🔻روزنامه تعادل
📍 عملکرد اقتصادی یکساله رییسجمهور
✍️ علی قنبری
«مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو/ یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو» حافظ...
یک سال از انتخاب مسعود پزشکیان به عنوان رییسجمهور ایران گذشت؛ یکسالی که در آن دامنه وسیعی از رخدادها، حوادث و فراز و فرودها شکل گرفتند تا ایران به جایگاهی که امروز در آن قرار دارد، برسد. مانند هر دوره دیگری، لازم است عملکرد اقتصادی این یک سال نیز مورد ارزیابی و تحلیل قرار بگیرد. در واقع باید دید دولت چه کاشته و قرار است در حوزه اقتصاد و معیشت چه دستاوردهایی را برداشت کند؟ قبل از ورود به بحث اصلی لازم است به این واقعیت روشن اشاره شود که اصولا برای هر نوع برنامهریزی اقتصادی، ثبات یک اصل اساسی و غیرقابل انکار است. تنها در شرایط ثبات است که دولتها میتوانند برنامهریزی کرده و سیاستگذاری کنند. شخص رییسجمهور پزشکیان و دولت چهاردهم از این منظر با مشکلات فراوانی روبهرو بودند. دوره یک ساله فعالیتهای رییسجمهور، مصادف شد با یکی از بحرانیترین و پیچیدهترین برهههای تاریخ معاصر ایران. در شرایطی که دولت سیاست تنشزدایی و توسعه مناسبات ارتباطی با کشورهای همسایه و جهان را در پیش گرفته بود، کانونهای تنش و تنشج در منطقه و جهان تلاش کردند دولت را وارد دورهای از بحرانهای فزاینده کنند.
از این منظر دولت هرگز فرصت کافی پیدا نکرد تا در یک محیط آرام و با ثبات بتواند سیاستگذاریهای اقتصادی موردنظر خود را طراحی و اجرایی کند، اما علیرغم همه این مشکلات میتوان از نظام تصمیمسازیهای اقتصادی و معیشتی دولت به خصوص در کشاکش بحران دفاع کرد. هنوز دوران ریاستجمهوری رییسجمهور رسما آغاز نشده بود که دشمن صهیونی ساعاتی پس از مراسم تحلیف رییسجمهور با ترور اسماعیل هنیه، پیام بحرانآفرینیاش را صادر کرد. در ادامه هم مشکلات مرتبط با ترور رهبران مقاومت به خصوص سیدحسن نصرالله پیش آمد. علیرغم این تلاشها، دولت راهبردهای اقتصادی خود را با ترسیم اهداف کلانی چون بهبود شاخصهای اقتصادی، توزیع عادلانه منابع و حمایت از دهکهای محروم و تحقق رشد اقتصادی پایهگذاری کرد. دولت از یکطرف با تن دادن به قواعد بازار تلاش کرد بخش خصوصی را وارد فرآیند اقتصادی کند و ازسوی دیگر با تخصیص کالابرگ و یارانه نقدی به مردم باری از معیشت آنها بردارد. جدا از این نگاه درونی، گفتمان دولت مبتنی بر وفاق در درون و توافقسازی در جهان هم دنبال شد. توسعه روابط با همسایگان به خصوص عربستان، پاکستان، امارات و... بخشی از این تلاشهای دولت بودند. ضمن اینکه دولت چهاردهم مذاکرات دوجانبه با امریکا را برای دستیابی به یک توافق استارت زد، اما متاسفانه کانونهای جنگطلب و تنشآفرین در منطقه و جهان در شرایطی که ۵ دور مذاکرات ایران با امریکا در جریان بود و برنامهریزی شده بود در روز یکشنبه ۲۵ خرداد دور ششم مذاکرات هم آغاز شود تلاش کردند رسما میز مذاکره را بر هم زنند. با آغاز جنگ ۱۲ روزه و در شرایطی که دشمنان تصور میکردند پایههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی کشور فرو ریخته، دولت و شخص رییسجمهور با همراهی سایر ارکان حاکمیت وارد میدان شدند و تلاش کردند کشور را با کمترین تکانهها به سمت آرامش سوق دهند. تامین اقلام مورد نیاز مردم، توزیع کالابرگ به دهکهای محروم، تامین سوخت موردنیاز کشور، حمایت از مستاجران و... بخشی از تلاشهای دولت برای عبور کشور از بحران بود. در عین حال دولت، تلاش کرد بازارهای اصلی کشور مانند بازار ارز، بورس، مسکن، خودرو و طلا را بدون تنش از بحران عبور دهد. با این توضیحات و علیرغم اینکه رییسجمهور پزشکیان و دولت چهاردهم طی یک سال اخیر هر روز بحرانهای مستمری را پشت سر گذاشته، میتوان به نظام تصمیمسازیهای اقتصادی دولت نمره قبولی داد.
تلاش برای ایجاد نظام تکنرخی ارز، زمینهسازی برای ورود بخش خصوصی به اقتصاد، پایان دادن به برخی انحصارها در اتمسفر اقتصادی، حمایت یارانهای از مردم، اصلاح در نظام مالیاتی و بودجه و بانکی و... بخشی از تلاشهای دولت چهاردهم در حوزه اقتصاد است که انجام گرفته است. آقای پزشکیان و کابینهاش اما برای سال دوم باید تلاش کنند، اصلیترین بخش از وعدههای اقتصادی خود را عینیت بخشند. یکی از مهمترین وعدههای دولت از بین بردن یا ایجاد شکاف در زنجیره تحریمهاست که امیدواریم با گفتمان رییسجمهور و نزدیکانش در کابینه محقق شود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 ضرورت تصمیمگیری عقلایی و رد تئوری بقا
✍️ مهدی فیضی
تصمیمگیری افراد در موقعیتهای مختلف، ترکیبی است از تفکر سریع و شهودی (سیستم۱) و تفکر کُند و تحلیلی (سیستم۲)؛ مثلا واکنش افراد در شرایط بحرانی، مثل حمله حیوانی وحشی، اغلب تحتتاثیر ترس یا خشم است و نه ارزیابی عقلانی. اما در حل یک مساله ریاضی از منطق به جای هیجان استفاده میکند. از آنجا که سیستم۲ نیازمند تلاش ذهنی و تمرکز است و با فعالیت مداوم خسته میشود، تصمیمهای ما بیشتر با سیستم۱ براساس قواعد سرانگشتی و شهودی گرفته میشود که البته مستعد انواع سوگیریهاست و گاه منجر به تصمیمهای اشتباه میشود.
برخلاف افراد اما انتظار میرود تکیه نظام تصمیمگیری یک کشور همواره روی سیستم۲ باشد: از گذشته درس بگیرد و رو به آینده داشته باشد، هزینه - فایده کند و پیامدهای ناخواسته و درازمدت تصمیمها و اثرات سرریز و ناملموس آنها را نیز در نظر بگیرد. در ایران اما درحالیکه عموما سیستم۲ درگیر حل مسائل گذشته است که گاه به حالت بحرانی رسیدهاند، سیستم۱ با واکنشی دیرهنگام به شکل اقدامی اضطراری یا برساختن قرارگاهی جدید از سر ضرورت یا فشار به امری پیشترانکارشده یا نادیدهانگاشتهشده، نقشی مهم در نظام تصمیمگیری دارد.
این جاماندن در گذشته و نگاه به عقب منجر به نوعی اختلال در دیدن درست مسائل پیش رو شده و درنهایت گاه به تصمیمهای هیجانی برای پاسخ به آنها انجامیده است. شاید انباشت مسائل و بحرانهای پیشینی چنان بوده است که به سیاستگذاران مجالی برای پرداختن به مسائل پیش رو نمیداده است تا باز این مسائل حلنشده پسینی خود به بحرانهای مزمنشده پیشینی در آینده تبدیل شوند. گاه نیز به دلیل اولویتبندی نادرست مسائل کنونی، دردهای قابل ترمیم امروز با امکان اصلاح تدریجی را به زخمهای ماندگار فردا تبدیل کردهاند که درمانهای دردآور دارند.
در چنین شرایطی، گاه این طور به نظر میرسد که گویی عقلانیت چندانی در شیوه تصمیمگیری در مقابل انواع بحرانهای پیش رو نیست و فرآیند تصمیمگیری بیشتر به تلاش برای کمتر عقب ماندن تبدیل شده تا گامی به جلو گذاشتن؛ تلاش برای ناترازی کمتر در عرضه برق یا کسری بودجه کمتر وقتی وجود این ناترازیها و کسریها از پیش پذیرفته شده و حتی طبیعی شده است. برای بحران صندوقهای بازنشستگی در آینده نزدیک کاری نمیشود چون قوای عاقله نظام تصمیمگیری درگیر حل انواع دیگر ناترازیها در حوزه انرژی هستند.
احتمالا آن زمان هم که رودررویی با بحران این صندوقها جایی برای انکار باقی نگذارد، ابتدا تصمیمی هیجانی گرفته میشود تا بعد تحلیلهای عقلانی به دنبال راهی برای مسالهای باشند که باید سالها پیش برای آن اندیشیده میشد. به این ترتیب در این چرخه معیوب، نهادهای تصمیمگیر از سیاستگذاری برای بحرانهای درهمتنیده و متناوب باز میمانند و هر روز از سویی در تشخیص مسائل و درک موقعیت کمتوانتر و از سوی دیگر در کنش موثر برای حل آنها فرسودهتر میشوند. این فرسودگی نهادی در تصمیمگیری بهینه و بهنگام، زمانی مهمتر میشود که با مسالهای حاد و پیشبینینشده مانند جنگ مواجه میشویم که پیامدهایی گسترده در فضایی با عدمقطعیت فراوان دارند. جنگ پدیدهای طبیعی نیست و در یک زندگی معمولی افراد نباید نگران بمباران خانههای خود باشند. تجاوز اسرائیل به ایران، صرفا نه یک نبرد نظامی بلکه همزمان آزمونی سخت برای کارآمدی نهادهای تصمیمساز و آیندهنگری سیاستگذاری است. جنگ اخیر نظام تصمیمگیری کشور را که بیشتر نگاهی به گذشته داشت، ناگهان به زمان حال پرتاب کرد و دربرابر واقعیت هولناک و نااندیشیدنی جنگ با همه بیرحمی و غیرمنتظرگیاش قرار داد. این رویارویی ناخواسته با این واقعیت سرد و تلخ، تجربهای جدید در دهههای اخیر برای نظام تصمیمگیری کشور است که در ادامه میتواند مسیرهای متفاوتی را در پیش گیرد.
پرتاب شدن به لحظه سخت اکنون در میانه جنگی تحمیلی از سویی ممکن است مسائل فرداها را بیشتر از پیش در مقابل نظام تصمیمگیری قرار دهد و سیستم ۲ را به جای درگیری در گذشته، معطوف به آینده کند. از سوی دیگر اما شاید فاصله گرفتن از گذشته و زیستن ناگریز در زمان حال در زمانه بحران، ممکن است غریزه ناخودآگاه بقا را در نظام تصمیمگیری فعال کند و بیش از پیش فرمان را به دست سیستم ۱ بدهد. اخراج گسترده مهاجران افغانستانی در روزهای گذشته نشانی از چیرگی این سیستم ۱ دستکم در این مساله خاص دارد که میکوشد برای مسالهای پیچیده که سالها مورد کمتوجهی بوده، پاسخی فوری و ساده پیدا کند. این سیاست ناگهانی اما خود میتواند نشانهای از چیرگی سیستم ۱ در نظام تصمیمگیری در زمانهای باشد که بیش از همیشه به محاسبهگری و عقل سرد نیاز دارد.
امیرپرویز پویان، از بنیانگذاران و نظریهپردازان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، در «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» با به چالش کشیدن بیتحرکی و انفعال گروههایی که تنها به مبارزه سیاسی، به عنوان تئوری بقا، باور داشتند، مبارزه مسلحانه را ضروری میدانست. امروز اما در زمانهای که مجالی برای آزمون و خطا و فرصت برای به تعویق انداختن بحرانهای انباشته گذشته نیست و روزگار با ترکیبی غریب از هیجانهایی سخت آمیخته است که مسیر تصمیمگیری را دچار انواع سوگیریها میکنند، همه دلسوزان و دغدغهمندان کشور باید بر این نکته پای بفشارند که برای پایداری ایران و حفظ تمامیت ارضی کشور، زمام امور تصمیمگیری کشور باید بیشتر از گذشته به عقلانیت سرد و خلاقیت گرم سپرده شود.
به بیان دیگر، از سویی این جنگ، فرصتی است تا شاید به جای تداوم چرخه انکار، تاخیر و واکنش شتابزده بر مبنای سیستم ۱، تصمیمهایی حسابشده و بر مبنای هزینه-فایده برای آینده با کمک سیستم ۲ گرفته شوند که تاکنون بیشتر درگیر گذشته بوده است. از سوی دیگر، حل بخش بزرگی از مسائل امروز ایران، از بحرانهای زیستمحیطی تا چالشهای اقتصادی، نیازمند ابتکار و جسارت در طراحی راهحلهای تازهاند. اما آنچه در وضعیت جنگی مشاهده میشود، عموما غلبه نگاه محافظهکارانه است: ابتکار در چنین زمینهای نهتنها پاداش نمیگیرد که گاه با بیاعتمادی یا مقاومت و حتی حذف روبهرو میشود و چالشهای نظام تصمیمگیری و ترس از ریسک نیز فضا را برای فکرهای تازه و اقدامهای متفاوت تنگ میکند. بعد این جنگ، به نظر میرسد هیچیک از ما آدمهای قبل آن نخواهیم بود و هریک زخمی در جان و روان خود از آن با خود خواهیم داشت. بسیاری از سیاستها و تصمیمهای کلان ما نیز اگر میخواهند به آدمهای این مملکت امید و آینده بدهند، نمیتوانند همان سیاستهای قبل باشند و باید با عقلی سرد خلاقانه طرحی نو دراندازند.
🔻روزنامه کیهان
📍 اینگونه اسرائیل را لِه کردیم
✍️ مسعود اکبری
۱- برخی به اشتباه میگویند که جنگ ۱۲ روزه اخیر، نبردی میان ایران و اسرائیل بود. این در حالی است که رژیم صهیونیستی به تنهائی اصلا در
قد و قواره مواجهه با ایران نیست و صرفا نقش «سگ زنجیری آمریکا» را بازی میکند. این جنگ ۱۲ روزه، نبردی میان جمهوری اسلامی ایران و جبهه کفر به سرکردگی دولت تروریست آمریکا بود. پشتیبانی برخی دولتهای اروپایی و همکاری پنهان برخی حکام مرتجع در منطقه را نیز به فهرست جبهه مقابل اضافه کنید.
با اینحال پس از این جنگ، معادله قدرت در منطقه بهوضوح تغییر کرد. اسرائیل که زمانی خود را شکستناپذیر میپنداشت، زیر بار حملات دقیق و پرحجم ایران، دچار فلج راهبردی شد.
در این جنگ، اسرائیل نه فقط در میدان نبرد که در رسانه و افکار عمومی مردم جهان نیز شکست فاحشی را متحمل شد. رژیم صهیونیستی همواره با اتکاء به قدرت هوائی و فناوری اطلاعات، جنگها را به سود خود پایان میداد، اما در این جنگ، ابتکار عمل را بهطور کامل از دست داد.
رهبر معظم انقلاب- ۵ تیر ۱۴۰۴- در بخشی از سومین پیام تلویزیونی خطاب به ملت ایران فرمودند:«رژیم جعلی صهیونیست با آن همه هیاهو و ادّعا، در زیر ضربات جمهوری اسلامی تقریباً از پا درآمد و له شد. فکر اینکه چنین ضرباتی از سوی جمهوری اسلامی ممکن است بر رژیم وارد بشود، در ذهن آنها و مخیّلهی آنها خطور نمیکرد و اتّفاق افتاد.»
یک سؤال، چرا میگوییم که در این جنگ، اسرائیل را لِه کردیم؟ بخوانید:
۲- اسرائیل بعد از ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ (آغاز تجاوز به ایران) با تهدید بزرگی به نام فرار و مهاجرت معکوس صهیونیستها مواجه شده است.
روزنامه تایمز اسرائیل در گزارشی در این رابطه اعلام کرد، اسرائیلیها دچار بحران روحی و روانی شدیدی هستند این امر به یک اپیدمی داخلی تبدیل شده است و همین امر باعث شده است تا هزاران اسرائیلی به دلیل تبعات روحی، روانی و اقتصادی وارد شده به آنها بر اثر شدت و بیسابقه بودن حملات ایران، آماده فرار فوری (از فلسطین اشغالی) باشند.
روزنامه اسرائیل هیوم هم در گزارشی در این رابطه اعلام کرد، طی هفته اول جنگ بیش از ۵۰ هزار صهیونیست موفق شدند (از فلسطین اشغالی) فرار کنند، که بزرگترین مهاجرت معکوس از زمان جنگ دوم لبنان
(جنگ ۳۳ روزه) محسوب میشود.
در این گزارش آمده است، خانوادههای ثروتمند اسرائیلی به یونان و ایتالیا گریخته و بندر هرتزیلیا مملو از صهیونیستهایی شده است که حاضر هستند با پرداخت هزاران دلار برای هر نفر به قاچاقچیان خود را به آن سوی ساحل مدیترانه برسانند.
به روایت روزنامه جروزالم پست، مسئولین قبرسی اعلام کردند فقط طی ۳ روز ۳ هزار صهیونیست وارد این کشور شدند و همین امر باعث شد تا فشار زیادی به بخش تامین مواد غذایی و خدماتی این کشور وارد شود.
۳- گزارشهای اقتصادی رژیم صهیونیستی در روزهای گذشته نشان داد که جنگ ۱۲روزه با ایران برای اقتصاد اسرائیل حدود ۱۲ میلیارد دلار ضرر مستقیم، شامل هزینههای نظامی، خسارات ناشی از حملات موشکی ایران، پرداخت غرامت به مشاغل و افراد و هزینههای بازسازی داشته است.
طبق برآوردهایی که محافل اقتصادی رژیم صهیونیستی انجام دادهاند، اگر برآورد خسارات غیرمستقیم و غرامت جبهه داخلی هم در نظر گرفته شود، این هزینه به بیش از ۲۰ میلیارد دلار افزایش خواهد یافت. روزنامه عبری یدیعوت آحارانوت گزارش داد که این جنگ علاوهبر سایر هزینهها حدود ۷ میلیارد دلار برای خزانه کابینه هزینه داشته است.
براساس آمار منتشر شده، در این جنگ، صنایع کلیدی مانند گردشگری، کشاورزی و ساختوساز در اسرائیل آسیب جدی دیدهاند؛ گردشگری تا بیش از ۷۰ درصد سقوط کرد و ۵۰ درصد پروژههای ساختوساز نیز متوقف شدند.
۴- در این جنگ، ایران زیرساختهای حیاتی در تلآویو و حیفا را هدف قرار داد، از جمله حملهای که به تعطیلی بازان به عنوان بزرگترین پالایشگاه نفت رژیم صهیونیستی منجر شد و طبق گزارش فایننشال تایمز، روزانه
سه میلیون دلار ضرر تخمینی به بار آورد.
موشکها و پهپادهای ایرانی در جریان ۲۲ موج حمله به اراضی اشغالی بیش از ۴۰ هدف راهبردی و زیرساختی را در سرتاسر سرزمینهای اشغالی زیر ضربه خود بردند.
بر همین اساس پایگاههای هوائی نواتیم، هاتزریم، تلنوف، عوودا، رامات دیوید، فرودگاه بنگوریون، پالایشگاههای نفت حیفا و بازان، تأسیسات نفتی اشدود، نیروگاههای اشدود و حیفا، میدانهای گازی تمار و لویاتان، پارک فناوری گاو یام، مؤسسه وایزمن (مهمترین مرکز علمی رژیم صهیونیستی و بازوی علمی ماشین جنگی اسرائیل)، ساختمان اطلاعات ارتش اسرائیل(آمان)، ساختمان موساد، ساختمان وزارت کشور در حیفا، مرکز تحقیقات بیولوژیک اسرائیل، مرکز تحقیقات نظامی رافائل(سازنده سامانه گنبد آهنین)، اردوگاه نظامی زیپوریت، اردوگاه نظامی گالیلوت، پایگاه نظامی إرتاح، پایگاه نظامی بیت نحمیاه، ساختمان اصلی وزارت جنگ اسرائیل موسوم به «الکریاه» در تلآویو، بخشی از اهدافی است که زیر ضرب موشکهای ایران قرار گرفت.
۵- به اذعان رسانههای عبری و غربی، در جنگ ۱۲ روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی، آسمان تلآویو و حیفا و اقصی نقاط سرزمینهای اشغالی به اتوبان موشکهای ایرانی تبدیل شد.
در همین رابطه شبکه الجزیره در گزارشی نوشت: «موشکها و پهپادهای ایرانی تشکیلات پدافندی چندلایه آمریکا و رژیم صهیونیستی را فلج کرد.»
در این جنگ، طبل رسوایی سامانههای پدافندی چندلایه اسرائیل شامل گنبد آهنین، فلاخن داوود و پیکان(آرو)، با پشتیبانی سامانههای آمریکایی تاد و پاتریوت به صدا درآمد.
یکی از برگهای برنده ایران در این نبرد یعنی نسل اول موشک هایپرسونیک فتاح، علاوهبر نمایش ناتوانی سامانههای پدافندی چند میلیارد دلاری رژیم صهیونیستی و سامانههای اهدایی آمریکا به این رژیم در برابر موشکهای ایرانی، منجر به خودزنی این سامانهها و ایجاد انفجارهای مهیب در سرزمینهای اشغالی به واسطه سقوط و خودزنی سامانههای پدافندی رژیم شد.
علاوهبر این در اتفاقی بیسابقه، ایران با بهرهگیری از فناوریهای نوین جنگ الکترونیک، موفق شد عملکرد سامانههای پیشرفته رژیم صهیونیستی را مختل کرده و آنها را علیه خودشان به کار گیرد.
تصاویر منتشرشده گویای این مسئله است که موشکهای پدافندی رژیم صهیونیستی پس از شلیک، مسیر خود را تغییر داده و به سوی سامانههای پرتابکننده بازگشتهاند؛ پدیدهای که به انهدام مستقیم برخی از پایگاههای پدافندی منجر شد.
این در حالی است که رژیم صهیونیستی برای توسعه و تجهیز این سامانهها، میلیاردها دلار سرمایهگذاری کرده بود.
نکته قابل توجه اینجاست که برخی موشکهای ایرانی، تنها ۱۵ دقیقه پس از شلیک، با عبور از سامانههای چند لایه پدافندی دشمن، در قلب سرزمینهای اشغالی فرود میآمد.
براساس گزارشهای منتشر شده، آمریکا در این جنگ دستکم ۳۶ موشک رهگیر تاد شلیک کرد که هزینه هر یک حدود ۱۲میلیون دلار است و این امر نشاندهنده فشار مالی و لجستیکی قابلتوجه بر سامانههای دفاعی مشترک آمریکا و اسرائیل است.
۶- رهبر حکیم انقلاب- ۱۰ خرداد ۱۴۰۳- در نامهای خطاب به دانشجویان حامی مردم فلسطین در دانشگاههای آمریکا، ضمن ابراز همدلی و همبستگی با اعتراضات ضدصهیونیستی این دانشجویان، آنان را بخشی از جبهه مقاومت دانستند و بر تغییر وضعیت و سرنوشت منطقه حساس غرب آسیا تأکید کردند.
ایشان در بخشی از این نامه تاکید کردند:«من میخواهم به شما اطمینان دهم که امروز وضعیّت در حال تغییر است. سرنوشت دیگری در انتظار منطقه حسّاس غرب آسیا است. بسیاری از وجدانها در مقیاس جهانی بیدار شده و حقیقت در حال آشکار شدن است.»
در روزهای گذشته نشریه آمریکایی نیویورک تایمز با اشاره به جنگ
۱۲ روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی نوشت: «اسرائیل منزویتر و منفورتر از قبل شده است.»
بر اساس آخرین گزارش سالانه Brand Finance اسرائیل شدیدترین افت خود را در رتبهبندی جهانی قدرت نرم تجربه کرده و به پایینترین سطح تاریخ منحوس خود یعنی رتبه ۳۳ شاخص جهانی قدرت نرم در سال ۲۰۲۵ سقوط کرده است.
بیزاری و انزجار از رژیم صهیونیستی نشاندهنده یک شکست قابل توجه برای این رژیم است که ناشی از سقوط ۴۲ رتبهای در امتیاز شهرت آن است که اکنون در رتبه ۱۲۱ جهان قرار دارد و این یکی از قابل توجهترین افتهای ثبت شده در تاریخ این شاخص است.
روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» در روزهای گذشته اذعان کرد که این رژیم در حال حاضر مشروعیت بینالمللی خود را از دست داده و به شدت منزوی شده است.
در حال حاضر یکی از چالشهای بزرگ برای رژیم صهیونیستی، تغییر چشمگیر در نگرش جوانان آمریکایی (۱۸ تا ۳۴ ساله) است. حمایت این گروه سنی از رژیم صهیونیستی از ۶۵ درصد در سال ۲۰۱۸ به ۲۹ درصد کاهش یافته، در حالی که ۴۸ درصد آنان با مردم فلسطین ابراز همدردی میکنند.
در نقطه مقابل براساس گزارشهای منتشر شده، جنگ ۱۲ روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی باعث محبوبیت بیشازپیش ایرانِ اسلامی در میان مردم منطقه و جهان شده است. در جریان این جنگ و همچنین پس از آتشبس، بارها و بارها پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران در اقصی نقاط جهان توسط مردم به اهتزاز درآمد.
۷- گاردین در گزارشی بهنقل از منابع امنیتی رژیم صهیونیستی مدعی شد که تاکنون دهها اسرائیلی در قالب یک شبکه گسترده جاسوسی برای ایران کار میکردند.
منابع رژیم صهیونیستی اعلام کردند که برخی از این مأموریتها شامل عکاسی از مراکز حساس نظامی مثل پایگاه نواتیم، بندر حیفا و سامانههای گنبد آهنین بوده است، حتی برخی مأمور به تهیه تصویر از خانه دانشمندان مؤسسه «وایزمن» شدند؛ جایی که بعدها هدف حمله موشکی ایران قرار گرفت.
۸- پس از اعلام آتشبس، مقامات آمریکایی و اروپایی یکی پس از دیگری به سرزمینهای اشغالی سفر کردند تا شاید با وعده سلاح و تجهیزات نظامی و حمایت سیاسی، اعتماد از دسترفته صهیونیستها را بازگردانند. اما آنچه در این جنگ آسیب دید، فقط تجهیزات نظامی و زیرساختهای رژیم صهیونیستی نبود؛ بلکه هیمنهای بود که فرو ریخت و دیگر بازسازی آن ممکن نیست.
جنگ ۱۲ روزه ثابت کرد که ایران، حتی در شرایط تحریم و فشار، همچنان قدرت نخست منطقهای است. قدرتی که میتواند معادلات امنیتی اسرائیل را با یک اشاره، در هم بریزد.
۹- اگر بخواهیم جنگ ۱۲ روزه را در یک جمله خلاصه کنیم، باید گفت: «ایران با هدایت داهیانه، مدبرانه و حکیمانه رهبر معظم انقلاب و رشادت نیروهای نظامی، امنیتی و انتظامی و ایثار نیروهای بسیج و همبستگی و اتحاد ملت عزیز ایران و با الگوگیری از فرهنگ عاشورا، اسرائیل، آمریکا و دیگر اضلاع جبهه کفر را در یک میدان چندلایه، زمینگیر کرد.»
به امید روزی که شاهد محو شدن رژیم صهیونیستی از صفحه روزگار باشیم.
«الیس الصبح بقریب» وعده الهی قطعا محقق خواهد شد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 قانونی سرشار از نقض حاکمیت قانون
✍️ محسن برهانی
«حاکمیت قانون» با «حاکمیت از طریق قانون» متفاوت است؛ در حاکمیت قانون، قانونگذاری از لحاظ شکلی و ماهوی دارای شرایطی است که عدم رعایت آن شرایط، حاکمیت قانون را نقض میکند. اما در حاکمیت از طریق قانون صرفا مصوبهای توسط نهادهای صلاحیتدارِ حکومتی تصویب و ابلاغ میشود و قانونگذاران خود را ملتزم به شرایط شکلی و ماهوی حاکمیت قانون نمیدانند و صرفا اراده اصحاب قدرت در قالب قانون نگاشته شده و قانونگذاری صورت میگیرد . در ماههای اخیر نمونه روشن قانونی که «حاکمیت قانون» را رعایت نکرد، شبه قانونی بود به عنوان «قانون حجاب و عفاف» که بسیاری از حقوقدانان به اشکالات شکلی و ماهوی این مصوبه پرداختند و فعلا اجرایش متوقف شده است. در روزهای اخیر مجلس طرحی را به تصویب رساند با عنوان «طرح تشدید مجازات جاسوسی و همکاری با رژیم صهیونیستی و دولتهای متخاصم علیه امنیت و منافع ملی». این مصوبه از جهات مختلف منطبق بر موازین حقوقی و فقهی نیست و تایید نهایی آن از سوی شورای نگهبان به فاجعهای تقنینی منجر خواهد شد و آثار و تبعات سنگینی برای شهروندان ایجاد خواهد کرد. در ادامه تلاش خواهد شد به برخی اشکالات این مصوبه اشاره شود:
اولا: تقنین مطلوب مبتنی بر کار کارشناسی است بدان معنا که متخصصان مختلف در رشتههای گوناگون باید محتوای طرح یا لایحه را با موازین علمی مورد بررسی قرار دهند و این پروسه، پروسهای زمانبر است فلذا تقنین مطلوب با «تعجیل» سازگاری ندارد. متاسفانه مصوبه مورد بحث مبتلای به تعجیل و عدم کارشناسی است و برای این ادعا نیاز به اقامه دلیل وجود ندارد و تنها توجه به «تاریخ» برای اثبات این مهم کافی است: رژیم صهیونیستی در ۲۳ خرداد به کشور عزیزمان حمله کرد و تنها بعد از ده روز در دو تیرماه این طرح جنجالی به تصویب مجلس رسید. چگونه ممکن است در عرض ده روز در فضای جنگی و تعطیلی مجلس طرحی با دعوت از کارشناسان نگاشته شود؟ وقتی طرحی بدون کارشناسی و با تعجیل و در فضای احساسی و رویکردی واکنشی به تصویب برسد، طبیعی است که مرزهای حقوق و شرع و عقلانیت را درمینوردد و خود را ملتزم به هیچ خط قرمزی نمیداند.
در زیر بخشی از این اشکالات مورد اشاره قرار میگیرد:
الف) اعدامانگاری افراطی
مجازات اعدام به عنوان سنگینترین مجازات یا مورد انکار نظامهای حقوقی است یا به صورت حداقلی از آن استفاده میشود. از نظر شرعی نیز نمیتوان به سهولت هر شخصی را اعدام کرد و عناوین مشتمل بر اعدام، عناوینی محدود و استثنایی است. متاسفانه این مصوبه با تمسک به عنوان مشکوک افساد فی الارض، به صورت خاص و موردی مصادیق متعددی از رفتارها مصداق افساد فی الارض دانسته شده است. ماده ۱ و ۲ و ۳ این مصوبه برای بیش از ۳۵ رفتار مجازات اعدام در نظر گرفته است! فقط به یک مورد از این موارد اشاره میشود تا عمق فاجعه روشن شود: «مساعدت غیرمستقیم برای تقویت یا مشروعیتبخشی به رژیم صهیونیستی»!! با هیچ منطق حقوقی یا دلیل شرعی نمیتوان جان انسانها را اینگونه در معرض تلف قرار داد.
ب) نقض اصل شفافیت قانون
متاسفانه این طرح با عباراتی لغزنده، کشدار و قابل تفسیر بسیاری از شهروندان به خصوص اصحاب رسانه و تحلیلگران را در مظان مجازات شدید قرار داده است. نظر خوانندگان عزیز را به ماده ۴ این طرح جلب میکنم که با این ماده میتوان هر تحلیلگری را مجازات کرد: «فعالیت سیاسی، فرهنگی، رسانهای یا تبلیغی که موجب تفرقه، تضعیف روحیه عمومی یا خدشه به امنیت ملی شود در صورت عدم شمول افساد فی الارض، به حبس تعزیری درجه ۳ (۲۰-۱۵ سال) و انفصال دایم از خدمات دولتی منجر میشود…». هر تحلیل و تفسیر و نقدی ممکن است به عنوان تضعیف روحیه عمومی قلمداد شده و تا ۲۰ سال حبس را در پی داشته باشد! در حالی که معیار و ملاک این موضوع روشن نیست و ابهام در ذات چنین عباراتی نهفته است و اینچنین قانوننویسی نقض آشکار اصل شفافیت در مآلا نقش آشکار اصل قانونی بودن جرم است و به حاکمیت قانون آسیب جدی وارد میکند.
ج) مجازاتهای سنگین برای امور مباح
بر اساس ماده ۵ این مصوبه استفاده، خرید، فروش یا وارد کردن ابزارهای ارتباطی غیرمجاز مانند استارلینک ممنوع و از شش ماه تا دو سال حبس دارد و در ایام جنگ این مجازات تا ۱۵ سال میتواند افزایش پیدا کند! اساسا استفاده از استارلینک و غیراستارلینک چه ربطی به دول متخاصم و رژیم صهیونیستی دارد؟ ظاهرا قانونگذاران دنبال بهانه بودند که حال استارلینکدارها را بگیرند و الا این ابزار فرقی با ماهواره و اپلیکیشنها و فیلترشکنها ندارد و همگی امور مباحی هستند که جرمانگاری آنها فاقد وجه شرعی و حقوقی است.
د) نقض قواعد دادرسی منصفانه
ماده ۸ و ۹ این مصوبه بسیاری از قواعد دادرسی منصفانه را نقض و با کمال تعجب حتی به اصل عطف به ماسبق نشدن قوانین کیفری هم رحم نکرده و آن را هم برخلاف شرع و قانون اساسی نقض کرده است. به تازگی ریاست قوه قضاییه خاتمه قانون مشهور به قانون استجازه را در جرایم اقتصادی اعلام کردند. حال مجلسیان آن قانون مرده را در این طرح زنده کردند و دهها ماده از مواد قانون آیین دادرسی کیفری را با ماده ۸ نقض فرمودند از جمله حق تجدیدنظرخواهی محکومان را!
اشکالات این طرح و مصوبه بسیار فراتر از یک یادداشت است و حال که شورای نگهبان این مصوبه را مغایر با قانون اساسی و شرع دانسته است ضروری است دولت و دستگاه قضایی در موضوع ورود پیدا کنند و با اصلاحات بنیادین اجازه داده نشود حقوق و آزادیهای شهروندان با مخاطرات شدید مواجه شود.
مجلسیان باید بر احساسات و عواطف خود غلبه و به این فکر کنند که قوانین دایمی هستند و ممکن است فردا روزی امثال این مصوبه دامنگیر خود و نزدیکان و همحزبیهایشان خواهد شد و آنگاه تنها باید خود را ملامت کنند که چرا چنین بیپروا و بدون کارشناسی اقدام به تصویب قانونی ضدحقوقی کردهاند.
🔻روزنامه شرق
📍 جنگ، اسطوره، واقعیت اسطوره
✍️ کامبیز نوروزی
جنگ، جهان قهرمانها و اسطورههاست. جهان اسطوره پا از مرزهای واقعیت و قانون طبیعت و قانون بشر فراتر میگذارد. قانون طبیعت میگوید اینجا میدان مین است، پا در آن نگذار.
اما قهرمان میرود. اسطورهوار گام برمیدارد. قانون بشر کشتن را ممنوع میکند. در جنگ اما کشتن وظیفهای است بر عهده رزمآوران. بکش تا میتوانی. جنگ قانون دارد، اما قانون نمیشناسد. جنگ تابع زور است. تابع قدرت است. قانون زنجیر به دستوپای قدرت میبندد. اسطوره این زنجیر را پاره میکند. رزمآور هرچه بیشتر از قانون طبیعت و قانون بشر سبقت بگیرد، بیشتر به جهان اسطوره نزدیک میشود. بهویژه وقتی که سرزمین به ناحق و نامشروع مورد تجاوز قرار گرفته، انگیزه و زمینه برای تولد اسطوره بیشتر است. مادر وطن را نمیتوان به دست متجاوز سپرد.
تجربه هشت سال دفاع در برابر تجاوز عراق به ایران چه اسطورهها که نیافرید. بعضی را میشناسیم و بعضی را نه. کسانی که اگر در جنگ به قانون طبیعت و قانون بشر عمل کرده بودند، چهبسا امروز ایرانی کوچکشده داشتیم. قدرت این اسطورهها چنان شد که پس از جنگ هم جهان اسطوره باقی ماند. زندگی ما در جهان اسطوره ادامه یافت، نه واقعیت.
آن کس که پا در جهان اسطوره گذاشت، در هالهای شبهقدسی قرار میگیرد که دیگر چونوچرایی با او نمیتوان کرد. نمیتوان او را مؤاخذه کرد یا از کاستیهایش گفت که اصلا اسطوره کاستی ندارد. اسطوره همان است که «هرچه آن خسرو کند، شیرین بود».
کسی که به جهان اسطوره خو کرد، مهمترین قاعده این جهان در وجود او ملکه میشود. اسطوره قانون نمیشناسد. با شکستن مرزهای قانون طبیعت و قانون بشر به آنچه لازم میبیند، میاندیشد و پیش میرود. اما جهان اسطوره، فقط در جنگ معنا مییابد. در جنگ اگر کشتن و کشتهشدن فضیلت است، بیرون از جنگ، کشتن و کشتهشدن، رذیلتی است که نباید رخ دهد و شایسته کیفر است. در جنگ خیلی از چیزها حساب و کتاب مالی ندارد، در بیرون از جنگ اما اگر حساب و کتابها بر هم بخورد، میشود حیفومیل اموال و اینجور چیزها. در جنگ برای حمله یا دفاع به ضرورت باید آماده مرگ خیلی از همرزمان بود، در صلح اما جان آدمها را نمیتوان با دستودلبازی به بازی گرفت. زبان جنگ و طبعا زبان اسطوره زبان گلوله است و تیغ و خنجر و خون. از جنگ که بیرون آمدیم، این زبان را دیگر کسی نمیفهمد و چنین زبانی دیگر به کار نمیآید.
وقتی جنگ است، باید با توسعه فرهنگ رزم و تحسین و تمجید اسطورهها نیروی دفاع را بارور کرد و قدرت بخشید. آنها عناصر معنابخشی میشوند که تاریخ ملتی را سرشار از غرور و افتخار میکنند. اما منطق اسطوره وقتی به جهان واقعیت منتقل میشود، با آن ناسازگار است و نمیتواند نیرویی خلق کند. جهان واقعیت را نمیتوان با بیرونرفتن از دایره قانون طبیعت و قانون بشر شناخت، تحلیل کرد و سامان داد. اسطوره منبع الهام است اما واقعیت را نمیتواند ببیند و بفهمد. اسطوره رؤیا میسازد، اما واقعیت نه. در جهان واقعی بیرون از جنگ زبان اسطوره اصلا فهم نمیشود. مواجهه با جهان واقعیت با منطق اسطوره هم واقعیت را ویران میکند، هم اسطوره را از اسطورگی ساقط میسازد و چهبسا آن را اصلا به ضد قهرمان بدل کند. زندگی به نام اسطوره گاه میتواند برای کسانی مایه آب و نان هم باشد. آنها میخواهند اسطوره را در جهان واقعیت همچنان نگاه دارند تا به نام او بتوانند هر قانونی را منکر شوند و کار خود را پیش ببرند.
اسطوره، حتی بیآنکه خود بخواهد، به ابزار کسبوکار در جهان واقعیت بدل میشود. در چنین شرایطی چهبسا که اسطوره و واقعیت با هم به نزاع برخیزند. واقعیت زبان اسطوره را نمیشناسد و اسطوره زبان واقعیت را. تلاش برای فهماندن زبان یکدیگر، به ستیز اسطوره و واقعیت میانجامد. ایران ما میراتدار فرهنگی غنی و آکنده از انواع اسطورههاست که از عصر باستان آغاز میشود، در دوره اسلامی فربه میشود و تا ادوار اخیر مانند دفاع در برابر دشمن متجاوز ادامه مییابد. اما اسطوره نباید ما را از آنچه واقعیت است، دور کند.
نیروی اسطورههای قدیم و جدید در جای خود کار خود را کردهاند. اما اینک ما پای بر زمین سفت واقعیت داریم. در منطق واقعیت از نیروی اسطوره خبری نیست. جانشین آن نیروی ملت است. ملتی که بیتبعیض بتواند اراده خود را به نمایش بگذارد. در امنیت و آزادی حرفش را بزند. ملتی که نگهبان خود باشد.
در جهان واقعیت جز ملت نیروی نجاتبخشی نیست. در این روزهای دشوار و پس از آن بگذاریم ملت، ملت باشد.
🔻روزنامه ابتکار
📍 اتحاد بینظیر در دوران جنگ ۱۲روزه؛ میراثی که باید حفظ و تقویت شود
✍️ سعید پایبند
اتحاد شکل گرفته در روزهای سخت جنگ، نه تنها گذرا و موقتی نیست، بلکه سرمایه ای سترگ و بنیادین است، که حفظ و تقویت آن، ضامن امنیت و پیشرفت آینده کشور خواهد شد، برای نگهداری این پیوند عمیق نیازمند یک برنامه ریزی دقیق و منسجم با ایده های نو که با ذائقه ی ملت سنخیت دارد، در اولویت اصلی باشد، نوع نگاه بخشی حذف شود و تفکرات تشکیلاتی با خرد جمعی بایستی در بطن جامعه حاکم باشد، چرا که در این جنگ ۱۲ روزه، باوجود نگرش های مختلف، ناراحتی ها و قهرهای سیاسی، ملت به صورت خودجوش، با درک عمیق و شناخت بسیار بالا از وضعیت کشور، برادری و حسن نیت خویش را ثابت کردند، و به دنیا نشان دادند ملت متعهد و متعصب ایران زمین، مردمانی بی نظیر و وفادار به خاک خویش هستند، جان می دهند اما خاک هرگز، این است جوهر مردمان اصیل و باوقاری که در طول تاریخ در برابر هر دشمنی هیچ وقت سر خم نکرده اند.
پیچ و خم روزهای سخت جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم جنایتکار اسراییل، حاوی نکات بسیار مهم و حیاتی هستند که نباید مورد غفلت و بی توجهی قرار گیرد. وقتی کشور ما در معرض تهدیدات و چالشهای فراوان قرار داشت، اتفاقی بزرگ و بیسابقه رخ داد؛ اتحاد و همبستگی تمام اقوام، گروهها و طبقات اجتماعی که همچون زنجیری محکم، کشور را در برابر خطرات حفظ کرد. این همدلی تاریخی، میراثی گرانبهاست که نه تنها ثمره تلاشهای مشترک برای بقا بود، بلکه سرمایهای استراتژیک برای آینده کشور است.
اما اکنون، پس از عبور روزهای دشوار، وظیفهای خطیر بر دوش مسئولان مربوطه و دولتمردان قرار دارد: حفظ و تقویت این پیوند بینظیر، تا از فروپاشی آن جلوگیری شود و آن را به پایهای مستحکم برای توسعه و پیشرفت مبدل سازیم.
چگونه میتوان این اتحاد را حفظ کرد؟
اولین گام، تقویت اعتماد متقابل است. جنگ آموخت که بدون اعتماد میان مردم و گروهها، هیچ حرکت جمعی موفق نخواهد بود. باید فضای گفتگو و شفافیت در تصمیمگیریها به گونهای ایجاد شود که همه اقشار احساس کنند صدایشان شنیده میشود و منافعشان در اولویت قرار دارد.
دوم، همکاریهای مشترک در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی باید بیش از پیش مورد حمایت قرار گیرد. پروژههای مشترک نه تنها منافع جمعی را تامین میکند، بلکه باعث میشود که پیوندهای انسانی و اجتماعی روز به روز مستحکمتر شود.
سوم، توجه به تنوع و احترام به تفاوتها؛ این تفاوتها سرمایههای فرهنگی و اجتماعی ما هستند و پذیرش آنها باعث غنا و پویایی اتحاد میشود. باید بپذیریم که تنوع، نه مانع است، بلکه فرصت است.
چهارم، نقش آموزش و انتقال ارزشهای مشترک به نسلهای آینده بسیار مهم است. باید تاریخ این اتحاد، ارزشهای حاکم بر آن و درسهایی که از دوران جنگ گرفته شدهاند، به عنوان بخشی جداییناپذیر از آموزشهای رسمی و غیررسمی معرفی شود.
پنجم و در نهایت، مدیریت مسئولانه و مدبرانه، کلید اصلی در این مسیر است. مدیران و کارگزاران ارشد کشوری باید با درک درست شرایط و اولویتهای ملی، از منافع فردی بگذرند و با دوراندیشی، مسیر وحدت و همبستگی را همیشه هموار نگه دارند.
چشمانداز آینده
اتحاد دوران جنگ، نه تنها یک نقطه عطف تاریخی نیست، بلکه یک فرصت طلایی برای ساختن آیندهای بهتر است. آیندهای که در آن عدالت، رفاه و امنیت برای همه شهروندان تضمین شده باشد. اگر این اتحاد حفظ و تقویت شود، قادر خواهیم بود در عرصههای داخلی و بینالمللی، جایگاهی رفیع و تاثیرگذار داشته باشیم.
در پایان، باید بپذیریم که حفظ این اتحاد، مسئولیتی جمعی است که تنها با همدلی، احترام متقابل و همکاری همه جانبه امکانپذیر است. هر یک از ما در جایگاه خود باید تلاش کنیم تا این میراث بزرگ را پاس بداریم و آن را به نسلهای بعدی منتقل کنیم.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 مسئولیت دولت در قبال افراطیون
✍️ حشمتالله فلاحتپیشه
آنچه تحت عنوان شام جشن نتانیاهو و ترامپ در کاخ سفید، برگزار شد خیلی از دادههای واقعی جنگ را در این جلسه عملا لاپوشانی کرد. برای اینکه نتانیاهو سعی کرد که خودش را به عنوان یک قدرت قابل اتکا به آمریکا بقبولاند. واقعیتی که وجود دارد این است که تلفات نظامی اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه با ایران خیلی بیشتر از آن چیزی بود که اعلام شد. معتقدم برخی از سربازانی که طی روزهای اخیر ادعا شده که در غزه کشته شدند، بخشی از اجساد به جای مانده از حملات موشکی ایران هستند که اسرائیل یک دروغ را به خورد جامعه اسرائیل داده تا به آمریکا و کشورهای دنیا خود را به عنوان یک قدرت آسیبناپذیر نشان دهد.
این درحالی است که فقط از زمان بعد از جنگ ۱۲ روزه تا الان، رسانههای عبری و اسرائیلی به یکباره خبر از کمینگاه فلسطینیها میدهند و حتی اعلام میشود برخی از اجساد تکهتکه یا سوزانده شدهاند در صورتی که ابزارهای ابتدایی و دستساز حماس که در شرایط سخت هم جنگ را ادامه میدهند درحدی نیست که منجر به تکهتکه شدن سربازان اسرائیلی شود. اینها کسانی هستند که در حملات موشکی ایران کشته شدهاند و نقطه قابل تامل این است که در طول یک سال اخیر عملا کمتر خبر از حملات در غزه میشنویم ولی یکباره این اخبار مطرح میشود برای اینکه اسرائیلیها سعی میکنند توان پاسخگویی ایران را ضعیف نشان دهند. لذا معتقدم ترامپ بهرغم لاپوشانی واقعیات جنگ توسط اسرائیلیها، از تلفات و خسارت سنگین این رژیم در جنگ بهخوبی آگاه است و نوع عباراتی هم که به کار میبرد مبنی بر ضربات سنگین به اسرائیل، نشان دهنده همین اطلاع آمریکا است. به همین دلیل هم اگر جنگ دیگری شکل بگیرد، مدیریت آن بسیار دشوارتر از قبل خواهد بود. از این رو در این شرایط آمریکاییها سعی میکنند شرایط را برای مذاکره فراهم کنند. ترامپ از این نگران است که تحولات مدیریتناپذیرتر شود و به همین دلیل خیلی زود سعی میکند به سراغ موضوع اوکراین برود. در این شرایط معتقدم ترامپ سعی میکند بیش از این در دام جنگ نتانیاهو نیفتد و از این رو پیام مذاکره را به ایران میدهد. البته طبیعتا این پیام با آن غرور همیشگی همراه است و دیپلماتها باید ببینند آیا امکان مذاکره وجود دارد یا خیر؟ به شخصه معتقدم حالا که اسرائیل و آمریکا متوجه توان آفندی ایران شدهاند، شاید بتوان گفت، امکان این موضوع نسبت به گذشته فراهمتر شده باشد. در داخل ایران هم به نظر میرسد دولت آقای پزشکیان باید زمام تحولات را برعهده بگیرد. هیچ کشوری به اندازه ایران و هیچ ملتی به اندازه ایرانیان، تاوان رفتار و گفتار افراطیون را پس نداده است. رفتارهایی مغایر منافع ملی و ادعاهای بلوفگونهای که هیچ سودی برای منافع ملی نداشته و به آسانی میتواند شعلههای درگیری را دوباره روشن کند. الان هم میبینیم که در شرایطی که دولت به دنبال پیگرد حقوقی جنایات آمریکاییها در حمله به تاسیسات هستهای ایران است که طبق اساسنامه رم و مفاد NPT قابلیت پیگرد دارد، یک عده در ایران صحبت از ترور ترامپ میکنند! درصورتی که بارها کسانی که صحبت از کشتن دیگران میکردند، از گذشتههای دور تا بهحال، هیچوقت کسی را نکشتهاند ولی کشور با تحریم و اکنون جنگ، تاوان چنین سخنانی را داده است. الان معتقدم دولت آقای پزشکیان زمام این تحولات را در اختیار بگیرد و در صورت امکان سعی کند یک سازوکار روشن را برای آینده تعریف کند. از طرفی، افراطیون مسئولیت ناپذیر بیشترین سوءاستفاده را از غیبت دولت در سیاست خارجی بردهاند و متاسفانه دولت آقای پزشکیان به حدی فضا را برای افراطیون باز گذاشت که در نهایت بیشترین آسیب به منافع ملی از ناحیه این افراطیون وارد شد. الان هرچند دیرهنگام، دولت باید به جایگاه قانون اساسی خود در سیاست خارجی بازگردد و مانع تحمیل بیشتر آسیب به ملت از ناحیه افراطیون شود. جای تعجب دارد که افراطیونی که تا بعد از آتشبس با اسرائیل ساکت بودند، یکباره تریبون به دست گرفته و بحرانهای تازهای را برای کشور ایجاد میکنند.
🔻روزنامه فرهیختگان
📍 ضرورت گفتوگوی فراگیر و بازشناخت منافع ملی
✍️ رضا غلامی
در تحلیل شرایط کنونی ایران، یکی از بنیادیترین ضرورتها، بازاندیشی در مفهوم منافع ملی و تحقق گفتوگویی فراگیر و فرا سویهای
میان همه نیروهای اجتماعی، فکری و نهادی کشور است. ایران در مرحلهای سرنوشتساز از تاریخ خود ایستاده که تداوم حیات ملی و تمدنی آن، نه با اتکای صرف به منابع سختافزاری، بلکه از رهگذر وفاق ملی، عقلانیت راهبردی و مشارکت آگاهانه مردم در تصمیمسازیها ممکن خواهد بود.
ایران؛ رویارویی با تهدیدات چندلایه
برخلاف برخی تحلیلهای سادهانگارانه، با توقف جنگ خطر برای حیات ملی ایران از بین نرفته، بلکه شکل و ابعاد تازهای البته با ابعادی پیچیدهتر از قبل به خود گرفته است. امروز کشور در معرض تهدیداتی ترکیبی قرار دارد که تنها محدود به تحریم، فشارهای خارجی یا هجمه رژیم صهیونیستی و ایالات متحده نیست، بلکه در اشکال پیچیدهتری چون چالش اعتماد عمومی، واگرایی اجتماعی، رکود اقتصادی، فروپاشی مرجعیت رسانهای و شکافهای نسلی و فرهنگی بروز یافتهاند. غفلت از این تهدیدات و تداوم وضع موجود، میتواند به فرسایش پنهان ساختارهای اجتماعی و نهادی منجر شود.
انسجام ملی بر پایه تنوع مشروع و مشترکات تمدنی
در چنین شرایطی، مهمترین راهبرد دفاعی و توسعهای کشور، بازسازی و تقویت انسجام ملی است. ملت ایران با همه تنوعهای زبانی، قومی، مذهبی و فکری خود، بر بستر تاریخی و تمدنی مشترکی ایستاده است. این مشترکات میتوانند شالوده وحدت ملیای باشند که نه بر پایه حذف تفاوتها، بلکه بر اساس پذیرش تنوع مشروع و تمرکز بر مصالح کلان کشور شکل میگیرد. اگر قرار است ایران حفظ شود، باید همه ایرانیان خود را جزئی از یک پیکره واحد بدانند و این امر مستلزم عبور از شعار صرف، آغاز گفتوگوی ملی فراگیر و پرهیز از سیاستها و رفتارهای تقابلی گذشته است.
پشتوانه مردمی؛ مهمترین دارایی راهبردی
هیچیک از مؤلفههای قدرت ملی، اعم از منابع انرژی، توان نظامی یا حتی فناوریهای پیشرفته، باوجود اهمیت فوقالعادهای که دارند، جایگزین پشتوانه مردمی نمیشوند. در شرایط پرچالش امروز، اعتماد و مشارکت مردم مهمترین سرمایه راهبردی کشور است. فرسایش این اعتماد در اثر ناکارآمدی، تضعیف مشارکت سیاسی از سر انحصارگرایی، فساد یا کمبود شفافیت، بزرگترین تهدید برای نظام اجتماعی و سیاسی است؛ بنابراین، بازسازی اعتماد عمومی، باید در اولویت اصلی همه سیاستها و برنامهها قرار گیرد.
عبور از سیاستهای انحصارگرا و واگرایانه
تجربه سالهای گذشته نشان داده که سیاستهای مبتنی بر حذف، تکفیر، برچسبزنی و نادیدهانگاری نخبگان و جریانهای فکری متنوع، نهتنها وحدت ملی را تضعیف میکند، بلکه قدرت مواجهه یکپارچه و مبتکرانه کشور را در سطوح مختلف کاهش میدهد. کشور نیازمند گشودن باب گفتوگو میان نخبگان از گرایشهای مختلف است؛ گفتوگویی که بر احترام متقابل، عقلانیت انتقادی و دغدغههای مشترک ملی استوار باشد.
لزوم وفاق بر سر منافع بنیادین کشور
ایران نیازمند توافقی ملی بر سر منافع بنیادینی چون حفظ تمامیت ارضی، امنیت پایدار، عدالت اجتماعی، رفاه عمومی و ارتقای جایگاه جهانی کشور است. این وفاق باید فراتر از رقابتهای جناحی شکل گیرد و بهمثابه سنگ بنای سیاستگذاری و راهبردهای کلان مورد پذیرش همه قرار گیرد. تحقق این وفاق مستلزم نوعی انعطافپذیری معقول در تعیین مصادیق منافع، پذیرش اصول اکثریتگرایی عقلانی و تلاش نظاممند برای اقناع افکار عمومی نسبت به چیستی و چگونگی منافع بنیادین ملی است. چرا که اگر افکار عمومی درک مشترک و همدلانهای از منافع ملی نداشته باشند، این منافع عملاً جنبه ملی خود را از دست خواهند داد و صرفاً به گزارههایی رسمی و بیاثر بدل خواهند شد.
سیاست خارجی متوازن، نه افراط و نه تفریط
در عرصه سیاست خارجی، کشور نیازمند عبور از دوگانههای افراطوتفریط است. نه میتوان استقلال و امنیت ملی را فدای تعاملات بینالمللی کرد و نه رواست که تعاملات بینالمللی را که یکی از ارکان بقا، توسعه و اعتبار ملی است، انکار یا به حاشیه راند. سیاست خارجی ایران باید فارغ از توهمات و بر پایه عزت، حکمت و مصلحت، اما با واقعگرایی، آیندهنگری و رویکردی چندجانبهگرا و متعادل بازتعریف شود.
اهمیت وفاق در سیاستهای کلان اقتصادی
وفاق بر سر سیاستهای اقتصادی کلان یکی از فوریترین ضرورتهاست. چالشهایی نظیر کاهش قدرت خرید، نابرابری، بیکاری، تورم مزمن و فرسایش زیرساختها، تنها در پرتو اجماع و عقلانیت ملی قابلحل است. اصلاحات اقتصادی اگر با مشارکت نخبگان، شفافیت و برنامهریزی علمی همراه نشود، یا به بنبست میرسد یا با مقاومت اجتماعی روبهرو خواهد شد. اقتصاد باید محل وحدت، نه میدان منازعه و رقابت سیاسی باشد.
بازسازی مرجعیت رسانهای و مدیریت افکار عمومی
در سالهای اخیر، فروپاشی مرجعیت رسانهای داخلی و سلطه رسانههای خارجی بر افکار عمومی، یکی از مهمترین تهدیدهای نرم علیه انسجام ملی بوده است. بازگرداندن اعتماد مردم به رسانههای داخلی، نیازمند تنوعبخشی به صداهای ملی، پرهیز از تکصدایی و ارتقای استانداردهای حرفهای رسانهای است. مدیریت افکار عمومی بدون ابزارهای مشروع رسانهای ممکن نیست.
پایاندادن به منزویسازی نخبگان و استفاده از همه ظرفیتهای ملی
شماری از نخبگان و متخصصان فکری، فرهنگی، دانشگاهی و اجرایی طی سالهای اخیر به دلایل گوناگون از فرایند تصمیمسازی کنار نهاده شدهاند. ادامه این روند، منجر به فرسایش اندیشه و کاهش بهرهوری ساختار حکمرانی شده است. باید با بازگشت این نیروهای ارزشمند به عرصه عمومی، زمینه ارتقای کیفیت حکمرانی و اصلاح تصمیمگیریها فراهم شود.
نهادینهسازی عقلانیت علمی، شفافسازی خط سیر آینده کشور و توسعه مدلهای مشارکت
از دیگر الزامات بنیادین حکمرانی در ایران، نهادینهکردن محاسبات علمی و آیندهنگر در سطوح تصمیمگیری است. کشور باید از اداره سلیقهای و واکنشی عبور کند و به سمت حکمرانی دادهمحور، تحلیلمحور و سناریونویس حرکت کند. مردم باید اطمینان حاصل کنند که نظام حکمرانی مبتنی بر عقلانیتی سیستماتیک و قابلاعتماد است که نهتنها نسبت به اکنون، بلکه نسبت به آینده نیز چشمانداز روشن دارد و توانایی هدایت کشور بهسوی سناریوهای مطلوب را داراست.
همزمان، ضروری است که مردم بهطور شفاف در جریان خط سیر آینده کشور قرار گیرند. این شفافیت نهتنها زمینهساز آرامش و اعتماد عمومی است، بلکه امکان برنامهریزی فردی، اجتماعی و اقتصادی برای آحاد جامعه را نیز فراهم میآورد. شفافسازی خطمشیها، اهداف و اولویتها، به شکلگیری احساس مشارکت و مسئولیت ملی یاری میرساند.
در این مسیر، کشور نیازمند مدلهای مشارکت متنوع و چندسطحی است تا بتواند ظرفیتهای نهفته جامعه را با محوریت نهادهای واسط فعال سازد. این مدلها باید بهگونهای طراحی شوند که مردم از طریق مراجع نخبگانی متنوع، نهادهای مدنی، انجمنهای تخصصی، مجامع صنفی و سازمانهای مردمنهاد بتوانند توانمندیهای منحصربهفرد خود را برای کمک به دولت و ارتقای حکمرانی در عرصههای گوناگون به میدان بیاورند. مشارکت فعال، ساختاریافته و فراگیر مردم، نهتنها به افزایش کیفیت تصمیمسازیهای عمومی میانجامد، بلکه فضای کشور را عمیقاً تحتتأثیر این تعامل اجتماعی و همافزایی ملی قرار میدهد. بدون استفاده از این ظرفیتهای اجتماعی، بسیاری از بحرانها یا حل نمیشوند یا هزینه حل آنها بسیار بالاست.
وحدت ملی؛ پیامی روشن علیه هرگونه مداخله و تهدید خارجی
همبستگی ملی و وفاق حداکثری بر محور منافع کلان و راهبردی کشور باید به حدی برسد که ملت بزرگ ایران پیامی روشن، قاطع و غیرقابلانکار به جهانیان ارسال کند: هیچ نیرویی از بیرون مرزهای ایران حق مداخله در سرنوشت مردم ایران و تغییر مسیر تاریخی ایران یکپارچه را نخواهد داشت. این وحدت و انسجام ملی، رکن اساسی صیانت از امنیت، استقلال و تمامیت ارضی کشور است و بزرگترین سلاح در برابر هرگونه تهدید، فشار و نیرنگبازی دشمنان خواهد بود.
نتیجهگیری
ایران در بزنگاه تاریخی مهمی قرار دارد؛ جایی که بقای ملی، ارتقای تمدنی و تحقق عدالت، در گروی تحقق فوری یک پروژه همگانی برای بازتعریف رابطه دولت و ملت، تقویت عقلانیت علمی در حکمرانی و بازسازی انسجام اجتماعی است. گفتوگوی فراگیر، وفاق بر منافع بنیادین، پایاندادن به حذف و تقابل و بازگشت به اصول واقعگرایانه در سیاست و اقتصاد، نهتنها ممکن بلکه ضروری است و باید بدون فوت وقت در دستور کار کشور قرار گیرد. اکنون زمان آن فرارسیده است که همه ایرانیان، با هر گرایش فکری و موقعیت اجتماعی، ایران را بهمثابه خانه مشترک، مسئولیت مشترک و چشمانداز مشترک بازتعریف کنند.
مطالب مرتبط