🔻روزنامه تعادل
📍 ایجاد بازدارندگی در بالاترین سطح
✍️ محسن جلیلوند
مهمترین عامل بازدارندگی کشورها از جمله ایران چه گزارهای میتواند باشد؟ آیا توان نظامی، چنین سطحی از بازدارندگی را ایجاد میکند؟ شکلدهی به روابط راهبردی با قدرتهای نظامی و اقتصادی جهانی مانند چین و روسیه باعث افزایش توان بازدارندگی ایران میشود؟ توسعه اقتصادی این فضای امن را ایجاد میکند یا شکلدهی به توافقنامههای امنیتی در منطقه با عربستان، ترکیه یا مصر؟مجموعه این پرسشها برای ایران امروز که درگیر تنازعات و تخاصمات عدیده با دشمنان منطقهای و بینالمللی است دارای اهمیت بسیاری است. ایران بازدارندگی را طلب میکند و باید دید کدام عامل یا عوامل میتواند این سطح از بازدارندگی را به نفع ایران ایجاد کند؟ قبل از پرداختن به عوامل ایمنی بخش به نفع ایران خوب است نگاهی به تلاشهای کشور برای توافقسازی در بیرون بیندازیم. در شرایطی جنگ ۱۲روزه به کشورمان تحمیل شد که مذاکرهکنندگان ایرانی ۵دور مذاکره دوجانبه با امریکا را پشت سر گذاشته و در آستانه دور ششم مذاکرات بودند. اما طرف مقابل با زدن زیر میز گفتوگوها، به ایران حمله کرد. امروز هم که این یادداشت نگاشته میشود، ایران به توافق با آژانس دست پیدا کرده و تلاش میکند در رابطه خود با کشورهای اروپایی، مطابق حق و حقوق خود در NPT بهرهمند شود. مطابق معمول این طرف مقابل است که زیادهخواهی کرده و مطالبات غیرمتعارف مطرح میکند. آیا این توافقسازیها میتواند کمک به حل مشکلات فیمابین ایران و غرب کند؟ با توجه به صحبتهای روبیو، وزیر خارجه امریکا و نتانیاهو بعید میدانم توافق با آژانس یک مانع جدی در برابر فعالسازی مکانیسم ماشه باشد. اروپا به دلیل فشارهای امریکا ناگزیر به فعالسازی مکانیسم ماشه است. به نظرم ایران به توافقی فراتر از توافق فعلی با آژانس نیاز دارد . ایران مطابق انپیتی باید اجازه دسترسی به صنایع و تاسیسات هستهایش را بدهد. ۲پادمان هم وجود دارد که ایران باید مطابق آنها عمل کند. قانون اقدام راهبردی مجلس این روند همکاریها را متوقف کرده است.از سوی دیگر مطابق NPT ایران حق دارد غنیسازی برای موارد صلحطلبانه داشته باشد. اگر راهبرد ایران همکاری با آژانس است، باید فراتر از توافق فعلی عمل کنیم. اروپاییها، اسراییلیها و امریکاییها معتقدند ایران در حال اتلاف وقت است تا با گذشت زمان، ابتکار عمل را در اختیار گیرد!اگر فرض بگیریم که مکانیسم ماشه فعال شود، پرسش این است که واکنش ایران چه خواهد بود؟ بر اساس اعلام برخی نمایندگان رادیکال مجلس، در این صورت ایران باید ار NPT خارج شود، اما توجه داشته باشید ایران عملا همکاری خاصی با NPT ندارد. ایران در حال تمرین رخدادهای احتمالی آینده پس از فعالسازی ماشه است. این رویکرد، رویکرد باخت-باخت خواهد بود. نه اروپا به خواستههایش برای نظات بر دانش هستهای ایران میرسد و نه ایران برای کاهش فشار تحریمی از دوش مردم، دستاوردی به دست میآورد. راهبرد برد- برد، اما توافقی است که ایران اجازه بازرسیها در عین تعلیق موقت غنیسازی را به طرف مقابل بدهد و طرف مقابل هم تحریمها را بردارد. بنابراین دو طرف بر سر یک دوراهی قرار دارند که یکی دوراهی باخت دو طرفه و دیگری برد دو طرفه است. با این توضیحات وقت آن رسیده که به پرسش ابتدایی بازگردیم و درباره مهمترین عامل بازدارنده در شرایط فعلی صحبت کنیم. مهمترین عوامل بازدارنده در جهان فعلی را میتوان اینگونه دستهبندی کرد:
۱) روابط راهبردی با قدرتهای جهانی: حمله روسیه به اوکراین و لهستان و حمله اسراییل به قطر نشان داد که هیچ کشوری نباید امنیت خود را برونسپاری کند. نمیگویم که نباید با سایر کشورها روابط توسعه یافته داشت و وارد اتحادیههای جهانی و منطقهای نشد، اما امنیت کشور را نباید برونسپاری کرد. کشورها باید به خودشان متکی باشند.
۲) بازدارندگی نظامی: بیشک بازدارندگی نظامی و توان دفاعی یکی از مهمترین عوامل بازدارندگی کشورهاست. ایران اهمیت این توان را در جنگ ۱۲ روزه به عینه مشاهده کرد. اما آیا با توان نظامی به تنهایی میتوان بازدارندگی کامل ایجاد کرد؟ تجربه اتحاد جماهیر شوروی در دهه پایانی قرن ۲۰ نشان داد که ایجاد چنین بازدارندگی ممکن نیست. اتحاد جماهیر شوروی که کاملترین و مهلکترین ادوات نظامی و تسلیحاتی را داشت به دلیل نظام حکمرانی کژکارکرد و مشکلات اقتصادی دچار فروپاشی و اضمحلال شد. بنابراین ظرفیت نظامی هرچند دارای اهمیت بسیار است به تنهایی قادر به ایجاد بازدارندگی کامل نیست.
۳) بازدارندگی اقتصادی: یکی از مهمترین گونههای شکلدهی به توازن، توسعه اقتصادی است. از قدیم مثال میزنند که با پول میتوان لشکرهای بزرگ ایجاد کرد و دشمنان را تار و مار کرد. اغلب کشورها متناسب با تولید ناخالص داخلی خود، بین ۵ و حتی ۱۰درصد تولید ناخالص داخلی خود را صرف بازدارندگی نظامی میکنند. بنابراین هر اندازهGDP کشوری بزرگتر باشد، سرمایهگذاری در حوزه نظامی و دفاعی آن هم بیشتر خواهد بود. اما اقتصاد هم به تنهایی نمیتواند اثرگذار باشد. نمونه ان آلمان جنگ جهانی دوم و تجربه سایر کشورهایی از این دست مانند ژاپن است که نشان میدهد بهرغم اقتصاد پویا نتوانستهاند بازدارندگی مورد نظر را ایجاد کنند.
۴) مهمترین عامل بازدارندگی کشورها، اتحاد ملی و انسجام اجتماعی است. نمونههای بسیاری وجود دارد که کشورهای کوچکتر، با ادوات نظامی کمتر و بدویتر با اقتصادی محدودتر با اتحاد ملی و مشارکت مردم خود در برابر بزرگترین ابرقدرتهای جهانی ایستادگیکردهاند. ویتنام نماد برجستهای از این نوع کشورهاست. کشوری که با تکیه بر مردم خود توانست بزرگترین ابرقدرت دوران را به زانو درآورده و شکست بدهد. اساسا مفهوم دولت -ملت از درون چنین گزارهای بیرون میآید. امنیت هر کشوری به جای تانک و موشک و اسلحه و...قائل به مردمش است. ایران هم در کنار حضور در اتحادیههای منطقهای و بینالمللی، توجه به توان دفاعی و تهاجمی، توسعه و پویایی اقتصادی و... باید زمینه افزایش مشارکت مردمی را در سطوح مختلف فراهم سازد. اینگونه است که بازدارندگی مدنظر مردم و مسوولان شکل گرفته و در برابر دشمنان عرض اندام میکند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 اما و اگرهای کالابرگ
✍️ حسین عباسی
از گفتههای سیاستمداران چنین برمیآید که قرار است برنامهای برای ارائه کالا برگ یا همان کوپن اجرا شود. ارائه کالا برگ بهعنوان سیاست حمایتی اگر به درستی اجرا شود، میتواند رفاه گروههایی را که از حوادث آسیب میبینند و گروههایی را که در تامین اولیه معاش درماندهاند، افزایش دهد. اما اگر به درستی طراحی و اجرا نشود، هزینههایی که به اقتصاد تحمیل میکند، میتواند بسیار زیاد باشد و مانند بسیاری از برنامههای گذشته، هزینهها را بر کسانی تحمیل کند که سیاست حمایتی برای افزایش رفاه آنها طراحی میشود.
برنامههای حمایتی اجرا میشوند تا با استفاده از بودجه دولتی، کالاهایی را که اساسی محسوب میشوند با قیمت ارزانتر از بازار بهدست افرادی رسانده شود که مشکل رفاهی دارند. این برنامهها با یک بدهبستان مهم مواجهند: در یک سوی این بدهبستان، پوشش دادن تعداد بیشتری از افراد و سخاوتمندانه بودن پوشش است که مطلوب مردم و لذا مطلوب سیاسیون است. در سوی دیگر، هزینههای آن است که هر چه گستردگی و میزان پوشش آن بیشتر باشد، سنگین تر خواهد بود. برنامهای موفق خواهد بود که بتواند تعادل خوبی را در این دو ایجاد کند.
برای رسیدن به این هدف باید به یک نکته مهم توجه شود و نیز سه بخش برنامه به دقت انتخاب شود.
نکته مهم این است که برنامههای رفاهی در نهایت یارانهای است که دولت به گروههای خاصی میدهد. این برنامه نباید در سازوکار تولید و مصرف کالا در کشور اختلال ایجاد کند. هر گونه دخالت قیمتی در کالاها به بهانه برنامه حمایتی تکرار اشتباهاتی است که در گذشته به کرات انجام شده و زیانبار بودن آن به اثبات رسیده است. دولت باید قیمت کالاهای مورد حمایت را همان قیمت بازار فرض کند که بخشی از آن را افراد مورد حمایت و بخشی دیگر را بودجه عمومی میدهد. به این ترتیب، تولید ادامه مییابد و همزمان بار مالی برنامه برای دولت هم شفاف میشود و مانعی برای هزینهتراشیهای پنهان برنامه برای جامعه ایجاد میکند.
سه بخش از برنامههای حمایتی که باید در طراحی و اجرا مورد توجه قرار گیرند:
نخست: پوشش برنامه رفاهی فقط باید شامل افرادی شود که شواهد کافی برای مستحق بودن آنها وجود داشته باشد. پوشش تمام افراد جامعه حتی اگر ممکن باشد، بسیار گران است و مطلوب نیست. اگر از ثروتمندان جامعه هم بپرسید که نان، گوشت و روغن به قیمت ارزان را ترجیح میدهند یا به قیمت بازار را، قطعا اولی را انتخاب خواهند کرد. برای موفقیت برنامه لازم است که تعریف مستحق بودن طوری باشد که افرادی که قادر به تهیه کالاها به قیمت بازار هستند، در برنامه وارد نشوند تا منابع برای افرادی صرف شود که نیاز به حمایت دارند. گردآوری اطلاعات درآمد و دارایی از افرادی که تحت پوشش قرار میگیرند، روشی شناختهشده است. برای تفکیک افراد لازم نیست این اطلاعات کامل باشد، بلکه لازم است بانکهای اطلاعاتی بر مبنای اطلاعات موجود در سیستمهای حمایتی، دولت، بازنشستگی و امثال آن شکل بگیرد و به تدریج برخی اطلاعات مهم که تقریبی از شرایط رفاهی افراد را به دست میدهد، در آن گنجانده شود. امکان خوداظهاری و تحت پوشش قرار گرفتن افراد در ازای ارائه اطلاعات میتواند برخی نقاط ضعف در این اطلاعات را پوشش دهد. تجربه برنامههای رفاهی نشان داده است که اگر برنامه در آغاز همگان را پوشش دهد و بعد بخواهد گروههایی را از آن حذف کند، با مقاومت زیادی روبهرو خواهد شد. در نهایت، سیستم حمایتی مدرن و کارآمد نمی تواند به روش کارگروهی و تصمیمات روزمره اداره شود، بلکه باید بر پروندههای مالیاتی که اطلاعات قابل اعتمادی از درآمد افراد را دربردارد، استوار شود تا هم شفافیت لازم و هم دینامیک لازم را برای تغییر داشته باشد.
دوم: پوشش حمایتی باید کالاهایی را شامل شود که کمبود آن مشکلات قابل تغذیهای و بهداشتی ایجاد میکند. وقتی که صحبت از کالابرگ به میان بیاید، به احتمال زیاد برخی از سیاستمداران تمایل خواهند داشت با افزایش موارد مورد حمایت برای خود محبوبیت کسب کنند. آنچه در مورد پوشش حمایتی برای افراد گفته شد، در اینجا نیز صادق است: اگر کالایی وارد این چرخه حمایت شود، به سختی میتوان آن را حذف کرد. بهعلاوه، برخی برنامههای حمایتی را که هدف آنها گروههای خاص هستند، میتوان از روشهای دیگری دنبال کرد. مثلا حمایتهای تغذیهای و بهداشت پایه برای کودکان را میتوان از طرق مدارس دنبال کرد که هم موثرتر است و هم هدفمندتر.
سوم: زمان اجرای برنامه باید مشخص باشد. نامحدود کردن برنامههای حمایتی انتظاراتی ایجاد میکند که اجرای آنها از عهده اقتصاد خارج است. عاقلانه است که برنامههای حمایتی، بهخصوص اگر برای دوره اضطرار طراحی میشود، برای زمانی محدود برنامهریزی شود. این امر الزاما به معنای قطع برنامه نیست، بلکه به معنای الزام بازبینی مستمر برنامه و مشروط به انجام تعدیلات و اصلاحات در آن است.
در اقتصادی که رشد اقتصادی مناسبی داشته باشد، میتوان برنامههای حمایتی اضطراری را در طول زمان کاهش داد و منابع را در محلهای دیگر صرف کرد. ارزیابی علمی برنامههای رفاهی توسط دانشگاهها و بخشهای تحقیقاتی دولت برای ارزیابی عملکرد برنامهها رسم معمولی است که میتواند در هر برنامه رفاهی بهعنوان بخشی از فرآیند بازبینی گنجانده شود.
تجربههای اجرای برنامههای رفاهی در ایران نشان میدهد که گستردگی پوشش برنامههای رفاهی یا از عمق آن میکاهد و میزان کمک به هر خانواده را کاهش میدهد یا کسری بودجه ایجاد میکند که در نهایت در قالب تورم هزینههای خود را بهطور غیرمستقیم از مردم، بهخصوص افراد کم درآمد و بدون دارایی میگیرد. اگر بناست سیستم حمایتی برای دوره احتمالی اضطرار طراحی شود، باید بنای آن به درستی ریخته شود تا مشکلی بر مشکلات موجود نیفزاید؛ آنچنانکه در گذشته به کرات شاهد بودهایم.
🔻روزنامه ایران
📍 تأملی در مورد مفهوم حقوقی اسنپبک
✍️ هادی خسروشاهین
روز شنبه ۲۹ شهریور ماه رسانههای ایران پر بود از تعابیری که کمتر با واقعیت حقوقی قطعنامه ۲۲۳۱ مطابقت داشت. تعابیری نظیر«نقطه؛ سرخط»، «رأی شورای امنیت به بازگشت تحریمها»، «طرح لغو تحریمها در شورای امنیت رأی نیاورد» و ...
معنای ضمنی و بعضاً آشکار همه این عناوین خبری تأکید اشتباه بر فعال شدن اسنپ بک است؛ در حالیکه چنین نتیجهای را نمیتوان از مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ برداشت کرد. بندهای ۹ تا ۱۲ این قطعنامه تفکیک مشخص و روشنی بین فرآیند اسنپبک و فعال شدن آن انجام میدهد که ظاهراً بیتوجهی به این دو مفهوم سببساز حک شدن برخی تیترهای ناصواب بر پیشانی رسانههای برخط یا مکتوب کشور شده است.
نکته بنیادین در این قطعنامه رعایت دو شرط مهم «عدم تصمیمگیری در مورد ادامه تعلیق تحریمهای سازمان ملل علیه ایران» و «تداوم عدم تصمیمگیری در یک بازه زمانی ۳۰ روزه» برای تحقق اسنپبک است. به عبارت دیگر فرآیند اسنپبک بدون تحقق این دو شرط همچنان در مرحله فرآیند باقی میماند و به حوزه عملیاتی شدن نمیرسد. نکته حائز اهمیت دیگر در مورد نقطه آغاز فرآیند است که به لحظه اعلامیه کشورهای مدعی نقض تعهدات برجام توسط ایران بازمیگردد. این نقطه آغاز با تحویل شکوائیه تروئیکای اروپا از ایران به شورای امنیت در روز پنجشنبه
۶ شهریور کلید خورد و به همین دلیل بازه ۳۰ روزه از همین زمان کلیدی آغاز میشود و قطعنامه رأیگیری شده در روز جمعه اگرچه شرط اول را پوشش میدهد اما نافی شرط دوم و بازه زمانی ۳۰ روزه است.
در واقع آنچه روز جمعه در صحن شورای امنیت اتفاق افتاد، در چهارچوب بند۱۱ قطعنامه است. در این بند تأکید شده است که «شورای امنیت پس از دریافت اعلامیه طرفین مشارکتکننده برجام در مورد نقض این توافقنامه باید طی ۳۰ روز در مورد پیشنویس یک قطعنامه برای ادامه اجرای لغو در بند ۷(الف) قطعنامه۲۲۳۱ رأیگیری کند، اما اگر ظرف ۱۰ روز از اعلامیه فوق الذکر، هیچ طرفی از شورای امنیت چنین پیشنویس قطعنامهای را برای رأیگیری ارائه نکرد، رئیس شورای امنیت بایستی چنین پیشنویس قطعنامهای را ارائه کند و آن را ظرف ۳۰ روز از زمان اعلامیه فوقالذکر به رأی بگذارد». اتفاقی که در واقع روز جمعه در نیویورک بوقوع پیوست؛ تصمیمگیری در مورد پیشنویس پیشنهادی کرهجنوبی به عنوان رئیس دورهای شورای امنیت بود. در واقع رئیس دورهای در چهارچوب یک قطعنامه رویهای نه ماهوی به دلیل تصریح تکلیف این بازیگر در بند۱۱ قطعنامه ۲۲۳۱ اقدام به رأیگیری بر اساس مدل رأیگیری یالتا(رأی با اکثریت ۹ رأی) و بدون حق وتو گرفت تا به نوعی مانع از فعال شدن اسنپبک در پایان روز سیام شود که به دلیل مخالفت ۹ عضو، موفقیتی در این مسیر حاصل نکرد؛ در واقع عدم موفقیت در جلب آرای اکثریت برای ادامه لغو تحریمهای ایران از نظر قطعنامه ۲۲۳۱ به معنای تداوم وضعیت عدم تصمیمگیری است اما این شرط لازم برای فعال شدن اسنپبک است ولی شرط کافی نیست. این وضعیت عدم تصمیمگیری باید تا ۳۰ روز ادامه پیدا کند. بند۱۲ قطعنامه در این باره تصریح میکند: «اگر شورای امنیت یک قطعنامه وفق بند ۱۱ برای ادامه اجرای لغوهای بند ۷(الف) تصویب نکرد، {در اینجا بر وضعیت عدم تصمیمگیری تصریح شده است} آنگاه پس از سیامین روز متعاقب دریافت اعلامیه از نیمه شب به وقت گرینویچ، تمام مفاد قطعنامههای ۱۶۹۶، ۱۷۳۷، ۱۷۴۷، ۱۸۰۳، ۱۸۳۵ و ۱۹۲۹ باید به همان نحوی که پیش از تصویب این قطعنامه{قطعنامه ۲۲۳۱} اجرا میشدند، اعمال شوند.»
میتوان از این مقدمات حقوقی حداقل دو نتیجهگیری کرد: اول اینکه ما هنوز در مرحله فرآیند اسنپبک هستیم و ششم مهر، روز فعال شدن اسنپبک خواهد بود و این تاریخ البته بدون یا همراه با قطعنامه رویهای مطرح شده در جمعه گذشته در شورای امنیت کلید میخورد (به دلیل تأکید قطعنامه ۲۲۳۱ بر عدم تصمیمگیری در مورد ادامه لغو تحریمها به عنوان شرط لازم فعال شدن اسنپ بک). دوم اینکه به دلیل تداوم وضعیت عدم تصمیمگیری در بازه زمانی ۳۰ روز به عنوان شرط کافی بازگشت قطعنامههای تحریمی شورای امنیت علیه ایران، همچنان حدود یک هفته فرصت برای دیپلماسی باقی است، حتی اگر این شرط، تنها شانس تحقق روی کاغذ را داشته باشد. در واقع یکی از اعضای دائم یا غیردائم که البته مشارکت کننده در برجام نیز باشد، میتواند با مطرح کردن پیشنویس تمدید قطعنامه ۲۲۳۱ به دلیل توافق سیاسی بیرون از صحن شورای امنیت مانع از فعال شدن اسنپبک حتی یک دقیقه قبل از زمان موعود { پس از سیامین روز متعاقب دریافت اعلامیه از نیمه شب به وقت گرینویچ} شود.
نکته پایانی اینکه شانس عدم فعال شدن اسنپبک با توجه به قرائن و شواهد متعدد سیاسی به احتمال زیاد صرفاً روی کاغذ است؛ اما این را نیز نباید فراموش کرد که قطعنامههای قبل از ۲۲۳۱ در زمانه اجماع میان قدرتهای بزرگ به تصویب رسیدند ولی همین جمعه گذشته روسیه، چین، الجزایر و پاکستان به همین قطعنامه رویهای کرهجنوبی در مورد تداوم لغو تحریمهای ایران رأی مثبت دادند. بر این پایه باید تأکید کرد که قطعنامههای قبلی شورای امنیت در فضای کاملاً متفاوتی نسبت به زمان تصویبشان دوباره بازخواهند گشت و با پیچیدگیهای سیاسی بیشتر در جهان امروز دوباره اجرایی خواهند شد. هزینه بازگشت این قطعنامهها برای ایران البته امری بدیهی است ولی سقف این هزینهها نسبت به دوره پیشین و همزمان با ورود جهان به عصر رقابت قدرتهای بزرگ حتماً کوتاهتر خواهد بود.
🔻روزنامه کیهان
📍 وقتی کارفرما خداست
✍️ سید محمدعماد اعرابی
بیایید به سه سال قبل برگردیم. همه چیز از یک دروغ بزرگ شروع شد: «یک دختر جوان به دلیل پوشش نامناسب توسط نیروی انتظامی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و کشته شد.» دروغنگاران رسانههای زنجیرهای همه توان خود را بهکار گرفتند تا این روایت دروغ را جا بیندازند. آنها با ارائه اطلاعات غلط، خانواده متوفی را تحریک به اعتراض کردند و مدارک پزشکی آن دختر بیمار را که حاکی از جراحی تومور مغزی در سنین کودکی، مصرف داروهای مادمالعمر و لزوم مراجعات پزشکی هر ماهه بود، کتمان کردند.
هیچ مانعی در مسیر فعالیت کارخانه دروغسازی نشریات زنجیرهای وجود نداشت. در حالی که مدیران مسئول رسانهها باید نسبت به محتوای تولید شده در رسانهشان پاسخگو باشند و به اتهام نشر اکاذیب به دادگاه فراخوانده و در صورت اثبات جرم مجازات شوند اما هیچکدام از گزارشهای دروغ نشریاتی مانند «روزنامه شرق»، «روزنامه اعتماد»، «روزنامه هممیهن» و... باعث نشد مراجع قضائی و نظارتی وقت مدیران مسئول این رسانهها را احضار کنند! انگار نوعی مصونیت برای دروغگویی وجود داشت.
این ماجرا شاید با یک اتفاق آغاز شد اما در ادامهاش هیچ چیز اتفاقی نبود. در میان موج انتشار اخبار جعلی، کمتر از دو هفته پس از حادثه، یک گروه هکری ناشناخته مدعی شد به سندی از مکاتبات مسئولان قضائی دست یافته که نشان میدهد آن دختر در درگیری با مأموران نیروی انتظامی مجروح شده و همان جراحت عامل مرگ بوده است. سندی که در همپوشانی با گزارشهای کذب نشریات زنجیرهای آتش آشوب را بیشتر کرد. دو سال بعد در ۱۱ جولای ۲۰۲۴ (۲۱ تیر ۱۴۰۳) «یاکوب ناگل» مشاور سابق امنیت ملی «بنیامین نتانیاهو» در مقالهای برای معاریو فاش کرد که آن سند دروغین توسط رژیم صهیونیستی ساخته و البته بدون آنکه نامی از این رژیم به میان بیاید، منتشر شده است.
در واقع «یاکوب ناگل» برای چندمین بار از اسرائیل به عنوان کارفرمای اصلی پروژه آشوبهای ۱۴۰۱ ایران رونمایی میکرد. پیش از آن نقش شبکه تروریستی «اینترنشنال» در شعلهور کردن آشوبها کاملا مشخص شده بود. آن روزها رسانههای زنجیرهای داخل ایران در یک همدستی آشکار با «اینترنشنال» به منبع تغذیه اخبار و گزارشهای جعلی این شبکه تروریستی تبدیل شده بودند. شبکهای که تقریبا یک ماه پیش از شورشی که با شعار «زن، زندگی، آزادی» شکل گرفت، کارفرمایش افشا شده بود. «باراک راوید» خبرنگار صهیونیست تارنمای عبری «واللا» و تارنمای آمریکایی «آکسیوس» ۱۹ آگوست ۲۰۲۲ (۲۸ مرداد ۱۴۰۱) درباره این شبکه گفت: «موساد به طور مرتب از این رسانه [ایراناینترنشنال] برای جنگ اطلاعاتی خود استفاده میکند.» مدتی بعد عوامل شبکه تروریستی اینترنشنال با وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی ملاقات کردند و بخشی از دفتر کار این شبکه نیز به اراضی اشغالی منتقل شد.
شعار «زن، زندگی، آزادی» نیز بهخوبی کارفرمای آشوبهای ۱۴۰۱ را نشان داد. این شعار سرنوشت جالبی داشت؛ یک روز روی جلد نشریات غربگرای داخل ایران نقش بست؛ یک روز در تجمع انتخاباتی غربگرایان فریاد زده شد؛ یک روز دیوارنگارهای در اراضی اشغالی با تصویر نظامیان زن اسرائیلی شد؛ یک روز توسط سربازان رسانهای اسرائیل بر دیوار خراب شده خانههای مردم مظلوم غزه نوشته شد؛ بارها از زبان منفورترین چهره حال حاضر جهان، یعنی «بنیامین نتانیاهو» با لهجه غلیظ عبری تکرار شد و در نهایت توسط سربازان ارتش کودککش رژیم صهیونیستی روی بمبهایی که در جنگ ۱۲ روزه به سمت ایران شلیک شد، نقش بست. بمبهایی که ۱۲۶ زن، ۴۱ کودک و در مجموع بیش از ۱۰۰۰ ایرانی را به شهادت رساند.
آشوبهای ۱۴۰۱ با هدف انزوای ایران در عرصه جهانی و چندپاره کردن مردم و تحریکشان علیه نظام جمهوری اسلامی توسط اسرائیل و پادوهای داخلیاش دنبال میشد. کارفرمای صهیونیست در عرصه جهانی توانسته بود چهرههای سرشناسی را به نفع پروژهاش پای کار بیاورد از «آنجلینا جولی» و «کیم کارداشیان» گرفته تا «جاستین بیبر» و «راجر واترز»؛ از «آنتونیو گوترش» و «جو بایدن» گرفته تا «اولاف شولتس» و «گابریل بوریچ». رسانههای اجتماعی کاملا در اختیار پروژه قرار گرفته بود تا جایی که کلیدواژه مربوط به این پروژه در توئیتر حدنصابهای قبلی را پشت سر گذاشت و پراستفادهترین کلیدواژه در جهان شد و شبکه اینستاگرام محتواهای متعارض و غیرهمسو با این پروژه را با الگوریتمهایش سرکوب میکرد. فضا آنقدر سنگین بود که در ایران نیز برخی چهرههای سرشناس دانسته یا نادانسته در خدمت پروژه قرار گرفتند و برخی نیز مردد شدند. جنگ روانی صهیونیستها به میدانهای ورزشی هم کشیده شد و آن روزها تردید برخی ورزشکاران در خواندن سرود ملی نشانهای از پیشبرد همین پروژه در زمین ورزش بود.
حالا سه سال از آن روزها میگذرد؛ اکنون دیگر هیچ ورزشکاری در خواندن سرود ملی تردید ندارد. نهتنها تردیدی نیست بلکه صحنه سلام نظامی به پرچم جمهوری اسلامی ایران و حتی زانو زدن مقابل این پرچم به تصویری مرسوم در میدانهای ورزشی تبدیل شده است. حالا دیگر همه میدانند شبکه تروریستی «اینترنشنال» و کارفرمای اسرائیلیاش برای حمله به ایران لحظهشماری میکنند و از تخریب زیرساختهای توسعه ایران و شهادت دانشمندان و مردم ایران به وجد میآیند.
حالا سه سال از آن روزها میگذرد و آن که در جهان منزوی شده، ایران نیست بلکه رژیم کودککش صهیونیستی است. هفته گذشته (۱۵ سپتامبر ۲۰۲۵ - ۲۴ شهریور ۱۴۰۴) نخستوزیر رژیم صهیونیستی پس از دیدار با وزیر خارجه آمریکا گفت: «هرچه میگذرد اسرائیل با انزوای بیشتری در صحنه جهانی مواجه میشود... اسرائیل در نوعی انزوا قرار دارد.» اکنون «بنیامین نتانیاهو» منفورترین چهره و اسرائیل منفورترین رژیم جهان است. رژیم صهیونیستی برای ترمیم چهرهاش فقط در سال جاری ۱۵۰ میلیون دلار به بودجه تبلیغاتیاش اضافه کرد. رقمی که نشاندهنده افزایش خیرهکننده ۲۰ برابری بودجه تبلیغات رسانهای این رژیم است. اما آنها هرچه بیشتر خرج میکنند، بیشتر منفور میشوند. تظاهرات گسترده مردم جهان علیه رژیم صهیونیستی در استرالیا، نیوزیلند، آلمان، انگلیس، اسپانیا، آمریکا و... عمق نفرت جهانی از اسرائیل را نشان میدهد. این روزها چهرههای سرشناس هنری از «خاویر باردم» و «هانا آینبایندر» گرفته تا «کارول کینگ» و «باب ویلن» بدون دریافت هیچ هزینهای و تنها برای ادای وظیفه انسانی خود علیه رژیم صهیونیستی موضع میگیرند.
حالا سه سال از پاییز ۱۴۰۱ میگذرد اما در خیابانهای ایران دیگر خبری از آشوب نیست. در عوض خیابانهای تلآویو تقریبا هر هفته محل تجمع معترضان به نتانیاهو است. روزنامه عبریزبان هاآرتص ماه گذشته شمار معترضان را تا ۲.۵ میلیون نفر اعلام کرد. ساکنان اراضی اشغالی این ماه نیز باز هم به خیابان آمدند و جادهها و تقاطعهای اصلی را مسدود کردند.
به نظر میرسد پروژهای که صهیونیستها سه سال پیش برای ایران طراحی کرده بودند نهتنها ناکام ماند بلکه با جنگ ۱۲ روزهای که علیه ایران به راه انداختند، به سمت خودشان کمانه کرده است. آمریکا و اسرائیل دیگر باید بدانند وقتی پروژهای را با هزینه میلیونها دلار راه میاندازند، رسانهها و شبکههای اجتماعی را در اختیار میگیرند و دولتهای اروپایی را پشت سرشان به خط میکنند اما با این حال همه چیز برخلاف انتظارشان و به ضررشان رقم میخورد یعنی پروژه بسیار بزرگتری در جریان است که کارفرمایش خداست!
🔻روزنامه همشهری
📍 سندرمگسست از واقعیت بعد از اسنپبک
✍️ محسن مهدیان
بعد از اسنپبک، عدهای راه افتادند که «آقای پزشکیان! فرصت نشست سازمان ملل را از دست نده، با ترامپ ببند.»
حقیقتا باید این افراد را در آزمایشگاه تحلیل کرد! چرا؟
اینها دچار «سندرم گسست از واقعیت» هستند؛ واقعیت را میبینند اما از آن فرار میکنند.
حقیقتا این گزارهها را چطور توضیح میدهند؟
برجام را با مذاکره امضا کردیم. ما عمل کردیم، آمریکا خارج شد، اروپا هم محل نگذاشت؛ آخرش هم ما را جریمه کردند.
در حال مذاکره با آمریکا بودیم، اسرائیل با چراغ سبز آمریکا حمله کرد.
در حال مذاکره با اروپا بودیم، خود آمریکا حمله کرد.
قطر میزبان صلح شد، همان روز تیم مذاکره را زدند.
سوریه صبح و شب مجیز آمریکا را میگوید و برده همهجایی شده است، اما باز هم اسرائیل بمبارانش میکند.
عراقچی پیشنهاد دیپلماتیک داد، مکرون گفت معقول است، اما میز مذاکره را برهم زدند و دوباره تحریم کردند.
حتی یک بچه هم وقتی گرگ را در جنگل ببیند، غریزی فرار میکند. اینها که بارها دیدهاند گرگ خونخواه است، چرا گرگخواهاند؟
یک سوال ساده: حقیقتا ترامپ چهکار کند این افراد میگویند دیگر بس؟ دقیقا خط قرمزشان کجاست؟
🔻روزنامه اعتماد
📍 کدام صلح!
✍️ معصومه ابتکار
این روزها دیگر نمیتوان مدعی شد که به کارگیری کلمه «صلح » در همه جای جهان و از زبان هر گویندهای، معنای واحد دارد. روز بینالمللی صلح که هر سال ۲۱ سپتامبر گرامی داشته میشود، در سال ۱۹۸۱ توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای بزرگداشت و تقویت آرمانهای صلح تعیین شد و از سال ۲۰۰۱ نیز به عنوان روز آتشبس جهانی و عدم خشونت نامگذاری شده است. برای سال ۲۰۲۵، موضوع این روز «پیشبرد صلح از طریق اهداف توسعه پایدار» است. این موضوع بر این تمرکز دارد که چگونه اهداف توسعه پایدار سازمان ملل (SDGs) به علل ریشهای درگیریها مانند فقر، نابرابری، تغییرات اقلیمی و بیعدالتی میپردازد تا صلح پایدار و برابری برای همه را تقویت کند. امسال اما صحبت از صلح دشوارتر است و بسیار تلخ؛ این دومین سالی است که جهان بدون توان توقف، شاهد اجرای یک نسلکشی بیرحمانه و بیشرمانهای در برابر گزارشهای روزانه شبکههای اجتماعی و خبری است. براساس گزارشهای معتبر بینالمللی و تحقیقات مستقل، چندین سازمان حقوق بشری، نهادهای سازمان ملل متحد و انجمنهای علمی، اقدامات اسراییل در غزه را به عنوان نسلکشی (genocide) تأیید یا توصیف کردهاند. این اتهامها بر پایه کنوانسیون ۱۹۴۸ سازمان ملل درباره پیشگیری و مجازات جرم نسلکشی استوار و شامل کشتار جمعی، ایجاد آسیبهای جسمی و روانی شدید، تحمیل شرایط زندگی منجر به نابودی گروه و جلوگیری از زاد و ولد است.
۱. کمیسیون مستقل بینالمللی تحقیق سازمان ملل متحد (UN Independent International Commission of Inquiry on the Occupied Palestinian Territory)
- تاریخ گزارش: سپتامبر ۲۰۲۵
- جزییات: این کمیسیون وابسته به شورای حقوق بشر سازمان ملل، اسراییل را به ارتکاب چهار مورد از پنج عمل نسلکشی متهم کرد: کشتار، آسیب شدید جسمی/روانی، تحمیل شرایط نابودکننده (مانند قحطی و محاصره) و جلوگیری از زاد و ولد. گزارش بر اساس مصاحبه با قربانیان، تحلیل تصاویر ماهوارهای و اظهارات مقامات اسراییلی (مانند نتانیاهو، گالانت و هرتزوگ) نتیجهگیری کرد که «نیت نسلکشی » وجود دارد. کمیسیون خواستار توقف فوری نسلکشی و مجازات مسوولان شد.
۲. عفو بینالملل (Amnesty International)
- تاریخ گزارش: دسامبر ۲۰۲۴ (و تأیید مجدد در جولای و سپتامبر ۲۰۲۵)
- جزییات: عفو بینالملل اعلام کرد اسراییل «در حال ارتکاب و ادامه نسلکشی » علیه فلسطینیان غزه با تمرکز بر کشتار عمدی غیرنظامیان (حداقل ۳۳۴ کشته در ۱۵ حمله هوایی)، آسیبهای شدید و شرایط نابودکننده مانند محاصره آب و غذا است. گزارش بر اساس مصاحبه با ۲۱۲ نفر و شواهد دیجیتال نتیجهگیری کرد که «نیت نابودی » از اظهارات مقامات و سربازان اسراییلی (مانند فراخوان به «محو غزه ») استنباط میشود.
۳. دیدهبان حقوق بشر (Human Rights Watch)
- تاریخ گزارش: دسامبر ۲۰۲۴
- جزییات: این سازمان اقدامات اسراییل را «اعمال نسلکشی » توصیف کرد، با تمرکز بر محرومیت عمدی از آب (باعث هزاران مرگ از کمآبی و بیماری) که به عنوان «جنایت علیه بشریت » و «عمل نسلکشی » طبقهبندی شد. گزارش ۱۷۹ صفحهای بر اساس مصاحبه با ۶۶ نفر و شواهد میدانی، الگوی عمدی را تأیید کرد و خواستار توقف کمکهای نظامی به اسراییل شد.
۴. پزشکان بدون مرز (Médecins Sans Frontières - MSF)
- تاریخ گزارش: دسامبر ۲۰۲۴ (و بیانیه مشترک سپتامبر ۲۰۲۵)
- جزییات: MSF مشاهدات میدانی خود را «مطابق با توصیفات کارشناسان حقوقی از نسلکشی » دانست، با تمرکز بر فاجعه پزشکی و انسانی، کشتار گسترده و استفاده از قحطی به عنوان سلاح و در بیانیه مشترکی با بیش از ۲۰ سازمان امدادی (مانند Save the Children و CARE International)، خواستار توقف فوری «نسلکشی» شد.
۵. بتسلیم (B’Tselem) و پزشکان حقوق بشر اسراییل (Physicians for Human Rights Israel - PHRI)
- تاریخ گزارش: جولای ۲۰۲۵
- جزییات: این دو سازمان اسراییلی (برای اولینبار از سوی گروههای یهودی-اسراییلی) اسراییل را به «ارتکاب نسلکشی » متهم کردند. بتسلیم بر الگوی نابودی سیستماتیک (کشتار، آسیب و شرایط نابودکننده) و PHRI بر تخریب عمدی سیستم بهداشت غزه (به عنوان عمل نسلکشی) تمرکز کرد. گزارشها بر اساس دههها مستندسازی، اظهارات مقامات و شواهد میدانی، خواستار توقف حمایت غربی از اسراییل شد.
۶. انجمن بینالمللی محققان نسلکشی (International Association of Genocide Scholars - IAGS)
- تاریخ گزارش: سپتامبر ۲۰۲۵
- جزییات: این انجمن ۵۰۰ نفری (بزرگترین گروه متخصصان نسلکشی) با ۸۶درصد آرا، قطعنامهای تصویب کرد که اقدامات اسراییل را «مطابق تعریف قانونی نسلکشی » دانست، با تمرکز بر کشتار، قحطی، محاصره و نابودی زیرساختها. IAGS خواستار توقف فوری اعمال نسلکشی شد.
۷. کمیته ویژه سازمان ملل برای تحقیق در مورد اعمال اسراییل (UN Special Committee to Investigate Israeli Practices)
- تاریخ گزارش: نوامبر ۲۰۲۴
- جزییات: این کمیته جنگ اسراییل را «مطابق با ویژگیهای نسلکشی » توصیف کرد، با تمرکز بر قحطی به عنوان سلاح، تلفات غیرنظامیان و انسداد کمکها.
۸. گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر فلسطین (Francesca Albanese)
- تاریخ گزارش: مارس ۲۰۲۴ (و تأییدهای بعدی)
- جزییات: آلبانیز در گزارش «آناتومی یک نسلکشی» ، اسراییل را به ارتکاب سه عمل نسلکشی متهم کرد و شواهد «کافی برای باور به نسلکشی » را تأیید کرد.
۹. شبکه دانشگاهی حقوق بشر (University Network for Human Rights)
- تاریخ گزارش: می۲۰۲۴
- جزییات: کنسرسیومی از مراکز حقوق بشر دانشگاهی (از جمله دانشگاه بوستون)، اسراییل را به «اعمال نسلکشی » متهم کرد، با تمرکز بر کشتار بیش از ۳۴,۰۰۰ نفر و آسیب به ۷۸,۰۰۰ نفر تا می ۲۰۲۴، و خواستار توقف کمکها شد.
سازمانهای دیگری که بهطور غیرمستقیم یا در بیانیههای مشترک موارد بالا را تأیید کردهاند. مانند:
- مرکز اروپایی برای حقوق و انسانی (European Center for Constitutional and Human Rights) که دسامبر ۲۰۲۴، استدلال قانونی برای نسلکشی ارایه داد و بیش از ۲۰ سازمان امدادی (مانند Save the Children، CARE International، Islamic Relief) که در سپتامبر ۲۰۲۵، بیانیه مشترک برای توقف «نسلکشی » صادر کردند. همچنین فدراسیون بینالمللی حقوق بشر (FIDH) و الحق (Al-Haq) که گزارشهای قبلی در مورد اعمال نسلکشی در جنگهای غزه را تأیید کردند. اما اسراییل این اتهامها را رد کرده و آنها را «تحریفشده » میخواند! در واقع اگر چه اجماع رو به رشد کارشناسان نشاندهنده فشار بینالمللی برای توقف جنگ و مسوولیتپذیری است، اما گویی تلاشها و حتی اعلام دیرهنگام به رسمیت شناختن کشور فلسطین توسط برخی کشورهای غربی تحت تاثیر فشار افکار عمومی، فقط بر شدت جنایات رژیم صهیونیستی افزوده است. این رژیم جنایتکار، صلح بینالملل را از طریق نقض منشور ملل متحد و منشور حقوق بشر و کنوانسیونهای ژنو و تمام قوانین به تمسخر گرفته و با وقاحت کامل طی سه ماه گذشته به بیش از ۱۰ کشور حمله نظامی کرده است؛ آن هم بدون پیگرد و پاسخگویی. در این میان، پاسخهای بازدارنده از سوی ایران و یمن بوده و بقیه با همدستی و کمک یا سکوت و حداکثر محکومیت لفظی بر شدت جنایات رژیم اشغالگر افزودهاند.
در کمال حیرت این هفته مشاهده کردیم که برای ششمین بار امریکا قطعنامه شورای امنیت برای آتشبس در غزه را وتو کرد. این وتو تایید این واقعیت است که در نظم کنونی جهان و شیوه کنونی مدیریت عرصه بینالمللی، امیدی برای صلح به چشم نمیخورد. با نگاهی امیدوارانه اما امروز شعلهای که توسط دولتها گرم نشد، به دست میلیونها انسان بیدار در اقصی نقاط جهان پدیدار است. حرکت بیش از پنجاه کشتی نجاتبخش کمکهای بشردوستانه از ۴۴ کشور به سوی غزه، کورسوی امیدی را برای انسانهای آزاده نمایش میدهد. از اکتبر ۲۰۲۳ (شروع تشدید درگیریها در غزه) تا سپتامبر ۲۰۲۵، راهپیماییها و تظاهرات حمایت از فلسطین در سراسر جهان بهطور گستردهای افزایش یافته است. آمار دقیق شمارش همه رویدادها دشوار است، زیرا بسیاری از تظاهرات کوچک یا محلی گزارش داده نمیشود. اما بر اساس دادههای معتبر از سازمانهایی مانند ACLED (Armed Conflict Location & Event Data Project)، Crowd Counting Consortium (CCC) وابسته به دانشگاه هاروارد و گزارشهای تحلیلی دیگر میتوان برآورد کرد:
- در سطح جهانی: در سه هفته اول پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حدود ۴,۲۰۰ رویداد تظاهراتی مرتبط با درگیری (عمدتا حمایت از فلسطین) در حدود ۱۰۰ کشور و قلمرو ثبت شده است. این تنها ۳۸ درصد از کل تظاهرات جهانی در آن دوره را تشکیل میداد. با ادامه درگیریها تا اکتبر ۲۰۲۴، موج تظاهرات در خاورمیانه، امریکای شمالی، اروپا و شمال آفریقا افزایش یافت و به هزاران رویداد رسید.
تا ژوئن ۲۰۲۴، CCC بیش از ۱۲,۴۰۰ تظاهرات پرو-فلسطین تنها در ایالات متحده ثبت کرده است. با توجه به ادامه تظاهرات در سال ۲۰۲۵ (مانند راهپیماییهای Nakba در می۲۰۲۵ و تظاهرات سالگرد در اکتبر ۲۰۲۴)، تخمین کلی برای کل جهان بیش از ۵۰,۰۰۰ رویداد (شامل راهپیماییها، تجمعات، بستنشینیها و vigils) است. این شامل رویدادهای کوچک روزانه در شهرهای مختلف میشود، اما تمرکز اصلی بر رویدادهای بزرگ بوده که صدها هزار یا میلیونها شرکتکننده داشتهاند (مانند ۳۰۰,۰۰۰ نفر در لندن در نوامبر ۲۰۲۳) .
- بیش از ۹۴درصد این تظاهرات مسالمتآمیز بوده است.
- تظاهرات در بیش از ۱۰۰ کشور برگزار شده که اغلب بر تقاضای آتشبس، پایان اشغال، توقف حمایت نظامی از اسراییل و ارسال کمکهای بشردوستانه تمرکز داشتهاند.
اکنون گسترش این راهپیماییها و گسترش تحریمها علیه فروش اسلحه و حمایت مالی از اسراییل همچنان نشان از زنده بودن جوامع و روشن ماندن شعله صلح در تاریکیهای زمانه دارد؛ صدای وجدانهای بیدار علیه جنایت و نسل کشی، سکوت را در شب تاریک مدعیان دروغین صلح و حقوق بشر در قرن ۲۱ شکسته است. با این حال باید در روز جهانی «صلح » بر سرنوشت این واژه گریست.
🔻روزنامه شرق
📍 جارچیهای ایدئولوژی جنگ
✍️ کیومرث اشتریان
شبکههای اجتماعی دوران جدیدی را برای جارچیهای ایدئولوژی جنگ رقم زده است. «چارلی کرک» یکی از آنان بود. وی یک فعال سیاسی محافظهکار و بنیانگذار گروه «نقطه عطف آمریکا» و از حامیان اسرائیل بود که به قتل رسید. ترامپ نوشت: «چارلی کرک بزرگ و حتی افسانهای، درگذشت. هیچکس قلب و روح جوانان ایالات متحده آمریکا را مانند چارلی درک نکرد. او محبوب و مورد ستایش همه بود...». آری او قلب و روح بسیاری از جوانان را «ربوده» بود. در بازار دیدهاید که گاه جارچیهایی بر در مغازهها میایستند و تبلیغ اجناس میکنند. آنان اغلب صاحب مغازه نیستند، شاگرد هم نیستند، اما چنان در کار خود جدیاند که گویی مالک مغازهاند. با شور زائدالوصفی «نکتهها گویند با سوداگران». معمولا وابسته به صاحب مغازه هستند؛ هرکس که میخواهد باشد. مهم این است که خوراک روزانه خودنمایی آنان فراهم شود.
چارلی کرک یک جارچی ایدئولوژیک و یک بوقچی تبلیغات سیاسی بود. از این قماش در کشور خودمان هم کم نداریم.
پرداختن به جارچیها از آنرو اهمیت دارد که معرکهگردانان بازار مکاره سیاست به سوی جنگاند، در حکومتهای «الیگارشیک-دموکراتیک» نقشآفرینیهای مخرب دارند و گاه تا حد شاهسازی (King Makers) هم پیش میروند. چارلی کرک کالای ایدئولوژی نژادپرستانه سرمایهداری میفروخت، نماد محافظهکاری پوپولیستی نوظهور حزب جمهوریخواه و کسی بود که نقشی اساسی در جلب حمایت رأیدهندگان جوان به دونالد ترامپ داشت. ترکیب دموکراسی با الیگارشی از همین جنبش تودهای ایدئولوژیک آمریکایی درآمده است. کرک نماد «جمهوریت تودهای» نظام سرمایهداری بود.
اما ویژگیهای جارچیهای ایدئولوژیک که در جایجای جهان و ازجمله در ایران پراکندهاند، چیست؟
• جارچیهای ایدئولوژیک بیشتر در میان محافظهکاران و راستهای افراطی دیده میشوند و دنیا را با عینک توطئه میبینند. تئوریهای توطئه، چاشنی خوشمزهای برای خوراک سیاسی جوانان است. جارچیها از استدلال تهی هستند، از اینرو قصههای اسرارآمیز سیاسی میسازند تا مخاطب را فریفته کنند.
• باورهای بیاساس را به صورت راسخ بیان میکنند. فن بیان خوبی دارند، جوانان را شیفته خود میکنند و به سیاست هیجان میآورند؛ بادِ بوقاند. «سخنرانی و سخنبازی» سرمایه اصلی و «کان لعل» آنان است: «چون کان لعلی یافتم/ من چون دکانداری کنم؟».
• در الیگارشیهای شبهدموکراتیک کارکرد آنان بیحیثیتکردن رقبا و حذف حریفان از درون رژیم سیاسی است.
• بسیاری از جوانان که دوره نوزادی خود را در سیاست آغاز میکنند، سیاست را همچون فوتبال میبینند و بهسرعت میخواهند که هوادار باشند تا هویت یابند. از آنجا که در پی هیجان هستند و نه منطق، در پی انگیزهای هستند که محکم و پرشور در صحنه حاضر شوند. لذا نیاز به کسی دارند که باورهایی محکم و کالایی جذاب به آنان دهد تا همچون چاقویی تیز ببُرد و چون پتکی سهمگین بکوبد و شور سرمستی و غرور جوانیشان را پاسخگو باشد.
• فقط جوانان نیستند که مجذوب آنان میشوند؛ از متخصصان علوم سیاسی گرفته تا متخصصان گوش و حلق و بینی نیز مجذوب آنان میشوند. درواقع همه خرقه آلودهایم و جامه نیکنامی را به خرقه میآلود میفروشیم. از شهرآشوبی اینان برای حفظ قبای صدارت خودمان شاد میشویم. هر یک به طریقی نیازمند چنین جارچیهایی هستیم. حالا اگر نتوانند جنس ما را بفروشند حداقل میتوانند رقیب ما را بیحیثیت کنند.
• باورهای خرافاتی خود را با معنویت و رسالت آنجهانی یکی تلقی میکنند. از هر مکتب و مسلکی که باشند، آخرالزمانی و «مسیانیک» هستند (Messianic). رقیب روشنفکری مدرن و بلکه دشمن آناناند.
• کمتر اثر مکتوب دارند. درواقع جمعیت مخاطب آنها علاقهای به خواندن ندارد. سخنرانیهای دلکش آنان تیغی مردمکُش است که افکار عمومی را به بیراهه افراطگری و جنگ میکشاند.
• دروازهای که سیستمها برای آنان باز میکنند، نو به نو جارچیهای رقیب میزاید؛ «در بگشا که آمد خامی دیگر/ چون دولتِ شاه است، جامی دیگر». به همین دلیل آنگاه که تاریخمصرفشان سپری میشود، به «دوره المیاهِ» سیاست پرتاب میشوند.
در نهایت خود معترضِ همانهایی میشوند که روزی مجیزشان را میگفتند.
• اغلب دروغپرداز و دروغپراکن هستند و خورشید حقیقت را در زیر انبوهی از هوچیگری پنهان میکنند. به قول فردوسی «ز نالیدن بوق و بانگ سپاه/ تو گفتی که خورشید گم کرد راه».
• برخی جارچیهای ایدئولوژیک به مقام ایدئولوگ ارتقا مییابند. قدرتشان در حکومتهای الیگارشیک به آنجا میرسد که گاهی نقش پادشاهساز را بازی میکنند یا فهرست انتخاباتی میدهند.
• در همه چیز اظهارنظر میکنند و از رودررویی و گفتوگو با اندیشمندان گریزان هستند؛ چون سطحی میاندیشند و در مواجهه با متخصصان دستشان رو میشود. هرچند «عالم فرهیخته» را با «سخنباز متهتک» کار نمیافتد.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 فرصت نیویورک
✍️ عبدالرضا فرجیراد
اروپاییها پس از ماهها سرانجام تصمیم گرفتهاند مکانیسم ماشه را علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل به رأی بگذارند. بر اساس سازوکار توافق هستهای، این اقدام میتواند منجر به بازگشت تحریمهای بینالمللی شود و کشور را بار دیگر در شرایط دشوار اقتصادی و سیاسی قرار دهد.
با این حال، هنوز چند روز تا زمان اجرایی شدن این مکانیسم باقی مانده و از منظر حقوقی و دیپلماتیک میتوان تلاشهایی برای جلوگیری از ورود پرونده به مرحلهای برگشتناپذیر انجام داد. این چند روز برای ایران اهمیت ویژهای دارد، چرا که فرصت گفتوگو با کشورهای اروپایی همچنان باقی است. اروپا به دلیل پیامدهای جنگ اوکراین، بحران انرژی و نیاز به ثبات در خاورمیانه، تمایل دارد از بروز بحرانهای تازه جلوگیری کند. در همین چارچوب، سفر مسعود پزشکیان به نیویورک میتواند نقطه عطفی باشد. او با ابتکارات جدید و برنامهای روشن راهی نشست مجمع عمومی سازمان ملل شود و در آنجا امکان دیدار و گفتوگو با رهبران اروپایی را خواهد داشت. اگر این ابتکارات با دغدغههای اروپا همسو شود، میتوان روزنههایی برای کاستن از تنشها گشود. در بعد دیگر، موضوع ایالات متحده نیز اهمیت دارد. هرچند روابط تهران و واشینگتن بعد از جنگ اخیر به پایینترین سطح رسیده، اما نشانههایی از احتمال آغاز گفتوگو دیده میشود. احتمالا در حاشیه نشست نیویورک، گفتوگویی میان عباس عراقچی و ویتکاف صورت بگیرد. اگر این گفتوگو انجام شود، نخستین تماس جدی میان دو طرف پس از جنگ ۱۲ روزه خواهد بود و میتواند بهعنوان مقدمهای برای باز شدن مسیر مذاکرات مستقیم تلقی شود. بر اساس برخی گمانهزنیها، عراقچی طرحی را آماده کرده و قرار است آن را در اختیار آمریکاییها بگذارد. طبیعتاً پاسخ واشینگتن احتمالاً کاملاً مثبت نخواهد بود، چرا که شرایط داخلی آمریکا، فشارهای اسرائیل همچنان بر سیاست خارجی آن کشور سایه انداخته است. با این حال، نفس آغاز این گفتوگو میتواند از اهمیت نمادین بالایی برخوردار باشد و نشانهای از تمایل طرفین به مدیریت بحران تلقی شود. به بیان دیگر، نیویورک فرصتی مناسبی برای ایران به شمار میآید. اگر تهران بتواند از کانال اروپا و نیز از روزنهای که در برابر آمریکا گشوده شده بهره گیرد، امکان جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای بینالمللی وجود دارد. این فرصت محدود است، اما در صورت بهرهبرداری درست، میتواند نقطه عطفی در مسیر سیاست خارجی ایران باشد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست