حالا مسعود پزشکیان، رئیسجمهور چهاردهم، بار دیگر این ایده را زنده کرده و از «انتقال پایتخت به سمت خلیج فارس» سخن میگوید؛ طرحی که خودش آن را نه انتخاب، بلکه اجبار میداند. اما پزشکیان نخستین رئیسجمهوری نیست که چنین رؤیایی داشته است.
روسای جمهور و رویای پایتخت تازه
اکبر هاشمی رفسنجانی (۱۳۶۸–۱۳۷۶)
در پی نگرانی از خطر زلزله و ازدحام تهران، برای نخستین بار دستور تهیهی طرح «امکانسنجی انتقال پایتخت» را صادر کرد. شورای ساماندهی مرکز سیاسی کشور در دولت او شکل گرفت و شهرهایی چون قم، ساوه و سمنان بهعنوان گزینه مطرح شدند. آن طرح هرگز از مطالعات مقدماتی فراتر نرفت.
سید محمد خاتمی (۱۳۷۶–۱۳۸۴)
بهجای جابهجایی فیزیکی، بر «تمرکززدایی تدریجی و اصلاح مدیریت تهران» تاکید داشت. در دوره او چند پژوهش رسمی دربارهی پیامدهای اجتماعی تمرکز قدرت در تهران انجام شد، اما نتیجهی اجرایی نداشت.
محمود احمدینژاد (۱۳۸۴–۱۳۹۲)
با انتقال کامل مخالف بود، ولی ایدهی ایجاد «پایتخت اداری جدید» در اطراف تهران را دنبال کرد. پرند و پاکدشت از گزینههای مورد بحث بودند، اما طرح در میانهی اختلاف میان وزارت راه و سازمان مدیریت متوقف شد.
حسن روحانی (۱۳۹۲–۱۴۰۰)
در سال ۱۳۹۳ هیئت دولت او لایحهای برای «انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور از تهران» تصویب کرد. دبیرخانهای در وزارت راه تشکیل شد و حتی مطالعات مکانیابی با مشاوران خارجی انجام گرفت. با این حال هزینههای کلان و مخالفت کارشناسان موجب توقف کار شد.
ابراهیم رئیسی(۱۴۰۰–۱۴۰۳)
دیگر انتقال را در دستور کار نداشت. شعار دولت سیزدهم «اداره بهتر تهران» بود، نه جابهجایی آن. رئیسی تمرکز را بر توسعه استانهای پیرامونی تهران گذاشت تا فشار جمعیتی کاهش یابد.
مسعود پزشکیان (۱۴۰۳ تا امروز)
اما پزشکیان مسیری متفاوت را پیش گرفته است. او از نخستین ماههای ریاستجمهوری در چند سخنرانی رسمی گفت:
«انتقال پایتخت انتخاب نیست، اجبار است. در دیدار با رهبر انقلاب پیشنهاد دادم پایتخت را به سمت خلیج فارس منتقل کنیم.»
از آن زمان، دولت چهاردهم مطالعاتی را با ماموریت مستقیم محمدرضا عارف برای بررسی طرح آغاز کرده است. مقصد احتمالی هنوز روشن نیست، اما نام سواحل مکران بیشتر از دیگر مناطق شنیده میشود.
واقعیت سخت یک تصمیم بزرگ
انتقال پایتخت، چه از منظر مهندسی و زیرساختی و چه از نظر اجتماعی و اقتصادی، یکی از پرهزینهترین پروژههای ممکن است. تجربهی کشورهایی مانند قزاقستان و مصر نشان میدهد که چنین تصمیمی، دههها زمان و منابع کلان میطلبد.
در ایران نیز هرچند ایدهی تغییر پایتخت با نیت تمرکززدایی از تهران مطرح میشود، اما هنوز اجماع کارشناسی و سیاسی درباره مقصد، منطق اقتصادی و شیوهی اجرا شکل نگرفته است.
در سه دههی گذشته، هر رئیسجمهوری نسخهی خودش را برای تهران تجویز کرده:
رفسنجانی جابهجایی را دستور داد، خاتمی تمرکززدایی را پیشنهاد کرد، احمدینژاد شهر اداری تازه خواست، روحانی طرح کارشناسی داد، رئیسی اصلاح درونزا را ترجیح داد و حالا پزشکیان، نسخهی رادیکال انتقال به دریاست.
با این حال، پایتخت همچنان همانجاست که بود — در دامنه البرز، میان دود و ازدحام و در انتظار تصمیمی که شاید هیچگاه گرفته نشود.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست