جمعه 23 آذر 1403 شمسی /12/13/2024 10:21:08 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 دورنمای آتش‌بس در منطقه
✍️ حسن بهشتی‌پور
احتمال دستیابی به آتش‌بس در منطقه میان اسراییل با فلسطین و لبنان تا چه اندازه جدی است؟ دورنمای مذاکرات ایران با امریکا و کشورهای اروپایی چه سمت و سویی دارد و آیا احتمال دستیابی به توافقی تازه بر سر مسائل هسته‌ای وجود دارد یا نه؟ نتیجه انتخابات امریکا تا چه اندازه در چشم‌انداز آینده منطقه تاثیرگذار است؟ این ابهامات و سایر پرسش‌هایی از این دست این روزها در فضای عمومی کشور تکرار می‌شود. به نظرم تا زمانی که بحران موجود در منطقه وجود داشته ‌باشد و تنش موجود در روابط ایران با اسراییل برطرف نشود، صحبت کردن در مورد مذاکرات آن‌هم مذاکرات هسته‌ای ایران و امریکا و غرب بسیار غیر‌واقع‌بینانه خواهد بود. البته ممکن است مذاکراتی به صورت غیرمستقیم میان ایران و امریکا برای مدیریت بحران وجود داشته باشد اما اینکه این مذاکرات منتج به نتایجی در حد و حدود رفع تحریم‌ها و افزایش ثبات منطقه‌ای شود بعید است. مذاکرات ایران و امریکا ذیل گزاره‌ای است که سیدعباس عراقچی از آن با عنوان مدیریت تنش با ایالات‌متحده امریکا نام برد. شرایط فعلی برای انجام مذاکرات هسته‌ای بعید است، چون فضاسازی رسانه‌ای در راستای این است که ایران قصد دارد ضربه متقابل را به اسراییل بزند و عملیات وعد صادق۳ را عملیاتی کند. مقامات عالیرتبه کشورمان هم بر این ضرورت تاکید کرده و انجام آن را محتمل دانسته‌اند.

در اینجا اگر مذاکراتی در جریان باشد اولا به صورت غیرمستقیم و در موضوع حل و فصل تنش در روابط منطقه‌ای است. در واقع دو طرف تلاش می‌کنند آتش‌بس را محقق کنند. در موضوع مسائل هسته‌ای باید منتظر روز سه‌شنبه و انتخابات امریکا ماند تا تعیین تکلیف شود از روز اول بهمن ماه چه کسی قرار است روی صندلی ریاست‌جمهوری در کاخ سفید بنشیند. متناسب با اینکه کامالا هریس یا دونالد ترامپ مسوولیت را به عهده بگیرند، قاعدتا در مورد مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم ایران با امریکا تصمیم‌گیری می‌شود، ضمن اینکه نتایج بحرانی که در خاورمیانه شاهد آن هستیم و غزه و لبنان و‌... را درگیر ساخته همچنین تنش در روابط ایران و امریکا برای دورنمای آینده و چشم‌اندازی که در روابط احتمالی می‌توان متصور شد اثرگذار خواهد بود. شخصا نفس برقرای آتش‌بس را در منطقه مثبت می‌دانم و معتقدم که یک ضرورت غیرقابل انکار است، اینکه غزه و حزب‌الله از دل این آتش‌بس بتوانند فرصتی برای بازپروری و بازیابی پیدا کنند و شرایط جدیدی را برای خود تعریف کنند، خوب است. این آتش‌بس فضای مطلوبی را برای حماس در غزه و حزب‌الله در لبنان و نهایتا مردمی ایجاد می‌کند که زیر فشار شدیدترین بمباران و تهاجم قرار دارند، اما از سوی دیگر بحث این است که آیا آتش‌بس به هر قیمتی کار مطلوبی است یا نه و آیا یک چنین آتش‌بسی در این شرایط صلح پایدار ایجاد می‌کند؟ روشن است که نتانیاهو فقط به فکر ادامه جنگ است. او به خوبی می‌داند که اتمام تنش به معنای پایان عمر سیاسی او هم محسوب می‌شود و باید پاسخگوی اتهاماتی باشد که علیه او مطرح شده است. او منتظر نتایج انتخابات امریکاست. اگر ترامپ انتخاب شود او با پشتوانه ترامپ راحت‌تر می‌تواند ایده‌های خود را دنبال کرده و سیاست تهاجمی مدنظر خود را اجرایی کند. فارغ از اینکه آیا آتش‌بس تاثیرات مثبتی دارد یا نه؟ باید دید دو طرف برای آتش‌بس چه شرایطی را تعیین کرده‌اند. براساس آخرین اخبار موجود، نتانیاهو حتی طرح ایالات‌متحده امریکا را نیز رد کرده است. طرحی که دستاوردهای بسیاری برای صهیونیست‌ها ایجاد می‌کرد و حزب‌الله با آن موافق نبود. زمانی می‌توان تحلیل‌های درستی داشت که شرایط دو طرف برای آتش‌بس مشخص شده باشد. اگر قرار باشد به صورت کلی صحبت کنیم، قطعا آتش‌بس به نفع حزب‌الله خواهد بود. همین امروز هم اگر آتش‌بس جاری شود، وضعیت نتانیاهو در داخل عرصه سیاسی اسراییل به‌هم ریخته خواهد شد. این موضوعی است که نتانیاهو از آن باخبر است و به همین دلیل هم رویکردهای تند و رادیکالی را درخصوص تحولات منطقه‌ای در پیش گرفته است.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 فرجام وعده رئیس‌‌‌جمهور
✍️ محمود نجفی‌عرب
از میان حکایات می‌توان به نکات قابل‌توجهی در مورد موقعیت امروز کشور رسید. یک مثل تاریخی از بهلول وجود دارد که چنین است: «می‌گویند روزی مردی به بهلول مراجعه و نکته‌ای به او بیان کرد
بهلول در پاسخ گفت: حرف شما درست است. چند ساعت بعد، مرد دیگری نزد او رفت و حرفی در خلاف جهت حرف نفر اول زد. بهلول به او هم گفت که حرف شما درست است.

چند ساعت بعد نفر سوم به او مراجعه کرد و حرفی برخلاف اظهارات دو نفر قبلی زد. بهلول به او هم گفت که حرفت درست است. مردی در نزدیکی او نشسته و شاهد تمام این ماجراها بود. با عصبانیت به بهلول اعتراض کرد که چرا حرف همه را تایید می‌کنی. بهلول در پاسخ به او گفت: این حرف هم درست است.» این مثل قدیمی، تشریح وضعیت امروز ماست.

بخش خصوصی به برخی موضوعات از جمله قیمت‌گذاری دستوری معترض است. دولت اعلام می‌کند شرایط کشور تحریمی و جنگی شده و در این وضعیت برای تنظیم بازار، از مکانیزم کنترل قیمت‌ها استفاده می‌کند. هردو حرف قابل درک است، اما باید توجه کرد که «همه حرف‌ها» مطلقا درست یا غلط نیست و گاهی راه‌حل‌های میانه و تفاهمی هم وجود دارد که از دل تعامل میان دولت و بخش خصوصی بیرون می‌آید. متاسفانه برخلاف تصور دولت‌ها، حتی در این شرایط سخت اقتصادی هم قیمت‌گذاری دستوری به مردم کمکی نمی‌کند.

قیمت‌گذاری دستوری، اقتصاد و تولید را در تنگنا قرار داده، اما متاسفانه تصور نادرستی در این خصوص در ذهن بخش مهمی از جامعه شکل گرفته است؛ زیرا ‌درصد زیادی از مردم فکر می‌کنند که قیمت‌گذاری دستوری به نفع آنهاست و با این کار در واقع جلوی رشد قیمت‌ها گرفته می‌شود؛ در حالی که این موضوع کاملا برعکس است و کسی نیست که بپرسد اگر قیمت‌گذاری دستوری قدرت داشت مقابل رشد بهای کالاها و خدمات بایستد، چرا کشور با تورم بالا دست به گریبان است و مصرف‌کننده باید کالای با کیفیت پایین را با قیمت بالا خریداری کند؟

اگر دولت از سیستم قیمت‌گذاری دستوری دست بردارد، مفهومش این نیست که قیمت‌ها بی‌محابا رشد می‌کنند. در پس یک اقتصاد سالم و رقابتی و بدون دخالت دولت، نظم بازار و نهایتا نظام عرضه و تقاضا قیمت‌ها را تعدیل می‌کند.
شهروندان باید نسبت به آسیب‌های قیمت‌گذاری و اقتصاد دستوری آگاه شوند و برای این کار باید فعالان اقتصادی و رسانه‌ها مردم را در این زمینه هوشیار کنند.

کشورهای اروپایی در سال ۱۹۷۰ قیمت‌گذاری دستوری را کنار گذاشتند؛ اتفاقی که به افزایش رقابت اقتصادی، کنترل تورم و بالارفتن بهره‌وری و بهبود کیفیت تولیدات صنعتی در این کشورها منجر شد.

به‌عنوان نمونه دیگر می‌توان به کشور کمونیستی چین اشاره کرد که از سال ۱۹۷۸ نظام اقتصاد دستوری را حذف کرد. این کشور بعد از مرگ مائو و روی کار آمدن دنگ شیائوپینگ تصمیم گرفت درها را به روی سرمایه‌گذاران خارجی باز کند و اینجا بود که برای رقابت‌پذیرکردن اقتصاد خود و بهبود کیفیت کالاها و تولیداتش و ایجاد فضایی برای جذب سرمایه‌گذاری (داخلی و خارجی) به اقتصاد و قیمت‌گذاری دستوری پایان داد و در این کشور اقتصاد بازار آزاد سوسیالیستی حاکم شد.

اقتصاد علم است و این گزاره ثابت شده است که هرچقدر بخش دولتی در نظام اقتصادی دخالت کند و بخواهد همه امور را تحت کنترل خود درآورد، به همان میزان ریسک سرمایه‌گذاری افزایش پیدا می‌کند و فساد و رانت گسترش می‌یابد. البته دولت تخصیص ارز ترجیحی و ارزان‌بودن انرژی را بهانه قیمت‌گذاری دستوری قرار داده است.

در شرایطی که فعالان اقتصادی و بخش خصوصی واقعی و همچنین نهادهای مرتبط با آنها مانند اتاق‌های بازرگانی به‌دفعات رسما اعلام کرده‌اند که ارز ترجیحی و چندنرخی بودن آن حذف شود، دولت در این خصوص مقاومت دارد که متاسفانه زمینه‌ساز رانت شده است.

در حال حاضر اقتصاد دستوری عملا انگیزه فعالان اقتصادی و تولیدی را در صنایعی مانند دارو، برق و انرژی، خودرو و فرآورده‌های لبنی از بین برده و تبعات این موضوع را هم می‌توان در کاهش علاقه به سرمایه‌گذاری و افت کیفیت بسیاری از کالاهای تولیدی مشاهده کرد. به‌عنوان نمونه می‌توان به ناترازی انرژی و کسری حدود ۱۸‌هزار مگاواتی برق در پیک مصرف اشاره کرد که حاصل مستقیم سیاستگذاری اشتباه قیمت‌گذاری دستوری است.

وقتی هزینه تولید برق چند برابر هزینه فروش آن باشد و دولت هم مابه‌التفاوت آن (یارانه انرژی) را به‌موقع به تولیدکننده پرداخت نکند و همزمان جلوی افزایش قیمت را هم بگیرد، آیا انگیزه جدیدی برای سرمایه‌گذاری و راه‌اندازی نیروگاه جدید به وجود می‌آید؟ اثرات این بحران را در صنعت خودرو، دارو و... هم می‌توان به‌وضوح دید؛ تا جایی که در اواخر مهرماه جمعی از فعالان اقتصادی و تشکل‌های حوزه دارو در اعتراض به قیمت‌گذاری دستوری هشدار دادند ادامه این مسیر می‌تواند موجب کمبود جدی برخی از داروها شود. چگونه ممکن است که هزینه‌های تولید، واردات مواد اولیه و... افزایش پیدا کند، ولی قیمت محصول رشد نداشته باشد یا رشد آن متناسب با افزایش هزینه‌ها نباشد؟ این منطقی و عقلانی است؟

در کنار همه اینها همزمان در موارد بسیاری رقابت ناعادلانه هم در اقتصاد کشور وجود دارد. به‌طور نمونه، در صنعت دارو دولت خود همزمان رگولاتور است، قیمت‌گذاری انجام می‌دهد و خریدار اصلی داروست؛ در این شرایط چگونه باید فعال بخش خصوصی با دولت رقابت کند؟

در جریان رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری، دکتر پزشکیان بر حذف قیمت‌گذاری دستوری تاکید و حتی اعلام کرد «مگر می‌شود وقتی قیمت نهایی یک محصول برای تولیدکننده ۱۰واحد (برای نمونه) تمام می‌شود، به او دستور بدهیم که با قیمت ۸واحد محصول خود را به فروش برساند؟» حالا بعد از گذشت سه‌ماه از شروع به کار دولت، فعالان اقتصادی و بخش خصوصی منتظرند تا رئیس‌جمهور وعده خود را عملی کند و در یک پروسه کوتاه و همزمان با آگاه‌سازی جامعه، به قیمت‌گذاری دستوری پایان دهد و اقتصاد را به ریل درست بازگرداند.


