🔻روزنامه تعادل
📍 اثر تحریمهای داخلی بیشتر از ماشه است
✍️ حمیدرضا صالحی
در دیدار علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی با فعالان اقتصادی و اعضای اتاق بازرگانی مباحثی مطرح شد که با بررسی آن میتوان تصویری از وضعیت کشور پس از اجرای مکانیسم ماشه به دست آورد. این روزها درباره مکانیسم ماشه صحبتها و دیدگاههای مختلفی مطرح میشود. قبل از تحلیل شرایط اقتصاد ایران پس از فعالسازی این مکانیسم، اما مردم باید بدانند این فرآیند چگونه محقق میشود و قرار است با فعالسازی آن چه شرایطی پیش روی کشور ایجاد شود؟ طی سالهای ۸۴ تا ۹۲ که دولتهای نهم و دهم در ایران روی کار بودند، سیاست خاصی در پیش گرفته شد که ماحصل این سیاستها ابتدا پرونده ایران را راهی شورای امنیت سازمان ملل کرد و سپس منجر به صدور ۶قطعنامه شورای امنیت علیه ایران شد. دولت یازدهم طی سالهای ۹۲ تا ۹۶ تلاش کرد این روند را تغییر دهد، در نتیجه برجام پس از کش و قوسهای فراوان امضا و اجرایی شد. در واقع برجام تحریمهای سازمان ملل را برای یک دهه فریز کرد تا در پایان یک دهه طرفهای مختلف بتوانند ارزیابی دوبارهای از وضعیت داشته باشند. با عبور از این دوران پر فراز و نشیب در بحث پرونده هستهای ایران، امروز در مقطع حساسی قرار گرفتهایم، تلاش مسوولان دولت عدم فعالسازی مکانیسم ماشه و توقف اسنپبک است. اساسا اگر قرار بود ماشه فعال شود باید به دلیل خروج امریکا و عدم اجرای تعهدات اروپاییها فعال میشد. با توجه به نشستی که در مصر برگزار شد و ایران و آژانس به توافقی برای ادامه نظارتها دست یافتند، این توقع وجود داشت که اروپاییها هم ماشه را به تعویق بیندازند. اما نه تنها این اقدام صورت نگرفت، بلکه غربیها انگشت اتهام را به سمت ایران گرفتهاند! موضوع مهم برای ایران اما ثبات در بازارهای کشور و جلوگیری از رشد انتظارات تورمی در نرخهاست. در این میان واکنش چین و روسیه در خصوص اینکه تحریمهای جدید علیه ایران را نخواهند پذیرفت، کورسویی از امید را ایجاد کرده که روند فروش نفت ایران به عنوان مهمترین عامل ایجاد ثبات در اقتصاد و تامین ارز مورد نیاز کشور، همچنان تداوم خواهد داشت. فراموش نکنید بیش از ۹۰درصد فروش نفت حدود ۲میلیون بشکهای ایران در شرایط فعلی به مقصد چین بارگیری میشود. وقتی چین اعلام کند به فرآیند تحریمها علیه ایران نمیپیوندد، خبر خوشحالکنندهای است. البته امریکا اخیرا چین را تهدید کرده که در صورت خرید نفت از ایران تحریمهای تازهای را علیه چین اعمال میکند. در این میان، اروپاییها برای توقفسازی اسنپبک، شرایطی را مطرح کردهاند که مهمترین آنها مذاکره مستقیم با امریکا، توافق با آژانس و تغییر در راهبردهای منطقهای ایران است. اما واقعیت تلخ آن است که ایران هم با تحریمهای خارجی روبهرو است و هم با سوءمدیریتها و تحریمهای داخلی. در جلسه اعضای اتاق بازرگانی با آقای لاریجانی بیش از دوسوم، مشکلاتی که فعالان اقتصادی مطرح کردند، ناظر به تحریمهای داخلی بود! اگر ایران در خصوص تحریمهای خارجی با زیادهخواهیها و مانعتراشیهای غربیها روبهرو است، در بخش تحریمهای داخلی که میتواند، اقدامات اصلاحی را صورت دهد. یکی از مهمترین موارد و مشکلات داخلی، قوانینی است که در خصوص فرآیند تامین ارز، چند نرخی بودن آن و سایر موارد پیش روی فعالیت فعالان اقتصادی ایجاد میشود. در شرایطی که بنگاههای ایرانی باید در برابر تحریمها، تابآورتر شوند، برخی قوانین داخلی در حال تصویب و اجرا هستند که باعث افزایش مشکلات و کاهش راندمان بنگاههای اقتصادی میشوند. در شرایطی که تغییری در روند فروش نفت ایران در خارج ایجاد نشده، مشخص نیست چرا حجم نقدینگی به قول رییس کل بانک مرکزی از رشد ۲۰درصدی به رشد ۳۰درصدی افزایش یافته است. معتقدم برای ایجاد ثبات در اقتصاد و معیشت و کاهش نوسانات در بازارهای مختلف، باید تحریمهای داخلی کاهش یافته یا رفع شوند. موضوعی که تا حد زیادی به فعالان اقتصادی کمک میکند تا بتوانند زیر بار فشار تحریمهای خارجی تاب آورده و زمینه رشد روزافزون اقتصادی را فراهم سازند. این موارد مهمترین مطالبهای بود که از سوی فعالان اقتصادی در دیدار با علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور مطرح شد. ایشان هم ضمن تشریح شرایط از فعالان اقتصادی خواستند که به کشور برای عبور از این دالان تاریخی یاری رسانند. در کشاکش این بحثها اما همگی باید کمک کنیم تا اقتصاددانان از این پیچ خطرناک تاریخی به سلامت عبور کرده و فشار کمتری متوجه مردم شود. مردمی که این روزها برای تامین معیشت خود با مشکلات بسیاری مواجهند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 همه احتمالات پیش رو
✍️ رحمن قهرمانپور
پس از تلاشهای مکرر به نظر میرسد که ایران و غرب با دو منطق متفاوت پذیرفتند که مکانیسم ماشه فعال خواهد شد و خود را برای دوران پس از فعالسازی این مکانیسم آماده میکنند.
آمریکا و اروپا با این منطق به سراغ فعالسازی مکانیسم ماشه رفتهاند که این اقدام مرحلهای دیگر از پیشرفت دیپلماسی اجبار است و امیدوارند که این اقدام فشار مضاعفی را بر ایران وارد و این کشور را وادار به دادن امتیازاتی کند که در حال حاضر از آن خودداری میکند.در سوی دیگر ماجرا، ایران با این منطق فعالسازی مکانیسم ماشه را پذیرفته که هزینه تسلیم شدن بیشتر از مقاومت است. اظهارات متعدد مقامات در ایران نشان میدهد که از نظر آنها جمهوری اسلامی ایران برای تغییر محاسبات طرف مقابل چارهای جز مقاومت در این مرحله ندارد. ایران امیدوار است با مقاومت بر سر مواضع خود و تسلیم نشدن در برابر غرب، آمریکا و اروپا را به این نتیجه برساند که پیگیری سیاست تغییر رژیم در ایران ممکن و شدنی نیست و غرب باید مواضع خود را تغییر دهد و امتیازات بیشتری به ایران بدهد.
اما در مورد اینکه در نهایت کدام یک از این دو منطق شانس پیروزی بیشتری خواهد داشت، باید دید که معادلات قدرت به نفع کدامیک از آنها خواهد بود. عرصه سیاست جهانی بیشتر از آنکه عرصه اقناع و استدلال و عدالت باشد، عرصه به کارگیری قدرت برای رسیدن به اهداف مورد نظر دولتهاست. بنابراین، میزان قدرت مهمترین عامل تعیینکننده در احتمال تحقق یکی از این سناریوهاست.
با وجود آنکه ایران و غرب از دو زاویه متفاوت به صحنه نگاه میکنند و همین امر یکی از اصلیترین دلایل عدم توافق آنهاست، به نظر میرسد هر دو طرف پذیرفتهاند که بازگشت مکانیسم ماشه به معنای یک گسست قابلتوجه از گذشته و آغاز دوران جدید در دیپلماسی هستهای بین ایران و غرب است؛ دورانی که هم میتواند به توافق منجر شود و هم به تشدید تنش و جنگ. در هر صورت، برای ایران و غرب مشخص شده است که ادامه شیوه گذشته ممکن نیست. ایران نتوانست از مزیت در آستانه هستهای بودن بهرهبرداری کافی را کند و حمله آمریکا و اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران معادلات را بهصورت اساسی تغییر داد. از طرف دیگر، آمریکا و اروپا هم نتوانستند بدون توسل به اقدام نظامی، دیپلماسی هستهای را در برابر ایران پیش ببرند.
اکنون غرب با این معما مواجه است که آیا ایران در نهایت راه خروج از NPT را در پیش خواهد گرفت و نظم هستهای و نظام عدم اشاعه را با یک بحران جدید فراگیر مواجه خواهد کرد یا در نهایت تحت فشارهای ناشی از دیپلماسی اجبار به یک توافق بزرگ با غرب تن خواهد داد. آن چیزی که به نظر میرسد در ذهنیت تصمیمگیران اصلی در تهران حاکم است، این باور بوده که آمریکا و حتی اروپا برخلاف آنچه میگویند در عمل به دنبال تغییر رژیم در ایران هستند و مذاکره برای آنها جز پوششی برای هموار کردن مسیر تغییر رژیم نیست. این در حالی است که اروپاییها و آمریکاییها این اظهارات ایران را قبول ندارند و معتقدند که حاضر به یک توافق دیپلماتیک بزرگ با ایران هستند. اکنون به نظر میرسد که با بازگشت مکانیسم ماشه، محاسبات دو طرف در مورد آینده تغییر خواهد کرد.
طبیعتا در این محاسبات جدید، روسیه و چین نقش تعیینکنندهای خواهند داشت. در صورتی که تقابل میان روسیه و غرب تشدید شود و چین هم به نوعی از این تقابل حمایت کند، چهبسا ایران توان مضاعفی برای ادامه مسیر مقاومت در برابر غرب داشته باشد. اما در صورتی که روسیه و چین بنا به هر دلیلی قصد تقابل جدی با غرب را نداشته باشند، در آن صورت ممکن است ایران مسیر دیپلماسی را در پیش بگیرد. در هر صورت اکنون همه نگاهها به فردای پس از مکانیسم ماشه است.
دیدار پزشکیان با مکرون در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل نشان داد که هنوز از نظر جمهوری اسلامی ایران امکان یک راهحل دیپلماتیک وجود دارد؛ به شرطی که آمریکا و اروپا از خواستههای حداکثری خود کوتاه بیایند. اظهارات دبیر شورای عالی امنیت ملی در مورد اختلاف بین ایران و آمریکا درباره مساله موشکی نشان میدهد که موضوع کاهش برد موشکهای ایران یکی از اصلیترین موضوعات مورد اختلاف برای رسیدن به یک توافق بزرگ در شرایط کنونی است.
در نهایت باید گفت که فعالسازی مکانیسم ماشه ما را به سوی گزینههای حداکثری سوق خواهد داد؛ حداکثری هم به معنای تقابل نظامی و هم حداکثری به معنای توافق دیپلماتیک. به بیان سادهتر، در فردای پس از فعالسازی مکانیسم ماشه، دیگر امکان یک توافق محدود دیپلماتیک بین ایران و غرب وجود ندارد و از طرف دیگر ادامه وضع ناپایدار نظامی موجود میان ایران و اسرائیل و آمریکا نیز چندان محتمل نیست.
اکنون باید دید که آیا معادلات قدرت، دو طرف را به سمت گزینه توافق حداکثری سوق خواهند داد یا در نقطه مقابل باعث محتملتر شدن گزینه تقابل نظامی خواهند شد؟ این سوالی است که هنوز جواب روشنی برای آن وجود ندارد و تحولات آینده میتواند در فهم احتمال تحقق هر یک از این دو سناریو به ما کمک کند.
قطعنامه پیشنهادی روسیه و چین برای تمدید ۶ماهه مکانیسم ماشه بیشتر از آنکه تلاشی برای توقف فعالسازی مکانیسم باشد، علامتی از سوی روسیه و چین برای ایفای نقش بیشتر و موثرتر در دوران پس از فعالسازی اسنپبک است. روسیه و چین میدانند که قطعنامه آنها با مخالفت جبهه غرب مواجه خواهد شد، اما
در صددند این پیام را به آنها مخابره کنند که در دوران دیپلماسی هستهای، غرب باید بیشتر از گذشته به دنبال جلب رضایت آنها در مورد نحوه تعامل یا تقابل با ایران باشد.
🔻روزنامه کیهان
📍 ماجرای «پهپاد شاهد» و «خدای اروند»
✍️ مسعود اکبری
۱- روزنامه وال استریت ژورنال، اخیرا در گزارشی نوشته است: «همه به دنبال پهپاد ایرانی شاهد هستند.» این رسانه آمریکایی در ادامه نوشت: «پهپادهای شاهد ساخت ایران به دلیل قیمت پایین، سادگی طراحی، برد بالا و اثربخشی عملیاتی به الگویی برای بسیاری از کشورهای جهان تبدیل شده و اکنون قدرتهای بزرگ از جمله آمریکا، چین، فرانسه و انگلیس تلاش میکنند نمونههایی مشابه را تولید کنند.»
وال استریت ژورنال در این گزارش تاکید کرده است: «ویژگی اصلی این پهپادها هزینه ساخت بسیار پایین است؛ بهگونهای که هر واحد بین ۳۵ تا ۶۰ هزار دلار قیمت دارد، در حالی که موشکهای هدایتشونده معمولی چندین میلیون دلار هزینه دارند.»
این روزنامه آمریکایی در ادامه نوشت: «شرکتهایی در آمریکا و اروپا همچون SpektreWorks و Griffon Aerospace در حال توسعه پهپادهای کمهزینه با الهام از شاهد هستند. نمونههایی مانند پهپاد «Lucas» در آمریکا نیز با تمرکز بر مقرونبهصرفه بودن ساخته شدهاند، اما همچنان فاصله چشمگیری با شاهد از نظر قیمت و کارایی دارند.»
وال استریت ژورنال در پایان تاکید کرد که «شاهد نهتنها یک سلاح ایرانی است، بلکه به یک الگوی جهانی برای جنگ آینده بدل شده است.»
۲- یک سؤال: آیا اکنون غرب صرفا نگران پیشتازی پهپادهای ایرانی است؟ یا نگران الگویی است که پشت آن نهفته است؟ حقیقت آن است که «شاهد» برای دشمن، فقط یک هواگرد نیست؛ نماد یک مسیر است؛ از تحریم تا توانمندی.
روزی بود که حتی سیم خاردار هم برای ایران تحریم بود. کشوری که در سالهای دفاع مقدس، فشنگ نداشت، امروز صادرکننده پهپاد، موشک نقطهزن و فناوری بومی نظامی است. این یعنی نه فقط پیشرفت، که یک تغییر ویژه در هندسه قدرت رخ داده است.
دشمنان پیش از این بارها تقلا کردند تا موفقیتهای ایران را به کپیکاری یا مهندسی معکوس تقلیل دهند، اما سؤال ساده این است: اگر رسیدن به شاهد با مهندسی معکوس ممکن بود، چرا خودتان هنوز گرفتار نمونههای ناقص و گرانقیمت هستید؟ پاسخ در یک واژه است: ایمان.
۱۸ خرداد ۹۸، «برایان هوک» نماینده ویژه امور ایران در وزارت خارجه آمریکا در پیامی ویدئویی با وارونه نشان دادن واقعیّتها در ادعایی مضحک گفت: «دستاوردهای موشکی ایران فتوشاپ است»! «هوک» ۱۲ روز بعد، با تبدیل شدن پهپاد ۲۲۰ میلیون دلاری آمریکایی(گلوبالهاوک) به یک آهن پاره توسط موشک ایرانی، پاسخ را دریافت کرد.
۳- تفاوت ایران با غرب در این نیست که ما «مهندس» بهتری داریم، بلکه در این است که ما «باور» داریم. باور به اینکه میتوان در دل تحریم، در دل جنگ و در دل محدودیتها، چیزی ساخت که دشمن را به اعتراف بکشاند.
درک اهمیت پهپاد «شاهد» فقط با تحلیل ویژگیهای فنی آن ممکن نیست؛ چرا که این پهپاد، صرفاً یک ابزار نیست، بلکه برهمزننده یک نظم تحمیلی جهانی است. شاهد نماد پایان انحصار فناوری در دنیای امروز است؛ جهانی که در آن قدرتهای بزرگ تلاش میکردند ابزارهای نبرد را فقط در اختیار خود نگه دارند. اما ایران، برخلاف فرمولهای رایج، توانست با اتکا بر ظرفیتهای درونی، این انحصار را بشکند.
تا دیروز، پهپادهای پیشرفته، صرفاً در انحصار چند کشور خاص بود و دیگران فقط هدف بودند. اما اکنون این معادله دگرگون شده است. شاهد و پهپادهای همخانوادهاش، جنگ را کمهزینهتر، متحرک، هوشمند و نامتقارن کردهاند. دشمنی که با هزینه میلیاردی پایگاه میسازد، اکنون با پرندهای چند ده هزار دلاری، دچار فلج راهبردی میشود. این یعنی پایان دوران سلطه یکجانبه.
۴- برای درک بهتر این «باور»، کافی است به صحنهای از جنگ تحمیلی رجوع کنیم؛ شهید «مرتضی متینفر» که نوزده سال داشت - به شهید شوشتری گفت: «امشب از اروند نمیتوانیم بگذریم. آنجایی که آموزش دیدیم عرض و شدت آب اینطور نبود. امشب اگر بعثیها ما را نزنند، کوسهها میزنند. اگر هیچکدام نزنند، لای سیم خاردار و تلههای انفجاری گیر میکنیم. با محاسبات مادی، امشب نمیتوانیم از آب رد بشویم. ولی من امشب وارد آب میشوم تا به امام در جماران خبر بدهند که «آقا بچهها به عشق شما زدند به خط».
این شهید بزرگوار در ادامه میگوید: «دیگر مهم نیست آن طرف خط برسیم یا نرسیم. وظیفه ما وارد آب شدن است، بیرون آمدن دیگر در اختیار و وظیفه ما نیست؛ آن با خداست. خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. اگر کسی این طرف قلبش آرام است و آن طرف میترسد، توحیدش مشکل دارد.»
۵- ایمان همینجاست؛ جایی که عقل زمینی عقب میکشد، اما دل آسمانی وارد میدان میشود. پهپاد «شاهد» فرزند همین مدرسه است؛ مدرسهای که در آن، درس توحید و تکنولوژی با هم آمیخته میشود. در حقیقت «شاهد» فقط محصول فناوری نیست. فرزند ترکیب عقل و ایمان است.
همانطور که پیش از این نیز ذکر شد، در زمان جنگ تحمیلی، حتی سیم خاردار را هم به ما نمیفروختند. اگر کشوری میفروخت، کشور ترانزیتکننده همراهی نمیکرد. اما امروز، ایران از کشور واردکننده، به صادرکننده فناوری نظامی تبدیل شده است.
مقامهای آمریکایی در دهه ۶۰ تلاش میکردند که هیچ کشوری حتی یک فشنگ به ایران نفروشد. اما حالا همانها تلاش میکنند تا ایران به کشورهای دیگر سلاح نفروشد. از پهپاد شاهد گرفته تا موشکهای نقطهزن. این یعنی معادلهای کاملاً معکوس شده؛ این یعنی شکست استراتژیک دشمن.
۶- برای درک موقعیت امروز ایران، به یک روایت عجیب از دوران پهلوی توجه کنید: «کمی پس از خروج ذلتبار رضاشاه از ایران، هنوز معلوم نبود چه کسی بر تخت سلطنت بنشیند. سفیر انگلیس در تهران، به نماینده محمدرضا میگوید: «طبق اطلاعات ما، محمدرضا به رادیو برلین گوش میدهد و پیشرفتهای آلمان را دنبال میکند. بنابراین مورد اعتماد ما نیست.» محمدرضا که این را میشنود، فوری گوش دادن به رادیو برلین را کنار میگذارد. چندی بعد، سفیر انگلیس میگوید: «حالا دیگر عیبی ندارد؛ میشود او را به سلطنت انتخاب کرد.»!
حالا این سطح از حقارت، وابستگی و بیهویتی را با وضعیت امروز ایران مقایسه کنید. امروز ایران در دل تحریم و تهدید و جنگ، نقشه میدانهای آینده را ترسیم میکند. این یعنی یک ملتِ برخاسته از تحقیر، اکنون خود را در موقعیت تعیینکننده یافته است.
۷- استراتژی دشمن همیشه یک مسیر ثابت دارد: ابتدا انکار، سپس تحقیر، بعد تردیدافکنی و در پایان، اعتراف. امروز وقتی روزنامه آمریکایی صریح مینویسد که جهان به دنبال پهپاد ایرانی «شاهد» است، یعنی کار از مرحله انکار و تحقیر و تردیدافکنی گذشته و به مرحله پذیرش و ترس طرف غربی رسیدهایم. یعنی «تحریم» کار نکرد، «تحقیر» جواب نداد، و حالا، نوبت «تقلید» شده است.
در جهانی که همه به دنبال ساختن پهپادی مانند «شاهد» هستند، ما نباید از یاد ببریم که آنچه ما را به این نقطه رساند، نه فقط دانش فنی، که فرمول ایمان بود. همان جمله جاودانه شهید متینفر که گفت: «وظیفه ما وارد شدن به آب است، بیرون آمدن، با خداست.»
شاهد، پیش از آنکه پرندهای آهنین باشد، شاهدی است بر ایمان یک ملت. ایمانی که به میدان آمد، مهارت شد، فناوری شد، قدرت شد، و امروز الهامبخش دنیا شده است.
«الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إیمانًا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ و َنِعمَ الوَکیلُ»؛ اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست. (سوره مبارکه آلعمران، آیه ۱۷۳)
۸- نکته مهم دیگر این است که موفقیت پهپادهای ایرانی را باید در چارچوب راهبرد بومیسازی درک کرد. ایران هیچگاه اجازه نیافت که وارد زنجیره تامین غرب شود؛ اما همین تحریم، بستری شد برای تکثیر خلاقیتهای بومی. امروز دیگر سؤال این نیست که «ایران چگونه پهپاد میسازد؟» بلکه سؤال واقعی این است: «چرا دیگران با وجود دسترسی به منابع وسیع، هنوز نتوانستهاند نسخهای مشابه بسازند؟» پاسخ روشن است: بومیسازی تنها کپی کردن سختافزار نیست؛ بلکه خلق زیرساخت نرمافزاری، انسانی و راهبردی است که محصول آن یک سامانه منحصربهفرد میشود.
۹- در نهایت، «شاهد» فقط یک مدل پهپادی نیست، بلکه یک «اسم رمز» است. همان ملتی که روزی حتی اجازه واردات سیم خاردار نداشت، امروز در لیست صادرکنندگان سلاح قرار گرفته است. این یعنی تحریم، نهتنها ایران را متوقف نکرد، بلکه به زایش یک مکتب جدید از قدرت انجامید. مکتبی که نه در آزمایشگاههای تسلیحاتی غرب، که در میدان باور و مجاهدت جوانان ایرانی متولد شد.
۱۰- اکنون زمان آن است که همگی ما و بهخصوص اعضای محترم دولت و بدنه اجرائی کشور، با تلاش و همتی مضاعف، این الگوی موفق را در دیگر عرصهها و از جمله عرصه مهم اقتصادی و همچنین عرصه فرهنگی تکثیر کنند.
در شرایط فعلی، لازم و ضروری است که رئیسجمهور محترم و اعضای دولت چهاردهم، نسخه خسارتبار و بیحاصل غربگرایان را برای همیشه کنار بزنند. نسخهای که با ظاهری فریبنده تحت عنوان «مذاکره» و باطنی خطرناک تحت عنوان «باجدهی و امتیازدهی یکطرفه به آمریکا» در پی لگدمال کردن منافع ملی و عزت مردم ایران است. آقای پزشکیان، به «کاسبان تحریم» اجازه ندهید که نسخه معیوب و خسارتبار خود را به دولت تحمیل کنند.
🔻روزنامه رسالت
📍 سیاست خارجی تردمیلی!
✍️ محمدعلی وکیلی
سیاست خارجی ایران در طول سالیان گذشته متناسب باتحولات جهانی پرنوسان بوده است. یکی از درخشانترین دستاوردهای سیاست خارجی ایران برجام بود. برجام در نگاه ما روزنامهنگاران و هر ایرانی وطن دوست برگ برنده در مصاف نابرابر تعریف و تمجید میشد اما بیتوجهی به شیطنتها و ظرافتهای حقوقی غربیها به خصوص در گنجاندن «اسنپ بک»، بنبست کنونی یعنی برگشت تحریمها را رقم زدند. سخنرانی دکتر پزشکیان در هشتادمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل به جای بن بست شکنی در سیاست خارجی به تشدید دوقطبی داخلی منجر شده است. اصلاح طلبان که در طلیعه سفر، مذاکره مستقیم با ترامپ را تنها راه حل و عامل برون رفت قلمداد میکردند، با شنیدن سخنرانی تکراری آقای رئیس جمهور دچار افسردگی و یاس زاید الوصف شدهاند . در سوی دیگر اصولگرایان پایداریچی سر ذوق آمدهاند و سخنرانی دکتر پزشکیان را عامل اقتدار وعزت میشمارند. به نظر نگارنده همانقدر که نسخه مذاکره مستقیم باترامپ متوهمانه و برآمده از ذهنهای گلخانهای بود، استقبال زاید الوصف و تجلیلهای اغراق آمیز پایداریجیها از سخنرانی صورت گرفته غیر واقعی و ناظر بر منافع ملی نیست . جامعه و کنشگران حق دارند که منتظر ابتکار عمل مقامات در برون رفت شرایط کشور از حالت تعلیق و احیانأ جنگ جدید باشند. با این سخنرانیها و تاکید مکرر مواضع و تغییر لحن، بن بستهای پیش رو حل نخواهد شد . سیاست خارجی کشور باید ابتکار عمل راهگشا نشان دهد. طرح گفتگویی تمدنهای سیدمحمدخاتمی در زمان خود یک ابتکار عمل و عامل تغییر زمین بازی بود . شخصاً منتظر ارائه یک ایده راهگشا توسط دکتر پزشکیان بودم و بطور طبیعی این ایده را بایست مجموعه دستگاه دیپلماسی کشور تهیه و پردازش جهت ارائه توسط رئیس جمهور میکردند و این اتفاق نیفتاد . جالب است در هیچ کجای بخشهای حاکمیت پیرامون ایدههای راهگشا بحث جدی وگفت شنود انجام نمیگیرد . بحثها زیر سقفهای کوتاه با پیشفرضهای ثابت و نتایج تکراری انجام میگیرد. چندباری پیشنهاد فراخوان راهکارهای برون رفت با لحاظ حفظ اصل ایران و دفع خطر جنگ را ارائه دادهام ولی روزمرگی مانع توجه است. هم اکنون در کشور ایدههای اولیه در بین برخی کنشگران مطرح است که لازم است در مقیاس منافع ملی مورد بحث جدی اتاقهای مشورتی قرارگیرند. بعنوان مثال برخی میگویند درحوزه سیاست خارجی هیچ کارت بازی تعیین کننده نداریم ولی کارت بازی داخلی همچون طرح آشتی ملی و اصلاحات ساختاری کارساز است گروهی هم معتقدند ساخت بمب اتم تنها راه بازدارنده شرایط کنونی است. برخی تایید ایده دو دولتی درفلسطین را راهگشا میشمارند . و ایدههای دیگری که ارزش گفت و شنود دارد. بر این اساس با دست فرمان کنونی سیاست خارجی کشور همچون شخصی است که سوار بر تردمیل ساعتهای متوالی عرق ریزان میدود ولی همواره درنقطه اول است.
🔻روزنامه اعتماد
📍 تخریب نهاد سلامت!
✍️ عباس عبدی
رییس سازمان نظام پزشکی در گفتوگویی، واقعیت سیاستهای ضدعلم نهاد تصمیمگیر را علیه نظام بهداشت و سلامت کشور نشان میدهد. اهمیت موضوع این است که ایشان از پزشکان جریان اصولگرایی است. وی به صورت تمثیلی نامعادلهای را چنین مطرح میکند که ۴۲ برابر ۳ شده است! کاری که از سال ۱۳۵۸ تا ۱۴۰۰ یعنی ۴۲ سال در یک روند طبیعی و علمی و مدبرانه و در اوج وضعیت اقتصادی انجام شد و ظرفیت پذیرش رشته پزشکی را از حدود هزار به ۸ هزار نفر در سال ۱۴۰۰ و تعداد دانشکدههای پزشکی از ۹ مورد به بیش از ۵۰ دانشکده رسانده شده. همزمان اعضای هیات علمی، تعداد تختها و بیمارستانها و سایر تجهیزات لازم برای آموزش پزشک نیز اضافه شدند. ولی اکنون در سه سال اخیر، به اندازه ۴۲ سال قبل به ظرفیتها اضافه شده است این کار را دبیرخانه علم و فناوری شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۴۰۰ انجام داد. البته مصوب بود که سالی ۵ هزار افزایش بدهند ولی به سالی ۲ هزار نفر قناعت کردند! و اگر آن مصوبه اجرا میشد، الان باید ۲۸ هزار دانشجوی پزشکی میپذیرفتیم. بنابراین ما در طی ۳ سال به اندازه ۴۳ سال ظرفیت پذیرش دانشجو را افزایش دادیم. آیا به اندازه ۴۳ سال، کلاس، استاد، خوابگاه، آزمایشگاه بیوشیمی، اتاق تشریح و... اضافه کردهاند؟ به هیچوجه. از سوی دیگر همین امسال ۳۰ درصد ظرفیت دستیاران تخصصی ما خالی مانده است. در برخی از رشتهها ۹۰ درصد خالی مانده. در رشته عفونی ۸۵ درصد خالی مانده. چگونه است که این ظرفیت رشتههای تخصصی که هم نیاز آن را داریم و هم امکانات آن را داریم، ولی خالی مانده و کسی برای حل آن تحریک نمیشود؟ ولی از سوی دیگر ظرفیت پزشکی عمومی را چنین اضافه میکنند؟ جمله و نتیجهگیری روشن دکتر رییسزاده این است که «افزایش ظرفیت رشته پزشکی با این شیبی که انجام شده، یک خیانت آشکار سازماندهی شده به کیفیت آموزشی پزشکی جمهوری اسلامی ایران بوده و بازی با سلامت و جان مردم است. اگر کسی غیر از این ادعا دارد، بیاید من دانشکدههای پزشکی الان را به او نشان بدهم که چگونه دانشجوی پزشکی میپروراند.
اگر آن کسانی که این کار را کردند، زن و بچه عزیز خود را دست پزشکی بدهند که این جوری تربیت میشود، بیایند برای مردم هم همین نسخه را بپیچند. به چه حقی شما کیفیت پزشکی کشور را که این اندازه در دنیا ارج و قرب داشته، دارید عامدانه تخریب میکنید؟ یک خودویرانگری آگاهانه.» (پایان سخنان رییس سازمان نظام پزشکی ایران) واقعیت این است که هر برداشت دیگری جز برداشت پایانی ایشان دور از عقل سلیم و خیلی خوشبینانه است. زیرا هر فردی با عقل اندک هم میفهمد که نمیشود ظرفیت دانشگاهها را بدون تمهیدات لازم افزایش داد. مثل این است که بخواهند به جای ۵۰ نفر، ۱۰۰ نفر را جابهجا کنند، ولی تعداد اتوبوس را از ۱ به ۲ افزایش ندهند. روشن است که تلنبار کردن ۱۰۰ نفر در یک اتوبوس فاجعهبار خواهد بود، و اگر قرار باشد، چند هزار کیلومتر با آن سفر کنند، قطعا جنازه آنان به مقصد خواهد رسید. پس در غیرعقلانی بودن این تصمیم شکی نیست. فقط چند سوال باقی میماند؛ یکی اینکه چگونه در شورای عالی انقلاب فرهنگی حتی یک نفر نبود که این بدیهیات را اندکی توضیح بدهد؟ این یکی از فاجعهبارترین مصوبات دولت آقای رییسی است. مهمتر از آن چرا نسبت به اعتراضات منطقی پزشکان و دانشگاهیان توجه نکردند؟ چرا آقای پزشکیان که این مساله بدیهی را میداند کوششی برای تغییر این سیاست فاجعهبار نکرده است؟ اگر میتوان در عرض ۴ سال ظرفیت را دو برابر کرد چرا چهار برابر و ده برابر نکردید؟ خب اصلا چرا یک میلیون نفر را پذیرش نمیکنید؟ این واقعیت سیاستگذاری و تصمیمگیری در ایران و نزد جناح تندرو است. دیروز کسی تصویر این جمله را در یک کانال با خط و امضای یک تندرو گذاشته بود که: «ایالات متحده در ۱۰ سال آینده، تجزیه شده و به چند کشور مستقل تبدیل خواهد شد. چه بسا برخی ایالات زودتر از این موعد هم تجزیه شوند.» نام و امضای آن نویسنده ۱۷/۱/۸۹. یا یکی هم گفته بود که هواپیمای ب-۲ قارقارک است! و دهها از این مثالها میتوان گفت. البته که این حرفها پرت و پلا است ولی در برابر تصمیم دو برابر کردن ظرفیت رشتههای پزشکی خطر چندانی ندارند، ولی جای تعجب است که افکار عمومی به آن جملات و گزارههای نابخردانه و سخیف حساس است، ولی به این اقدام ویرانگر و تخریبی که یکی از مهمترین نهادهای کشور یعنی نهاد سلامت را نشانه رفته است، توجه چندانی نمیشود. افزایش ظرفیت بدون تأمین امکانات فقط یک وجه تخریب این نهاد است، وجه دیگر آن سهمیهها است که در این مورد جداگانه خواهم نوشت که چگونه پزشکی و علم را در ایران به ابتذال خواهند کشاند.
🔻روزنامه شرق
📍 بیکاران مرفه، پرکار و مفلس
✍️ احمد غلامی
در جنبشهای اجتماعی طبقات نقش بسزایی دارند. در نگرش مارکسیسم کلاسیک، تعارض بین طبقات است که سرانجام به انقلاب منتهی میشود. البته دیرزمانی است که دیگر از انقلاب خبری نیست، اما این به آن معنا نیست که جامعه دچار تحولات و دگرگونیهای اساسی نمیشود. در دوره معاصر، ما با انقلابهای خاموشی روبهرو هستیم که در بطن یک جامعه رخ داده و ارزشها را دوباره ارزشگذاری میکنند. آنچه دیروز ارزش بوده، امروز دیگر ارزش نیست و حتی شاید ضد ارزش باشد. این دگرگونیها زیر چشم نهادهای سیاسی اتفاق میافتد و نهادهای سیاسی به هر دلیلی ترجیح میدهند این تغییرات را نادیده بگیرند. این نادیدهانگاری باعث میشود تا آنان ناگزیر خود را با شرایط جدید سازگار کنند یا در فرصت مغتنمی در مقابله با این تغییرات بایستند. انقلابهای خاموش یک فرصت دوسویه برای جامعه و نهادهای سیاسی است که بدون خسارتهای جدی از مرحلهای به مرحله دیگر گذر کنند. مارکس به دو آزادی که از طریق انقلابها به دست میآید، باور دارد: «آزادی سیاسی» و «آزادی مدنی». اگر انقلاب ۵۷ برای تحقق آزادی سیاسی در جامعه صورت گرفت، دگرگونیهای خاموش اخیر تحقق یا پیشروی به سوی آزادیهای مدنی بود. اگر مردم در انقلاب ۵۷ به آزادی سیاسی به معنای مشارکت سیاسی دست یافتند، در آغاز سالهای دهه ۱۴۰۰ برای دستیابی به آزادیهای مدنی تلاش خود را به شیوهای عیان و گاه خاموش پی گرفتند و به نظر میرسد نهادهای سیاسی با پذیرفتن این تغییرات اجتماعی، ناگزیر به این مطالبات تن دادهاند. البته نباید نادیده انگاشت که نهادهای رسمی با محدودکردن هرچه بیشتر آزادیهای سیاسی، زمینهساز پیشروی مردم به سمت آزادیهای مدنی شدند. هرچند جامعه در وضعیت «نه هرگز» و «نه شتاب» قرار دارد. جامعه به عقب بازنمیگردد و برای تغییرات شتاب انقلابی ندارد.
برای تحقق آزادیهای مدنی در جامعه، طبقه متوسط و مرفه بیش از هر طبقه دیگر مشارکت دارند. این طبقه مرفه جامعه بود که با خصوصیسازی ارزشهایی که به آن باور داشت و ترویج خواسته و ناخواسته آن، به سمت این تغییرات گام برداشت؛ طبقهای که بیشترین نزدیکی را با نهادهای سیاسی داشت و بهنوعی منافع مشترکی آنها را صرفا به لحاظ اقتصادی پیوند داده بود. اما این طبقه مروج ارزشهای سیاسی و اجتماعی بود که هیچ نقطه اشتراکی با نهادهای سیاسی جز پیوندهای اقتصادی نداشت. طبقه متوسط هم نقش تعیینکنندهای در این دگرگونیهای خاموش داشت؛ طبقهای که گاه به صراحت و آشکار به مخالفت با آموزههای سیاسی نهادهای رسمی پرداخت و گاه در خفا و خاموش مطالبات خود را بیاعتنا به باورهای نهادهای رسمی پی گرفت. اغلب روشنفکران و نخبگان جامعه که اثرگذاری جدی در مسائل سیاسی و اجتماعی دارند، متعلق به این طبقه هستند. اینک ما با جامعهای روبهرو هستیم که به شکل نیمبند هم به آزادی سیاسی دست یافته و هم به آزادیهای مدنی. این وضعیت نارس و ناکامل، مستعد هر تغییر شکل ناگهانی است و مهمتر از همه اینکه قابلیت دستکاری دارد. این دو فاکتور در هر جامعهای زمینهساز جامعهای تودهوار و فیگورهای تودهساز است که هر دو یکدیگر را کامل میکنند. تمامیت از ناکاملی و سردرگمی بیرون میآید، آنهم در جامعهای که روزبهروز بر تعداد بیکاران آن افزوده میشود؛ بیکارانی که تنوعی شکلی و محتوایی دارند و هر یک حامل و فاعل مطالباتی هستند که تغییرات ناگزیر و خارج از اراده و ادارهای را اجتنابناپذیر میکنند.
در جامعه طیفی از بیکاران شکل گرفته که «بیکاران بیدرد» یا همان «بیکاران مرفه»اند که در اقتصاد رانتی دیگر نیازی به کارکردن در معنای عرفی و زحمتکشیدن ندارند و تا آخر عمر میتوانند بدون کار و فلسفه کار به حیات خودشان ادامه بدهند. این بیکاران به دلخواه و پسند خودشان در تغییرات بهوجودآمده در جامعه مشارکت میکنند یا به دلخواه خود با خصوصیسازی آزادیهای اجتماعی به شیوهای بطئی جامعه را تغییر میدهند. بیکاران مرفه، پدیده حیرتانگیزی است که در ایران به این شکل سابقه نداشته است. طیف دیگر از بیکاران، «بیکاران پرکار» هستند؛ این بیکاران برای کسب درآمد دست به هر کاری میزنند. طیف دیگر بیکاران، «بیکاران مفلس» است؛ بیکارانی که تحت سرپرستی خانواده یا خیریهها یا بیمه بیکاری هستند یا در هر شرایطی برای کسب درآمد به هر کاری دست میزنند. با وجود این طیف از بیکاران که در بحران و تلاطمهای اقتصادی هر روز به آنان اضافه میشود، جامعه ایران با خطراتی جدی روبهرو خواهد شد. در این وضعیت، حتی بیکاران مرفه نیز در وضعیت اضطرار قرار دارند و در این شرایط آمادگی آن را دارند تا تصمیماتی ناگهانی به ضرر خود و جامعه بگیرند.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 سه آسیب عمده در چندصدایی
✍️ علی بیگدلی
در روزهای اخیر، انبوهی از اخبار ضد و نقیض و گاه متناقض در مورد تحولات آتی برجام و مکانیسم ماشه، فضای رسانهای و تحلیلی را پر کرده است.
از پیشنهاد روسیه و چین به شورای امنیت برای تمدید ششماهه تحریمهای تسلیحاتی ایران گرفته تا اخبار مبهمی درباره توافقهای جداگانه با کشورهای اروپایی. با وجود این حجم از گزارشها، به نظر میرسد تنها نقطه ثابت و قابل اتکا در این میان، پیگیری جدی پیشنهاد مشترک مسکو و پکن است که میتواند فرصتی برای تنفس و ادامه مذاکرات فراهم کند. در کنار این محور، مذاکرات فشرده ایران با متحدان اروپایی خود (فرانسه، آلمان و بریتانیا) نیز در جریان است. هدف اصلی دیپلماسی ایران در این مرحله، جلوگیری از فعالسازی مکانیسم ماشه توسط این کشورهاست؛ اقدامی که میتواند به بازگرداندن تمام تحریمهای پیشین شورای امنیت منجر شود و برجام را در عمل به تاریخ بسپارد. در مقابل، اروپاییها با استفاده از تریبونهای مختلف به ایران هشدار میدهند که زمان به سرعت در حال اتمام است و تهران باید برای نجات برجام دست به ابتکار عمل بزند. با وجود اهمیت این لحظه حساس، آنچه بیش از هر چیز نگرانکننده به نظر میرسد، چندصدایی آشکاری است که از درون به گوش میرسد. این چندصدایی به وضوح در اخبار و اظهارنظرهای متناقضی که از کانالها و نهادهای مختلف منتشر میشود، قابل مشاهده است. به عنوان مثال، در حالی که دیپلماتهای کشور در حال مذاکره برای مهار بحران هستند، برخی از نمایندگان مجلس از ارائه طرحهای دو فوریتی برای خروج از پیمان NPT خبر میدهند. این گونه اظهارنظرهای ناهماهنگ و رادیکال، پیامهای بسیار مخربی به طرفهای مقابل و جامعه بینالمللی ارسال میکند. این وضعیت سه آسیب عمده به دنبال دارد: سردرگمی طرفهای مقابل: اروپا و دیگر بازیگران در تحلیل مواضع واقعی ایران دچار سردرگمی میشوند و نمیتوانند تشخیص دهند که کدام صدا نماینده اراده رسمی و نهایی نظام است. این امر اعتماد لازم برای رسیدن به یک توافق را از بین میبرد. دوم تضعیف مذاکره کنندگان: وقتی مواضع تندتری از درون کشور مطرح میشود، دست تیم مذاکرهکننده برای چانهزنی و ارائه طرحهای منطقی ضعیف میشود. طرف مقابل این سؤال را مطرح میکند که آیا توافقی که با این تیم حاصل شود، در نهادهای دیگر کشور مورد پذیرش قرار خواهد گرفت؟ سوم ارائه تصویری از بیثباتی: این چندصدایی به دشمنان این امکان را میدهد که ایران را فاقد یک استراتژی واحد و منسجم معرفی کنند و آن را کشتی بیناخدایی تصویر کنند که نمیتوان شریک مطمئنی برای آن بود. در چنین شرایطی، بحث بر سر تمدید تحریمها یا فعال نشدن مکانیسم ماشه، در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد. اولویت فوری و ملی کشور، باید ایجاد وحدت رویه و صدایی واحد باشد. دستگاههای دیپلماسی، مجلس، شورای عالی امنیت ملی و سایر نهادهای ذیربط باید در پشت درهای بسته به یک راهبرد مشخص و هماهنگ برسند و سپس همه بر اساس آن خط قرمزها و اهداف مشترک، مواضع خود را تنظیم و اعلام کنند. دیپلماسی موفق، دیپلماسی مبتنی بر انسجام داخلی است. تا زمانی که این انسجام و هماهنگی حیاتی محقق نشود، هرگونه حرکت در عرصه بینالمللی نه تنها به نتیجه مطلوب نخواهد رسید، بلکه ممکن است موقعیت ایران را در میدان پیچیده برجام بیش از پیش تضعیف کند. اکنون زمان آن است که منافع ملی بر هرگونه اختلاف نظر داخلی ارجحیت یابد و جهان، تنها یک صدا از ایران بشنود: صدایی قاطع، حساب شده و یکپارچه.
🔻روزنامه همشهری
📍 نیروگاه هستهای جدید؛ جهش در روابط مسکو-تهران
✍️ عماد آبشناس
ایران در چشمانداز بلندمدت خود، برنامه ساخت ۸نیروگاه هستهای را با مشارکت روسها دارد و در حال حاضر قرارداد ساخت ۴نیروگاه هستهای امضا شده است. این نیروگاهها قرار است هزاران مگاوات برق به شبکه برق ایران اضافه کنند. در حال حاضر آمارها حاکی از آن است که ایران هزاران مگاوات کمبود برق دارد و انتظار میرود در آینده کمبود برق در کشور شدت بیشتری پیدا کند. ساخت نیروگاههای هستهای جدید اگر طبق برنامه پیش رود، تا ۵ یا ۶سال دیگر بخش زیادی از کمبود برق و انرژی ایران را پوشش خواهد داد و براین اساس برای ایران یک ضرورت به شمار میرود.
از سوی دیگر توافق ساخت نیروگاه هستهای در ایران با مشارکت روسیه زمانی مطرح میشود که کشورهای غربی با فشارهای سیاسی گسترده بهدنبال به صفر رساندن غنیسازی ایران هستند و تأکید دارند که ایران برنامه هستهای نداشته باشد. در مقابل روسیه و چین بر حق غنیسازی ایران تأکید دارند و این نشان میدهد که بخشی از جامعه بینالمللی از حقغنیسازی ایران دفاع میکنند. قرارداد ساخت نیروگاه هستهای در ایران با مشارکت روسیه نیز نشاندهنده تأیید حق ایران برای داشتن غنیسازی است. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه نیز چندینبار در صحبتهای خود به حق غنیسازی ایران اشاره کرده و گفته است که ایران حق برنامه هستهای صلحآمیز را دارد.
از سوی دیگر، ساختن نیروگاه هستهای در ایران با مشارکت روسیه، حجم تجارت ایران با روسیه را گسترش خواهد داد و این گسترش روابط اقتصادی دارای تأثیرات سیاسی نیز خواهد بود. بهطور کلی معیار تعاملات سیاسی همه کشورها براساس تعاملات اقتصادی است و هرقدر که حجم تعاملات اقتصادی ۲کشور بیشتر باشد، روابط ۲کشور نیز مستحکمتر خواهد بود. در حال حاضر حجم روابط تجاری ایران و روسیه حدود ۳تا۵میلیارد دلار در سال است، اما وقتی بحث مشارکت ایران و روسیه در ساخت نیروگاه هستهای مطرح شود، سطح روابط اقتصادی ۲کشور نیز بسیار بیشتر خواهد شد. باید توجه داشت که ۲کشور تا ۳۰میلیارد دلار در سال پتانسیل روابط تجاری و اقتصادی دارند، اما سطح فعلی روابط تجاری مسکو-تهران بسیار ناچیز است. بهعنوان نمونه میتوان توجه داشت که ترکیه و روسیه روابط اقتصادی خیلی قویای دارند و حدود ۲۵میلیارد دلار در سال حجم تجارت ۲کشور است. همین روابط اقتصادی گسترده باعث شده بهرغم اینکه ترکیه عضو ناتو است، اما بهدلیل وجود روابط اقتصادی گسترده با روسیه، روابط سیاسی گستردهای نیز با مسکو داشته باشد. نمونه دیگر روابط اقتصادی گسترده کشورها، روابط ایران و امارات است و بهرغم اینکه ما با امارات دارای اختلافات سیاسی مهمی هستیم، اما روابط تجاری گسترده دوطرف باعث شده که روابط نزدیک نیز ادامه یابد. این الگوی روابط اقتصادی بایستی در روابط ایران و روسیه نیز تجربه شود و با افزایش سطح روابط اقتصادی میان روسیه و ایران، پیوندهای سیاسی میان دوطرف نیز مستحکمتر و قدرتمندتر شود.
امضای توافقنامه میان روسیه و ایران برای ساخت ۴نیروگاه هستهای جدید در ایران نیز سطح روابط تجاری ۲کشور را به میزان زیادی افزایش خواهد داد و این افزایش سطح روابط تجاری باعث خواهد شد که پیوندهای سیاسی میان مسکو و تهران مستحکمتر و گستردهتر از قبل دنبال شود. لذا این مسئله نیز یکی از آثار توافق ساخت ۴نیروگاه هستهای توسط روسها در ایران خواهد بود.
مطالب مرتبط