🔻روزنامه تعادل
📍 نگاه واقعگرایانه به مذاکرات
✍️ محسن جلیلوند
طبیعی است هر ایرانی وطنپرستی نسبت به بهبود مناسبات ارتباطی ایران با جهان و احتمال کاهش تحریمهای اقتصادی باید خوشحال شود و امیدوارانه دورنمای مذاکرات را دنبال کند. بدون تردید حل معادلات حوزه سیاست خارجی به ایران کمک میکند تا شاخصهای اقتصادی مانند تورم، قدرت خرید مردم، رشد اقتصادی، جذب سرمایهگذاری خارجی، کاهش فقر، اشتغالزایی و... را در مسیر بهبود قرار دهد، بنابراین همه باید از دیپلماتهای ایرانی حمایت کنیم، اما در عین حال باید توجه داشت هرگونه رویکرد بیش از حد خوشبینانه یا بدبینانه باعث دور شدن کشور از منافع ملی میشود. امروز ایران بیش از هر زمان دیگری به ارزیابیها و تحلیلهای واقعبینانه نیاز دارد. تحلیلهایی که به جای امیدواریهای بعضا بدون پشتوانه تصویری واقعی از پشت پرده رخدادها و دلایل بروز آنها ارایه کند. هر اندازه پالسهای مثبت در مذاکرات ازسوی مقامات امریکایی ارسال شود، باز هم نمیتوان انکار کرد که برای امریکا موجودیت، امنیت و آینده اسراییل در راس هر نوع سیاستگذاری، مذاکره و گفتوگو قرار دارد. حال باید ببینیم امریکا در جریان مذاکره با ایران از طریق چه روشهایی قصد دارد این سه گزاره ضروری را برای اسراییل محقق کند:
۱) موجودیت اسراییل: غرب برای استقرار اسراییل در منطقه خاورمیانه هزینه و تبعات بسیاری را متحمل شده است. تبعاتی چون آواره ساختن میلیونهای فلسطینی مظلوم و به خاک و خون کشیدن زنان، کودکان و در کل انسانهای بیگناه ازجمله این هزینههاست. بهزعم اسراییل و البته سایر مقامات غربی آنچه میتواند موجودیت اسراییل را با خطر اضمحلال کامل مواجه سازد، ایران هستهای است. به اعتقاد مقامات اسراییلی، ایران با تکیه به محبوبیتی که در منطقه دارد و حمایتی که از سوی جنبشهای مقاومت در منطقه از آن برخوردار است، در صورت داشتن ظرفیت تسلیحاتی هستهای میتواند موجودیت اسراییل را به طور کامل تهدید کند. ایران آنا در نقطه مقابل اعلام کرده در دکترین تسلیحات هستهای جایی ندارد. در واقع نقطه قوت ایران در سطح منطقه و جهان، گفتمانی است که حمل میکند و به وسیله آن توجه مردم آزاده را جلب میکند.
۲) امنیت اسراییل: موضوع مهم دیگری که امریکا در جریان مذاکرات با ایران قطعا آن را دنبال میکند، امنیت پایدار اسراییل است. از منظر طرف مقابل، جریان مقاومت به رهبری ایران، مهمترین مانع در مسیر امنیت اسراییل است. اینکه امریکاییها امروز مساله نیروهای مقاومت منطقهای را به عنوان یک اولویت روی میز مذاکرات قرار نمیدهد، ناشی از این برداشت اشتباه است که تصور میکنند، بعد از حوادث ۷ اکتبر، جریان مقاومت تضعیف شده است. بهزعم استراتژیستهای غربی، حماس به اندازهای ضعیف شده که در معادلات آتی سرزمین اشغالی، جایگاهی نخواهد داشت. از سوی دیگر حزبالله هم ضربات بسیاری خورده و فعلا قادر به بازیابی خود در کوتاهمدت و میانمدت نخواهد بود. سوریه اسد سقوط کرده و جای خود را به نیروهای هماهنگ با ترکیه و غرب داده است. حشدالشعبی هم قرار است در نیروهای نظامی عراق ترکیب شود. تنها بازوی اثرگذار مقاومت، یمن است که همچنان مقاومت کرده و منافع اسراییل و غرب را تهدید میکند. در کنار جریان مقاومت، گزارهای که امنیت اسراییل را تهدید میکند، ظرفیتهای موشکی ایران است. ایران این توانایی را دارد که دشمنانش را در هر نقطهای در منطقه که باشند هدف قرار دهد. باید مراقب باشیم این پرونده به هیچ عنوان در جریان مذاکرات باز نشود، چراکه ایران با تکیه بر این توانایی است که توانسته نوع خاصی از بازدارندگی به نفع خود ایجاد کند.
۳) آینده اسراییل: آینده اسراییل در منطقه در گرو بهرسمیت شناخته شدن این رژیم است. امریکا از دل مذاکره با ایران و ایجاد ثبات منطقهای تلاش میکند، پروژه ابراهیم را دوباره راهاندازی کرده و زمینه توسعه روابط کشورها با اسراییل را فراهم سازد. غرب به خوبی میداند که ایران هرگز این رژیم را به رسمیت نخواهد شناخت اما این تصور را دارد که از طریق توافق با ایران، میتواند سایر کشورهای منطقه را مجاب به ایجاد روابط با اسراییل کند. مبتنی بر این گزارههای تحلیلی است که معتقدم باید واقعگرایانه به سمت هر نوع مذاکره و توافقی رفت. ایران در عین دستیابی به توافق باید مراقب باشد تا پایگاههای ریشهدار خود در منطقه و ظرفیتهای فزاینده داخلیاش را نیز حفاظت کرده و آنها را ارتقا دهد. در این صورت است که میتوان توافق را توافقی در راستای منافع ملی ارزیابی کرد. معتقدم امریکای مدل ترامپ در ادامه مذاکرات تلاش میکند، سایر پروندههای منطقهای و موشکی را به گونههای مختلف وارد دایره مذاکرات کند. البته ایران هم نشان داده هرگز از خطوط قرمز خود عدول نمیکند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 هوش مصنوعی؛ چالشها و فرصتها
✍️ احمدرضا سازگارنژاد
سال گذشته یکی از پرماجراترین سالهای هوش مصنوعی از ابتدای پیدایش این فناوری در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی تاکنون بوده است.
در سالی که گذشت هماوردیهای بینالمللی پیرامون هوش مصنوعی از سطح فناوری و رقابت شرکتها فراتر رفت و ابعاد ژئوپولیتیکال پردامنهتری یافت.
از معرفی کلان پروژه ۵۰۰میلیارد دلاری استارگیت (Stargate) در آمریکا با محوریت شرکت OpenAI گرفته تا نشست پاریس در فرانسه و اعلام سرمایهگذاری اتحادیه اروپا برای توسعه «کارخانههای هوش مصنوعی» و معرفی DeepSeek که نشان از قدرت فناورانه بالای شرکتهای چینی در رقابت جهانی هوش مصنوعی است. در ایران نیز امسال شاید مهمترین سال فناوری هوش مصنوعی از ابتدای توجهات به این فناوری باشد. در این یادداشت کوتاه تلاش میکنم تا مروری بر سیاستگذاریهای هوش مصنوعی ایران در یک سال اخیر داشته باشم و در پایان نقدی بر آنچه بر ما رفت و پیشبینیای برای آیندهای که در پیش است، ارائه دهم.
در ادامه به پنج رویداد سیاستی مهم در یک سال گذشته اشاره خواهم کرد. این پنج رویداد کل واقعیت سیاستگذاری هوش مصنوعی ایران در سالی که گذشت نیستند؛ اما به زعم نگارنده، نقاط کلیدی و اثرگذاری یک سال اخیر بودهاند:
سند ملی هوش مصنوعی
یکی از مهمترین رویدادها در سالی که گذشت رونمایی از سند ملی هوش مصنوعی ایران بود. این سند که توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید، مسیر آینده ایران در هوش مصنوعی را طراحی و تصویر کرد. با رونمایی از این سند، نقدهای فراوان و سازندهای توسط صاحبنظران دانشگاهی، کسبوکارها و شرکتهای فعال در اکوسیستم هوش مصنوعی و حتی سایر نهادها و ارگانهای دولتی به رویکرد کلی این سند مطرح و باعث شد تا مشروعیت و پذیرش عمومی این سند تا حدی مورد خدشه قرار گیرد. سندی که بنا بود برنامه جامع کشور برای حوزه هوش مصنوعی باشد، هماکنون کمتر مورد توجه و اشاره سیاستگذاران و فعالان اقتصادی هوش مصنوعی قرار دارد و نحوه نگارش کلیگویانه آن این امکان را فراهم کرده است تا تقریبا هر سیاستی را بتوان ذیل آن تعریف و توجیه کرد.
تاسیس سازمان ملی هوش مصنوعی
مرکز ملی هوش مصنوعی که در اسفندماه سال۱۴۰۲ با حکم رئیسجمهور تاسیس شد، در تیرماه سال۱۴۰۳ همراه با تصویب سند ملی هوش مصنوعی، به سازمان ملی هوش مصنوعی تغییر نام داد و عهدهدار فناوری هوش مصنوعی و ابعاد گوناگون آن در کشور شد. این سازمان که بنا بود با الگوگیری از ستاد نانو بهعنوان یک ستاد فناوریمحور، نقش هماهنگکننده میان ارکان مختلف دولت، بخش خصوصی و دانشگاهی در کشور را داشته باشد، تاکنون موفق به تصویب اساسنامه خود نشده است. بهرغم رسمیت یافتن و همه تلاشهای ابتدایی این سازمان برای اثرگذاری بر اکوسیستم هوش مصنوعی با انعقاد تفاهمنامههای همکاری با ذینفعان مختلف، به علت عدم تصویب اساسنامه و مشخص نبودن بودجه و دایره اختیارات و فعالیتها، هنوز کارکرد شفافی در اکوسیستم هوش مصنوعی کشور ندارد و این خطر وجود دارد که مشابه تجارب قبلی تبدیل به یک نهادسازی بیمورد مشابه سایر تجارب نهادی در کشور شود.
گزارش شاخصهای هوش مصنوعی ایران
گزارش شاخصهای هوش مصنوعی در آذر سال گذشته توسط مرکز استراتژی و تحول هوش مصنوعی دانشگاه شریف رونمایی شد. این گزارش به بررسی دادهمحور وضعیت ایران در ابعاد گوناگون فناوری هوش مصنوعی پرداخت. بر اساس یافتههای این گزارش، ایران در حال حاضر از نظر علمی پس از عربستان در جایگاه دوم منطقه قرار دارد و با ادامه روند فعلی در ۳-۲سال آینده به جایگاه سوم منطقه سقوط خواهد کرد. این یافته کلیدی خلاف درک عمومی از وضعیت علمی هوش مصنوعی در کشور است. همچنین بر اساس یافتههای این گزارش، ایران در کاربردیسازی فناوری حداقل ۷سال از میانگین کشورهای جهان فاصله دارد. از نظر حجم بازار، با احتساب نرخهای حقیقی، این بازار از سال۱۳۹۶ با شیب اندکی کوچک شده است. شاید کلیدیترین مزیت ایران در حال حاضر، ظرفیت بالای توسعهدهندگان هوش مصنوعی است که ایران پس از ترکیه در جایگاه دوم منطقه قرار دارد. همچنین ایران از نظر سرمایهگذاری در هوش مصنوعی با اختلاف آخرین کشور منطقه در نمونه مورد بررسی است و دسترسی ایران به زیرساختهای پردازشی بهروز نیز با محدودیتهای جدی مواجه است. مهمترین کارکرد این گزارش در سالی که گذشت، کمک به سیاستگذاری دادهمحور با شناخت وضعیت فعلی در زمینه هوش مصنوعی بوده است.
آزمایشگاه ملی هوش مصنوعی
آزمایشگاه هوش مصنوعی بهعنوان فضایی برای توسعه فناوریهای پایه و کلیدی با رویکردی کاملا علمی در قالب تفاهمنامه سازمان ملی هوش مصنوعی و دانشگاه تهران تاسیس شده است. بر اساس این تفاهمنامه، در قالب قرارداد BOT ۱۰ساله، سازمان ملی هوش مصنوعی ایران علاوه بر تعهدات عادی، بخشی از سهام این آزمایشگاه را به دانشگاه تهران و دانشکدگان فنی واگذار خواهد کرد. همچنین بر اساس مصاحبههای مسوولان مرتبط میتوان برداشت کرد زیرساخت پردازشی با کیفیت یکی از رکنهای اساسی و مزیتهای کلیدی آزمایشگاه ملی هوش مصنوعی خواهد بود که به پژوهشگران امکان توسعه علمی لبه فناوری را میدهد و میتواند عقبماندگیهای علمی در حوزه هوش مصنوعی را جبران کند و فضایی برای همکاریهای بینالمللی نیز فراهم آورد.
پروژه سکوی ملی هوش مصنوعی
شاید کلیدیترین اقدام عملیاتی در سالی که گذشت، کلانپروژه سکوی ملی هوش مصنوعی با حمایت معاونت علمی و فناوری و با اجرای گروهی از استادان و پژوهشگران هوش مصنوعی دانشگاه صنعتی شریف بوده است. مشابه بسیاری از پروژهها در کشور، هنوز مستندی از طراحی فنی یا چرایی نیاز به این پروژه منتشر نشده است و ارزیابی عملکرد آن برای متخصصان هوش مصنوعی در حال حاضر تقریبا ناممکن است. بر اساس مصاحبههای مطرحشده توسط مسوولان پروژه و دکتر افشین، معاون علمی و فناوری ریاستجمهوری قرار است این سکو به بستری برای شرکتهای داخلی تبدیل شود تا بدون نیاز به فناوریهای خارجی بتوانند تمام نیازهای فناورانه و پایهای خود را از طریق این سکو در قالب APIها مرتفع سازند. مسوولان پروژه و معاونت علمی معتقدند که با عملیاتیسازی این سکو در پایان سال۱۴۰۴ (نسخه دموی این محصول ۲۵اسفند۱۴۰۳ رونمایی شد)، حجم بازار هوش مصنوعی در ایران به ۴۰هزار میلیاردتومان خواهد رسید و ۲۰۰۰شرکت میتوانند از خدمات آن بهرهمند شوند.
نقدی بر سیاستهای کلان هوش مصنوعی در سالی که گذشت
به نظر میرسد در حال حاضر سه خطر جدی آینده سیاستگذاری هوش مصنوعی در ایران را تهدید میکند. نخست، درک فنی-ابزاری (Techno-Rational/Instrumental) از هوش مصنوعی و درک مدرنیزاسیونی (Modernization) نسبت به مفهوم توسعه یکی از مسائل اصلی است. این نگرش نسبت به فناوری به وضوح در توسعه هوش مصنوعی در دانشگاه یا آزمایشگاهی مستقر در دانشگاه به واسطه استادان بهعنوان متخصصان فنی قابل مشاهده است. این نگرش به فناوری، ابعاد اقتصادی-اجتماعی توسعه هوش مصنوعی و ضرورت توسعه آن در بستر ساختارهای محلی و سیستم نهادی را نادیده میگیرد یا ارزشی حداقلی برای آن قائل است. از سوی دیگر، نگرش مدرنیزاسیون، فناوری را بهعنوان ابزاری خنثی برای توسعه اقتصادی و افزایش بهرهوری در نظر میگیرد. ترکیب این دو نگرش به فناوری و توسعه، فرآیند توسعه فناورانه را با چالشهای جدی مواجه میکند.
بهرغم آنکه دهههاست ادبیات سیاستگذاری علم و فناوری در دنیا از این نگرشهای سادهانگارانه نسبت به توسعه فناوری عبور کرده ولی ظاهرا این نگاه مهندسیمحور به توسعه، هنوز با قوت در سیاستهای کلان کشور پابرجاست.
عامل دوم، سردرگمی سیاستی و رقابت نهادی میان معاونت علمی و سازمان ملی هوش مصنوعی است. بر این اساس، در حال حاضر تکلیف سیاستگذاری هوش مصنوعی در کشور مشخص نبوده و ظاهرا نهادهای رقیب از طریق فعالیتهای گوناگون، بهعنوان مثال تعریف پروژهها یا انعقاد تفاهمنامهها به دنبال ایجاد مشروعیت نهادی و سیاسی برای سازمان متبوع خود هستند. این آشفتگی، عملا باعث تخریب منابع متقابل و سردرگمی تمام اجزای اکوسیستم هوش مصنوعی در کشور شده است.
مشکل اساسی سوم، نگرش خودکفایی فناوری است؛ به این معنی که ما باید تمام چرخهای فناوری را بهگونهای از نو اختراع کنیم که هیچ نیازی به خارج نداشته باشیم. این نگرش به خوبی در هر دو پروژه آزمایشگاه ملی هوش مصنوعی و سکوی ملی هوش مصنوعی هویداست. توسعه فناوری، بهویژه فناوریهای عمومی چندمنظوره (General Purpose Technology) مانند هوش مصنوعی بدون ارتباطات بالای بینالمللی، تقریبا محال است و تاکنون حتی یک نمونه موفق و پایدار در سطح جهان مشاهده نشده است. این حوزه، حوزهای است که تنها میتوان با پا گذاشتن روی شانه بزرگان به توسعه معنادار در آن دست یافت.
آینده هوش مصنوعی در ایران
مجموع سیاستهای اجراشده در سال گذشته و رویکردهایی که برای پیادهسازی این سیاستها در نظر گرفته شده در کنار مشکلات ساختاری موجود در کشور، لازم میدارد که یک هشدار کلیدی به سیاستگذاران نسبت به وضعیت سیاستگذاری هوش مصنوعی و ادامه یافتن برنامههایی که تا کنون پی گرفته شده است، داده شود: عصر قرار گرفتن در بازی توسعه فناوری هوش مصنوعی (AI Development) به اتمام رسیده است و برندگان و بازندگان آن کم و بیش مشخص شدهاند (۲۰۲۵-۲۰۲۰) و عصر بهکارگیری و نفوذ فناوری هوش مصنوعی (AI Adoption) در کسبوکارها، اقتصاد و جامعه تازه آغاز شده است (۲۰۳۰-۲۰۲۵). اگر سیاستگذاران ما قصد ادامه دادن به برنامهها و سیاستهای فعلی را داشته باشند، در حال هماوردی در فاز اول رقابت هوش مصنوعی یعنی بازی توسعه هوش مصنوعی هستند که بیتردید منجر به عقبماندگی بیشتر فناورانه کشور خواهد شد؛ چراکه در حال حاضر محدودیت ظرفیت سرمایهگذاری، تحریمها، مهاجرت نیروی کار و کاهش شدید نقل و انتقالات علمی و فناوری عملا امکان اتخاذ چنین مسیری بهعنوان fast-follower را نمیدهد.
بنابراین پیشنهاد میشود سیاستگذاران علم و فناوری، بهویژه معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری و سازمان ملی هوش مصنوعی، با بهرهگیری از تجارب بینالمللی و درک وضعیت حقیقی هوش مصنوعی در جهان، شناخت واقعی و نه شعاری ظرفیتها و موقعیت کشور، فرمان سیاستگذاری را با چرخشی معنادار به سمت ایجاد مزیت و مهارت در بهکارگیری فناوری هوش مصنوعی ببرند و از صرف بیدلیل و بیبازگشت منابع اندک توسعه فناوری کشور در ایجاد فناوریهای پایه هوش مصنوعی بهشدت بپرهیزند.
🔻روزنامه کیهان
📍 لزوم «آرایش جنگی» در نبرد اقتصادی
✍️ مسعود اکبری
۱- براساس گزارشهای منتشرشده، بیش از ۷۰ کشور جهان تحت تحریمهای ظالمانه آمریکا قرار دارند. در همین رابطه، آمریکا بیش از ۱۵هزار تحریم فعال علیه کشورهای دیگر اعمال کرده است. علت اصلی این مسئله نیز خوی استکباری و غارتگری آمریکاست. این خوی مستکبرانه، متحد و متخاصم نمیشناسد.
در این میان، ایران تحت شدیدترین و بیسابقهترین تحریمهای آمریکاست. با این حال، کارشناسان و صاحبنظران معتقدند که در بیشترین حالت، ۳۰درصد از مشکلات اقتصادی کشور ناشی از تحریمهاست. یک سؤال؛ آیا این بدین معنی است که باید نسبت به مسئله تحریم، بیتفاوت بود؟! پاسخ قطعاً منفی است.
۲- رفع مشکلات اقتصادی باید با جدیت دنبال شود. این دیدگاه هم آن ۳۰درصد ناشی از تحریم و هم آن ۷۰درصد ناشی از مسائل غیرتحریمی را شامل میشود. اما قطعاً باید در مواجهه با «مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم» و «مشکلات اقتصادی غیرتحریمی» تناسب رعایت شود.
با اینحال جریانی آلوده و مأموریتدار در داخل، طوری القاء میکند که گویا ۱۰۰درصد مشکلات اقتصادی کشور ناشی از تحریمها است و تنها راه کنار زدن تحریمها نیز مذاکره است و اگر این مسیر طی شود، فتحالفتوحی اقتصادی رخ میدهد. این در حالی است که این دیدگاه، در برجام مورد آزمون قرار گرفت و «خسارت محض» برجای گذاشت.
۳- حال سؤال این است که آیا برای رفع تحریمها باید گزینه «مذاکره» را به کلی کنار گذاشت؟! پاسخ باز هم منفی است. نباید مذاکره را به کلی کنار گذاشت، اما نباید همه تخممرغها را هم در سبد مذاکره چید. حداکثر ۳۰درصد مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمهاست و برای رفع مشکل این ۳۰درصد، مذاکره به عنوان یکی از روشها مورد استفاده قرار میگیرد و نباید به عنوان تنها گزینه به آن پرداخت.
صد البته مذاکرهای که شرایط و خطوط قرمز کشورمان نیز در آن رعایت شود و نه مذاکرهای از نوع تن دادن به باجخواهیهای حریف.
رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با مسئولان ارشد سه قوه فرمودند: «رفع تحریم دست ما نیست اما خنثی کردن تحریمها در اختیار ما است و برای این کار راههای فراوان و ظرفیتهای مناسب داخلی وجود دارد و اگر این هدف محقق شود، کشور در مقابل تحریمها آسیبناپذیر خواهد شد.»
ایشان در بخشی دیگر از بیانات خود فرمودند: «مذاکرات ممکن است به نتیجه برسد یا نرسد ما هم به این گفتوگوها نه خیلی خوشبین و نه خیلی بدبین هستیم البته به طرف مقابل خیلی بدبین هستیم اما به تواناییهای خود خوشبین هستیم.»
رهبر حکیم انقلاب- ۴ آذر ۱۳۹۹- نیز فرمودند: «برای علاج تحریمها دو مسیر «خنثیسازی تحریمها و غلبه بر آنها» و «رفع تحریم» وجود دارد. ما مسیر رفع تحریم را یکبار امتحان و چند سال مذاکره کردیم اما به نتیجهای نرسید. مسیر غلبه بر تحریمها ممکن است در ابتدای کار، سختیها و مشکلاتی داشته باشد اما خوشعاقبت است.»
۴- برای حل مشکلات اقتصادی، «بایدها» و «نبایدها»یی مطرح است؛ به عبارت دیگر، این مسئله دارای ابعاد «ایجابی» و «سلبی» است. در بُعد سلبی، برای رفع مشکلات اقتصادی باید «رخنهها» و «منافذ» را شناسایی و برطرف کرد. برای مثال، باید به صورت جدی به این مسئله رسیدگی شود که «نوسانات ساختگی قیمت ارز و طلا» در داخل کشور از کجا نشأت میگیرد؟ کدام محافل در داخل، مجری پروژه «نوسانات ساختگی قیمت ارز و طلا» است؟! نهادهای امنیتی و قضائی تاکنون چه عملکردی در برخورد با این شبکه مخرب داشتهاند؟! آن هم شبکهای که «امنیت روانی جامعه» را مستقیم مورد حمله قرار داده است.
۵- در همین وجیزه اشاره کردیم که جریانی آلوده و مأموریتدار در داخل، طوری القاء میکند که گویا ۱۰۰درصد مشکلات اقتصادی کشور ناشی از تحریمها است. به این مثال نقض توجه کنید. طبق گزارشهای رسمی منتشرشده، برخی بانکها بیشترین خانههای خالی را در اختیار دارند که با عدم عرضه آنها به تورم بخش مسکن دامن میزنند. از سوی دیگر، طبق ماده ۴ قانون جهش تولید مسکن، نظام بانکی کشور باید حداقل ۲۰درصد از تسهیلات پرداختی خود در هر سال را به بخش مسکن اختصاص دهد و این رقم را نیز مطابق با تورم افزایش دهد. اما در عمل، شاهد قصور و تقصیرهای فراوان در اجرای این قانون هستیم. آیا حل این مسئله، منوط به رفع تحریمهاست؟! یا ریشه داخلی و غیرتحریمی دارد؟!
به یک نمونه دیگر توجه کنید؛ جناب آقای قالیباف، رئیس محترم مجلس شورای اسلامی، ۶ آذر ۱۴۰۳ در صحن علنی مجلس گفت: «روزانه بین ۲۵ تا ۳۰میلیون لیتر فرآورده از کشور قاچاق میشود؛ تردید نکنید این قاچاق سازماندهی شده است»؛ به نظر شما آیا رفع این معضل، منوط به مذاکره و رفع تحریمهاست؟! یا ریشه داخلی و غیرتحریمی دارد؟!
۶- و اما در بُعد ایجابی برای حل مشکلات اقتصادی، مهمترین مسئله «تقویت و جهش تولید» و به عبارتی «سرمایهگذاری برای تولید» است. رهبر معظم انقلاب- ۳۰ مرداد ۱۳۹۸- فرمودند: «بعضی از عوامل اقتصادی حکم پیشران را دارند که اگر آنها به حرکت بیفتند، کل این مجموعه کار اقتصادی به حرکت میافتد؛ مثلاً یکیاش مسئله مسکن است... یکی مسئله کشاورزی است، یکی مسئله خودرو است، یکی مسئله شرکتهای دانشبنیان است، یکی مسئله لوازم خانگی است.»
۷- جناب آقای پزشکیان، رئیسجمهور محترم، دیروز در جلسه هئیت دولت اظهار داشت: «روند مذاکرات به شکل عادی و معمولی جریان دارد و امور کشور نیز در مسیر طبیعی خود در حال اجرا و پیگیری بوده و به هیچوجه حتی برای ثانیهای معطل این مباحث و مسائل نمیشود.» سرکار خانم مهاجرانی، سخنگوی محترم دولت نیز دیروز در حاشیه جلسه هئیت دولت گفت: «هیچکدام از موضوعات و امور کشور را به مذاکرات گره نزدهایم و گره نخواهیم زد.»
این اظهارات از سوی مقامات دولت، قابل تقدیر است ولی توقع آن است که دولت محترم، یک گام جلوتر رفته و هم مردم عزیز ایران و هم دشمنان قسمخورده ملت ایران، رویکرد «معطل نبودن امور کشور به مذاکرات» توسط دولت را به صورت عملی و آن هم به صورت فراگیر و پیوسته شاهد باشند.
اجرای رویکرد «تنوع راهبردی» و «چندجانبهگرایی» در سیاست خارجی، ادامه مسیر دولت سیزدهم در شراکت راهبردی با «بریکس» و «شانگهای»، تقویت دیپلماسی منطقهای، بهرهمندی از فرصتهای تعامل با کشورهای آفریقایی و... را میتوان به عنوان بخشی از اقدامات عملی در حوزه سیاست خارجی، از سوی دولت انتظار داشت.
پیگیری جدی درخصوص رشد اقتصادی بدون نفت، برنامهریزی مستمر برای کاهش نرخ بیکاری و افزایش اشتغال، برنامهریزی برای توسعه شرکتهای دانشبنیان و افزایش جذب نخبگان، تحرک بیشتر در اجرای نهضت ملی مسکن و همچنین ساماندهی بازار اجارهبها، احیای واحدهای تولیدی راکد و نیمهتعطیل، افزایش صادرات غیرنفتی، توسعه همکاریهای راهبردی در منطقه در حوزه انرژی، افزایش ظرفیت نیروگاههای کشور با تکیه بر توان داخلی و رفع ناترازیها، ساماندهی بازار خودرو و... را نیز میتوان به عنوان دیگر مصادیق «پویایی دولت» و «معطل نبودن امور کشور به مذاکرات» در نظر گرفته و در هفتهها و ماههای پیشرو، عملکرد دولت در این حوزهها را به نظاره نشست و مورد ارزیابی قرار داد.
۸- در کنار موارد مذکور، انتظار از دولت آن است که رویکرد «خنثیسازی تحریم» را هم به صورت جدی پیگیری کند. به این نمونه توجه کنید: وقتی دشمن به سرکردگی آمریکا، تحریم بنزین را روی میز گذاشت، در اینسو چندین گزینه پیشروی ما بود؛ میتوانستیم مذاکره کنیم تا بلکه این تحریم اعمال نشود. اما راه پایدار و قابلاتکایی که پیگیری شد، تکیه بر توان داخلی بود؛ در نهایت با توکل به خدا و مجاهدت شبانهروزی و اعتماد به جوانان نخبه و انقلابی، توانستیم این پروژه ضدایرانی را ناکام بگذاریم و در نهایت تحریم بنزین بیاثر شد.
۹- جمهوری اسلامی ایران در حال یک نبرد تمامعیار و «جنگ ترکیبی» با دشمن است. یکی از ملزومات این جنگ ترکیبی، اتخاذ آرایش جنگی در مجموعه دولت است. انتظار مردم و دلسوزان از دولت این است که برای رفع مشکلات اقتصادی، «آرایش جنگی» به خود گرفته و یکبار دیگر نقشه دشمن برای سنگاندازی در مسیر پیشرفت «ایران اسلامی» را نقش بر آب کند.
🔻روزنامه فرهیختگان
📍 اقتصاد سیاسی مذاکره برای آمریکاییها
✍️ مصطفی غنیزاده
لحن و نوع واکنش مقامات ارشد آمریکایی در شنبه شب، تغییراتی نسبت به گذشته داشت. سخن گفتن از مذاکرات «بسیار مثبت» در بیانیه کاخ سفید و سپس سخنان نرم ترامپ، برای بسیاری عجیب بود. این لحن پس از نشست سهشنبه در کاخ سفید میان مسئولان اصلی دولت ترامپ و شخص وی دوباره تغییر کرد. در این میان ویتکاف چندبار، سخنان خود را تغییر داد. اینها نشانههایی از اختلاف داخلی در دولت آمریکا دارد که در بین آنها دو گروه عمده، یکی جنگطلب و دیگری به دنبال معامله، وجود دارد. گروه ویتکاف-ونس به دنبال معامله و دوری از جنگ است. اما سؤال اینجاست که اینان چرا از جنگطلبی آشکار و بهتر است بگوییم خطرپذیری جنگ دوری میکنند؟ البته علل متعددی مانند آمادگی نظامی ایران برای پاسخ، گیر کردن آمریکا در باتلاق یمن، انسجام داخلی در ایران که با جمعیت روز قدس به چشم آمد و... وجود دارد. اما ما در اینجا به دنبال تحلیلی مبتنی بر اقتصاد سیاسی هستیم لذا آنها را کنار میگذاریم تا بر موضوع خودمان به خوبی تمرکز کنیم. فهم این موضوع و محدودیت زمانی آن، یکی از شروط لازم برای هر توافق احتمالی میان ایران و آمریکا خواهد بود.
مسئله تغییر حرکت آمریکاییها در این تبیین، به وضعیت اقتصاد آمریکا برمیگردد. جمله و ادعای اصلی این متن این است که «آمریکا نمیتواند به صورت همزمان، جنگ تعرفهای و جنگ منطقهای را پیش ببرد.» در ادامه ادله و شواهد لازم برای این ادعا را ارائه میدهیم.
آمریکای اکنون با مشکلات عدیده داخلی و تناقضاتی در اقتصاد و سیاست داخلی مواجه است که مجبور شده برای پاسخ به آن، یک جنگ تجاری بزرگ راه بیندازد. این اصلاحات از زمان شوک نیکسونی، بیسابقه است. حتی بحران مالی ۲۰۰۸ هم آمریکا را به این تغییرات اساسی سوق نداده بود؛ اما ترامپ با وعده چنین تغییراتی رأی آورد. مسئله اصلی این است که آمریکا در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ بخش بزرگی از صنایع داخلی خود را به آسیا و نقاط دیگر جهان منتقل کرد با این ایده که مغز و طراحی کار در آمریکا باقی میماند و دست و تولید صنعتی به دیگر نقاط منتقل میشود. نتیجه این بود که تراز تجاری و اقتصادی آمریکا مثبت ماند و شرکتهای بزرگ فناوری، توانستند آمریکا را ثروتمند نگه دارند؛ اما بخش بزرگی از شغلهای با ارزش کم، از بین برود. آمریکاییهای سفیدپوستِ کارگر، بهمرور بیکار شده یا شغلی برای خود نداشتند. رأی همینها بود که باعث شد ترامپ رأی بیاورد؛ چراکه او وعده داد تولید صنعتی و به تبع آن، شغلها را به داخل آمریکا بازخواهد گرداند. جنگ تعرفهای دقیقاً برای این هدف طراحی شده است. ترامپ بیپرده سعی دارد تمام شرکتهای آمریکایی را مجبور کند تا به داخل آمریکا بیایند. همچنین سعی دارد تراز تجاری منفی با دیگر کشورها را صفر کرده و خرید آنها از بازار داخلی آمریکا را افزایش دهد تا اشتغال گسترده و صنعتی ایجاد کند. این توضیح نشان میدهد ایده سرمایهگذاری هزار میلیاردی یا دعوت از آمریکا برای سرمایهگذاری در ایران تا چه اندازه خام و بیمعناست و دقیقاً نقطه مقابل سیاستهای ترامپ است. یعنی به جای سوق دادن ترامپ و تیمش به هر توافقی با ایران، آن را دور میکند.
پس مشخص شد که یک تغییر اساسی و حیاتی برای آمریکای ترامپ در جریان است. تا اینجای کار، این تغییر به خوبی پیش نرفته است. ترامپ تا به حال سه بار مجبور به تغییر سیاست اجرایی خود درباره تعرفهها شده که امری غیرمعمول برای فضای باثبات در غرب است. چین هم برخلاف دور قبلی جنگ تجاری، بسیار مهاجمتر برخورد کرده و قصد عقبنشینی ندارد. حالا ترامپ با یک مشکل حیاتی بزرگتر از مسئله تعرفهها هم مواجه شده است؛ مشکل احتمال رکود بزرگ، حتی بزرگ تر از ۲۰۰۸.
قضیه از آنجا شروع میشود که کرونا یک ضربه بزرگ به اقتصادهای غربی بود. افزایش شدید ترازنامه فدرالرزرو و شوک نفتی به علت جنگ اوکراین و افزایش بیسابقه کسری بودجه در دوره بایدن تا هفت درصد جیدیپی باعث شد تا شرایط اقتصاد آمریکا پیچیدگی عجیبی به خود بگیرد. آمریکا در سال ۲۰۲۲ با احتمال بزرگ رکود مواجه شد و در این میان، قیمت نفت یک شاخص حیاتی برای افزایش احتمال و ریسک خطر رکود بود. بالا رفتن قیمت نفت، تورم را افزایش میداد و افزایش تورم به افزایش نرخ بهره منجر میشد که درنتیجه تولید را تضعیف کرده و بازارهای مالی را به شدت تضعیف میکرد. بایدن با دو حربه فروش ذخایر استراتژیک نفت آمریکا (به میزانی کمسابقه در پنجاه سال گذشته) و تلاش برای راضی کردن عربستان در جهت بالا بردن فروش نفت، توانست از این رکود جان سالم بهدر ببرد. به یاد بیاورید که بایدن، تمام شعارهایش درباره خاشقچی و حقوق بشر عربستان را کنار گذاشت و به ریاض آمد و درخواست بنسلمان برای قرارداد بزرگ دفاعی را به جریان انداخت تا این امتیاز را از سعودیها بگیرد. توافق عربستان با یمنیها و ایران (در چین) باعث شد تا تکانههای نفت متوقف شود و ریسکهای بازار آمریکا در آن سال متوقف شود.
آنچه از سال ۲۰۲۲ باقی ماند و آثارش هنوز هم موجود است، پسرفت بازارهای بزرگ در ترکیب سوددهی و فشار به بانکهای آمریکایی است. بدین معنا که بازارهای مالی با افزایش نرخ بهره توسط فدرال رزرو به این نقطه رسید که بانکها امکان بازدهی سود خوبی ندارند. این امر باعث شد تا سرمایهها بهمرور از بانکها خارج شود. افزایش بهره نیز این فشار مالی به بانکها را افزایش داد. نتیجه این بود که بانکهای کوچک و محلی در آمریکا به سمت ورشکستگی رفتند. جالب است بدانید که از ۲۰۲۳ تا امروز، ۱۶ بانک کوچک آمریکایی ورشکست شدهاند. بانک سیلیکون ولی، معروفترین مورد این سقوط است.
اینجاست که باید به دو شاخص مهم درباره التهابات بازار اشاره کنیم. شاخص موو (MOVE) که نوسانات مورد انتظار بازار اوراق خزانهداری آمریکا را اندازهگیری میکند و شاخص VIX که نوسانات بازار سهام S&P ۵۰۰ را میسنجد. این دو شاخص، میزان ترس بازارهای مالی و اقتصادی آمریکا را اندازهگیری و مشخص میکند. نکته جالب درباره هردو شاخص این است که به شکل خطرناکی در میزان بالایی هستند. بسیاری از تحلیلگران، سطح ۱۴۰ برای موو را به عنوان یک آستانه بحرانی در نظر میگیرند. عبور از این سطح در گذشته با دورههای استرس شدید مالی و مداخله فدرال رزرو همراه بوده است. در زمان نگارش این متن، عدد شاخص ۱۳۷ است. معمول این است که در این شرایط که بازار به شدت ترسیده، فدرال رزرو، نرخ بهره را کاهش میدهد تا سرمایهها به سمت تولید برود و از رکود جلوگیری شود.
اما یک مشکل ساختاری وجود دارد. تعرفههای ترامپ باعث افزایش تورم میشود چراکه تمام کالاهای وارداتی را گرانتر از قبل میکند. با افزایش تورم یا چشمانداز افزایش تورم، فدرال رزرو (بانک مرکزی آمریکا) باید نرخ بهره را افزایش دهد تا از افزایش شدید تورم جلوگیری کند. پس آمریکا امروز با یک مسئله کاملاً متناقض مواجه است. از طرفی برای جلوگیری از ترس بازار از رکود، باید نرخ بهره را کاهش دهد و از طرف دیگر باید برای جلوگیری از تورم، نرخ بهره را افزایش دهد. به یاد داشته باشید که تورم مسئله بسیار مهمی در آمریکا است و دموکراتها معتقدند به علت افزایش نرخ تورم خوراکیها تا ۱۳ درصد، انتخابات را باختند. یکی از شعارهای اساسی ترامپ در انتخابات هم، کنترل تورم بود که حالا در خطر جدی است.
دقیقاً اینجاست که مسئله نفت و اهمیت قیمت آن دوچندان میشود. هرگونه افزایش قیمت نفت به معنای افزایش تورم و بالا رفتن ریسکهای تولیدی است و فدرال رزرو را به سمت افزایش نرخ بهره سوق میدهد. افزایش قیمت نفت باعث خواهد شد تا ریسک بازارهای مالی در آمریکا افزایش یابد و احتمال ریزش شدید بازارها و رکود بعد از آن هم بیشتر شود. تحقیقات دقیق نشان میدهد افزایش قیمت نفت و سیاستهای پولی، بیشترین سهم در تورم آمریکا را داشتهاند.
حالا مشخص میشود آمریکای ترامپ، در آستانه یک رکود تورمی بزرگ قرار دارد. شاخص «عدم قطعیت اقتصادی آمریکا» به بالاترین میزان از زمان کرونا و بالاتر از بحران مالی ۲۰۰۸ رسیده است. گلدمن ساکس گفته احتمال رکود به علت سیاستهای تعرفهای ترامپ به ۴۵ درصد رسیده و جیپیمورگان این احتمال را تا ۶۰ درصد بالا برده است. جهش در بازار اوراق و فشار به بازارهای مالی هم در شاخصهای کنونی قابل مشاهده است. میزان ضررهای محقق نشده بانکهای آمریکایی در نقطهای بسیاری بحرانیتر از سال ۲۰۰۸ ایستاده است. شاخص عدم قطعیت اقتصاد آمریکا در بالاترین میزان از زمان کرونا است.
آن چیزی که میتواند این وضعیت را تشدید کند و درواقع آمریکا را از این لبه پرتگاه به داخل پرتگاه پرت کند، افزایش قیمت نفت است. در روزی که بازارهای آمریکا به علت اعلام تعرفهها ریزش تاریخی داشت، ترامپ یک پیام مفصل را منتشر کرد که با این جمله آغاز میشد؛ «قیمت نفت پایین است.» اما ترامپ با مشکلات بزرگی برای کنترل قیمت نفت مواجه است. میانگین قیمت تمامشده استحصال نفت شل در آمریکا که بار اصلی تولید نفت در این کشور را میکشد، ۶۵ دلار است. شرکتهای نفتی آمریکا با مشکل عدم بازگشت سود و حتی سرمایه اصلی خود مواجه هستند. لذا قصدی برای افزایش تولید ندارند. همین امر باعث میشود تا ترامپ سعی کند، عربستان را به افزایش تولید سوق دهد. اعلام افزایش تولید اوپک دقیقاً به همین علت است. علت اولین سفر خارجی ترامپ به عربستان هم برای تضمین همین امر و البته نقد کردن میلیاردها دلار پول وعده داده شده اعراب است. گرچه عربستان از این قیمتهای نفت راضی نیست؛ چراکه برای توسعه خود نیاز به نفت بالای ۹۰ دلار دارد اما ممکن است برای مدت کوتاهی با ترامپ همکاری کند.
حالا و در این لحظه حساس برای آمریکا و شخص ترامپ، سخن گفتن از جنگ بزرگ در خاورمیانه قطعاً به ریسکهای بازار مالی در آمریکا خواهد افزود. همچنین چشمانداز قیمت نفت را به بالای ۷۰ دلار خواهد برد که یک فشار عظیم به بازار آمریکا تحمیل خواهد کرد. لذا ترامپ به ناگهان، فتیله هرگونه خطر جنگی با ایران را پایین میکشد و نتانیاهو را در کاخ سفید مینشاند تا به همه نشان دهد که قرار نیست فعلاً جنگی دیگر در خاورمیانه اتفاق بیفتد.
ما به عنوان ایران باید این فرصت بزرگ را فهم کنیم. این یک فرصت محدود از لحاظ زمانی است. ترامپ و تیمش قصد دارند در ۹۰ روز معافیت، ۹۰ قرارداد تجاری با ۹۰ کشور دنیا ببندند. یعنی در ذهن خود اینگونه میاندیشند که قرار است جنگ تجاری تا سه ماه دیگر به تعامل اقتصادی با برتری آمریکا در معامله منتج شود. نتیجهای که اگر حاصل شود، ریسکهای بازار را به شدت کاهش خواهد داد و مسئله ترامپ برای قیمت نفت را حل خواهد کرد. یعنی ابزار ایران برای کنترل تنش و فشار به آمریکا را از بین خواهد برد.
این یک مدت محدود برای ایران است تا از ترامپِ در خطر رکود، امتیاز بگیرد. توجه کنید که این نگاه، برعکس نگاه زمستان سخت اروپاست که میگفت دست نگه داریم تا امتیاز بیشتری بگیریم. این نگاه میگوید با سرعت باید از آمریکا امتیاز اقتصادی و نه حقوقی بگیریم. رفع همه تحریمها به صورت حقوقی در برجام تجربه شده و همین ترامپ بدون توجه به هیچ قاعده جهانی، آن را کنار گذاشته است. ترامپ امروز، بسیار تهاجمیتر از ترامپ آن روزهاست. پس حرکت در همان مسیر اشتباه محض خواهد بود. باید ترامپ را از افزایش ریسک نفتی ترساند و از او امتیازاتی مانند آزادسازی پولهای بلوکهشده ایران، فروش مشخص و دارای محدوده معین به کشور معین با تسویه کاملاً مشخصشده ذیل تأییدیه اوفک، برخی معافیتهای تحریمی مشخص و... گرفت. امتیازاتی که نقد است یا تقریباً غیرقابل شکستهشدن است. توضیح این پیشنهاد مبتنی بر اقتصاد سیاسی مفصل اما کاملاً استوار بر واقعیت اقتصاد جهانی است.
پینوشت:
بخشی از دادههای این متن با استفاده از نکات آقای مهدی خراطیان تهیه شده است.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 بورس پس از مذاکرات
✍️ محسن تقینژاد
در مذاکرات برجام سال۱۳۹۴، یک هفته قبل از قطعی شدن توافق و اعلام رسمی آن توسط رسانههای ایرانی، بورس شش روز کاری مثبت بود. در روزی که توافق به طور رسمی اعلام شد، صفهای خرید از بین رفت و پس از آن، متعادل شدن این صفها روند بازار را تغییر داد. برخی رسانهها در آن زمان اعلام کردند که توافق هستهای تاثیری بر مثبت بودن بورس نداشته است اما این تحلیل صحیح نبود زیرا خبر توافق از قبل پیشخور شده بود و با دامنه نوسان ۵درصد، سرمایهگذاران حدود ۳۰درصد سود کرده بودند. این امر نشان میدهد که در بورس ایران، نوسانات و اخبار بیشتر از واقعیتهای فضای مالی تاثیرگذار هستند.
در حال حاضر برخی صندوقهای سهامی سقفهای خود را شکسته و در حال پولبک زدن به سقف هستند. اگر این روند ادامه یابد، شاهد رشد ۱۰ تا ۱۵درصدی در صندوقهای سهامی و بعضا صندوقهای اهرمی با پورتفوی مناسب خواهیم بود. با توجه به نمودارهای صندوقهای سهامی و شاخص کل، اگر روند مذاکرات همچنان مثبت گزارش شود، رشد معقول و منطقی در بازار سرمایه را پیشبینی میکنیم. این رشد میتواند باعث بهبود چشمگیر شرایط برخی صنایع و شرکتهای بورسی شود.
با این حال توصیه به سرمایهگذاری بلندمدت در حال حاضر مناسب به نظر نمیرسد. هرچند بورس زیر ارزش ذاتی معامله میشود و برای رشد پتانسیل بالایی دارد اما شرایط فعلی نشان میدهد که سرمایهگذاری بلندمدت ریسک زیادی به همراه دارد. نوسانگیری روی صندوقها در این وضعیت میتواند انتخاب بهتری باشد.
تا زمانی که گشایش اقتصادی به طور واقعی و ملموس در بازار منعکس نشود و تنها اخبار و حرفها مبنای تصمیمات قرار گیرد، نمیتوان روی سرمایهگذاری در بازار بورس ریسک کرد. بهخصوص با توجه به ناپایداریهای اقتصادی و تصمیمات سیاسی که همواره میتوانند بازار را دستخوش تغییرات ناگهانی کنند.
پیشنهاد میشود اگر در بورس حرفهای نیستید حتما از صندوقها استفاده کنید و سرمایه خود را به دست افراد حرفهای بسپارید. صندوقها به دلیل تخصص و تجربه بالای مدیران خود، میتوانند به طور بهتری پورتفوی بچینند و ریسکهای بازار را کاهش دهند، همچنین بهدلیل ریسکهای ناشی از تصمیمات سیاسی، ضروری است که برای معاملات خود حد ضرر مشخص کنید. در صورتی که اخبار غیرمنتظرهای از فضای مذاکرات مخابره نشود، لازم است بخشی از پورتفوی خود را به سهام تبدیل کنید و در نهایت توصیه میکنیم اگر تجربه کافی در بورس ندارید، به سمت صندوقها بروید زیرا هم نقدشوندگی بیشتری دارند و هم پورتفویهای اصولی و مناسبی در اختیار دارند که ریسک شما را کاهش داده و این امکان را به شما میدهد که در شرایط نوسانی بازار با امنیت بیشتری عمل کنید.
🔻روزنامه اعتماد
📍 ایران و امریکا: از مسقط تا رم
✍️ علی آهنگر
و سرانجام پای جورجیا ملونی هم به میان آمد. رم پایتختی که به اندازه تاریخ، پیشینه دارد. هر جا که تاریخ هست، رم، ایتالیا و اینک جورجیا ملونی هم هست. ایران و روم خواهران تاریخی یکدیگرند. در سرد و گرم تاریخ با هم، در برابر هم و در کنار یکدیگر بودهاند و هستند. «آشنا» کردن را بلدند. گفت دانی آشنا کردن؟ بگو
گفت نی، از من تو سباحی مجو
«ناآشنایان» این وادی سهشنبهای را به تلاطم کشیدند. در صبح زود سهشنبه ۲۶ فروردین به وقت تهران، در گفتوگویی مفصل با فاکسنیوز گفتند سطح غنیسازی تعهدشده در توافق برجام را برای ایران میپذیرند. عصر نشده اتاق وضعیت تشکیل دادند؛ برای سفیر ویتکاف صفحهای با عنوان «دفتر نماینده رییسجمهور در خاورمیانه» در شبکه ایکس باز کردند و بیانیهای برایش نوشتند که ایران باید تمام صنعت هستهای خود را برچیند! مکان مذاکره هم که پیش از این به رم تخصیص یافته بود، دوباره به مسقط برگشت، آنگاه بار دیگر به رم بازگشت. این تلاطمهای کاخ سفید در یک روز، نشان از ناآشنایی ایشان در شنا کردن در بحر طویل مذاکره است. مذاکره دریایی است که باید آشنا کردن بدانید. با دستور و فرمان و تهدید سر نمیگیرد. چنانکه در اوکراین و گرینلند و پاناما و کانادا و اینجا و آنجا سر نگرفت. جنگ میخواهید؟ بسمالله: این شما و این جنگل خشک و تر خاورمیانه؛ وارد شوید. گفتوگو و صلح میخواهید؟ آداب دارد. ایران را میخواهید بشناسید؟ معرفی میکنیم: چون به دریا درآید، آب حیات است؛ و چون به ساحل درافتد، از جنس سنگ و جماد است.
چو به بحر تو درآیم، به مزاج آب حیاتم
چو فتم جانب ساحل، حجرم، سنگ و جمادم
اینک اما این ایران است که پرده صلح، آرامش، گفتوگو و در کنار یکدیگر نشستن و زیستن را برای خاورمیانه و جهان برکشیده است. ایران میبیند و میداند که خاورمیانه از جنگ خسته و آزرده است. ایران میداند که جهان در حال گذار به آیندهای که آمادگیاش را ندارد، در رنج و نااطمینانی است. هشداری که مدیرعامل پیشین گوگل به جهانیان داد. اریک اشمیت از تازهترین دیدارش با جهان نزدیک آینده گزارش داد. او در بیانی هیجانانگیز و دلهرهآور گفت: تا یک سال آینده، بیشتر برنامهنویسان و مهندسان نرمافزار جای خود را به هوش مصنوعی میدهند. دیگر از هزینههای سرسامآور و فخرفروشی تحقیرکننده مهندسان نرمافزار تا یک سال آینده خلاص میشویم. او افزود: در سه تا پنج سال آینده به هوش عمومی مصنوعی یا AGI میرسیم؛ یعنی سامانههایی که از نظر هوش و توانایی، همتراز با بهترین انسانها هستند؛ یعنی به عنوان مثال همزمان میتوانند بنویسند، تحلیل کنند، اختراع کنند و هزار چیز دیگر. دلهرهای که اریک اشمیت آفرید آنجا بود که گفت: در شش سال آینده، به « فراهوش» مصنوعی میرسیم؛ از هوش مصنوعی به فراهوش مصنوعی! یعنی موجودی دیجیتال که از تمام انسانهای روی زمین با هم، باهوشتر است. هشدار دهشتناک و نکته اصلی خداوندگار گوگل اما این بود که: جامعه جهانی برای این تحولات آماده نیست! بله جهان به سمتی با سرعت به پیش میتازد که آماده نیست. آنجا را نمیشناسد. در حول و بلا بهسر میبرد. اریک اشمیت هشدار میدهد سرعت پیشرفت خیلی بیشتر از آمادگی ماست. این نه تنها پیامی برای شغلها و اقتصاد، بلکه برای آموزش، اخلاق، سیاست، امنیت و حتی تعریف « انسان بودن» در آینده است. بله حتی تعریف انسان بودن در آینده. و ایران این حقیقت را دریافته و فهمیده است. همسایگان ایران نیز چنین کردهاند. عربستان، با سرمایهگذاری ۱۰۰ میلیارد دلاری در هوش مصنوعی، امارات با همکاریهای چند میلیارد دلاری با فرانسه، نشان دادهاند که آینده را شناختهاند. خاورمیانه دیگر تنها میدان جنگ نیست؛ در آستانه نقشآفرینی در جهان هوشمند است. ایران نیز با تکیه بر بزرگترین داراییاش، سرمایه انسانی جوان، فناور و دانا میخواهد در ساخت جهان آینده نقش ایفا کند؛ جهانی که دیگر با معیارهای دیروز سنجیده نمیشود. پس اگر ایران و امریکا میخواهند در رم یا مسقط به توافقی دست یابند، باید فراتر از پروندههای هستهای بنگرند. آنها باید به آیندهای نگاه کنند که از راه رسیده است. آیندهای که تنها با گفتوگو، همفکری، احترام و همکاری ممکن خواهد بود.
🔻روزنامه شرق
📍 سرمایهگذاری یا سرمایهسوزی
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
در سال ۱۴۰۳ آنقدر حوادث و وقایع متوالی اتفاق افتاد که با وقوع یکی، قبلی به دست فراموشی سپرده میشد. حال در طلیعه سال ۱۴۰۴ گویی سال ۱۴۰۳ در حال تکرار است. پس از قرارگرفتن موضوع «سرمایهگذاری برای تولید» بهعنوان شعار سال و اقبال مسئولان و رسانهها، ناگهان با برگزاری نشست مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا همه حرفها و یادداشتها و تحلیلها و نکتهگوییها به این سمت بازگشته است، گویی آن موضوع مثل زمین بایری است که در آن «لم یزرع ابدا».
سرمقاله
۲۷ فروردین ۱۴۰۴ ۲۱:۴۹
سرمایهگذاری یا سرمایهسوزی
در سال ۱۴۰۳ آنقدر حوادث و وقایع متوالی اتفاق افتاد که با وقوع یکی، قبلی به دست فراموشی سپرده میشد. حال در طلیعه سال ۱۴۰۴ گویی سال ۱۴۰۳ در حال تکرار است.
سیدمصطفی هاشمیطباسیدمصطفی هاشمیطبا
در سال ۱۴۰۳ آنقدر حوادث و وقایع متوالی اتفاق افتاد که با وقوع یکی، قبلی به دست فراموشی سپرده میشد. حال در طلیعه سال ۱۴۰۴ گویی سال ۱۴۰۳ در حال تکرار است. پس از قرارگرفتن موضوع «سرمایهگذاری برای تولید» بهعنوان شعار سال و اقبال مسئولان و رسانهها، ناگهان با برگزاری نشست مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا همه حرفها و یادداشتها و تحلیلها و نکتهگوییها به این سمت بازگشته است، گویی آن موضوع مثل زمین بایری است که در آن «لم یزرع ابدا».
با ۵۰ هزارتومان طلا بخرید! فقط در ۱ دقیقه امن و مطمئن ...
ثبتنام و خرید
اینکه بتوان منطقی را با رئیسجمهور فعلی آمریکا پیش برد، قابل تردید است و البته این نویسنده نه با مذاکره مستقیم و نه با مذاکره غیرمستقیم و حتی با روابط فیمابین مخالف نیستم، اما معتقدم باید کلاه خود را قاضی کنیم که وضع فعلی ما حاصل سیاستهای داخلی خودمان است یا توطئههای بیگانگان؟ فرض کنیم آقای ترامپ قبول کند که ما نمیخواهیم سلاح هستهای بسازیم و ما هم همه نوع اطمینان خاطر، که نوعا حضور بیحد بازرسان در بازرسی بیحد تأسیسات کشور را شامل میشود، بپذیریم و آمریکا هم از قوانین تحریم ایران (۵ قانون مصوب کنگره و نیز مسائلی مثل حقوق بشر و تروریسم و پولشویی) صرفنظر کند (که به این سادگی نیست) آیا وضع ما درست میشود؟
بازگردیم به موضوع سرمایهگذاری برای تولید، در هفته پیش گفتیم که شاید این عنوان باعث شود که مواردی که باعث نکث در سرمایهگذاری میشود، از طرف مسئولان برطرف یا تلطیف شود و در حقیقت باید نوعی پیشسرمایهگذاری انجام شود تا سرمایهگذاری برای تولید به تحقق برسد و به قاطعیت میتوان گفت اگر این نشود، آن هم نمیشود. البته اگر گشایشی در کار روابط خارجی ما پیدا شود و ما هم عاقلانه درباره سیاستهای داخلی اقدام کنیم، کمک بزرگی به حل مسائل موجود ایران میشود. باز هم میخواهیم تکرار مکررات کنیم و آنها را مرور کنیم که اگر آنها درست نشود، هیچ عنصر مفیدی را در کشور نخواهیم داشت. بگذارید از بالای فضای جو یک عکس از ایران بگیریم و آن عکس را به شرح زیر و خیلی خلاصه و به مدد اطلاعات عمومی نشرشده و نه مستندات دقیق مورد توجه قرار دهیم. ایران اکنون اینگونه است.
۱- از نظر زیستمحیطی
سرزمین ایران از نظر زیستمحیطی بهشدت در حال سقوط است.
الف- بسیاری از آبهای جاری بدون کنترل از سرزمین ایران خارج میشود. ایجاد طرحهای آبخیزداری و آبخوانداری به کندی پیش میرود و حتی زمان اجرای آنها را تا ۳۰ سال پیشبینی میکنند.
ب- پسماندهای شهرها و روستاها یا در فضای آزاد رها میشود یا دفن میکنند و بهویژه برای شهرهای شمال ایران که رطوبت دائم دارند، تبدیل به شیرابههای سمی شده و به رودخانهها و تالابها میریزد.
ج- فاضلابهای کارخانجات و فاضلابهای انسانی و پسابهای کشاورزی همگی بدون تصفیه به رودخانهها یا به چاهها در زمین ریخته میشود. آلودگی آبهای زیرزمینی بههمینخاطر کاملا وجود دارد و رودخانهها دچار آلودگی هستند. به طور مثال رود کارون که آب آن در ابتدا حدود ۵۰ EC است، در اهواز به ۵۰۰۰ EC تبدیل میشود و رود کرخه به خاطر عبور از سد گتوند دچار شوری شده و لطمات فراوانی به نخلها و محیط زیست وارد کرده و میکند.
د- چاههای آب در دشتها که قبلا حتی در ۱۰ متر به آبدهی میرسید، اینک در برخی نقاط مانند یزد و جهرم به ۳۵۰ متر رسیده و بیم آن میرود که آب همین چاهها دچار شوری و حتی خشکی شوند و کشاورزی وابسته به آن نابود و آب خوراکی مردم قطع شود.
هـ- زمینهای نیمی از ۶۰۰ دست کشور در حال نشست بیش از حد است و علاوه بر تهدید کشاورزی و سکونتگاهها، موجب نشست و تخریب تأسیسات صنعتی و زیربنایی کشور شود.
و- جنگلهای کشور دچار تعرض و کاهش سطح هستند. جنگلهای هیرکانی شمال کشور مورد دستبرد و جنگلتراشی گاه رسمی قرار میگیرد و جنگلهای زاگرس برای تهیه زغال و دیگر مصارف در معرض تهاجم دائم هستند.
۲- از نظر زیربنایی
الف- نیروگاههای کشور نوعا قدیمی و با راندمان ۲۵، ۳۰ درصد کار میکنند و این موجب مصرف بیش از اندازه سوخت مایع یا گاز میشود.
ب- خطوط راهآهن و لوکوموتیوها نوعا فرسوده، ناکافی و ناکارآمد هستند و تنها پنج درصد از ترابری کشور را بر دوش میکشند.
ج- جادهها هم از نظر فنی دچار مشکل هستند و بیش از پنج هزار نقطه خطرآفرین در آن وجود دارد و آسفالتهای آن به دلیل زیرسازیهای نامناسب، کیفیت نامناسب آسفالت و تردد بیش از اندازه کامیونهای سنگین دچار مشکل هستند و سالانه حدود ۲۰ هزار نفر تلفات جانی و دهها هزار میلیارد تومان خسارت مادی به کشور تحمیل میشود.
د- در شرایط فعلی تنها امکان استخراج چهار میلیون بشکه نفت در روز همراه با تأسیسات قدیمی فراهم است که دو میلیون بشکه آن مصرف داخل دارد. بنا بر اعلام وزارت نفت برای پایداری و ارتقای استخراج نفت نیاز به سرمایهگذاری کلان در حد صد میلیارد دلار وجود دارد.
هـ درحالیکه مجموع مصرف نفت و گاز داخلی (همراه با واردات بنزین و گازوئیل) معادل هشت میلیون بشکه در روز است، ناترازی مصرف و تولید گاز مشهود بوده و نیاز به سرمایهگذاری کلان در حوزه گاز وجود دارد.
و- حسب گزارش وزارت نیرو لولهکشیهای آب در بیشتر شهرها دچار پوسیدگی شده و حجم معتنابهی آب از لولهها هدر میرود.
د- نوعا در همه شهرها تأسیسات جمعآوری و تصفیه فاضلاب وجود ندارد و نیاز به تأسیس این مراکز است.
۳- از نظر تولید
الف- به جز تعدادی معدود کارخانجات جدیدالتأسیس عمدتا در صنایع غذایی، تولید صنعتی ما به دلیل نبود دانش فنی و تجهیزات پیشرفته نمیتواند در عرصه بینالمللی رقابت کند و بههمیندلیل قیمت تمامشده کالاهای ایران قابل رقابت با تولیدگران اصلی دنیا نیست. به طور مثال در تولید خودرو درحالیکه همه کشورها به دنبال برقیکردن یا هیبریدیکردن خودرو هستند، تولیدات کشور ما به صورت سنتی و نوعا بنزینی یا گازوئیلی با مصرف بسیار بالاست و هیچ کشوری خریدار آن نیست.
ب- بیشترین تولید کشاورزی در کشور ما با روش سنتی و مصرف غرقابی آب صورت میگیرد و کمبود آب چاهها و سدها موجب نزول تولیدات کشاورزی خواهد شد. با توجه به آنکه سالانه در حدود ۳۰ میلیون تن واردات کالای کشاورزی وجود دارد، هرگونه کاهش در تولیدات کشاورزی به خاطر سنتیبودن عدم رویکرد به کشاورزی نوین فاجعهبار خواهد بود و ایران تبدیل به بزرگترین واردکننده کالای کشاورزی خواهد شد، به نحوی که بنادر و ترابری کشور قادر به تخلیه و حمل آنها نخواهد بود.
ج- حملونقل
تنها پنج درصد از حملونقل کالا در کشور به وسیله راهآهن انجام میشود و از این بابت فشار بسیار زیاد به کامیونها و جادهها وارد میشود. درحالیکه هم سیستم راهآهن نیاز به نوسازی دارد و هم اکثر کامیونها فرسوده هستند.
ناوگان هوایی هم بسیار محدود و هم بسیار قدیمی است و برخلاف برخی کشورها مثل آلمان یا آمریکا که پرواز با هواپیما بهمثابه راهرفتن روی زمین است، مسافران در کشور با عدم اطمینان و دلهره از پروازهای هوایی استفاده میکنند، ضمن آنکه کمیت امکانات ترابری هوایی کاملا مشهود است.
۴- از نظر امور مالی و پولی
الف- با وجود تحریمها فروش نفت بهشدت نزول کرده و تخفیف بابت فروش موجب کاهش واضح درآمد نفتی شده است.
ب- حجم نقدینگی به دلایل مختلف و کنترلناپذیر بهشدت در حال افزایش است. نقدینگی که یا در بانکها صرف تسهیلات بازرگانی یا تسهیلات مالی اجباری میشود و در خدمت تولید قرار نمیگیرد. با بهره ۳۰ درصد تضمینشده بانکها به سپردهها که معاف از مالیات است، کدام سرمایهگذاری رشد میکند؟
ج- سرمایهگذاری در کشور به دلایل متعدد تنها در طلا و ارز صورت میگیرد و مردم از حضور در سرمایهگذاریهای نافع رویگردان هستند.
د- سرمایهگذاریهای خارجی به دلایل واضح در حد صفر است.
هـ- خروج سرمایه از کشور به صورت واضحی صورت میگیرد. حسب اطلاعات اعلامشده در ۱۰ سال گذشته حدود ۲۸۰ میلیارد دلار خروج سرمایه داشتهایم.
و- بورس کالا کاملا منفعل و غیرقابل اطمینان است، به طوری که اقبال مردم به آن بسیار اندک است.
ز- سیاستهای بانک مرکزی موجب شده به جای استفاده ارز برای سازندگی کشور، قاچاقچیان و خارجکنندگان سرمایه از ارز دولتی به صورت غیرمستقیم استفاده کنند.
ح- تولید ناخالص ملی بهشدت به ارز وابسته است و هرگاه فروش نفت بالا میرود، تولید ناخالص ملی اندکی افزایش پیدا میکند. درعینحال ارقام تولید ناخالص ملی از لحاظ کیفی با ارقام مشابه تولید ناخالص ملی کشورهای پیشرفته قابل مقایسه نیست، زیرا فناوری ضعیف در کشور، هزینههای زیادی برای حصول تولید ناخالص ملی به کشور تحمیل میکند.
د- سالانه مبالغ معتنابهی صرف ورود کالای قاچاق میشود و حکمرانی تماشاگر قاچاق کالا از قبیل ۲۰ میلیارد نخ سیگار، ورود کالا از طریق کولبریها، قاچاق از طریق بهاصطلاح تهلنجیها و بازارچههای مرزی و دیگر ورودیهای رسمی و غیررسمی است.
بسیاری از موارد دیگر بهویژه در زمینههای فرهنگی-اجتماعی مانند وضع دانشگاهها، گردشگری بینالمللی، تغییر بافت ملی و مذهبی شهرها به خاطر حضور افاغنه، مهاجرت نخبگان، شرایط معادن در دست بهرهبرداری و دیگر پدیدهها وجود دارد که آمار و اطلاعات آن در دسترس است و البته هیچیک از مسائل یادشده با سیاست نبود اولویتبندی، برنامهریزی جامع (برنامه هفتم) اجرانشدنی و سیاستهای کج دار و مریز (بهتر است گفته شود کج رو و مریض) حلشدنی نیست، حتی اگر همه تحریمها برداشته شود و قدرتهای فائقه جهان که دلسختیشان ریشهدار و پایدار است، نرمخو و مهربان شوند. شدهایم چوب دو سر طلا، هم دیگران ما را تحریم میکنند و هم با وجود همه تحریمها ژست پولدارها و ولخرجها را میگیریم و میخواهیم به مردم بگوییم تحریمها در زندگی بیاثر است و خود را شبیه کشورهای لیبرال میخواهیم درآوریم. چه تحریمها باشد یا نباشد، چه با آمریکا توافق داشته باشیم یا نداشته باشیم، اگر در کشور خطر را احساس نکنیم و راهحل بر واقعیات و اولویتها را انتخاب نکنیم، در سراشیبی کنونی به راه خود ادامه خواهیم داد تا چه بشود!
🔻روزنامه همشهری
📍 آفت نگاه جناحی در مذاکرات
✍️ حسامالدین برومند
دور اول مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا به میزبانی عمان برگزار شد. نکتهای که قابل توجه است و باید مورد آسیبشناسی قرار بگیرد واکنش جناحی جریانهای سیاسی به این مذاکرات است.
نگاهی به گونهشناسی این جریانها و واکنش جناحی آنها به مذاکرات ایران و آمریکا نشان میدهد یکی از آفتهای سیاست خارجی، همین نگاههای جناحی و قبیلگی است که درک درستی از منافع ملی در صحنه روابط بینالملل و جنگ قدرت ندارند. به نظر میرسد حداقل ۴گونه مواجهه با مذاکرات در فضای سیاسی کشور قابل مشاهده است.
یک جریان سیاسی، تنها - تاکید میشود تنها - راهحل مشکلات کشور را در مذاکره با آمریکا میبیند؛ واقعیت این است که برای اداره کشور، برنامه روشن و خاصی هم ندارد و فقط این ساز را کوک میکند که باید مذاکره کنیم و تمام!
البته در دهه۹۰ و مشخصا در دولت موسوم به اعتدال تجربه مذاکره بهصورت کامل رخ داد و منجر به توافق برجام شد که درنهایت ترامپ در اردیبهشت۱۳۹۷ از آن خارج شد. در افکار عمومی، برجام همان خسارت محضی بود که به قول رئیس بانک مرکزی همان دولت، معادل «تقریبا هیچ!» شد. اکنون یک بار دیگر یک جریان سیاسی، بدون آنکه از تجربه قبلی عبرت بگیرد، فقط بر طبل مذاکره میکوبد! رسانههای این جریان سیاسی خیلی ذوقزده و ناشیانه اخبار مذاکرات را پوشش میدهند و حتی این قاعده منطقی را در نظر نمیگیرند که به دشمن سیگنال ضعف نشان ندهند و مشت ایران را باز نکنند!
جریان سیاسی دیگر، کلا مذاکره را نفی میکند و حتی به عنصر زمان یا مصالح ملی توجه نمیکند. این جریان هم مانند عاشقان مذاکره به هرقیمتی! منافع ملی را در نظر نمیگیرد و شرایط را به سمتی میبرد که مذاکره را مساوی با کرنش و سازش بیفایده جلوه دهد.
جریان سوم، جریانی است که موضوع مذاکره را با بدنه اجتماعی جامعه محک میزند و گویی به مذاکره بهعنوان سبد رأی در انتخابات نگاه میکند؛ گاهی موافق مذاکره است، گاهی مخالف است و تلاش میکند موضعی وسط داشته باشد، گاهی با فرد مذاکرهکننده عکس یادگاری میگیرد و گاهی به او میتازد؛ فارغ از آنکه یک نگاه راهبردی و در راستای منافع ملی به مذاکرات داشته باشد.
جریان چهارم، جریانی است که نگاهی راهبردی و اصولی به مذاکرات دارد؛ کشاکش قدرت در صحنه روابط بینالملل را میفهمد، شرایط کشور را درک میکند، میان مذاکره خوب و بد تمایز قائل میشود، شروط یک توافق خوب را دنبال میکند و درنهایت تلاش میکند مذاکره را در راستای امکان استفاده از روزنههای دیپلماسی ببیند و البته با هرگونه عقبنشینی غیرتاکتیکی مخالف است. مهم برای این جریان، این است که منافع ملی ایران اسلامی تامین شود. این جریان به قدرت و اقتدار کشور باور دارد و معتقد است باید سناریوهای مختلف در مواجهه با دشمنان داشت. این جریان، درحالیکه کلید حل مشکلات کشور را در داخل میداند، ولی به اهرم مذاکره با شرایط خاص بنابر اقتضائات زمانی معتقد است.
بنابراین آنچه اکنون نیاز جامعه ماست، تقویت نگاه راهبردی و پرهیز از نگاه جناحی به مذاکرات است. رسانهها نقش بیبدیلی در این زمینه دارند تا صحنه را برای افکار عمومی درست و دقیق تبیین کنند.
مطالب مرتبط