دوشنبه 23 تير 1404 شمسی /7/14/2025 9:53:44 PM
اثر سیاست بر سفره/خانه خراب

اقتصادنامه: می‌گویند چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. جهان، یک فعال اقتصادی اهل خمین، کار و کاسبی‌اش در تهران را رها کرده بود و به زادگاهش بازگشت تا از ظرفیت کشاورزی منطقه بهره ببرد. 
قصه صادرکنندگان قربانی ممنوعیت‌ها

او به صادرات حبوبات، به‌خصوص لوبیا چیتی که خمین به آن شهره است، روی آورد.

جهان با تلاش شبانه‌روزی در بازارهای پاکستان و عراق مشتری‌هایی پیدا کرده بود.

عراق، با تقاضای بالا برای حبوبات ایرانی، فرصتی طلایی برای صادرکنندگان بود. او ذره‌ذره جای خود را باز کرده بود و با چنگ و دندان با رقبای عمده روس، که با قیمت‌های پایین‌تر و یارانه‌های دولتی حمایت می‌شدند، می‌جنگید تا مشتری‌هایش را حفظ و گسترش دهد.
اوضاع برایش خوب پیش می‌رفت. جهان توانسته بود با کیفیت بالای لوبیای ایرانی و خوش‌قولی‌اش، اعتماد تاجران بغداد و کراچی را جلب کند. تازه آب زیر پوستش رفته بود که قیمت حبوبات در ایران ناگهان بالا رفت. هر روز سایت‌ها و برخی روزنامه‌ها درباره افزایش قیمت حبوبات می‌نوشتند و صادرات بی‌رویه را عامل اصلی گرانی می‌دانستند.

برای جهان که زندگی‌اش را در این راه گذاشته بود، علامت سؤال شکل می‌گرفت. صادرات بی‌رویه یعنی چه؟ مگر خود این کسانی که این‌جور حرف‌ها را می‌زنند، اگر کالایی داشته باشند، به بهترین قیمت نمی‌فروشند؟ چرا حالا که خشکسالی تولید داخلی را کاهش داده و قیمت ارز بالا رفته، گردن صادرکنندگان می‌اندازند؟
دو ماه گذشت و تیترها روزبه‌روز تندتر شد. رسانه‌ها از فشار افکار عمومی و گلایه‌های مردم درباره گرانی نوشتند. لوبیا چیتی که در بهار کیلویی ۳۲۰ هزار تومان بود، تابستان در عمده‌فروشی‌ها به بیش از ۴۰۰ هزار تومان رسیده بود. جهان یک روز بیدار شد و دید خبری آمده: یک مدیرکل در سازمان توسعه تجارت به یک مدیرکل درگمرک نامه نوشته که از تیر ۱۴۰۴ صادرات حبوبات تا اطلاع ثانوی ممنوع است، تا نیاز بازار داخلی تأمین شود. جهان به بار ۲۰ تنی‌اش که پشت مرز مهران برای صادرات به عراق مانده بود، فکر کرد. گوشی تلفن را برداشت و به چند جا زنگ زد.

با ترخیص‌کارش تماس گرفت تا ببیند آیا بارهای او مشمول این ممنوعیت می‌شود. ترخیص‌کارش با صدایی گرفته گفت: «بله، آقا جهان. مشمول می شود.
جهان دلخوش بود یک هفته ای مشکل حل شود. با مشتری‌اش در بغداد تماس گرفت و گفت: «صبر کن، بار را به دستت می‌رسانم.»

مشتری جواب داد: «باشه، آقا جهان، تو مرد حرف و عمل هستی. یک هفته صبر می‌کنم.» اما یک هفته شد و دو هفته خبری نشد. جهان به هر دری می‌زد، از تماس با اتاق بازرگانی تا پیگیری از اداره گمرک، اما فعلاً اولویت دولت تأمین بازار داخلی و کاهش قیمت‌ها بود. هر جا می‌رفت، می‌شنید: «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. اول بازار داخلی، بعد بازار خارجی.
جهان در همین حین و بین بحث‌ها، پیامی از مشتری عراقی‌اش گرفت: «آقا جهان، دیر شد. مجبور شدم از تاجر روس خرید کنم.»

تاجر روس با لوبیای ارزان‌تر و تحویل فوری جای جهان را پر کرده بود. جهان فهمید ا این ممنوعیت موقت، احتمالاً برای همیشه مشتریش را از دستش درآورد؛ چون از قدیمی‌های بازار شنیده بود که چطور این محدودیت‌های ناگهانی می‌تواند یک صادرکننده را از بازار رقابتی بیرون بیاندازد. بازارهایی مثل عراق و پاکستان، که ثبات برایشان مهم است، به سرعت به سمت رقبا می‌روند.
جهان همین‌طور که پیام را خواند، رو به مسئول دولتی کرد که برای او در توجیه ممنوعیت موقت ضرب‌المثل می‌آورد و گفت: «این چراغ بر کدام خانه رواست؟ خانه من یا خانه تو؟ من که خانه‌خراب شدم، چه کسی جواب من را می‌دهد؟» او به سرمایه‌ای فکر می‌کرد که برای خرید و حمل بار هزینه کرده بود، به وامی که برای گسترش کارش گرفته بود، و به خانواده‌ای که چشم به درآمد او داشتند.
قصه جهان، قصه سیاست‌های مداخله‌گرانه دولت‌ها در ایران است که حمایت از مصرف‌کننده را از جیب تولیدکننده و صادرکننده می‌پردازند. با ممنوعیت‌های دفعی، زندگی برخی را پستی و بلندی می‌کنند تا چند هزار تومانی از قیمت حبوبات در بازار داخلی بکاهند. حال‌آنکه تجربه‌های جهانی، مثل تنظیم تعرفه‌های صادراتی یا یارانه‌های هدفمند به تولیدکنندگان یا ذخیره سازی و حتی واردات از سایر کشورها، نشان داده که می‌توان شوک‌های قیمتی را بدون نابود کردن کسب‌وکار صادرکنندگان مدیریت کرد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین