکردهاند، همین که در چنین سطحی درباره موضوعی گفتوگو میشود، باید مردم را در جریان قرار داد، به ویژه آنکه موضوع و مصوبات احتمالی آن مستقیما مرتبط با حقوق و تکالیف مردم است. همانطور که در یادداشت پیشین هم نوشتم، احتمال نمیدادم که به مصوبه روشن و قطعی در این باره برسند؛ شاید منتظر هستند که در این باره طرحی واقعی و عملی ارایه شود. در این یادداشت میکوشم که ایده پیشنهادی خودم را به روشنی ارایه کنم. پیش از آن متذکر شوم که طرح هر پیشنهادی برای موضوعات اجتماعی به معنای عقیده مطلوب و شخصی نیست. برای نمونه به صفت فردی موافق مجازات اعدام نیستم و حتی آن را در مجموع کارآمد هم نمیدانم و معتقدم با الزامات دنیای در حال پیشرفت ناسازگار است، ولی از موضع یک ناظر معتقدم که این عقیده با برداشت اکثریت جامعه هماهنگ نیست، لذا میتوانم نظرات خودم را در نقد اعدام بنویسم ولی اگر قرار باشد که از طرحی عملی دفاع کنم، بهطور قطع طرحی خواهد بود که تعداد زیادی از اعدامها را کم میکند، بدون اینکه کلیت آن را نفی کند. بنابراین درباره حجاب هم میتوان معتقد به حجاب کامل و اجباری بودن آن بود یا بر عکس میتوان به آزادی کامل پوشش معتقد بود، ولی در هر دو صورت بر اساس یک شیوه مشترک روی نکاتی توافق کرد و به ایده مورد قبول و اجرایی برای جامعه رسید. ایدهای که ملاحظات طرفین را تا حدی تامین کند و کمترین عوارض را داشته باشد. پیشنهاد من از چنین موضعی است. هنگامی که از باید و نباید اجتماعی سخن میگوییم، در واقع از جرم و ضمانت اجرای حکومت سخن میگوییم. اول باید بگوییم که چه فعل یا ترک فعلی را جرم میدانیم سپس تعیین شود که چه مجازاتی را برای آن در نظر میگیریم؟ این پاسخ باید پیش از پرداختن به مصادیق رفتاری باشد. اگر کسانی معتقدند که مبنای تعیین جرم باید شرع باشد، در این صورت در بهترین حالت باید همین تبصره ماده ۶۳۸ ق.م.ا. را اجرا کرد.گرچه معتقدم که این تبصره لزوما شرعی نیست، ولی فرض کنیم که هست؛ در این صورت اجرای آن هم نباید مندرآوردی و گزینشی باشد. باید شامل حال همه خاطیان بدون کم و کاست شود. گمان نمیکنم کسی را بیابید که معتقد باشد تبصره مزبور قابل اجراست. تاکنون هم هیچ وقت حتی بهطور نسبی و بر اساس نص قانون اجرا نشده است. به علاوه احکام شرعی و قطعی دیگری هم داریم که نظام سیاسی برای اجرا حتی نزدیک آنها هم نمیرود، نمونه آن نظام بانکی است. به هر حال باید مبنای دیگری جز این را برای تعیین جرم و مجازات یافت. در اینجا به تنها منطق مورد قبول یعنی فهم و عرف جامعه میرسیم. عرفی که در حال تحول هم هست. قبلا به گونهای بوده امروز هم به گونه دیگری است، فردا هم تغییر خواهد کرد. نکته دیگری که خیلی مهم است، شفافیت کامل در مصوبه و فرآیند آن و نیز در مرحله اجراست. امروز همه میدانند که قتل جرم است. مراحل رسیدگی آن کاملا روشن است و حکم نهایی هم اغلب مورد حمایت جامعه است. درباره پوشش هم باید همین گونه عمل شود. نکته سوم هم لزوم محدود بودن تعداد مرتکبین هر جرم است. نباید جرم را به گونهای تعریف کرد که روزانه هزاران و دهها هزار نفر را شامل و هزینه بسیار سنگینی برای کشف و مجازات آن تحمیل شود. اگر این چند نکته در نظر گرفته شود، اجرای یک طرح پیمایشی و با نظارت علمی را برای سنجش نظر مردم پیشنهاد میکنم. هدف طرح این است که بداند مردم چه حد از پوشش را ناقض عفت عمومی و مستلزم مجازات و دخالت حکومت میدانند. برای این کار میتوان سنجش نظر مردم درباره یک طیف ده قسمتی را در قالب تصویر و براساس چارچوب پژوهشی مشترک و همزمان به سه موسسه بیطرف سفارش داد که در سراسر کشور اجرا کنند و پاسخ آنها را به عنوان نظرات مردم به رسمیت شناخت. این طیف میتواند از نداشتن روسری آغاز و تا شکلهای شدید برهنگی ادامه یابد و از مردم پرسیده شود که فارغ از موافقت یا مخالفت شما با این پوششها، کدامها را حق زنان میدانید که بدون هیچ مانع سیاسی و حقوقی در انظار عمومی ظاهر شوند و کدامها را باید منع و جرم تلقی کرد؟ پیشاپیش هم روشن باشد که معیار شناخته شدن یک رفتار به عنوان جرم چیست، به عبارت دیگر چند درصد مردم باید موافق شناخته شدن آن به عنوان جرم باشند تا بهطور رسمی نیز جرم اعلام شود.
برای نمونه میتوان چندین جرم را برشمرد و میزان موافقت مردم را با جرم بودن آنها سنجید و درکی از تصور مردم از جرم به دست آورد، ولی به نظرم میرسد که برای شناسایی یک فعل یا ترک فعل به عنوان جرم، حداقل باید ۶۵ تا ۷۰ درصد مردم آن را قاطعانه جرم بدانند. براساس نتایج این پیمایش میتوان فهمید که آیا مردم به حد کافی موافق مجرمانه تلقی کردن شکلی از پوشش هستند یا خیر؟ و اگر بلی حد متعارف چنین پوششی را حتی برحسب مناطق میتوان تعیین و بر همان اساس اطلاعرسانی دقیق کرد و مردم هم حقوق و تکالیف خود را بدانند و با عناصر مزاحم مواجه نشوند. به علاوه نباید تبعیض قائل شد. باید رسیدگیهای قضایی و روشنی داشت. مساله مهم ارجاع امر اجتماعی به خواست و اراده مردم است. این مساله یک گام که نه؛ بلکه ده گام به پیش است، حتی از اصل مساله حجاب نیز مهمتر است. این پیشنهاد را دولت میتواند انجام دهد و نتایج آن را برای اطلاع مردم و سیاستگذاری درست منتشر کند. باید فصلالخطاب بودن رای و نظر مردم را پذیرفت.
🔻روزنامه شرق
📍 ضرورت گشایش در مذاکرات
✍️ کوروش احمدی
دور چهارم مذاکرات که باید شنبه گذشته برگزار میشد و نشد، موجب غلیاناتی در ایران، آمریکا و منطقه شده است. اختلافهای داخلی در تیم ترامپ و مواضعی که در دور سوم به ایران اعلام شد، میتوانند دلایل اصلی تعویق باشند. منظور ترامپ از تکرار «ایران نباید بمب اتمی داشته باشد»، روشن نبود. برخی آن را به این معنا تفسیر میکردند که ایران میتواند یک «کشور در آستانه داشتن سلاح اتمی» باشد و امکانات ساخت بمب را داشته باشد، اما تصمیم برای ساخت آن را نگرفته باشد.
اما برخی دیگر موضع ترامپ را مترادف با توقف غنیسازی در ایران تفسیر میکردند و مدعی بودند که «ایران در آستانه» یا ادامه غنیسازی در ایران موجب تحریک دیگر کشورهای منطقه برای کسب موقعیتی مشابه میشود. در چنین بستری، سخنان وزیر خارجه ترامپ که بعد از مایک والتز با حفظ سمت، مشاور امنیت ملی ترامپ نیز شده است و در نهایت سخنان خود ترامپ در روز یکشنبه را شاید بتوان ختم اختلافها در داخل دولت او بهشمار آورد. ترامپ در سخنان جدیدش از «جمعکردن کامل برنامه هستهای ایران بهعنوان تنها راهحلی که خواهد پذیرفت»، گفت.
این سخنان و اعلام برخی تحریمهای جدید نفتی و پتروشیمی قبل از آن، شرایط جدیدی را ایجاد کرده است. سخن دیگر ترامپ مبنی بر اینکه «کشوری که با ایران تجارت کند نمیتواند با آمریکا تجارت کند»، که معلوم نیست یک اشتباه لفظی است یا سیاستی جدید، بر غلظت این مواضع افزود. این موضعگیریها همزمان با تماسهای رهبران جمهوریخواه و مسیحیان تبشیری و دیگر حامیان ترامپ با او و بحثهایی درمورد اینکه توافق جدید نباید شبیه برجام ۹۴ باشد، مهم است. ترامپ همیشه بایدن و اوباما را متهم کرده که از طریق برجام و رفع تحریمها، به ایران امکان دادهاند تا پولدار شود و به «گروههای نیابتی» کمک کند. نگرانی ترامپ این است که به لحاظ سیاسی در برابر تشبیه یک توافق جدید احتمالی به برجام آسیبپذیر باشد.
در مقابل، هر راهحلی که هدفش اجتناب از چنین تشابهسازی باشد، با مواضع اولیه و اصولی ایران مثل ادامه غنیسازی و رفع تحریمها که دو پایه اصلی برجام ۹۴ هستند، برخورد پیدا میکند و ممکن است برای ایران غیرقابل قبول باشد. ورود اروپا به این معادله در جهت اعمال فشار به ایران نیز مهم است. تهدید وزیر خارجه فرانسه به اعمال تحریمهای اروپا که با برجام لغو شدند، در این رابطه است. جو اخیر در سطح برخی رسانههای ایران و معدودی از مسئولان مبنی بر اینکه اروپا دیگر بیاهمیت است، هم نادرست است و هم زیانبار. اقتصاد کل اروپا بزرگتر از اقتصاد آمریکاست.
تمدن اروپایی و قدرت رسانه و مدنی اروپا همچنان یکی از عناصر قدرت است. دو کشور اروپایی، هم هستهای هستند و هم عضو دائم شورای امنیت. بهعلاوه، اروپا یکی از دو ستونی است که روسیه را در باتلاق اوکراین گیر انداخت و نشان داد که قدرت نظامی متعارف روسیه در حد یک قدرت متوسط منطقهای است. سالها در ایران برخی کوشیدند تا بر مبنای تصوری غلط، اروپا را در برابر آمریکا قرار دهند؛ اکنون همان برخی بر مبنای همان تصورات غلط، تلاش دارند آمریکا را در برابر اروپا علم کنند. با وجود لفاظیهای سادهلوحانه ترامپ، وابستگی اروپا و آمریکا به هم ریشهدار است. مکانیسم ماشه در دست اروپا نیز تنها به این درد میخورد که اهرم فشاری علیه ایران باشد. چه اینکه این ماشه در صورت عدم توافق ایران و آمریکا قطعا چکانده میشود؛ چراکه مهمتر از احیای قطعنامههای قبلی، برای نگهداشتن ایران در دستور کار شورای امنیت ضروری است و در صورت توافق قطعا چکانده نخواهد شد. در نهایت، با توجه به سابقه حمایت سیاسی اروپا از ایران (نه اقتصادی که نمیتوانست) در جریان خروج ترامپ از برجام و خنثیکردن تلاش او برای چکاندن مکانیسم ماشه در اکتبر ۲۰۲۰، منافع ایران ایجاب میکند رابطه با اروپا که به خاطر قضیه اوکراین شدیدا لطمه خورده است، بازسازی شود.
لذا عدم ملاقات با اروپا در شنبه گذشته اقدام اشتباهی بود. به هر حال، روشن است که نیل به حداقلی از توافق برای ایران مهم و ضروری است. اگر احتمال برخورد نظامی جدی نباشد که هست، حداقل ایران در شرایطی نیست که بتواند یک «فشار حداکثری» سه، چهارساله را تحمل کند. همین نوسانات در نرخ ارز و شاخصهای بورس در واکنش به خبرهای مذاکرات، گویاست. صرفنظر از اینکه مذاکره در عمل به چه صورت پیش خواهد رفت، ایران نباید با تمرکز بر روی برخی امور غیرمهم و شکلی مانند غیرمستقیمبودن مذاکرات به آمریکا امکان دهد که تقصیر را گردن ایران بیندازد.
اقداماتی مانند اعلام مستقیمبودن مذاکرات، ملاقات علنی با ویتکاف در صورت انجام دور بعدی مذاکرات، دادن نوعی پاسخ به دعوت ترامپ به دیدار با مقامات ارشد ایران و تزریق قدری محتوا به اعلام آمادگی برای پذیرش سرمایه آمریکایی در ایران که مستلزم حداقلی از نمایندگی دیپلماتیک مثلا در سطح دفتر حفاظت منافع آمریکا در ایران است، حداقل میتواند در چشم داخل و خارج مانع از مقصر جلوهکردن ایران در صورت شکست مذاکرات شود. تحت برخی شرایط، تجربه موافقت ایران با تعلیق غنیسازی در ۱۳۸۲ در توافق با سه کشور اروپایی با هدف اعتمادسازی و ضمن تأکید بر حق ایران برای غنیسازی نیز ممکن است قابل بررسی باشد.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 جهش تولید مسکن با واگذاری زمین به مردم
✍️ فرشید ایلاتی
دولت نقش بسیار مهمی در تنظیم بازار مسکن برعهده دارد. دولت چهاردهم در راستای عمل به تعهد طرح نهضت ملی مسکن نباید به سمت بلند مرتبه سازی حرکت کند، زیرا علاوه بر اینکه تحویل واحدهای مسکونی زمانبر خواهد بود و از سوی دیگر اجرای این طرح سرمایه بیشتری از افقیسازی صرف خواهد کرد، به عبارت دیگر دولت با اعطای زمین به متقاضیان در روستاها و اعطای تسهیلات به آنها میتواند کمتر از یک سال مستأجران را صاحبخانه کند.
اگر بخواهیم موضوع مسکن را واکاوی کنیم باید به قیمت تمام شده زمین نگاه کنیم. اگر قیمت زمین را کم کنیم به طبع میتوانیم قیمت مسکن را هم کاهش دهیم. به دلایل زیادی در شهر تهران تراکم جمعیتی بسیار زیاد است.
مهمترین برنامهای که در این راستا باید اجرا شود، گسترش کوتاه مرتبه سازی است. خوشبختانه در برنامه هفتم توسعه حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد به ظرفیت سکونتگاهها در شهرها و روستاها افزوده خواهد شد.
بر این اساس توزیع عادلانه زمین اجرا میشود که باعث خواهد شد افرادی که به هر دلیلی نتوانستهاند از امکان زمین بهرهمند شوند،بتوانند با در اختیار گرفتن زمین ساخت تدریجی مسکن را پیش ببرند. بنابراین «جهش تولید با مشارکت مردم» یکی از شعارهای بسیار خوب است که بر اساس آن باید مردم در صحنه باشند. به این ترتیب میتوان به رفع معضل همیشگی مسکن در کشور امیدوار بود.
🔻روزنامه رسالت
📍 بایستههای تحقق سرمایهگذاری برای تولید
✍️ محمد ناظمی اردکانی
مقام معظم رهبری، سال ۱۴۰۴ را سال سرمایهگذاری برای تولید نامگذاری نمودند. شعار سال در واقع یک راهبرد است که توسط رهبری نظام تعیین میگردد تا مسئولان کشور حول محوریت آن متمرکز شده و کلیه جهت گیریها را به سمت آن ببرند و سه قوه و ارکان نظام حکمرانی هماهنگ شوند و همافزا عمل کنند.
هر چند شعار امسال مانند سالهای گذشته جنبه اقتصادی دارد، اما به منزله آن نیست که صرفاً مسئولین اقتصادی میبایستی بر اجرای آن همت گمارند.
بلکه سایر بخش ها اعم از عرصههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نیز لازم است برای تحقق شعار سال تلاش کنند.
۱ - تحقق شعار سال، عزم ملی میطلبد و در این ارتباط رسانه ملی نقش اول دارد منوط به اینکه کلیه شبکههای صدا و سیما درگیر این موضوع شوند و با ساخت برنامههای مختلف و متنوع و برگزاری گفت وگوهای دو و چندجانبه، شرایط اجرای فراگیر تحقق شعار سال را مهیا سازند تا جایی که، حداقل ۱۰ درصد برنامه شبکه های صدا و سیما به این موضوع اختصاص پیدا کند.
۲ - فعالین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در فضای مجازی با تولید محتواهای مناسب، مخاطبین خود را به این سمت جذب و تشویق نمایند و به این باور برسانند که برونرفت از چالشهای پیش روی نظام و عبور از سختی معیشت که دامنگیر عموم جامعه شده است سرمایهگذاری در عرصه تولید میباشد. از طرفی، رسانه ملی و فضای مجازی تحقق شعار سال را به یک پیمایش و مطالبه ملی تبدیل نموده از دستگاههای ذیربط اجرای آن را درخواست نمایند. بدیهی است تولید محتوای فاخر در چارچوب شعارسال میتواند عامل موفقیت رسانه ملی و فضای مجازی در بستر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه در آفرینش عزم ملی باشد.
۳- در مسیر افزایش سرمایهگذاری برای تولید، موانعی وجود دارد که میبایستی به دقت و با مطالعه کارشناسی شناسایی و مرتفع گردد که به اجمال با نگاه تبیینی اشاره میشود.
-با جدیت تمام همه ساز و کارهای ثبات اقتصادی از جمله کاهش نرخ تورم و حفظ ارزش پول ملی به کار بسته شود.
-حجم بالای نقدینگی کشور به سمت تولید سوق داده شود. در این ارتباط لازم است نظامهای تشویقی و تسهیلگری به کار گرفته شود. نظام پولی و بانکی، نظام مالیاتی، نظام بازرگانی به ویژه موضوع تعیین تعرفه این نظامها به نفع تولید اصلاح شود.
- برای جلب سرمایههای کوچک، بهترین ساختار تجربه شده، بخش تعاون است، در این خصوص میبایستی وزارت تعاون, کار و رفاه اجتماعی تلاشی مضاعف را عهدهدار شوند.
- ۱۰ شاخص فضای کسب و کار اصلاح یابد، همانند شاخص ثبت فعالیت و صدور پروانه کسب و کار که در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفت.
- دولت برای میدان دادن به بخش خصوصی لازم است شرکتهای کوچک و بزرگ دولتی را که در اختیار دارد واگذار نماید.
- با حمایت از بخش خصوصی از ظرفیت اتاقهای تعاون، اصناف، صنایع، معادن و بازرگانی بیشتر استفاده نماید.
- اتاقهای سه گانه با حضور اتحادیههای مختلف تولید، توزیع و عرضه، نشستهای هماندیشی در سطح ملی و استانی برای تحقق شعار سال برگزار نمایند.
۴- سازمان برنامه و بودجه با کمی کردن افزایش سرمایهگذاری به میزان حداقل ۲۰ درصد، هدف گذاری نماید. بنابراین اعلام نماید که میزان سرمایهگذاری در سال ۱۴۰۳ در بخشهای مختلف چه میزان بوده است و در سال ۱۴۰۴ سهم سرمایه گذاری با هدف افزایش ۲۰ درصد در بخشهای مختلف اعم از کشاورزی، صنعت، معدن، تجارت و خدمات چه میزان باید باشد و در پایان سال این هدف گذاری را مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفته و اعلام عمومی شود.
انتظار میرود نقشه راه افزایش سرمایه گذاری در بخش تولید، در نشست سران سه قوه به تصویب رسیده و در پایان سال ۱۴۰۴ شاهد تحول و پیشرفت و رشد قابل قبول در اقتصاد ملی باشیم و بخش های مختلف پاسخگوی مطالبه مقام معظم رهبری باشند.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست