سه شنبه 1 مهر 1404 شمسی /9/23/2025 4:32:35 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 نگاه‌ها به سوی «دولت» است!
✍️ حسین حقگو
پیشرفت و توسعه و رشد اقتصادی بالا و پایدار، ناگهانی و از آسمان به زمین نازل نمی‌شود و نتیجه سال‌ها تلاش و مرارت و تصمیمات سخت و دشوار و در عین حال علمی و منطقی است. این امر بدیهی اما ظاهرا در کشورمان و در بین اکثریت سیاسیون، امری پذیرفته شده و معقول نیست. دلیل این ادعا تناقضات سیاست‌گذاری‌های برآمده از تصمیمات و ملاحظات سیاسی و نه منطق علمی و اقتصادی است. چنانکه از یکسو اقدام به هدفگذاری رشدهای ۸ درصدی و تورم و بیکاری تک‌رقمی و سرمایه‌گذاری ۱۰، ۱۲ درصدی و... در طی برنامه‌های توسعه‌ای می‌شود و از سوی دیگر سیاست‌ها و تصمیماتی درست در خلاف جهت الزامات و ضرورت‌های تحقق چنین رشد‌هایی اتخاذ می‌شود؛ از سیاست خارجی کشور که با تضاد و مخالفت با نظم جهانی سرشته شده و حتی بدان افتخار هم می‌شود تا سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی که کمتر نسبتی با گشودگی و کسب رضایت جامعه و افزایش سرمایه اجتماعی دارد. در حوزه اقتصادی نیز که رشد اقتصادی با ترتیباتی همچون: دولت محدود، دیوانسالاری سالم و عاری از فساد، سیستم حقوقی حافظ حقوق مالکیت و قراردادها و نظام مالیاتی منصفانه و...معنا می‌شود با وضعیتی اگر نه متضاد حداقل بسیار مخالف مواجه‌ایم؛ از بی‌ثباتی قوانین و مقررات و قراردادها تا بروکراسی ناکارآمد و پرفساد و دولت مداخله‌گر و... نظریه «حکمرانی خوب» که در دهه ۱۹۹۰ و برمبنای مولفه‌های پاسخگویی، شفافیت، کارایی، انصاف، حاکمیت قانون و مسوولیت‌پذیری و...شکل گرفت و رایج شد، چارچوبی را فراهم آورد تا دولت‌های مختلف در قالب آن بتوانند در جهت توسعه‌ای پایدار حرکت کنند. این الگو در کشورمان نیز در همان زمان موافقان بسیاری یافت و برنامه‌های سوم و چهارم در آن فضا و البته نیازها و ضرورت‌های داخلی تدوین و ترسیم شد و نتایج قابل قبول وحتی درخشانی به‌جا نهاد (برنامه سوم توسعه به عنوان تنها برنامه‌ای که با کسب رشد متوسط ۵,۷ درصدی با هدف ۶ درصدی برنامه نزدیکی داشت) . متاسفانه اما گره خوردن پوپولیسم داخلی و تحریم‌های خارجی در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ خورشیدی کشور را به مسیری پرخطر و استقرار دولت‌های ضعیف (تا حدودی بی‌دولتی) کشاند که تاکنون نیز همچنان ادامه دارد (شاید دولت یازدهم بواسطه عقلانیت اقتصادی و آرامش سیاسی ناشی از برجام در این خصوص استثنا باشد). سوای ناآگاهی و کم‌دانشی گروهی از تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران که تحت تاثیر وفور درآمدهای نفتی آن سال‌ها و نظریات گمراه‌کننده مخالفان اقتصاد آزاد، بر سیاست‌های پوپولیستی و دولت‌مدارانه تاکید و اصرار داشتند، بخش مهمی از این انحراف تاریخی را ذینفعان (افراد و نهادها) صاحب قدرتی سبب شدند که منافع خود را در دشمنی با خارج و محدودیت‌های تجاری و ایجاد انحصارات و سرکوب قیمت‌ها و...رانت‌های عظیم حاصله می‌دیدند و خیر عمومی و منفعت ملی برای آنان ارزشی نداشت. چنانکه به تعبیر منسر اولسون اقتصادان برجسته نهادگرای جدید «فعالیت و ازدیاد سازمان‌های ذی نفع خاص و انحصارات تبانی‌کننده باعث کاهش کارآیی و درآمد کل هر جامعه می‌شوند و زندگی سیاسی را دچار انشقاق و تفرقه می‌کنند.» (فراز و فرود ملت‌ها) اکنون اما این سرزمین غنی و کهن در مسیر تندبادی دیگرگون قرار گرفته است. تندبادی که حتی در خوشبینانه‌ترین حالت نیز رشد اقتصادی را حدود ۱.۵درصد و تورم را حدود ۶۰ درصد (معاونت بین‌الملل اتاق ایران) ودایره فقر را در حد همان یک سوم جمعیت و سرمایه‌گذاری را مطابق نرخ استهلاک و... نگه می‌دارد. این همه البته موقتی خواهد بود و جریان رکود تورمی اقتصاد، به سرعت به حوزه اجتماعی و سیاسی سرایت و سرریز کرده و می‌تواند ناگواری‌هایی بسیاری را در پی داشته و دوام و بقای این سرزمین و زندگی و معیشت مردم را با تهدیدهایی جدی مواجه نماید. نگاه جامعه اکنون به «دولت» است. دولتی که با وعده کاهش تنش‌ها و درگیری‌های خارجی و گشایش‌های داخلی و ارتقا کیفیت زندگی مردم بر سر کار آمد. دولتی که قرار بود با اجرای پروژه «وفاق» کلیت نظام حکمرانی را با «توسعه» همراه و همساز نماید. اینکه جریان‌های صاحب قدرت و ثروت را قانع سازد که حداقل برای تامین منافع خود و نه مثلا تداوم حیات ملی و یکپارچگی و امنیت سرزمینی که با آن بیگانه‌اند، در مسیر سازش خارجی و آشتی داخلی قرار گیرند و کمتر در این راه سنگ اندازی کنند. چند روز آتی روزهای آزمون دولت است.
آزمون ایجاد اجماع درون ساختار قدرت و مسوولیت‌پذیرکردن جریان صاحب قدرتی که بجای تجاهل و فریب پایگاه اجتماعی‌اش، واقعیت تلخ فقر و فلاکت و عقب ماندگی جامعه، ناشی از برخورد ضد علمی و منفعت‌جویانه‌اش را بپذیرد و به جای سخنان عجیب و غریب (« گرانی‌های عجیب و غریب که در تمام کالاها و خدمات مشهود است، از سال گذشته و با آغاز دولت چهاردهم، شروع شده و نمی‌توان آن را نتیجه تحریم و مکانیسم ماشه دانست بلکه حاصل بی‌عرضگی برخی مسوولان و نوعی همراهی با دشمن است...تشدید گرانی‌ها با وجود وفور کالا، طبیعی نیست و مشکوک و آشکارا همسویی با فشار امریکایی‌هاست». کیهان- ۲۹/۶/۱۴۰۴) دست دولت را برای توافقات لحظه آخری با قدرت‌ها و نهادهای بین‌المللی باز گذارد تا ماشه‌ای چکانده نشود و این مردم و سرزمین بیش از این دچار رنج و عقب‌ماندگی نشوند!


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 در انتظار دیپلماسی
✍️ علیرضا سلطانی
اقتصاد ایران در شرایطی که چند روز بیشتر به تعیین‌تکلیف بازگشت یا تداوم تعلیق تحریم‌های سازمان ملل باقی نمانده است، در شرایط سخت و دشواری قرار گرفته است. دشواری و سختی این شرایط برای اقتصاد و بازار ایران نه ناشی از بیم بروز تلاطمات و شوک‌های اقتصادی بعد از بازگشت احتمالی تحریم‌های سازمان ملل بلکه ناشی از تداوم وضعیت بلاتکلیفی و ادامه شرایط حکمرانی سوداگری در اقتصاد است.
البته اقتصاد ایران سال‌هاست با این شرایط آشناست و فعالان اقتصادی و صاحبان کسب‌و‌کار تلاش داشته و دارند با این شرایط کنار آمده و وضعیت خود را حفظ کنند، اما باید اذعان کرد که تاب‌آوری اقتصاد و بازار ایران دائمی نیست و نمی‌توان روی پایداری اقتصاد و به تبع آن تاب‌آوری نظام اجتماعی چندان امیدوار بود.

واقعیت این است که حل مسائل اقتصادی و گذر از چالش‌های اقتصادی سال‌هاست از حوزه سیاستگذاری و اقدام اقتصادی خارج شده است و در عمل نظام سیاستگذاری اقتصادی ایران به دلیل فشار تحریم‌های اقتصادی و بهره‌گیری از سیاست‌ها و روش‌های غیرمعمول برای مدیریت شرایط اقتصادی و نه الزاما برنامه‌ریزی توسعه‌ای، در انفعال و ایستایی قرار دارد. ریشه اصلی چالش‌های اقتصادی و کلید حل این چالش‌ها سال‌هاست در دستان سیاستمداران و دیپلمات‌ها قرار دارد و در حال حاضر و در این شرایط حساس نیز همه نگاه‌ها به حوزه سیاسی و دیپلماسی دوخته شده است. حوزه‌ای که حداقل از سال ۱۳۹۷ و با وجود تغییر در بافتار و روندهای سیاسی و تغییر ۳ دولت و ۳ تیم دیپلماتیک، توفیقی در تغییر شرایط به‌ دست نیاورده و چه بسا با تشدید تحریم‌ها، جنگ تحمیلی ۱۲روزه و فعال شدن مکانیسم ماشه، شرایط سخت‌تر و دشوارتر نیز شده است.

انتظار طبیعی و بحق بازار و فعالان اقتصادی در شرایط حساس کنونی، بهره‌گیری نظام سیاسی از همه ظرفیت‌های سیاسی و دیپلماتیک داخلی و خارجی برای جلوگیری از بازگشت تحریم‌ها در میدان جنگ سیاسی نیویورک و حضور رئیس‌جمهور در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل است. این نشست آخرین آوردگاه برای جلوگیری از بازگشت تحریم‌های سازمان ملل است که با برجام به مدت ۱۰ سال به حالت تعلیق درآمده بود و قرار بود بر اساس برجام در روزهای آینده کاملا لغو شود، اما با فعال شدن مکانیسم ماشه نه‌تنها لغو نمی‌شود، بلکه بیم فعال شدن مجدد آن بسیار زیاد است. به طور طبیعی تیم دیپلماسی ایران روزها و ساعات سختی را در پیش دارد که در نیویورک از آخرین کارت‌های بازی و ابتکار‌عمل‌های خود بهره گیرد تا مانع از بازگشت به شرایط قبل از سال ۱۳۹۲ شود.
آنچه اهمیت دارد فارغ از اینکه چقدر دست تیم سیاسی و دیپلماتیک ایران در نیویورک پر است، تلاش مبتکرانه و خلاقانه و تجربه راهبردها و تاکتیک‌های جدید در حوزه دیپلماسی است. تحرکاتی که حتی اگر موفق به جلوگیری از بازگشت تحریم‌ها در این بازه زمانی نشود، حداقل می‌تواند آغازگر روندهای جدید دیپلماسی‌، قرارنگرفتن در بن‌بست سیاسی و مهم‌تر از آن عدم شمولیت ماده ۴۲ فصل هفتم منشور ملل متحد و تسهیل برخورد نظامی شود. این مساله خود می‌تواند دستاورد حداقلی از آوردگاه نیویورک ۱۴۰۴ باشد. دستاوردی که اقتصاد و بازار را همچنان امیدوار به آینده و دیپلماسی نگه می‌دارد و مانع از بروز تلاطمات و شوک‌های اقتصادی می‌شود. بنابراین باید پذیرفت که دولت پزشکیان در آزمونی سخت و نفس‌گیر قرار دارد. ناکامی در این آزمون هزینه‌های سنگینی برای دولت و اقتصاد به همراه دارد.

در عین حال این مساله نیز باید مورد توجه قرار گیرد که در صورت بازگشت تحریم‌های سازمان ملل، نوع رفتار و مواضع دولت و دولتمردان نسبت به شرایط ایجادشده برای بازار و اقتصاد از اهمیت زیادی برخوردار است. به طور طبیعی رفتارهای هیجانی به‌خصوص درقبال آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، نه‌تنها به بهبود شرایط کمک نمی‌کند، بلکه زمینه و بهانه لازم را برای التهابات سیاسی و حتی نظامی تقویت می‌کند. درست است که بازگشت تحریم‌ها اتفاق بسیار سنگین سیاسی و اقتصادی برای ایران است، اما واقعیت این است که این بازگشت به معنای پایان راه نیست، بلکه می‌تواند زمینه‌ای مجدد و البته سخت و طولانی برای آغاز روند جدید دیپلماتیک میان ایران و آمریکا و اروپا باشد. روندی که شاید با حضور ترامپ و به شرط مهار عوامل ثالث مخرب مانند اسرائیل و تقویت حسن‌نیت قدرت‌هایی مانند روسیه، به یک چارچوب جدید توافق منجر شود.


🔻روزنامه کیهان
📍 دشمن همان دشمن و جنگ همان جنگ است
✍️ حسن رشوند
کمتر از ۲۰ ماه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که صدام رئیس‌جمهور دیکتاتور عراق در صفحه تلویزیون بغداد ظاهر شد و در مقابل میلیون‌ها بیننده، پیمان ۱۹۷۵ الجزایر را پاره کرد و در نطقی‌، مدعی مالکیت مطلق کشورش بر اروندرود شد. چند روز بعد از این سخنرانی بود که در ساعت ۱۲ ظهر روز
۳۱ شهریور ۱۳۵۹ مرکز فرماندهی جنگ عراق دستور پرواز ۱۹۲ بمب‌افکن و جنگنده را برای حمله به فرودگاه‌های ایران صادر کرد. ۲۰ دقیقه بعد، صدام در حالی که یک چفیه قرمز به سر داشت و نوار فشنگ دور کمرش بسته بود، وارد اتاق عملیات جنگ شد. «عدنان خیرالله» وزیر جنگ عراق در گزارشی به او اعلام کرد: «سرور من، جوان‌ها ۲۰ دقیقه قبل پرواز کردند» و صدام پاسخ داد: «نیم ساعت بعد کمر ایران را خواهند شکست!» بعد‌ها که عدنان خیرالله پس از یک‌بار نجات از سوءقصد‌، بار دیگر مورد سوء قصد صدام قرار گرفت و در سال ۱۹۸۹ (۱۳۶۷ ) زمانی که شکست ۸ سال جنگ با رزمندگان ایرانی را در چشمان سربازان خود می‌دید و هلیکوپترش در حال سقوط بود، شاید بارها برای جنگی که خبر شروع آن را با اشتیاق در جلسه اتاق جنگ به صدام داده بود خود را سرزنش کرده باشد.
جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ۸ ساله ملت ایران سراسر درس بود و نکات آموزنده که اگر این نکات درس آموز نبود یقینا آن شناختی که امروز نسبت به دشمن وجود دارد، هیچ‌گاه به‌وجود نمی‌آمد. امروز دیگر هیچ کس این باور را ندارد که ما در جنگ تحمیلی ۸ ساله تنها با یک کشور می‌جنگیدیم. جنگ ۱۲روزه با رژیم صهیونیستی و همراهی همه کشورها از آمریکا گرفته تا «ناتو» و برخی کشورهای اروپایی و عربی ثابت کرد که کمک بیش از ۳۰ کشور به صدام در جنگ تحمیلی واقعیتی انکارناپذیر بوده است. چند نکته اساسی در دو جنگ ۸ ساله و ۱۲ روزه وجود دارد که توجه به آنها برای تشخیص راه صواب از ناصواب برای نسل امروز که جنگ تحمیلی ۸ ساله را درک نکرده و با جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی مواجه شده‌اند، درس آموز است.
۱- کارفرمای اصلی هر دو جنگ عوامل خارجی و فرامنطقه‌ای بودند و صدام در جنگ ۸ ساله مورد حمایت بلوک شرق و غرب و نتانیاهو در جنگ ۱۲ روزه‌، مورد حمایت آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان بودند و تا آخرین لحظات پایان جنگ، از پشتیبانی‌های مالی و نظامی این کشورها برخوردار بود. در جنگ تحمیلی ۸ساله‌، صدام، مامور به تحمیل چنین جنگی به ایران شد و بلوک‌های شرق و غرب، در اتحادی بی‌سابقه وظیفه تامین تسلیحاتی و پشتیبانی همه‌جانبه از رژیم صدام را برعهده داشتند. اما دیدیم که آمریکا و اروپایی‌ها برخلاف حمایت‌های نظامی و اطلاعاتی بی‌سابقه از صدام، در دستیابی به اهداف خود در جنگ تحمیلی ناکام ماندند. اما با گذشت ۳۷ سال از جنگ تحمیلی اول‌، آمریکایی‌ها از آن شکست درس نگرفتند و به دنبال تحمیل جنگ دیگری به ایران افتادند که این بار روح پلید صدام در کالبد نتانیاهو دمیدن گرفت و با شکستی به مراتب خفت بارتر از جنگ اول رو‌به‌رو شدند.
۲- در هر دو جنگ، دشمن غربی به سد محکم ملت ایران برخورد کرد. سدی که حاصل انسجام، وحدت و همدلی مردمی است که به لحاظ فرهنگی و تمدنی‌، تفاوت فاحشی با سایر ملت‌های شرق و غرب دارند. از عوامل مهم در پیروزی ایران در دفاع مقدس، حضور ملت پشت سر رهبری و حضور در میدان نبرد بود. از همان آغازین روزهای جنگ تحمیلی با وجود آنکه هنوز ساختارهای جدید نظامی در کشور بدرستی شکل نگرفته بود‌، جوانان این کشور فوج فوج با کمترین و ابتدائی‌ترین ادوات نظامی خود را به مناطق عملیاتی رساندند و در مقابل دشمن بعثی همچون کوه ایستادند و خواب دشمن در اشغال یک هفته‌ای تهران را آشفته کردند. این واقعیت را نباید نادیده گرفت که اگر مردم در این دفاع حضور نداشتند‌، دفاع مقدس هشت ساله هیچ‌گاه به پیروزی نمی‌رسید.
این مسئله در دفاع مقدس ۱۲ روزه ملت ایران نیز به وضوح دیده می‌شود. به طوری که یکی از پیش فرض‌های نتانیاهو برای حمله به جمهوری اسلامی ایران، توهّم همراهی مردم ایران با این تجاوزگری بود. اغتشاشات ۱۴۰۱ و ظهور جنبش ساختگی «زن‌،زندگی‌،آزادی»‌، این امید را در دل دشمن به وجود آورده بود که می‌توان با استفاده از اختلافات و دوقطبی‌های کاذب وگسل‌های اجتماعی‌، فروپاشی ایران از درون را شاهد شد. دشمن بعد از ۳۷ سال از جنگ تحمیلی ۸ ساله به این جمع‌بندی رسیده بود که با تغییر ذائقه سیاسی و اجتماعی مردم به‌ویژه جوانان ایرانی‌، می‌تواند با یک جنگ چند روزه و حتی چند ساعته‌، بر ملتی که از نگاه غلط آنها از حمایت نظام سیاسی خود خسته شده‌اند، فائق آید. اما دیدیم که بعد از جنگ ۱۲ روزه، نشریه آمریکایی «فارین پالیسی» در ارزیابی مهم‌ترین اثر این جنگ می‌نویسد: « مهم‌ترین و ماندگارترین اثر جنگ ۱۲ روزه تغییر دیدگاه جوانانی است که بعد از انقلاب و در دنیای اینترنت و اثرگذاری رسانه‌های غربی به دنیا آمده‌اند و در این سالها از باورهای جمهوری اسلامی فاصله گرفتند. اما این نسل پس از جنگ رژیم صهیونی علیه جمهوری اسلامی نسبت به غرب تجدیدنظر کرده و به گفتمان مقاومت ایمان آورده و می‌گویند: باید برنامه موشکی‌، نیروهای منطقه‌ای و گفتمان مقاومت را قوی‌تر کرد تا ایران، مستقل و مقتدر باقی بماند.»
از این رو می‌توان گفت که یکی از مؤلفه‌های مهم پیروزی در جنگ ۱۲ روزه با رژیم جعلی صهیونیستی‌، انسجام ملی شکل گرفته در کشور بود. این همان نسخه بی‌بدیلی است که با جنگ تحمیلی ۸ ساله شکل گرفته بود و در تار و پود نسل به نسل این ملت ریشه دوانده و دشمنان امروز و دیروز ملت ایران از درک آن غافل هستند.
۳- نکته بسیار مهم دیگر اینکه در هر دو جنگ، مدیریت امامین انقلاب بی‌مانند بوده است. در دفاع مقدس ۸ ساله، حضرت امام (ره)‌، با وجود مشکلات عدیده‌ای که در آن مقطع کشور درگیر آن بود همچون؛ ترور‌ها‌، تجزیه‌طلبی‌ها‌، اختلافات داخلی و... به نحو شایسته‌ای جنگ را مدیریت کردند و در روز اول جنگ با این جمله آرامش بخش که «دیوانه‌ای آمد و سنگی انداخت و رفت» حرکت دشمن را در مقابل قدرت مقابله نظام در برابر رفتار تجاوزگرانه صدام تخفیف دادند و پس از آن هم جنگ را فرماندهی و مدیریت کردند. این وضعیت در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه نیز با مدیریت مقام معظم رهبری و بازسازی ساختار قدرت و جایگزینی فرماندهان عالی نظامی‌، توانست پیام قدرت به طرف مقابل داده و جمهوری اسلامی را در نهایت با برتری حملات موشکی‌، پیروز میدان کند. رهبر حکیم انقلاب در سه پیام تصویری خود خطاب به ملت ایران‌، ضمن ایجاد روحیه و امید به ملت، این وعده را دادند که رژیم اشتباه بزرگی کرد و عواقب آن، او را بیچاره خواهد کرد. معظم‌له با مدیریت و صلابت حیدری خویش و انتصاب سریع فرماندهان‌، پیام بشارت مبنی بر عدم تسلیم در برابر دشمن‌، وعده بیچاره کردن رژیم صهیونیستی و پاسخ فوری و بهنگام و قوی به دشمن تجاوزگر و تأکید بر کلیدواژه «ایران» را تا آنجا که در مراسم عزای سالار شهیدان از مداح مراسم می‌خواهند که سرود
(ای ایران را بخوان) پیام انسجام ملی در برابر دشمن را برجسته کردند.
۴- در جنگ تحمیلی ۸ ساله‌، جمهوری اسلامی در پایین‌ترین سطح فناوری‌های نظامی قرار داشت به طوری که با واردات سیم خاردار که یکی از مصارف آن نظامی است هم مخالفت کرده و مانع خرید آن می‌شدند و ایران برای تأمین برخی از تسلیحات سبک نظامی‌، به شدت وابسته به بازار سیاه و کشورهای خارجی بود. در میانه جنگ ۸ ساله جوانان همین کشور در کارگاه‌های برخی دانشگاه‌ها اقدام به ساخت گلوله «آرپی‌جی» می‌کردند و در تولید اولیه با انحراف چند درجه‌ای این گلوله‌ها نمی‌توانست به هدف اثابت کند ولی بعدها همین جوانان‌، نه تنها گلوله آرپی‌جی‌، بلکه اقدام به تولید موشک‌های بالستیک نقطه‌زن کردند تا جایی که در جنگ ۱۲ روزه، ایران با تکیه بر توان موشکی و پهپادی خود، به یک قدرت بازدارنده فعال تبدیل شد. این توان به جمهوری اسلامی ایران اجازه داد تا به جای درگیر شدن در یک جنگ فرسایشی، به صورت دقیق‌، مراکز حساس و راهبردی دشمن صهیونیستی را مورد هدف قرار داده و او را وادار به عقب‌نشینی و تسلیم در برابر اراده ملت ایران کند.
۵- درجنگ تحمیلی اول، با وجود اینکه از همان روز اول روشن بود که کدام کشور شروع‌کننده حمله و آغازگر جنگ بوده‌، ۸ سال طول کشید تا متجاوز شناسایی و معرفی شود و دلیل آن اتحاد نامقدس شرق و غرب در حمله به ایران و حمایت از صدام بود ولی در دفاع مقدس ۱۲ روزه همه دنیا فهمید که متجاوز رژیم جعلی صهیونیستی است و مردم بسیاری از کشورهای دنیا علیه تجاوزگری رژیم صهیونیستی به خیابان‌ها آمدند و خواستار توقف جنگ شدند و سازمان ملل‌، رژیم متجاوز اسرائیل را محکوم کرد و افکار عمومی جهان در برابر این تجاوز موضع گرفتند.
۶- امروز کاملا روشن شده که دشمن‌، همان دشمن دهه ۶۰ و جنگ هم با همه پیچیدگی‌هایش همان جنگ دهه ۶۰ است و فقط یک راهبرد در مقابل این دشمن و جنگ وجود دارد و آن مقاومت و عدم تسلیم در برابر آن است. پنجره دیپلماسی هم تا زمانی اعتبار دارد که طرف‌های مقابل قائل به چنین پنجره‌ای و قواعد حاکم بر آن که دادن امتیاز و گرفتن امتیاز است‌، باشند. تا زمانی که یک طرف‌، فقط به‌دنبال گرفتن امتیاز و تسلیم طرف مقابل است، سخن از دیپلماسی سخن بیهوده و اتلاف وقت است. اینکه این روزها رسانه‌های اصلاح‌طلب تلاش دارند در آستانه سفر رئیس‌جمهور به نیویورک برای پزشکیان نسخه «تسلیم» را در زرورق «فرصت» بپیچند و کلیدواژه‌هایی مثل«‌ابتکار فوری، توافق موقت، تغییر در سیاست اسرائیل و حتی دیدار با ترامپ» را اجتماعی‌سازی کنند، از همان جنس اقداماتی است که جریان واداده در همان آغازین روزهای جنگ ۸ساله با این توجیه که ما را یارای مقابله با دشمن بعثی نیست، توصیه به نشستن پای میز مذاکره و دادن زمین در مقابل خرید زمان به مسئولان کشور می‌دادند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تحریم‌ها و آینده متزلزل بورس تهران
✍️ مجید سلیمی‌بروجنی
تصمیم‌گیری در دوراهی‌ها همیشه سخت است. یکی از راه‌هایی که کارشناسان پیشنهاد می‌دهند فهرست کردن مزایا و معایب یک تصمیم و در نهایت هزینه -فایده کردن و انتخاب یکی از دو گزینه پیش‌رو است. اگر پای مسائل مالی وسط باشد شرایط سخت‌تر هم می‌شود و پای مجادله سوگیری‌های رفتاری انسان با منطق عقلایی‌اش هم به میان می‌آید اما اولین‌بار نیست که سرمایه‌گذاران بورس تهران در چنین دوراهی قرار گرفته‌اند. بورس تهران سال‌هاست در بازه‌های زمانی مختلف میدان این پرسش بوده که آیا وقت آن نرسیده که از بورس دل کنده و سرمایه خود را خارج کنیم؟ حالا یکی دیگر از این بزنگاه‌ها برای رویارویی دو نگرش فرا رسیده است؛ سهامدارانی که ضررهای هنگفتی را تجربه کرده و در انتظار بازگشت سرمایه اولیه‌شان هستند و افرادی که این افت‌ها را فرصتی تاریخی برای ورود سرمایه به بورس می‌دانند.

بازار سهام به دلیل ماهیت و ویژگی‌های خاص خود اغلب به عنوان بازاری بلندمدت شناخته می‌شود که فرصت‌های بازگشت و سوددهی پس از دوره‌های اصلاح و نوسان در آن وجود دارد. یکی از دلایل اصلی ضرورت نگاه بلندمدت به بازار سهام وابستگی بورس به عوامل بنیادی کلان اقتصادی مانند نرخ دلار، سطح تورم، سیاست‌های مالی و پولی دولت و قیمت کالاهای اساسی است. بورس تهران همچون آینه‌ای از اقتصاد کشور تصویر پیچیده‌ای از چالش‌ها‌ و امیدها را منعکس می‌کند. بورس تهران در سال‌جاری با فشارهای متعددی دست‌وپنجه نرم کرده است. شاخص کل از ابتدای سال تاکنون حدود ۱۰درصد افت کرده و ارزش دلاری بازار سهام ایران به حدود ۸۰ تا ۱۲۰میلیارد دلار براساس نرخ دلار آزاد و نیما رسیده است. این رقم در مقایسه با اوج‌های قبلی نشان‌دهنده کاهش جذابیت بازار برای سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی است. در هفته‌‌های گذشته بازار با خروج سنگین نقدینگی مواجه بوده است. این روند نزولی که گاهی با اصلاحات موقت همراه است، ریشه در عوامل متعددی دارد. از یک‌سو تورم لجام‌گسیخته که براساس آمار رسمی بیش از ۴۰درصد بوده و نرخ بهره بالا، سرمایه‌ها را به سمت بازارهای موازی مانند سپرده‌های بانکی و ارز سوق داده است. از سوی دیگر سیاست‌های دستوری دولت مانند کنترل قیمت‌ها در صنایع کلیدی مثل پتروشیمی و فولاد، سودآوری شرکت‌ها را کاهش و نقدشوندگی بازار را تحت‌تاثیر قرار داده است. در این میان نمی‌توان از تاثیرات سیاسی و ژئوپلیتیک غافل شد. جنگ تحمیلی ۱۲روزه ایران و رژیم صهیونیستی در خرداد۱۴۰۴ که منجر به حملات مستقیم به تاسیسات هسته‌ای و زیرساخت‌های انرژی شد، شوک بزرگی را به بازار وارد کرد. طبق آمار و ارقام این جنگ تحمیلی باعث خروج بیش از ۲میلیارد دلار سرمایه از بورس تهران شد و شاخص را به پایین‌ترین سطوح خود در سال رساند. این رویداد نه‌تنها اعتماد سرمایه‌گذاران را خدشه‌دار کرد بلکه زنجیره تامین صنایع وابسته به انرژی را تحت تاثیر قرار داد. ناترازی انرژی نیز بر شرکت‌های بورسی مانند پالایشگاه‌ها و پتروشیمی‌ها فشار مضاعف وارد کرده و سود آنها را تا ۲۰‌درصد کاهش داده است.

ناترازی بودجه کشور همچنین می‌تواند به موج جدید تورمی منجر شود که این امر بازار سرمایه را بیش از پیش آسیب‌پذیر می‌کند. در واقع جامعه ایران دیگر تاب تحمل تورم‌های لجام‌گسیخته را ندارد و بورس

به عنوان یکی از قربانیان اصلی این وضعیت شاهد خروج مداوم پول حقیقی بوده است. در این میان مشکلات ساختاری بازار نیز نقش پررنگی ایفا می‌کند. بورس تهران همچنان از کمبود ابزارهای پوشش ریسک رنج می‌برد. اجرایی شدن مکانیسم ماشه به معنی بازگشت به قطعنامه‌هایی است که عمدتا در سال‌های ابتدایی دهه۹۰ و پیش از برجام تصویب شده‌اند. در رویدادهای مشابه تاریخی، پیش از وقوع تغییرات ملموس در بخش واقعی اقتصاد، رفتارهای توده‌دار در بازارهای دارایی به ویژه طلا و ارز مشاهده شده است. در این شرایط انتظارات همه چیز است و انتظارات تورمی صعودی می‌شود. از سوی دیگر تکرار اخبار منفی سبب بیش‌واکنشی فعالان اقتصادی در بازار ارز و طلا می‌شود.

در نتیجه اولین بازاری که آغاز به حرکت می‌کند، بازار طلا و ارز است و بازار سهام به عنوان یک جایگزین پس از رشد هیجانی و ثبات نسبی در بازار ارز مطرح می‌شود. هنگام رشد نرخ دلار شاهد پدید رفتاری «تضاد هیجانی» در بورس هستیم. این موضوع در هفته‌های اخیر به وضوح در بورس تهران دیده شده است و رفتارهای هیجانی عامل ایجاد نوسان بالا در بازار سهام و دیگر دارایی‌ها شده‌اند. در شرایطی که میزان تولید و فروش شرکت‌ها تقریبا باثبات است، مسیر رشد بازار از مسیر رشد تورمی و ارزش اسمی ارز می‌گذرد. همانطور که گفته شد، رویدادهای سیاسی بر روند تخلیه آثار تورمی بر قیمت ارز تاثیر می‌گذارند. این فرآیند ابتدا منجر به افزایش نرخ دلار آزاد شده و در ادامه قیمت صادراتی شرکت‌ها رشد می‌کند. در نهایت درآمد و سودآوری شرکت‌های بورسی از محل رشد ارز می‌تواند از طریق در کانال رشد اسمی قیمت فروش محصولات، سود موجودی کالا و سود تسعیر ارز دارایی‌های ارزی تحت تاثیر قرار گیرد. بورس تهران در این پیچ تاریخی می‌تواند بحران را به فرصت تبدیل کند. اگر گشایش سیاسی رخ دهد، بازار می‌تواند به موتور محرک اقتصاد تبدیل شود و در آن‌سو نیز اگر ریسک‌های سیاسی ادامه یابد، ریزش‌های بیشتر و خروج سرمایه اجتناب‌ناپذیر است.


🔻روزنامه اعتماد
📍 سفر به نیویورک و الگوی تصمیم‌گیری
✍️ عباس عبدی
برخی گمان دارند که سفر پزشکیان به نیویورک می‌تواند گره بحران کنونی ایران در سیاست خارجی را باز کند. با اطلاعات کنونی، تصور نمی‌رود که این سفر گرهی را باز کند، زیرا مساله اصلی ابتدا باید در تهران حل شود، سپس راهی نیویورک شد. اگر آقای پزشکیان نتواند یا نخواهد که مساله را در تهران حل کند، سفرش به نیویورک نه تنها سودی ندارد، بلکه زیان محض است و اگر در تهران به راه‌حلی برسد، آنگاه شاید در نیویورک یا هر جای دیگر هم به نتیجه برسد. ابتدا به منطق مرسوم تصمیم‌گیری در ایران اشاره می‌کنم سپس بر اساس همان منطق نظرم را درباره مساله‌ای که باید حل شود، شرح می‌دهم. هر تصمیم سیاسی از موازنه سود و زیان تبعیت می‌کند. اگر سود آن بچربد آن تصمیم گرفته خواهد شد در غیر این صورت خیر. این شکل بسیار ساده شده ماجرا است. معنای سود و زیان و‌ ارزیابی مقایسه‌ای آنها در هر تصمیم سیاسی بسیار پیچیده است. به علاوه سود و زیان در طول زمان متغیر است. برخی افراد به علل گوناگون ازجمله فقدان امید به آینده، سود و زیان کنونی را حتی اگر اندک باشد، مهم‌تر از سود و زیان فراوان در آینده می‌دانند.

اگر در زندگی شخصی خود حق داشته باشیم که سود و زیان کوتاه‌مدت را بر بلندمدت آن ترجیح بدهیم، ولی چنین حقی را در مقام سیاستمدار نداریم. همچنین سیاستمدار باید سود و زیان شخص خود را از ملاحظات تصمیم‌گیری خارج کند. منظورم فقط سود و زیان مادی نیست، چه بسا سیاستمداری حاضر به کشته شدن باشد، ولی این رفتار می‌تواند ناشی از خودخواهی شخصی باشد یا یک عقب‌نشینی را نپذیرد، چون نگران بدنامی شخصی از تبعات آن است. این سیاستمداران در جهت منافع ملی و مردم و میهن خود عمل نمی‌کنند.
با این ملاحظه دو ویژگی مهم در سیاستگذاری ایران در سیاست داخلی و خارجی مشهود است. به ‌طور کلی سیاستگذار به سود و زیان کوتاه‌مدت نگاه می‌کند و گویی دنیا برایش همین امروز و فردا است و نگاهی به آینده ندارد. یک نمونه روشن آنکه به فاجعه ختم شد، قیمت بنزین بود هنگامی که قیمت آن را ثابت کردند. رضایت و حمایت مردم از خودشان را به عنوان سود در نظر گرفتند که در کوتاه‌مدت در برابر کاهش درآمد دولت برایشان مقرون به‌صرفه بود، ولی توجه نداشتند که ۱۰ سال بعد ریشه تمام فلاکت و بدبختی و اعتراضات همین سیاست قیمت‌گذاری افراطی در انرژی خواهد بود. در سیاست خارجی هم شاهد این ترجیح کوتاه‌مدت و نادیده گرفتن آینده‌نگری غالب است. نمونه روشن آن اظهارات روز گذشته عضو ارشد مذاکره‌کننده هسته‌ای است که برای اولین‌بار افشا کرد که در زمان رییسی هم همه‌ چیز تمام شده بود که برخی عوامل نگذاشتند توافق شود. ترجیح منافع شخصی ولو غیرمادی نیز رواج دارد. نمونه آن همان تثبیت قیمت بنزین بود که دنبال نفع جناحی بودند. اگر آقای پزشکیان بخواهد با این دو ویژگی پا به نیویورک بگذارد، جز اتلاف وقت کار دیگری نکرده است.
اگر این دو ویژگی کنار گذاشته شود، ابتدا باید پذیرفت که چاره‌ای جز عبور از وضعیت کنونی نیست و فقط آینده ایران و مردم را باید در نظر گرفت. اطمینان ندارم که در این راه موفق خواهند شد، ولی در هر حال مساله اصلی وضعیت آینده ایران از طریق کسب حداکثر سود احتمالی برای کشور و مردم و پرهیز از هزینه‌های سنگین و احتمالی در آینده است. نباید دنبال محاسبه و مقایسه سود و هزینه‌های مقطعی کوتاه‌مدت رفت. باید آینده را در نظر گرفت. به همین علت است که در هر نوبت نسبت به سیاست‌های گذشته نوعی پشیمانی از دست دادن فرصت‌ها را شاهدیم. این تحول نیز ابتدا باید در تهران رخ بدهد و نه در سفر به نیویورک.
آقای پزشکیان! شما باید انتخاب کنید. خیر و نیکی با پای خویش به سراغ کسی نخواهد آمد. سیاست و راهبرد سیاست خارجی ایران خوب یا بد، به همین جایی رسیده که اکنون هستیم. اگر این راه موفق و به سود مردم و ایران بوده، همان را ادامه بدهید و در سازمان ملل هم با صراحت تمام از آن دفاع کنید. از مضامین دوگانه و دارای ابهام و ایهام و‌ کشدار استفاده نکنید. اگر این سیاست و ادامه آن را برای کشور و مردم مفید نمی‌دانید، پس ابتدا این را در تهران حل کنید آنگاه سوار هواپیما شوید. شترسواری دولا دولا نداریم. اگر می‌خواهید سیاست‌های گذشته ادامه یابد، یا نروید یا نامزد رقیب خود را با چند نماینده شاخص آنان راهی نیویورک کنید، قطعا صریح‌تر و شفاف‌تر حرف خواهند زد. اگر شما می‌خواهید بروید باید با رویکرد و مواضع پزشکیانی بروید که پیش از این در زمان انتخابات بارها آنها را بیان کرد. این مستلزم توافق قبلی در تهران است.
هنگامی که برگشتید، می‌فهمیم که از ایران چه کسی به سازمان ملل رفته بود؟ پزشکیان نماینده ملت ایران، یا شبحی از رقیب او در لباس پزشکیان؟ خود دانید؛ البته دیگران هم می‌دانند.


🔻روزنامه شرق
📍 فراز ‌باورها
✍️ حمزه نوذری
جدالی وجود دارد که چه چیز شایسته فراز است. بحث بر سر امر فراز در رسانه‌ها و حتی گفت‌وگوی‌های روزمره بیش از هر زمان دیگری وجود دارد. فراز باورها و فرازجوها به دنبال این هستند که یک چیز را فراز قرار دهند و بقیه چیزها را در فرود جا دهند. به باور آنها تا یک چیز فراز نباشد، چیزهای دیگر سامان نیابند. فراز باورها به چند دسته تقسیم‌بندی می‌شوند: طبیعت فراز باورها، جامعه فراز باورها، تکنولوژی فراز باورها، گروهی که انسان فراز باور هستند، گاهی نیز شاهد حکومت فراز باور هستیم. گروهی این‌گونه می‌اندیشند که فراز متعلق به جامعه است، چون آنچه مهم است؛ آزادی، دموکراسی، خواست و اراده جامعه است اما مشخص نمی‌کنند که جامعه چیست و آیا جمع تک‌تک افراد است یا نیروی فراتر از افراد است. جامعه شکل و فرمی دارد یا بی‌شکل است. گروهی به فرازبودن طبیعت بر بقیه چیزها باور دارند. گرمایش زمین، آب، لایه ازون، سوخت‌های فسیلی و آب‌شدن بی‌سابقه یخ‌های قطبی همه دلایل موجهی است برای باور به فرازبودن طبیعت. اگر اینها نباشد، جامعه‌، انسان و حکومت هم نیست.
براساس این نگرش، جامعه بر فراز نیست، طبیعت فرازمند است و جامعه باید خود را با آن تطبیق دهد. گاهی نیز این‌گونه تلقی می‌شود که انسان دارای پوست و گوشت و استخوان، بر فراز همه چیز قرار دارد و همه چیز را می‌توان به پای او ریخت. به باور این گروه، جامعه یعنی امر مشترک و امر مشترک فردیت را از بین می‌برد؛ پس جامعه بر فراز نیست، طبیعت را نیز می‌توان برای خدمت به فرد فرود آورد. دوستداران علم و تکنولوژی معتقدند با علم و تکنولوژی می‌توان به همه چیز رسید و تا علم و تکنولوژی فراز نیابد، چیزی تغییر نمی‌کند. بهتر بگویم آنها معتقدند که در زمانه ما این تکنولوژی است که بر فراز قرار دارد. زمانی هم می‌رسد که انسان‌ها احساس شکست و تنهایی می‌کنند و از همه چیز ناخرسند هستند، پس ماوراء را بر فراز می‌دانند تا از آلام آنها کاسته شود.
دولت فراز باورها نیز دغدغه این را دارد که این نوع حکومت بهتر از آن نوع حکومت جامعه را مدیریت و اداره می‌کند. معتقدان به فرازبودن جامعه به دنبال جامعه‌ای آزاد و دموکرات هستند که همه چیز باید در مقابل جامعه فرود آید و با منطق جامعه هماهنگ باشد. طبیعت فراز باورها به دنبال زندگی منطبق با منطق طبیعت هستند. انسان فراز باورها هم به دنبال انسان‌گرایی و فردگرایی است. خوشی، سرگرمی و لذت فردی از زندگی برای او اساس است. تکنولوژی فراز باورها ساماندهی جامعه، طبیعت و حکومت را در گرو تکنولوژی می‌داند. در این بگومگوها، حکومت فراز باورها هم به دنبال دائمی‌کردن نوع حکومت مدنظر خود الی‌الابد هستند. همه فراز باورها بین عرصه‌ها تمایز قائل‌اند و معتقدند منطق هریک متفاوت است. همه نیز به دنبال این هستند که دیگر عرصه‌ها را اجبار به پذیرفتن فراز خود کنند. جامعه فراز باورها، طبیعت فرازجوها و بقیه، تولید و پایداری حیات را در گرو فرازیافتن عرصه مدنظر خود می‌دانند. مدتی است در فضای رسانه‌ای ایران، جامعه فراز باورها زیاد شده‌اند و بازگشت به جامعه را راه نجات دانسته و به حکومت پیشنهاد می‌دهند.

جامعه فراز باورها در مقابل حکومت فراز باورها قرار دارند. باورمندان به فراز طبیعت در مقابل دو دسته قبلی قرار دارند و هر دو را نفی و سرزنش می‌کنند. به باور این گروه همان اندازه که دولت در تباهی طبیعت نقش دارد، جامعه نیز دست‌اندر‌کار انحطاط آن است. تکنولوژی فراز باورها را در تکنولوژی ذاتی می‌بینند که قدرت فراز خود را دیکته می‌کند.

جامعه فراز باورها که فریاد بازگشت به جامعه و فرازمندی آن سر می‌دهند و از دموکراسی و آزادی سخن می‌گویند که همه چیز باید منقاد آن باشد، دنبال کاهش قدرت دولت و برخی نهادها هستند که بر فراز قرار دارند و نه پاسخ‌گو هستند و نه شفاف چون خود را والاتر از هر چیز دیگری می‌دانند. اما آیا همه اینها عرصه‌های مجزا هستند. تا زمانی که دنبال فرازجویی یک چیز هستیم، نمی‌توانیم به تعامل و رابطه میان آنها بیندیشیم.

بگومگوهای فراز باورها که در رسانه‌ها شدت یافته، همه چیز را تیره‌‌وتار کرده است. در میان جدال گروه‌های مختلف فراز باورها، ناتوان از فراهم‌کردن محیطی برای زندگی شایسته خواهیم بود. ناچاریم همه این تکه‌ها را بدون فرازمندی دوباره به هم بچسبانیم تا حیات نویی را آغاز کنیم. دیگر فرازی وجود ندارد و همه فرودند. باید به آرایش مناسب بین فرودها برای حیات نو اندیشید.


🔻روزنامه ایران
📍 فیبرنوری و ۵G؛ بال‌های اوج‌گیری اقتصاد دیجیتال
✍️ سید ستار هاشمی
اقتصاد دیجیتال امروز نه یک انتخاب بلکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر در تعیین شاخص پیشرفت کشورها به شمار می‌رود. از این منظر در جهان معاصر، زیرساخت‌های ارتباطی پیشرفته در حکم ریل و ستون فقرات اقتصاد نوین هستند و هرگونه حرکت رو به جلو در این عرصه وابستگی کامل به شبکه‌ای پایدار، پرسرعت و
فراگیر دارد. در این میان حسب الگوهای موفق جهانی، توسعه فیبر نوری و نسل پنجم تلفن همراه(۵G) دو بال قدرتمند برای پرواز اقتصاد دیجیتال ایران به شمار می‌آیند؛ بال‌هایی که با شتابی بی‌سابقه در دولت چهاردهم به حرکت درآمده‌اند.

شتاب‌گیری توسعه فیبر نوری در دولت چهاردهم
برخلاف برخی تصورات نادرست، پروژه ملی توسعه فیبرنوری در دولت چهاردهم نه تنها متوقف و کند نشده، بلکه با شتاب چشمگیری پیش رفته است. گواه روشن این مدعا آمار بیش از ۳۵۰ هزار اتصال یعنی رشدی معادل ۱۰۰ درصد همه‌ اتصالات قبلی در کمتر از یک سال اخیر است. این بدین معناست که در همین مدت کوتاه، رشد قابل توجهی در اتصال به فیبر نوری در کشور تحقق یافته است.
اما فیبرنوری تنها یک ابزار فنی برای افزایش سرعت اینترنت نیست، بلکه پلتفرم تحول‌آفرینی است که در لایه‌های مختلف زندگی مردم و کسب‌وکارها اثر می‌گذارد. از مزایای شناخته‌شده این فناوری می‌توان به افزایش کیفیت ارتباطات، پایداری شبکه و ایجاد ظرفیت‌های جدید برای خدمات دیجیتال اشاره کرد.
اما ابعاد کمتر شناخته‌شده‌ای نیز وجود دارد:
صرفه‌جویی انرژی تا ۲ هزار مگاوات در مصرف برق، با جایگزینی فیبرنوری به جای فناوری‌های پرمصرف‌تر.
تضمین تداوم ارتباطات در شرایط بحرانی و زمانی که شبکه‌های سیار به دلایل امنیتی محدود می‌شوند.
مزیت بالای رقابتی، چه در قیمت و چه در کیفیت، برای کاربران خانگی و کسب‌وکارهای کوچک و بزرگ.
و کاهش شدید وابستگی به زیرساخت‌های فیزیکی پرهزینه و پرریسک در ایجاد و بهره‌برداری.
فیبرنوری پروژه‌ای است که سه ضلع اصلی یعنی کشور، مردم و اپراتورها را هم‌زمان منتفع می‌کند. از یک‌سو دولت به اهداف توسعه‌ای و کاهش هزینه‌های ملی می‌رسد، از سوی دیگر مردم به خدمات باکیفیت‌تر دسترسی پیدا می‌کنند و در ضلع سوم نیز اپراتورها با افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه‌ها، توسعه مستمر را تجربه خواهند کرد.
بر همین اساس هدفگذاری اتصال ۱۰ میلیون خانوار و کسب‌وکار به فیبر نوری تا پایان دولت چهاردهم (۱۴۰۷) در دستور کار است؛ هدف دشواری که تحقق آن تحولی ملموس در زندگی روزمره مردم ایجاد خواهد کرد.

آغاز جهش با نسل پنجم تلفن همراه (۵G)
اما اگر فیبر نوری ستون فقرات اقتصاد دیجیتال است، فناوری۵G در حکم شریان‌های حیاتی آن خواهد بود. در این راستا، رفع چالش چندین‌ساله واگذاری فرکانس‌های لازم برای توسعه نسل پنجم، اولین‌بار در دولت چهاردهم محقق شد.
این اقدام تاریخی که با همکاری دستگاه‌های ذی‌ربط به ثمر نشست، سرآغاز باز شدن بندهای توسعه شبکه‌های۵G توسط اپراتورها بود. نسل پنجم تلفن همراه، تنها به معنای اینترنت سریع‌تر برای گوشی‌های همراه نیست.
این فناوری، بستر اصلی برای شکوفایی هوش مصنوعی، اینترنت اشیا، خودران‌ها، شهرهای هوشمند و انبوهی از دیگر خدمات نوین و پیشرفته است. هدفگذاری ما هم روشن است: تا پایان دولت چهاردهم پوشش ۷۰ درصدی کشور با سرعت تضمین‌شده حداقل ۳۰۰ مگابیت تا یک گیگابیت بر ثانیه محقق خواهد شد و چنین تحولی به معنای ورود واقعی ایران به باشگاه کشورهای پیشرو در نسل پنجم خواهد بود.

بال‌های تحول در اقتصاد دیجیتال
فیبرنوری و ۵G دو اقدام موازی نیستند، بلکه مکمل یکدیگر و به‌مثابه ریل‌های یک جهش هستند. بدون توسعه هم‌زمان این دو فناوری، اقتصاد دیجیتال ایران به نقطه پرواز و شکوفایی نخواهد رسید. همگرایی فیبرنوری و۵G ظرفیت‌های بی‌پایانی را آزاد می‌کند
از جمله:
توانمندسازی استارتاپ‌ها و کسب‌وکارهای دانش‌بنیان در حوزه خدمات ابری، محتوای دیجیتال و تجارت الکترونیکی.
توسعه گسترده انواع نامحدود از خدمات الکترونیکی با کیفیتی بی‌سابقه.
ایجاد فرصت‌های شغلی جدید در حوزه‌های داده‌کاوی، امنیت سایبری و زیرساخت‌های هوش مصنوعی.
ارتقای جایگاه ایران در زنجیره ارزش جهانی اقتصاد دیجیتال.

کلام پایانی
البته توسعه این زیرساخت‌ها نیازمند سیاست‌های هوشمندانه برای ترغیب کاربران و حمایت از اپراتورهاست. در همین راستا، ارائه مشوق‌های تعرفه‌ای برای استفاده از فیبرنوری و اصلاح توسعه نامتوازن اینترنت ثابت و سیار نیز در دستور کار دولت قرار دارد. هدف عالی و نهایی ما آن است که هیچ شهروندی در هیچ نقطه از کشور از مواهب این تحولات انقلابی بی‌بهره نماند.
فیبرنوری و۵G ابزارهای ساخت و تحول آینده ایران هستند و دولت چهاردهم با عزمی راسخ، این مسیر را در پیش گرفته و اطمینان داریم تا زمان جشن ملی برای دستیابی به این افق روشن، از همکاری نهادها و دستگاه‌های ذی‌نفع و همراهی مردم، بخش خصوصی و نخبگان برخوردار خواهیم بود.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 راهکار احیای بازار مسکن
✍️ فرشید ایلاتی
در بحث عرضه و تقاضا در بازار مسکن، طبیعی است که هم شرایط عرضه باید فراهم باشد و هم تقاضای مؤثر در بازار وجود داشته باشد؛ اما در این میان، طرف تقاضا از اهمیت بیشتری برخوردار است. حتی با فرض اینکه مانعی وجود نداشته باشد و عرضه مسکن به‌درستی عمل کند، اگر تقاضا و خریدار واقعی در بازار حضور نداشته باشند، چرخه بازار مسکن عملاً به‌درستی کار نخواهد کرد.
به نظر می‌رسد رکود بازار مسکن همچنان ادامه پیدا کند. البته رکود به این معنا نیست که تقاضا به‌طور کامل از بین رفته باشد. سازندگان باید هوشمندانه عمل کنند؛ یعنی نباید هر ملکی را بدون توجه به نیازهای بازار بسازند. با این حال، همچنان اندکی تقاضا در بازار وجود دارد و اگر طراحی‌ها متناسب با مختصات و نیاز واقعی بازار انجام شود، می‌توان شرایط مناسبی برای شرکت‌هایی که مایل به ادامه فعالیت هستند ایجاد کرد.
توصیه‌ای که همواره داشته‌ایم، این است که برای تقاضای مصرفی، هر زمان که بازار فرصت ورود فراهم کرد، باید از این فرصت استفاده کرد. آن دسته از افرادی که به دنبال سرمایه‌گذاری یا فعالیت‌های سرمایه‌ای هستند، شرایط متفاوتی دارند.
زمانی که بازار روند نزولی پیدا کرده و قیمت‌ها کاهش یافته، متقاضیان مصرفی نباید این فرصت را از دست بدهند، زیرا ممکن است شرایط تغییر کند و نقطه خرید از دست برود.
در مورد سرمایه‌گذاری شرایط متفاوت است؛ در حال حاضر وضعیت بازار به گونه‌ای است که اگر بخواهید ملکی را با هدف خرید و فروش تهیه کنید، هیچ تضمینی برای بازدهی به دلیل رکود حاکم بر بازار و کاهش معاملات وجود ندارد. همچنین ممکن است فرصتی مناسب برای سرمایه‌گذاری پیدا شود و وارد بازار شوید، اما امکان خروج از آن فراهم نباشد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین