تقریباً همه کشورهایی که توانستهاند مسیر خود را اصلاح کنند، یک نقطه اشتراک دارند:
بحران را به رسمیت شناختند.
نه آن را موقتی خواندند، نه صرفاً به عوامل بیرونی نسبت دادند. این پذیرش، پیشنیاز تصمیمهای سخت بعدی بود.
اصلاحات تدریجی بهجای شوکهای پیاپی
تجربه ویتنام
ویتنام در دهههای گذشته با اقتصادی دولتی، بهرهوری پایین و انزوای نسبی روبهرو بود. مسیر خروج این کشور از بحران نه با خصوصیسازیهای نمایشی، بلکه با اصلاحات تدریجی، صادراتمحور و جذب سرمایه خارجی شکل گرفت.
شباهت ویتنام با ایران در ساختار دولتی اقتصاد و نیروی انسانی تحصیلکرده قابلتوجه است، اما تفاوت کلیدی آنجاست که ویتنام اقتصاد را به میدان نزاعهای سیاسی تبدیل نکرد و تنش خارجی را کاهش داد تا اقتصاد نفس بکشد.
شباهت با ایران:
اقتصاد دولتی، نقش پررنگ دولت، ظرفیت نیروی انسانی
عدم شباهت:
تنشزدایی خارجی و اولویت دادن به صادرات بهعنوان پروژه ملی
دولت بزرگ؛ مسئلهای که تعیینکننده میشود
تجربه قزاقستان
قزاقستان نیز مانند ایران اقتصاد متکی به منابع طبیعی و دولت بزرگ دارد. این کشور با تمرکز بر ثبات سیاسی، کنترل نهادهای شبهدولتی و ادغام نسبی در اقتصاد جهانی توانست از بیثباتیهای اولیه عبور کند.
اما قزاقستان جامعهای با سطح مطالبهگری پایینتر دارد؛ موضوعی که مقایسه مستقیم آن با ایران را محدود میکند.
شباهت با ایران:
اقتصاد نفتی، دولت بزرگ، نقش نهادهای شبهدولتی
عدم شباهت:
سطح مطالبات اجتماعی و فشار افکار عمومی
عبور از بحران با نهادسازی، نه پولپاشی
تجربه لهستان
لهستان پس از فروپاشی بلوک شرق با تورم، بیکاری و شوک اجتماعی مواجه شد. اما اصلاحات نهادی، پیوند با اقتصاد اروپا و تقویت بخش خصوصی، این کشور را به یکی از اقتصادهای پایدار اروپای شرقی تبدیل کرد.
لهستان از نظر ساختار سیاسی، تحریم و جایگاه ژئوپلیتیک شباهت اندکی به ایران دارد، اما تجربه آن نشان میدهد نهادسازی مهمتر از تزریق منابع مالی است.
بحران مالی؛ بازگشت از لبه پرتگاه
تجربه ایرلند
ایرلند پس از بحران مالی ۲۰۰۸ عملاً با فروپاشی بانکی روبهرو شد. اصلاح نظام مالی، پذیرش هزینههای کوتاهمدت و تمرکز بر سرمایه انسانی، این کشور را دوباره به مدار رشد بازگرداند.
ایرلند نه تحریم داشت و نه بحران مشروعیت سیاسی؛ به همین دلیل شباهت آن با ایران محدود است، اما یک پیام روشن دارد: فرار از تصمیم سخت، بحران را طولانی میکند.
جمعبندی تطبیقی؛ کجا شبیه ایران بودند و کجا نه؟
اگر تجربهها را کنار هم بگذاریم، تصویر روشنی شکل میگیرد:
کشورهایی که موفق شدند، بحران را مسأله ساختاری دیدند، نه صرفاً مقطعی
اصلاحات را تدریجی اما مستمر پیش بردند
اقتصاد را از تنشهای سیاسی روزمره تا حد امکان جدا کردند
نهادسازی را بر توزیع پول و سیاستهای کوتاهمدت ترجیح دادند
اما ایران در یک نقطه خاص قرار دارد:
اقتصادی بزرگ، جامعهای شهری و مطالبهگر، دولت بزرگ، و در عین حال تحریمهای ساختاری و مزمن. این ترکیب، ایران را شبیه هیچکدام از این کشورها بهطور کامل نمیکند.
و ایران؛ سؤال اصلی هنوز پابرجاست
تجربه دیگر کشورها یک نسخه آماده به ایران نمیدهد، اما یک هشدار روشن دارد:
هیچ کشوری بدون بازتعریف رابطه سیاست، اقتصاد و جامعه از بحران عبور نکرده است.
ایران اگر بخواهد مسیر خروج از بحران را آغاز کند، بیش از هر چیز نیازمند تصمیم برای ثبات، اعتمادسازی نهادی و کاهش اصطکاکهای پرهزینه است؛ تصمیمی که هزینه دارد، اما نپرداختن آن، هزینهاش بیشتر است.