دوشنبه 9 تير 1404 شمسی /6/30/2025 4:24:06 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 «امنیت» در پرتو «آزادی»!
✍️ حسین حقگو
«امنیت» مهم‌ترین موضوع جامعه ایرانی در این روزهاست. جنگ دوازده روزه این بحث را بیش از هر زمان دیگری در منظر و نگاه انسان ایرانی گشود که اشکال مختلف «امنیت» چیست و این شکل‌ها چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ اگر یک سوی مشخص و نمایان امنیت، امنیت نظامی و دفاعی است اما امنیت روانی، اقتصادی و سیاسی و اجتماعی چه جایگاهی در دکترین یک نظام حکمرانی موفق دارد و نسبت آنها با امنیت نظامی چیست؟!

در این چارچوب به نظر موضوع تعریف «امنیت» و چگونگی معنا کردن این مولفه در ربط با سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی اهمیت اساسی دارد. همچنانکه در مناسبات داخلی، تعریف «امنیت» و ایجاد فضای مطمئن به عنوان عنصر اصلی برای سرمایه‌گذاری و تولید، در قالب نهادهای تعزیراتی و قیمت‌گذاری یا مبارزه با قاچاق و مفاسد اقتصادی و بگیر و ببند و... انحرافی آشکار در فرآیند توسعه کشور بوده است، در روابط خارجی نیز تعریف این مولفه صرفا از منظر نظامی و دفاعی تعریف کارآمدی نبوده است.
در نگاهی ژرف‌تر به نظر می‌رسد موضوع «امنیت» رقابت بر سر دو نگاه به مقوله «توسعه» است. نگاهی که «توسعه» را حاصل تعامل پیچیده عوامل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و دفاعی می‌داند و وزن اصلی را به «اقتصاد» و «توسعه اقتصادی» برآمده از رضایت جمعی می‌دهد و نگرشی دیگر که اگرچه در حرف و سخن چارچوب فوق را نفی نمی‌کند اما به واقع اصالتی برای آن قائل نیست و توسعه اقتصادی را زیر بخشی از توسعه نظامی و سرزمینی و از بالا به پایین وآمرانه ترجمه می‌کند.

این در حالی است که بر اساس نگرش‌های جدید و تجارب کشورهای موفق توسعه یافته و حتی قدرت‌های نوظهور، حوزه رقابت کشورها از سیاست و بعد نظامی به «اقتصاد» کوچ کرده است و معیار قدرت در این دوران میزان سهم از بازار و اقتصاد جهانی است. در واقع در نگرش جدید باید به قدرت از زاویه اقتصادی و تامین رفاه و آسایش و رضایت جامعه نگریست.
چرا که هیچ کشوری با نارضایتی اجتماعی و عدم پیوند با اقتصاد جهانی نتوانسته رشد مداوم بالای پنج درصد داشته باشد و کشورهای با رشد بالای حدود هشت درصدی طی چند دهه همچون چین و کره جنوبی و سنگاپور و برزیل و... مبتنی بر رضایت شهروندان و در پیوند تنگاتنگ با اقتصاد جهانی بوده‌اند.
نگاهی به کشورهای اطراف و پروژه‌های عظیم اقتصادیشان نیز گویای این مطلب و تعریف امروزی از «قدرت» و «امنیت» است. از ترکیه که هاب گردشگری، انرژی (انتقال گاز کشورهای منطقه به اروپا) و غلات (ناشی از جنگ روسیه و اوکراین) شده‌اند تا کشورهای قطر و امارات که در حال تبدیل شدن به هاب حمل و نقل و تجارت منطقه‌ای‌اند و عربستان که پروژه ساخت بزرگ‌ترین نیروگاه خورشیدی جهان با بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار و شهر «نئوم» با سرمایه‌گذاری ۵۰۰ میلیارد دلار را در دستور کار دارد تا به هاب فناوری تبدیل شود و.....
سویه دیگر ماجرا، تنش‌های داخلی در بسیاری از کشورهای جهان و قدرت‌گیری وافزایش محبوبیت گرایش‌های راست افراطی و مخالفان صلاح و ثبات و سازش است که بخش مهمی از این عارضه برآمده از ناآزادی‌ها و عدم توسعه یافتگی‌هاست.

تفاوت شدید سطح توسعه در کشورهای فقیر و غنی و افزایش مهاجرت‌های غیرقانونی به اضافه بلوک‌بندی‌های محدود‌کننده تجارت و هر چه بلندتر شدن دیوار تعرفه‌ها که این روزها با سیاست‌های پوپولیستی رییس‌جمهور نامتعادل امریکا تشدید شده و در نتیجه افزایش رکود و تورم و فقر و بیکاری در بسیاری از کشورها وحتی اقتصادهای پیشرفته، تنش‌های داخلی و رودرویی بخش‌های مختلف اجتماعی را در تقابل با یکدیگر تشدید کرده و این خود در دوری باطل به ایجاد دیوارها و تضادها بین کشورها و وقوع انواع ستیزه‌ها و ناایمنی‌ها انجامیده است.
اکنون به واقع «امنیت» مهم‌ترین ضرورت و حیاتی‌ترین مولفه جهان امروز است. امنیتی که صلح و آشتی با دیگری و باور به تنوع و تکثر و گونه‌گونی در کانون آن باشد نه یکدست‌سازی و غیریت‌سازی از دیگران.
مخالفت با تنوع، خودساختگی و خودسامانی از مهم‌ترین مولفه‌های ناامن‌سازی داخلی در جوامعی است که سعی می‌کنند با شبکه در هم پیچیده‌ای از قوانین و مقررات و احکام ودستورالعمل‌ها به ساختارهای خود مشروعیتی توجیه گرانه و انسجامی درونی بخشند. رویکردی که اگر چه به ظاهر امنیتی را در کوتاه‌مدت ایجاد می‌کند اما ناامنی‌های عمیق‌تر و گسترده‌تری را در آینده سبب خواهد شد. امروز جز با تغییر نگاه به «توسعه» و «امنیت» در پرتو «آزادی»، گذار از این وضعیت نگران‌کننده ممکن نیست.نگاهی که با کاهش تنش‌های خارجی و پایدارسازی داخلی، «امنیت ملی» را در پیوند با «منافع ملی» و در قالب آزادی و رفاه و رضایت اجتماعی و حضور در زنجیره‌های تولید جهانی و توان بالای نظامی بازدارنده معنا می‌کند و مرهمی بر زخم‌های این روزهای شهروندان بس نگران می‌نهد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 چشم‌انداز اقتصاد ایران
✍️ هاشم اورعی
برای پیش‌بینی شرایط اقتصادی ایران در زمان آتش‌بس، باید عوامل تاثیرگذار را به دو قسمت خارجی و داخلی تقسیم کرد؛ در بعد خارجی ابتدا دونالد ترامپ با تصمیمی خلق‌الساعه به ایران چراغ سبز نشان داد.

رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده، برخلاف سیاست فشار حداکثری همیشگی اعلام کرد چین می‌تواند از ایران نفت بخرد و حتی امکان اینکه چین نسبت به سال‌های قبل نفت بیشتری از ایران بخرد نیز وجود دارد. البته او در ادامه حرف خود را پس گرفت.

چین در سال‌های گذشته، خریدار بیش از ۹۰درصد از نفت ایران بود و تحریم‌ها سبب شد که این میزان به ۸۰درصد کاهش یابد. بنابراین نقش چین به‌عنوان خریدار نفت ایران بسیار مهم است. حتی اگر تحریم مشکل فروش نفت ایران نباشد، بازهم کشور باید برای تولید نفت تلاش کند؛ چراکه بنا بر برخی گزارش‌ها حدود ۸۰درصد از چاه‌های نفت کشور در نیمه دوم عمر خود هستند و در تمام این‌ سال‌ها سرمایه‌گذاری جدید رخ نداده است. به‌‌همین سبب در کوتاه‌مدت امکان افزایش ظرفیت تولید وجود ندارد. از سوی دیگر، مصرف فرآورده‌های نفتی در کشور شیب تند صعودی دارد و اگر در بهترین حالت، تولید نفت ثابت و نه کاهشی فرض شود، می‌توان متوجه شد که میزان نفت باقی‌مانده برای صادرات و فروش به کشورهای دیگر، آن‌قدرها زیاد نیست. بنا بر بسیاری از گزارش‌ها پیش‌بینی می‌شود که با لغو تحریم‌های نفتی علیه ایران، صادرات نفت به ۲.۴میلیون بشکه در روز برسد که رقم قابل‌ توجهی است.

اگر مساله تحریم‌ها رفع شود، ایران می‌تواند نفت خود را با کمترین میزان تخفیف به‌فروش برساند؛ چراکه پیش از این تخفیف‌ها به‌دلیل تحریم بودن ایران ارائه می‌شد؛ بنابراین چنانچه تحریمی وجود نداشته باشد، نفت هم بدون تخفیف‌های پیشین به‌فروش می‌رسد. این در حالی است که همزمان با رفع تحریم‌ها ایران نیاز ندارد در عوض پول فروش نفت، کالا دریافت کند و بنا بر همین فرآیند، ارز قابل‌توجهی به اقتصاد کشور تزریق می‌شود. همه اینها در کنار هم سبب می‌شود فضا برای سرمایه‌گذاری مطلوب‌تر شود.
آنچه در این میان قابل توجه است و سیاستگذاران باید برای رفع آن تلاش کنند، فقدان سرمایه‌گذاری و نبود فناوری‌های مدرن و به‌روز تولید است. پرواضح است که نمی‌توان این کمبودها را در کوتاه‌مدت جبران کرد؛ اما لازم است که سیاستگذاران تلاش داشته باشند که در کمترین زمان ممکن این مشکلات حل‌وفصل شود.

حال لازم است که به مسائل داخلی پرداخت؛ چراکه همه مشکلات اقتصادی کشور ناشی از تحریم نیست. سال‌ها است که روند توسعه در کشور متوقف شده و برنامه‌ کاربردی برای توسعه اقتصاد نگاشته نشده است. لازمه توسعه اقتصادی، در اولویت قرار گرفتن توسعه صنعتی کشور است. هیچ‌یک از مقامات مسوول ایرانی نمی‌تواند ادعا کند که توسعه اقتصادی در اولویت اول کشور قرار گرفته است؛ چراکه در تمام این سال‌ها به وضوح دیده‌ شده است توسعه در دیپلماسی کشور در نظر گرفته نمی‌شود. ایران توسعه را در سیاست‌های دیپلماسی خود قرار نداده است. حال که از این جنگ ۱۲روزه عبور کردیم و با فراست و هوشمندی همه، خطر علیه خاک ایران برطرف شد، سیاستگذاران باید مثل «عدو شود سبب خیر، ا‌گر خدا خواهد» را سرلوحه قرار دهند و تلاش کنند با توسعه اقتصادی و اصلاحات اقتصادی، دشمن خبیث را ناامید سازند. این به آن معناست که سیاستگذاران نباید بعد از آتش‌بس، برخوردهای امنیتی را دوباره از سر بگیرند. نگاه‌ امنیتی به مسائل داخلی کشور سبب می‌شود که دشمن به هدف خود نزدیک شود. لازم است که دولت همان‌طور که پیش‌تر با شعار وفاق پیش آمد، همین وفاق را ادامه دهد و متخصصان را بر سر کار بازگرداند.

دولت باید توأمان که تمام‌قد از مواضع کشور و ملت ایران دفاع می‌کند، با نظم جهانی همراستا باشد و در مسیر توسعه اقتصادی گام بردارد. عمده‌ بار توسعه اقتصادی بر دوش صنایع است و به همین سبب هم لازم است تمام موانعی که بر سر راه تولید و تجارت کشور قرار گرفته است، زدوده شود. تامین نقدینگی و سرمایه در گردش برای کسب‌وکارها، به‌مثابه خون در رگ‌های بدن انسان است. صنایع نمی‌توانند بدون تامین مالی به کار خود ادامه دهند و متاسفانه شبکه بانکی کشور، تشنگی صنایع را اجابت نمی‌کند.

دولت باید از این به بعد تلاش کند که با بهانه‌های غیرقابل قبول یا تقسیم کردن متخصصان به خودی و غیرخودی، مانع از بر سر کار آمدن افراد دلسوز وطن نشود.


🔻روزنامه کیهان
📍 معمای برآشفتگی نتانیاهو و ترامپ
✍️ محمد ایمانی
بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ، پس از اعلام آتش‌بس خود خواسته، اراجیف بسیاری سر هم کردند. آنها به وضوح عصبانی بودند، دشنام دادند و توهین و تهدید کردند. اما چرا؟ اگر کسی واقعا طرف پیروز باشد، نباید تا این حد به هم ریخته و آشفته باشد که اختیار کلام را از دست بدهد و مُهملاتی بگوید که از سوی خود صهیونیست‌ها یا آمریکایی‌ها مورد هجو قرار بگیرد.
در این باره، نکات و مستندات قابل توجهی وجود دارد.
۱) دشمنی بی‌حیثیت‌ترین اشرار دنیا، افتخار ملت ما و نشانه سلامت مسیر حرکت کشور است. خداوند متعال دو بار در سوره‌های فرقان و انعام می‌فرماید: « وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ وَکَفَى بِرَبِّکَ هَادِیًا وَنَصِیرًا. و ما این گونه، براى هر پیامبرى، دشمنى را از مجرمان قرار دادیم، و خدای تو برای هدایت و نصرت تو کفایت می‌کند». « وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ... این‌ گونه در برابر هر پیامبرى، دشمنى از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم».
۲) اگر می‌خواهیم بدانیم که چرا ترامپ و نتانیاهو این قدر فشار می‌خورند، باید دقت کنیم که هدف‌شان از جنگ چه بود؟ هدف، فقط ترور فرماندهان و دانشمندان یا تخریب برخی تاسیسات نبود، بلکه شوکه و فلج کردن و تسلیم ایران بود. اما نتوانستند، بلکه ضربات راهبردی دردناکی خوردند که در ۸۰ ساله پس از جنگ جهانی دوم و ۷۷ ساله پس از تاسیس رژیم اشغالگر بی‌سابقه است. ترامپ از سوی نتانیاهو تحمیق شد و خسارت سنگینی را به اعتبار و اقتدار آمریکا وارد کرد که ابعاد آن در آینده آشکارتر خواهد شد.
۳) حجم، شدت و عمق ضرباتی که رژیم صهیونیستی و حامی‌اش در جنگ خوردند، خارج از حد توصیف است. آنها در حالی خواستار آتش‌بس شدند، که اسرائیل زیر ضرب رفته و پایگاه العدید در هم کوبیده شده بود. برخی گزارش‌ها و ارزیابی‌ها را که بیچارگی دشمن را نشان می‌دهد، مرور کنید:
- شبکه ۱۲عبری: ایران در روزهای اخیر، سیاست خود را به جنگ فرسایشی تغییر داده است. مقامات اسرائیلی می‌‌گویند جنگ بیش از تصور اولیه آنها طول می‌‌کشد. معلوم نیست که راهبرد خروج از ورطه جنگ با ایران چیست؟
-‌هاآرتص: اگر جنگ ادامه یابد، روز به روز اسرائیلی‌های بیشتری خواهند پرسید زندگی در کشوری که زیر موشک‌باران است، ارزشش را دارد؟ اسرائیل باید از این جنگ فرسایشیِ تمام‌ عیار و ویرانگر اجتناب کند. این خطرناک‌ترین سناریو برای ماست.
- روزنامه اسرائیل هیوم: کاهش موشک‌‌های پدافندی، حکایت از وجود چالش‌های فزاینده‌ برای اسرائیل دارد. جنگ طولانی، با دکترین امنیتی در تضاد است و ممکن است به ضرر ما تمام شود.
- روزنامه یدیعوت آحارانوت: ویرانی‌های تل‌آویو، وحشتناک و دیوانه‌‌کننده است.
- روزنامه معاریو: اسرائیل برای موشک‌های ایرانی آماده نبود. ویرانی‌های به وجود آمده در طول
۱۲ روز، بی‌‌سابقه و بسیار زیاد است. علاوه‌بر تلفات جانی، موشک ‌ها باعث بی‌‌خانمانی ده‌ها هزار نفر شدند. رگبار موشک‌های بالستیک باعث فروپاشی ساختمان‌ها و مؤسسات شد. بازسازی ویرانه‌ها، در صورت فراهم بودن شرایط، ممکن است چهار تا هشت سال طول بکشد، اما احساس امنیت به راحتی باز نخواهد گشت، اگر نگوییم که اصلاً باز نمی‌گردد.
- واشنگتن پست: اسرائیلی‌‌ها از رگبار موشک‌ها فلج شده‌‌اند. آنها در حال از دست دادن
حس امنیت همیشگی هستند.
- روزنامه انگلیسی تایمز: اسرائیل تازه متوجه شده که بیش از توانایی‌اش به جنگ با ایران کشیده ‌شد.
- نشریه انگلیسی میدل ایست آی: افسانه آسیب ناپذیری اسرائیل به خاطر توهم نتانیاهو
در هم شکست.
- دنیل دیویس سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا: وقت آن رسیده که نیرو‌های خود را از سوریه و عراق خارج کنیم. به موشک‌‌های ایران که بدون هیچ مشکلی گنبد آهنین را سوراخ می‌کنند، نگاه کنید؛ اکثر نیروهای ما حتی دفاع موشکی کمتری دارند.
- ترامپ: اسرائیل واقعا ضربه خیلی سختی خورد؛ خصوصاً در روزهای آخر. وای پسر، موشک‌های بالستیک خیلی از ساختمان ‌ها را نابود کردند.
- استیو بنن مشاور سابق ترامپ: آتش ‌بس، بیشتر برای نجات اسرائیل بود. این، بخش پنهان ماجراست. آنها وارد ماجرائی شدند که فراتر از توان‌شان بود. تا جایی پیش رفتند که رمقی نمانده بود. واقعاً روز وحشتناکی بود. آنها به این آتش‌بس نیاز داشتند.
- پروفسور جان مرشایمر، نظریه‌پرداز آمریکایی: «ترامپ و نتانیاهو، مردم را فریب دادند که در جنگ پیروز شدیم. نتانیاهو، توان جنگ فرسایشی را نداشت و ترامپ واقعاً ترسیده بود که ایران تنگه هرمز را ببندد. وضعیت نظام ایران، از قبل جنگ به ‌مراتب بهتر است، و این، شکستی برای اسرائیل است که می‌‌خواست ایران را تجزیه کند و سیاستش «تفرقه بینداز و حکومت کن» است. عمدتاً اسرائیلی ‌ها دنبال آتش‌بس بودند. آنها در مشکل بزرگی بودند و نتانیاهو و دیگران مطرح می‌‌کردند که آماده جنگ فرسایشی نیستند. از نظر اراده، ایرانی‌ها مزیت بزرگی نسبت به اسرائیلی ‌ها داشتند که آن‌قدر سرسخت نیستند که جنگ فرسایشی را تحمل کنند. اسرائیلی‌ها تسلیحات‌شان تمام می‌‌شد و اقتصاد‌شان به ‌شدت آسیب می‌‌دید، پس ‌خواستند از طریق ترامپ به جنگ پایان دهند».
۴) در حالی که تظاهرات اعتراضی علیه نتانیاهو در تل‌آویو از سر گرفته شده و هیچ نشانه‌ای از حس پیروزی حتی در میان حامیان وی در کف خیابان دیده نمی‌شود، ترامپ به خاطر بازی خوردگی از نتانیاهو و طرح ادعاهای خلاف واقع درباره نابودی برنامه هسته‌ای ایران (به ویژه تاسیسات فردو) مورد اعتراض و هجو رسانه‌ها و سیاستمداران آمریکایی قرار گرفته است. در این باره فارین پالیسی نوشت: «حملات دونالد ترامپ به ایران، غیرقانونی و به احتمال زیاد ناموفق بوده است. مقامات آمریکایی اجازه ندهند یک پیروزی جعلی، صلح واقعی را به خطر بیندازد. بر خلاف ادعای او، اکنون وارد دوره بی‌‌ثبات‌تری شده‌ایم. لشکرکشی هوائی نمی‌‌تواند کشوری را مجبور به تسلیم کند؛ ایران می‌تواند مقاومت کند و هیچ کاری از دست اسرائیل یا آمریکا برنمی‌آید».
۵) مردم در هر جنگی، رکن پیروزی یا شکست هستند. در حالی که در سه هفته گذشته، تظاهرات و تشییع‌های سلحشورانه و حمایت‌های ده‌ها میلیونی در کف خیابان‌های ایران نسبت به مدافعان وطن برقرار بوده، حتی یک تجمع حمایتی یا ابراز پیروزی در جامعه صهیونیستی عاریتی و چهل تکه دیده نشد. خیلی‌ها در اسرائیل، نتانیاهو را به خاطر ماجراجویی‌های پر هزینه‌اش لعنت می‌کنند و اگر بتوانند او را می‌کشند. رژیم صهیونیستی با پشتیبانی کامل آمریکا، اگر می‌توانست، جنایتی بدتر از غزه را علیه ملت ایران مرتکب می‌شد. اما در وضعیت درماندگی، از طریق واسطه‌های آمریکا درخواست آتش‌بس داد. این بیچارگی را چه کسی تحمیل کرد؟ کدام کشور در طول هفتاد سال گذشته توانسته بود رژیم صهیونیستی را با صدها موشک قدرتمندی در هم بکوبد که روزنامه «گاردین» از آنها به عنوان «موشک هیولایی» نام می‌برد؟ ایران، به تعبیر رسانه‌های عبری، «جهنم» را به صهیونیست‌ها نشان داد. این توانمندی، به خاطر در هم تنیدگی سه عنصر «اسلام، رهبری و ملت» است. اسرائیل و آمریکا در جنگ تحمیلی شکست خوردند، چون رهبری و ملت و باورهای الهی در تراز ایران ندارند. ملت بزرگ و رشید ایران، با اجتماعات حماسی و تشییع‌های خیره‌کننده باطل‌السحر پروژه دشمن شد. به همین علت هم هست که یوسی میلمن تحلیلگر امنیتی و نظامی صهیونیست نوشت: «شادی و سرخوشی ما زیاد دوام نیاورد. صبح جمعه از خودم پرسیدم که آیا اصلاً لازم بود وارد جنگ شویم، آن ‌هم در برابر ایرانی‌ها؟ شیعیان از نظر تاریخی، آماده تحمل رنج هستند. به آمادگی آنها برای فداکاری اشاره کردم که در ۸ سال جنگ با عراق [صدام] نشان دادند».
۶) دشمن نه تنها نتوانست ملت ایران را از پا در آورد، بلکه موجب همدلی بیشتر شد:
- روزنامه فایننشال تایمز: «حملات اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای که نماد غرور ملی ایرانیان است، نتیجه کاملا معکوس داشت و به جای تضعیف حکومت، وحدت مردمی را تقویت کرد. این عملیات با هماهنگی آمریکا انجام شد، اما نتیجه، برخلاف انتظارات رقم خورد. تشدید تنش‌‌ها توسط اسرائیل، واکنشی قدرتمند را در ایران به همراه داشت. حمله متقابل، نقطه عطفی بود که نشان داد ایران از مقابله واهمه ندارد. ایران، تمدنی تاریخی است که از استقلال خود دفاع می‌‌کند. موج میهن ‌پرستانه‌، ایران۹۰ میلیونی را فرا گرفته است. نتانیاهو، با دعوت به شورش، دنبال بهره‌برداری بود، اما عواطف میهن‌پرستانه را تقویت کرد. جنگ، حمایت مردم ایران از برنامه موشک‌های بالستیک، سرکوب همدستان اسرائیل، و اشتیاق برای دستیابی به بمب هسته‌‌ای را افزایش داد».
- روزنامه جروزالم پست: «حمله اسرائیل، همبستگی ملی ایرانیان و حمایت از جمهوری اسلامی را افزایش داد. هیچ نشانی از سستی وضعیت دیده نمی‌‌شود؛ کاملاً بر عکس! اقتدار نظام، افزایش یافته است. مقامات اسرائیلی اذعان کردند که حملات نه تنها باعث بی‌‌ثباتی یا شکاف در حکومت ایران نشده، بلکه حس همبستگی ملی را تقویت کرد. مردم ایران با وجود نارضایتی‌های احتمالی، در برابر تهدید خارجی متحد شده‌ و خشم خود را متوجه اسرائیل کرده‌‌اند. مدیر برنامه ایران در مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS) گفت: تعجبی ندارد که هیچ شکافی دیده نمی‌شود و حس همبستگی ملی وجود دارد؛ مردم می‌‌بینند که حملات اسرائیل، منجر به کشته شدن افراد و تخریب شده است».
۷) کاری را که بمب‌های سنگرشکن و قبل از آن مذاکرات فریبکارانه یا تحریم‌های فلج‌کننده و حداکثری نتوانستند بکنند، از چه طریقی پیگیری می‌شود؟ اگر اتحاد ملت ایران حول محور آموزه‌های اسلامی و ولایت و رهبری، موجب شکست دشمن شده، بنابراین بدیهی است که همین نقطه قوت، آماج تحرکات مزدوران نیابتی قرار بگیرد. آفند و پدافند علیه «شبکه نفوذ، تحریف و تفرقه‌افکنی» را باید در اولویت قرار داد. شناسایی اجزاء، اتصالات و سرشبکه‌ها، کار دشواری نیست. آنها در طول این سال‌ها، با ایجاد دو صدایی، دشمنی دشمن را انکار کردند و ایران را مقصر جلوه دادند؛ مهار تروریسم داعشی یا صهیونیستی را در آن سوی مرزها سرزنش کردند، به عملیات فریب آمریکا در مذاکرات ضریب دادند و به ضعیف‌نمایی کشور پرداختند (که موجب جرأت دشمن شد)؛ حالا هم مجادله جعلی ملت- امت را به راه انداخته‌اند تا دستاورد بزرگ یعنی اتحاد ملت را از بین ببرند.
۸) رسانه‌های این طیف حتی یک تصویر از ضربات برق‌آسا و کوبنده و ویرانگر ایران به رژیم صهیونیستی را در صفحات اصلی خود منتشر نکردند تا در سانسور شکست بزرگ اسرائیل، با رسانه‌های صهیونیستی هماهنگی کامل را انجام داده باشند! ننگی از این بزرگ‌تر هم هست؟ فراموش نکنیم که ترامپ گفت: «من و نتانیاهو به عنوان یک تیم کار کردیم، شاید هیچ تیمی تا به حال این کار را نکرده باشد»، و نتانیاهو خبر داد: «بمباران ایران بین من و ترامپ هماهنگ شده بود. ترامپ با درخواست علنی از ما برای عدم حمله به تحقق غافلگیری کمک کرد». به تعبیر روزنامه وال‌ استریت ژورنال، درست وقتی که جنگنده‌های اسرائیلی در حال برخاستن بودند، ترامپ در شبکه اجتماعی نوشت «ما همچنان به راه‌ حل دیپلماتیک با ایران متعهد هستیم!». دستگاه‌های اطلاعاتی و قضائی باید بررسی کنند که کدام محافل در داخل کشور، در این عملیات فریب، همکاری داشتند و با کدام هدف، اکنون فرار به جلو می‌کنند؟


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تغییر فروض برنامه‌های توسعه
✍️ محمدرضا سعدی
برنامه‌ریزی مفهومی متغیر است زیرا در جهانی زندگی می‌کنیم که سرعت تغییرات و تحولات بسیار بالاست. این موضوع چه برای یک فرد، چه برای یک شرکت یا سازمان و چه برای برنامه‌ریزان در سطح یک کشور، باید به عنوان اصلی اساسی تلقی شود. در واقع باید این اصل را در تدوین یک برنامه در هر سطح پذیرفت که «تنها فرضی که در طول یک برنامه تغییر نمی‌کند، همان فرض تغییر است» و به عبارت دیگر «تنها اصلی که در جهان امروز تغییر نخواهد کرد، همان اصل تغییر است.» واقعیت این است که هیچ عنصر ثابتی در دنیای امروز وجود ندارد و این اصل از نظر تئوریک نیز پذیرفته شده است که حتی مقادیر ثابت در یک معادله نیز تغییرپذیر هستند که به آن، تحلیل حساسیت (SENSITIVE ANALYSIS) گویند. نتیجه آنکه جهان امروز مملو از تغییراتی است که صرفا در طول زمان خاصی می‌تواند ثابت تلقی شود و این زمان ثابت به شدت در حال کوتاه‌تر شدن است. نگاهی به معادلات اقتصادی و حتی سیاسی در جهان نشان می‌دهد که سرعت تغییر معادلات و خصوصا یارکشی‌های اقتصادی و سیاسی به‌گونه‌ای است که هیچ عنصر پایدار و لایتغیری در آن قابل پیش‌بینی نیست و به همین دلیل است که هیچ عنصر باثباتی را نمی‌توان در یک بازه زمانی مشخص، غیرقابل تغییر دانست. با این مقدمه بازگردیم به برنامه‌های پنج ساله تدوین شده در کشور. برنامه‌های پنج ‏ساله در کشور دارای یک عنصر ثابت به عنوان فروض اولیه است که براساس آنها تصور می‌شود که فروض رفتار اقتصادی اعم از رفتار بازارهای داخلی، بازارهای جهانی و حتی معادلات سیاسی در طول دوران برنامه (به مدت پنج سال که خود، برای جهان امروز به عنوان یک بازه بلندمدت تلقی می‌شود) ثابت خواهد بود. البته حساب سیاست اقتصادی از حساب فروض برنامه جداست بدین معنا که در برنامه‌های مدون توسعه کشور، قانونگذار به تدوین سیاست‌های قابل اجرا در طول اجرای برنامه می‌پردازد که آن نیز به دلیل اینکه قانونگذار، این سیاست‌ها را قابل کنترل و به عبارتی متغیر درونزا در نظر می‌گیرد، جای بحث فراوان دارد که در نوشتاری دیگر به این موضوع خواهیم پرداخت. برگردیم به فروض برنامه توسعه. دو اشکال در فروض برنامه‌های توسعه (که شامل برنامه هفتم نیز می‌شود) وجود دارد؛ اول آنکه این فروض هیچ‌گاه به صورت شفاف و روشن همراه با برنامه ارائه نمی‌شود و همین امر، تحلیلگران را به این اعتقاد می‌رساند که شاید اصولا فروضی برای تدوین برنامه وجود نداشته و برنامه، فاقد فروض پایه است.

دوم آنکه به نظر می‌رسد همین فروض نامعلوم و نامکشوف نیز ظاهرا در طول دوره اجرای برنامه، ثابت در نظر گرفته شده‌اند زیرا هیچ علامتی مبنی بر وجود تغییر احتمالی در برنامه مشاهده نشده و تمامی مواد و تبصره‌های برنامه توسعه به صورت ثابت در طول برنامه وجود دارد و به عبارت دیگر از طریق برهان معلول به علت یا فرآیند تشخیصی (DIAGNOSIS)، نمودی از امکان تغییر فروض در برنامه‌های توسعه مشاهده نمی‌شود.

خلاصه موضوع تا اینجای کار آن است که از یک طرف با جهانی پیچیده و کاملا متغیر با شتاب فراوان مواجه هستیم و از طرف دیگر، این پیچیدگی و شتاب در تغییر (حتی فقط تغییر و نه شتاب در تغییر) در برنامه‌های توسعه مشاهده نمی‌شود و برنامه‌های توسعه نسبت به این تغییر و تحولات خنثی و بی‌توجه هستند. برنامه باید انعکاسی از واقعیات باشد و برنامه ثابت هرگز نمی‌تواند تغییرات پرشتاب در واقعیت را رهگیری کرده و منطبق با واقعیت (یا همان اصل ثابت بودن مفهوم تغییر) باشد. پیشنهادی که در اینجا مطرح است، استفاده از برنامه‌ریزی لغزان (TRILLING or ROLLING PLANNING) است. یک برنامه لغزان، با تغییر فروض و سیاست‌ها در واقعیت همخوانی داشته و هماهنگی مناسبی با تغییرات روزافزون در دنیای واقعی خواهد داشت. به عبارت دیگر، برای اینکه یک برنامه توسعه (آن هم برای یک دوره نسبتا بلندمدت پنج ساله) بتواند در عمل کارایی و اثربخشی داشته باشد، باید دارای چنان انعطافی باشد که بتواند تغییرات واقعی در دنیای پرشتاب کنونی را از قبل پیش‌بینی کرده و تدابیر لازم در آن برای این تغییرات لحاظ شده باشد. نمونه بارز این امر، جنگ ۱۲روزه اخیر است که می‌توانست با تداوم آن، بسیاری از فروض برنامه توسعه به شدت تحت‌تاثیر قرار گیرد در حالی که هیچ گزینه جایگزینی برای این وضعیت در برنامه در نظر گرفته نشده یا لااقل اعلام نشده است. دارا بودن گزینه دوم یا همان پلن بی برای برنامه توسعه در یک دوره پنج‏ ساله، از ضروریات تدوین یک برنامه است تا بتوان با استفاده از آن، برنامه را هرچه بیشتر با واقعیات منطبق کرده و کارآمدی بیشتری برای آن قائل شد که این امر، با استفاده از برنامه‌های ثابت محقق نشده و باید رویکرد تغییرپذیری در فروض (و سیاست‌ها) را منطبق با گزینه‌های قابل پیش‌بینی در برنامه‌های توسعه در نظر گرفت.


🔻روزنامه اعتماد
📍 غنی‌‌سازی همبستگی ملی یک «باید بزرگ»
✍️ معصومه ابتکار
در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران بر سر میز مذاکره برای تامین منافع ملی و مقابله با تحریم‌های ظالمانه امریکا فعال بود، اسراییل به صورت یکجانبه ایران را مورد حمله نظامی و عملیات تروریستی قرار داد. این حمله در کنار شهادت تعدادی از فرماندهان نظامی، صدها تن از مردم بی‌دفاع غیرنظامی را به شهادت رساند و هزاران نفر از آنها را مجروح و بی‌خانمان ساخت. البته اسراییل که در همه جهان اینک به عنوان نماد خونریزی و جنگ شناخته می‌شود و حکم محکومیت دادگاه بین‌المللی کیفری را نیز دارد، با پاسخ بسیار قاطع و پر توان نظامی و موشکی ایران مواجه و در نهایت ناچار شد بعد از ۱۲ روز تن به آتش‌بس بدهد، چراکه زیرساخت‌ها، امنیت داخلی و امنیت روانی مردمش به ‌شدت آسیب دیده است. امریکا هم البته در همراهی با این منازعه به نفع اسراییل کوتاهی نکرد. حتی در شرایطی که وزیر امور خارجه ما در حال مذاکره با اتحادیه اروپا بود، به‌طور غیرقانونی به مراکز هسته‌ای صلح‌آمیز ایران حمله کرد؛ در شرایطی که ایران عضو (NPT) بوده و از نظر قانونی حفاظت از این مراکز زیر نظر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) است. مجموعه اقدامات اسراییل و امریکا مغایر با اصول منشور ملل متحد و سایر اصول بین‌المللی بوده است. اما در کنار این اهداف نظامی که از سوی ایران محکم و قاطع پاسخ داده شد، اهداف روانی و سیاسی نیز دنبال می‌شد که در برنامه‌های برخی رسانه‌های ماهواره‌ای اجیر شده مشهود بود. رسانه‌هایی که با ارایه اطلاعات و اخبار جهت‌دار برای ناامید‌سازی و دلسرد کردن مردم و تهییج آنها به حرکت علیه حکومت تلاش می‌کردند. غافل از اینکه ایرانیان با هر عقیده و به‌رغم اختلاف و انتقاد به شیوه‌های حکمرانی هرگز به بیگانه متجاوز روی خوش نشان نمی‌دهند که اگر می‌دادند وارثان فهیم تمدن ایران زمین نبودند. حتی تعدادی از زندانیان سیاسی با اعلام موضع، تعرض بیگانه و حمله به ساختارها و تاسیسات کشور را محکوم کردند.

همچنین شاهد همدلی خیل کثیری از ایرانیان خارج‌نشین و مردم بعضی کشورها بودیم. این سناریوی اسراییل و امریکا با درایت و هوشیاری مردم و روحیه فوق‌العاده دگردوستی که از خود نشان دادند و نیز تلاش مسوولان برای کاهش فشارها در شرایط ویژه جنگ و گریز با ارایه خدمات عمومی، سبب شد که کشور از این آزمون خطرناک به خوبی گذر کند. عجیب این همه نادانی در مواضع سران اروپا و امریکا نسبت به واقعیت برگزاری انتخابات در ایران است که کمتر از یک‌سال پیش رییس‌جمهور مدنظر خود را انتخاب کردند؛ رییس‌جمهوری که نظراتش به اکثر مردم نزدیک‌تر بوده و در این مدت کنار مردم ایستاده و در شرایط بسیار دشوار تلاش قابل توجهی داشته است. به هر حال جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تلاش کرد مبتنی بر مردم‌سالاری حرکت کند و بارها و بارها به آرای مردم رجوع کرده و بعدها به‌رغم انتقاداتی که به وجود آمد، این روند کم و بیش تداوم یافته است. حالا مساله اصلی این است که چطور می‌شود انسجام و همگرایی بین مردم را که طی تهاجم بیگانه به وجود آمد، غنی‌سازی کرد؟ همان‌طور که بسیاری از شخصیت‌های دلسوز بیان کردند، چطور باید این دستاورد را غنی‌سازی کرد؟ روشن است تداوم روند همدلی ملت «بایدهای بزرگ» را می‌طلبد؛ از جمله:
«باید» اول، در مورد رسانه ملی است که سال‌ها با سیاست‌های یکطرفه، صداهای متنوع را نادیده گرفته و اکنون در اداره طیف خاصی هست. اگرچه این روزها تغییراتی در آن مشاهده می‌شود، ولی این اتفاق در دوران‌های دیگری هم به صورت مقطعی و کوتاه رخ داد، اما به سرعت فراموش شد و حتی با برنامه‌هایی که چنین رویکردی داشتند، برخورد شد. در حالی که توجه به تنوع دیدگاه‌های مردم و گوناگونی سلایق از اهمیت بسیاری برخوردار است و صدا و سیما باید به نحوی عمل کند که مرجعیت ملی خود را بازیابی و اعتماد‌سازی کند.
«باید» دوم، توجه به حقوق منتقدین و به ویژه تصمیم برای آزادی زندانیان سیاسی و رفع محدودیت برای منتقدین است که در این شرایط می‌تواند انسجام ملت را بسیار تقویت کند. حتی موضوع عفو عمومی هم می‌تواند مطرح باشد.
«باید» سوم، رفع موانع برای سازمان‌های مردم‌نهاد و مدنی است. طی سال‌های اخیر در زمینه این نهادها و فعالیت‌های تشکل‌ها، آدرس‌های غلطی داده شد و متاسفانه محدودیت‌های زیادی بر آنان اعمال می‌شود، به نحوی که دیگر از ماهیت و توان خویش خالی شده‌اند. آخرین مطالعه‌ای که در دولت کنونی صورت گرفته نشان می‌دهد خسارات جدی به پایگاه نهادهای مدنی کشور وارد شده و از این منظر باید بازنگری جدی در سیاست‌های عمدتا خالص‌سازی گذشته صورت بگیرد.
«باید» چهارم، توجه ویژه به گفت‌وگوی بین‌نسلی و با نسل جوان است. تلاشی که سال‌ها هم از داخل و هم از خارج -هر یک به نحوی- برای عمیق‌تر کردن شکاف نسلی صورت گرفت به بی‌تفاوتی نسل جوان نسبت به سرنوشت کشور منجر شد. این روند باید به سرعت در قالب رویکردهای آموزش و پرورش متحول شود.
«باید» پنجم، برگزاری نشست‌های گفت‌وگومحور در دانشگاه‌ها و بحث و ارزیابی شرایط کنونی کشور از سوی دانشجویان است که اهمیت حیاتی دارد. تامین حقوق و اعمال دیدگاه‌های نسل جوان و دانشگاهی لازم و اجتناب‌ناپذیر است.
«باید» ششم، فعالیت احزاب و رفع محدودیت از احزاب منتقد و ایجاد زمینه برای مشارکت بیشتر سیاسی آنها در فعالیت‌های مختلف است که می‌تواند بسیار موثر باشد.
«باید» هفتم، توسعه فعالیت‌های اجتماعی، حمایتی و توانمندسازی برای همه اقشار است که می‌تواند آسیب‌پذیری‌ها را کاهش دهد. به خصوص برای زنان سرپرست خانوار و خانواده‌هایی که در شرایط دشوارتری قرار دارند.
«باید» هشتم، مبارزه زیربنایی با اشکال مختلف فساد در لایه‌های گوناگون نظام پولی و بانکی و رانت و غیره است که خود از زمینه‌های نفوذ دشمن و ضعف ساختارهای ملی به حساب می‌آید.
امید است با بازگشت به سمت مردم و تغییر و اصلاح رویکردها و تقویت و غنی‌سازی همبستگی ملی و سرمایه عظیم اجتماعی ایران عزیز، روزهای روشنی را با هم تجربه کنیم.


🔻روزنامه شرق
📍 تجدید قوای ایران
✍️ حمزه نوذری
همه مردم، ایران قدرتمند می‌خواهند. بعد از دفاع در مقابل حمله و هجوم خارجی ایران نیاز به تجدید قوا دارد. نیاز به این دارد که نیرومند‌تر از قبل باشد. اما برای ساختن ایران قوی‌تر به چه چیزهایی نیاز است؟ نخست باید از کجا آغاز کرد؟ مراحلی که برای تجدید قوا نیاز است، کدام‌اند؟ آیا اول باید ارتش و نیروهای دفاعی را قوی‌تر کرد. باید تقدم را به تولید، خرید تجهیزات دفاعی به‌روز و آموزش مدرن نیروهای نظامی داد یا باید اقتصاد مقدم باشد؟
یک دیدگاه این است که هیچ چیز به جز نیروهای مسلح نیرومند نمی‌تواند ایران را به کشوری مبدل کند که در منطقه و دیگر نقاط جهان خواهان اتحاد و همراهی با آن باشند، زیرا کسی خواهان اتحاد با کشوری به لحاظ نظامی ضعیف نیست. پس در این دیدگاه، اول ارتش، بعد اقتصاد رفاهی. دیدگاه دیگری وجود دارد که ایران نیرومند را با داشتن اقتصاد بسامان با رشد اقتصادی بالا و دارای ثبات ممکن می‌داند، ضمن اینکه منکر داشتن توان نظامی بالا نیست، اما اولویت را به سیاست داخلی و اقتصاد می‌دهد. براساس این دیدگاه، با داشتن اقتصاد قوی که رفاه داخلی را تا حدی ممکن کرده است، می‌توان سیاست خارجی مستحکمی داشت که بیشتر کشورها خواهان برقراری تجارت و ارتباط می‌شوند. برخی متفکران قدرت و نیرو را در بازندیشی سیاست خارجی می‌دانند؛ سیاست خارجی مبتنی بر تنش‌زدایی بیشتر در عمل. براساس این رویکرد، درگیری مدام با کشورهای قدرتمند غربی در راستای منافع ملی نیست و باید تغییر کند.
اما دیدگاه چهارمی وجود دارد که قدرت و نیرو را نخست در همبستگی اجتماعی جست‌وجو می‌کند، بنابراین گام نخست برای تجدید قوای ایران را اصلاحات اجتماعی و بازسازی اعتماد و همبستگی اجتماعی می‌داند. می‌توان این دیدگاه را دموکراسی‌خواهی و جمهوری‌طلبی نامید. این دیدگاه که بیش از همه در میان جامعه‌شناسان رواج دارد، بر این اساس مبتنی است که قدرت سیاسی را تابع قدرت اجتماعی کند و از قدرت سیاسی مسئولیت، پاسخ‌گویی و شفافیت بخواهد. براساس این دیدگاه، نیرو و قدرت حقیقی در تعهد بیشتر حاکمیت سیاسی به پاسخ‌گویی و درپیش‌گرفتن عقلانیت سیاسی و پرهیز از طرد و به‌حاشیه‌راندن گروه‌های مختلف است. در چنین حالتی است که می‌توان سیاست خارجی قوی مبتنی بر خواست و اراده اجتماعی بنا کرد.

برخی هم معتقدند که سیاست‌ اجتماعی و فرهنگی مشکلی ندارد، بلکه مسئله در اقتصاد است. رویکرد اقتصادگرایی که براساس‌این بنا نهاده شده که اول اقتصاد، بعدا ارتش، جامعه و سیاست خارجی یک نظریه واحد نیست. برخی اقتصاد‌گرایان برای داشتن سامان اقتصادی قوی دولت را دارای اهمیت کمی می‌دانند و برخی پای دولت را بیشتر به میان می‌کشند. برخی طالب دولت رفاه هستند که ایران قوی را از مسیر آن دنبال می‌کنند و برخی مطالبه‌گر بازار آزاد خودتنظیم‌گر. طالبان بازار آزاد چندان دل‌مشغول نوع سیاست و همبستگی اجتماعی نیستند. بر‌اساس دیدگاه آنها می‌توان اقتصاد لیبرال داشت، با یک حکومت غیردموکرات.

رویکرد دیگری وجود دارد که معتقد است اقتصاد و سیاست داخلی قدرتمند بدون ارتش نیرومند به‌ویژه در خاورمیانه ممکن نیست. امروزه همه کشورها به سمت تقویت هرچه بیشتر نیروهای نظامی پیش می‌روند، حتی کشورهایی که چندان دل‌مشغول آن نبوده‌اند؛ به‌عنوان مثال، کشورهای کوچک اروپایی هم در تلاش هستند سهم بیشتری از تولید ناخالص داخلی را برای ساختن ارتش قوی به‌ کار گیرند. آلمان و ژاپن آشکارا سیاست احیای قدرت نظامی را در پیش گرفته‌اند و دیگر نمی‌خواهند متکی به قدرت نظامی آمریکا برای دفاع از خود باشند. برای تقویت نظامی باید کاری کرد که نیروهای مسلح دل‌مشغول بنگاه‌‌داری نباشند و تمام تمرکز خود را بر جدید‌ترین تکنولوژی‌های دفاعی و نظامی بگذارند. کشور ایران بعد از تهاجم و حمله اخیر در شرایط حساسی است که بیش از هر زمان دیگری نیاز به بحث و گفت‌وگو و تدوین برنامه عمل برای ساختن ایران قوی‌تر و نیرومند‌تر از گذشته احساس می‌شود. اما از کجا باید آغاز کرد؟

چیزی که در ابتدا باید روشن شود، این است که قوی و نیرومند بودن با بوروکراسی پیچیده و بزرگ یکی نیست. در همین مدت تهاجم به ایران شاهد بودیم که در میدان آزادی گروه‌های موسیقی بدون بوروکراسی عریض و طویل برای ایران قدرتمند نواختند. آیا نباید میدان آزادی را به عرصه همبستگی و انسجام ملی از رهگذر هنر و موسیقی تبدیل کرد؟ همه را باید دعوت کرد به اندیشیدن، بحث و گفت‌وگو و ارائه برنامه عمل برای تجدید قوا با هدف ساختن ایران نیرومند‌تر. همین امروز شروع کنید.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 احتمال نقض آتش‌بس؟
✍️ علی‌اصغر زرگر
در روزهای اخیر تحلیل‌های متعددی در رسانه‌های داخلی و بین‌المللی منتشر شده که احتمال نقض آتش‌بس از سوی رژیم صهیونیستی را مطرح می‌کنند. این تحلیل‌ها عمدتاً بر پایه برخی تحرکات نظامی و مواضع تند مقامات اسرائیلی در هفته‌های گذشته است. با این حال، به‌نظر می‌رسد شرایط میدانی و سیاسی حاکم بر منطقه، به‌ویژه پس از جنگ دوازده‌روزه اخیر میان ایران و اسرائیل، به‌گونه‌ای نیست که چنین سناریویی در آینده نزدیک به واقعیت بپیوندد.
اسرائیل پس از درگیری مستقیم با ایران وارد دوره‌ای از بی‌ثباتی داخلی شد. جنگی که هرچند محدود بود، اما اثرات شدیدی بر ساختار اقتصادی و اجتماعی اسرائیل گذاشت. حملات موشکی و پاسخ‌های متقابل باعث شدند زندگی روزمره در شهرهای اصلی این رژیم مختل شود، صنعت گردشگری و سرمایه‌گذاری آسیب جدی دید و افکار عمومی اسرائیل نسبت به تداوم جنگ دچار تردید و فرسایش شد. این تجربه‌ای بود که اسرائیل در جنگ‌های گذشته‌اش احساس نکرده بود؛ بنابراین، بازگشت سریع به فاز حمله، حتی در قالب اقدام پیش‌دستانه، برای تل‌آویو هزینه‌ساز خواهد بود. از سوی دیگر، ایالات متحده به‌رغم حمایت‌های سنتی از اسرائیل، در شرایط فعلی تمایلی به ورود به یک جنگ جدید در خاورمیانه ندارد. ترامپ، که ریاست‌جمهوری‌اش با شعار «جنگ‌گریزی» همراه بود، اکنون در موقعیتی قرار دارد که به‌دنبال مدیریت بحران است نه تشدید آن. سخنان اخیر او مبنی بر اینکه چین می‌تواند از ایران نفت بخرد، گرچه با سیاست فشار حداکثری مغایرت دارد، اما نشانه‌ای است از میل واشینگتن به آرام‌سازی فضای تنش‌آلود منطقه. البته باید توجه داشت که اسرائیل ممکن است مسیرهای غیرمستقیم برای تضعیف ایران را در پیش گیرد؛ از جمله جنگ سایبری، عملیات روانی، یا تحریک در جبهه‌های دیگر. اما اقدام نظامی مستقیم در کوتاه‌مدت بسیار بعید است. در مجموع، به نظر می‌رسد آتش‌بس نانوشته موجود، اگرچه شکننده است، اما فعلاً پایدار خواهد ماند؛ چرا که هم ایران و هم اسرائیل در حال بازسازی توان خود هستند و هیچ‌یک تمایل ندارند وارد یک درگیری تمام‌عیار مجدد شوند. منطقه، فعلاً در آستانه آرامش محتاطانه‌ای قرار دارد.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 جریمه موجران متخلف تا ۳ برابر اجاره‌بها
✍️ فرشید ایلاتی
ضمانت‌های قانونی و راه‌اندازی سامانه‌های جدید، دو ابزار مهم برای مدیریت افزایش اجاره‌بها و حمایت از مستاجران در سال جاری خواهد بود. با وجود کاهش نسبی التهابات، امسال نیز شاهد افزایش نرخ اجاره‌بها نسبت به سال قبل بودیم که فشار بر روی مستاجران را بالا برده است.
براساس مصوبه امسال، در صورت تورم سالانه بالای ۳۰ درصد، سقف قانونی افزایش اجاره‌بها برای کلان‌شهرهایی مانند تهران ۲۵ درصد و در سایر شهرها تا سقف ۲۰ درصد تعیین شده است. اگر مالکین درصد بالاتری را برای اجاره مطالبه کنند و این افزایش به مستأجر تحمیل شود، طبق قانون، مستاجر می‌تواند تا پنج سال اقدام قانونی کند و مالک موظف است وجوه اضافه گرفته‌شده را بازگرداند.
نخستین سال اجرای جدی این قانون عاملی مثبت برای مدیریت التهابات بازار است. مستاجران هم در صورت مواجهه با افزایش بیش از سقف قانونی، حتماً حقوق خود را از مسیرهای قانونی دنبال کنند.
در سامانه جدید، مالک و مستاجر یا خریدار و فروشنده می‌توانند بدون واسطه، قراردادهای خود را ثبت کنند. تا کنون بیش از ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار قرارداد از این طریق منعقد شده و به‌طور رایگان در دسترس مردم است.
این سامانه، به ویژه برای قراردادهای تمدیدی و توافقی کاربرد مهمی دارد و می‌تواند در نظم‌بخشی و شفافیت بازار مسکن نقش‌آفرین باشد. افزایش آگاهی مردم نسبت به حقوق قانونی خود و استفاده از ابزارهای نوین ثبت قرارداد، دو عامل اساسی برای ارتقای امنیت و کاهش تنش در بازار مسکن است.
بر اساس قانون ساماندهی بازار اجاره مسکن، سقف مجاز افزایش اجاره‌بها برای امسال در استان تهران ۲۵ درصد تعیین شده است. همچنین برای شهر‌های جدید استان تهران این رقم ۲۰ درصد و برای سایر شهر‌های کوچک ۱۵ درصد اعلام شده است. این محدودیت‌ها به منظور جلوگیری از افزایش بی‌رویه اجاره‌بها وضع شده‌اند.
بر اساس این قانون اگر موجر بدون رعایت سقف‌های تعیین شده، اقدام به افزایش اجاره‌بها بیش از حد مجاز کند، مستاجر تا پنج سال پس از پایان قرارداد می‌تواند شکایت کند و مابه‌التفاوت پرداخت شده را دریافت نماید. علاوه بر آن موجر تا ۳ برابر مبلغ اجاره نیز جریمه شده و به «حساب مسکن حمایتی» واریز می‌شود که از این محل، ساخت مسکن‌های حمایتی و اجتماعی تامین مالی خواهد شد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین