🔻روزنامه اقتصاد سرآمد
📍 تعطیلیهای اداری؛ ترمزی پنهان بر موتور اقتصاد ایران
✍️ حمید الماسینیا
در روزهایی که اقتصاد ایران درگیر فشارهای داخلی و خارجی، تورم ساختاری، کاهش بهره وری و فرار سرمایه است، تعطیلیهای مکرر و گسترده ادارات دولتی، ناخواسته به زخمی عمیقتر بر پیکر نحیف نظام اداری و اقتصادی بدل شده است.
این تعطیلیها، اگرچه گاه با توجیهاتی نظیر صرفهجویی در انرژی، حفظ سلامت عمومی یا مقابله با بحرانهای زیستمحیطی همراه است، اما در عمل باری سنگین بر دوش اقتصاد کشور تحمیل میکند.
تعطیلیهای مکرر تأثیر روانی و اجتماعی به همراه دارد و باعث کاهش انگیزه کارکنان و تقویت فرهنگ “عدم پاسخگویی” می شود. که به بیاعتمادی مردم به دولت برای پاسخگویی به نیازهای روزمره ممکن است تشدید شود.
در برخی مناطق، ادارات دولتی از مهمترین نهادهای فعال هستند که تعطیلی آنها میتواند کل منطقه را دچار رکود کند و همچنین برخی بخشها مانند مسکن، صنعت، خدمات بانکی یا حتی گردشگری ممکن است به شکل خاصتری آسیب ببینند
در اقتصاد امروز که زمان، ارزشی حیاتی دارد، تعطیلی ادارات دولتی به معنای اختلال در فرایندهای حساس و حیاتی است.
از صدور مجوزهای کسبوکار و ثبت شرکت گرفته تا گمرک، ترخیص کالا و پاسخ به استعلامات بانکی و بیمهای، همه و همه با یک توقف ساده در عملکرد دستگاههای اجرایی، در صف انتظار قرار میگیرند.
این تاخیرها نهتنها چرخه فعالیت بخش خصوصی را کند میکند، بلکه در بسیاری موارد، فرصتهای اقتصادی مهمی را از بین میبرد.
در شرایطی که صادرات غیرنفتی یکی از امیدهای باقیمانده برای جبران کمبود ارز در کشور است، اختلال در عملکرد ادارات گمرکی، سازمان توسعه تجارت، یا حتی بانکهای عامل در صدور ضمانتنامهها و حوالهها، عملاً موجب توقف صادرات و ضررهای سنگین برای تجار میشود و واردکنندگان نیز برای ترخیص کالا یا ثبت سفارش، به مراجعات پیدرپی و زمانبندی دقیق نیاز دارند؛ تعطیلیهای پیشبینینشده این نظم را برهم میزند.
تعطیلی مداوم ادارات، برخلاف تصور رایج، به معنای کاهش هزینه دولت نیست، حقوق و مزایا همچنان پرداخت میشود، اما در ازای آن خدمتی تولید نمیشود.
این تضاد بین پرداخت و عدم تولید ارزش، خود نوعی تورم پنهان در ساختار مالی دولت ایجاد میکند و کارایی منابع انسانی کاهش مییابد و بودجه عمومی بدون خروجی موثر، مصرف میشود.
بخش خصوصی، برای برنامهریزی نیاز به ثبات دارد که تعطیلیهای ناگهانی و بدون هشدار یا چارچوب منظم، این اعتماد را از بین میبرد و وقتی کارآفرین یا سرمایهگذار نتواند پیشبینی کند که فلان مجوز چه زمانی صادر میشود یا پاسخ فلان استعلام کی آماده خواهد بود، ترجیح میدهد وارد فعالیت اقتصادی نشود یا سرمایه خود را به مسیرهای غیرمولد ببرد.
توجیه برخی مسئولان برای تعطیلی ادارات با عنوان «کاهش مصرف برق»، «کنترل آلودگی» یا «حفظ سلامت عمومی»، در بسیاری موارد به نوعی فرار از مسئولیت تبدیل شده است و به جای اصلاح ساختار مصرف انرژی یا طراحی سازوکارهای منعطف اداری (مانند دورکاری واقعی، خدمات هوشمند و کارآمدسازی سیستمهای دیجیتال)، نسخه آسان تعطیلی روی میز گذاشته میشود که این شیوه، اگرچه در کوتاهمدت ساده و بیهزینه جلوه میکند، اما در بلندمدت با از بین بردن فرهنگ پاسخگویی، هزینههای سنگینی برای کشور به همراه دارد.
در بسیاری از استانهای کشور، بهویژه مناطق کمترتوسعهیافته، ادارات دولتی نقش محوری در اقتصاد محلی دارند و تعطیلی این نهادها، رکود در بازارهای خرد، کاهش گردش مالی و افت محسوس فعالیت خدماتی را در پی دارد که حتی در مواردی، نارضایتیهای اجتماعی و بیاعتمادی به حاکمیت نیز تقویت میشود.
اقتصاد کشور در شرایطی نیست که بتواند هزینه سیاستهای غیرسازندهای همچون تعطیلی گسترده ادارات را تحمل کند، در جهانی که رقابت اقتصادی با سرعتی سرسامآور در جریان است که هر روز تعطیلی بدون برنامه، بهمنزله چند گام عقبنشینی است.
اگر چارهای در این کار است، باید در اصلاح ساختارهای ناکارآمد، تقویت دولت الکترونیک، و پاسخگویی بهموقع به مطالبات شهروندان جستوجو شود که در سکوت و قفلکردن چرخهای اداری صورت نگیرد.
تعطیلیهای گسترده یا برنامهریزینشده ادارات دولتی، در کوتاهمدت شاید به کاهش مصرف انرژی یا کنترل شرایط خاص (مثل آلودگی هوا یا بیماری) کمک کند، اما در بلندمدت میتواند منجر به اختلال در سیستم اداری، کاهش بهرهوری ملی، افزایش هزینههای اقتصادی و کاهش اعتماد عمومی می شود.
🔻روزنامه تعادل
📍 ریشه بیاعتمادی کجاست؟
✍️ فردین آقابزرگی
در روزهایی که بازار سرمایه ایران بار دیگر درگیر موجی از ریزش و رنگ قرمز تابلوها شده است، همزمان بازارهای موازی چون مسکن، خودرو، ارز و حتی طلا، ثبات نسبی یا رشدی ملایم را تجربه میکنند. این تفاوت رفتار بازارها بار دیگر توجه فعالان و کارشناسان را به آسیبپذیری بورس نسبت به بازارهای دیگر معطوف کرده است؛ بازاری که مزیت نقدشوندگی بالا دارد اما همین ویژگی، در مواقع بحران خود را به شکل نوسانات شدید و افت ناگهانی ارزش داراییها نشان میدهد.
در شرایط اخیر، بسیاری سراغ علل این نابسامانی را در رخدادهای ژئوپلیتیک مانند جنگها یا بحرانهای منطقهای میگیرند، اما واقعیت آن است که، به اذعان برخی کارشناسان بازار، تنها کمتر از ۵۰درصد مشکلات فعلی بورس ناشی از عوامل خارجی و سیاسی است. آنچه بیش و پیش از بحرانهای سیاسی، بازار سرمایه ایران را به شدت آسیبپذیر کرده، تصمیمات عجولانه، غیرکارشناسی و توقفهای ناگهانی در معاملات سهام و حتی صندوقهای سرمایهگذاری است؛ توقفهایی که نه فقط فراتر از اثرات جنگ ۱۲ روزه منطقه عمل کرد بلکه زیان و عدم اطمینانی سنگین را به بازار تحمیل نمود.
سوال اساسی اینجاست که چرا درحالی که سایر بازارها واکنشی اینچنین تند نشان ندادند، بورس به شدت دچار افت شد؟ پاسخ را باید در نظام سیاستگذاری و جنس برخورد نهادهای سیاستگذار جستوجو کرد. شواهد نشان میدهد که با وجود آنکه سطح ارزندگی سهام نسبت به بازارهای دیگر بالاتر است، تصمیمات خلقالساعه داخلی بازار را ناکارا و شکننده کرده است. ورود و خروج گسترده منابع مالی دولتی و تزریق منابع به صورت غیرهدفمند و شتابزده، به جای حمایت واقعی، تنها منجر به تقویت فضای بیاعتمادی و تشکیل ذهنیت فروش شده است.
تجربه ماهها و هفتههای گذشته به خوبی گویای این واقعیت است، به محض اعلام برنامههای دولت برای حمایت از بورس با تزریق منابع مالی، آنهم به صورت مستقیم و نامناسب، نه تنها شاهد بهبود بازار نبودیم بلکه رفتاری تصنعی و کوتاهمدت رقم خورد. درحالی که به واسطه مولفههایی چون رشد نرخ بهره، تورم سنگین و افزایش نقدینگی، اقتصاد و بازار سرمایه نیازمند بازنگری سیاستی، اصلاح ساختاری و اعتمادسازی هستند، تصمیمات شتابزده وضع را وخیمتر کرده است. آمارهای خروج پول حقیقی از بازار نیز موید همین ناکامیهاست؛ علیرغم ادعاهای تزریق ۴۰ تا ۴۵ همت، اکنون بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان پول اشخاص حقیقی از بازار خارج شده و بیم آن میرود که این روند ادامهدار باشد، آنگونه که سال ۹۹ در نیمه دوم سال نیز علیرغم دخالتهای مکرر، قادر به مهار روند نزولی نشدیم و صندوقهای سرمایهگذاری درآمد ثابت نیز با چالش ناکارآمدی مواجه شدند.
اما یکی از مهمترین چالشهای فعلی بازار سهام، نقش پررنگ تصمیمات غیراقتصادی و ورود عوامل امنیتی یا غیرکارشناسی در تصمیمسازی است؛ از تعطیلی ناگهانی بورس گرفته تا تزریق منابع مالی بدون ارزیابی درست. مرور تجربههای جهانی نشان میدهد حتی در بحرانهایی چون جنگ جهانی اول یا بحران مالی ۲۰۰۸ و همهگیری کرونا، تعطیلی بورس یا وقوع وقفه در معاملات، یا بسیار کوتاهمدت بوده یا با سازوکارهای مشخص رخ داده است، نه با تصمیمات ناگهانی و طولانیمدت. اکنون بازار سرمایه بیش از هر چیز به اعتماد، شفافیت و سیاستگذاری مبتنی بر منطق اقتصادی نیاز دارد تا بتواند جایگاه خود را بازیابد و بار دیگر به عنوان بازاری با نقدشوندگی و عمق مناسب، محل جذب سرمایه و توسعه اقتصاد باشد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 چین؛ میانجی جدید
✍️ رحمن قهرمانپور
برخی گمانهزنیها حاکی از آن است که احتمال شروع دور جدید مذاکرات ایران و آمریکا در روزهای آینده وجود دارد. اولین دور مذاکرات ایران و آمریکا بعد از حمله اسرائیل به ایران در حالی ممکن است صورت گیرد که آمریکا از شرایط خود عقبنشینی نکرده و ایران هم اعلام کرده است که غنیسازی در خاک خود را بهعنوان خط قرمز تعریف میکند و حاضر به مذاکره درباره موضوعات موشکی و منطقه نیست.
بنابراین سوال این است که چه اتفاق مهمی رخ داده است که ایران حاضر به پذیرش مذاکرات مجدد شده است؟ در این مورد شاید بتوان به چانهزنیها و گفتوگوهای دیپلماتیک بین ایران و چین در هفتههای اخیر اشاره کرد. برخی دیپلماتها و رسانهها از گفتوگوهای فشرده بین ایران و چین برای افزایش حضور چین در این مذاکرات و احتمالا میانجیگری آن سخن گفته بودند، پس احتمالا به نظر میرسد که چین با نوعی نقشآفرینی در مذاکرات بین ایران و آمریکا موافقت کرده و این باعث شده است که ایران با نگرش جدیدی به مذاکرات وارد شود. از طرف دیگر آمریکا هم به نوعی به آغاز این مذاکرات احتیاج دارد تا نشان دهد که صرفا به دنبال استفاده از راهکارها و ابزارهای نظامی در برخورد با بحرانها نیست.
در عین حال میدانیم که رسیدن به توافق دشوارتر از قبل شده است؛ حمله آمریکا و اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران باعث تضعیف موقعیت ایران در مذاکرات شده و از طرف دیگر آمریکا حاضر به دادن امتیازات بیشتر نیست، لذا باید از خوشبینی نسبت به تحقق توافق در این دوره از مذاکرات خودداری کرد. به نظر میرسد که ایران و آمریکا با این هدف وارد دور جدید از مذاکرات خواهند شد که ببینند ارزیابی طرف مقابل از وضعیت بعد از جنگ ۱۲روزه چیست.
آن چیزی که فعلا برای آمریکاییها اهمیت بسیار زیادی دارد، آگاهی از میزان خساراتی است که حملات انجامشده به تاسیسات هستهای ایران وارد کرده است. یکی از ابزارهای مهم چانهزنی ایران در مذاکرات، مساله غنیسازی و درجه غنیسازی بود. اگر میزان آسیب واردشده به تاسیسات هستهای ایران بیشتر باشد در آن صورت به آن معناست که ایران دیگر نمیتواند از این ابزار چانهزنی مثل گذشته استفاده کند. از طرف دیگر آگاهی از میزان خسارات واردشده نیازمند آن است که بازرسان آژانس بتوانند از سایتهای مورد حمله قرارگرفته بازدید کنند؛ اما ایران با حضور بازرسان آژانس انرژی اتمی در این مراکز مخالفت کرده است، لذا به احتمال زیاد یکی از موضوعات اصلی در دور آینده مذاکرات این خواهد بود که دو طرف در این مورد بتوانند به یک توافق برسند. اگر ایران در گذشته از مساله غنیسازی بهعنوان ابزار چانهزنی استفاده میکرد، احتمالا در دور جدید مذاکرات از دستیابی آژانس به مراکز مورد حمله قرارگرفته بهعنوان یک ابزار چانهزنی دیگر استفاده خواهد کرد.
مساله دیگری که قاعدتا هم برای ایران و هم برای آمریکا مهم است، بازگشت مکانیسم ماشه است؛ هرچند مقامات ایرانی گفتهاند که دیگر اهمیتی به بازگشت مکانیسم ماشه نمیدهند، اما واقعیت این است که بازگشت تحریمها و قطعنامههای شورای امنیت میتواند فشارها را بر ایران افزایش دهد و لذا جمهوری اسلامی ایران همه تلاش خود را به کار میگیرد تا بتواند راهی برای جلوگیری از بازگشت مکانیسم ماشه پیدا کند و بنابراین این مذاکرات احتمالا میتواند امیدواری را در این زمینه افزایش دهد.
اگر چین بتواند نقش موثر و تعیینکنندهای در میانجیگری بین ایران و آمریکا ایفا کند، در آن صورت با وجود موانعی که ذکر کردیم، امکان پیشرفت مذاکرات وجود دارد، اما هنوز چینیها در این مورد اعلام موضع نکردهاند. چینیها عموما به دیپلماسی محرمانه اعتقاد بیشتری دارند و لذا موضعگیری نکردن آنها دلیل بر این نیست که نقشی ایفا نخواهند کرد. در هر صورت باید منتظر باشیم و ببینیم که آیا دور جدید مذاکرات با همان شکل و فرم قبل از جنگ برگزار میشود یا در شکل جدید و با میانجیگری چین آغاز خواهد شد؟ اگر دومی درست باشد در آن صورت میتوان گفت که امیدواری نسبت به توافق تا حدی افزایش مییابد.
اما در صورتی که مذاکرات با همان شکل و فرمت قدیمی انجام شود، در آن صورت میتوان گفت که احتمال پیشرفت در مذاکرات اندک است؛ زیرا همانطور که اشاره کردیم هر دو طرف بر موازین قبلی خود پافشاری دارند و نشانهای از عقبنشینی هیچکدام از آنها از مواضع خود دیده نمیشود.
🔻روزنامه کیهان
📍 ملت در جنگ نرم هم دشمنشکن بود
✍️ عباس شمسعلی
جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل در کنار همه تلخیها و داغهای سنگینی که بر جای گذاشت، همچون یک دوره فشرده اما کارساز بسیاری از غفلتها و تصورات غلط را به آگاهی باورمندانه و شک و تردیدها را به یقین تبدیل کرد و یک بار دیگر غبار از چهره حقیقت کنار زد.
این اثرگذاری پردامنه هم در داخل کشور و در بین اقشار مختلف مردم قابل مشاهده است و هم تا آن سوی مرزها نیز کشیده شده است.
این روزها چه بسیار جوانان و حتی پیرانی را دیدهایم که بدون تردید یا پردهپوشی از تغییر نگاهشان به برخی مسایل و از رسیدن به باوری جدید و متفاوت با تصورات گذشته سخن میگویند.
گاه افرادی از سنین مختلف را میبینیم که با صراحت میگویند؛
«پیش از این جنگ اعتقاد و باوری به اهمیت برخورداری از توان نظامی و موشکی نداشتیم و یا حتی با هزینه کردن برای این حوزه مخالف بودیم اما در جریان جنگ ۱۲ روزه به این باور رسیدهایم که داشتن توانایی نظامی و دفاعی و مقابلهای نه تنها یک سیاست هزینهبر و زائد نیست بلکه از مهمترین نیازهای جامعه است.»
همچنین فراوان هموطنانی را میبینیم که صادقانه تصریح میکنند؛ «پیش از جنگ ۱۲ روزه و کشیده شدن تخریب و کشتار به درون مرزها، منتقد حضور منطقهای مستشاران نظامی ایران در کشورهایی همچون سوریه، عراق و لبنان بودهایم، حتی این کار را هدر دادن پول و امکانات کشور و بیتوجهی مسئولان رده بالا به نیازهای داخلی میدانستیم، اما اکنون باور و یقین داریم که اگر نبود ایستادگی در برابر دشمن در هزاران کیلومتر دورتر از مرزها و ایستادگی جوانانی که جان خود را دادند تا مرزهای کشور دچار ناامنی نشود، باید زودتر از اینها شاهد وقوع جنگ و احساس ناخوشایند ناامنی در شهرها و داخل کشور خودمان میبودیم.»
عدهای هم میگویند؛ «ما تا پیش از جنگ اخیر تصور میکردیم کنار نیامدن دشمن با ایران، ریشه در ماجراجوییهای منطقهای مسئولان کشور و سرپیچی از قواعد و نظم جهانی دارد و دنیا با ما مشکلی ندارد، اما وقتی حمله ناجوانمردانه دشمن به بهانه مقابله با توان هستهای ایران و صحنههای دلخراش شهادت کودکان و زنان و مردم بیگناه و تخریب منازل هموطنان یا شهادت مظلومانه دانشمندان و فرماندهانمان را دیدیم متوجه شدیم دشمن اساساً با موجودیت ایران و ایرانی و توانمند شدن و استقلال این کشور مشکل دارد.»
از سوی دیگر؛ فراوان افرادی را میبینیم که اذعان میکنند؛ «وقتی فریبکاری دشمن در جریان مذاکرات و زمینهسازی برای حمله به ایران در شرایطی که ما پای میز گفتوگو بودیم را مشاهده کردیم، با مرور بیتعهدیهای گذشته دشمن در مذاکرات به این یقین رسیدیم که تصور این موضوع که مذاکره تنها راهحل مشکلات کشور است و میتوان به خنده و امضای دشمن اعتماد کرد، اشتباه و خوشباورانه بوده است.»
افراد بسیاری نیز معتقدند؛ «در گذشته سخن از لزوم مراقبت در برابر نفوذ و جدی گرفتن تلاش دشمن برای بهرهگیری از عناصر خودفروخته و وطنفروش را نوعی «توهم توطئه» و «آدرس غلط» میدانستیم اما در جریان جنگ اخیر دیدیم که چگونه عدهای وطنفروش تبدیل به عناصر میدانی دشمن برای آسیب به کشور و کشتار مردم بیگناه شدند.»
این چنین بود که علاوهبر انبوه مردم همیشه در صحنه، کسانی در جریان جنگ ۱۲ روزه با انگیزه و آگاهی پای کار کشور و نظام آمدند که پیش از این نه تنها برای بسیاری در داخل کشور بلکه برای دشمنان و تحلیلگران خارجی هم باور حضور حمایتی آنها و یا خروج از فضای بیتفاوتی در این سطح دور از ذهن بود.
در خارج از کشور هم این روزها حمایتهای گسترده جهانی از کشورمان را در بین مردم قارههای مختلف از قلب اروپا و استرالیا و آمریکا تا موکبداران عراقی پیادهروی اربعین بیش از گذشته میبینیم تا جایی که رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر خود در مراسم بزرگداشت شهدای جنگ ۱۲ روزه در این زمینه فرمودند: «آنچه در این ۱۲ روز برای جمهوری اسلامی اتّفاق افتاد، علاوهبر افتخارات بزرگی که ملّت ایران کسب کرد ـ که امروز مردم دنیا هم دارند به آن اعتراف میکنند ـ [این بود که] جمهوری اسلامی و ملّت عزیز ایران قدرت خود، عزم و اراده خود، استقامت خود، دست پُر خود را به دنیا نشان داد. اگر دیگران از دور چیزی شنیده بودند، از نزدیک قدرت جمهوری اسلامی را احساس کردند. علاوه بر اینها، این نکته مهم است که جمهوری اسلامی استحکام بینظیر پایههای نظام و کشور خود را به دنیا نشان داد.»
اما چه میشود که چنین تغییر و چرخش شگرف دیدگاه و قضاوت در بین کسانی را میبینیم که پیش از این انتظار آن را کمتر داشتیم؟
بیشک پاسخ این سؤال را باید در شفافشدن صحنه، کنار رفتن فضای غیرواقعی تبلیغ منفی در داخل و خارج و افزایش علم و آگاهی از صحنه و واقعیت و قدرت قضاوت درست (همان بصیرت خودمان) بیابیم.
مگر نه اینکه داشتن توان نظامی و قدرت موشکی و دفاعی، یا هوشمندی در کشاندن دشمن به هزاران کیلومتر دورتر از مرزها، دقت داشتن و مراقبت برای پیشگیری از فریب دشمن و پرهیز از خوشخیالی بیمنطق به مذاکره و جدی گرفتن نفوذ و توطئه چینی دشمن با کمک عناصر خودفروخته و امثال این موارد، همواره و از گذشته تاکنون اهمیت داشته و واقعیتهایی غیرقابل انکار بودهاند؛ پس چرا بسیاری تازه به اهمیت این موارد پی بردهاند؟
واقعیت آن است که باید بپذیریم جنگ فقط «جنگ سخت» و موشک و بمب نیست. در تمام این سالها تذکرات فراوانی درخصوص لزوم توجه به اهمیت «جنگ نرم» داده میشد اما آن طور که باید مورد توجه دستگاههای تبلیغاتی، رسانهها، تریبوندارها و... قرار نمیگرفت، در حالی که آن طرف ماجرا جنگ نرم را جدیتر گرفته و از همه عناصر و ظرفیتهای مجازی و رسانهای متنوع خود برای اثرگذاری بر ذهن و باور مردم و به ویژه جوانان کشورمان بهره گرفته است.
در این شرایط بود که رهبر انقلاب بارها بر لزوم به میدان آمدن «افسران جنگ نرم» و مبارزه با جریان تحریف تاکید فرمودهاند:
«امروز بیشترین نقشه دشمنان، این است که ملّت ایران این اعتماد به نفسی را که دارد از دست بدهد. تلاش مهمّ جنگ نرم دشمن، امروز متوجّه این است که ملّت ایران امیدش را از دست بدهد.» (۶ دی ماه سال ۱۳۹۶)
«ببینید عزیزان! شماها میدانید امروز جمهوری اسلامی و نظام اسلامی با یک جنگ عظیمی مواجه است، لیکن جنگ نرم؛ خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانی باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فکریاند. یعنی شما
افسران جوانِ جبهه مقابله با جنگ نرمید.... باید با این جریان شیطانىِ خطرناک مقابله شود.» (۴ شهریور سال ۱۳۸۸)
«این یکی از موارد سخت اختلاف بین ما و دشمنان ما است. دشمن، افسر جنگ نرم ما را، که جوانها هستند، یک جور میپسندد، جمهوری اسلامی یک جور میپسندد... آمریکاییها دلشان میخواهد جوانهای ما آن شجاعت را نداشته باشند، آن امید را نداشته باشند، آن انگیزه را نداشته باشند، آن تحرّک را نداشته باشند، آن توان جسمی را نداشته باشند، آن توان فکری را نداشته باشند، نسبت به دشمن خوشبین باشند، نسبت به فرماندهی خودی و عقبه خودی بدبین باشند؛ جوان ما را دشمن اینجوری میپسندد. تبلیغات رادیویی و تلویزیونی و اینترنتی دشمن و همه کارهای گوناگونی که میکند، که مخاطبش جوانهای ما باشند، این است؛ جوان ایرانی را میخواهد تبدیل کند به آنچنان عنصری؛ عنصری که نه ایمان درستی دارد، نه شجاعت آنچنانی دارد، نه انگیزهای دارد، نه امیدی دارد؛ میخواهد تبدیل کند به این.
جمهوری اسلامی درست نقطه مقابل [است]؛ میخواهد این جوان تبدیل بشود به یک عنصر فعّال و اثرگذار.» (اول اردیبهشت سال ۱۳۹۵)
آنچه تجربه مهم جنگ اخیر بیش از پیش نشان داد این است که اهل فکر و افسران جنگ نرم و دستگاههای تبلیغاتی، رسانه ملی و همه انواع رسانهها و همه کسانی که فضا و تریبون دارند، نظام آموزشی از ابتدائی تا عالی و همه ظرفیتهای فکری کشور باید با آسیبشناسی کمکاریها و غفلتهای گذشته با تمام توان به سمت خنثی کردن مینهای فکری و رهگیری و انهدام موشکهای شبههافکن دشمن در این جنگ نرم و تقویت عملیات آفندی رسانهای و عقیدتی حرکت کنند.
متاسفانه یک بخش مهم ابزار شبههافکنی و به اشتباه انداختن فکر و محاسبات برخی از مردم و جوانان که نمونههایی از آن ذکر شد، علاوهبر دشمن در داخل و در برخی رسانهها و فعالیت برخی چهرههای سیاسی ریشه دارد که اگر از روی غفلت است باید به خود بیایند و اگر هدفمند است باید مورد بازخواست قرار بگیرند.
جالب آنکه این طیف این روزها از لزوم تغییر خط مشی نظام و تغییرات در چه و چه سخن میگویند، حال آنکه جنگ اخیر و خنثیشدن باورهای غلط و ذهنیتهای نادرست ناشی از تحلیلهای این افراد در ذهن مردم نشان داد آنچه باید تغییر کند خط مشی غلط جریانی است که سالها به بزک دشمن و آدرس غلط حل مشکلات تنها با مذاکره، بدبین کردن مردم به سیاست عقب نگه داشتن دشمن در هزاران کیلومتر دورتر، پمپاژ تصور هدر دادن ثروت کشور در پای ساخت موشک و تقویت نظامی، تضعیف اتحاد ملی و ایجاد دو قطبیهای کاذب و به طمع انداختن دشمن برای حمله مشغول بودند.
🔻روزنامه ایران
📍 الزامات نهادی برای رقابتهای فناورانه
✍️ ابوالحسن فیروزآبادی
ارتقای جایگاه ایران در فناوریهای نوظهور دیجیتال که نیاز قطعی امروز کشور است، به نوبه خود نیازمند بازشناسی فرآیندی است که میتوان آن را «آرایش منطقهای-جهانی فناوریهای دیجیتال» نامید. بررسی ویژگیهای این آرایش منطقهای و جهانی دیجیتال، تحلیلی دقیق از وضعیت جهانی فناوریهای نوظهور دیجیتال، رقابتهای ژئوپلیتیکی مرتبط با آنها و جایگاه ایران و اقدامات لازم برای کسب موفقیت در این عرصه را ارائه میدهد.
به طور کلی آنچه «تحولات جهانی فناوریهای نوظهور و تأثیرات ژئوپلیتیکی» خوانده میشود در چند حوزه قابل ردیابی است. در حوزه «فناوریهای دیجیتال»، این تحولات در هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی، بلاکچین و نیمههادیها رخ داده است که موجب تحول عمیق جهانی شده و مناسبات بینالمللی را دچار تغییرات اساسی و شکلگیری قطببندیهای جدید کردهاست.
در این تحول جهانی، اکنون رقابت تکنولوژیک اصلی میان دو قطب جهانی یعنی ایالات متحده و چین متمرکز است. این رقابت نهتنها بر فناوری، بلکه بر هنجارها، استانداردها و چهارچوبهای حکمرانی فناوری دیجیتال هم تأثیرگذار است. در این میان کشورهای اروپایی به دنبال الگوی سومی هستند که عمدتاً مسائلی چون حفاظت از حاکمیت اخلاقی و دیجیتال را در کنار حقوق بشر و چندجانبهگرایی دنبال کند.
مسأله دیگر در زمینه «آرایش منطقهای-جهانی فناوریهای دیجیتال» نقش و جایگاه قدرتهای جهانی است. ایالات متحده دارای اکوسیستم نوآوری پویا، پیشرو در هوش مصنوعی است. انجام نیمی از آزمایشهای هوش مصنوعی پزشکی جهان همچنین سیاستهای سختگیرانه تحریم و کنترل فناوریهای حساس شامل تراشهها از ویژگیهای سیاستهای ایالات متحده در این زمینه است. آمریکا پیشرفت سریع چین را با نگرانی دنبال میکند. این امر ناشی از این است که امروز چین یک قدرت جهانی در حوزه فناوری دیجیتال به شمار میرود. ویژگیهای چین در این حوزه شامل مواردی چون توسعه سریع فناوری، ایجاد اکوسیستم موازی و تا حدی ناسازگار با غربیها، تمرکز بر توسعه داخلی فناوریها، طراحی و اشاعه استانداردهای جهانی تحت نفوذ خود و درنهایت بهرهبرداری استراتژیک از دیپلماسی علمی و فناوری میشود. چین تلاش دارد با مشارکت در همکاریهای بینالمللی، از اصول و قواعد موجود به نفع خود بهره گیرد.
در چنین صحنهای از رقابتهای جهانی، اروپا تلاش دارد رهبری جهانی حاکمیت اخلاقی در حوزه هوش مصنوعی و قانونگذاری شفاف را برعهده بگیرد. کشورهای حوزه خلیج فارس هم با تلاش برای تحول دیجیتال از طریق سرمایهگذاریهای کلان و همکاری با آمریکا، چین و اروپا، به دنبال توسعه فناوریهای نوین و تنوع اقتصادی هستند. هرچند کشورهای حوزه خلیج فارس در حوزه فناوری دیجیتال عمدتاً به سمت وابستگی بیشتر به آمریکا متمایل شدهاند.
در این میان آنچه برای ایران اهمیت دارد، چالشها و فرصتهایی است که عرصههای رقابت و همکاری حوزه فناوریهای دیجیتال در گسترههای جهانی و منطقهای برای ایران فراهم میکند.
در حوزه فرصتها، ایران در موقعیتی استراتژیک اما محدود و نیز در شرایط پیچیده و ناپایدار ژئوپلیتیکی قرار دارد. اما تحریمها و محدودیتهای دسترسی به فناوری و بازارهای بینالمللی چالشهایی است که توسعه فناوریهای نوظهور در ایران را متأثر کرده و موجب کندی پیشرفت و درعین حال وابستگی به همکاریهای پراکنده با چین و روسیه شده است.
واقعیت این است که ایران باید از فضای خاکستری بین قطبها به صورت هوشمندانه استفاده کند. همچنین راهبرد ایران در این عرصه، باید راهبردی در میانه واردات فناوری از یک سو و تقویت نوآوریهای بومی از سوی دیگر باشد. ارتقای زیرساختهای فناوری، تلاش برای رفع تحریمها، سرمایهگذاری در نیروی انسانی و شکلدهی یک استراتژی منسجم و پایدار برای قرارگیری در زنجیره ارزش جهانی برای ایران ضروری است. دیپلماسیعلم و فناورانه قوی و عبور از دوگانگیهای سنتی نظیر« وابستگی-استقلال» یا «تقلید-نوآوری» میتواند زمینه همکاری ساختاری با کشورهای بزرگ حوزه فناوری را فراهم کند. این همکاری ساختاری برای تحول حوزه فناوری ایران ضروری است. همکاری چندجانبه و مشارکت در گفتوگوهای بینالمللی، راهبرد دیگری است که میتواند به ارتقای جایگاه ایران کمک کند.
بنابر همه این ملاحظات، امروز ایران نیازمند تدوین سند راهبردی اقتصاد فناوریهای نوظهور، با توجه به واقعیتهای ژئوپلیتیکی و توانمندیهای ملی خود است. رفع تحریمها و نیز توسعه زیرساختهای فناوری و صنعت نیمههادی نیز باید در دستورکار قرار گیرد. سرمایهگذاری ویژه در حوزه آموزش و نیروی انسانی متخصص برای پیشروی در این حوزهها امری ضروری است.
درعین حال ایجاد مشارکتهای راهبردی پایدار و قابل اعتماد با قطبهای فناوری جهانی از جمله چین و روسیه میبایست در دستورکار قرار گیرد. توسعه دیپلماسی فناوری فعال و چندجانبه با هدف حفظ حاکمیت و ارتقای خوداتکایی، به همراه استفاده از ظرفیتهای همکاری بینالمللی و بینرشتهای در حوزههای نوظهور فناوری، ابزارهای در دسترس دیگر ایران است که باید به آن توجه ویژه داشت و آنها را به اموری اجرایی و عملیاتی تبدیل کرد. درصورت تحقق چنین برنامهها و اقداماتی است که میتوان ارتقای جایگاه ایران در فناوریهای نوظهور دیجیتال را امری در دسترس و نزدیک ارزیابی کرد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 درسهای صدیقی
✍️ عباس عبدی
صادقانه باید گفت که هر چه براساس منطق متعارف و عقل سلیم نگاه کنیم، متوجه رفتار آقای صدیقی و ستاد ائمه جمعه و حتی دستگاه قضایی نمیشویم. در واقع هر اقدامی کردند نتیجه مطلوب را نگرفتند سهل است که به زیان آنان هم شد. به عبارت دقیقتر اعتبار ساختار را نزد اعتبار فرد قربانی کردند ولی در نهایت اعتبار این شخص را هم نتوانستند حفظ کنند که بدتر نمودند. در پایان هر دو باختند، بدجوری هم باختند. به گمانم از ابتدا نفهمیدند این مسالهای نیست که بتوان آن را لاپوشانی کرد و هر کوششی برای انکار آن، ماجرا را بدتر میکند. از ابتدا که خبر این فساد مطرح شد، ماشین جعل روشن شد. برای نجات خود پیاپی اخبار خلاف و ضد و نقیض به صورت رسمی و غیر رسمی از سوی مسوولان حوزه علمیه ازگل منتشر شد. ولی از آنجا که دروغگو کمحافظه است، خیلی سریع این دروغها آشکار میشد. در واقع متوجه نشدند که از برکات وجود اینترنت، به راحتی نمیتوان هر چیزی را دروغ گفت و اطمینان داشت که آن دروغها رو نمیشود. دروغهای گفته شده دو اثر منفی داشت. از یک سو بیانگر اثبات و اقرار به فساد بودند و از سوی دیگر قرینه این بود که اگر کسی دروغ بگوید پس به طریق اولی هر کار دیگری هم میکند؛ پس دروغها کارکردی منفی برای آنان داشت. آقای صدیقی در ابتدای ماجرا به دادستان نامه نوشت و مدعی شد که امضایش جعل و انتقال ملک بدون اطلاع او انجام شده است. بنابراین طلبکار هم شد، گو اینکه باید فرزندش را مورد خطاب قرار میداد که نداد و تقصیر گردن دیگرانی افتاد که کارهای نبودند و طبعا محکوم هم نشدند. دو هفته بعد این ادعا تکذیب شد زیرا با پای خودش به محضر رفته و سند را امضا کرده بود، در نتیجه مدعی غفلت شد! و از خدا استغفار کرد و از مردم با همه وجودش! عذرخواهی کرد و تعهد داد که ملک را بازگرداند. کمکم و در پشت صحنه رسیدگی قضایی آغاز شد، در حالی که این پرونده به وسیله مردم و افشاگران ضد فساد افشا شده بود و ربطی هم به دستگاههای نظارتی و کشف جرم نداشت. پس از رسیدگی قضایی به صورت چراغ خاموش پسر و عروس وی محکوم شدند و خودش بیگناه معرفی شد، در حالی که استغفار وی منتشر شده بود.
در این فاصله و در نهایت تعجب و با انبانی پر از توصیههای اخلاقی به نماز جمعه بازگشته بود و ضربه بزرگی را به آن زد. گرچه پیشتر نیز استقبال از آن بهشدت کاهش یافته بود. با اعلام محکومیت پسر و عروس وی دوباره تقاضا برای حذف وی از نماز جمعه بالا گرفت. ولی با نهایت تعجب حتی پس از حمله اسراییل هم دوباره به نماز آمد و مردم را به تقوای الهی توصیه کرد!! یک عقل سلیم چه توصیهای برای آقای صدیقی میکرد؟ دو فرض را در نظر بگیریم. اول؛ او خویش را در ذیل این نظامی که از آن بهرهمند شده تعریف کرده و خود را در خدمت آن میداند. در این صورت اخلاق و عقل اقتضا میکرد که پس از افشای آن فساد، فوری از همه پستهای خود استعفا دهد و از حکومت و مردم عذرخواهی کند و حتی بگوید که نمازگزاران ترجیحا نمازهایی را که به امامت وی خواندهاند اعاده کنند. کسی که چنین وضعی دارد چگونه میتواند رییس نهاد امر به معروف و نهی از منکر باقی بماند؟ او با کنارهگیری کامل خود شاید میتوانست تاحدی پرونده خودش را بسته و موج ایجاد شده را آرام کند. دوم؛ او نظام را برای خود و منافع و موقعیت خود بخواهد. این حالت بسیار نابخردانه است، زیرا اگر نظام ضعیف شود، چیزی برای او باقی نمیماند که بخواهد حفظ کند، لذا اصل چنین حالتی نیز مخالف عقل سلیم است ولی حتی اگر چنین بود، آمدن به نماز و اصرار به حضور در عرصه عمومی نیز به زیانش بود و پرونده را باز نگه میداشت که همین گونه هم شد. اصولا یک فرد ضعیف مثل وی در چنین شرایطی نباید در برابر امواج بزرگ ضد فساد بایستد. آن اندازه ایستاد که دوستانش به او توصیه کردند که کنار برد و نرفت، تا اینکه مجبورش کردند استعفا دهد و حتی در این استعفا نیز دلایل و توجیهات غیر واقعی را ذکر کند که از نظر کسی پذیرفتنی نبود. او نه تنها به خودش ضربه بزرگی زد، بلکه ضربه را به نظامش هم منتقل کرد. نظامی که، یا باید از آن دفاع میکرد یا اگر هم از آن دفاع نمیکرد، حداقل تکیهگاهش میبود و نباید تضعیفش میکرد. این میزان درک و فهم سیاسی کسانی است که باید همه چیزشان را برای نظام خود بگذارند تا آن همهچیز را حفظ کنند. ولی دانسته یا نادانسته خلاف عقل سلیم عمل میکنند. وی تمایل به فعالیت علمی، تدریسی و تبلیغی را دلایل استعفای خود ذکر کرده، فعالیت علمی که شوخی است، ولی کسی تدریس میکند که درس بگیرد تا آن را منتقل کند. اگر خودش از این واقعه درس گرفت آنگاه درس بدهد. همه اقدامات او در این مدت ضد تبلیغ برای خودش و نظام برآمده از آن بود، آیا همین راه را میخواهد ادامه دهد؟ فاتحه!
🔻روزنامه شرق
📍 لوایح کج، قوانین معوج
✍️ کامبیز نوروزی
خشت اول گر نهد معمار کج / تا ثریا میرود دیوار کج
در روند قانونگذاری، طرح و لایحه خشت اول هستند، بحث کیفیت نازل طرحها برای وقتی دیگر. اما ماجرای لایحه مقابله با انتشار محتوای خلاف واقع در فضای مجازی پرونده حواشی و درسهای مهمی را باز کرده که غفلت از آنها موجب پشیمانی است. تجربه این لایحه مشکل ضعف و ناکارآمدی ساختار نظام تدوین و بررسی لوایح در نهاد دولت را دوباره نمایش داد. ساختاری که محصول آن لوایحی غیرکارشناسی بوده و امکان هر نوع سوءاستفاده از قدرت و توزیع رانت و نقض حقوق ملت را فراهم میکند. بماند که وقتی این لوایح به مجلس میروند، با تغییرات غیرکارشناسی، سیاسی و گاه منفعتطلبانه وضعیت و کیفیت آنها بدتر و نازلتر هم میشود. مروری بر روند تصویب لایحه فوق و نتایجی که از آن میتوان گرفت، قابل توجه است.
سرمقاله
۱۴ مرداد ۱۴۰۴ ۲۱:۳۳
لوایح کج، قوانین معوج
خشت اول گر نهد معمار کج / تا ثریا میرود دیوار کج در روند قانونگذاری، طرح و لایحه خشت اول هستند، بحث کیفیت نازل طرحها برای وقتی دیگر. اما ماجرای لایحه مقابله با انتشار محتوای خلاف واقع در فضای مجازی پرونده حواشی و درسهای مهمی را باز کرده که غفلت از آنها موجب پشیمانی است.
کامبیز نوروزی کامبیز نوروزی
حقوقدان
به گزارش گروه رسانهای شرق، خشت اول گر نهد معمار کج / تا ثریا میرود دیوار کج
در روند قانونگذاری، طرح و لایحه خشت اول هستند، بحث کیفیت نازل طرحها برای وقتی دیگر. اما ماجرای لایحه مقابله با انتشار محتوای خلاف واقع در فضای مجازی پرونده حواشی و درسهای مهمی را باز کرده که غفلت از آنها موجب پشیمانی است. تجربه این لایحه مشکل ضعف و ناکارآمدی ساختار نظام تدوین و بررسی لوایح در نهاد دولت را دوباره نمایش داد. ساختاری که محصول آن لوایحی غیرکارشناسی بوده و امکان هر نوع سوءاستفاده از قدرت و توزیع رانت و نقض حقوق ملت را فراهم میکند. بماند که وقتی این لوایح به مجلس میروند، با تغییرات غیرکارشناسی، سیاسی و گاه منفعتطلبانه وضعیت و کیفیت آنها بدتر و نازلتر هم میشود. مروری بر روند تصویب لایحه فوق و نتایجی که از آن میتوان گرفت، قابل توجه است.
حداکثر سود در حداقل زمان با صندوق ثابت فیروزا😍✅
دریافت سود ثابت
۱- مدیران ارشد نظام سیاسی-اداری کشور خطاهای خود را اغلب توجیه میکنند و از مسئولیت میگریزند. اما پزشکیان برخلاف رویه با استرداد لایحه صادقانه با پذیرش این اشتباه آن را جبران کرد.
۲- شواهد حکایت از آن دارند که آقای پزشکیان زمانی که این لایحه را به مجلس فرستاد، از ایرادات فراوان حقوقی و اجرائی لایحه و موارد فراوان نقض حقوق اساسی آگاه نشده بود؟
۳- نقدهایی که پس از انتشار لایحه منتشر شدند، با پردهبرداری از محتوای لایحه موجب آگاهی پزشکیان و استرداد لایحه شدند. قاعدتا اگر پزشکیان پیشتر آگاه به ایرادات لایحه بود، آن را به مجلس نمیفرستاد.
۴- با طرح انتقادات در عرصه عمومی، وزارت دادگستری و معاونت حقوقی دو بیانیه جداگانه دادند برای دفاع از لایحه و عملکرد خود. هر دو بیانیه خالی از استدلال کارشناسی و رهزن بودند. مثلا نوشتند در لایحه مجازاتها تعدیل شدند. اما در لایحه مجازات افساد در ارض هم پیشبینی شده بود. مجازات از این شدیدتر؟ یا نوشتند در لایحه، مجازاتها به مسئولیت مدنی تبدیل شدند که مخالف متن لایحه است. لابد به رئیسجمهور هم به همین سیاق گزارش دادهاند.
۵- وزارت دادگستری و معاونت حقوقی تمام مراحل بررسی و تدوین نهایی این لایحه را پشت درهای بسته انجام دادند. شواهد میگویند آقای رئیسجمهور از این پنهانکاری بیاطلاع بود.
۶- وزارت دادگستری در بیانیه خود مدعی است «کسانی که این لایحه را خوانده باشند و بخواهند با انصاف قضاوت کنند، درمییابند...» که چقدر این لایحه طرفدار آزادی و حقوق ملت است! مفهوم مخالف این است که مخالفان ادعای وزارت دادگستری، لایحه را به دقت نخواندهاند، انصاف هم ندارند. بیانصافخواندن منتقدان سخنی غیراخلاقی است و نشان میدهد دست مدعی از استدلال تهی است و جوابی ندارد. مدعی از گفتوگو، دولتِ معنی نیافت/ راه نبرد از ظلام، ماه ندید از غبار.
۷-آیا در فرایند پنهانکارانه بررسی این لایحه، عمدی در کار بوده تا یک جریان خاص فکری-سیاسی دیدگاههای ناصواب خود را به نام پزشکیان پیش ببرد؟
۸- مهمترین ویژگی فرایند بررسی لوایح در نهاد دولت پنهانبودن، ضعف شدید کارشناسی و عدم سازگاری با واقعیتهای بیرونی است. در این فرایند در همه لوایح فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، بیشتر منافع و حفظ قدرت دولت هدف اصلی است تا منافع ملت. شبیه چاهی هستند که اگر برای ملت آب ندارند، برای چاهکن نان دارند. این فرایند نیازمند چند اصلاح مهم و ضروری است.
از جمله: انتشار متن لایحه همزمان با شروع رسیدگی در کمیسیونها، ارسال لایحه برای نهادهای صنفی تخصصی و استادان درجه اول مرتبط با موضوع لایحه و اخذ و انتشار نظرات مکتوب آنها، دعوت از کارشناسان مرتبط با موضوع لایحه برای حضور در جلسات کمیسیونها و اعلام اسامی آنها، انتشار اسامی و سمت حاضران در کمیسیون، انتشار صورت مذاکرات کمیسیون رسیدگیکننده، انتشار عمومی گزارشهای کمیسیونها به وزیران و رئیسجمهور و اعلام اسامی موافقان و مخالفان متن نهایی لوایح در کمیسیونها و جلسه هیئت وزیران. وقتی اغلب این اقدامات در مجلس عملی میشود، چرا در دولت برای لوایح چنین کارهایی انجام نشود.
۹- از کارکردهای قانون، توزیع منافع است. گاه لوایح توجه خاصی به توزیع منافع سیاسی و اقتصادی یا همان رانت دارند. عمل به پیشنهادات فوق فرایند بررسی و تدوین لایحه را از پنهانکاری در اتاقهای دربسته بیرون آورده و احتمال خطا یا سوءاستفاده از قدرت در تدوین لوایح را کاهش داده و مسئولیت افراد و دستگاهها را معلوم میکند.
۱۰- انجام این تغییرات اصلاحی کار آسانی هست و نیست. ساخت اداری ایران بهشدت حجیم، سنگوارهای و رانتیر شده است و در برابر تغییرات اصلاحی مقاومت دارد. با این همه پزشکیان با استرداد لایحه مذکور نشان داد که به تواناییهای جامعه مدنی بیاعتنا نیست. چنانچه آقای رئیسجمهور به اهمیت اصلاح این فرایند توجه کند، با اراده خود او و حمایت جامعه مدنی میتوان موانع را برطرف کرد و گامی بزرگ در مسیر عقلانیکردن بررسی لوایح و پاکسازی آن از زدوبندهای سیاسی و اقتصادی برداشت و خشت اول را راست بر جای گذاشت.
🔻روزنامه همشهری
📍 دولت تعاملیتر
✍️ احد آزادیخواه
دولت چهاردهم به ریاست مسعود پزشکیان در شرایطی خاص و حساس تشکیل شد. شهادت رئیسجمهور پیشین، تبعات ناشی از آن، رویدادهای محور مقاومت، عملیات وعدهصادق یک و دو و جنگ ۱۲روزه همگی از متغیرهای اثرگذاری بودند که بر روند تشکیل و آغاز بهکار این دولت تأثیر گذاشتند.
با این حال، تلاش دولت برای حفظ ثبات و عادیسازی اوضاع کشور، بهویژه در مواجهه با تنشهای خارجی مانند جنگ اسرائیل علیه ایران، قابل دفاع و غیرقابل انکار است. این دولت با تکیه بر صداقت و پایبندی به آرمانهای انقلاب و رهنمودهای رهبری، توانسته فضایی تعاملی ایجاد کند که فرصت مغتنمی برای نظام و جناحهای مختلف سیاسی بهشمار میرود.
سابقه همکاری نزدیک اینجانب با رئیس دولت چهاردهم در دورههای مختلف مجلس و تعاملات صورتگرفته برای تشکیل کابینه، نشاندهنده سطح بالای تعامل این دولت در مقایسه با برخی دولتهای پیشین ازجمله دولت آقای روحانی است. این ویژگی، ظرفیتی است که جناحهای چپ و راست باید از آن برای ایجاد وحدت رویه در چارچوب سیاستهای کلی نظام بهره ببرند.
حضور ۴نفر از اعضای کابینه دولت شهید رئیسی در دولت چهاردهم و نشانههایی از این تعامل در بدنه دولت، گواهی بر این مدعاست. همچنین از روز رأی اعتماد به کابینه که رهبر معظم انقلاب مجلس را به حمایت از دولت تشویق کردند، مجلس با رویکردی برادرانه در کنار دولت ایستاد و این همراهی همچنان با قوت ادامه دارد. این امید وجود دارد که این تعامل در آینده نیز با استحکام بیشتری تداوم یابد.
با وجود این نقاط قوت، برخی انتقادات نیز به عملکرد دولت وارد است. یکی از مسائل برجسته، تأخیر در پرداخت مطالبات گندمکاران است. سال گذشته بیش از ۱۲میلیون تن گندم خریداری شد، اما تأخیر در پرداختها نارضایتی کشاورزان را بهدنبال داشت و این مشکل در سالجاری نیز در حال تکرار است. این تأخیرها انگیزه کشاورزان را کاهش میدهد و میتواند به تولید کشاورزی آسیب برساند.
علاوهبر این، ناترازیها در حوزه انرژی، بهویژه قطعی برق خانگی و چاههای کشاورزی، از مشکلات دیرینهای است که در این دولت نیز پررنگتر شده و نارضایتی مردم، بهویژه اصناف و کشاورزان را در پی داشته است.
در حوزه انرژی، وزارت نیروی دولت آقای پزشکیان باید با جدیت بیشتری عمل کند. مسائلی مانند فعالیت ماینرها که مصرف بالای برق را بهدنبال دارد و شائبههای سرقت سازمانیافته برق، چالشهای جدیای هستند که نیازمند مدیریت قاطعانهاند.
همچنین مدیریت منابع آب و تولید برق نیازمند نظم و برنامهریزی دقیقتری است تا آینده کشور از این منظر تأمین شود. این مسائل، اگرچه ریشه در دولتهای پیشین دارند، در این دولت برجستهتر شده و نیاز به تدابیر فوری دارند.
در مجموع دولت چهاردهم با وجود چالشهای بزرگ، نشان داده که میتواند با تکیه بر صداقت و تعامل، گامهای مؤثری بردارد. تقویت این دولت از سوی مجلس و دیگر نهادها، میتواند به تحقق اهداف نظام و بهبود شرایط کشور کمک کند. با این حال، رفع کاستیها بهویژه در حوزههای اقتصادی و انرژی، ضرورتی است که نباید نادیده گرفته شود.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست