
همین دو عدد، نقطهی شروع خواندن تفاوتی است که نه فقط روی تابلوی قیمت، بلکه در ساختار بازار دیده میشود.
ماجرا از گزارش هفتگی بانک مرکزی دربارهی «متوسط قیمت خردهفروشی مواد خوراکی در تهران» آغاز شد؛ گزارشی که مبنای محاسبهی سازمان مدیریت میادین برای مقایسه با قیمتهای خود قرار گرفت. بر اساس این دادهها، در هفتهی منتهی به ۱۶ آبان ۱۴۰۴، شکاف قیمتی میان میادین و سطح شهر در برخی اقلام خوراکی به بیش از ۴۰ درصد رسید؛ عددی که در ظاهر به معنای صرفه برای خریداران میدان است، اما در واقع از تفاوت دو سازوکار عرضه و قیمتگذاری حکایت دارد.
عدد اول: ۴۱ درصد فاصله در گروه میوهها
میوهها در شبکهی میادین، بهطور میانگین ۴۱ درصد پایینتر از سطح خردهفروشی قیمتگذاری شدهاند.
اما این تفاوت الزاما «ارزانی» نیست؛ بلکه بازتابی از تفاوت در تابع هزینه و ساختار بازار است.
میادین با قراردادهای عمده و کنترل حاشیه سود، از صرفههای مقیاس و هزینه مبادلهی پایینتر بهره میبرند، در حالی که مغازههای محلی هزینه اجاره، ضایعات و حملونقل را به قیمت نهایی منتقل میکنند.
در نتیجه، سطح قیمت در این دو بازار بر اساس دو تابع هزینه متفاوت تعیین میشود، نه دو سطح قیمتی با ماهیت یکسان.
عدد دوم: سبزی و حبوبات با شکاف قیمتی قابلتوجه
در گروه سبزیجات، میانگین اختلاف حدود ۲۶ درصد است و در حبوبات حدود ۲۲ درصد.
در کالاهای پایهای مانند عدس و نخود که کشش قیمتی تقاضا پایین است، کاهش قیمت منجر به افزایش قابلتوجه مصرف نمیشود اما باعث بهبود رفاه مصرفکننده میشود، زیرا فاصله میان قیمت بازار و قیمت تعادلی کمتر میشود.
در واقع، میادین برای اقشار کمدرآمدتر نقش بازاری با هزینه مبادله کمتر و حاشیه سود نرمالتر را ایفا میکنند.
عدد سوم: اقلام پرمصرف سفره شهری
در کالاهای پرمصرف روزمره، اختلافها ادامه دارد:
برنج داخلی درجهیک حدود ۱۴ درصد، قند ۱۰ درصد، شکر ۷ درصد و تخممرغ حدود ۱۲ درصد پایینتر از میانگین سطح شهر عرضه شدهاند.
این دادهها نشان میدهد تهران عملا دو نظام توزیع موازی دارد:
یکی متمرکز و نهادینه با هدف تنظیم بازار و دیگری غیرمتمرکز و مبتنی بر خردهفروشیهای پراکنده که در آن بهدلیل هزینههای سربار بالا و نبود اطلاعات کامل، رقابت ناقص شکل گرفته است.
در نتیجه، قیمت در خردهفروشیها ممکن است بالاتر از سطح تعادلی بماند و حاشیه سود بیشتعادلی ایجاد کند.
میدان کاراتر است یا شهر ناکارآمد؟
وقتی فاصلهی میانگین قیمتها به ۳۰ تا ۴۰ درصد میرسد، موضوع فقط تفاوت در «تابلو قیمت» نیست.
چنین شکافی میتواند ناشی از کشش عرضه پایین در کوتاهمدت، ناکارایی شبکه توزیع یا نبود شفافیت اطلاعات قیمت باشد.
در مقابل، ساختار میادین با خرید عمده، کاهش هزینههای حمل و نگهداری و نظارت مستقیمتر، بهصورت نسبی کاراتر عمل میکند؛ البته این کارایی نسبی به معنای حذف ناکارایی ساختاری کل بازار نیست.
فشار دوگانه بر سفره تهرانیها
در ظاهر، خرید از میادین بخشی از فشار تورم خوراکی را تعدیل میکند؛
اما در واقع، خانوارها تحت دو فشار همزماناند:
افزایش عمومی سطح قیمت خوراکیها در کشور (نرخ رشد حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد در یک سال اخیر)
و شکاف قیمتی درونشهری میان دو بازار.
به بیان دقیقتر، اختلاف قیمت میان میدان و مغازه تنها بخشی از کاهش رفاه واقعی را جبران میکند، زیرا تورم ساختاری، پایهی قدرت خرید را تضعیف کرده است.
مطالب مرتبط

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

