🔻روزنامه تعادل
📍 عوامل موثر بر رشد تورم در بخش تقاضا (۲)
✍️ مرتضی عزتی
در یادداشت نخست با موضوع عوامل موثر بر رشد تورم به مساله اختلاف عرضه و تقاضا به عنوان رکن اصلی معادله تورم اشاره شد. در واقع هرگاه که تقاضا بالا باشد و عرضه کم، تورم بروز میکند. همچنین تاکید شد که عواملی باعث رشد تقاضا و کاهش عرضه میشوند. در تحلیل بخش «عرضه» به عنوان یکی از ارکان اصلی معضل تورم به مشکلاتی چون افزایش ریسک، کاهش رشد اقتصادی، سیاستهای اقتصادی ضد تولید، نظام تصمیمسازیهای غلط اقتصادی در نظامات بودجهای، مالیاتی، رشد جمعیت و... اشاره شد. در ادامه بحث به مشکلاتی که در حوزه تقاضا وجود دارد پرداخته و عوامل موثر بر آن مورد بررسی قرار میگیرد.
۱) در طرف تقاضا، عامل مصرفگرایی و الگوی مصرف غلط در کشور عاملی است که شدت تقاضا را نسبت به عرضه بیشتر کرده است. در کنار این گزاره، عوامل دیگری که باعث رشد نقدینگی در دست مردم شده نیز دارای اهمیت است. تزریق پول حاصل از درآمدهای نفتی به داخل کشور از جمله این موارد است که رشد نقدینگی و بروز تورم را در پی داشته است. یعنی به ازای هر دلار فروش نفت، ریال پر قدرت وارد اقتصاد شده و نوسان و تورم میآفریند. این داراییها، مازاد بر تولید جامعه است و باعث رشد تقاضا میشود. از دهه ۵۰خورشیدی تا به امروز، اقتصاد ایران بارها با این معضل و مشکل روبهرو بوده است.
۲) استقراض دولت از بانک مرکزی و سیستم بانکی یکی دیگر از عوامل مهم است که باعث رشد نقدینگی میشود. در بسیاری از موارد این استقراضها بدون وجود پشتوانههای پولی انجام شده است. دولت از بانکها استقراض میکند و بعد بانکها اسناد این استقراض دولت را به بانک مرکزی داده، دوباره اسکناس چاپ شده و نقدینگی بالا میرود. این روند ادامه دارد تا جایی که پایه پولی توسعه مییابد، تقاضا بالا میرود، تورم رشد پیدا میکند و متعاقب آن فقر هم بیشتر میشود.
۳) نمونه دیگر استقراض مستقیم دولت از بانک مرکزی است که باعث رشد تورم میشود. در پاسخ به این استقراض یا اسکناس چاپ میشود یا از ذخایر بانک مرکزی استفاده شده و این پول پر قدرت وارد چرخه اقتصادی میشود. در هر دو حالت چون پشتوانه تولیدی وجود ندارد تورم ایجاد میشود.
۴) دولت گاهی اوقات خود راسا استقراض میکند . از کشورهای خارجی وام میگیرد یا اینکه اقلام مختلف تولیدی و خدمات خود را گرانتر میفروشد. مثلا نظام اقتصادی، دولت و نهادهای شبه دولتی مانند تامین اجتماعی، سهام شرکتهای خود را به قیمتهای بادکرده و غیرمتعارف به فروش میرسانند. تبلیغات وسیعی درباره سهام صورت گرفت و این تصور ایجاد شده که ارزندگی سهامها بالاست! در ادامه مردم سرمایهگذاری کردند و سهام را گران خریدند. این روند اینگونه نمیماند، قیمت سهام خریداری شده توسط مردم، حباب خود را از دست دادند و پول مردم صرف حل مشکلات دولت شد! یک چرخش اضافه به پولها داده شد و دوباره تورم شکل گرفت.
مساله بعدی سیاستهای هزینهساز مالیاتی است. مانند مالیات بر ارزش افزوده که باعث نارضایتی مردم، تولیدکننده و فعال اقتصادی میشود. این نوع مالیاتها قیمت تمام شده برای فعالان اقتصادی را بالا میبرد. تولیدکننده هم ناچار است قیمت کالا یا خدمات خود را افزایش دهد. این روند هم منجر به رشد نرخ تورم میشود. اینها مباحث مهمی هستند که ریشههای رشد تورم محسوب میشوند.
۵) برخی اقدامات و تصمیمات در بانک مرکزی نیز باعث نوسان و رشد تورم میشود. مسائلی چون نظارت اندک در بانکها باعث میشود، بانکها از بانک مرکزی یا سایر نهادها استقراض غیرمتعارف داشته باشند و ناتراز شوند. یعنی بیش از منابعی که در اختیار دارند هزینه کرده و تسهیلات دهند. این اقدامات هم، باعث افزایش نقدینگی و رشد تورم میشود. گاهی اوقات این نقدینگی ازمسیر دولت تزریق میشود و گاهی اوقات از طریق نفوذی که افراد در سیستم بانکی دارند، رخ میدهد. خارج از این نوع سیاستها، نمیتوان با اطمینان گفت که اقدام دیگری تاثیر اساسی در رشد تورم دارد.مجموعه عوامل مهمی که باعث رشد تورم میشود همین گزارههای شرح داده شده هستند. بیشترین تاثیر هم تمایلات راس دولت برای افزایش درآمدها و افزایش مخارج است که باید از جایی تامین شود. این نیازهاست که باعث رشد نقدینگی و متعاقب آن رشد تورم میشود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 جنگ هیبریدی روسیه در اروپا
✍️ رحمن قهرمانپور
اقدامات اخیر روسیه در فرستادن پهپادها به حریم هوایی ناتو و ارسال هواپیما به حریم هوایی استونی، گام دیگری از جنگ هیبریدی بلندمدت روسیه علیه اروپاست. بعد از ناکامی نشست ترامپ و پوتین در آلاسکا، روسیه دوباره تصمیم گرفته است آستانه تنش با اروپا را افزایش دهد. مسکو بر این باور است که اروپا بدون همراهی آمریکا توان مقابله با اقدامات نظامی احتمالی روسیه و حتی جنگ هیبریدی را ندارد و چون ترامپ تمایلی به درگیر کردن آمریکا در اروپا ندارد، لذا روسیه میتواند از این طریق اروپا را وادار به عقبنشینی در جنگ اوکراین کند و این جنگ حیثیتیشده برای مسکو را به نفع خود خاتمه دهد و از این طریق جایگاه خود را در سیاست جهانی بهعنوان قدرتی همسنگ آمریکا و چین تثبیت کند.
اما پیام اصلی شکست دیدار آلاسکا برای روسیه این بود که آمریکا و اروپا حاضر نیستند در حالت عادی و بدون وجود فشار خاصی از جانب روسیه، امتیازات ویژهای به این کشور بدهند یا آن را بهعنوان یک قدرت جهانی هموزن آمریکا و چین به رسمیت بشناسند. این مساله برای پوتین و باند قدرت در کرملین اهمیت زیادی دارد و به آنها مشروعیت میبخشد. یعنی کرملین میتواند پوتین را رهبری معرفی کند که عزت از دست رفته روسیه در جهان را به آن برگردانده است. اما پیام نشست آلاسکا و تحولات بعد از آن عکس این خواسته کرملین بود و در نتیجه روسیه دوباره بر این موضع قبلی خود پافشاری میکند که اروپا و آمریکا در حال ضعیفتر شدن هستند و فرصتی تاریخی برای مسکو پدید آمده است تا بتواند نظم بینالمللی لیبرال را تضعیف کند و نظم دیگری را جایگزین آن کند.
روسیه چند هدف را از تقابل کنونی با اروپا و ناتو دنبال میکند. اولا میخواهد در عمل اراده ناتو و آستانه تحمل آن را در برابر جنگ هیبریدی روسیه امتحان کند. برای مسکو مهم است که بداند ناتو در کدام نقطه از بحران، واکنش عملی نظامی به اقدامات روسیه نشان خواهد داد. هدف بعدی تضعیف اعتبار ناتو در میان مردم اروپا از یک طرف و در سطح جهانی از طرف دیگر است. روسیه میخواهد بگوید ناتو نمیتواند از مردم اروپا و از امنیت آنها در مقابل روسیه دفاع کند. خواسته دیگر روسیه این است که با فرستادن پهپادهای ارزانقیمت، ناتو را وادار کند که با موشکهای پانصد هزار دلاری تا یکمیلیون دلاری این پهپادها را رهگیری کند و ذخایر موشکهای آن کاهش یابد و هزینه زیادی بر ناتو تحمیل کند. یکی از مشکلات جدی اروپا این است که ذخایر موشکی آن در قیاس با روسیه اندک است و اگر این ذخایر موشکی محدود هم صرف رهگیری و انهدام پهپادهای ۱۰هزار دلاری روسی شود، در آن صورت مشکل دفاعی اروپا در زمینه موشکی مضاعف خواهد شد. سرانجام مسکو به دنبال آن است که اختلافات داخلی در ناتو را تشدید کند. ناتو برای انجام اقدام واحد علیه روسیه نیازمند تصمیم جمعی و اجماع نظر است و این در حالی است که برخی از اعضای ناتو با واکنش تند در مقابل روسیه مخالف هستند؛ ضمن اینکه فعال کردن ماده ۵ ناتو در برابر روسیه هم فعلا دور از ذهن است؛ زیرا در عمر ناتو فقط بعد از حملات ۱۱سپتامبر با اعمال ماده۵ اقدام به دفاع جمعی شد.
این استراتژی روسیه، ادامه تلاشهای سیاسی و اقتصادی آن برای ایجاد شکاف از طریق حمایت مالی و سیاسی از جریانهای راست افراطی است. اخیرا در فرانسه خانم ماری لوپوئن نامزد راستافراطی انتخابات ریاستجمهوری به اتهام گرفتن کمکهای مالی از روسیه از شرکت در انتخابات ریاستجمهوری محروم شد. علاوه بر این گزارشهای متعددی وجود دارد که روسیه به راست افراطی در اروپا کمک مالی میکند، بعد دیگر این مساله مداخلات روسیه در انتخابات اروپا از فرانسه گرفته تا مولداوی و رومانی است، تا حدی است که این کشور مجبور شد بهخاطر مداخلات روسیه مرحله اول انتخابات ریاستجمهوری خود را ابطال کند. افزون بر این، روسیه تقابل را به گرجستان و بالکان غربی هم کشانده است.
افزون بر این، روسیه تلاش میکند در دریای بالتیک، دریای سیاه و اروپای شرقی هم معماری امنیتی اروپا را از جهات مختلف و به شیوههای متعدد در منطقه خاکستری به چالش بکشد. مشکل اروپا در این است که نظامهای دموکراتیک اروپا در ورود به یک درگیری تمامعیار با مشکلات عدیدهای در نزد افکار عمومی مواجهند.
روسیه تلاش میکند که از آسیبپذیریهای اروپا در برابر خود استفاده کند. اما فراموش نکنیم بازی روسیه در برابر غرب یک بازی خطرناک است و همانگونه که تجربه جنگ اوکراین نشان داد، ممکن است محاسبات کرملین خطا باشد! نظامهای سیاسی بستهای که در آنها گردش آزاد اطلاعات وجود ندارد همواره با خطر ارزیابی نادرست از شرایط مواجهند.
🔻روزنامه کیهان
📍 اگر یزید توانست شما هم میتوانید
✍️ عباس شمسعلی
بنیامین نتانیاهو نخستوزیر سفاک رژیم صهیونیستی، در جریان حضور رئیسجمهور آمریکا در جلسه کنست این رژیم، ضمن تقدیر از ترامپ برای ترور ناجوانمردانه شهید حاج قاسم سلیمانی به عنوان یک تصمیم شجاعانه، با غروری احمقانه از ترور شهید سید حسن نصرالله، اسماعیل هنیه و یحیی سنوار
به عنوان دستاوردی بزرگ و تضعیفکننده جبهه مقاومت یاد کرد.
این نوع سخنان غرورآمیز و گستاخانه پیش از این هم چند بار از سوی ترامپ جنایتکار درخصوص شهادت حاج قاسم و شهدای مقاومت تکرار شده بود، اما این احمقها که امروز در خیال باطل خود مست غرور از به شهادت رساندن تنی چند از سرداران مقاومت هستند و البته میخواهند شکستهای فضاحتبار و جای سیلیهای خورده از جبهه مقاومت را پنهان کنند، باید بدانند این روایت آنها نه همه داستان و نه پایان ماجراست.
عجیب آنکه این مستی و غرور از به شهادت رساندن تعدادی از مردان خدا، انسان را به یاد نمونهای عبرتآموز در تاریخ میاندازد که اگر این دشمنان خدا درکی از آن میداشتند، خوشحالی امروزشان جای خود را به اندوهی پایانناپذیر میداد؛ اما چه بخواهند یا نخواهند و چه متوجه شوند یا نشوند، همان سرنوشت محتوم برای آنها هم قابل تصور و پیشبینی است.
در کتب تاریخی نقل است؛ آن هنگام که سرهاى مقدّس شهیدان کربلا را وارد مجلس یزید ملعون کردند، یزید در حالى که با چوبدستى خود بر لب و دندان مقدس و مطهر امام حسین(ع) مىزد، با غرور و سرمستی از غلبه ظاهری در کربلا، با تفکری یادگار مانده از دوران جهالت اشعاری میخواند. از جمله اینکه میگفت؛...«لَیْتَ أَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا- جَزَعَ الْخَزْرَجُ مِنْ وَقْعِ الأسَلْ؛ لأهَلُّوا وَاسْتَهَلُّوا فَرَحاً- وَ لَقالُوا یا یَزِیدُ لاَ تَشَلْ»...
«کاش بزرگان من که در جنگ بدر کشته شده بودند، امروز مىدیدند که قبیله خزرج چگونه از ضربات نیزه به زارى آمده است؛ در آن حال، از شادى فریاد مىزدند و مىگفتند: اى یزید دستت درد نکند.»
البته دیری نپایید که در همان مجلس مستی پوشالی یزید که گمان میکرد با شهادت امام حسین(ع) راه و نام و مکتب اهلبیت(ع) و سرور آزادگان جهان را برای همیشه خاموش کرده است با شمشیر کلام حیدری شیرزن کربلا؛ زینب کبری(س) جای خود را به پریشانی و حقارت داد. از سوی دیگر اکنون پس از هزار و ۴۰۰ سال چه کسی میتواند باور کند در کربلا امام حسین(ع) شکست خورد و یزید پیروز شد؟ چه کسی میتواند منکر شود که نام و یاد و مکتب و راه حسین(ع) بیش از ۱۴ قرن است که زنده است و هر روز زندهتر میشود و چه نهضتها و قیامها و سرنگونی طاغوتها که با تأسی به مکتب عاشورا و امام حسین(ع) شکل گرفته و پیروز شده است. این مسیری است که همچنان بر سر راه مصلحان و آزادگان و دشمنان ظلم میدرخشد. امروز نام و مرام حسین(ع) بیش از هر زمان دیگر تاریخ در جهان شناخته شده است که مراسم چند ده میلیونی اربعین در عراق با حضور دلدادگان این مکتب از اقصینقاط جهان یک گوشه از این تجلی و زنده و جاوید بودن آن است. اما اکنون یزید سرمست از پیروزی کجاست؟!
امروز نیز برخی یزیدیان زمان که در ظلم و قساوت و کشتن انسانها و ایستادگی در برابر حق و حقیقت دستکمی از یزید هزار و ۴۰۰ سال قبل ندارند؛ گمان میکنند که با شهادت چند سردار سپاه اسلام و فرماندهان جبهه مقاومت، کار تمام شده است و به خیال باطلشان ابتکار عمل در معادلات منطقه و جهان را در دست گرفتهاند.
اما واقعیت آن است که سلیمانیها، سید حسن نصراللهها، یحیی سنوارها، اسماعیل هنیهها، حاجیزادهها، سلامیها، باقریها، رشیدها و... با مرگ ظاهری و عروج آسمانی از بین نمیروند؛ همانگونه که مراد و الگوی آنها پس از ۱۴ قرن زنده است. شهادت این ستارههای درخشان سپاه اسلام که سالها وجودشان خار چشم دشمن بود، پایان کار نیست بلکه آغازی است بر درخشش ستارههای پر فروغ دیگر در آسمان حق و حقیقت و مبارزه با کفر و ظلم.
اگر شهادت پایان مردان خدا بود، از دل عاشورا و مکتب انسانساز حسین(ع) خمینیها و خامنهایها، سلیمانیها و نصراللهها پدید نمیآمدند. صدالبته که فقدان هرکدام از فرماندهان شهیدمان جانسوز و خسارتی بزرگ است اما اگر شهادت پایان کار سرداران سپاه اسلام بود، با شهادت همتها، باکریها، زینالدینها، خرازیها، حسن باقریها باید شاهد افول قدرت سپاه اسلام میبودیم اما الحق که جانشینان این فرماندهان شهید با قدرتی مضاعف و غیرقابلتصور در گذشته، سالهاست که خواب آرام را از چشم دشمن ربودهاند.
اگر تهرانیمقدم رفت، راه و مسیر او با قدرت ادامه یافت، اگر حاجیزاده آسمانی شد از ضرب شست موشکهای فرود آمده در حیفا و تلآویو و پایگاه آمریکاییها کم نشد.
اگر سلیمانی رفت مکتب او در دل جوانان ایرانی و لبنانی و عراقی و یمنی و... زندهتر از قبل شد.
امروز اگر سلامی و باقری و حاجیزاده و سلیمانی به ظاهر در صف سپاه اسلام نیستند، انبوه جوانان دهه هفتادی و هشتادی که شجاعت حیرتانگیز آنها را پای پدافند و لانچرهای پرتاب موشک در همین جنگ ۱۲روزه دیدیم و شنیدیم جای آنها را پر کردهاند.
اگر سید عباس موسوی فرمانده اسبق حزبالله لبنان به شهادت رسید تا خیال اسرائیل از خطرات حزبالله و ضعیف شدن آن راحت شود، شیری همچون سید حسن نصرالله از بیشه مقاومت بیرون آمد تا ضربات بر اسرائیل با قدرتی چندین برابری نمایان شود.
امروز اگر سید حسن نصرالله به ظاهر در بین اعضای حزبالله نیست اما هزاران نفر شیفته و دلداده او آمادهاند راه او را ادامه دهند، برگزاری مراسم میثاق با نصرالله در لبنان در روزهای گذشته با حضور دهها هزار جوان و نوجوان لبنانی شاهد این مدعاست.
اگر یحیی سنوار رفت، کار غزه و حماس و مقاومت فلسطین به پایان نرسید و اسرائیل پس از شهادت سنوار و محمد ضیف و... هم نتوانست در غزه کاری جز کودککشی و جنایت بکند و مجبور به تسلیم شد.
شاید شهادت هرکدام از این ستارههای درخشان آسمان مقاومت برای دشمن زخمخورده از آنها التیامی دلخوشکننده و فریبنده بر روی این زخمها باشد، اما میتوان راز رجزخوانیهای نتانیاهو و ترامپ و پیروز نشان دادنشان را در تلاش آنها برای پنهان کردن نشانههای آشکار شکست زبونانه در برابر جبهه مقاومت جستوجو کرد.
اگر ترامپ و نتانیاهو با شهادت چند فرمانده رشید سپاه اسلام، واقعاً به پیروزی رسیده بودند و کار را تمامشده میپنداشتند، وحشتزده از شدت پاسخ ایران به حملات اسرائیل و آمریکا در جنگ ۱۲روزه برای آتشبس التماس و تلاش نمیکردند.
اگر اسرائیل و آمریکا با شهادت سنوار و یارانی دیگر از مقاومت فلسطین و پس از به شهادت رساندن دهها هزار و به روایتی صدها هزار نفر از ساکنان غزه، به واقع احساس پیروزی کرده و کار مقاومت مردم غزه را بعد از دو سال ایستادگی حماسهآفرین تمامشده میپنداشتند، اینچنین از توافق با حماس برای پایان جنگ و مبادله اسرا به عنوان دستاورد و موفقیت یاد نمیکردند.
امروز خوب به چهره اسرای فلسطینی آزادشده از بند صهیونیستها بنگرید و به یاد بیاورید که یحیی سنوار هم سالها زندانی این رژیم بود و خدا میداند چندین و چند یحیی سنوار و قویتر از او در بین همین اسرا باشند.
با این تفاسیر باید گفت؛ اگر یزید و یزیدیان با جنایت عاشورا و کربلا توانستند نام و یاد و مکتب سیدالشهدا(ع) را محو و خاموش کنند، جانشینان امروزی آنها یعنی ترامپ و نتانیاهو هم میتوانند با شهادت چند فرمانده و سردار پرافتخار و قتلعام هزاران بیگناه، راه مقاومت و مکتب مبارزه با ظلم را خاموش و محو کنند.
واقعیت آن است که آرزوی به زانو درآوردن نظام اسلامی و جبهه مقاومت در سر ترامپ و نتانیاهو به کابوسی پریشان برای آنها تبدیل شده است و اینها نیز همچون گذشتگان خود در حسرت این آرزو خواهند مرد، آنچنان که
رهبر انقلاب سالها قبل (۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷) در این خصوص فرمودند: «رفتارهای زشت و سخیف این رئیسجمهور کنونی آمریکا، کارهایی است که از اوّل هم میکردند؛ در دوران دولت گذشته آمریکا یکجور بود، دوران قبل از او یکجور بود؛ در هر دورهای یکجوری اینها خباثتهای خودشان را نشان دادند. خیلی از آنها استخوانهایشان هم خاک شد، بدنشان هم در زیر خاک خوراک کرم و مور و مار شد، امّا جمهوری اسلامی همچنان خواهد ایستاد.»
امروز برخی گمان میکنند که جنایت و خباثت شخصی همچون ترامپ و تلاش همهجانبه او برای نجات اسرائیل از نابودی، نشانه قدرت، دست برتر و دیوانگی خطرناک اوست؛ اما رهبر حکیم ما (۱۹ دیماه ۱۳۹۷) در وصفی ماندگار از رئیسجمهور جنایتکار و خودشیفته کنونی آمریکا فرمودند: «بعضی از دولتمردان آمریکا وانمود میکنند دیوانهاند؛ بنده البتّه این را قبول ندارم، امّا حقیقتاً «احمقهای درجه یک» هستند.»
این احمقهای درجه یک اگر اندکی تفکر میداشتند میدیدند که تجربه ثابت کرده است، سلاح جهاد، شرف و دفاع از حق از دست مردان جبهه مقاومت نمیافتد بلکه از دستی به دست بزرگمردی دیگر داده میشود.
🔻روزنامه اعتماد
📍 مرغ یک پای سیاست
✍️ عباس عبدی
دیدار اخیر و به ظاهر صمیمانه پوتین و احمدالشرع، رهبران سوریه و روسیه را چگونه میتوان فهمید؟ شاید این دیدار برای جامعه ایران عجیب باشد ولی برای ناظران سیاسی جهان، رویدادی عادی و متعارف است. از نظر روسیه اینکه چه کسی در سوریه یا هر کشور دیگری حکومت میکند، موضوعی حیثیتی نیست. در نهایت او دنبال تأمین منافع کشور خودش است. حتی اگر لازم بداند اسد را هم تحویل میدهد و چندان در بند پرستیژ و این جور چیزها نیست، اگر چه بسیار بعید است چنین اتفاقی رخ بدهد، ولی قصدم این است که بگویم حیثیتی کردن سیاست خارجی و موضوعات آن موجب میشود که دست سیاستگذار بسته شود. این اصل نه فقط برای روسیه که برای سوریه و برای امریکا و غرب و اسراییل هم صادق است. کشوری جز ایران نیست که چنین تصلبی را در عرصه خارجی داشته باشد. امریکاییها و غربیها نیز احمدالشرع را تروریست مینامیدند و برای سرش جایزه تعیین کرده بودند، ولی اکنون به راحتی با او رابطه برقرار و حتی حمایت هم میکنند. امریکا تا چندی پیش خواهان نابودی حماس بود، ولی اکنون با آنها توافق کرده. شاید بگوییم این بیشخصیتی سیاسی است؛ این گونه ارزیابیها و داوریها بر اساس ارزشها و اخلاق فردی است، در حالی که ارزشهای ملی چنین گزارهای را تأیید نمیکند. در مسابقه بوکس طرفین ضربات سنگینی به هم میزنند، کسی هم آن را غیراخلاقی نمیداند. در حالی که خارج از رینگ بوکس زدن چنین ضرباتی به یکدیگر ناپسند و محکوم تلقی میشود. یک رفتار در دو موقعیت و دو ساختار معنای متفاوتی دارد.
اگر قرار باشد موضوع سیاست خارجی ناموسی و به قول معروف مرغ سیاست کشورها یک پا داشته باشد، جز جنگ بیپایان و گسترده چشمانداز دیگری پیش روی جهان نخواهد بود. جهان برای عبور از این بحران پذیرفته که دشمنان قدیمی به راحتی با یکدیگر دست بدهند و یکدیگر را در آغوش بکشند و بر گذشتهها صلوات بفرستند. کوتاه آمده، سازش و عقبنشینی کنند، حقوق خود را اهم و مهم کنند، خلاصه هیچ محدودیتی که منافع ملی کشور را خدشهدار کند، نپذیرند.
جالب است که اگر در برابر خارجیها هم بتوان از تصلب صحبت کرد، در برابر مردم که قطعا نمیتوان چنین کرد. نه به لحاظ اخلاقی و نه حقوقی و نه سیاسی و نه از منظر نتیجهبخشی. متأسفانه در داخل هم امور را ناموسی و حیثیتی کردهاند. در مورد حجاب، درباره فضای مجازی، درباره مشارکت عمومی سیاسی و به رسمیت شناختن دیگران، درباره فرزندآوری و... خلاصه هر عرصه دیگری را که میبینیم، بیش از اینکه عقلانیتی در آنها دیده شود، طبق گزاره «همین است و جز این نیست»، رفتار میکنند. جالب است که بگویم اتفاقا این سیاست نتیجه عکس میدهد. با ارجاع به موضوع حجاب، نظرم را توضیح میدهم.
اصولگرایان حتی نیروهای میانه آنان هم از دیدن وضع پوشش زنان ـ به ویژه در مجامع غیررسمی که فیلمهای آن دیده میشود، شوکه شدهاند. برخی از آنان باور ندارند که این روندی طبیعی است، در نتیجه معتقدند که رواج این فرهنگ، سازماندهی شده علیه حکومت است. این وضعیت را میتوان از منظر دیگری دید. پیشتر میگفتند که ما به داخل خانهها کار نداریم ولی در خیابان باید حجاب رعایت شود. من همان زمان متذکر شدم که این سیاست نتیجهبخش نیست، زیرا شکاف فرهنگ پوشش و سبک زندگی میان خانه و خیابان تا حدی مقدور است و بیش از آن ممکن نیست. هنگامی که شما به خانه و محیطهای خصوصی کار ندارید، (البته حکومت در عمل نمیتواند دخالت کند) مردم در آنجا با آزادی کامل و با سرعت به سوی یک فرهنگ و رفتار میروند، ولی هنگام حضور در خیابان با این سبک پوشش، با سدی محکم مواجه میشوند. این عدم توازن خطرناک است و اگر این سد تخلیه نشود، دیر یا زود سرریز و کل سد تخریب میشود که شد. در حالی که اگر این شکاف بزرگ و عدم توازن نباشد، جامعه متعادلتر رفتار میکند و ساز و کار درونی آن سعی در مهار رفتارهای نامتعارف میکند.
وضعیت امروز - چه عادی و چه سازماندهی شده باشد - در صورت مساله تغییری نمیدهد. حکومت با مقررات سفت و سخت خود تعداد زیادی را به داخل اماکن خصوصی و خانه فرستاد و آنان در آنجا به دور از نظارت اجتماعی آزاد بودند و حتی بیگانه با حکومت و اغلب و به ناچار دشمن و مخالف آن شدند، چون حکومت آنان را دشمن و مخالف تلقی کرد. در جمع محدود و محیطهای خصوصی هر گونه که خواستند بار آمدند و از لج حکومت با سرعت بیشتری به سوی فرهنگ مخالف نظر حکومت رفتند. این وضعیت نشان داد هر گاه مرغ سیاست یک پا داشته باشد، چگونه از هدف دور میشود. حالا دنبال پیدا کردن تشکیلات پشت این رفتار و تشکیل اتاق وضعیت حجاب هستند، در حالی که همینها ماجرا را بدتر میکند. حتی اگر چنین سازمانی هم باشد مساله اصلی قابلیت قابل در جامعه است و نه فاعلیت سازماندهنده.
🔻روزنامه شرق
📍 سوژههای ناآرام
✍️ احمد غلامی
خیلی دور از انتظار نیست که انسان بهمثابه زمینه تفکر، جایگاه خود را از دست داده باشد. این پرتشدگی انسان از موضوع شناخت، او را دچار بیهویتی کرده است. شاید بیدلیل نیست که هر آدمی در هر جایگاهی درصدد تعریف خود بهعنوان سوژهای منحصربهفرد است. اینکه میگوییم هر جایگاهی، واقعا اغراقآمیز نیست؛ ازجمله ترامپ پدیده نوظهوری است که در دنیای مدرن بیسابقه است. رئیسجمهور کشور قدرتمند و پیشرفته آمریکا، همان نیاز به توجه را دارد که صاحب یک مغازه خردهفروشی یا یک پزشک یا استاد دانشگاهی در ایران دارد. این یک مسئله و بحران جهانی است که دیگر انسان، سوژه قابل اعتنایی برای خود و دیگران نیست. جایگاه مطلوب و نامطلوب آدمها را در کشورها، نحوه اجرای قانون معین میکند، نه انساندوستی و عشق و انسان بماهو انسان. اگر در کشوری قانون بهدرستی اجرا شود، وضعیت برای مردمان آن دیار مطلوبتر است و اگر قانون اجرا نشود، نامطلوبتر. قانون، شأن انسانها را در محدوده قانون محترم میشمارد، اما در روابط شخصی آدمها با یکدیگر، خنثی عمل میکند. به یک معنا، قانون در برابر سوژههای عاطفی و انسانی خنثی است.
آنچه به زندگی آدمی معنا و عشق میدهد، درهمتنیدگی روابط انسانی در هر موقعیت و جایگاهی است. انساندوستی و عشق به همنوع، مفاهیمی در دست فراموشی است و آدمی برای اینکه نیاز خود به عشق و دوستداشتن را برآورده کند، ناگزیر است از خود تعریفی ارائه دهد که مورد توجه عقل و قلب دیگران قرار گیرد؛ آنهم دیگرانی که خود از این موضوع رنج میبرند. معضل و مسئله امروز دنیا، غیاب سوژهشدگی آدمی است. آدمها با اینکه به واسطه رسانههای مجازی در معرض رؤیت همیشگی قرار دارند، اما این رؤیت بیش از آنکه عطششان را فرونشاند، تشنهترشان میکند. امروز ما بیش از هر زمان دیگری در پی اثبات خودمان و قابلیتهایمان هستیم و عجبا هرچه بیشتر تلاش میکنیم، کمتر به آن دست پیدا میکنیم و ناگزیر میشویم برای رؤیتپذیری دست به هر کاری بزنیم. این وضعیت یک بحران اخلاقی ساده و زودگذر نیست؛ بحرانی عمیق است که ریشه در سیاستورزی دولتمردان و جامعه ما دارد.
بحران هویتی سالهای سال به تدریج رشد فزایندهای پیدا کرده است. جامعه ایران دو حادثه مهم جمعی را پشت سر گذاشته که در آن تفکر جمعی یا ایدئولوژی از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. در این شرایط فرد به معنای شخص و هویت شخصیاش چندان محل اعتنا نیست. سیاستورزیهای یکجانبه و نگاه تودهوار به مردم یک کشور، آغاز فرایند نادیدهانگاری و انزوای مردمی است که در سرزمین خود بیگانه شدهاند. سالها و سالها این تفاوتگذاری در ایران رایج بوده است. آدمهایی که دیده نمیشوند، بسیار بیشتر و پرتعدادتر از کسانی هستند که رؤیتپذیرند. این عدم تقارن به کینه دامن زده است؛ کینهای که ناچار مردم را علیه مردم برانگیخته است.
سوژه، فاعلی است که دست به کنش میزند و این کنشهای فردی و اجتماعی او است که هویتش را سامان میبخشد. اما این امکان سوژهشدگی برای بسیاری در جامعه ایران وجود ندارد تا از این طریق در مواجهه با دیگران هویت خود را بازیابند و قابلیتشان را تعین بخشند. آدمی که نتواند قابلیتهایش را بر صحنه اجتماع بیاورد، مترصد هر اقدامی خواهد ماند. جامعهای که به دلایل اقتصادی، سیاسی و اخلاقی اتمیزه شدهاند، مستعد رفتار های غیرقابل پیشبینی است و تا رسیدن به لحظه موعود، ناگزیر است برای ابقای وجود انسانیاش بر هویت برساخته خود تکیه کند.
هویت برساخته هر فرد هویتی فراتر به او میبخشد. هرکسی برای پیدایی خود در جامعهای بیمعنا ناگزیر است به هر چیز خُرد و کلانی دست بزند؛ آدمهایی نامرئی که درصددند خود را به شیوهای جعلی یا واقعی مرئی کنند. البته این هویتسازیها نافرجام است چراکه سوژهشدگی مستلزم فاعلیت است و فاعلیت مؤثر و برسازنده است که به هویت واقعی آدمها شکل میدهد. اما چنین بستری در جامعه کنونی ایران وجود ندارد و هویت واقعی افراد به ندرت امکان بروز و ظهور پیدا میکند. از اینرو است که جامعه ایران پر از آدمهایی است که سایه آنها روی دیوار نقش واقعی آنها نیست. این «تاریخ حال» ما است. تاریخ حالی که انگار فریز شده است و پیش نمیرود، اگرچه با گذشته چفتوبستی دارد.
این سایهها، این سوژههای ناآرام، که فرصت پیدا نمیکنند به اصل خود ارجاع داده شوند، مترصد فرصتی برای آشکارگی هستند. در جوامعی که با خلأ هویت روبهرو است، این خطر وجود دارد که آدمهای اتمیزهشده، تحت تأثیر هویتی برتر از جمله هویتهای سیاسی-حزبی، ملی، قومی و.... قرار بگیرند و شاکلههای یک جامعه را تخریب کنند. هر انسانی محتاج رؤیتپذیری و احترام و کرامت است. در غیاب این عناصر، ناگزیر باید خودش برای مرئیشدن اقدام و عمل کند. بیدلیل نیست که در وضعیت کنونی با آدمهایی مواجهیم که برای کسب هویت دست به هر کاری میزنند تا نشانه یا نمودی از یک ویژگی را به خود الصاق کنند، ویژگیای که در اغلب موارد جعلی است.
🔻روزنامه ایران
📍 اجرا نکردن قانون حجاب، مخالفت با اصل حجاب نیست
✍️ سیدعزتالله ضرغامی
در حاشیه مراسم بدرقه زندهیاد محمد کاسبی، با چند نفر از خانمهای حزباللهی در مورد حجاب صحبت کردم. این یادداشت مختصر، مخصوص آنان است. خواهران خوب من:
۱. حجاب، هدیه انقلاب اسلامی به ملت ایران است. (برگرفته از یادداشتهایم در فضای مجازی.) ما به این هدیه الهی که ضرورت دین است، افتخار کرده و تا جایی که توان داریم در ترویج آن تلاش میکنیم. کارنامه من در معاونت سینمایی ارشاد (سالهای ۷۴ و ۷۵) و همچنین در مسئولیت ریاست صداوسیما، مشحون از اقدامات روشن و گسترده در تبیین و ترویج حجاب اسلامی و ارائه الگوها و نمونههای عملی آن بوده است.
۲. به رغم تلاش همه دستگاههای فرهنگی و دینی و سازمانهای انتظامی و نظارتی، نتوانستیم آنطور که شایسته این موضوع مهم است، عمل کنیم و موفق باشیم. پس از حادثه تلخ درگذشت مهسا امینی و موج اعتراضاتی که دلایل فراوان دیگری هم داشت، عملاً التزام به حجاب اسلامی از سوی بخشی از زنان جامعه از بین رفت. هر چند اکثریت، بهویژه در شهرها و روستاهای کشور کماکان این موهبت ارزشمند الهی را پاس داشته و به آن مقید هستند. شخصاً به عنوان فردی معتقد و مسئول، از این وضعیت رنج میبرم و برای پاسداشت حجاب و دورکردن جامعه از ولنگاری و ناهنجاری مشغول اقدامات متنوعی هستم که نیازی به اعلام ندارد. بسیاری از خواص مورد اعتماد شما از این اقدامات مطلع هستند.
۳. قانون حجاب و عفاف مصوب مجلس، به رغم نقاط قوت فراوان، نقاط ضعفی هم دارد که در اجرا، دچار مشکلات عدیده خواهد شد و فعلاً به همین دلیل هم از سوی شورای عالی امنیت ملی، مسکوت مانده است. برخی از شخصیتها و رسانههای انقلابی و متعهد، به دلیل پیچیدگی و مطول بودن، با آن مخالف بوده و آن را غیرقابل اجرا میدانند.
۴. اگر کسانی مشابه دستگاههای امنیتی کشور، اشکالاتی را متوجه این قانون میدانند، به منزله مخالفت با اصل حجاب اسلامی نیست. حلال خدا تا روز قیامت حلال است و حرام او تا روز قیامت حرام! هیچ مسلمان باوجدانی منکر اصل حجاب در دین اسلام نیست. مساوی قرار دادن منتقدین قانون مجلس با منکرین اصل حجاب، ظلم بزرگ به آنان، به جامعه و به ملت شریف است.
۵. هنوز کارشناسان دینی ما توان تبیین، ترویج و تشویق نوجوانان و جوانانی را که زیر بمباران اطلاعاتی و تصویری ماهوارهها و فضای مجازی و انواع نیازها و غرائز و مشکلات اقتصادی و اجتماعی هستند، ندارند و تندخوییهای برخی روحانیون در تریبونهای رسمی نیز به این لجاجتها دامن میزند.
۶. قانون «ممنوعیت ماهواره» امروز متروک شده و به آن عمل نمیشود. سالها پیش رهبر معظم انقلاب هرگونه مداخله و حضور مأموران نیروی انتظامی در خانههای مردم و ضبط اموال و دستگیری آنان را منع کردند. کما اینکه امروز هم گشت ارشاد، متروک شده و همه دلسوزان انقلاب به نادرستی و ناکارآمدی آن اذعان دارند. اگر کسی از این سابقه سخن میگوید، به منزله ادعای متروک بودن اصل قوانین اسلام نیست، بلکه مقصود، ضرورت اتخاذ روشهای مناسب برای تحقق آن است. متأسفانه برخی شخصیتهای شناخته شده، در این خلط منطقی، مقصر هستند که در صورت لزوم در مورد آنان صریحتر خواهم گفت. آنان در پیشگاه خدا و در روز جزا عذر تقصیر نخواهند داشت.
۷. مقاومت آحاد ملت در مقابل تجاوز دشمن در جنگ ۱۲روزه، بهویژه از سوی کسانی که ظاهرشان مثل ما نیست، دشمن را ناامید کرد و انسجام ملی ایرانیان، موجب تحسین جهانیان شد. با وجود این، از طمع به این آب و خاک دست برنمیدارند و درصدد یافتن هر روزنهای برای رویارویی مردم با یکدیگر هستند. هوشیاری و پرهیز از این دام، اوجب واجبات است.
۸. به رغم تبلیغات گسترده ضدانقلاب که بیحجابی در میان برخی زنان، موجب فروپاشی جمهوری اسلامی میشود، شاهدیم که امروز، ایران اسلامی با رهبری مدبرانه، قویتر از تمام دورانهای خود است و به کوری چشم آنان، این نظام تا آخر پابرجاست.
۹. این متن، چکیده و خلاصه دیدگاه من در مورد مسائل مربوط به حجاب، در شرایط کنونی است. بدیهی است قضاوت در مورد هر متن یا تصویر تقطیع شده، تحریف شده و ناموزون با محتوای اصلی بحث، مقرون به صواب نیست.
خواهران عزیزم!
بالاترین منکر، بدبین کردن مردم به اصل دین است.
همه ما سوار بر یک کشتی هستیم و به فضل خدا، با هم به ساحل نجات و رستگاری خواهیم رسید.
خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.
🔻روزنامه همشهری
📍 ایران و روسیه؛ داستان همگرایی بازیگران مستقل
✍️ مهدی خورسند
ایران و روسیه در قبال تحریمها و فشارهای کشورهای غربی در بسیاری از مواقع در شرایط مشابهی قرار دارند. از طرفی ایران با توجه به تنشهای موجود در غرب آسیا با رژیم صهیونیستی و تحریمهای چندینساله ساختاری از سوی کشورهای غربی چالشهایی دارد. از سوی دیگر هم روسیه با شروع جنگ اول اوکراین در سال۲۰۱۴ ذیل تحریم اروپاییها قرار گرفت. ضمن اینکه ایران و روسیه بهعنوان ۲بازیگر اصلی و مستقل دوران گذار نظم بینالملل بهحساب میآیند که خواهان رویکرد چندقطبی در جهان هستند و همین موضوع موجب شده که فشارهای دلاری از سوی آمریکا این کشورها را درگیر سازد.
با این اوصاف بین ایران و روسیه و همچنین کشور چین، نوعی همگرایی درحال رخدادن است که در حیطههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی میتواند هم جنبه ایجاد و تثبیت اعتماد بین ۲کشور را برقرار سازد، هم از سوی دیگر جنبه تحریمشکن در برابر فشار غربیها داشته باشد. روسها بعد از سال۲۰۱۴ به سمت نهادهایی نظیر اتحادیه اقتصادی اوراسیا رفتند تا از این طریق هم همکاریهای منطقهای را افزایش دهند و هم بتوانند با همگرایی و تقویت ارتباط با سایر کشورها تحریمهای مختلف غربیها را خنثی کنند.
ایران از سال۲۰۱۹ عضو ناظر این اتحادیه شد و حدود یک سال پیش قرارداد تجارت آزاد با اتحادیه اقتصادی اوراسیا را امضا کرد. در اصل جمهوری اسلامی ایران فضای همکاری خود را در اختیار این نهاد قرار داد و رخدادن چنین کاری میتواند یک اقتصاد مکمل مطلوب را به دور از فشارهای تحریم دلاری برای هم ایران و هم روسیه برقرار سازد. همچنین از لحاظ ترانزیتی، بعد از جنگ اوکراین، روسیه در یک انحصار ژئوپولیتیکی قرار گرفته است که در این میان یکی از مسیرهای امن، سریع و از دید اقتصادی بهصرفه، مسیر ایران است و روسها علاقهمندند که از این ظرفیت ایران استفاده لازم را ببرند. ایران میتواند انرژی روسها را از شمال دریافت و آن را به کشورهایی صادر کند که خواهان نفت و گاز کشور روسیه هستند.
همچنین یکی از مهمترین حیطههای همکاری ایران و روسیه مربوط به نهادها و سازمانهای بینالمللی است. بین ایران و روسیه در این مورد همگرایی قابلتوجهی وجود دارد، بهطور مثال از سال۲۰۱۵ به اینسو، روسیه تقریبا در برابر قطعنامههایی که علیه ایران صادر شده است، از حق وتوی خود استفاده کرده و در برابر غربیها ایستاده. البته با تمام این اوصاف، یکی از موضوعاتی که میتواند همگرایی و همسویی ایران و روسیه را قدرت ببخشد و توان این کشورها را در برابر فشارها افزایش دهد، تکمیل کریدورهای ترانزیتی و تجاری و همچنین صادرات محصولات فناوری-مهندسی ایران به حوزه آسیای مرکزی و قفقاز است که این حوزه عمق استراتژیک روسیه محسوب میشود. گفتنی است حتی موضوع صادرات فناوری ایرانی به خود روسیه نیز قابل تصور و تحقق است.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 تقویت ارزش پول ملی و کاهش تورم
✍️ علی قنبری
در شرایط کنونی مهمترین اقدامی که دولت میتواند در راستای بهبود معیشت مردم انجام دهد افزایش درآمد، تقویت ارزش پول ملی، کاهش تورم و اشتغال پایدار است و با چابکسازی و کوچکسازی دولت باید هزینههای جاری دولت را کم کنیم و در بخشهای مولد سرمایهگذاری کنیم تا بتوان بهبود معیشت مردم را رقم زد.
در شناسایی درآمد خانوارها و تعیین دهک آنها خطاهای جدی وجود دارد. بخش مهمی از داراییها و منابع درآمدی به دلایل مختلف در محاسبات رسمی ثبت نمیشود و این مسئله باعث میشود نتایج دهکبندی از واقعیت فاصله بگیرد. در چنین شرایطی، برخی خانوارها با وضعیت اقتصادی مناسب در دهکهای پایین قرار میگیرند و یارانه دریافت میکنند، در حالی که تعدادی از خانوارهای نیازمند واقعی از این حمایت محروم میمانند.
از سوی دیگر یکی از مهمترین راهکارها این است که کاری کنیم کسری بودجه نداشته باشیم یا آن را به حداقل ممکن برسانیم. دیگر اینکه هزینههای جاری را کاهش دهیم. هزینههای جاری دولت باید کاسته شود که این مهم با چابک سازی و کوچک سازی دولت محقق می شود. همچنین دولت نباید در اقتصاد دخالت کند و بیشتر بخش خصوصی در اقتصاد کشور نقش داشته باشند. سرمایهگذاری بخش خصوصی نیز باید تقویت شود.
سازوکار طرحهای کالابرگ و یارانه باید تغییر کند. این طرحها دردی را از مردم دوا نمی کند. کالابرگ الکترونیکی در شرایط امروزی کار بیهوه و در واقع قدیمی است. اجرای چنین طرحهایی سبب سوداگری در بازار شده و تقاضاهای کاذب را افزایش میدهد. از سوی دیگر سبب تحمیل هزینههای اضافی به مردم و دولت میشود.
در این شرایط باید به دنبال کارهای نوپا و فعالیتهایی باشیم که کار را برای مردم راحت میکنند. باید این کمکها به جای پرداختن به مسائل روزمره و جاری که در بلند مدت نتیجه خاصی برای مردم نخواهد داشت، صرف سرمایهگذاری و کارهای مولد شود؛ یعنی بودجهای که قرار است به کالابرگ و یارانه اختصاص دهند باید وارد کارهای مولد شود.
مطالب مرتبط