🔻روزنامه تعادل
📍 استیضاح کیلویی چند؟
✍️ مرتضی افقه
روز گذشته خبر اهدای ۷۰ خودروی شاسی بلند توسط وزیر صمت برای از دستور کار خارج شدن موضوع استیضاحش منتشر شد که بازتابهای فراوانی در فضای عمومی کشور پیدا کرد.
یکی از نمایندگان مجلس این خبر را اعلام کرد و سپس برخی دیگر از نمایندگان هم ضمن تایید آن خواستار شفافسازی درباره آن شدند. در واقع وزیری که از منظر نمایندگان فاقد صلاحیت لازم برای مدیریت در یکی از مهمترین ساختارهای اقتصادی کشورمان بود از طریق پرداخت هدایای ویژه، توانسته جایگاه خود را بار دیگر روی صندلی وزارت تثبیت کند. درست یا غلط بودن این خبر، به راوی آن بستگی دارد.
اما بررسی این نوع سوژهها فرصتی است تا توجه افکار عمومی ایران به مقوله آسیبزای فساد در اقتصاد ایران جلب شود. فارغ از اینکه آیا این خبر درست است یا نه باید به این واقعیت اشاره کرد که موضوع فساد، رانت و ویژهخواری مدتهاست که در فضای اقتصادی و راهبردی کشور لانه کرده است. در واقع برای بهبود وضعیت اقتصادی چارهای جز تن دادن به اصلاح این مفاسد نداریم. شخصا در جریان یادداشتها، مقالات و تحلیلهایی که ارایه میکنم تاکید ویژهای بر اصل شایستهسالاری و تخصصگرایی دارم؛ همواره آرزو میکنم که فضای مدیریتی و اقتصادی کشورمان به افراد عالم و متخصص سپرده شود.
در واقع همواره بر ناشایستهسالاری حاکم بر مدیریت کشور تاکید دارم و آن را عامل اصلی عدم توسعه کشور میدانم. بدون تردید آغاز اصلاحات در فضای مدیریتی کشور باید از نهادهای ناظری چون شورای نگهبان باشد. نهادهای ناظر کشور بیشترین تمرکز خود را بر تعهد افراد و شناسایی برخی ظواهر گذاشته است، اما لازم است افراد را از نظر تخصص و شایستگی مورد بررسی قرار داد. مهمتر از همه این موارد باید مدیران کشور از منظر سلامت رفتاری و مدیریتی نیز تحت نظارت قرار داشته باشند. واقع آن است که مهمتر از ظاهر افراد، باطن و سلامت مدیران است. مدیری که شایستگی و توانایی دارد، برای نشستن پشت صندلی اقدام به رفتارهایی چون اهدای ۷۰ خودرو نمیکند.
بلکه با اعتماد به نفس به علم خود تکیه دارد و اجازه نمیدهد شأن و شخصیتش با یک چنین اقداماتی لکهدار شود. اتفاقا مدیران شایسته، هرگز تلاشی برای حفظ صندلی خود نمیکنند، چرا که میدانند در یک اقتصاد شایستهسالار، نیازی به رانت و رشوه و هدایای ویژه نیست.
بررسی روند توسعه در کشورهای مختلف هم نشان میدهد، آن دست از کشورهایی که توانستهاند به سمت توسعه حرکت کنند، کشورهایی هستند که در آنها اصل شایستهسالاری در راس امور قرار دارد. اما وقتی کشوری به موضوع شایستهسالاری توجه لازم را ندارد و روابط خارج از متن جایگزین قانون و شایستهسالاری میشود، چهرههایی چون خاوریها، بابک زنجانیها و... از دل فضای اقتصاد و مدیریت آن سر برمیآورد.
بررسی عملکرد وزیر صمت دولت سیزدهم خود نشاندهنده درست یا غلط بودن روند استیضاح است. اگر به بازار خودروی کشور نگاهی انداخته شود، وضعیت تولید و صادرات کشور ارزیابی شود، وضعیت معادن کشور موشکافی شود، اشتغالزایی برآمده از تولید تحلیل شود و... مشخص میشود که ایا این استیضاح درست است یا نه؟ وزیر صمت زمانی که روی کار آمد، وعده کاهش قیمت خودرو، افزایش تولید، تامین اقلام اساسی مردم، ثبات در قیمت کالاهای اساسی و... را داد، اما نهتنها به این وعدهها جامه عمل نپوشانید، بلکه شاخصهای تولید و بازرگانی کشور را در بدترین ضعیت قرار داد.
با این کارنامه طبیعی است که استیضاح وزیر صمت در دستور کار مجلس قرار بگیرد. اما موضوع غیرطبیعی، تلاشی است که وزیر و نزدیکانش برای فرار از استیضاح صورت میدهند. اگر خبر اهدای ۷۰ خودروی شاسی بلند برای فرار از استیضاح، درست باشد. ابتدا باید دولت در معرض پرسش قرار بگیرد که چرا یک چنین فردی را در یک پست کلیدی قرار داده است، بعد نهادهای ناظر که این فرد را تایید کردهاند و نهایتا نمایندگانی که با دریافت خودرو امضای استیضاحشان را پس گرفتهاند! همه این ساختارها در شکلگیری این وضعیت مسوولند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تله فناوری
✍️ نیما نامداری
تصمیم اخیر مبنی بر استفاده از هوش مصنوعی و دوربینهای شهری برای شناسایی و مجازات زنانی که پوشش مدنظر را ندارند، نشان میدهد باز هم سیاستمداران ما در تله فناوری افتادهاند و گمان میکنند با استفاده از فناوری میتوان چالشهای سیاستگذاری را دور زد.
متاسفانه این نگاه به فناوری به مثابه یک ابزار جادویی که با آن میتوان مسائل پیچیده و ابرچالشهای کشور را به طرفهالعینی حل کرد، سابقه طولانی در کشور دارد.
مساله پوشش زنان یک پدیده پیچیده، چندوجهی و در عین حال فرهنگی و جامعهشناختی است که مواجهه با آن مصداق یک «مساله سخت» برای سیاستگذاران ایرانی است. این مسائل از آن جهت سخت هستند که یک راهکار روشن و ساده ندارند و انبوهی از پیچیدگیها و واقعیات و ملاحظات باعث میشوند که نتوان به سادگی آنها را فرموله کرد. مسائل زیستمحیطی یا صندوقهای بازنشستگی یا تورم نمونههای دیگری از همین مسائل سخت هستند که هم در تحلیل آنها هم در تدوین راهکارها و حتی در تبیین انتظارات هم انبوهی از اختلاف نظر و ابهام وجود دارد. شاید تنها چیزی که در این مسائل همه روی آن توافق دارند، نارضایتی از وضعیت موجود است.
تجربه نشان داده است دولتهای ما فاقد قابلیتهای نهادی لازم برای حل اینگونه مسائل سخت هستند و این فرصتی برای مهندسان ایجاد کرده است که ماهی خود را از آب گلآلود بگیرند. متاسفانه سیاستمدارانی که ظرفیت و توانایی سیاستگذاریهای پیچیده را ندارند، خیلی زود گول طرحهای پرزرق و برق مهندسان را میخورند و گمان میکنند میانبری پیدا کردهاند که آنها را از مواجهه با این مسائل سخت بینیاز میکند. کسی که به بیماریهای مزمن و پیچیدهای مثل دیابت و چاقی و فشار خون مبتلا شده است، چارهای جز تغییر سبک زندگی و درمانهای بلندمدت و تدریجی ندارد؛ اما سیاستمداران ما دوست دارند یک قرص پیدا شود که بخورند فوری خوب شوند و واضح است که چنین قرصی در واقعیت وجود ندارد؛ اما همیشه آدمهای زرنگی هستند که قرصهای تقلبی به آنها بفروشند.
هر چقدر کارت سوخت مشکل مصرف بنزین را حل کرد، بیتکوین مساله تحریمهای بانکی را حل کرد، مستعان مشکل کرونا را حل کرد، کوپن دیجیتال و کارت هوشمند بانکی مشکل فقر را حل کرد، سامانه نیما مشکل قیمت ارز را حل کرد، سامانه ثبتنام خودرو چالش قیمت خودرو را حل کرد و پرداخت الکترونیکی نان مشکل قاچاق آرد و یارانه نان را حل کرد، استفاده از دوربینهای شهری هم چالش پوشش زنان را حل خواهد کرد. تقلیل دادن مسائل سیاستگذاری به مسائل تکنیکی که با راهکارهای ابزاری حل میشوند، خطای مزمنی است که سیاستمداران ایرانی دهههاست، تکرار میکنند.
در دهههای ۶۰ تا ۸۰ هم سیاستگذاران کشور فریفته وعدههای مهندسان عمران و برق و... شده بودند و توسعه کشور صرفا در ساختوساز و رشد سختافزاری کشور دیده میشد. مهندسان وعده میدادند مشکل اجارهنشینی با ساخت مسکن توسط دولت حل میشود، مشکل آب با ساخت سد حل میشود، مشکل فرهنگ با ساختن مدرسه و فرهنگسرا حل میشود، مشکل بهداشت با ساختن بیمارستان و درمانگاه حل میشود و خلاصه همه مشکلات کشور با ساختوساز حل میشود.
تردیدی نیست که ساختن سازهها و تاسیسات و زیرساختهای فیزیکی حتما بخشی از راهکار توسعه کشور است؛ ولی اینها کافی نیست. وظیفه سیاستگذار سنجش هزینهها و تبعات خواسته و ناخواسته و بهای تمامشده و تحلیل روابط علّی و معلولی میان پدیدههای پیچیده است. مثلا ساختن بیمارستان قطعا مفید است؛ ولی این بیمارستانها پزشک و کادر درمان و تجهیزات میخواهند همه اینها هم بودجه میخواهد که نامحدود نیست. پس هم باید بخش خصوصی مشارکت کند هم بیمهها رشد کنند و هم نیاز به توسعه بهداشت عمومی هست که پیشگیری را گسترش دهد. اینها نیاز به سیاستگذاری دارند. برخلاف اقدامات مهندسی که ماهیت روشن و دقیق و با خروجیهای مشخص در زمان معین دارند، سیاستگذاری کاری بطئی، پیچیده، نادقیق و نسبی است.
حالا در سالهای اخیر همین داستان با سامانههای اطلاعاتی و کارت هوشمند و هوش مصنوعی در حال تکرار است. اگر در دهههای پیشین، سیاستمداران ارشد و بوروکراتهای دولتی در مقابل مهندسان عمران و مکانیک و برق و صنایع منفعل بودند، حالا دوره سیطره مهندسان رایانه و فناوری اطلاعات است.
واضح است که نمیشود تاثیر تحولآفرین فناوری اطلاعات را بر سیاستگذاری نادیده گرفت. فناوری اطلاعات ابزاری قدرتمند در ارتقای کیفیت تصمیمگیری و اجرای تصمیمات است. بهخصوص جنبه قابلیتساز (Enabler) فناوری اطلاعات باعث شده است بسیاری کارها که تا پیش از این ممکن نبود اکنون به سهولت ممکن شود. تاثیر فناوری اطلاعات در نظام مالیاتی، گمرک، امنیت، بانکداری و بسیاری حوزههای دیگر به نحوی بوده که کارآمدی دولتها را بسیار افزایش داده است. حتی در حوزه سیاستگذاری اقتصادی هم به لطف علوم داده، فناوری اطلاعات نقش بسیار مهمی یافته است. اما سیاستهای اشتباه با استفاده از فناوری به سیاستهای صحیح بدل نمیشوند. این اشتباهی است که مدیران ارشد ما مدام تکرار میکنند.
این پنهان شدن سیاستمداران ایرانی پشت تکنولوژی تا حدی ناشی از بیاطلاعی آنها از فناوریهای نو و مقهور و منفعل بودن آنها در مقابل این پدیده است. بوروکراتهای دولتی عموما دانش کمی در حوزه فناوری دارند و مهندسان بهراحتی میتوانند آنها را تحت تاثیر خود قرار دهند. بهویژه که این روزها هر روز خبر جدیدی هم از کاربردهای شگفتانگیز فناوری در گوشه و کنار دنیا منتشر میشود و بسیاری از مدیران ما که فاقد دانش باکیفیت هستند و توان تحلیل روشمند موضوعات فناورانه را ندارند، فکر میکنند هر کاری با این غول چراغ جادو شدنی است.
🔻روزنامه کیهان
📍 ما که هشدار داده بودیم!
✍️ جعفر بلوری
۱- دوستی تعریف میکرد، در مراجعه به یک بنگاه معاملات ملکی، شاهد مشاجره و دعوای بنگاهدار و یک فروشنده ملک بودم. لابهلای بگومگوها بنگاهدار با مهارت خاصی ضمن تعریف و تمجید از مِلک فروشنده، قیمتی برای آن تعیین کرد و پس از چند دقیقه که کار به جاهای باریک کشیده شد، با تَشَر از او خواست آنجا را ترک کند چون که به گفته او «تو اصلا فروشنده نیستی. حیف این ملک که دست توست.» پس از خروج مالک از بنگاه، بنگاهدار خشمگین که لبخند شیطانی بر لب داشت رو به من کرد و با ادبیاتی زشت علیه صاحب ملک گفت: «کاری باهاش کردم که حالا حالاها نتونه خونشو بفروشه. حالا بدو تا خونتو بفروشی......» پرسیدم: چه کار کردید؟ گفت: «از مِلکش تعریف و قیمت را خیلی بالا گفتم. حالا امکان ندارد بتواند خانهاش را بفروشد چون به احتمال زیاد، راضی به فروش خانهاش به کمتر از قیمتی که تعیین شد نخواهد بود.»(!)
۲- تورم و افزایش غیرعادی و «غیرمنطقی» قیمتها، شاید یکی از مهمترین موضوعاتی است که کشور عزیزمان امروز درگیر آن است. بروز چنین معضلاتِ اقتصادی، دلایل گوناگونی میتواند داشته باشد مثل دلایل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی و روانی. بررسی دلایل اقتصادی بروز چنین پدیدهای را باید به اقتصاددانها سپرد و کار راقم این سطور نیست. اینجا قصد داریم به برخی دلایل بروز تورم در کشورمان بپردازیم که لااقل در ظاهر ارتباط مستقیم و زیادی با اقتصاد ندارد!
۳- چند سالی است که «بروز همه معضلات اقتصادی لزوما دلایل اقتصادی ندارند» و «فرمولهای اقتصادی در برخی شرایط و جوامع جواب نمیدهند» و از این دست مسائل، عاملی شده برای تولد رشتهای میان رشتهای به نام «اقتصاد رفتاری».(رجوع شود به کتاب سُقلمه، اثر ریچارد تیلور برنده نوبل اقتصادی). اقتصاد رفتاری علمی است نسبتا جدید و ترکیبی است بین دو رشته روانشناسی و اقتصاد. خود تیلور در اینباره خاطره جالبی تعریف میکند. او در کتابش مینویسد، روزی مردم شهری در آمریکا وقتی با یک بارندگی شدید غافلگیر شدند برای خرید چتر به فروشگاههای اطراف هجوم بردند. طبق روال همیشه، عدهای که نانشان را در مشکلات و سختی دیگران پیدا میکنند، با مشاهده افزایش شدید تقاضا، قیمتها را چندبرابر افزایش دادند. (طبق یک فرمول ساده اقتصادی افزایش تقاضا موجب افزایش قیمت میشود) اما با کمال تعجب بسیاری از مردم که از این سوءاستفاده خشمگین شده بودند حاضر به خرید چتر نمیشدند و میگفتند، حاضرند زیر باران خیس شوند اما پول زور ندهند.(نقل به مضمون) تیلور میگوید با مشاهده این رفتار به این نتیجه رسیده که گاهی، فرمولهای اقتصادی درست کار نمیکنند چرا که اقتصاد مسئلهای است که با انسان سر و کار دارد و انسان هم یک موجود صفر و یک نیست که بشود، رفتارش را دقیق پیشبینی کرد.
۴- اینجا میخواهیم از ترکیب مفاهیم و نتایج موجود در نکاتی که بالا اشاره کردیم، به مسئله اصلی این یادداشت برسیم. کدام عامل یا عوامل «غیراقتصادی» در بروز معضلات اقتصادی ایران (بهطور ویژه تورم) دخیلند؟ بار دیگر تاکید میکنیم، بروز معضلی مثل تورم- نه فقط در ایران که در همه جوامع- میتواند دلایل متعددی داشته باشد و ما اینجا قصد داریم به یکی از دلایل غیراقتصادی آن بپردازیم. ما فکر میکنیم، «رسانه» یکی از آن دلایل و عوامل است که این توانایی و ظرفیت را دارد، هم به تورم دامن بزند و هم به کاهش آن کمک کند. اگر قائل به وجود پدیدهای مثل «تورم انتظاری» باشیم، درک نکتهای که در این نوشتار بهدنبال تبیینش هستیم، راحتتر خواهد بود. چه خوشمان بیاید چه نه، «رسانه» در ایران، یکی از آن دلایلی است که به اندازه خود در بروز معضلات اقتصادی مثل تورم، نقش داشته و به «تورم انتظاری» دامن میزند یا به کاهش آن کمک میکند. همین دیروز سایت یکی از روزنامههای زنجیرهای تیتر زد «سکه ۲۵ تومانی هم میلیونی شد!» منبع این روزنامه هم احتمالا سایت دیوار یا شیپور یا از این دست سایتهاست که در آن، هرکس از هر نقطهای از جهان هر قیمتی که دلش بخواهد برای اجناسی که برای فروش گذاشته- یا شاید حتی نگذاشته- انتخاب میکند. به عبارتی، یک نفر (شاید خود نویسنده این خبر) عکسی از یک سکه ۲۵ تومانی را در این سایت گذاشته و زیر آن نوشته ۵ میلیون تومان! سپس نتیجه گرفته، سکه ۲۵ تومانی هم میلیونی شد! به همین سادگی! مرحله بعد رسانههای همسو است (داخلی و خارجی) که شروع به بازنشر آن در اندازهای وسیع کنند تا اثر مورد نظر (اینجا دامن زدن به تورم یا حداقل رژه روی اعصاب مردم) تحقق یابد! طی یکی دو سال گذشته چنین رسانهنماهای زنجیرهای تا دلتان بخواهد در برخورد با کالاهای متعدد از این دسته گلها به آب دادهاند. از پوشک بچه بگیر تا قیمت گوشت و مرغ و...
اینکه چرا چنین خبرسازیهایی در جامعه ایران «جواب» میدهد هم خود نکتهای است و بخشی از آن بازمیگردد به دو مسئله روانشناختی و جامعهشناختی. «مرجع شدن» برخی سایتها و رسانهها برای تعیین قیمت هم بایستی مورد توجه قرار بگیرد. اما مسئله روانشناختی شبیه به همانی است که آن بنگاهدار در برخورد با فروشنده ملک از آن بهره جست. فرد (اینجا فروشنده) بهطور طبیعی دنبال بیشترین سود است و به همین سادگی حاضر به فروش به قیمت پایین نمیشود مگر اینکه به اصطلاح، «پول لازم» باشد. دقیقا به همین دلیل است که در این کشور وقتی قیمت دلار افزایش مییابد، همه قیمتها افزایشی میشود. اما وقتی همین دلار کاهشی میشود، قیمتها کاهشی نمیشود! اما یکی از دلایل جامعهشناختی آن بازمیگردد به وضعیتی که کشورمان ۵۰ سالی میشود که درگیر آن است. از سال ۱۳۵۲ شمسی، تقریبا همه ساله شاهد تورم دو رقمی بودهایم. در جامعهای که ۵۰ سال است تورم دو رقمی است، طبیعی است که «تورم انتظاری» نقش تعیینکنندهای داشته باشد. یعنی جامعه به شکلی تاریخی- تجربی و طی ۵ دهه یاد گرفته، اگر قیمت محصولی افزایشی شد، تا گرانتر نشده، باید آن را خرید! (در حالی که طبق فرمولهای ابتدایی اقتصاد، قیمت که بالا میرود، تقاضا باید کاهش یابد). اما چه باید کرد؟
۵- در روزهای نخستین روی کار آمدن دولت آقای رئیسی، ما در همین ستون هشدار داده بودیم، مهمترین چالش و بزرگترین مشکل دولت سیزدهم، نه وضعیتی است که از دولت قبل تحویل گرفته بلکه، «عوامل بروز این وضعیت» است. «وضعیت بد» و «یک دهه کمکاری» را میشود با تلاش و کوشش شبانهروزی و پس از چند سال سروسامان داد اما نه وقتی عوامل وضع موجود در فضای یله و رهای مجازی و غیرمجازی از درون و بیرون بدون کوچکترین نگرانی مشغول عملیات و انتحارند. گفتیم مهار و کنترل عوامل بروز چنین وضعیتی نیز بنا به دلایل متعدد کار سادهای نخواهد بود چرا که برجام، اقتصاد آزاد و غرب برای این طیف، مسئله مرگ و زندگی است و این طیف بدون چسباندن خود به آن، هویتی نخواهند داشت و قدرت گرفتن دولت آقای رئیسی نیز، به «بازگشت دولت به ریل انقلاب» تعبیر شده است. موفقیت دولت انقلابی یعنی پنبه شدن تمام آنچه این طیف طی سالها رشته کردهاند. و اینها، راز این همه بداخلاقی سیاسی و رسانهای، سانسور تحولات مثبت و امیدآفرین و نشر دروغ و خبرهای سیاه است. این را هم نوشتیم که، توسعه اقتصادی یک کشور به مقدماتی نیاز دارد و رسانهنماهایی که روی اعصاب و روان جامعه رژه میروند، سفید را سیاه، خوب را بد و زیبا را زشت و بالعکس جلوه میدهند و افزایش تورم و بد شدن معیشت مردم را فرصتی برای احیای خود دیده و برای دامن زدن به آن، دست به هر اقدامی میزنند، در پی آنند که توسعه و گشایشی صورت نپذیرد، چه اقتصادی چه غیراقتصادی... این را هم پیشبینی میکنیم که، ماههای پیشرو بهدلیل انتخابات پیشرو، برای این طیف ماههای پرکاری خواهد بود و بیش از آنچه تاکنون بوده، شاهد بداخلاقیهای سیاسی و شیطنتهای رسانهای این طیف خواهیم بود و اقتصاد همان نقطهای است که از نگاه این طیف «باید» بیش از هر نقطهای متشنج باقی بماند یا حتی متشنج به نظر برسد!
🔻روزنامه اطلاعات
📍 نرخ تورم، «آمار متقن» نیست؟!
✍️ محمدرضا حیدرزاده
رئیس جمهوری در روز پنجم مرداد پارسال در جلسه هیات دولت در زمینه اهمیت هماهنگی دستگاه های اجرایی با مرکز آمار ایران یادآور شده بود: «مرکز آمار ایران مسئول ارائه آمارهای متقن در کشور است، فقط این آمار باید مبنای سیاستگذاری ها و تصمیم سازی ها در کشور قرار گیرد و سایر دستگاه ها هم به آن تاُسی کنند. آمارهای نامستند، حتی در تصمیم سازی های درون دستگاهی هم مشکل ایجاد می کند، بنابراین هر دستگاهی که می خواهد آماری اعلام کند، باید با مرکز آمار ایران هماهنگ شود…».
یکی از آمارهای مهم اثرگذار در تصمیمات برنامه ریزان کشور، آمار مربوط به نرخ تورم است که حتی در جامعه هم مورد دقت و نظر قرار می گیرد. آخرین بار در اسفند پارسال بود که مرکز آمار ایران نرخ تورم ماه بهمن را اعلام کرد و پس از آن با حذف این وظیفه مواجه هستیم.
سئوال این است که اگر بنا بر تاکید رئیس جمهوری، «مرکز آمار ایران مسئول انتشار آمارهای متقن» مانند نرخ تورم است، به چه دلیل و با استناد به چه نظر و منطقی، وظیفه انتشار آمار نرخ تورم، در پنجاه و هشت سالگی مرکز آمارایران، به دستگاه دیگری واگذار شده است؟
هدف از این تغییر مبداء اعلام نرخ تورم چه بوده و چرا هیچ توضیح و توجیهی برای تنویر افکار عمومی صورت نگرفته است؟
حداقل اثر منفی چنین تصمیمی آن که، زمان انتشار اخبار نرخ تورم هر ماه که طی سال های گذشته در روز اول یا دوم ماه بعد بود، در ششم فروردین گذشته شاهد اعلام نرخ تورم اسفند پارسال بودیم و اکنون هم که یک هفته از ماه اردیبهشت گذشته، هنوز نرخ تورم ماه فروردین توسط مجری جدید اعلام نشده است!…
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 فرصتهای تاریخی را از دست ندهید
✍️ کمالالدین پیرموذن
ایران در میان عموم کشورهای دنیا رتبه یک فرصتسوزی را دارد و ضرورت تحول در اذهان حکمرانان و صاحبمنصبان کشور در این مورد حیاتی بسیار فوقالعاده است. به هر صورت دولت، امروز در سایه تمامیتخواهی و کجپنداری برخی گروههای تندرو از ضعف روزافزون اقتصادی-سیاسی و بینشی رنج میبرد و فاصله و شکاف بین دولت و مردم برحسب ظواهر
رو به فزونی است و در این مقطع و با این دولت، دورنما و چشماندازی از حمایتهای خارجی، اقتصادی یا سیاسی، با غایت به تشدید تحریمها توسط آمریکا و اروپا، وجود ندارد، مگر به بهای عظیم و گزاف فروختن بسیاری از منابع جامعه و تسلیم در برابر اراده اکثریت جامعه و تحول در تقنین و پندار و کردار و گفتار برخی مسوولان و صاحبمنصبان کشور. مجدد یادآوری میکنم هنر مدیران دولت در عصر ثبات تاریخ، پل زدن بین ملل و استفاده کافی و وافی و به موقع از میوههای مفید و پرثمر تعاملات سازنده بینالمللی است نه دیوار کشیدن اطراف کشور و در عمل شعارچی بودن دولتیان و بس. همچنین با کمال تاسف دولت را آن توان و قوه نیست که بدون مشارکت مردم و بهرهگیری از تمام امکانات و استعدادها، در یک بستر وفاق و اشتراک، موفق به کاری چشمگیر یا حداقل نجات کشور از تورم لجامگسیخته زیانبار برای ایران و ایرانی شود.
روند کلی جامعه ایرانی را جز با یک تغییر بنیادی و نجات کشور با تحول در اذهان مجموعه کشور و ملت نمیتوان اصلاح کرد. آیا ممکن است فرصتسوزی خسرانآور انجام نشود و آفتاب عقلانیت در این سرزمین بتابد و شکل و صورت دیگری از تغییر بنیادی در اندیشهها و بینشهای مسوولان و مردمان در خصوص مسائل اصلی جامعه همچون اعطای کامل حقوق اساسی ملت و سبک زندگی و مسائل اقتصادی و تعامل با دنیا و مشارکت موثر ملت و دولت با همدیگر رخ نماید؟ در تاریخ ایران، خیلی از غیرممکنها به عرصه امکان و تحقق درآمدهاند.
در عمر ملتها، نظامها و گروههای اجتماعی یا سیاسی و حتی افراد بشر، گاه فرصتهایی پیش میآید که امکان بازنگری به گذشتهها و تجدیدنظر در رفتارها و سلوک و بینشهای خودشان پیدا میکنند.
اگر این فرصتها مغتنم شمرده نشود و فرصت به تهدید مبدل شود و قدمی در راه تغییر، بهبود و اصلاح در رفتارها برداشته نشود یا برعکس، در چنین فرصتهایی، بر ادامه روندهای گذشته اصرار و بلکه لجاجت هم ورزیده شود، آن فرصتها از دست میروند و دیگر تجدید فرصت یا مصونیت از شرایط و پیامدهای طبیعی رفتارهای گذشته، در اختیار افراد بشر و مسوولان جوامع بشری نخواهد بود، شرایطی که ممکن است بسی سختتر و خانمانسوزتر باشد.
وقتی مهلتها گذشت و از فرصتها بهموقع استفاده نشد، دیگر امکان بهبود و اصلاح حال مردم و روابطشان با مسوولان نیز از دست میرود، در حالی که هر دولتی با هر ماهیت و مکتب راهنمایی که داشته باشد از اصلاح و بهبود و ترقی و تعالی مستمر خود بینیاز نیست.
این فرصت و امکانات و لحظههای تاریخی اجتنابناپذیر، برای صاحبان قدرت، گاه نامطلوب و تلخ مینمایند. ممکن است آنها درگیر در مسائلی باشند که در پندار ایشان بااهمیتتر شناخته شده و لذا اعتنا و توجهی شایسته و هوشیارانه نسبت به فرصتها نکنند، ولی همیشه پس از گذشتن فرصتهاست که مدعیان قدرت و دستاندرکاران، کم یا بیتوجه، درمییابند که عواقب پیشآمده، بسی تلختر و نامطلوبتر است و آنگاه است که متوجه میشوند صلاح و نفع درازمدت ایشان در بهرهگیری از آن فرصتها بوده است.
کوشش در اصلاح امور و باز کردن فضا از انحصار یگانه، راه نجات کشور از بحرانها و بیاعتمادیها و باورسوزیهای داخلی و دسیسههای خارجی معاند نظام و کیان است. اگر فرصتها مغتنم شمرده نشود، آینده را گرچه دهشتناک و فاجعهآمیز، به خوبی میتوان دید و پیشبینی کرد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 خشونت قابلیت تکثیر دارد
✍️ حسن موسویچلک
طردشدگان اجتماعی هم بیشتر در معرض خشونتند و هم پتانسیل خشونتورزی دارند
یکی از وجوه مشخص جامعه ما در دو دهه اخیر خشونت و گسترش خشونتورزی است که شکلهای مختلفی از آن را در جامعه میبینیم؛ خشونت اجتماعی، خشونت اقتصادی، سیاسی و مواردی مانند سرقت که باز خود یکی از مصادیق خشونت اجتماعی است. علاوه بر این اگر تاملی بر آمارهای پروندههای قضایی داشته باشیم، میبینیم پروندههای خشونت فراوانی بالایی دارد. نباید فراموش کرد که خشونت دایره وسیعی دارد از خشونت فیزیکی گرفته تا روانی؛ برخوردهای سلبی در حوزههای فرهنگی هم یک نوع خشونت است و عدهای ممکن است به دلیل برخوردهای سلبی با مسائل فرهنگی مورد خشونت قرار گیرند. علاوه بر این فضای رعب و وحشت نیز خود نوعی از خشونت است که منجر به آزار دیدن افراد مختلف و در مواردی مانند ترور گرفته تا سرقت و برخورد فیزیکی بروز پیدا میکند. وقتی در جامعهای خشونت زیاد شود افراد یاد میگیرند برای رسیدن به خواستهها و حتی گاهی رسیدن به حقوق خود خشونت را نسبت به دیگران اعمال کنند و خشونتورزی را حق میدانند که میتواند منجر به ترویج خشونت شود. در جامعهای که خشونتورزی زیاد شود جنبه یادگیری خشونت برای افراد هم بیشتر میشود که بسیار نگرانکننده است. ضمن اینکه وقتی فردی در معرض خشونت قرار گیرد و کسانی که نظارهگر یا شنونده اخبار خشونت هستند، آنها هم تحت تاثیر این خشونت قرار میگیرند؛ مثلا داستان قتل اهواز (که مردی سر همسر خود را میبرد و متاسفانه تصویر آن هم منتشر میشود)، پرونده رومینا و همین مورد بابلسر، افرادی که اخبار خشونت را میخوانند در معرض یک خشونت دیگر قرار میگیرند و این پروندهها افکار عمومی را درگیر و تحت تاثیر قرار میدهد و به همین دلیل هم هست که میگوییم خشونت، خشونت میآورد. مهم است توجه شود که خشونت اگر کنترل نشود قابلیت تکثیر دارد. یکی دیگر از آثار این خشونتها در کنار جنبه یادگیری، بحث افسردگی و فشار روانی به افراد یک جامعه است.
در جوامعی که در آن مردم مهارت تابآوری و مهارت زندگی بیشتری دارند، سلامت اجتماعی بالاتر است، شهروندان دغدغههای اقتصادی کمتری دارند و... معمولا خشونت کمتر است، مردم آرامش بیشتری دارند و آثار منفی خشونت به واسطه بالا بودن سلامت روانی اجتماع کمتر فرصت ظهور و بروز پیدا میکند.
متاسفانه باید گفت که شرایط جامعه ما بهگونهای است که شاهد ترویج خشونت به شیوههای مختلف هستیم؛ چه از طرف افراد تریبوندار و چه از طرف افراد صاحب قدرت و چه از طرف اقشار و گروههای محروم از حقوق اجتماعی. مهم است بدانیم وقتی از خشونت حرف میزنیم ابعاد مختلف دارد؛ از وجه اقتصادی گرفته یا زیستی و در بعد فردی و اجتماعی هم موارد و وجوه متفاوت است. سرقت، تخریب اموال عمومی، قتل و... از دیگر مصادیق خشونت در جامعه است. معمولا افرادی که احساس طردشدگی یا محرومیت اجتماعی دارند هم میتوانند بیشتر در معرض خشونت باشند و هم پتانسیل بیشتری برای خشونتورزی دارند. لذا خشونت هم روی فرد خشونتورز آثار منفی جبرانناپذیر دارد و هم روی کسانی که خشونت روی آنها اعمال میشود. اما در موارد خشونتی مانند ترور، تجاوز به عنف و مواردی از این دست، ناامنی و نااطمینانی در جامعه تزریق میشود که خود بر جامعه اثر منفی دارد. معمولا ترورها چنین ترسی ایجاد کرده و ترس فردی و اجتماعی به جامعه اعمال میکند. یک مساله مهم درباره این بحث و شرایط این سالهای جامعه ایران، خشونتورزی افراد نسبت به کسانی است که حتی از پیش هیچ شناختی از هم ندارند و تامل درباره آن مهم است. در چنین پروندههایی از نگاه جامعهشناسی به سه مبحث به عنوان ریشه پرداخته میشود؛ یکی اینکه افراد خشونتورز بهزعم خود در حال انتقام از افراد یا آدمهایی هستند که فکر میکنند حق آنها را خوردند و دوم نااطمینانی از احقاق حقشان به ویژه درباره افرادی که قدرت و پایگاه اجتماعی بالاتری دارند و سوم نااطمینانی از مطالبهگری یا شفایت رسیدگی به حقوقشان. البته ممکن است عدهای برای اهداف یا اغراض سیاسی دست به خشونت بزنند که ممکن است به خاطر باور باشد یا اینکه فرد اجیر شود که آن مبحث دیگری است.
اما از مهمترین مباحث درباره خشونت یک جامعه، راهکار مقابله یا کنترل خشم چه در بعد فردی و چه در ابعاد اجتماعی است. مهم است تاکید شود که خشونت پدیدهای چندوجهی است و بخشی از آن به سیاستگذاران برمیگردد؛ سیاستها و قوانین باید به گونهای تنظیم شود که مردم احساس تبعیض نکنند؛ عدالت در قانون، عدالت در خدماتدهی، عدالت در حقوق شهروندی و مواردی از این دست، رعایت و فرصتهای برابر برای همه اقشار لحاظ شود، پذیرش تنوع اجتماع، اقوام و گروهها به رسمیت شناخته شود و... برای کنترل خشونت در بعد اجتماعی این موارد باید مدنظر قرار گیرد. برخی دیگر از راهکارها اما به مردم و افزایش توان تابآوری برمیگردد که به اعتقاد من این آموزش تابآوری باید از دوران کودکی رخ دهد و مهارتهای اجتماعی مثل تصمیمگیری، کنترل خشم، مهارت خودمراقبتی در بعد فردی مورد توجه قرار گیرد. همه انسانها ممکن است در موقعیتهایی قرار گیرند که مطلوب آنها نیست، آنچه مهم است اینکه در این شرایط تصمیم درست گرفته شود یعنی حقوقمان را مطالبه کنیم بدون اینکه به حقوق دیگران تعرض یا تجاوزی صورت گیرد.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 مثلث تنشزدایی
✍️ حشمت ا... فلاحتپیشه
مناسبات ایران با غرب شرایط تازهای به خودش گرفته به گونهای که حتی نمیتوان از احیای برجام هم صحبت کرد چون به هر حال بخش عمدهای از سرفصلهای برجام از لحاظ زمانی منقضی شدهاند و دیگر میتوان گفت موضوعات جدیدی در روابط ایران و غرب شکل گرفته است. این واقعیتی است که الان وجود دارد منتها آنچه ما داریم میبینیم اینکه آمریکا و اروپا زمانی که به این نتیجه رسیدند که عملا دیگر سرفصلهای عمده برجام منقضی شده سعی میکنند تحریمهای تازهای را علیه ایران شکل دهند که اگر حتی مذاکرات تازهای هم شکل گرفت این مذاکرات بر سر موضوعات جدیدی شکل بگیرد. مثلا به طور مشخص سرفصلهای مربوط به مناسبات نظامی ایران عملا امسال منقضی میشود و معنایش این است که ایران میتواند به عنوان بازیگری که برجام را حفظ کرده، مناسبات نظامی تازهای را شکل دهد. منتها در عرصه عملیتر اتفاقی که افتاده این است که عرصه تحولات بینالمللی با سال ۱۳۹۴ کاملا متفاوت است. در دنیای امروز ما اتفاق تازهای را داریم میبینیم که کشورها عملا دیگر نمیتوانند خودشان را در قالب مسائل سالهای ۱۳۹۳ و ۹۴ مثل موضوع برجام و غیره متوقف کنند. در ایران هم دو نگاه اصلی شکل گرفته: یک نگاه کسانی که معتقدند مناسبات ایران با شرق و توافقاتی که اخیرا بهواسطه شرق صورت میگیرد مثل رفع تنش با عربستان نشان داده که ایران میتواند از غرب بینیاز باشد و حتی با بیتفاوتی از کنار تنشهای خودش با غرب بگذرد. ولی طیف دیگری در ایران وجود دارند که معتقدند اصل تنشزدایی خوب است و یک مثلث تنشزدایی وجود دارد که دو ضلع آن تکمیل شده و یک ضلع آن پذیرش بازرسیهای جدید توسط آژانس است و یک ضلع، رفع تنشهای منطقهای به محوریت رفع تنش ایران با عربستان است و معتقدند ضلع دوم و سوم آن میتواند تنشزدایی با غرب باشد. مسئله تازهای که بین مسئولان و نخبگان سیاسی در ایران وجود دارد این است که عدهای معتقدند پیمان پکن میتواند به معنای بیاعتنایی ایران به غرب باشد و عدهای دیگر معتقدند که این میتواند به یک رویه برای تنشزدایی با غرب تبدیل شود. به هر حال حتی اگر ایران با کشورهایی مثل عربستان رفع تنش کند و یا سیاستهای منطقهایاش مثل پیوستن به شانگهای عملی شود، ولی سود آن عاید اقتصاد کشور نمیشود مگر اینکه ایران چالشهای فراتری مثل چالش در قالب رفع تحریمها و چالش افایتیاف و غیره را رفع کند. به شخصه معتقد و همواره هم امیدوار بودم که تنشزدایی به یک اصل غالب در سیاست خارجی ایران تبدیل شود. چون در دنیای امروز تنشزدایی یک اصل غالب است. مثلا عربستانیها حتی حاضر شدند یک نوعی شکست حیثیتی را بپذیرند ولی به تنشها در یمن پایان دهند برای اینکه آنچه برایشان مهم بود افزایش سود مناسبات اقتصادیشان بود. در دنیای امروز کشورها گلیم خودشان را از تنشها خارج میکنند و عملا سعی میکنند اگر تنشی درگرفت نه تنها گلیم خودشان را از آن تنش دور کنند بلکه حتی از آن ناحیه برای خودشان فرصت ایجاد کنند. فشار اصلی اروپاییها به ایران به خاطر این است که ایران را از روسیه در جنگ اوکراین دور کنند. یعنی اصل اساسی برایشان این است که روسیه با یکی از متحدانش یعنی ایران نوعی قطع ارتباط را داشته باشد و بعد از آن به سمت تنشزدایی با ایران حرکت کنند. ولی در ایران کسانی معتقدند که یکی از شاخصهای همکاری با شرق این است که در بحرانهایی که بین شرق و غرب شکل گرفته، ایران سمت شرق را بگیرد و مشخصا در موضوع اوکراین خیلیها معتقدند که ایران باید سمت روسیه را بگیرد برای اینکه جبهه بندی تازهای شکل گرفته ولی در دنیای امروز دیگر جبههبندی معنایی ندارد. اصلا اصل مناسبات راهبردی سپری شده و کشورها به سمت تنوع مناسباتشان حرکت میکنند و به سمت پرهیز از قرار دادن منافع ملیشان در قالب تنشهای منطقهای حرکت میکنند. مشخصا در مسائلی مثل افایتیاف، در موضوع تحریمها شرایط تا حدی مهیاست برای اینکه ایران بتواند منافع کشور را دنبال کند و گلیم منافع ملی را از چالشهای بینالمللی دور کند ولی این فرصت کماکان پایدار نمیماند کمااینکه در سال جاری متوجه خواهیم بود که کشورهای دنیا به سمت کاهش تنش در اوکراین حرکت میکنند و سعی میکنند تنشزدایی در اوکراین را شکل دهند.
🔻روزنامه شرق
📍 رفتن آرام و خاموش
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
این روزها بهویژه پس از مراسم نماز عید فطر مقالاتی در برخی از روزنامهها منتشر میشود درباره شگفتی از حضور مردم در مراسم نماز عید فطر در شهرهای مختلف و از جمله در مصلای تهران.
گویی نویسندگان مطالب و مقالات یادشده انتظار نداشتهاند که مردم به نماز عید فطر بروند و لابد تبلیغات ضد انقلاب درباره دینگریزی مردم و پشتکردن به انقلاب در آنها نفوذ کرده که حالا با دیدن مردم در صفوف نماز عید فطر ذوقزده شدهاند و فکر میکنند مسائل کشور با حضور مردم در صفوف نماز عید فطر حل شده یا قابل فراموششدن است و میپندارند چنین اجتماعاتی موجب حل مسائل کشور یا فراموششدن آن مسائل میشود.
به نظر میرسد برخلاف قاطبه مردم که همچنان به انقلاب اسلامی ایران وفادار هستند و در عین حال با احساس عینی مشکلات و مسائل رودررو به طرق مختلف نظرات خود را بیان میکنند بعضا به این امر با ناباوری نگاه کرده و در صدد هستند به نوعی با دستیازدیدن به حربه تبلیغات، مسائل را به نوع دیگری جلوه دهند، درحالیکه اینگونه اقدامات اگر هم مؤثر باشد، تنها موجب تشفی خاطر گردانندگان میشود.
در شرایط امروز ایران و البته در همه شرایط، مسائل را باید همهجانبه و هریک را در جای خود سنجید و نگاه یکسویه یقینا موجب انحراف از واقعیتها و غافلماندن از سیر حرکت جامعه و جهان میشود.
مسائل و مشکلات کشور مجموعهای است از سیاستها و روشهای جاری در داخل کشور و موضعگیریها و دیدگاهها نسبت به جهان امروز. از دیدگاه یک حیات واقعنگر و انقلابی نمیتوان نسبت به هیچیک از آنها بیتفاوت بود. همانگونه که نگاه به داخل توصیه شده، نگاه به خارج هم از ضروریات است و هیچ کدام نباید فدای دیگری شود و دلخوشبودن به برخی نظرات و درعینحال فراموشکردن واقعیات در حال انجام، راه صوابی نبوده و ما را به مقصد نمیرساند.
این امر در اندیشههای سیاسی، اقتصادی، اجرائی و فناوری میتواند متجلی شود و نمونه آن بیانیه اقتصاد مقاومتی است که متأسفانه اینک به دست فراموشی سپرده شده و طبعا بسیاری از مسائل اقتصادی موجود نظیر تورم، مشکلات تولید، کاهش قدرت خرید مردم ناشی از عدم اجرا و فراموشی بیانیه اقتصاد مقاومتی است. هرچند در زمان صدارت آقای روحانی، پیکان مشکلات کشور از رسانهها به ایشان متوجه بود و در نماز جمعه همه مشکلات و ناتوانیها را به صفاولیها نسبت میدادند و اکنون در همان نماز مردم را مسئول میشمارند اما هم در آن موقع و هم اینک هم صفاولیها مسئول هستند و هم مردم که توضیح آن در این مختصر نمیگنجد اما عدم درک مشکل واقعی و بیاننکردن آن و شاید خود را به فراموشیزدن مسئولان، اصل مشکلات تهدیدکننده ایران را در پردهای از فراموشی قرار داده است. هرچند دراینباره بارها تذکر داده شده اما با توجه به آنکه مسئولان اولویت آن را در دستور کار قرار ندادهاند مختصرا به آن میپردازیم.
درست است که مشکلات اقتصادی مختلفی در سطح کلان اقتصاد و در آحاد مردم دیده میشود اما مشکل اصلی بقای ایران است که در اولویت همه مسائل قرار دارد.
ما بحق به نابودی اسرائیل اعتقاد داریم. البته که حسب فرموده رسول خدا، الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم، سرنوشت محتوم اسرائیل کودککش و ظالم که هم بنیادش براساس ظلم بوده و هم تداومش براساس ظلم و تبعیض و جنایت بوده، نابودی است اما گیریم همین امروز اسرائیل نابود شود آیا به کشور خود نگاه نمیکنیم که سرزمین طبیعی و خدادادمان در حال نابودی است؟ نابودشدن اسرائیل به بودن و بقای ما کمک نمیکند، بلکه نگاه درست و اولویتدار به سرزمینمان آن را از نابودی میرهاند. در اینجا مسائل ژئوپلیتیک و تهدیدهای خارجی که بسیار بااهمیت است، مورد اشاره نیست بلکه جریان سیاستگذاریهای داخلی و نوع زندگی مردم، ایران را به نابودی سوق میدهد. روزنامه همشهری در شماره دوشنبه چهارم اردیبهشت جاری مقالهای با عنوان «شهر موزه ایران فرومیریزد» درباره اصفهان مینویسد «شهر موزه تاریخی و زنده اصفهان به مرگ تدریجی افتاده و درحالرفتن به قعر زمین است». و البته این امر منحصر به اصفهان نیست. میگویند در کشورهای پیشرفته برای پنج میلیمتر نشست زمین در سال ستادهای ویژهای تشکیل میشود، حال آنکه در ایران در برخی نقاط از جمله اصفهان و جنوب شرق تهران نشست سالانه بیش از ۲۵ سانتیمتر در جریان است و البته تنها نشست زمین نیست که به نابودی تدریجی کشور میانجامد. سالانه یک میلیون هکتار به بیابانها اضافه میشود و همچنان رودخانهها و زمینها مملو از فاضلاب و پسماندهاست و اگرچه گاه و بیگاه بر آن اشاره میشود اما جلوگیری از نابودی تدریجی ایران تجلی در اولویتها ندارد که البته فهرست اولویتها اصلا تهیه و ارائه نشده است.
نابودی اسرائیل البته آرزوی ماست و البته که به وقوع خواهد پیوست اما با وضع کنونی سرزمین ایران درچه وضعی قرار دارد؟. مرگ اسرائیل هیچ کمکی به جلوگیری از مشکلات کشور نمیکند، بلکه همت و تلاش و روشنبینی مسئولان و مردم سرزمین را نجات میدهد.
هرچند مسئولان نوعا سعی در پنهاننگهداشتن موضوع از مردم میکنند تا مردم هراسناک نشوند، ولی مردم خود بهتر احساس میکنند. مهاجرتهای داخلی از استانهای اصفهان و یزد و خوزستان به شمال کشور مبین همین موضوع است. مشکل آن است که مسئولان واقعیتها را میدانند ولی خود را به ندانستن میزنند.
همه میدانند آلودگی هوا و مرگباربودن آن ناشی از مصرف روزانه صد میلیون لیتر بنزین و نیز مازوت آلوده به گوگرد است، ولی آن را فراموش میکنند و باز هم درصدد تولید بیشتر اتومبیلهای موجود و واردات هستند و دائم هم از هوای آلوده و پیامدهای ناگوار آن سخن میگویند.
درحالیکه آلودگی هوا و آب باقی میماند و رو به تزاید میگذارد، نابودی همزمان و تدریجی سرزمین ایران نیز اتفاق میافتد. باور کنیم که نابودی اسرائیل -اگرچه واقعی و بحق- هیچ کمکی به جلوگیری ازآسیب پذیری ایران نمیکند. خودمان با نگاه به داخل باید از آن جلوگیری کنیم.
مطالب مرتبط