🔻روزنامه کیهان
📍 پدافند مجازی
✍️ عباس شمسعلی
امنیت لازمه پیشرفت جامعه و پیشبرد اهداف ترسیم شده در حوزه‌های مختلف است. اهمیت این گوهر ارزشمند تا جایی است که هیچ حکومت و دولت و مسئول عاقل و مدبری اجازه نمی‌دهد ذره‌ای خلل به امنیت جامعه و زندگی مردم وارد شود. این امنیت از نقطه صفر مرزی تا مرکز کشور و از شهرهای بزرگ تا روستاهای کوچک مورد تاکید و مراقبت است تا کسب و کار، زندگی، جان و مال و آسایش مردم و جامعه کمترین آسیبی از سوی مخلان امنیت نبیند. در مسیر تحقق این مهم، از یک‌سو قوانین بازدارنده و محکم تهیه و تصویب شده و از سوی دیگر به حافظان امنیت اجازه و امکانات اجرای قانون و تامین امنیت داده می‌شود. حفظ این امنیت و محافظت از جامعه و مردم در برابر مخلان امنیت آنچنان حیاتی و مهم است که حافظان امنیت تا پای جان در راه مبارزه با عوامل ناامنی ایستادگی می‌کنند و در کشورمان بارها شاهد رشادت‌ها و جانبازی جوانان مدافع امنیت بوده‌ایم.
رهبر انقلاب هفته گذشته در دیدار با خانواده‌ شهدای امنیت با تبیین اهمیت امنیت فرمودند: «هرجا امنیت و حافظان امنیت نباشند، شرارت هست؛ این قاعده کلّی است. لذاست که حوزه‌ مأموریت این جوانان عزیز ما که در بخش‌های مختلف امنیّت مشغول فعالیتند، بسیار وسیع است... یک نفر در مرز شرارت می‌کند، یکی در داخل خیابان شرارت می‌کند، یکی با راهزنی در خانه و مغازه‌ این و‌ آن شرارت می‌کند، یکی با شایعه‌پراکنی شرارت می‌کند، یکی با ارتکاب قتل شرارت می‌کند، یکی با قاچاق مواد مخدر شرارت می‌کند یا با قاچاق سلاح شرارت می‌کند؛ اینها همه شرارت است؛ هر کسی در مقابل هر کدام از این شقوق و امثال اینها بِایستد، عنوان «حافظ امنیّت» و «پاسدار امنیّت» بر او صادق است و این افتخار بزرگ شامل حال او است. در همه‌ این حوادث، این عزیزان هستند که سینه سپر می‌کنند و به پیشواز خطر می‌روند و کار می‌کنند.»
رشادت‌ها و ایستادگی نیروهای امنیتی و انتظامی کشورمان در برابر کسانی که به روش‌های مختلف قصد ناامن کردن مرزها یا داخل کشور را دارند باعث شده است به فضل الهی با همه تهدیدات و ویژگی‌های پیرامونی و انگیزه دشمن در ناامن ساختن کشور، ایران ما جزو امن‌ترین کشورها محسوب شود، نعمت بزرگی که دوست و دشمن به آن اذعان و اعتراف دارند.
اما در کنار امنیت به شکل معمول و ملموس، جنبه دیگری از امنیت در سال‌های اخیر بیش از پیش موضوعیت و جلوه پیدا کرده است که اهمیت آن از امنیت فیزیکی مرزها یا شهرها و معابر کمتر نیست. این جنبه مهم و زیربنایی امنیت، «امنیت روانی جامعه» است که به ویژه در سال‌های اخیر و گسترش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی بیشتر مورد تهدید قرار گرفته است.
گاه شایعه سازی‌ها در بستر مجازی در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و...، گاه انتشار ناقص یا اشتباه یک خبر یا تحلیل، گاه ترویج و القای حس ناامنی یا ناتوانی و بیچارگی، گاه دانسته یا ندانسته بازی در زمین دشمن در بستر مجازی و... می‌تواند برهم زننده امنیت روانی جامعه شود.
این موضوع مهم بارها مورد تذکر و تاکید رهبر انقلاب قرار گرفته است. ایشان در دیدار اخیر با خانواده شهدای امنیت نیز با تاکیدی بیشتر به مسئله امنیت روانی جامعه پرداخته و فرمودند: « یک نکته‌ مهم در باب امنیت مسئله‌ «امنیت روانی» جامعه است که کمتر به این توجّه می‌شود؛ امنیت روانی جامعه؛ یعنی دچار اضطراب نکردن مردم، دچار ترس و تردید نکردن مردم؛ این[طور] است دیگر؛ این خیلی مهم است. بعضی‌ها با خبری که می‌دهند، با تحلیلی که می‌کنند، با تفسیری که از وقایع می‌کنند، در مردم تردید ایجاد می‌کنند، ترس ایجاد می‌کنند؛ این از نظر خدای متعال مردود است؛ قرآن صریح است در این معنا؛ قرآن صریح در این معنا است: لَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی‌ قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفونَ فِی المَدینَة؛ «مرجفون» یعنی همین‌ها. «مرجفون» یعنی کسانی که در دل مردم اضطراب ایجاد می‌کنند، ترس ایجاد می‌کنند؛ اگر چنانچه این‌ها از این کارشان دست برندارند، خدای متعال به پیغمبر می‌فرماید: لَنُغریَنَّکَ بِهِم‌؛ تو را مأمور می‌کنیم که به سراغ اینها بروی و مجازاتشان کنی. این‌قدر این مسئله‌ امنیت روانی مهم است. مرجفون همان کسانی هستند که امنیت روانی جامعه را به هم می‌زنند، شایعه‌سازی می‌کنند؛ بعضی‌ها از روی غرض، از مسائل گوناگون تحلیل‌های غلط ارائه می‌دهند.»
این تاکید بر روی مجازات و تمشیت برهم‌زنندگان امنیت روانی جامعه در صورت دست بر نداشتن از این خطا، گواهی بر اهمیت موضوع و مطالبه‌ای از دستگاه‌های مرتبط قضائی و امنیتی و انتظامی است تا جدی‌تر از همیشه به این عرصه ورود پیدا کنند. همان‌طور که در برابر هر گونه تجاوز به حریم امنیت کشور از مرزها تا مناطق مختلف جای هیچ‌گونه تعلل و مماشات نیست؛ در حوزه امنیت روانی هم نمی‌توان و نباید ذره‌ای غفلت کرد. اگر در یک حادثه امنیتی در یک گوشه کشور با یک حوزه اثر محدود همه ظرفیت‌ها برای مقابله و خنثی کردن آن به میدان می‌آید، در حوزه تهدید امنیت روانی جامعه که مرز و محدوده نمی‌شناسد و گاه با یک شایعه یا دروغ یا تحلیل اشتباه بخش عمده‌ای از جامعه در شهرها و روستاها و مناطق مختلف دچار نگرانی و بار منفی روانی می‌شوند به مراتب باید جدی‌تر برخورد کرد. اگر در یک عملیات تروریستی یک تله انفجاری در یک نقطه کاشته می‌شود در حوزه امنیت روانی جامعه این تله آسیب رسان می‌تواند در ذهن و روح تک تک مردم کاشته شود.
البته وقتی از مقابله با مخلان امنیت روانی جامعه در فضای مجازی و البته رسانه‌ای سخن می‌گوییم این به معنی مخالفت با اظهار نظر و محدود کردن آزادی بیان در چارچوب قانون نیست؛ همچنان که بسیاری از افراد هم اکنون در فضای مجازی و رسانه‌های مختلف آزادانه اظهار نظر می‌کنند و حضور فعال و پررنگ دارند اما با رعایت قانون و پرهیز از آسیب به امنیت روانی مردم، بنابراین منظور برخورد با کسانی است که نه یک بار و اتفاقی و از روی ناآگاهی به انتشار مطلبی نادرست یا برهم زننده امنیت روانی جامعه اقدام می‌کنند که آنها نیز باید مورد تذکر و ارشاد قرار گیرند، بلکه منظور افرادی هستند که بارها و بارها با اظهار نظر نادرست، شایعه‌سازی، عبور از خط قرمزها و بازی در زمین دشمن به جنگ با امنیت روانی جامعه برخاسته‌اند. این افراد اگر دانسته در زمین دشمن بازی کنند که تکلیفشان معلوم است اما اگر ناخواسته در این مسیر قرار گرفته‌اند خود گواهی است بر صلاحیت نداشتن آنها برای حضور یا اظهار نظر در این فضا.
حال اگر غرض داشتن فردی یا صلاحیت نداشتن وی در فعالیت مجازی و فضای رسانه‌ای به اثبات برسد تکلیف چیست؟ در کجای دنیا با افرادی که عامدانه قصد ناامن کردن ذهن و روح و روان جامعه را دارند حتی کسانی که غیرعامدانه و از روی بی‌صلاحیتی چنین می‌کنند مماشات می‌شود؟ آیا کاری جز برخورد قانونی شدید و عبرت آموز با کسی که عامدانه قصد برهم زدن امنیت روانی جامعه و همراهی با دشمن را دارد می‌تواند برای حفظ این حوزه از امنیت مؤثر باشد؟
از سوی دیگر وقتی کسی غیرعامدانه یا بدون صلاحیت در فضای مجازی مخل امنیت روانی جامعه می‌شود، شایستگی این حضور آزادانه و کنترل نشده در این فضا را دارد؟ اگر کسی بدون گواهینامه و بدون صلاحیت و توانایی به رانندگی در سطح شهر و جاده بپردازد می‌توان با او مماشات کرد؟ حتی اگر کسی صلاحیت اولیه یا گواهینامه هم داشته باشد اما در رانندگی قوانین را رعایت نکند و باعث آسیب به مردم شود در صورت تکرار رفتار پرخطر می‌توان او را موقتاً یا برای همیشه از رانندگی محروم کرد.
مسئولان محترم قضائی از جمله ریاست محترم قوه قضائیه بارها از لزوم برخورد با برهم‌زنندگان امنیت روانی جامعه سخن گفته‌اند و طبق گزارش‌های در مواردی هم شاهد تشکیل پرونده برای این افراد بوده‌ایم، اما باید این برخوردها، بازدارنده و عبرت‌آموز باشد و به طور شفاف به اطلاع عموم رسیده شود و نباید دلخوش به تبیین کلامی مسئله باشیم. انتظار می‌رود با همان جدیت که با سارقان اموال مردم برخورد می‌شود با سارقان امنیت روانی و آرامش فکری آنها نیز برخورد شود. اگر با اخلالگران اقتصادی برخورد می‌شود باید با مخلان اقتصادی در فضای مجازی که با شایعه یا قیمت‌سازی ارز و طلا و مسکن و خودرو و ... باعث التهاب جامعه و نگرانی مردم می‌شوند هم برخورد کرد.
نکته مهم دیگر اینکه عده‌ای از افراد در فضای مجازی صرفاً به دنبال جلب توجه و مطرح کردن خود هستند و در این راه گاهی به بیان شایعات یا اظهار نظرهای ناقض امنیت روانی جامعه می‌پردازند. ضمن لزوم برخورد با این افراد که جامعه را بازیچه شهرت‌طلبی خود می‌کنند، مردم نیز باید با افزایش سواد رسانه‌ای خود از ضریب دادن به این افراد تشنه شهرت و باز نشر هر سخن و اظهارنظر سست و غیر واقعی بپرهیزند.
رهبر انقلاب در همین دیدار مذکور به بیان توصیه‌ای مهم پرداخته و گفتند: «این کسانی که با فضای مجازی ارتباط دارند، به این نکات توجّه کنند! همه‌چیز را ـ هر چه به ذهن انسان می‌رسد ـ در فضای مجازی نبایستی منتشر کرد؛ ملاحظه کنید اثرش چیست؛ ببینید روی مردم، روی فکر مردم، روی روحیه‌ مردم چه تأثیری می‌گذارد.»
ایشان در همین زمینه با طرح مطالبه‌ای مهم از مسئولان تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر در این حوزه فرمودند: «آن کسانی هم که درباره‌ فضای مجازی می‌خواهند تصمیم‌سازی کنند و تصمیم‌گیری کنند، به این بُعد قضیه توجه کنند. توجه کنند که چطور ممکن است در فضای مجازی، یک تحلیل غلط، یک خبر غلط، یک برداشت غلط از یک مسئله مردم را دچار اضطراب کند، دچار تردید کند، دچار ترس کند. اینها چیزهایی است که امنیت روانی جامعه را از بین می‌برد. در بحث امنیت، این مسئله‌ امنیّت روانی مهم است و مسئولان کشور همچنان که امنیت اجتماعی و امنیت کوچه و بازار و امنیت مرز و امنیت خانه‌های مردم را موظفند حفظ کنند، امنیت روانی مردم را هم موظفند حفظ کنند؛ این جزو وظایف آنها است.»
و همان‌طور که گفته شد؛ عده‌ای از مخلان امنیت روانی جامعه نه از روی اتفاق یا اشتباه بلکه به صورت هدفمند و طراحی شده مشغول این اختلال بوده و به عنوان سرباز مجازی دشمن راه نفوذ در ذهن و روح مردم و جامعه و ایجاد ناامنی مورد انتظار دشمن را در پیش گرفته‌اند. به عبارتی در ترکیبی با دشمن فضای مجازی رها شده می‌تواند عرصه نفوذ و تخریب دشمنان در ذهن و روان جامعه شود. نمونه بارز آن را در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ دیدیم.
این مهم در سخنان اخیر رهبر انقلاب هم مورد توجه قرار گرفت؛ ایشان فرمودند:«دشمنان هم از این استفاده می‌کنند. امروز، دشمنان ملت‌ها و کشورها که طمع می‌ورزند به منافع کشورهایی که می‌توانند طمع بورزند، فقط با سلاح گرم، با جنگ گرم و سخت وارد نمی‌شوند، با جنگ نرم وارد می‌شوند. یکی از بخش‌های جنگ نرم، همین ناایمن‌سازی روانی جامعه است؛ یکی هم این است. دیده‌اید دیگر؛ شما در این چند سال هم مشاهده کرده‌اید که چطور دشمنان از فضای مجازی استفاده کرده‌اند برای اینکه اغراض خودشان را پیش ببرند. باید به این معنا توجه بشود.»
سخن پایانی اینکه، وقتی پذیرفتیم امروز جنگ و رویارویی با دشمن تنها به زمین و دریا و آسمان محدود نمی‌شود و به موازات تلاش دشمن برای ایجاد ناامنی از راه نظامی یا حمله تروریستی و... نبردی پیچیده و مخرب در فضای مجازی هم بدون سر و صدا و دود و انفجار ظاهری در حال وقوع است، باید همان‌طور که می‌توانیم با به کارگیری پدافند قدرتمند و هوشیاری و رشادت، نیروهای نظامی دشمن را در تهاجم نظامی ناکام بگذاریم، در طراحی پدافند مجازی و ناکام گذاشتن دشمن در نفوذ و ایجاد ناامنی از این طریق هم هوشیار و جدی و توانمند باشیم. این مهم ورود جدی مسئولان مربوطه را می‌طلبد. از یک سو باید برای ارتقای سواد رسانه‌ای مردم تلاش کرد و از سوی دیگر با جدیت در قانونمند کردن فضای مجازی و حکمرانی معقول در این فضا همچون عرصه نظامی، راه نفوذ دشمن در این عرصه را هم بست.


🔻روزنامه همشهری
📍 وارونه‌نمایی اختلافات ایران و آمریکا
✍️ عباس سلیمی‌نمین
رهبرمعظم‌انقلاب در دیدار روز شنبه با هزاران نفر از دانش‌آموزان و دانشجویان به‌مناسبت یوم‌الله ۱۳آبان به موضوعی کلیدی درباره ریشه‌یابی اختلاف‌های ایران و آمریکا اشاره کردند که واکاوی آن، آشکارکننده بسیاری از حقایقی است که برخی درصدد وارونه‌نمایی آن هستند. تأکید حضرت‌آیت‌الله خامنه‌ای بر تلاش برخی «تاریخ‌نویسان منحرف» که می‌کوشند تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران را به‌عنوان مبدأ اختلاف‌های ۲کشور مطرح کنند، افشاکننده جریانی است که نادیده‌انگاری جنایت‌ها و خیانت‌های آمریکایی‌ها علیه ملت ایران را در دستورکار دارد. در این‌باره نکات مهمی قابل طرح است:
حقیقت این است که آمریکایی‌ها پس از کودتای ۲۸مردادماه۱۳۳۲ورود ویژه‌ای در سیاست ایران داشتند. پیش از این دوره، به‌ویژه در دوره پهلوی اول، آمریکایی‌ها نقش‌آفرینی ویژه‌ای در ایران نداشتند؛ چراکه انگلیسی‌ها و عوامل‌شان در ایران اجازه چنین امری را نمی‌دادند. درواقع انگلیسی‌ها در آن مقطع با حساسیت ویژه‌ای عدم‌نقش‌آفرینی آمریکایی‌ها را در ایران و به‌ویژه در عرصه قراردادهای نفتی پیگیری می‌کردند. با وجود این به‌دنبال کودتای ۲۸مردادماه ۱۳۳۲علیه دولت مصدق، آمریکایی‌ها به یکی از اصلی‌ترین بازیگران عرصه سیاست ایران تبدیل شدند.

نکته دیگری که باید به آن توجه داشت و در سخنان رهبرمعظم‌انقلاب نیز به آن اشاره شد، عملکرد آمریکایی‌ها در این دوره است. ورود آمریکایی‌ها به صحنه سیاست، اقتصاد و فرهنگ ایران که عمدتا پس از کودتای ۲۸مردادماه ۱۳۳۲شکل گرفت، به‌همراه نقش‌آفرینی ویژه انگلیسی‌ها و صهیونیست‌ها، زمینه‌ساز بروز نارضایتی‌های عمده‌ای در جامعه ایران شد. این مثلت شوم با اقدام‌ها و سیاست‌های خود در قبال ایران، صدای ملت ایران را درآورد؛ تا جایی که قشرهای مختلف جامعه دیگر تاب و تحمل سیاست‌های استعماری بیگانه به همراه استبداد داخلی را نداشتند و این روند در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲بهمن‌ماه ۱۳۵۷را به‌دنبال داشت.
دوران پس از کودتای ۲۸مردادماه ۱۳۳۲تا پیروزی انقلاب‌اسلامی که با نقش‌آفرینی عمده آمریکایی‌ها در ایران همراه است، سرشار از خیانت‌ها و جنایت‌های آمریکا علیه مردم ایران است. آنان دوره کاپیتولاسیون را به ایران تحمیل کردند که بالاترین تحقیر برای ایرانیان به‌حساب می‌آمد. تشکیل ساواک و آموزش نیروهای آن برای برخورد وحشیانه با اهل فکر، آزادی‌خواهان و عدالت‌جویان، از دیگر موارد برجسته در کارنامه آمریکایی‌ها در دوران پیش از انقلاب اسلامی است. طرح‌ریزی و اجرای کودتا به‌منظور براندازی دولت مردمی ایران را باید از مهم‌ترین مواردی دانست که به مبدأیی برای اختلاف‌های ۲کشور تبدیل شده‌است. تسلط بر امور اجرایی کشور و دخالت در همه شئون جامعه ایران از دیگر مواردی است که هرگز نباید از نظر دور داشت. آنها در این دوره در کنار غارت منابع ملت، استقلال و ‌شأن مردم ایران را نیز لگدمال کردند؛ بنابراین فهرست خیانت‌ها و جنایت‌های آمریکایی‌ها علیه مردم ایران حدیث مفصلی است که دیگر قابل کتمان کردن نیست.
یکی از مهم‌ترین نکاتی که در این باره باید به یاد داشت، این است که با وجود همه خیانت‌هایی که آمریکایی‌ها در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی علیه مردم ایران روا داشتند، زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، ایرانیان درصدد تلافی‌جویی برنیامدند و مقابله به‌مثل نکردند، اما آمریکایی‌ها با همراهی صهیونیست‌ها دست از خباثت نکشیدند و براساس اسناد و البته خاطراتی که از آنان منتشر شده، از ۲۳بهمن‌ماه ۱۳۵۷برنامه‌ریزی برای براندازی انقلاب نوپای مردم ایران را آغاز کردند. درواقع بزرگ‌منشی ملت ایران در قبال آمریکایی‌ها و حتی صهیونیست‌ها، هیچ تأثیری بر رفتار آنها نداشت و مسلح کردن برخی نظامیان سابق و ساواکی‌ها ازجمله دستورکارهای آنان بود تا جایی که به‌گواه خود صهیونیست‌ها، در آن مقطع چیزی در حدود یک‌میلیون دلار میان عوامل ساواک و نظامیان سابق برای اقدام در مسیر براندازی توزیع کردند و نقاط مرزی ایران نیز آشوب‌سازی را در دستورکار داشتند. این دست اقدام‌ها که با راهبری و هدایت آمریکایی‌ها و از طریق سفارت این کشور در تهران فرماندهی می‌شد، از چشم دانشجویان و قشرهای مختلف مردم ایران پنهان نماند و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و درواقع ستاد عملیاتی هدایت براندازی آنان را در تهران به‌دنبال داشت.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 شاخص‌های وفاق اقتصادی
✍️ الهه بیگی
حلقه اول یاران مسعود پزشکیان در دوره مبارزه انتخاباتی و به ویژه پس از کسب آرای بیشتر شهروندان و کوچ از مجلس به نهاد ریاست‌جمهوری کوشش گسترده‌ای داشته و دارند که «وفاق» را گفتمان دولت چهاردهم کنند.
می‌توان با رسیدن به وفاق در بخش‌های مختلف سیاسی، اقتصادی اجتماعی و نیز فرهنگی و زیرمجموعه‌های هر کدام از ارکان یادشده، جمهوری اسلامی را از بحران نجات داد. واقعیت اما این است که وی و حلقه اول یارانش تا امروز در این‌باره کامیابی چشمگیری به دست نیاورده‌اند یا دست‌کم شهروندان و نیز علاقه‌مندان به سیاست و اقتصاد برداشتی را که نشان از کامیابی باشد نمی‌بینند. جدا از اهمیت وفاق در سیاست داخلی و سیاست خارجی که بازیگر نیرومندی است که توانایی دارد راه را برای وفاق اقتصادی ببندد یا باز کند تا امروز دولت چهاردهم شاخص‌ها و سیاست‌های وفاق اقتصادی و نیز راهبرد خود در زیرمجموعه‌های اقتصاد را برای شهروندان و فعالان اقتصادی تشریح نکرده است.
تا امروز جز برخی شعارهای کلی مثل اینکه دولت چهاردهم به معیشت و نیز ثبات اقتصادی اهمیت می‌دهد حرف و طرح نویی در سیاستگذاری‌های کلان اقتصادی و درباره اقتصاد سیاسی وفاق اقتصادی به ایرانیان ارائه نشده است. ایرانیان با سپری‌شدن بیش از دوماه از تاسیس کابینه چهاردهم چشم به راه هستند تا ببینند دولت چهاردهم با کدام سازوکار می‌خواهد بین دولت و شهروندان و گروه‌های اجتماعی وفاق ایجاد کند. در حال حاضر پرستاران، کارگران، بازنشستگان و آموزگاران باور دارند دولت راه وفاق را سپری نکرده است.
آنها انتظار دارند دولت با محاسبه وضعیت سیاست داخلی و خارجی به‌طور شفاف بگوید کارگران و آموزگاران و کارمندان تا چه زمانی باید به بار نشستن سیاست کلان اقتصاد برپایه وفاق را به چشم ببینند. شهروندان ایرانی باور دارند دولت اگر نمی‌تواند تا یک دوره‌ای که – خود می‌داند – راهی برای وفاق با کم‌درآمدهای ایران پیدا کند این را با دلاوری و راستگویی بر زبان آورد.
فعالان اقتصادی نیک می‌دانند دولت فعلی به دلایل گوناگون راهی برای برطرف کردن پیامدهای سخت‌تر‌شده تحریم اقتصادی نمی‌یابد و بهتر است این را برای افزایش وجهه وفاق در میان بگذارد.
دولت چهاردهم در شروع روز صدویکم فعالیت خود بهتر است شاخص‌های وفاق در اقتصاد را برای آگاهی شهروندان، فعالان اقتصادی، نهادهای قدرت و نیز کشورهای دیگر ارائه کند. در این صورت است که می‌شود روزنه‌هایی از امید را گشود. در صورتی که روزها و هفته‌ها و ماه‌های پیش‌رو شاخص‌های وفاق اقتصادی از سوی دولت چهاردهم ارائه نشود نباید انتظار داشت شهروندان به دولت در حوزه اقتصاد اعتماد کنند.


🔻روزنامه شرق
📍 لیبرال‌دموکراسی، مسئله غزه و دین رحمانی
✍️ عباس عبدی
پرسشی تاریخی در اندیشه سیاسی مطرح بوده است که مرزهای لیبرالیسم و دموکراسی چیست؟ لیبرالیسم تا چه محدوده‌ای دموکراسی را می‌پذیرد و چگونه با «مسئله مردم» و حقوق اکثریت یا اقلیت کنار می‌آید؟ یک پاسخ این بوده است که لیبرال‌ها، دموکراسی را تا آنجا می‌پذیرند که با ارزش‌های اساسی لیبرالیسم، یعنی آزادی و فردگرایی، در تضاد قرار نگیرد. اما، این پاسخ در این روزهای خسارت‌بار که عملکرد چند کشور اصلی مهد لیبرال‌دموکراسی (آمریکا، آلمان، فرانسه و انگلستان) زیر ذره‌بین وجدان بشری است، نارسایی خود را نشان می‌دهد. این روزها کشورهای لیبرال، در سیاست خارجی و در نزاع منافع، استبداد و تروریسم و بلکه ددمنشی را بر دموکراسی و حتی بر لیبرالیسم تقدم می‌بخشند. اگر تاکنون طبل رسوایی «سیاست‌مداران لیبرال» در این آزمون نواخته شده بود، امروزه اما‌ این اندیشمندان و روشنفکران لیبرال هستند که در معرض آزمون قرار گرفته‌اند و البته برخی از آنها سرافکنده بیرون آمده‌اند. ریشه این نابسامانی، روایت تنقیح‌نشده و زیان‌آوری از آزادی در درون خود لیبرالیسم است. به بیان دیگر، «آزادی» همزاد منافع فردی و خواست‌ها و مطالبات فرد تلقی می‌شود و همین سبب می‌شود تا در تعارض و چالش بین آزادی و منافع فردی این دومی برگزیده شود و نتایج خسارت‌باری برای بشریت به ارمغان آورد. در این روایت، «آزادی و منافع فردی» واجد هیچ هنجار بیرونی دیگری نیست و از همین رو است که به گاه حادثه، عریان می‌شود و از خشونت‌بارترین و غیرانسانی‌ترین وجه خود در غزه رونمایی می‌کند. اگرچه «هانتینگتون» در دوران متأخر از این پدیده با عنوان «جنگ تمدن‌ها» رونمایی کرد، اما این بحران ضرورتا ارتباط وثیقی با «تمدن‌ها» ندارد بلکه این تناقضات درونی لیبرال‌دموکراسی است که خود را این‌چنین نشان می‌دهد. توپ در زمین تمدن‌ها نیست بلکه در دامن اندیشه ناقص لیبرال‌دموکراسی است که در «تضاد منافع»، کم می‌آورد و در بحران‌ها به جنایت رضایت می‌دهد. منافع فردی بسیاری از دیپلمات‌ها و شخصیت‌های سیاسی در آمریکا و اروپا به عربده‌کشی نتانیاهو و سبعیت اسرائیلی گره خورده است. بسیاری از نمایندگان کنگره برای حفظ منافع و جایگاه خود اسیر لابی اسرائیلی‌اند و در سلطه تسخیریِ مأموران لابی صهیونیستی‌: تک به تک به یک مأمور سپرده شده‌اند تا مواضع و آرای آنها را کنترل کند.
لبنان و غزه از این حیث نمادین است. «منافع ملی» و «منافع فردی» ایجاب می‌کند که دو میلیون انسان در بزرگ‌ترین زندان تاریخ گرفتار شوند و به وحشیانه‌ترین شکل سلاخی شوند و به همین سان، جنوب لبنان تخلیه و بمباران شود، از وسایل ارتباطی به عنوان سلاح انفجاری استفاده شود و ده‌ها جنایت دیگر که امان از اندیشه انسانی و نگاه رحمانی می‌برد.

اندیشه‌ورزی در روابط بین‌الملل بیش از همیشه نیازمند نظریه‌پردازی‌های

هنجاری-تکمیلی است تا از این دام مهلک ضدانسانی رهایی یابیم. اینکه صرفا تصدیق کنیم که روابط بین‌الملل تجلی مبارزه منافع ملی است، در حد توصیف مناسب است اما در مقام تجویز، هرگز. برای مقام تجویز نیازمند اندیشه‌ورزی‌های ارزشی هستیم که حداقل بتواند از این حد از فاجعه‌آفرینی و قساوت جلوگیری کند. مقررات حقوق بین‌الملل از آنجا که حاکمیت ملی افسارگسیخته را بر حاکمیت ارزش‌های عام و حتی حقوق بشر ترجیح می‌دهد، ناقص و نارساست. در چهل‌واندی سال گذشته هرچند در ایران اعوجاج‌هایی در سیاست خارجی داشته‌ایم یا گروه‌هایی خودسر چهره ناپسندی از سیاست خارجی ایران نشان داده‌اند، اما در این میان از قضا گرایشی مثبت نیز در ایران پدید آمده و آن هم تولید ادبیاتی درخصوص دین رحمانی در سیاست است. این گرایش هرچند پالایش نشده و از حیث نظری نیز با روابط بین‌الملل انطباق کافی نیافته است، اما ظرفیت آن را دارد که به عنوان گزینه‌ای برای بحث و گفت‌وگوی بین‌الملل مطرح شود. به نظر می‌آید ترویج ایده «رحمانیت در روابط بین‌الملل» که مفهومی

توحیدی-دینی و آشنای دیرینه‌ای برای بشریت است، می‌تواند فضای متفاوتی را برای اندیشه‌ورزی در روابط بین‌الملل فراهم کند تا آن را از سبعیت و افسارگسیختگی «منافع ملی» رهایی بخشد. این گرایش ارزشی را باید خارج از روابط کنونی که بسیار آلوده است، جست‌وجو کرد زیرا قساوتی که در میان سیاست‌مداران پدید آمده، «صفتی است راسخه که ترک آن به آسانی میسر نگردد»، از این رو می‌توان به سراغ دین‌داران جهان رفت: «ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است، پیروی کنیم که جز خدای یکتا را نپرستیم...»

(آل عمران/۶۵).

حقوق بشر بین‌المللی بر مبنای «رحمانیت دینی» می‌تواند به تدریج گفتمانی را ایجاد کند و معیارهایی به دست دهد تا جامعه بین‌الملل بر اساس آن رفتارهای سیاست خارجی و جنگی را قضاوت کند. دین، همچنان می‌تواند یک منبع الهام‌بخش برای بشریت و مناسبات سیاست خارجی و حقوق بین‌الملل باشد و می‌تواند ترکیبی از دیپلماسی عمومی و حقوق بین‌الملل را تغذیه کند. اندیشمندان و دیپلمات‌های باشرافت می‌توانند چنین جریان فکری را در عرصه جهانی ایجاد کنند. بسیاری از آزادگان جهان چه در عرصه دانشگاهی یا دیپلماسی به این جریان خواهند پرداخت تا رویکردی دینی-رحمانی را در گفت‌وگوهای بین‌المللی ترویج کنند.


🔻روزنامه رسالت
📍 در باب تشدید تنش
✍️ سیدمحمد بحرینیان
یک. فضای ما با رژیم صهیونیستی به سمت تشدید تنش پیش می‌رود. ما به‌هرحال، امکان ندارد از نقض حاکمیت سرزمینی و ملی خود و شهادت ۵ نفر از هم‌وطنان در اثر تعرض رژیم صهیونی بگذریم. عدم واکنش نه‌تنها گزینه روی میز نیست، بلکه اساسا گزینه نیست.
دو. ما ممکن است در تشدید تنش و بالا گرفتن تبادل آتش آسیب‌پذیر باشیم، اما بیایید کار را از سوی مقابل هم ببینیم. رژیم اشغالگر از ابتدای تأسیس ننگین در ۱۹۴۸ تا به امروز، هیچ سالی به‌دشواری امسال نداشته است. جنگ فرسایشی طولانی، دریافت ضربات متعدد حداقل از پنج جبهه، مهاجرت معکوس، تخلیه شهرهای شمالی، زمین‌گیر شدن اقتصاد و ناآرامی‌ها و اختلافات داخلی ازجمله چالش‌های اساسی رژیم در این یک سال بوده است. برخورد سخت و طاقت‌فرسای ایران با رژیم، از دایره تاب‌وتوان آن خارج است.
سه. رژیم اشغالگر همچون گربه‌ای است که اگر در گوشه‌ای تنها بیفتد ممکن است علیرغم ترس‌هایش، چنگ هم بزند. این یعنی باید آمادگی داشت که هرقدر اسرائیل به پایان نزدیک‌تر شود، وحشی‌تر و جنایت‌کارتر می‌شود. بنابراین، سیاست تنظیم و تعادل تنش، کارگر نیست و به‌عکس، تشدید تنش و بالا رفتن سطح درگیری، نشانی بر زوال این رژیم است.
چهار. باید هر کنش اسرائیل علیه ایران را بدون شک و تردید با پاسخ همراه کرد. وعده‌های ما صادق بوده‌اند و باید صادق بمانند.
پنج. باید به وعده‌های خدا اعتماد کرد. ما در شرایطی هستیم که تا همین چند روز قبل، صهیونیست‌ها هر شب در موردحمله شبانه به ایران تهدید می‌کردند. همین‌که هشدارهای جدی مسئولان ما شروع شد، تهدیدات آن‌ها هم فروکش کرد. اگر با رژیم صهیونیستی از موضع قدرت و فشار وارد نشویم، صهیونیست‌ها دچار خطای محاسباتی می‌شوند و حتی ممکن است بازهم علیه ایران اقدامی کنند. ما باید برای صلح، بجنگیم اگرنه کوتاه آمدن و از در صلح و صفا وارد شدن با دشمنان بشریت، آخرش جنگ است.


🔻روزنامه جام جم
📍 اقدام عملی برای تغییر محاسبات دشمن
✍️ محمد قادری
پس از گذشت بیش از یک‌سال از عملیات «طوفان الاقصی» تشریح دقیق فضای میدان و ارزیابی صحیح توان دو سوی جبهه، بی‌شک یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی است که باید در جهت تقویت جبهه مقاومت و کمک به بهبود شرایط برای کسب پیروزی‌های بیشتر رقم بخورد. چنین فرآیندی هم مانع تحقق اهداف دشمن از منظر عملیات روانی خواهد شد و هم به او اجازه نخواهد داد مبتنی بر یک اشتباه محاسباتی، تجاوزات خود را بدون نگرانی از هزینه‌های آن گسترش و تداوم بخشد.
در چند ماه گذشته و از پس وقوع اتفاقاتی تلخ برای جبهه خودی به ویژه از نقطه‌نظر شهادت برخی رهبران و فرماندهان مقاومت، این تصور نزد دشمن آمریکایی-صهیونیستی پدید آمد که دست برتر را در جنگ در اختیار دارد و می‌تواند با فراغ بال بیشتری به تجاوزات و جنایات خود ادامه دهد. این گزاره را علاوه بر اظهارات مقامات واشینگتن و تل‌آویو، مشخصا می‌توان در اظهارنظر دانیل هاگاری، سخنگوی ارتش اسرائیل پس از عملیات اخیر صهیونیست‌ها علیه برخی اهداف نظامی در خاک ایران مشاهده کرد؛ آنجا که هاگاری بعد از این عملیات گفته بود: «از این لحظه به بعد دسترسی راحت‌تری به آسمان ایران برای انجام اقدامات نظامی بیشتر داریم.»
از همان ابتدا اما؛ رهبر حکیم انقلاب با اشاره به این نکته، بر ضرورت بر هم زدن اشتباه محاسباتی دشمن که ممکن است جبهه مقابل را به انجام حماقتی بزرگ مجاب کند، تاکید کرده و همه‌ مسئولان کشور را مکلف به انجام اقدامات لازم در این خصوص کردند، راهبردی که در ادبیات علم روابط بین‌الملل ازآن باعنوان«واقع‌گرایی تدافعی»یاد می‌شود.این مفهوم در واقع توضیح‌دهنده نظریه‌ای است که معتقد است در جهان امروز به دلیل حاکمیت نگاه «واقع‌گرایانه» یا به بیان خودمانی‌تر حاکمیت «قانون جنگل» در برابر نگاه «آرمان‌گرایانه»، کشورها برای حفاظت ازتمامیت ارضی وامنیت ملی خودناگزیر ازارتقای توان‌مندی‌های خود درهمه ابعاد و به رخ کشیدن آن با هدف ایجاد «بازدارندگی راهبردی» هستند تا دشمن با فهم دقیق از تغییر «موازنه قدرت»، خیال تجاوز و تعدی به سرش نزند.
در همین راستا؛ آیت‌ا... العظمی خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی روزشنبه در ملاقات بادانش‌آموزان ودانشجویان که به مناسبت سیزدهم آبان‌ماه، سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران صورت گرفت،فرمودند: «اسرائیل و آمریکا بدانند نسبت به آنچه مقابل ایران و جبهه مقاومت انجام می‌دهند، قطعا پاسخ دندان‌شکن دریافت خواهند کرد.» ایشان در توضیح این مساله، ضمن تبیین منطق این رویکرد جمهوری اسلامی دربرابر دشمنان ملت ایران و محور مقاومت، درواقع یک‌بار دیگر«حرف آخر» خود را در این رابطه فرموده و تاکید کردند که دربرابرشرارت وتجاوزگری دشمن،بنای هیچ‌گونه مماشاتی از سوی ایران نیست.کلام رهبر انقلاب در این خصوص، در واقع در چارچوب همان رویکرد بر هم زدن محاسبه اشتباه دشمن صورت گرفت تا این فهم نزد جبهه غربی-صهیونیستی و البته حامیان عربی آنها شکل بگیرد که ایران و محور مقاومت نه تنها دچار ضعف و سستی در میدان نبرد نشده بلکه با تمام قوا آماده دفاع از خود در برابر دشمن متجاوزی است که به هیچ‌یک از قواعد بین‌المللی و انسانی پایبند نیست.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین