چهارشنبه 19 شهريور 1404 شمسی /9/10/2025 12:12:26 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 مدیران هزینه و حق پخش تلویزیونی
✍️ عبدالرضا واعظ‌آشتیانی
پس از تصویب طرح حق پخش تلویزیونی در مجلس به عنوان یک مطالبه جدی اهالی ورزش، باید دید ابلاغ این مصوبه نهایتا چه تاثیری در وضعیت تیم‌های ایرانی خواهد داشت. آیا باعث رد واقعی و سخت‌افزاری ورزش یا اینکه باعث افزایش غیرهزینه‌های فوتبال و سایر رشته‌ها می‌شود؟
۱) نمی‌توان انکار کرد که در سطح جهان یکی از منابع مهم باشگاه‌ها منابع ناشی از حق پخش تلویزیونی است.

بین ۷۰تا۸۰درصد هزینه‌های ورزشی در سطح جهان از طریق حق پخش تامین می‌شود. اما باید توجه داشت که مدیران ورزشی در ایران، مدیران هزینه هستند. در واقع به دنبال گوشت لخمی هستند تا آن را به دندان بگیرند.

افزودن منابع حق پخش به چنین ساختارهای مدیریتی فشل و غیرسازمان یافته‌ای جز اینکه باعث افزایش هزینه‌های غیرضروری باشگاه‌ها در کشور شود، نتیجه دیگری نخواهد داشت.

بنابراین به نظرم قبل از اینکه زمینه تزریق منابع جدید به باشگاه‌ها از طریق مصوبه مجلس فراهم شود باید شیوه مدیریت در باشگاه‌های ایرانی، اصلاح و حرفه‌ای شود.

بدون یک ساختار مدیریتی حرفه‌ای و قوام‌یافته هراندازه بودجه و منابع بیشتری به باشگاه‌ها تزریق شود، جز اینکه اتلاف و صرف خرید بازیکنان بی‌کیفیت و دلالی‌های مبهم شود، فایده دیگری نخواهد داشت.

۲) در زمان طرح موضوع حق پخش اغلب انتقادات متوجه صدا و سیماست. اما کسی به این بحث توجه نمی‌کند که صدا و سیما باید دامنه وسیعی از برنامه‌ها، مسابقات و تفریحات را برای مردم پخش کند برنامه‌هایی که اغلب مخاطب فراگیر ندارند و برای صدا و سیما جز هزینه فایده دیگری ندارند.

بنابراین در زمان ایده‌پردازی در خصوص طرف‌های مختلف مرتبط با حق پخش، باید به خدماتی که صدا و سیما ارایه می‌کند، توجه داشت. ممکن است کسی بگوید هزینه‌های صدا و سیما را مردمی بدهند که مخاطب صدا و سیما هستند.

در واقع پیشنهاد می‌شود که صدا و سیما هم مانند تلویزیون‌های کابلی در همه جهان، هزینه‌های خود را از طریق مخاطبانش تامین کند. ایجاد چنین رسانه‌ای به صورت کابلی برای ایران در شرایط فعلی ممکن نیست، چراکه حاکمیت باید خدمات رسانه‌ای فراگیر تا دورترین نقاط مرزی ایران ارایه کند و این خدمات به بودجه و منابع قابل توجهی نیاز دارد.

جز فوتبال تا حدی والیبال و مقداری هم کشتی (آن هم مسابقات جهانی و المپیک)، سایر رشته‌های ورزشی در ایران مخاطب فراگیر ندارند. در واقع پخش این رشته‌های ورزشی برای صدا و سیما، هزینه‌بر است. صدا و سیما از درآمدهایی که از تبلیعات پخش فوتبال و لیگ برتر و...ایجاد می‌شود برای کمک به سایر رشته‌های ورزشی استفاده می‌کند.
۳) باشگاه‌های ورزشی ایرانی به خصوص باشگاه‌های فوتبال باید بدانند که حق پخش تنها یکی از گونه‌های درآمدی است و باید به فکر زنده کردن سایر گونه‌های درآمدی مثل بلیت‌فروشی، جذب اسپانسر، فروش پیراهن و درآمدهای مرتبط با کپی‌رایت باشند. از این منظر اما باشگاه‌های ایرانی فعالیت قابل توجهی ندارند.

شما ببینید در خصوص فروش پیراهن، جذب اسپانسر و سایر گونه‌های درآمدی چه عملکردی از سوی مدیران ایرانی ثبت شده است؟ در چنین شرایطی تزریق منابع بیشتر به باشگاه‌ها فقط تاریکخانه‌های جذب بازیکنان با قیمت‌های نجومی را تاریک‌‌تر می‌کند. منابع تازه در باشگاه‌ها باید صرف ایجاد زیرساخت‌های تازه مثل ساخت ورزشگاه‌ها، زمین‌های تمرین، سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی پایدار باشگاه‌ها، زمینه‌سازی برای ارتقای سطح تیم‌های پایه و...شود.

در غیر این صورت شک نکنید دلال‌ها، سوداگران و سودجویان از طریق مدیران غیرحرفه‌ای بیشتر بر تصمیمات باشگاه‌ها سیطره پیدا کرده و منابع باشگاه‌ها از جمله حق پخش تلویزیونی را می‌بلعند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 رانت یا ارز تک‌نرخی؟
✍️ پویا جبل‌عاملی
«حالا وقت تک‌نرخی شدن ارز نیست!» این جمله‌ای است که برخی می‌توانند همیشه برایش استدلال بیاورند: یک روز تحریم آمریکا، روز دیگر تحریم شورای امنیت، روزی افت درآمد نفتی، صباحی دیگر تورم بالا و… . واقعیت این است که از منظر این گروه هیچ زمانی وقت تک‌نرخی شدن ارز نیست.
از سوی دیگر هیچ گروه مشاوره بین‌المللی و هیچ مرجع معتبری در مورد سیاست ارزی بر حفظ نظام چندنرخی ارز و تسویه تجاری با نرخ‌های رسمی توصیه نمی‌کند، بلکه بر عکس همگی اشاره دارند که سیاستگذار بلافاصله به سوی کاهش رانت ارزی و یکسان‌سازی گام بردارد. البته بسته به اینکه شرایط مالی و وضعیت بودجه به چه شکلی است، فرآیند رسیدن به هدف یکسان‌سازی می‌تواند متفاوت باشد. اما به هر رو اجماع به حذف رانت ارزی به‌عنوان اولویت ارزی توصیه‌ای مبتنی بر تئوری و تجربه کشورهای مختلف است. آیا دانشمندانی که بر این اولویت تاکید دارند، درکی از اقتصاد ندارند؟ آیا ما بهتر از آنها می‌فهمیم؟ آیا اقتصاد ایران اصولی دارد که با بقیه کشورها فرق دارد؟

از سوی دیگر برای این گروه از هواداران رانت ارزی، نمی‌توان هیچ داده و مدلی را اقامه کرد. مثلا به‌راحتی از داده‌ها می‌توان نشان داد از سال۱۳۹۷ تاکنون رشد قیمت کالاهای مشمول ارز ترجیحی کم و بیش برابر همان تورم عمومی بوده است. اما تا این را بیان کنید پاسخ می‌دهند، «ببینید اگر ارز ترجیحی نبود روند قیمتی این کالاها چه می‌شد؟» یا مثلا مگر نرخ ۴۲۰۰تومانی در سال۱۴۰۱ حذف نشد و تقریبا هفت‌برابر شد و رانت ارزی به شکل قابل‌توجهی کاهش یافت؛ پس چرا به جز یک مقطع در هنگام حذف ارز۴۲۰۰ که ناشی از «اثر سطح» بود، تورم در سال۱۴۰۱ متفاوت از تورم از سال قبل نبود؟ باز این گروه پاسخ می‌دهند «اگر ارز ۴۲۰۰تومانی حذف نشده بود، تورم سال۱۴۰۱ به‌طور محسوسی کمتر می‌شد!»

از آن‌سو می‌توان با مدل‌های مختلف نشان داد که اثر ارز ترجیحی بر کنترل تورم نه تنها مثبت نبوده بلکه با دامن زدن به کسری بودجه بیشتر، منفی نیز بوده است. اما هیچ یک از استدلالات منطقی، داده‌های اقتصادی و مدل‌ها برای توقف این روند کافی نیست. رانت ارزی فراتر از تحریک تورم، موجب فساد، ایجاد فرآیندی استثنایی در دنیا برای تخصیص ارز، بر هم زدن سیگنال قیمتی بازار، تقاضای مازاد، هدر رفتن منابع ارزی و کاهش بهره‌وری می‌شود. اما همچنان این وضعیت ادامه یافته است.
بدون تردید بخشی از ماجرا به ذی‌نفعان رانت ارزی برمی‌گردد که در این سال‌ها دوش به دوش ذی‌نفعان تحریم از این سفره به نام ملت و قشر ضعیف بار خود را بسته‌اند و حاضر به از دست دادن این نعمت بادآورده نیستند. اما بخش دیگر به دردسرهای عملی و توجیه و پاسخ به نهادهای نظارتی و... برمی‌گردد که باعث شده تا رانت ارزی برداشته نشود. از این رو رانت ارزی هم مانند ماجرای بنزین به موضوعی تبدیل شده است که سیاستگذاران می‌دانند اشتباه است، اما تغییری هم رخ نمی‌دهد.


🔻روزنامه همشهری
📍 ۱۰ آسیب برزخ «نه‌صلح ، نه‌جنگ» و یک درس مدیریتی
✍️ محسن مهدیان
۲نکته کوتاه از سخنان رهبرانقلاب در دیدار با هیأت دولت را با هم مرور کنیم:
یکم.
رهبرانقلاب در دیدار با هیأت دولت فرمودند: «یکی از ضررها و خطرهای کشور همین حالت نه جنگ، نه صلح است»‌ و بلافاصله تأکید کردند: «با روحیه کار و تلاش بر آن غلبه کنید».
اما چرا این برزخ خطرناک است؟ چون ده‌ها آفت دارد؛ از جمله‌
۱. جابه‌جایی اولویت‌ها و فوری‌شدن مسائل حاشیه‌ای
۲. لکنت در تصمیم‌گیری یا حتی تعلیق تصمیم‌ها
۳. بی‌پیش‌بینی بودن اقتصاد برای فعالان اقتصادی
۴. وابسته‌شدن مسائل کشور به تحولات بیرونی
۵. ذوب‌شدن خرده‌روایت‌ها ذیل روایت کلان جنگ
۶. دوگانه‌سازی‌های کاذب میان جنگ و صلح
۷. غلبه فضای امنیتی بر عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی‌
۸. افزایش شایعه و خبرهای غیرموثق و شنیده‌نشدن تحلیل‌های عمیق
۹. تأخیر در اصلاحات ساختاری به بهانه سایه جنگ‌
۱۰. و در‌نهایت خستگی روانی جامعه و فرسایش سرمایه اجتماعی.
اینها همه نشان می‌دهد که «سایه جنگ» بیشتر یک وضعیت روانی و ادراکی است تا نظامی و جامعه را در حالت تعلیق، ترس و بلاتکلیفی نگه می‌دارد.
اما کار و تلاش می‌تواند این فضا را بشکند:
مرکز ثقل روایت را از جنگ و صلح به پیشرفت تغییر می‌دهد.
با دستاوردهای ملموس نشان می‌دهد زندگی جاری است.
‌دشمن را از استمرار فشار و تهدید ناامید می‌سازد.
راه عبور از برزخ، ساختن و حرکت است؛ همان کلیدواژه‌ای که رهبرانقلاب بر آن تأکید کردند: کار و تلاش.
دوم.
رهبرانقلاب در دیدار با هیأت دولت چند توصیه کلیدی داشتند؛ توصیه‌هایی که فقط مخصوص دولت نیست، هرکس در هر سطحی مدیر است باید آن را به گوش و به دل بسپارد.
واقعیت این است که مهم‌ترین نیاز کشوری پر از امکانات و سرمایه، تنها یک چیز است: توان مدیریتی.
اما این درس مدیریتی چه بود؟
یکم: تعیین اولویت‌ها
هر کار خوبی اولویت نیست؛ کارهای بی‌پایه که هیچ.
فرمودند: کارهای فوری و زیرساختی در اولویت است.
دوم: پیگیری
بهترین تصمیم‌ها اگر پیگیری نشوند، روی زمین می‌مانند.
فرمودند: «بین مغز تا سرانگشتان فاصله است»؛ یعنی کار را تا اجرا دنبال کنید.
سوم: اجماع‌سازی
تصمیم خوب بدون اجماع و همراهی، بی‌ثمر می‌ماند.
حتی در یک سازمان هم باید برای تحقق تصمیم، اقناع و همدلی ایجاد کرد.
فرمودند: «امروز اجماع‌سازی آسان‌تر از گذشته است».
و در نهایت یک توصیه اخلاقی:
اینکه فرصت خدمت را نه به همه می‌دهند و نه همیشه می‌دهند.
فرمودند: «ساعت ساعتِ آن را استفاده کنید».
اگر این چند توصیه جدی گرفته شود، یک انقلاب مدیریتی رخ می‌دهد‌ و مردم طعم واقعی اثربخشی را خواهند چشید.


🔻روزنامه ابتکار
📍 پل‌های نامنظم بر پرونده هسته‌ای ایران
✍️ امید محسنی
آخرین مواضع مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و دستگاه دیپلماسی ایران نشانه‌ای از ورود پرونده هسته‌ای به مرحله‌ای تازه است. گروسی در آستانه نشست شورای حکام، بر چند محور اساسی تاکید کرده است: عادی‌سازی روابط تهران و آژانس، نظارت بر تاسیسات آسیب‌دیده در جنگ اخیر و پایبندی ایران به الزامات عضویت در ان پی تی. این گزاره‌ها در ظاهر بازتابی از خواست‌های فنی آژانس است، اما در متن معادله سیاسی به معنای تعریف چارچوبی تازه برای پیوند دادن تعهدات ایران با مسیر آینده مذاکرات تلقی می‌شود.
دستگاه دیپلماسی ایران در روزهای اخیر با لحنی محتاط اما امیدوارکننده از نزدیک شدن دیدگاه‌های تهران و آژانس سخن گفته است. این همگرایی هرچند ابتدایی، پیام دارد؛ ایران حاضر است در میدان فنی همکاری کند به شرط آنکه این مسیر با فشارهای سیاسی اروپا و آمریکا گره نخورد. با این حال نشانه‌های تقسیم کار میان گروسی و تروئیکای اروپایی حکایت از آن دارد که غرب همزمان دو مسیر را پیگیری می‌کند. مسیر نخست فنی و مبتنی بر بازرسی‌ها، مسیر دوم سیاسی و معطوف به مکانیسم ماشه و تحریم‌های تازه. این جداسازی ظاهری، در عمل به یک فشار ترکیبی بدل می‌شود که ایران را در نقطه انتخاب‌های سخت قرار می‌دهد.
خبرهای تایید نشده درباره شروط اولیه اروپا سه موضوع محوری را برجسته کرده است: تداوم گفت‌وگو با آمریکا، شفاف‌سازی درباره اورانیوم غنی‌شده پس از حمله به تاسیسات و گسترش دامنه بازرسی‌ها، همچنین مباحث مرتبط با فعالیت‌های منطقه‌ای ایران. این سه مطالبه نشان می‌دهد غرب جنگ اخیر را فرصتی برای تغییر زمین بازی دیده و می‌کوشد مسیر دیپلماسی هسته‌ای را به خطوطی تازه هدایت کند.
در این میان تهران سیاستی متمایز با گذشته اتخاذ کرده است. تجربه پنج دور مذاکره با واشنگتن به دولت چهاردهم آموخته است که صرف اتکا به گفت‌وگو نمی‌تواند موازنه زمان را به نفع ایران تغییر دهد. بر همین اساس، دیپلماسی امروز ایران بیش از آنکه معطوف به رسیدن به توافق قطعی باشد بر تنظیم سیاست با رخدادهای بیرونی بنا شده است. یعنی هم مذاکره در دستور کار است و هم آمادگی برای مواجهه با تحریم یا حتی سناریوهای نظامی احتمالی.
ساخت افکار عمومی برای پذیرش فشارهای جدید نیز بخش دیگری از این معادله است. تهران به جای تغییر موضع بنیادین در قبال تحریم‌ها، بر تقابل مبتنی بر مقدورات داخلی تاکید می‌کند. این نگاه هرچند در کوتاه‌مدت هزینه‌بر است، اما برای ایران به معنای آن است که غرب نمی‌تواند با تحمیل یک بسته فوری سیاسی مسیر توافق را یکسویه رقم بزند.
پرسش اصلی در این مقطع آن است که آیا تفاهم اولیه با آژانس و اروپا می‌تواند به نقطه ثقل یک توافق پایدار بدل شود یا نه. پاسخ این پرسش تا حد زیادی وابسته به رفتار واشنگتن و شخص ترامپ است. سیاست خارجی او ترکیبی از نوسان، تاثیرپذیری از لابی اسرائیل و میل به نمایش پیروزی در عرصه قدرت است. برای تهران، همین ویژگی‌ها همزمان فرصتی برای رصد نتیجه‌های احتمالی گفت‌وگو و ضرورتی برای مواجهه اجتناب‌ناپذیر ایجاد می‌کند.
در نهایت، آنچه اکنون به چشم می‌آید این است که پل‌های مختلفی بر پرونده هسته‌ای ایران زده شده‌اند؛ برخی از مسیر آژانس، برخی از اروپا، و برخی از مجاری مستقیم یا غیرمستقیم آمریکا. اما همه این پل‌ها حتی نامنظم و بدون نظم زمانی، در نهایت به یک میز ختم می‌شوند؛ میز مذاکره با آمریکا. این همان نقطه‌ای است که هم غرب و هم ایران دیر یا زود باید درباره آن تصمیم بگیرند، با این تفاوت که هر طرف تلاش می‌کنند با حداکثر امتیاز و حداقل عقب‌نشینی به آن برسند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 شفافیت در کسری بودجه دولت
✍️ محمدرضا سعدی
بودجه عمومی دولت براساس قانون برنامه و بودجه، بودجه‌ای است که در آن برای اجرای برنامه سالانه، منابع مالی لازم پیش‌بینی و اعتبارات جاری و عمرانی‌ دستگاه‌های اجرایی تعیین می‌شود، همچنین برنامه سالانه‌ای که بودجه قرار است برمبنای آن تنظیم شود، برنامه عملیات اجرایی دولت است که سالانه تنظیم و همراه بودجه کل کشور تقدیم مجلس شورای ملی می‌شود و ‌ضمن آن در قالب هدف‌ها و سیاست‌های مندرج در برنامه عمرانی پنج‏‌ساله هدف‌های مشخص و عملیات اجرایی سالانه هر دستگاه اجرایی با اعتبار مربوط ‌تعیین می‌شود.

سوالی که در اینجا پیش می‌آید این است که آیا آنچه در قالب لایحه بودجه سالانه به مجلس ارائه می‌شود، همان برنامه سالانه موردنظر قانون برنامه‌وبودجه است یا صرفا احکامی که به صورت پراکنده جمع شده و بدون هرگونه انسجام درونی، با فرض برنامه بودن ارائه می‌شود. واقعیت این است که به دلایل عدیده، لایحه بودجه سالانه، ماهیت برنامه‌ای ندارد زیرا مهم‌ترین خصیصه یک برنامه، انسجام درونی آن برای یک‌سال و همچنین انسجام آن با برنامه پنج‌ساله و در نهایت برنامه‌های دائمی (مانند قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت) است که نشانه‌های مشخصی در این زمینه را نمی‌توان در لوایح بودجه سنواتی مشاهده کرد. مساله اصلی در اینجا، علاوه بر انسجام لازم برای برنامه، اتحاد منطقی برنامه با بودجه سالانه است. بودجه سالانه در کشور برای رسیدن به اهداف برنامه یک‌ساله باید بر پایه واقعیات باشد و نباید مبنای آن، آمال و آرزو باشد. وقتی بودجه به صورت «تراز» ارائه می‌شود، خود نشان‏‌دهنده غیرواقعی بودن تراز بودجه است. منابع بودجه وقتی با مصارف بودجه به صورت برابر (حتی در حد ریال) تعیین می‌شود، نشان می‌دهد که حلقه مفقوده بودجه یعنی کسری بودجه نادیده گرفته شده است. در واقع ارائه لایحه بودجه به صورت تراز بودجه حاکی از آن است که دولت قصد ندارد کسری بودجه را به صورت شفاف ارائه کند. بارها مشاهده شده است که دولت بلافاصله بعد از ارائه لایحه بودجه، اعداد چند صد همتی را به عنوان کسری بودجه عنوان کرده در حالی که تراز بودجه در لایحه، کماکان برقرار است و این یعنی فرار از نشان دادن کسری بودجه. حال باید دید که این شفافیت در کسری بودجه به چه کار می‌آید؟ اگر کسری بودجه در لایحه پنهان شود، مانند یک بیماری مزمن است که به جای درمان آن تلاش شود که بیماری نادیده گرفته شود و برای همین، تلاشی نیز برای درمان آن صورت نگیرد. به عنوان مثال، دولت در قالب تبصره۵ قوانین بودجه سنواتی مرسوم و اخیرا به صورت پراکنده در کل لایحه بودجه، اعداد مختلف و سنگینی برای انتشار اوراق مالی پیش‌بینی می‌کند در حالی که این اعداد، قاعدتا همان جبران کسری بودجه هستند. مشابه این موضوع در امور درمانی مانند آن است که بدون آنکه وجود یک بیماری را تایید کنیم، به دنبال درمان آن بیماری باشیم. دنیای امروز، دنیای مستندات، مکتوبات و شفافیت است و برای همین نمی‌شود در لایحه، کسری بودجه را نادیده گرفت ولی در گفته‌ها آن را تایید کرده و حتی در متن لایحه بودجه، پیش‌بینی‌هایی برای آن در نظر گرفت. واقعیت این است که منشأ درآمدهای دولت با منشأ هزینه‌های دولت بسیار متفاوت است. درآمدهای دولت به عناصر متعددی مانند فروش نفت، نرخ ارز، ریسک‌های بازار، درآمدهای مالیاتی و مانند اینها وابسته است ولی هزینه‌های دولت برپایه الزامات هرینه‌های مستمر و جاری و همچنین نیاز پروژه‌های زیرساختی بوده و واضح است که این دو مفهوم (درآمدها و هزینه‌ها) دارای الزامات، ویژگی‌ها و علل و عوامل بسیار متفاوتی هستند و جای تعجب است که دولت با نادیده گرفتن تفاوت‌های ذاتی این دو مفهوم، باز بر تراز آنها اصرار داشته و مجلس نیز بر این اصرار صحه می‌گذارد. در این زمینه باید تحولی بنیادی در فضای بودجه‌نویسی دولت صورت گیرد به نحوی که بودجه از حالت دوعامله، به حالت سه‌عامله با افزودن مفهوم کسری بودجه تبدیل شود. وقتی کسری بودجه در لایحه بودجه شفاف باشد، گام دوم رفتن به سوی تامین مالی کسری بودجه است ولی وقتی مانند وضعیت کنونی، کسری بودجه به صورت شفاف در لایحه و قانون بودجه درج نشود، نمی‌توان راه‌حلی برای تامین مالی و جبران آن در نظر گرفت. نکته اصلی این است که بودجه‌ای که با تراز بسته شده باشد، هرگز نمی‌تواند برنامه‌ سالانه‌ای را تامین کند که در ذات خود، دارای کسری منابع مالی است و با انتقال سال به سال این موضوع، با انبوهی از پروژه‌های نیمه‌تمام مواجه خواهیم بود که بیش از پیش باعث سردرگمی لایحه از نقطه‌نظر الزامات بودجه‌ای خواهد شد. راهکار اصلی، همان شفافیت در بودجه و استفاده از بودجه سه عاملی با لحاظ کسری بودجه در لوایح بودجه سنواتی است.


🔻روزنامه اعتماد
📍 آشتی درون تنها راه عبور از بحران‌ها است
✍️ زهرا نژادبهرام
آشتی درون مقدمه آشتی بیرون است این کلام همیشه در بیان بزرگان این مرز و بوم و حتی جهان به زبان‌های گوناگون بیان شده است به واقع منظور از آشتی درون چیست و تعریف آن در جامعه‌ای که دچار مشکلات عدیده اجتماعی اقتصادی و سیاسی است، چیست؟سوالی که شاید کمتر به آن توجه شده و بیش از هر چیز مفهوم صلح‌طلبی در امروزین ادبیات رسمی کشور چه در کتب، چه در سخن و چه در تصمیم‌گیری‌های رهبران مطرح است، موضوع آشتی با دیگران است؛ در حالی که آشتی با دیگران گام دوم آشتی است. انسان‌ها تا با خود به آشتی نرسند، امکان آشتی با دیگری برایشان مفهومی ندارد. از این رو است که شاید در تاریخ سرزمین‌های دیگر به‌خصوص آنان که از بحران‌های عمیق در رنج بوده‌اند مثلا آفریقای جنوبی بعد از آپارتاید موضوع آشتی ملی و آشتی با درون کشور مطرح شد. یا در ایرلند پس از سال‌ها بحران و تنش‌های متعدد در دهه ۹۰ میلادی مفهومی تحت عنوان جمعه نیک منجر به آشتی ملی شد. یا دیگر کشورها که بحران‌های متعددی از پیش رو گذرانده‌اند و توانستند راه را بگشایند. لذا مقوله آشتی درون امری منحصر به فرد برای ایران نیست بلکه موضوعی تجربه شده است. اما آشتی درون در جامعه امروز ایران چیست؟ به نظر می‌رسد آنچه می‌تواند آشتی درون را برای امروز ایران تعریف کند چیزی به جز رفع کدورت‌ها، دشمنی‌ها و باور‌پذیری تنوع‌های جنسیتی، فرهنگی، مذهبی، قومی جناحی و... نیست. عبور از مرز دوست - دشمن، خودی - ناخودی در درون کشور کلید نگاه به فردا است. یعنی زمانی می‌توان به آشتی به معنای واقعی آن در جامعه امروز ایران تحقق بخشید که این مفاهیم جدایی‌ساز را در ادبیات رسمی و غیررسمی در بخش‌هایی از حاکمیت نفی کرد. همه به روشنی می‌دانند که مردم در دو چیز مشترک هستند: سرزمین و سرنوشت؛ لذا هرنوع شکاف‌افکنی و دشمن‌افروزی تحت هر عنوانی و نادیده‌انگاری تفاوت‌ها و حقوق همه، از سوی هر بخشی، معنایی به جز عدم تمایل به آشتی و رفع اختلافات ندارد. راه عبور از مشکلات درون جامعه اعتماد به مردم و پذیرش و مشارکت آنان در ایجاد شرایط مناسب زندگی در جهت دستیابی به آشتی است. به قول حافظ «آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا...» به عبارت دیگر آشتی درون مقدمه رسیدن به آسایش است و این محقق نمی‌شود مگر آنکه خواست مردمان به رسمیت شناخته شود و آن امر زندگی است. در واقع از آنجا که مردم این کشور شیرازه حیات این سرزمین را در زندگی تعریف می‌کنند، لازم است نگاهی دیگر داشت تا آشتی درون تحقق یابد. مردم عموما به دنبال تنش و درگیری نیستند، آنان زندگی را بر همه ‌چیز ترجیح می‌دهند. اما صبوری می‌کنند و در انتظار تغییر در رفتار برخی وابستگان به حاکمیت هستند که از طرق مختلف سعی در فاصله‌افکنی میان آنها را دارند. مردم خواهان رفع انحصار در امور اقتصادی و فرهنگی و سیاسی هستند. آنان خواهان شرایط مساعد برای کنترل بحران‌هایی نظیر تغییرات اقلیمی و... و ارتقای فرصت‌ها به همراه رشد، رونق اقتصادی، رفع بیکاری، نفی بی‌عدالتی آموزشی، حق بهره‌گیری از شرایط تحصیلی برابر برای همه نقاط کشور در همه سطوح و دور شدن از تبعیض طبقاتی، وابستگی سیاسی و... هستند. مردم خواهان توسعه زیرساخت‌ها و رفع کمبودها و برنامه‌ریزی هدفمند برای کاهش بحران‌های آب، برق و... هستند. آنان خواهان شنیدن نوید بهبود در شرایط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی کشور بوده و این را زندگی می‌دانند. آنان زندگی را دوست دارند و می‌خواهند برای آینده برای فرزندان‌شان و برای خودشان فردایی روشن را ببینند پس باید به خواست آنها احترام گذاشته شده و فضا برای تحقق خواست‌شان فراهم شود. وظیفه مسوولان پاسخ به این خواست است؛ چرا که وظیفه ذاتی مدیران و تصمیم‌گیران کشور تامین نیازهای مردم و ایجاد شرایط مناسب برای زندگی آنان است. مسوولان کشور به درستی می‌دانند این مهم مهیا نمی‌شود، مگر آنکه هر نوع عوامل تنش‌زا میان حاکمیت و مردم که منجر به بروز تنش، اختلافات عمیق اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و... برطرف شود. امید آن است که مسوولان و مدیران آشتی درون را سرلوحه برنامه‌ریزی‌های این کشور کنند. آشتی درون یا همان آشتی اجتماعی مقدمه گشایش‌های بزرگ برای مردمان این کشور است. چرا که در کنار حل این مساله که مبنای آن اعتماد به شهروندان و باور آنهاست، امکان تحقق آرزوها و آشتی بیرونی فراهم می‌شود. آنچه کشور را در طول حمله اسراییل به ایران سربلند کرد، چیزی به جز به هم پیوستگی مردمان برای دفاع از امر مشترک‌شان یعنی سرزمین و سرنوشت‌شان بود. لذا برای تحقق آشتی با دیگران که در خارج از مرزهای این کشور هستند، لازم است نخست پرچم آشتی در درون بلند شود.

حاکمیت برای ورود به این مرحله شاید بیش از هر چیز باید روی نقاط مثبت ارتباط با ملت تمرکز کند و آنها را تقویت کرده و اختلافات را کنار گذارد تا بتواند رمز موفقیت برای حل بحران‌ها را جست‌وجو کند.
درواقع آنچه امکان تحقق توسعه و پیشرفت را برای کشور فراهم می‌کند، مشارکت شهروندان و پیمان بر سر اشتراکات است. برای رسیدن به این نقطه ضروری است، از مردم تجلیل شود. باید به زبان ارتباط و پذیرش حقوق آنان راه بهبود با کمک آنها جست‌وجو شود. آشتی درون راه دستیابی به آشتی بیرونی است.


🔻روزنامه شرق
📍 اعلان جنگ ایران به متفقین و روش انجام آن
✍️ کوروش احمدی
دیروز (۱۷ شهریور) هشتادودومین سالگرد اعلان جنگ ایران به آلمان در جریان جنگ جهانی دوم بود. این واقعه علاوه بر اینکه از نظر تاریخ سیاست خارجی ایران حائز اهمیت است، از نظر تفسیر دولت و مجلس وقت از قانون اساسی و اختیارات شاه، مجلس و دولت نیز اهمیت دارد. در زیر این واقعه به اختصار از هر دو جنبه بررسی شده است. ۱- بعد از اینکه ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ و به‌رغم اعلام بی‌طرفی در جنگ دوم مورد تجاوز شوروی و انگلیس قرار گرفت و رضاشاه در ۲۵ شهریور استعفا داد و در ششم مهر کشور را ترک کرد، دولت وقت دو اقدام مهم انجام داد؛ نخست اینکه با تصویب مجلس در ششم بهمن ۱۳۲۰، یک پیمان اتحاد بین ایران، انگلیس و شوروی در ۹ بهمن منعقد شد. مطابق این پیمان، دولت‌های انگلیس و شوروی بر احترام به تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و استقلال ایران تأکید کردند و متعهد شدند حداکثر ظرف شش ماه پس از پایان جنگ با آلمان خاک ایران را ترک کنند. در مقابل، دولت ایران متعهد شد تمام راه‌ها و وسایل ارتباطی خود را به طور کامل و برای هر منظور، ازجمله حمل اسلحه به شوروی، در اختیار متفقین قرار دهد. در جریان بحث راجع به این پیمان، محمدعلی فروغی، نخست‌وزیر وقت، اشغال ایران را نتیجه اشتباهاتی دانست که دولت پیشین [دولت رضاشاه] مرتکب شده بود‌ (صورت مذاکرات مجلس سیزدهم، ۵ بهمن ۱۳۲۰). برخلاف برخی برداشت‌ها که ابتکار پیمان اتحاد با شوروی و انگلیس را به فروغی نسبت می‌دهند، اسناد دیپلماتیک آمریکا و انگلیس روشن کرده که این دو کشور با مشاهده تحرکات و تبلیغات نیروهای شوروی در مناطق شمالی ایران و تلاش آنها برای تبلیغ کمونیسم و تشویق تجزیه‌طلبی، پیمان اتحاد را مطرح و مقدمات آن را فراهم کردند (حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله، ج ۷، صص. ۳۰۱-۲۹۰).
متعاقب این تحول مهم و تحت فشار انگلیس، شوروی و آمریکا اعلان جنگ ایران به آلمان در شهریور ۱۳۲۲ رقم خورد. از نظر متفقین اعلان جنگ ایران به آلمان گامی نهایی برای ادغام ایران در اتحاد ضد دول محور بود و خیال آنها را از تحریکات آلمان در جبهه میانی که ایران موقعیت مهمی در آن داشت، راحت می‌کرد. برای ایران نیز با توجه به تجربیات دوره بعد از جنگ اول و اینکه متفقین به بهانه بی‌طرفی ایران، مانع شرکت ایران در ترتیبات بعد از جنگ، ازجمله کنفرانس ورسای شده بودند، این تصور در مقامات ایران وجود داشت که اعلان جنگ به آلمان بدون اینکه هزینه اضافی داشته باشد، ممکن بود امکانات بهتری را برای دوره بعد از جنگ در اختیار ایران قرار دهد. سهیلی، نخست‌وزیر وقت، در توضیح اعلان جنگ در مجلس گفت: «مشکلات امنیتی، فعالیت‌های خرابکارانه آلمان در داخل کشور و پیمان سه‌جانبه ایران با بریتانیا و شوروی، دولت را به این نتیجه رساند که باید اعلام جنگ کند تا از نفوذ خرابکاران جلوگیری شود و موقعیت بین‌المللی ایران تقویت گردد» (صورت مذاکرات مجلس، نشست ۱۹۷، ۱۷ شهریور ۱۳۲۰).
۲- روند منتهی به اعلان جنگ به آلمان نیز که متضمن تثبیت تفسیر مهمی از قانون اساسی توسط دولت، مجلس و دربار بود، اهمیت داشت. این تفسیر گویای نگاه جامعه سیاسی ایران به قانون اساسی از نظر اختیارات شاه، دولت و مجلس بود. مطابق اصل ۵۱ متمم قانون اساسی، «اعلان جنگ و عقد صلح با پادشاه است». تفسیر معتبر این اصل با توجه به سایر اصول قانون اساسی ازجمله اصل ۴۴ که شاه را از مسئولیت مبرا می‌داند و در همه امور وزرا را مسئول در برابر مجلس می‌شمارد، اصل ۴۵ که اجرای فرمان شاه را موکول به امضای آن توسط وزیر مسئول می‌کند و... و نیز با توجه به روح مشروطه این بود که اصل ۵۱ مانند رویه رایج در سایر نظام‌های مشروطه سلطنتی، تنها جنبه تشریفاتی دارد.

روند تصمیم‌گیری درباره اعلان جنگ به آلمان در دولت سهیلی و مجلس سیزدهم که انتخابات آن در دوره رضاشاه صورت گرفته بود، بر مبنای چنین تفسیری از قانون انجام شد و دربار نیز مطابق این تفسیر عمل کرد. کار به این شکل انجام شد که نخست موضوع اعلان جنگ در دولت سهیلی مطرح شد. پس از تصویب در دولت، نخست‌وزیر لایحه‌ای مبنی بر اعلان جنگ به آلمان به مجلس برد. بعد از اینکه این لایحه در مجلس مطرح و تصویب شد، شاه در جلسه علنی مجلس حضور یافت و متن مصوبه دایر بر اعلان جنگ به آلمان را در ۲۲ شهریور ۱۳۲۰ قرائت کرد.

ترتیبات مندرج در اصول ۱۰۴، ۱۰۵، ۱۰۶ و ۱۰۷ که اموری مانند تکالیف، حقوق، ترقی در مناصب نظامی، مخارج ارتش، همکاری نظامی با دول دیگر، امکان سلب حقوق و مناصب و شئونات اهل نظام و بودجه ارتش را تماما بر عهده مجلس و مطابق قانون مجلس دانسته، مقوم تفسیر مورد اشاره بود. قانون اساسی مشروطه همچنین مقرر کرده بود که وزیر جنگ عضو دولت و پاسخ‌گو به نخست‌وزیر و مسئول در برابر مجلس باشد. در چنین زمینه‌ای، در ۱۳۰۵ مجلس فرماندهی کل قوا را به رضاخان، رئیس‌الوزرای وقت، تفویض کرد و در تیر ۱۳۳۱ مصدق، نخست‌وزیر وقت، از طریق تصدی وزارت دفاع اداره ارتش را عهده‌دار شد.


🔻روزنامه کیهان
📍 کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی
✍️ حسین شریعتمداری
۱- «‌آن چیزى که مى‏‌خواستم امروز عرض کنم این است که در ولادت حضرت رسول-‌صلى‌الله علیه وآله- قضایایى واقع شده است، قضایاى نادرى به حسب روایات ما و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسى بشود که چیست؟ از جمله قضیه شکست خوردن طاق کسرى‏ و
فرو ریختن چهارده کنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشکده‏‌هاى فارس و ریختن بت‌ها به روى زمین... اینکه چهارده کنگره از کنگره‌‏هاى قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمى‏آید که یعنى‏ در قرن چهاردهم این کار مى‏شود، یا چهارده قرن بعد این کار مى‏شود‌»؟‌... بخشی از بیانات امام راحلمان (رضوان‌الله تعالی علیه‌) است که در آذرماه سال ۶۴ و در سالروز میلاد رسول اکرم‌(ص) و امام صادق‌(ع) بیان فرموده‌اند. باز هم از خمینی کبیر است که با اطمینان می‌فرمود: «از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان
بر مستکبران و حق بر باطل است» و در پیام دیگری اطمینان می‌دهند که «اسلام سنگر‌های کلیدی جهان را یکی پس از دیگری فتح خواهد کرد». بیانات امام راحلمان در اوج جنگ تحمیلی و هجوم همه‌جانبه قدرت‌های ریز و درشت جهانی به انقلاب نوپای اسلامی مطرح شده است. خمینی کبیر -سلام‌الله علیه- در آن معرکه آتش و دود چه می‌دید که از فروپاشی نظام سلطه جهانی خبر می‌داد؟ عجیب بود! نبود؟! ولی اتفاق افتاده است. چرا راه دور برویم! چه کسی باور می‌کرد، ایرانی که پیش از انقلاب همه ظرفیت‌ها، امکانات، امور سیاسی و فرهنگی و همه امورش در قبضه آمریکا بود، امروزه به سطحی از اقتدار علمی و نظامی برسد که در جنگ ۱۲ روزه اخیر با آمریکا، ناتو و چند کشور منطقه پنجه در پنجه افکند و با پیروزی از معرکه بیرون بیاید؟ و صدها نمونه دیگر‌... بخوانید!
۲- مالک غمزده است، علی را در اوج اقتدار، مظلوم می‌بیند. قطره اشکی را که از چشمانش به‌گونه دویده است پاک می‌کند. آرام به سوی عمار می‌رود. «کاش می‌توانستیم علی‌(ع) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و راه و رسمش را بر صدر بنشانند».
عمار به مالک دلداری می‌دهد؛ «آن روز‌ها که آرزو می‌کنی در راه است. از رسول خدا‌(ص) وصف مردمی را شنیده‌ام که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و، چون آن عصر که تو آرزو کرده‌ای فرا رسد، لبیک‌گویان از راه می‌رسند، مردمانی که از «من» و «ما» گذشته‌اند. نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی‌(ص) دارند. علی‌(ع) را امام و مولا و مقتدای خود می‌دانند. آنان سقف تاریک نظام سلطه را می‌شکافند و طرحی نو در می‌اندازند. در آن هنگام که پیش‌روی است و رسول خدا‌(ص) وعده داده است، حرامیان که پایان عمر این دنیایی علی را پایان اسلام می‌دانستند، وحشت‌زده به مقابله با یاران آخرالزمانی علی برمی‌خیزند و به مصداق «الکفر ملهًًْ واحده» همه یاران خود را فرا می‌خوانند و از هر سو به آن‌ها می‌تازند. بار دیگر جمل و صفین و نهروان به تکرار می‌نشیند اما، این بار نه مانند جمل، ناکثین توان ایستادن در مقابل سپاه علی را دارند و نه مانند صفین یاران علی، از نیزه فریب زخم برمی‌دارند و نه با فتنه نهروانیان از راه باز می‌مانند. شیطان سراسیمه نعره می‌زند و بر سر لشکریان انس و جن خود فریاد می‌کشد که: «چه نشسته‌اید؟! اسلام بار دیگر و بعد از هزار و چهارصد و چند سال، حصار تاریخ را شکافته و بار دیگر به میدان تاخته است».
۳- چند سال پیش در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودیم که: «‌امام راحل ما غبار غلیظ قرن‌ها بدعت و انحراف و تحریف و بداندیشی و کج‌اندیشی را که بر چهره اسلام نشانده بودند، زدود و اسلام ناب را همان‌گونه که در صدر بود به جهانیان عرضه فرمود. بار دیگر بعثت بود که آغاز شده بود، این بار از ایران... اما نه آن که دین جدید و یا دعوتی بیرون از حلقه بعثت رسول خدا(ص) به میان آمده باشد. این، همان بود که به فراموشی سپرده شده بود و بار دیگر بازگشتی بود به هزار و چهارصد و چند سال پیش. گویی باز هم رسول خداست که امیر کاروان است و مردم را از «جاهلیت مدرن» به راه فراموش شده خدا می‌خواند. به گفته استاد شهید، آیت‌الله مطهری «وقتی خمینی کبیر ندا به انقلاب بلند کرد، مردم این ندا را در دل خود آشنا یافتند و با پای جان به سوی آن شتافتند» و به گفته عالمانه رهبر معظم انقلاب: «‌انقلاب عظیم اسلامی در ایران مضمون بعثت را در دوره‌ معاصر تجدید کرد؛ یعنی خداوند متعال به امام بزرگوار ما این توفیق را داد که خطّ مستمر بعثت نبوی را در این دوران، با ابتکار، شجاعت، اندیشه‌ بلند و فداکاری خود پُررنگ و نمایان کند‌».
۴- حضرت آقا طی چند دهه اخیر بارها از یک «پیچ تاریخی» خبر داده‌اند که جهان و دنیای اسلام در حال عبور از آن است. «نگاه به اوضاع سیاسی جهان و منطقه نشان می‌دهد که ما در مقطع حسّاسی هستیم، به معنای واقعی کلمه، امروز یک پیچ تاریخی است‌... دنیای‌ اسلام امروز در یک مرحله‌‌ حسّاس تاریخی‌ به سَر می‌برد. اینهایی‌ که شما ملاحظه می‌کنید -آل‌سعود آن‌جوری، یمن آن‌جوری، عراق این‌جوری، سوریه آن‌جوری، مسائل مربوط به آمریکا، مسائل مربوط به رژیم صهیونیستی، کارهایی‌ که در منطقه می‌کنند، تصمیم‌هایی‌ که می‌گیرند، فشاری‌ که روی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ می‌‌آورند- یک مجموعه‌‌ کار است، یک هدفی‌ دارد دنبال می‌شود. دنیای‌ اسلام درواقع از یک پیچ تاریخی‌ دارد عبور می‌کند‌».
۵- حالا به چند نمونه که فقط اندکی از بسیارهاست نگاهی بیندازید؛
* خرداد ۱۳۹۰ / می‌۲۰۱۱، بنیامین نتانیاهو طی سخنانی در کنگره آمریکا با اضطراب می‌گوید: «‌امروز از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبل‌الطارق در مراکش، تحول و دگرگونی عمیقی در حال وقوع است. باید قبول کنیم نیروی قدرتمندی وجود دارد که با الگوی مورد نظر ما برای اداره جهان مخالف است. در رأس این نیروی قدرتمند، ایران خمینی و خامنه‌ای قرار دارد. من هشدار می‌دهم که لولای تاریخ -‬‬HISTORY HINGE- در حال چرخیدن است‌».‬
* روزنامه تایمز می‌نویسد: «خبر انقلاب اسلامی در ایران، به سرعت سراسر جهان را درنوردید و در پاییز ۱۹۷۸ بود که دنیای غرب بار دیگر اسلام را کشف کرد. اسلامی که پس از ده‌ها قرن دوباره در اوج استقبال مردمی به میدان آمده بود‌».
* میشل جانسون استراتژیست برجسته آمریکایی در نشریه ژئوپولیتیک آورده بود که «انقلاب اسلامی در ایران، تجدید حیات دوباره اسلام است. در این انقلاب هیچیک از ایسم‌های متداول نظیر ناسیونالیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم و سوسیالیسم کمترین نقشی نداشته است، دنیای غرب با اسلامی رو‌به‌روست که قرن‌ها در میان مسلمانان فراموش شده بود... الله اکبر یعنی خدا بزرگ است... این همان شعار مسلمانان در آغاز ظهور پیامبر اسلام است، خمینی تکرار اوست‌».
* هنری کیسینجر‌، مشاور رئیس‌جمهوری آمریکا در دهه ۷۰ اعتراف می‌کند: «آیت‌الله خمینی، غرب را با بحران جدی برنامه‌ریزی مواجه کرد، تصمیمات او آنچنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه‌ریزی را از سیاستمداران و نظریه‌پردازان سیاسی می‌گرفت. هیچ کس نمی‌توانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند، او با معیارهای دیگری غیر از معیارهای شناخته شده دردنیا سخن می‌گفت و عمل می‌کرد، گویی از جای دیگر الهام می‌گرفت‌، دشمنی آیت‌الله خمینی با غرب برگرفته از تعالیم الهی او بود او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت». و....
۶- و اما، در این میان، یکی از ستون‌های این خیمه مقدس مردم شریف ایران و همه ملت‌هایی هستند که به برکت انقلاب اسلامی، رایحه روحنواز اسلام ناب محمدی‌(ص) را چشیده‌اند و در سختی‌ها و بزنگاه‌ها دست از این صراط مستقیم نکشیده‌اند. از این روی ضمن تبریک میلاد رسول خدا‌(ص) و امام صادق‌(ع)، اشاره به چند بیت منسوب به عارف وارسته، خواجه عبدالله انصاری را که ترجمان خداجویی آنهاست وصف‌الحال می‌دانیم؛
هرگز از کوی تو بیرون نشود پای خیالم
نکند فرق به حالم‌، چه برانی‌، چه بخوانی
چه به اوجم برسانی‌، چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم‌، نه تو آنی که برانی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد‌، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم‌، چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین