🔻روزنامه جهان صنعت
📍 جنگ رخ نمی‌دهد
✍️ نادر کریمی‌جونی
آیا بمبی که اسرائیل در مذاکرات ایران و آمریکا کار گذاشته بود، منفجر شده و گفت‌وگوها را متزلزل و رسیدن به نتیجه را ناممکن یا دست‌کم دور از دسترس کرده است؟ برای اسرائیل بهترین نتیجه حاصل از گفت‌وگوهای تهران- واشنگتن نابودی تمام تاسیسات هسته‌ای و متوقف‌کردن تمام فعالیت‌های اجرایی و حتی پژوهشی هسته‌ای و اتمی ایران بود. این موضوع بارها و در بالاترین سطح از زبان مقامات گوناگون صهیونیست و از جمله بنیامین نتانیاهو شنیده و اعلام شده است. اما روشن است که این دستاورد، حتی در خواب هم نصیب رهبران تل‌آویو نمی‌شود. به این دلیل برای نتانیاهو و دوستانش بهترین گزینه، به شکست کشاندن مذاکرات و تمهید زمینه وقوع حمله نظامی به ایران است. به علل گوناگون حمله خودسرانه و بدون کمک و همکاری ایالات‌متحده برای اسرائیل ناممکن است؛ مسافت جغرافیایی، امکانات ناکافی اسرائیل و از همه مهم‌تر مدیریت تبعات و رویدادهای پس از حمله به ایران، این کار را برای مقامات ارتش اسرائیل ناممکن کرده و آنها سعی می‌کنند از این کار پرهیز کنند بنابراین تا وقتی ایالات متحده خود وارد جنگ نشود، حمله به ایران که ایجادکننده یک نزاع مزمن و زیانبار در خاورمیانه است، انتخاب اسرائیلی‌ها نیست. البته تل‌آویو تلاش می‌کند چنین القا کند که حمله به یمن و بمباران مکرر تاسیسات انصارالله، نمونه‌ای برای اثبات علاقه حمله از سوی اسرائیل به سایر دشمنان این کشور است اما تقریبا تمامی تحلیلگران بر این باورند که نمونه یمن قابل‌تعمیم به دیگر سوژه‌ها نیست. در طرف ایالات‌متحده، جنگ هم‌اکنون دور از ذهن به‌نظر می‌رسد و حتی آمریکایی‌ها نیز احتمال وقوع آن را کمتر از گذشته می‌دانند. به‌جز نشانه‌های فیزیکی مانند کاهش توان نظامی در جزیره دیه‌گو گارسیا، نشانه‌های دیگری هم هست. مثلا آمریکایی‌ها می‌گویند که اجازه غنی‌سازی به ایران داده نمی‌شود اما نمی‌گویند توافقی که حق غنی‌سازی در آن وجود داشته باشد، امضا نخواهد شد. اگرچه این دو مفهوم را به‌جای یکدیگر می‌توان به کار برد و ظاهرا تفاوتی ندارند اما روشن است که اگر بنا به بندبازی سیاسی باشد، این دو موضع تفاوت‌هایی دارند که دیپلمات‌ها می‌توانند از آن بهره ببرند.

در یک تحلیل انتزاعی می‌توان تصریح کرد که اگر ایرانیان از موضع خود کوتاه بیایند و شرط ایالات‌متحده را بپذیرند آن‌وقت توافق حاصل شده است اما اگر همانطورکه مقامات ایرانی تاکید می‌کنند، حق غنی‌سازی خط قرمز باشد و عبور از آن ممکن نباشد، آیا مذاکرات را باید شکست‌خورده دانست و جنگ را پیش‌بینی کرد؟ در این‌باره پاسخ بلافاصله آن است که جنگ چه هدفی را برای ایالات‌متحده تامین و چه دستاوردی را برای کاخ سفید تحصیل می‌کند. همین حالا و در مورد انصارالله و حوثی‌های یمن، جنگ هیچ منفعتی را برای ایالات‌متحده به‌همراه نیاورده است. این بی‌حاصلی و هزینه گزاف سرانجام سبب شد تا ترامپ به‌طور یک‌جانبه و با عبور از اسرائیل، با یمنی‌ها به توافق برسد آیا با این سابقه، ایالات‌متحده برای به راه انداختن جنگ دوم در خاورمیانه ریسک می‌کند؟

گمان نمی‌رود اراده‌ای برای به راه انداختن جنگ دوم در واشنگتن وجود داشته باشد. در جریان سفر رییس‌جمهور ایالات‌متحده، اعراب جنوب خلیج‌فارس از رییس‌جمهور آمریکا برای رعایت آرامش و حفظ امنیت ژئوپلیتیک منطقه خلیج‌فارس از ترامپ تضمین گرفته‌اند. از این بابت ایالات‌متحده هرچه از طرف تل‌آویو تحت فشار قرار گیرد، باز هم نه‌فقط منفعتی در به راه اندختن جنگ ندارد بلکه اتفاقا حفظ ثبات در این جغرافیا برای طرح‌های بلندپروازانه ترامپ ضروری است.

البته هیچ‌یک از این دلایل، ماجراجویی و لجبازی را برای هیچ‌یک از طرف‌ها، جایز نمی‌سازد. در ماه‌های گذشته مقامات ایرانی بارها در مورد امتیازهایی که حاضرند بدهند تا ایالات‌متحده و جامعه جهانی نسبت‌به عدم ساخت سلاح هسته‌ای از سوی تهران مطمئن شوند صحبت کرده‌اند. این امتیازها البته عینی و واقعی است اما گاهی دلواپسان و محافظه‌کاران ایرانی سخنان و انجام رفتارهایی را مرتکب می‌شوند که بیش از آنکه منافع شهروندان ایرانی را تامین کند، لبخند به لبان راهبردنویسان اسرائیلی می‌نشاند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 الحاق به پالرمو؛ ضرورتی اقتصادی
✍️ حسین سلاح‌ورزی
کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه جرائم سازمان‌یافته فراملی، معروف به کنوانسیون پالرمو، یکی از مهم‌ترین اسناد بین‌المللی برای مبارزه با جرائم سازمان‌یافته مانند قاچاق انسان، مواد مخدر، اسلحه و پول‌شویی است.
این کنوانسیون با ایجاد چارچوبی برای همکاری بین‌المللی، کشورها را به هماهنگی قوانین داخلی، تبادل اطلاعات و اجرای اقدامات مشترک علیه جرائم فراملی ملزم می‌کند.
با وجود مزایای متعدد الحاق به پالرمو، به‌ویژه در حوزه اقتصاد، فرآیند تصویب آن در ایران طی یک دهه گذشته با تاخیرهای غیرقابل ‌توجیه مواجه شده است. این تاخیرها که عمدتا ریشه در ملاحظات سیاسی و نگرانی‌های غیرمستدل دارد، به اقتصاد، تجارت، صنعت و معیشت مردم آسیب‌های جدی وارد کرده است. الحاق به کنوانسیون پالرمو می‌تواند برای ایران دستاوردهای قابل‌توجهی به همراه داشته باشد؛ به‌ویژه در حوزه اقتصاد که در سال‌های اخیر تحت فشار تحریم‌ها و محدودیت‌های بین‌المللی قرار داشته است. یکی از مهم‌ترین مزایای این الحاق، تسهیل تجارت و مبادلات مالی بین‌المللی است. بسیاری از نهادهای مالی جهانی، بانک‌ها، و شرکت‌های چندملیتی، عضویت در پالرمو را نشانه‌ای از تعهد به شفافیت مالی و مبارزه با پول‌شویی می‌دانند. پالرمو با الزام کشورها به ایجاد نظام‌های نظارتی قوی برای جلوگیری از جرائم مالی، ریسک همکاری اقتصادی با ایران را کاهش می‌دهد.

این امر می‌تواند در کنار مذاکرات برای رفع تحریم‌ها موانع موجود در دسترسی ایران به نظام بانکی بین‌المللی، مانند سوئیفت، را برطرف کند و هزینه‌های نقل‌وانتقال مالی را که در حال حاضر به‌دلیل استفاده از واسطه‌های غیررسمی گزاف است، به‌طور چشم‌گیری پایین بیاورد. برای مثال، صادرکنندگان ایرانی سالانه با تاخیرهای طولانی و هزینه‌های اضافی در دریافت وجوه مواجه می‌شوند که حاشیه سود آنها را کاهش داده و رقابت‌پذیری کالاهای ایرانی را در بازارهای جهانی تضعیف کرده است. کشورهای در حال توسعه‌ای مانند ترکیه و امارات متحده عربی با پذیرش استانداردهای مشابه، توانسته‌اند جایگاه خود را در زنجیره تجارت جهانی تقویت کنند و به هاب‌های تجاری منطقه تبدیل شوند. ایران نیز با الحاق به پالرمو می‌تواند در صورت رفع تحریم‌ها از این فرصت برای افزایش صادرات و جذب سرمایه‌گذاری خارجی بهره ببرد.

مزیت دیگر الحاق به پالرمو، بهبود جایگاه ایران در گروه ویژه اقدام مالی (FATF) است. قرار گرفتن ایران در لیست سیاه FATF به‌دلیل عدم هماهنگی با استانداردهای بین‌المللی، از جمله پالرمو، تبعات اقتصادی سنگینی به دنبال داشته است. این وضعیت، ریسک همکاری با ایران را برای طرف‌های خارجی افزایش داده و به کاهش تجارت خارجی، افزایش هزینه‌های بیمه، و محدودیت در دسترسی به اعتبارات بین‌المللی منجر شده است. بر اساس برآوردهای اتاق بازرگانی ایران در سال ۱۳۹۸، محدودیت‌های ناشی از FATF سالانه حدود ۲۰درصد به هزینه‌های تجارت خارجی ایران اضافه کرده است. خروج از لیست سیاه FATF از طریق الحاق به پالرمو می‌تواند میلیاردها دلار صرفه‌جویی در هزینه‌های تجاری ایجاد کند و به ایران کمک کند تا در رقابت با کشورهای منطقه مانند ترکیه و قطر که از استانداردهای FATF بهره می‌برند، عقب نماند. این امر به‌ویژه در شرایطی که ایران به دنبال احیای اقتصاد خود پس از تحریم‌هاست، از اهمیت حیاتی برخوردار است.

تقویت نظام حقوقی و شفافیت مالی داخلی نیز از دیگر مزایای الحاق به پالرمو است. این کنوانسیون ایران را ملزم می‌کند تا قوانین داخلی خود را در زمینه مبارزه با پول‌شویی و جرائم مالی با استانداردهای بین‌المللی هماهنگ کند. چنین اصلاحاتی نه‌تنها به کاهش فساد مالی کمک می‌کند، بلکه اعتماد سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی را به نظام اقتصادی کشور افزایش می‌دهد. شفافیت مالی، ریسک سرمایه‌گذاری در ایران را کاهش می‌دهد و می‌تواند به جذب سرمایه در بخش‌های کلیدی مانند نفت، گاز، پتروشیمی، و فناوری منجر شود. برای نمونه، در سال ۱۳۹۵ پس از برجام، شرکت‌های اروپایی مانند توتال و زیمنس به‌دلیل نگرانی از عدم شفافیت مالی، با احتیاط در بازار ایران فعالیت کردند و بسیاری از پروژه‌های بالقوه به سرانجام نرسید. علاوه بر این، کاهش فساد مالی می‌تواند منابع مالی را به سمت بخش‌های مولد اقتصاد هدایت کند و از هدررفت منابع در فعالیت‌های غیرقانونی جلوگیری کند که در نهایت به رشد پایدار اقتصادی کمک خواهد کرد.

کاهش جرائم اقتصادی فراملی و تقویت امنیت اقتصادی از دیگر آثار مثبت الحاق به پالرمو است. ایران به‌دلیل موقعیت جغرافیایی خود، در مسیر ترانزیت مواد مخدر و قاچاق کالا قرار دارد. پالرمو با تقویت همکاری‌های بین‌المللی، امکان شناسایی و متلاشی کردن شبکه‌های تبهکاری فعال در این حوزه‌ها را فراهم می‌کند. کاهش قاچاق کالا می‌تواند از تولید داخلی حمایت کند و بازارهای داخلی را از هجوم کالاهای قاچاق محافظت کند. بر اساس گزارش‌های گمرک ایران در گذشته، حجم قاچاق کالا به کشور بیش از ۱۲میلیارد دلار برآورد شده که به صنایع داخلی مانند نساجی و لوازم خانگی آسیب جدی وارد کرده است.

علاوه بر این، کاهش فعالیت‌های تبهکاری، محیط امن‌تری برای سرمایه‌گذاری ایجاد می‌کند و به رشد اقتصادی پایدار کمک می‌کند. پالرمو همچنین دسترسی ایران به منابع و فناوری‌های بین‌المللی را تسهیل می‌کند. کشورهای عضو این کنوانسیون از کمک‌های فنی و آموزشی سازمان ملل بهره‌مند می‌شوند که می‌تواند ظرفیت‌های گمرکی، بانکی و انتظامی ایران را ارتقا و کارآیی نهادهای اقتصادی را افزایش دهد.

با وجود این مزایا، فرآیند تصویب پالرمو در ایران طی یک دهه گذشته با تاخیرهای غیرقابل‌توجیه مواجه بوده است. این تعلل که عمدتا ناشی از ملاحظات سیاسی و نگرانی‌های غیرمستدل برخی گروه‌ها درباره «تهدید حاکمیت ملی» یا «فشارهای خارجی» است، خسارات سنگینی به اقتصاد، تجارت، صنعت و معیشت مردم وارد کرده است. عدم الحاق به پالرمو و باقی ماندن در لیست سیاه FATF، تجارت خارجی ایران را با موانع متعددی مواجه کرده است. صادرکنندگان به‌دلیل محدودیت‌های بانکی، مجبور به استفاده از واسطه‌های غیررسمی با هزینه‌های بالا هستند که رقابت‌پذیری کالاهای ایرانی را کاهش داده است. همچنین، عدم شفافیت مالی، اعتماد شرکت‌های خارجی را به بازار ایران کاهش داده و مانع ورود سرمایه‌گذاری‌های کلان به بخش‌های صنعتی شده است.

برای مثال، پروژه‌های توسعه میادین نفتی و گازی ایران پس از خروج آمریکا از برجام، به‌دلیل نگرانی‌های مالی، با کندی مواجه شدند. این آسیب‌ها مستقیما به معیشت مردم منتقل شده است. محدودیت‌های بانکی و افزایش هزینه‌های تجارت خارجی، قیمت تمام‌شده کالاهای وارداتی را بالا برده و به تورم دامن زده است. در سال‌های ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۲، نوسانات ارزی و مشکلات تامین مواد اولیه، قیمت کالاهای اساسی را چندین برابر کرد. کاهش سرمایه‌گذاری و تضعیف تولید داخلی نیز فرصت‌های شغلی را کاهش داده و به گسترش فقر منجر شده است. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری در سال۱۴۰۱ به ۹درصد رسید، اما در مناطق محروم، این نرخ به مراتب بالاتر بود؛ درحالی‌که کشورهای منطقه مانند امارات و قطر با پذیرش استانداردهای بین‌المللی، جایگاه خود را در تجارت جهانی تقویت کرده‌اند، ایران به‌دلیل تعلل در الحاق به پالرمو، فرصت‌های متعددی را از دست داده است.

تصمیم‌گیرانی که با استدلال‌های غیرفنی مانع تصویب پالرمو شده‌اند، مسوولیت سنگین این خسارات را بر عهده دارند. این گروه‌ها بدون ارائه شواهد متقن، نگرانی‌هایی را مطرح کرده‌اند که با تجربه کشورهای دیگر مانند هند و برزیل که با موفقیت به پالرمو پیوسته‌اند، ناسازگار است. فقدان نگاه عمل‌گرایانه و اولویت دادن به ملاحظات جناحی به جای منافع ملی، اقتصاد ایران را در شرایط تحریم و فشارهای خارجی شکننده‌تر کرده است. عدم پاسخ‌گویی این گروه‌ها به مردم که تحت فشار تورم، بیکاری، و کاهش قدرت خرید قرار دارند، غیرقابل‌قبول است. مردمی که با سختی‌های معیشتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، حق دارند از مسوولانی که فرصت‌های بهبود وضعیت اقتصادی را از دست داده‌اند، مطالبه‌گری کنند.

برای جبران خسارات گذشته و بهره‌مندی از مزایای پالرمو، اقدامات فوری لازم است. نخست، نهادهای تصمیم‌گیر باید با نگاه ملی و فراجناحی، الحاق به پالرمو را در اولویت قرار دهند. دوم، دولت باید با اطلاع‌رسانی دقیق، شبهات موجود را رفع کند و نشان دهد که این الحاق چگونه به بهبوداقتصاد کشور و معیشت مردم کمک می‌کند. سوم، ایران باید نظام‌های نظارتی مالی و گمرکی خود را تقویت کند تا از مزایای پالرمو حداکثر بهره را ببرد. در نهایت، دیپلماسی اقتصادی فعال برای مذاکره با FATF و نهادهای بین‌المللی در کنار مذاکرات هسته‌ای و حصول توافق می‌تواند جایگاه ایران را در نظام مالی جهانی بهبود بخشد. الحاق به کنوانسیون پالرمو گامی کلیدی برای تقویت اقتصاد ایران، تسهیل تجارت خارجی، جذب سرمایه‌گذاری و بهبود معیشت مردم است. این کنوانسیون با ایجاد شفافیت مالی، کاهش جرائم اقتصادی و بهبود جایگاه ایران در نظام مالی جهانی، فرصت‌های بی‌شماری برای رشد اقتصادی فراهم می‌کند. تعلل یک‌دهه‌ای در تصویب پالرمو، خسارات سنگینی به کشور وارد کرده است و تصمیم‌گیران مسوول باید پاسخگوی این فرصت‌سوزی باشند. اکنون زمان آن است که با نگاهی عمل‌گرایانه، ایران به پالرمو بپیوندد، از لیست سیاه FATF خارج شود و جایگاه شایسته خود را در اقتصاد جهانی باز یابد.


🔻روزنامه کیهان
📍 مواضع متناقض آمریکا در مذاکرات و موضع شفاف ما
✍️ دکتر محمدحسین محترم
«نمی‌دانیم کدام حرف ترامپ را باور کنیم، از یک‌طرف حرف از صلح می‌زند و از طرف دیگر تهدید به جنگ می‌کند!» در این خصوص:
۱- مواضع ترامپ و آمریکایی‌ها بعد از دور چهارم مذاکرات که قبل از این متناقض بود، کاملا شفاف شد. اولا صراحت و شفافیت تا بدان حد رسیده که ترامپ در عربستان و قطر با به زبان آوردن ۷۸ بار نام ایران و اختصاص ۴۸ دقیقه از صحبت‌هایش به ایران‌هراسی، صریح‌تر از هر زمان دیگری ادعا کرد: «برای اعمال تحریم‌های بی‌نظیر علیه ایران تلاش کردیم و تحریم‌هایی که پیش‌تر علیه تهران وضع شده‌اند، باید اجرا شوند و با اعمال فشار حداکثری صادرات نفت ایران را به صفر می‌رسانم»! ثانیا ویتکاف هم از یک طرف ادعا کرد «به ایران حتی حق یک درصد غنی‌‌سازی را نمی‌دهیم و تحریم‌ها علیه این کشور هرگز لغو نخواهد شد»!، و از طرف دیگر از «مجاب کردن ایرانی‌ها به صورت داوطلبانه» با «اشتیاق و انتظار برای دور پنجم مذاکرات» سخن گفت. موضوعی که رهبری قبلا نسبت به آن هشدار داده بودند که «در تبلیغات آمریکایی‌ها در مورد مذاکرات، این معنا کاملاً خودش را نشان می‌دهد که بیاییم بنشینیم تا ایران را قانع کنیم که از غنی‌سازی و انرژی هسته‌ای دست بردارد. هدف این است. نمی‌گویند مذاکره کنیم تا ایران ادله‌ خودش را بیان کند و ما از فشار و تحریم و دخالت‌های امنیتی و سیاسی و غیره دست برداریم؛ می‌گویند مذاکره کنیم تا ایران حرف ما را قبول کند»! ثالثا همزمان با این مواضع و اظهاراتِ شفاف ترامپ و ویتکاف، اسکات بسنت وزیر خزانه‌داری آمریکا نیز نهمین بستۀ تحریمی علیه ایران را امضا کرد! رابعا آنگونه که برخی خبرگزاری‌ها خبر دادند مذاکرات ایران با سه کشور اروپایی‌ هم جلسه‌ای پرتنش بوده و آنها نیز همپا با آمریکا درخواست‌های «غیرفنی»، «غیرقانونی» و با «ادبیات نامناسب» در مورد مکانیسم ماشه مطرح کردند و با «مواضعی تند»، «تهدیداتی جدی» را روی میز گذاشتند. خامسا این یعنی «جنگ ترکیبی با محوریت تحریم، نه مذاکره برای لغو تحریم»! لذا ادعای سازنده بودن مذاکرات با نشان دادن شاخه زیتون اکنون به‌شدت زیر سؤال رفته، چون تاکید بر «عدم لغو تحریم‌ها» و «اعمال تحریم جدید» همزمان با «مذاکره برای رفع تحریم» بسیار خنده‌دار است و باید پاسخ داده شود این دو چگونه قابل جمع و توجیه است؟ و اصولا بر سر چه موضوعی مذاکره می‌شود؟! حال اولا آیا باید همچنان امید داشت که تحریم‌ها لغو می‌شوند؟! ثانیا ما باید الگوی پندآموزی از خیانت‌ها و فریبکاری‌های آمریکا باشیم یا کانادای متحد آمریکا که نخست‌وزیرش اعتراف تلخ و سختی می‌کند که «هرگز نباید درس‌های خیانت آمریکا را فراموش کنیم»! لذا باید از تردید خارج شد و به این نتیجه رسید که «ترامپ دروغ گفت و دروغ می‌گوید که می‌خواهد از قدرت برای صلح استفاده کند»!
۲- آنچه که برداشت می‌شود این است که مذاکرات از سوی آمریکا آنگونه که سی ان ان اذعان کرده «واقعی» نبوده و «تله‌ای» برای سوق دادن اوضاع به سمت تنش است. به اذعان تحلیلگران، طرف آمریکایی اساساً برای مذاکره معنادار فنی پای میز مذاکره نیامده است. از یک‌سو به گفته آقای عراقچی طرف آمریکایی به دو مرحله پیشنهادات مکتوب ایران هیچ پاسخ مکتوبی نداده است و به گفته
سی ان ان به نقل از یک مقام ایرانی «ایالات متحده به سؤالات پاسخ‌های کوتاه و کلی می‌دهد و پیشنهادات اصلی را نادیده می‌گیرد و به طور مداوم موضع خود را در طول مذاکرات تغییر می‌دهد»! از سوی دیگر نکته مهم این است که به گفته گاردین‌، مایکل آنتون رئیس تیم فنی آمریکا هیچ تخصص و آشنایی با مسائل هسته‌ای ندارد و کسی است که ترامپ را برای خروج از برجام تحریک و کمک کرده است! قبل از دور اول مذاکرات نیز خود ویتکاف اذعان کرده بود که «در مذاکرات با ایران شرط‌های دقیق توافق بررسی نخواهد شد و اگر ایران برچیده شدن برنامه هسته‌ای خود را نپذیرد، تصمیم با ترامپ است»! و این به‌وضوح نشان می‌دهد که برخلاف گذشته حتی از هویج هم خبری نیست! ترامپ در مصاحبه‌ با مجله تایم ادعا کرده بود «در زمان من ایران پولی نداشت و ورشکسته بود‌، اما بایدن موجب شد ایران به ۳۰۰ میلیارد
دلار پول نقد دست پیدا کند»؟ هرچند این گزافه‌گویی است، اما معنی حرف ترامپ این است که حتی اجازه نمی‌دهد ایران در حد ۳۰۰ میلیارد دلار نیز نفع ببرد، تا چه برسد بخواهد اجازه و تضمین لغو تحریم‌ها و سرمایه‌گذاری در ایران را بدهد! اگر بنای ترامپ بر لغو تحریم‌ها بود تهدید نمی‌کرد که «هر کشور و شخصی با ایران تجارت کند، بلافاصله مشمول تحریم‌های ثانویه خواهد شد و اجازه تجارت با ایالات آمریکا را ندارد». این هشدار تهدیدآمیز ترامپ به عرب‌ها در سفر به عربستان و قطر و امارات در پشت «شاخه زیتون صلح‌طلبی» او نیز بود. در نتیجه سی ان ان تاکید می‌کند «این وضعیت باعث شده ایران به نتیجه برسد که مذاکرات به احتمال زیاد نتیجه مطلوب در زمینه رفع تحریم‌ها و منافع اقتصادی را به‌دنبال نخواهد داشت»!
۳- قبل از دور اول مذاکرات‌، ترامپ گفت ایران فقط سلاحِ اتمی نداشته باشد.قبل از دور دوم گفت ذخایرِ بالای ۶۰درصد و قبل از دور سوم گفت غنی‌سازی به هر میزان نباید داشته باشد، و با تعویق دور چهارم ادعا کردند ایران اصلا نباید برنامه هسته‌ای حتی صلح‌آمیز داشته باشد! حال قبل از دور پنجم می‌گویند «تحریم‌ها نیز هرگز لغو نخواهد شد»! اولا این تحقق همان تذکر مکرر و اسفند سال قبل رهبری است که «مذاکره برای آنها راهی است، برای طرح توقّعات جدید». ثانیا این عین وقاحتی است که رهبری بارها بر آن تاکید کردند که «آمریکایی‌ها در حرف‌ زدن‌هایشان وقیح‌تر و بی‌ادب‌تر شده‌اند، واقعاً کارها و اقدام‌های اینها خیلی وقیحانه و بی‌شرمانه شده است»!
۴- وزیر خارجه ایران دور اول مذاکرات را «جدی» و دور دوم را «جدی‌تر» و دور سوم را «خیلی جدی» و دور چهارم را «خیلی جدی و صریح» توصیف کرد. رسانه‌های غربی هم بلافاصله بعداز دور سوم و چهارم مذاکرات از «پایان پر تنش مذاکرات با اختلافات عمده بر سر غنی‌سازی در ایران و برنامه موشکی جمهوری اسلامی» خبر دادند که به‌خوبی نشان داد خوشبینی ابتدائی در حال تبدیل شدن به «بدبینی عمیق» است. چراکه اکنون به‌خوبی روشن شده که آنچه آمریکایی‌ها در فضای سیاسی - رسانه‌ای ادعا دارند، همان را سر میز مذاکره طلب کردند. لذا به خود دوستانی که این واقعیت را در فضای رسانه‌ای - مذاکراتی نمی‌خواهند ببینند تا توجیه‌کننده هرگونه مذاکره‌ای باشند، باید هشدار داد که حتما «مراقب جنگ رسانه‌ای باشند»!
۵- نکته دور چهارم مذاکرات صراحت مواضع و بیان روشن خطوط قرمز دوطرف بود. هم عراقچی و هم ویتکاف غنی‌سازی اورانیوم را «خط قرمز بسیار روشن» خواندند. یکی گفت متوقف نمی‌شود و دیگری گفت باید متوقف شود! در طرف ایرانی آقای عراقچی به آمریکا و اروپا هشدار داد که اولا «تقاضاهای غیرواقعی و غیرقابل عملیاتی شدن آمریکا، از جمله نپذیرفتن اصل بدیهی غنی‌سازی، مذاکرات را با شکست مواجه خواهد کرد» و ثانیا «سوءاستفاده اروپایی‌ها از سازوکار ماشه به منزله پایان نقش اروپا و خروج ایران از NPT و افزایش تنش‌های غیرقابل ترمیم است». صراحت مواضع طرف آمریکایی هم علاوه‌بر مواضع ترامپ و ویتکاف که در صدر مطلب آمد، در این مواضع سخنگوی کاخ سفید و معاون دستیار رئیس‌جمهور آمریکا نمایان شد که ادعا کردند «آنچه که از تهران می‌خواهیم، تغییر نکرده، و آن برچیده شدن قابلیت‌های هسته‌ای ایران و عدم دخالت در منطقه است». لذا خبرنگار المیادین در مسقط صریحا اذعان کرد که «موضع آمریکا در مورد حق ایران برای غنی‌سازی اورانیوم در ایران، رو به افول است»!
۶- باید توجه داشت هرگونه انعطاف و نرمش در مذاکرات از جمله ادعای زودهنگام «پذیرش محدودیت غنی‌سازی برای اعتمادسازی» که خبرنگاران غربی روی آن فضاسازی کردند، با توجه به اینکه طرف مقابل هر روز با اعمال تحریم‌های جدید و مواضع زیاده‌خواهانه دیوار بی‌اعتمادی را بلندتر می‌کند، به منزله دستاوردسازی برای ترامپ است.
اگر دوستان مذاکره‌کننده محکم در مقابل زیاده‌خواهی آمریکا بایستند، مطمئنا آمریکا مجبور به عقب‌نشینی است. آنگونه که آقای عراقچی تاکید کرده است «تحریم‌ها را پایان دهید؛ در غیراین صورت توافقی در کار نخواهد بود!». این موضوع آنقدر بدیهی است که نیویورک‌تایمز تاکید کرده است «اگر تهران عقب‌نشینی نکند، ترامپ در نهایت باید یا یک توافق هسته‌ای شبیه توافقی که آن را رد کرد را بپذیرد، یا پیشنهاد بیشتر در برابر بیشتر را».لری جانسون تحلیلگر سابق سیا هم اذعان می‌کند «وقتی قدرت نظامی ایران، آمریکا را پای میز مذاکره ‌کشانده، ترامپ چاره‌ای جز توافق با ایران ندارد»!
۷- این هوشیاری باید وجود داشته باشد که ترامپ و نتانیاهو و گروسی و اروپایی‌ها در ادامه مواضع متناقض و بازی فریبکارانه‌شان، خود را برای رویارویی با ایران در سازمان ملل آماده می‌کنند، برخلاف فهم عده‌ای که ادعا کردند کناره‌گیری ولتز نشانه مثبتی است، این اقدام درحالی انجام شده است که اولا ولتز با رویکرد ضدایرانی‌اش برای ایفای نقش در سمت نمایندگی آمریکا در سازمان ملل آماده شده است‌، آنگونه که خود ترامپ گفته است. ثانیا با توجه به مقدمه‌سازی سی‌ان‌ان برای اجرای این فاز از سناریوی آمریکا با ادعای اینکه «ایران در حال آماده‌سازی برای شکست مذاکرات است»، به جای اینکه بخواهیم «درک کنیم که صهیونیست‌ها و طرف‌هایی هستند که به آمریکا فشار می‌آورند»! باید درک کرد که این خود آمریکاست که برای تشدید تنش به آمریکا فشار وارد می‌کند! ادعای ترامپ در آخرین موضع‌گیری‌اش مبنی براینکه «تأسیسات هسته‌ای ایران دوستانه و یا وحشیانه منفجر خواهد شد»، تاییدی بر این واقعیت است. در نتیجه نکات کلیدی بیانیه وزارت امور خارجه بسیار حائز اهمیت است که ملت ایران را «محق می‌کند» نسبت به آمریکا «بدگمانی و بدبینی و سوء‌ظن عمیق» داشته باشد. نکته کلیدی دیگر این بیانیه پرهیز از «آزمودن دوباره شیوه‌ها و شگردهای ناموفق» می‌باشد که «نتیجه‌ای جز تکرار همان ناکامی‌های پرهزینه قبلی نخواهد داشت»! این ادعا همان سخن رهبر معظم انقلاب است که در پایان دولت حسن روحانی برای چندمین بار تذکر دادند که «آمریکایی‌ها روی کاغذ یا در مقام وعده می‌گویند بله، ما تحریم‌ها را برمی داریم، امّا برنداشتند و برنمی‌دارند؛ شرط هم می‌گذارند برای مداخلات بعدی؛ در باره‌ تمدید برجام، درباره‌ مسائل گوناگون، درباره‌ موشک، درباره‌ منطقه، و هیچ اِبائی هم از اینکه آنچه را قول دادند نقض کنند ندارند؛ این تجربه است برای دولت و دولتمردان آینده‌». لذا باور کنیم و تردید نکنیم که «ترامپ دروغ گفت» و «هر آنچه که می‌بینیم شاخه زیتون نیست، همه سیم خاردار است»!


🔻روزنامه اعتماد
📍 مکانیسم تکرار تجربه ارز در بازار کالا و خدمات
✍️ آلبرت بغزیان
چگونه می‌توان از ثبات نسبی ایجاد شده در بازار ارز حفاظت کرد و زمینه‌های گسترش آن را به بازار کالا و خدمات فراهم کرد؟ از منظری خاص این پرسش مهم‌ترین دغدغه امروز بسیاری از فعالان اقتصادی و عمومی مردم است. نباید فراموش کرد که نرخ ارز در اقتصاد ایران در روزهای انتهایی سال قبل و آغاز سال جدید به محدوده بالای ۱۰۰هزار تومانی (۱۰۶هزار تومان) صعود کرد و بعد به دلیل تحولات دیپلماتیک و البته سیاستگذاری‌های دولت و بانک مرکزی امروز نزولی قابل توجه (۳۰درصد) را تجربه می‌کند. اما به رغم کاهش نرخ ارز و سکه و طلا و ایجاد ثبات نسبی در قیمت مسکن و... قیمت کالا و خدمات مورد نیاز مردم که در زمان افزایش نرخ ارز بلافاصله گران شده بود، کاهش نیافته است. اما چرا؟
۱) در این واقعیت که بانک مرکزی در حال مدیریت بازار آزاد است، شکی نیست. نباید فراموش کرد در دولت قبل، در برخی برهه‌ها که شرایط مناسبی هم در اقتصاد وجود داشت سرعت رشد نرخ ارز بالاتر از عدد و رقم فعلی بوده است. بنابراین تیم اقتصادی دولت و بانک مرکزی توانسته‌اند این بازار را به‌طور نسبی مدیریت کنند. اما متاسفانه بازار کالا و خدمات همزمان مانند بازار ارز و طلا کاهشی نشده است. این موضوع به دلیل اصل چسبندگی قیمت‌ها شکل گرفته است. اصلی که می‌گوید، قیمت‌ها در زمان نوسانات به سرعت واکنش نشان داده و بالا می‌روند اما در زمان ثبات در برابر کاهش قیمت مقاومت می‌کنند. باید تصمیمات و سیاستگذاری‌هایی اتخاذ شوند تا این روند بهبود پیدا کند.در شرایطی که بانک مرکزی به خوبی توانسته نرخ ارز را ثبات بخشد، باید زمینه کاهش قیمت کالا و خدمات و ایجاد ثبات مطابق نرخ ارز را فراهم ساخت.
۲) این ثبات حُسن دیگری هم دارد؛ در صورت تداوم وضعیت با ثبات در بازار ارز می‌توان انتظار داشت که بازار به سمت تک نرخی شدن حرکت کند. یعنی اگر نرخ ارز بازار آزاد که طی روزهای اخیر حول و حوش اعداد و ارقامی بین ۸۰ تا ۸۲ هزار تومان در نوسان بوده به نرخ ارز بازار توافقی که حدود ۷۰هزار تومان است نزدیک شود، بر اثر سیاست‌های پولی و رویکردهای معقول، زمینه تک‌نرخی شدن ارز نیز فراهم می‌شود. برای این منظور بانک مرکزی باید به گونه‌ای سیاست‌گذاری کند که ارز به اندازه کافی برای اقلام ضروری و موارد مورد نیاز مردم توزیع شود. ممکن است اخبار دیپلماسی باعث شکل‌گیری نوسان در بازارها شود، اما سیاست‌گذاری‌ها باید به گونه‌ای شود که این اخبار یا در اقتصاد ایران تاثیرگذار نباشد یا کمترین تاثیر را بگذارد. اگر قبلا بازارهای هرات و سلیمانیه و... بودند که نرخ ارز در بازارهای ایران را تعیین می‌کردند، امروز بانک مرکزی است که نرخ ارز بازار آزاد را راهبری می‌کند.
۳) یکی از مهم‌ترین دستاوردهای دولت چهاردهم ایجاد همین ثبات در نرخ‌گذاری ارز است. امروز بانک مرکزی ایران بازیچه بازار آزاد نیست، بلکه این بانک مرکزی است که وضعیت بازار آزاد را تعیین می‌کند. معتقدم نرخ ارز تا حد امکان باید ثبات بیشتری داشته باشد، هرچند برخی سوداگران و سودجویان تلاش می‌کنند فاصله‌ای میان نرخ بازار توافقی و بازار آزاد برای کسب سود بیشتر ایجاد کنند، اما دولت نباید تسلیم یک چنین سوداگری‌هایی شود. در مرحله بعد باید به دنبال تاثیر این ثبات و کاهش نرخ ارز و سکه در اقلام اساسی مردم بود. وقتی نرخ ارز ثبات دارد و حول و حوش یک عدد قرار دارد، قیمت مرغ، تخم‌مرغ، گوشت، روغن، لبنیات، سیمان و...نیز باید ثبات یافته و روی یک عدد باقی بمانند. معتقدم دلیل این گرانی‌ها در بازار کالا و خدمات ایران ناشی از بی‌اطمینانی در اقتصاد ایران است. تولید‌کنندگان، کسبه و فعالان اقتصادی احساس می‌کنند این ثبات پایدار نیست و ممکن است بر اثر تحولات بیرونی دچار تغییر شوند. وزارت صمت، وزارت جهاد کشاورزی، حتی وزارت راه و شهرسازی در کنار بانک مرکزی باید به فکر تکرار تجربه کاهش نرخ و ثبات بازار ارز و طلا در سایر بازارهای مرتبط با کالاها و خدمات باشند. در این صورت است که مردم هم می‌توانند از اثرات این بهبود بهره‌مند شده و احساس کنند یک ثبات نسبی در بازارها ایجاد شده است.


🔻روزنامه شرق
📍 ما به زبان دیگران
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا
سخنان رئیس‌جمهور آمریکا در کشورهای حاشیه خلیج فارس گو اینکه حسب انتظار ظاهرا به مذاق مسئولان آن کشورها خوشایند بود اما در تحلیل آن باید گفت از سرچشمه‌های قدرت‌نمایی، برتری‌جویی و تحقیر به‌ویژه عرب‌ها و خود را به فراموشی زدن، برای علت پدیده‌ها برخوردار بود. اینکه راهی را که کشورهای عرب خلیج فارس می‌پیمایند، آیا به مقصودی درخشان آنان را رهنمود می‌کند یا چهره برعکسی به آنان خواهد داد، نمی‌توان به‌سرعت قضاوت کرد و این در حالی است که وجود رژیم اشغالگر قدس را نادیده بگیریم، اما وجود این رژیم می‌تواند به این‌گونه حرکات معنی خاصی ببخشد.
حسب آنکه به صورت رسمی این رژیم از اهداف آینده ارضی خود در ضرب سکه‌های منقش به نقشه آینده پرده‌برداری کرده است و این نقشه بر آستین لباس سربازان اسرائیلی منعکس شده، ارض موعود اسرائیل شامل بخشی از مصر، کشورهای اردن، سوریه، بخشی از عراق و بخشی از عربستان است. مقامات اسرائیلی گفته‌اند که ما هر‌گاه بخواهیم ملک عبدالله اردنی را از خواب بیدار می‌کنیم. مصر هم با وجود توان نظامی، کاملا رعایت احتیاط را می‌کند و مقامات اسرائیلی گفته‌اند که نیروی نظامی مصر خطرناک است و درباره آن نظر دارند. قوای نظامی سوریه را هم در دو ماه اخیر نابود کرده‌اند و سوریه در اقمار اسرائیل و به اطاعت آمریکا درآمده است.

نوع برخورد کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس در سال‌های اخیر و به‌ویژه در هفته‌های اخیر و حتی شرکت‌‌نکردن‌ آنان در اجلاس اتحادیه اعراب در بغداد نشان می‌دهد که طرح اسرائیل درباره سترون‌سازی منطقه اجرا شده و با توجه به قراردادهای آب و فاضلاب و آبیاری کشورهای مصر و اردن و برخی دیگر از کشورهای عرب با اسرائیل نشان می‌دهد که سفر اخیر رئیس‌جمهور آمریکا برای جاده‌صاف‌کنی اهداف توسعه‌طلبانه آینده اسرائیل است. طبیعی است که هرچه این کشورها به آمریکا و شرکت‌های آمریکایی بیشتر وابسته باشند، ظرفیت تصمیم‌گیری مستقلانه آنها کمتر شده و نیز در برابر نیروی نظامی اسرائیل تهدیدپذیرتر و بلادفاع‌تر خواهند شد.

واضح است که وجود کشورمان مانند خاری در چشم اهداف نامیمون یاد‌شده است و به هر بهانه‌ای و با هر وسیله‌ای قصد دارند که سترون‌سازی را به ایران هم تسری دهند و صد البته با تهدیدهای بالقوه‌ای که کشور ما با آن روبه‌رو است و متأسفانه دچار تغافل شده‌ایم، این فرصت به نظر آنها فراهم شده است.

اما این تغافل از چه نوعی است. سال‌هاست دچار تحریم‌های بسیار شدید و بی‌سابقه شده‌ایم اما به جای تجهیز منابع و تنظیم نظام اقتصادی حسب تحریم‌ها و همچنین توجه به حفظ و توسعه نهادهای مختلف ایران، با اندیشه تأثیرنداشتن تحریم‌ها ثروت‌های کلانی را که باید برای تجهیز و توسعه کشور و همچنین بازسازی تجهیزات داشته باشیم، از دست داده‌ایم. حال حسب فرمایش مولا علی (ع) که «توجه نکنید چه کسی گفته، بلکه توجه کنید که چه گفته» می‌توانیم نکاتی از سخنان رئیس‌جمهور آمریکا را مورد توجه قرار دهیم. هرچند این نکات بارها و بارها در داخل کشور از زبان دلسوزان و علاقه‌مندان به کشور گفته شده، ولی مورد عنایت و توجه حکمرانی قرار نگرفته است و در عین تحریم‌های ظالمانه سعی در تظاهر به تأثیرنداشتن تحریم‌ها در زندگی مردم و عادی نشان‌دادن جامعه کرده و از تصمیم‌گیری به‌موقع و درست خودداری کرده‌ایم.

بخشی از داستان قطعی برق شاید ‌ به مصوبه‌ای از مجلس در مخالفت با رئیس‌جمهور وقت، آقای خاتمی، بازگردد که با آن مصوبه در حقیقت سرمایه‌گذاری برای تولید برق در محاق فراموشی رفت و نوعا به جای توجه به زیربناها، همه همت‌ها صرف تجلی کاذب مظاهر مصرف‌کننده و غیرمولد شهرنشینی شد و هر تصمیمی در پیچ‌وخم مجالس و کمیسیون‌ها و شوراها به فراموشی سپرده شد و می‌بینیم که یک تصمیم درباره اف‌ای‌تی‌اف در مجمع تشخیص مصلحت نظام به مدت هفت سال به درازا کشیده است و در بدترین موقع به صورت مشروط تصویب می‌شود.

ضرب‌المثل معروف «از ماست که بر ماست» بر ما صدق می‌کند. مگر فریاد تولیدکنندگان اعم از فولاد و پتروشیمی و سیمان و گاوداران و دیگران از قطع برق کارخانجات بلند نشده؟ آنچه ترامپ گفته، همین فریادهاست اما نه از سر دلسوزی، بلکه تنها از باب تحقیر یک ملت؛ تحقیری که به دست خود ما سامان یافته است. اصلا چرا به حرف‌های او توجه کنیم.

‌ ما به‌جای توجه به حرف‌های کارشناسان دنیادیده و مجرب، حرف‌های بی‌اساس را از زبان برخی مسئولان می‌شنویم و بدتر از آن رئیس‌جمهورهای ما همان حرف‌ها را با صدای بلند به‌ عنوان پیشرفت کشور مطرح می‌کنند. فقط به چند مثال توجه کنید.

۱- رئیس‌جمهور فعلی ما در سال گذشته فرمودند‌ سال آینده ۳۰ هزار مگاوات برق خورشیدی خواهیم داشت. البته این را از قول وزیر نیرو گفتند ولی برخلاف آنچه همواره می‌گویند، نظر کارشناسان ملاک است و از هیچ کارشناسی نپرسیدند که آیا این امر ممکن است؟ ۲- رئیس‌جمهور پیشین ما فرمودند ما تکنولوژی موشکی را در ساخت اتومبیل به کار می‌گیریم. هیچ‌کس متوجه نشد که کدام شیرِ پاک خورده این نظریه را به رئیس‌جمهور محترم القا کرده است. همچنین در صداوسیما فیلمی از رؤیت ایشان از یک اتومبیل بود که وزیر صمت وقت (وزیر نیروی فعلی) گفت این اتومبیل برقی طراحی و ساخت خودمان است و تا اسفند صد هزار دستگاه خواهیم ساخت. نشان به آن نشان که حتی یک دستگاه ساخته نشد. ۳- درباره سرمایه‌گذاری امارات و چین به مبالغ ۱۰۰ و ۴۰۰ میلیارد دلار از قول دبیر مناطق آزاد بدون آنکه حتی یک دلار سرمایه‌گذاری شود، سخن بسیار گفته شد.

از این قبیل حرف‌های نامربوط بسیار گفته شده، ولی در حقیقت این حرف‌ها به‌جای حرف‌های درست اصلی جانشین شده است. وعده‌ای که آقای رئیس‌جمهور به مردم داد که واقعیات را به‌درستی برای شما خواهم گفت، ولی اینک فقط به سخنرانی‌های حماسی می‌پردازند. یادمان باشد که از قدیم گفته‌اند «از ماست که بر ماست». اصلا ترامپ را فراموش کنید، اما ایران را به خاطر داشته باشید. تبیین واقعیات، به ماله‌کشی نباید تبدیل شود. روبه‌روشدن با حقایق، چراغ راه آینده است و همه کس باید از آن مطلع باشند. روزنامه کیهان می‌نویسد چرا وزیر امور خارجه ما را درجریان مذاکرات نمی‌گذارد. یادشان رفته که همیشه در بر همین پاشنه می‌چرخیده و کیهان هم هرجا لازم بوده، از این عدم سخن‌گویی حمایت کرده است. اگر خود ما تصحیح نشویم و بخواهیم در رؤیا و توهم بزرگ شویم، نه‌تنها رئیس‌جمهور آمریکا، بلکه شاید رؤسای قبایل آفریقایی هم ما را به سخره بگیرند. خود را بزرگ کنیم، نه آنکه خود را بزرگ ببینیم.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 چرا جنگ نمی‌شود؟
✍️ عبدالرضا فرجی‌راد
بر اساس معاهده عدم اشاعه سلاح‌های هسته‌ای (NPT)، کشورهای عضو این معاهده مجازند در چارچوب مقررات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، حتی تا غنای ۹۰ درصد اقدام به غنی‌سازی اورانیوم کنند؛ مشروط به اینکه این فرآیند تحت نظارت دقیق آژانس انجام شود.
این موضوع یکی از حقوق مسلم کشورهایی مانند ایران است که عضو معاهده‌اند و همواره تأکید کرده‌اند که برنامه هسته‌ای‌شان صلح‌آمیز است. با این حال، اخیراً وزیر امور خارجه ایالات متحده موضعی اتخاذ کرده که در تضاد با این اصل حقوقی قرار دارد. او گفته ایران نباید هیچ‌گونه غنی‌سازی انجام دهد. هرچند در ظاهر تلاش کرده با اشاره به کشورهایی که اورانیوم مورد نیاز خود را از خارج وارد می‌کنند، موضع خود را تعدیل‌شده جلوه دهد، اما در عمل خواسته‌ای فراتر از مفاد حقوق بین‌الملل و معاهدات چندجانبه مطرح کرده است. این اظهارات، هم در سطح حقوقی و هم در سطح سیاسی، با مخالفت‌هایی از سوی ایران روبه‌رو شده است. با توجه به بن‌بست‌های ایجادشده در روند مذاکرات، برخی تحلیل‌گران نگران آن هستند که این تنش‌ها به نقطه بی‌بازگشت رسیده و ممکن است ایران و آمریکا در مسیر تقابل نظامی قرار گیرند. اما واقعیت آن است که شواهد موجود چنین سناریویی را تأیید نمی‌کنند. اگرچه ایران بر حق خود در زمینه غنی‌سازی تأکید دارد، اما از درِ دیپلماسی خارج نشده و هنوز راه گفت‌وگو باز است. رهبر جمهوری اسلامی ایران، وزیر امور خارجه و دیگر مقام‌های رسمی بارها اعلام کرده‌اند که ایران نه به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای است و نه حاضر است حقوق مسلم خود را کنار بگذارد. این موضع‌گیری‌ها در عین حال که صراحت دارند، واجد انعطاف دیپلماتیک نیز هستند و همچنان امکان گفت‌وگو با طرف‌های غربی، از جمله آمریکا، وجود دارد. از سوی دیگر، مواضع اخیر برخی چهره‌های سیاسی آمریکا، مانند روبیو در سنا، نشان می‌دهد که ایالات متحده نیز به دنبال تشدید بحران نیست. آنها به‌خوبی می‌دانند که وقوع جنگ با ایران، عواقب سنگینی برای منطقه و امنیت جهانی خواهد داشت. چنین اقدامی می‌تواند امنیت اسرائیل و پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه را در معرض خطر جدی قرار دهد. ایران در صورت حمله، ظرفیت پاسخگویی شدید و مؤثر را دارد بدیهی است که هرگونه عملیات تخریبی علیه تأسیسات هسته‌ای ایران، می‌تواند به اقدام متقابل ایران و خروج احتمالی‌اش از پیمان NPT منجر شود. چنین تحولی بدون شک شرایط را وارد مرحله‌ای بسیار متشنج و غیرقابل بازگشت خواهد کرد. بنابراین، نه تنها از دیدگاه سیاسی و نظامی، بلکه حتی از منظر حقوقی، ورود به فاز جنگ برای آمریکا و متحدانش پیامدهای سنگینی خواهد داشت. در این میان نباید نقش دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، را نادیده گرفت. او که خود را «مرد صلح» معرفی می‌کند، تاکنون تلاش کرده است از مسیر دیپلماسی، حتی در قالب میانجی‌گری، مسائل با ایران را پیگیری کند. اخیراً هم تماس‌هایی با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، داشته که بخشی از آن به ایران مربوط بوده است. همچنین زمزمه‌هایی درباره سفر احتمالی پوتین به تهران شنیده می‌شود. این‌ها همگی نشانه‌هایی از تداوم مسیر دیپلماتیک است. نکته مهم دیگر این است که در آمریکا نیز اجماع کاملی برای اقدام نظامی علیه ایران وجود ندارد. گزارش‌هایی از اختلاف‌نظر درون دولت و دستگاه‌های امنیتی و نظامی این کشور حکایت دارد. بخشی از این دستگاه‌ها بر ضرورت حفظ آرامش و یافتن راه‌حل سیاسی تأکید دارند و معتقدند هرگونه اقدام شتاب‌زده می‌تواند تبعات سنگینی به‌همراه داشته باشد. از سوی دیگر، ایران نیز در همه سال‌های گذشته نشان داده که به‌رغم فشارها و تهدیدها، به اصول خود پایبند است اما در عین حال، برای گفت‌وگو آماده است. در مجموع، با توجه به وضعیت فعلی، باید گفت احتمال بروز جنگ بین ایران و آمریکا بسیار پایین است.


🔻روزنامه همشهری
📍 ترامپ، فریاد تهدید؛ ایران، پاسخ عزت
✍️ محمدحسن قدیری‌ابیانه
سیاست ایالات متحده آمریکا به‌ویژه در دوران زمامداری دونالد ترامپ، همواره بر پایه تهدید، ارعاب و تحریم استوار بوده است؛ گویی که این دولت با تکیه بر قدرت رسانه‌ای و اقتصادی خود، رسالت خویش را در ایجاد هراس و اعمال فشار بر ملت‌ها تعریف کرده است. آنچه آمریکا در لوای مذاکره و گفت‌وگو عرضه می‌دارد، نه تعامل و تفاهم بلکه پوششی برای زیاده‌خواهی، باج‌گیری و غارت منافع
ملت‌هاست.
این رویکرد تنها به کشورهای مستقل و مقاوم محدود نمی‌شود؛ حتی شامل حال هم‌پیمانان دیرین آنان نیز شده است. از ادعای مالکیت بر کانادا و گرینلند گرفته تا وضع تعرفه‌های سنگین اقتصادی بر اتحادیه اروپا و دیگر کشورها، همگی نشان از همان سیاستِ سلطه‌جویانه‌ای دارد که هویت نظام حاکم بر آمریکا را شکل داده است.
در قبال رژیم صهیونیستی نیز ترامپ در دور پیشین مدعی شد بلندی‌های جولان باید به این رژیم واگذارشود و اکنون با بی‌پروایی اعلام می‌کند که اسرائیل کوچک است و نیاز به گسترش دارد! این نمودی آشکار از همان نگرش استعمارگرایانه‌ای است که خواهان تسلط بر سرنوشت ملت‌ها و دخالت در امور داخلی کشورها از موضعی متکبرانه و بالا‌به‌پایین
است.
در قبال جمهوری اسلامی ایران نیز آمریکا همان سیاست دیرینه تهدید و تحریم را پی گرفته و صریحا ادعا می‌کند که ایران نباید حق غنی‌سازی داشته باشد. این در حالی است که این حق نه بخششی از سوی قدرت‌های غربی، بلکه حقی ذاتی، مسلم و برگرفته از منافع ملی و توانمندی علمی ملت ایران است؛ حقی که نه قابل واگذاری است و نه نیازی به کسب اجازه دارد.
ایران نشان داده است که نه در برابر تهدیدات آمریکا سر فرود می‌آورد و نه فریب لفاظی‌های پرزرق‌وبرق آن را می‌خورد. رهبرمعظم‌انقلاب در مواجهه با چنین زیاده‌خواهی‌هایی موضعی صریح، قاطع و عزتمندانه اتخاذ کردند و بار دیگر نقشه‌های غرب برای ایجاد تفرقه و تشویش در داخل کشور را نقش بر آب کردند.
همچنین رئیس‌جمهور محترم کشورمان در اقدامی هوشمندانه و تحسین‌برانگیز، پاسخ دندان‌شکنی به تهدیدات و سخنان گزاف آمریکایی‌ها داد و وحدت حاکمیت را در دفاع از منافع ملی و عزت ملت ایران به نمایش گذاشت. امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند استمرار این هماهنگی و انسجام میان قوای کشور هستیم تا در برابر سلطه‌طلبی بیگانگان، صیانت از استقلال و کرامت ملی استمرار یابد.


🔻روزنامه رسالت
📍 تحریم انسانیت و عقلانیت
✍️ سیدمحمد بحرینیان
نخستین روز خرداد، یادآور شروع تحریم اقتصادی ایران از سوی دولت آمریکا در سال ۱۳۵۹ است. البته این تاریخ، آغاز خصومت دولت آمریکا با ملت ایران نیست، چه این‌که سال‌ها پیش از آن، در کاپیتالاسیون یا در تحمیل برنامه‌های اقتصادی ضد تولید به نام انقلاب سفید، به اعتبار و اقتصاد ملت و دولت ایران لطمه‌های زیادی واردشده بود. در طول چهار دهه اخیر، تحریم‌های اقتصادی و سیاسی آمریکا علیه ایران به یکی از ابزارهای اصلی واشنگتن برای اعمال فشار بر تهران تبدیل‌شده است. اما این سیاست تحریمی، به‌رغم گستردگی و شدت، نه‌تنها به اهداف ادعایی آمریکا دست نیافته، بلکه از نگاه بسیاری از تحلیل‌گران و ناظران بی‌طرف، منطقی ضعیف، غیرمنصفانه و حتی متناقض دارد.
یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های این تحریم‌ها، دوگانگی رفتاری آمریکا درصحنه بین‌الملل است. درحالی‌که ایران به دلایلی چون فعالیت‌های منطقه‌ای یا برنامه هسته‌ای هدف تحریم قرارگرفته، کشورهای دیگری با سوابق وحشتناک در رفتارهای غیرانسانی، نسل‌کشی، کودک کشی، اعمال ضد حقوق بشری و بی‌ثبات‌سازی منطقه، نه‌تنها تحریم نمی‌شوند، بلکه از کمک‌های نظامی و اقتصادی آمریکا بهره‌مندند. این برخورد گزینشی، مشروعیت بین‌المللی تحریم‌ها را زیر سؤال برده و آن‌ها را صرفا به ابزاری سیاسی برای پیشبرد منافع خاص آمریکا تبدیل کرده است.
از سوی دیگر، تأثیرات تحریم‌ها بیش از آنکه دولت‌ها را تحت‌فشار قرار دهد، مردم عادی را هدف گرفته است. محدودیت در واردات دارو، تجهیزات پزشکی و مواد اولیه حیاتی، باعث آسیب‌پذیری جدی اقشار آسیب‌پذیر جامعه شده و به‌ویژه در دوران کرونا، آثار غیرمستقیم تحریم‌ها بر مردم، به‌روشنی قابل‌مشاهده بود. دولتمردان آمریکا معمولا در کنار آن‌که از مخالفت با حاکمیت می‌گویند، خود را همراه ملت ایران نشان می‌دهند و مانند روز آشکار است که دروغ می‌گویند.
تحریم‌ها همچنین از منظر کارآمدی و اثربخشی سیاسی نیز شکست‌خورده‌اند. تجربه چند دهه گذشته نشان داده که فشار خارجی نه‌تنها به تغییر رفتار-بخوانید شکست مقاومت ایرانیان- منجر نشده، بلکه موجب تقویت انسجام داخلی و افزایش بدبینی مردم نسبت به نیت واقعی قدرت‌های غربی شده است. این در حالی است که در برخی ادوار، نظیر برجام در سال ۲۰۱۵ یا همین روزها، مسیر گفت‌وگو و تعامل باز بوده است. بااین‌حال، خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام و بازگشت تحریم‌ها، اعتماد عمومی به تعهدات غرب را به‌شدت تضعیف کرده است.
از منظر حقوق بین‌الملل نیز تحریم‌های یک‌جانبه، بدون پشتوانه شورای امنیت، همواره محل تردید بوده‌اند. نقض اصل حاکمیت ملی و فشارهای اقتصادی تحمیلی، با اصول بنیادین منشور ملل متحد در تعارض قرار دارد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0