🔻روزنامه تعادل
📍 شغلهایی که بر باد رفتند
✍️ مرتضی افقه
رییسجمهوری اخیرا در خصوص آمارهای اشتغال مطالبی را عنوان و عملکرد دولت در خصوص این شاخص را برجسته ارزیابی کرده است. بر اساس اعلام رییسجمهوری آمارهای بیکاری چند دهم درصد کاهش یافته است. اظهاراتی که ساعاتی بعد از سوی وزیر کار دولت سیزدهم هم تایید شد. اما مردم در واقعیت به گونهای دیگر میاندیشند. درواقع آمارهایی ارایه شده که به نظر میرسد در عرصه میدانی و واقعیتهای حاکم بر بازار چندان ریشه در واقعیت نداشته باشد.
دولت نهتنها در زمینه اشتغال عملکرد مناسبی از خود ارایه نکرده است، بلکه با محدودسازی و مسدودسازی فضای مجازی، دامنه وسیعی از مشاغل آنلاین و اینترنتی را هم به تعطیلی کشانده است. بر اساس برخی آمارهای مستند، تعداد واحدهای خسارتدیده در اثر محدودسازی فضای مجازی به بیش از یک میلیون واحد رسیده است.
اساسا یکی از مشکلات جدی که دولت سیزدهم با آن مواجه است، وعدههای غیرواقعی است که داده است اما امکان تحقق ندارند. نهتنها امکان تحقق ندارند بلکه حتی افق تحقق روشنی هم ندارند. به نظر میرسد عملا برخی بخشهای دولت در حال آمارسازی هستند. مثلا در بحث اشتغال با آمارها بازی میکنند و حتی افرادی که در طول هفته یک ساعت کار کردهاند را هم ذیل لیست افرادی که اشتغال دارند دستهبندی میکنند.
اما در بطن جامعه هیچ نشانهای از رونق کسب و کار و بهبود شاخصهای تولید مشاهده نمیشود که مبتنی بر آن کسی بخواهد بگوید اشتغالزایی رونق خاصی پیدا کرده است. اما این آمارسازیها نهتنها کمکی به دولت نمیکند، بلکه باعث رویگردانی بیشتر مخاطبان از آنها خواهد شد. همان طور که اشاره شد، کار کردن یک ساعته فردی در هفته به معنایی اشتغالزایی نیست و نباید آن را ذیل آمارهای اشتغالزایی قرار داد. از دوره احمدینژاد موضوع تغییر تعریف اشتغال مطرح شد و آسیبهای زیادی وارد کرد. واقع آن است که نرخ مشارکت نزولی شده و پایین آمده است. عددهایی هم که دولت در خصوص اشتغالزایی اعلام میکند مبتنی بر یک نرخ مشارکت پایین است.
این نرخ هم به دلیل اینکه بسیاری از فارغالتحصیلان از کار کردن در ایران خسته شدهاند، شکل گرفته است. در آمارهای اشتغال باید به افرادی توجه کرد که بیمهشان رد میشود. اما این موارد به هیچ وجه مورد توجه قرار نمیگیرند. در اقتصاد ایران سه بخش کشاورزی، خدمات و صنعت بار اصلی اشتغالزایی را به دوش میکشند. از میان این سهگانه بخش خدمات، بیشترین سهم را در اشتغالزایی دارد؛ این اهمیت هم به دلیل آن است که اقتصاد ایران یک اقتصاد نفتی است و درآمدهای نفتی در آن تعیینکننده است. خدمات حدود ۵۰ درصد شاغلان را دربر میگیرد، صنعت ۳۳ درصد و کشاورزی ۱۷ درصد این سهم را دارد.
بخش قابل توجهی از سهم اشتغالزایی در سالهای اخیر در بخش مشاغل آنلاین و اینترنتی است. جوانان ایرانی بدون اینکه از دولت کمکی بگیرند، خودشان برای خودشان و اطرافیانشان شغلی درست کرده بودند و از طریق خلاقیت هم برای خود و هم برای جامعه ارزش افزوده ایجاد میکردند. اما دولت نهتنها به این قشر کمکی نکرد بلکه با طرح صیانت و محدودسازی اینترنت، این مشاغل را از میان بردند. مشکل اما زمانی برجستهتر میشود که بدانیم، این محدودیتها نهتنها شغلها را در ایران از میان برده، بلکه باعث شده دامنه وسیعی از نخبگان ایرانی در حوزه برنامهنویسی، بازاریابی و... مهاجرت کرده و به کشورهای دیگر بروند.
خسارت یک چنین نقصانی تا دههها اقتصاد ایران را درگیر میسازد و باعث بروز مشکلات عدیدهای میشود. بنابراین نهتنها کارنامه دولت در بخش اشتغالزایی کارنامه روشنی نیست، بلکه اقداماتی هم انجام داده که باعث بروز خسارتهای جدی در فضای اقتصادی و راهبردی کشور میشود. ای کاش دولت یک بار برای همیشه تکلیف مردم را با وعدههایی که داده، مشخص کند. معقولتر آن است که دولت رسما اعلام کند، وعدههایی چون ساخت ۴ میلیون مسکن در ۴ سال، تکنرخی کردن ارز، کاهش نرخ تورم به نیم، اشتغالزایی یک میلیونی و... در یک فضای تبلیغاتی و انتخاباتی مطرح شده و ریشه در واقعیت ندارد. وقتی صادقانه با مردم سخن گفته شود، مردم خواهند پذیرفت و مساله حل میشود. اما اینکه تلاش کنند، به وسیله آمارسازی، تحریف و فضاسازی اعلام کنند وعدههایشان محقق شده، دردی را از اقتصاد ایران و مردم دوا نمیکند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 ناترازی شبکه بانکی کشور
✍️ دکتر علی سعدوندی- عباس محمدی
ناترازی بانکهای ایرانی در دهه اخیر با سرعت بیشتری رو به وخامت نهاده است.
این شرایط در نتیجه ضعف در سازوکارهای حاکمیت شرکتی، اثربخش نبودن مدل نظارتی فعلی و نارسایی در سیستمهای نرمافزاری و سختافزاری اطلاعات مدیریت بانکها به وجود آمده است که به رشد پایه پولی و نقدینگی منجر شده و تورم لجامگسیخته و کاهش ارزش پول ملی از پیامدهای آن است. در ادامه برخی از دلایل این ناترازی را که از آن با عنوان شکاف ترازنامه بانکها یاد میشود، مرور میکنیم.
مطالبات عمده سنواتی تعیین تکلیف نشده بانکها از دولت باعث انجماد بخش قابلتوجهی از منابع بانکها شده است. شناسایی بدون وقفه درآمد حاصل از سود و وجهالتزام و عدمالنفع بابت مطالبات بانکها از دولت، تنها به پشتوانه تضمیننامههای دولتی انجام میشود. این روند بدون توجه به سپری شدن زمان طولانی از نکول وامها و نبود وثایق موثر جهت تسهیل در نقدپذیری این مطالبات، عدم طبقهبندی و احتساب ذخیره کاهش ارزش بابت اینگونه وامها همچنان ادامه دارد، با وجود ابهام در خصوص زمانبندی ورود وجه نقد حاصله موجب شده سودهای بیکیفیت تعهدی در صورتهای سود و زیان بانکها شناسایی شود. درآمدهایی واهی که در مواردی منجر به توزیع منافع موهوم بین سهامداران شده است.
فرآیند اعتبارسنجی داخلی مشتریان در بانکها از کارآمدی لازم برخوردار نیست. استفاده از روشهای سنتی که عمدتا بر اساس شاخصهای گذشتهنگر احتمال نکول وام را برآورد میکند و ضعف صنعت رتبهسنجی اعتباری در کشور، موجب شده مشتریان با کیفیت اعتباری پایین به نحو مناسب از مشتریان خوب تفکیک نشوند. این نارسایی به تخصیص غیربهینه منابع نقد و انحراف مصارف اعتباری بانکها منجر میشود که یکی از پیامدهای اصلی آن کاهش اثربخشی بانکها در تامین مالی تولید و فعالیتهای مولد اقتصادی کشور است که موجب کاهش رشد اقتصادی و تولید ناخالص ملی میشود.
با وجود اینکه بخش عمده بار تامین مالی اقتصاد کشور بر عهده بانکها است، ساختار کارآمدی جهت نظارت پس از اعطای اعتبارات در اکثر بانکها وجود ندارد. مشاهدات تجربی نشان میدهد یکی از دلایل تورم افسارگسیخته فعلی، انحراف منابع از فعالیتهای تولیدی به سمت سفتهبازی است. پیامد نارساییهای فوق، افزایش مطالبات غیرجاری بانکها و افزایش ریسک نقدینگی است که موجب شده بانکها جهت انجام تعهدات خود به بازارهای موازی با نرخهای تامین مالی بالاتر مراجعه کنند.
با وجود اینکه مهلتهای زمانی مندرج در قانون رفع موانع تولید رقابتپذیر جهت واگذاری اموال و سهام مازاد بانکها سپری شده، اهداف مدنظر آن در خصوص فروش، تاکنون عملیاتی نشده است. علاوه بر چالشهای آمادهسازی سهام شرکتهای مشمول واگذاری، به دلیل نوسان بالای قیمتهای بازار، ریسک قیمتگذاری سهام و اتخاذ تصمیم نسبت به فروش آنها بالا بوده است. سوابق قبلی ورود مراجع متعدد نظارتی به پرونده واگذاریها و تشکیل پرونده قضایی برای ارکان مسوول فروش داراییها بعد از واگذاری، جو رعب و وحشت را بر فضای واگذاریها حاکم کرده است. تورم بالا نیز نگهداری این اموال را به دلیل افزایش ارزش آنها جذاب میکند. این موارد موجب شده بخشی از منابع بانکها که میتوانست صرف فعالیتهای مولد بانکداری شود منجمد باقی بماند.
تصویب درآمدهای تحققناپذیر و نداشتن واقعبینی در تخصیص منابع بودجه موجب شده بانک مرکزی و بانکهای تجاری از دیرباز به عنوان منبعی جهت تامین کسری بودجه دولتها شناخته شوند. با این نگرش زیانبار و نامطلوب، هرساله تکالیف متعدد در قالب قانون بودجه سنواتی جهت پرداخت تسهیلات تکلیفی با نرخهای ترجیحی برعهده بانکها گذاشته میشود. اجرای این تکالیف با توجه به محدودیت منابع بانکی، ناترازی بانکها را افزایش داده که به سبب تاثیر آن بر کاهش سود مشاع، تضییع حقوق سپردهگذاران را در پی داشته است. استفاده نادرست از ظرفیتهای قانونی امهال مطالبات، باعث کاهش کیفیت داراییهای اعتباری شده و با افزایش ریسک نکول موجبات انجماد منابع و ناترازی را فراهم کرده است.
نگارندگان بر این باورند حتی در صورت رفع کامل تحریمهای بانکی، در صورت برطرف نکردن موارد اشارهشده، شکاف در ترازنامه نظام بانکی(عدم توازن رشد داراییها و بدهیها) منجر به افزایش ریسک نقدینگی شده و پدیده هجوم سپردهها(bank run) و بحران مالی و اقتصادی ناشی از آن، دور از ذهن نخواهد بود. رفع ناترازی بانکها نیازمند بازنگری در فرآیندها و رویههای موجود و ایجاد سازوکارهایی است که به صورت فهرستوار در ادامه میآید. فرآیند بررسیهای نظارتی شامل الزامات درونسازمانی و بیرونی است. استقرار حاکمیت شرکتی اثربخش، کنترلهای داخلی کارآمد و چارچوب مدیریت ریسک موثر از جمله الزامات درونسازمانی بوده و الزامات بیرونی همچون تخصیص منابع کافی به حسابرسان مستقل برای انجام حسابرسی و نظارت بر رعایت استانداردهای کنترل کیفیت و بهرهگیری از مدل نظارتی بهروز و کارآمد توسط ناظران بازار پول و سرمایه باید به جد پیگیری شود.
هر چند استقرار فرآیند بررسی نظارتی در بیانیه «بال۳» به عنوان یکی از ارکان اصلی مقررات کفایت سرمایه مورد تاکید قرار گرفته، اما بانکهای کشور به ویژه در بخش دولتی به آن بیتوجه بوده و در مواردی که اجرا شده فقط به صورت شکلی پیادهسازی شده است. برای حل مشکلات بانکی، رویکرد پیشگیرانه و بازنگری فرآیندهای نظارتی با هدف ارتقای اثربخشی آنها توصیه میشود.
متاسفانه عمده بانکهای بزرگ دولتی با وجود پیشرفتهای حاصله در اجرای سیستمهای کسبوکار بانکی در بخش نرمافزارهای مورد نیاز برای گزارشگری مالی و حسابداری مدیریت از جمله سیستم جامع مدیریت دارایی-بدهی (ALM) توفیقی نداشتهاند. وجود اطلاعات صحیح و به موقع از پیششرطهای بهبود تصمیمگیریهای مدیریتی است که در گام اول برای تداوم فعالیت و حفظ توان رقابتی و در گامهای بعدی برای تحکیم ارتباط بانکی با کشورهای دیگر ضروری است.
در سالهای گذشته نسبت کفایت سرمایه بانکها به ویژه بانکهای بزرگ دولتی نامطلوب بوده است. با وجود این، اقدام موثری از سوی سهامداران برای ترمیم سرمایه بانکها انجام نشده و عمده افزایش سرمایهها از محل مازاد ناشی از تجدیدارزیابی داراییها بوده است که جزو منابع سرمایهای باکیفیت محسوب نمیشود. همچنین نهتنها مطالبات سنواتی از دولت تعیین تکلیف نشده، بلکه دولتها کسری نقدینگی خود را با عناوین مختلف از بانکهای تجاری تامین میکنند و منجر به افزایش مطالبات از دولت میشوند. رویه کسری بودجه فزاینده دولت در سالهای گذشته حاکی از نبود افق روشن جهت تسویه مطالبات بانکی دولت در آینده نزدیک است.
اما دولت میتواند از طریق خصوصیسازی اموال و سهام قابل واگذاری خود و انتشار عمومی اوراق، عواید حاصل را صرف رفع ناترازی بانکهای دولتی کند. تصمیمگیری صحیح نیازمند شناخت درست صورتمساله است. تجربیات جهانی نشان میدهد برنامههای بازبینی کیفیت داراییها (AQR)، ابزاری مناسب جهت حل مساله موجود است. برآورد دقیق ارزش وثایق داراییهای اعتباری منجمد و فروش اموال مازاد، ریسک نقدینگی و توسل به بانک مرکزی را کاهش میدهد. توسعه رتبهسنجی اعتباری مستقل مشتریان، درصد نکول وامها را کاهش داده و از انجماد منابع و ناترازی پیشگیری میکند. اصلاح شیوه سنتی بودجهریزی کشور از جمله تفکیک بودجه ارزی از ریالی که مطالبه صاحبنظران حوزه مالی و اقتصاددانان کشور است و آموزش افراد درگیر در فرآیند تصویب بودجه در خصوص آثار زیانبار تکالیف قانونی برای بانکها، بخش عمده مشکل را مرتفع خواهد کرد.
🔻روزنامه کیهان
📍 شما چکارهاید که نگذارید؟!
✍️ دکتر محمدحسین محترم
این روزها باز خبرهای برجامی و رفتوآمدهای دیپلماتیک رسمی و غیررسمی برای احیای این توافق بهظاهر مرده داغ شده و کشورهای مختلف پادرمیانی و پیامها را رد و بدل میکنند تا شاید تنفسی هرچند مصنوعی حاصل شود. اینکه آمریکا علیرغم این همه خصومت ورزیدن علیه ملت ایران بهخصوص که با اغتشاشات و جنگ ارزی و تشدید تحریمها و فضاسازیهای فریبکارانه پیرامون قدرت جمهوری اسلامی بهدنبال «باجگیری» از جمهوری اسلامی بود، آیا حاضر است دست از سیاستهای خبیثانه و مخرب خود بردارد و به احقاق حقوق ملت ایران و رفع همه تحریمها تن بدهد یا نه، موضوعی است که بررسی آن نیاز به وقت دیگری دارد. اما نکته مهم این است که نظام جمهوری اسلامی در شرایط کنونی با بهدست گرفتن توازن قدرت در منطقه و رعایت اصل موازنه در
روابط بینالمللی توانسته در این مسیر بدون دادن هیچگونه باجی درست حرکت و از تمام مؤلفههای قدرت خود به خوبی استفاده کند. در این خصوص چند نکته مهم وجود دارد:
۱- آمریکاییها با علم به اینکه نظام جمهوری اسلامی ساقطشدنی نیست و حنای چند سلبریتی و منافق و سلطنتطلبِ روسیاه پیش ملت ایران رنگی ندارد، تلاش کردند با بازی دادن آنها و راهاندازی آشوبها و اغتشاشات، نظام را از یکسو دچار اختلال محاسباتی نمایند و از سوی دیگر از پشتوانه قدرتمند مردمی خود را القا و نهایتا سر میز مذاکره باجخواهی کنند، اما نهتنها نظام دچار اختلال و خطای محاسباتی نشد و مردم
پشت نظام را خالی نکردند، بلکه باز هم خودشان دچار خطای محاسباتی شدند. لذا دشمنان مجبور شدند دلقکهای رسانهای خود را پس بزنند و با اذعان به نقش بیبدیل جمهوری اسلامی در حل مشکلات منطقه و معادلات جهانی، سرشکستهتر از پیش، نخستوزیرانشان خواستار تماس تلفنی با رئیسجمهور ایران شوند و سفرای خود را راهی تهران کنند و وزرای خارجهشان را که برخی از آنها در همراهی با آشوبها، گیسو قیچی کردند، به دیدار وزیر خارجه جمهوری اسلامی بفرستند و مسئول سیاست خارجیشان را هم وادار کنند مدام با امیرعبداللهیان در تماس باشد. اینها همه در حالی است که جمهوری اسلامی در پاسخ به اقدامات مداخلهجویانه و زیادهخواهیهای آنها، مقتدرانه دیپلماتهای آنها را هم بهعنوان عنصر نامطلوب از ایران اخراج میکند. آمریکا نیز که با عجز خواستار نشستن سر میز مذاکره است همچنان مجبور است از پشت دربِ بسته پیامهای خود را ارسال کند. حالا نظام و به تبع آن دولت سیزدهم به پشتوانه عظیم ۲۲ بهمنِ امسال در مسیر هرگونه گفتوگویی حرکت میکند و برخلاف دولت گذشته خود را ملزم به باج دادن نمیداند. علاوهبر این آمریکاییها که نتوانستند وحدت بین قوای کشور را خدشهدار کنند حالا مجلس را نیز پشت دولت میبینند تا جایی که مسئول دیپلماسی کشور به آمریکاییها هشدار میدهد «اگر مجلس ایران قانون جدیدی تصویب بکند ما قانون پارلمانمان را اجرا میکنیم».
۲- آمریکاییها در جنگ ترکیبی خود تلاش وافری کردند
تا روابط ایران بهخصوص در حوزه اقتصادی- تجاری با دیگر کشورها را دستخوش تنش کنند اما با دیپلماسی هوشمندانه دولت در عملیاتی کردن قراردادهای مهم اقتصادی، شریانهای اقتصادی کشور فعال شد. اوج عصبانیت کنونی آمریکاییها را باید در سفر آقای رئیسی به پکن و تبعات و گشایشهای اقتصادی کوتاه و بلندمدت ناشی از این سفر و حضور
رئیس غول نفتی گازپروم و همچنین کلید اسرار اقتصادی روسیه در تهران تلقی کرد. بعد از توافقات مهم الکسی میلر با وزیر و مقامات نفتی کشورمان، رئیس بانک مرکزی روسیه هم قرار است در تهران تجربه خود را با
رئیس بانک مرکزی ایران به اشتراک بگذارد که تحقیقا نتایجی بهدنبال خواهد داشت که آمریکاییها و اروپاییها از آن خشنود نخواهد بود. چراکه خانم نابیولینا در جریان جنگ اوکراین نهتنها توانست ارزش پول روسیه را حفظ کند بلکه توانست ارزش پول کشورش را در مقابل اعمال بیسابقهترین تحریمهای آمریکا علیه مسکو افزایش هم دهد. لذا دشمن با ناامیدی از متوقف کردن اجرای توافقات مهم جمهوری اسلامی با دیگر کشورها و انزوای اقتصاد ایران، فهمید که در جنگ ارزی هم نمیتواند
پای میز مذاکره از جمهوری اسلامی باجی بگیرد و نظام در این حوزه نیز
با دست پُر در مسیر هرگونه گفتوگویی حرکت خواهد کرد.
۳- ابراز نگرانیهای هر روزه دشمنان از پیشرفتهای هستهای جمهوری اسلامی هم نشان میدهد در این حوزه نیز قافیه را خیلی وقت است که باختهاند تا جایی که مجبور شدند اینبار مدیرکل آژانس بینالمللی اتمی را به دیدار رئیسجمهور ایران بفرستند و مستقیما از وی درخواست گفتوگو کنند. در حوزه تحریمها هم، همین که برخی شهدا و کسانی را در لیست تحریمی خود قرار دادند که در قید حیات نیستند، نشان میدهد که صدای خوردن کفگیر تحریمیشان به ته دیگ چنان بلند شده که نمیتوانند آن را انکار کنند.
۴- اما توان و دانش دفاعی جمهوری اسلامی بدانجا رسیده که مسئولانش میگویند دیگر کار از مهندسی معکوس گذشته، عکس بده، پهپاد و موشک و ماهواره تحویل بگیر! فرمانده هوافضا اولین شلیک سامانه سوم خرداد در ارتفاع ۵۵۰۰۰ پایی برای ساقط کردن پیشرفتهترین پهپاد آمریکایی یعنی گلوبال هاوک را آزمایشی و دستگرمی عنوان و تاکید میکند «آمریکاییها در روز حادثه منتظر رونمایی موشک هایپرسونیک با اصابت به اهداف واقعی باشند!» بعد از خارج شدن سامانههای
لایه پنهان پدافند هوایی از تونلهای زیرزمینی، رویترز مهمترین خبرگزاری انگلیسی عکس موشک خیبرشکن را بهعنوان تیتر خود انتخاب میکند و خواسته یا ناخواسته به خوبی هم پیام اقتدار جمهوری اسلامی را به دوستان آمریکاییاش نشان و هم به صهیونیستها هشدار میدهد که پهنای خیبرشکن رو ببینید و بعد پارس کنید! خبرگزاری مهم آمریکایی نیز با انتخاب تیتر «ایران در بین شش کشور تولیدکننده سلاحهای لیزری»،
به ناتو هشدار میدهد که «پهپادهای ایران چگونه تسلیحات ناتو را بیاعتبار کرده است!» حالا آمریکاییها ماندهاند که دستاورد بعدی ایران چیست که فرمانده هوافضا ترس در دل آنها انداخته که «بعد از مسئله هستهای و موشکهای نقطهزن و پهپادها، بهزودی موضوع جدیدی رونمایی میشود که تبدیل به اولویت اول دشمن میشود و برای آمریکاییها خطرناکتر و نگرانکنندهتر از مسائل قبلی است»! این را بگذارید کنار عمق استراتژیک سیاست ایران در آن سوی مرزها که کاخ سفید را نگران کرده است که «ایران با حضور ناوگروههای نظامیاش در سواحل برزیل، قادر شده
جای پای خود را در قاره آمریکا محکم کند»! لذا ناگزیر همانگونه که علنا دشمنی میکنند، علنا هم به قدرت جمهوری اسلامی اذعان میکنند که «پیشرفتهای دفاعی و موشکی جمهوری اسلامی عملا جدیدترین تحول در سراسر جهان بهشمار میرود و سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی و اروپایی هم از این توانمندیهای ایران به خوبی آگاه هستند»!
۵- حالا آقایانی مثل بلینکن و رابرت مالی و جوزپ بورل و انریکه مورا با دست خالیشان در این حوزهها باید حد خودشان را بدانند و پایشان را فراتر از گلیم خود درازتر نکنند چون پاسخهای جمهوری اسلامی نقطهزن هستند و هر دستی که بیش از اندازهاش دراز شود، قطع خواهند کرد! وقتی رئیس دستگاه جاسوسی آمریکا آن هم در رسانهها اذعان میکند «اعتقادی ندارم که سران ایران تصمیمی برای ساخت بمب اتمی داشته باشند»، ادعای اینکه «ایران اکنون در دل طوفان است و مجبور به بازگشت به توافق هستهای است»، در فرهنگ ایرانیان از آن به فضولی یک بچه تعبیر میشود. این حضرات باید به خوبی فهم کرده باشد که نمیتوانند فریبکارانه با بستههای تحریمی بیخاصیت و نمادین برجام مرده را احیا کنند که شدنی نیست! لذا دوست و دشمن به خوبی میدانند که ایران قوی و مستقل چگونه از دل طوفانها و بحرانها عبور کرده و میکند و چگونه با تمام مؤلفههای قدرتش در مسیر هر گفتوگویی گام برمیدارد. آقایان تروریست جلتنمنِ مدعی میز مذاکره که با سلاحهای هستهای خود هزاران نفر را در یک روز قتلعام کردند، تا این سیاست استراتژیک رهبرمعظم انقلاب اسلامی را فهم نکنند همواره باید شاهد شکستهای پیدرپی باشند و آن اینکه «مرتب ادعا میکنند ما نمیگذاریم!، ما اگر تصمیم داشتیم شما و بزرگتر از شما هم نمیتوانستید مانع بشوید، شما کی و چه کاره هستید؟... ما به سلاح هستهای اصلا فکر نمیکنیم و فتوای عقلی ما این است که امروز و فردا و هیچ وقت به سلاح هستهای احتیاج نداریم. شعار ما انرژی هستهای برای همه، سلاح هستهای برای هیچ کس است». لذا اولا فضاسازیهای اخیر درباره سفر یک مقام صهیونیستی به آمریکا و یک مقام آمریکایی به اسرائیل با اعای این که ایران محور گفتوگوی ماست، خود از نقاط قوت جمهوری اسلامی است که نشان میدهد ایران قوی و مستقل چقدر آنها را به وحشت انداخته که موضوع اولویت اول آنها شده است. ثانیا یکی از تهدیداتی که در اغتشاشات اخیر به خوبی به فرصت تبدیل شد، این بود که ملت ایران از دل بحران پروپاگاندای آمریکاییها و اروپاییها هم عبور کردند و نسبت به فضاسازیهای رسانهای آنها نیز واکسینه شدند و نظام جمهوری اسلامی به مؤلفه دیگری برای اقتدار دست یافت و دیگر هر آدم بیسر و پایی
مثل حضرات جلتنمن تروریست نمیتواند افکارعمومی ایرانیان را فریب دهد و از آن بهعنوان اهرم فشاری علیه مسئولان استفاده کند.
۶- امیدواریم آقای رافائل گروسی این تحلیل را بعداز ترک تهران در مواضع و گزارشهایش مدنظر داشته باشد، البته اگر در نشست آتی شورای حکام قصد فریبکاری و سیاسیکاری ندارد!
🔻روزنامه اطلاعات
📍 دولت گرفتار
✍️ فتحالله آملی
اگر بدانیم که بودجه دولت از سال ۵۸ تا به حال بیش از ۲۱ هزار برابر رشد داشته، به خوبی در مییابیم که تمامی ادعاهایی که دولتها درباره کم کردن حجم خود و نیز برونسپاری فعالیتهایشان داشتهاند، در عمل به ادعایی بدون اثبات وکاملا خلاف بدل شده است و نشانی از واقعیت ندارد. حتی باوجود تمامی اختیاراتی که در قالب مصوبه رهبری در اجرای اصل ۴۴ به دولت تفویض شده تا بخش مهمی از مسئولیتهایش را به بخش خصوصی واگذارد و از بدنه اجرایی چاق خود بکاهد، عملاً بر این حجم افزوده شده و ارقام بودجه، رشدهای قابل توجه پیدا کرده است؛ به نحوی که حال دستگاه اجرایی مانده تا چگونه هزینه خورد و خوراک و تمنیات این عائله سنگین و چاق و شکمو را تأمین کند. بودجه ۳۰۰ میلیاردی دولت، حال از ۵ هزار همت هم بیشتر شده است. رشد قیمتی که حتی از رشد قیمت دلار هم فراتر رفته و تقریباً دوبرابر بیش از آن است و کار به جایی رسیده که دولت از این ۵ هزار همت با همه جهادی که به خرج داده بیش از یکصد یا یکصد و بیست همت نمیتواند برای پروژههای عمرانی خود کنار بگذارد و بخش قابل توجهی از بودجه خود را هم باید صرف کمک به صندوقهای بازنشستگی خودکند که هر روز بیش از قبل محتاج کمک دولت میشوند و اکثریت همین کارمندان و کارگران دولتی و بازنشستگانش که عائله او محسوب میشوند هم هر روز از گذشته فقیرتر میشوند و به همین خاطر نه با جان و دل کار میکنند و نه با فراغ بال و وجدان آسوده به کار خلق میپردازند؛ با وجودی که مقررات سفت و سختی درباره استخدام وضع شد تا تعداد کارکنان دولت رشد بیقواره نداشته باشد اما عدم تمایل دولتها برای دست برداشتن از اختیارات خودشان و کاهش تصدیگیری آنها این مجموعه مقررات و سخت گیریها نه به کاستن از حجم و بدنه و مخارج از هزینههای آن انجامید و نه کم کردن دخالت آنان در حوزههای مختلف تصمیمگیری و تصمیمسازی در حوزه اقتصاد و کسب و کار را موجب شد. علت آن این است که دولت دوست ندارد و نمیخواهد از دخالت در هر کار مردم دست بردارد و با وجود دست تنگی که در ایجاد درآمد پایدار برای خود دارد میخواهد همچنان مقدرات همه چیز در دست خود او باشد و به همین خاطر دلیل هر نارسایی و کمبودی که در هرجا هست و هر مشکلی که در هر کجا بروز و ظهور مییابد به پای او نوشته میشود و گریزی هم از آن نیست. از قیمت بلیط هواپیما گرفته تا بهای نخ و سوزن و پیاز و سیبزمینی و نخود و دلار و طلا و هر چیز دیگر، نه دست از قیمتگذاری دستوری بر میدارد و نه به اقتضائات بازار آزاد و علم اقتصاد تن میدهد و نه از وضع مقررات و قوانین متعدد و بعضاً متناقض دست میکشد و نه حاضر است بپذیرد که از ظرفیت نخبگان و تواناییهای آنان در فهم و حل مسایل کشور باید استفاده کرد و کار مردم را به دست خود مردم سپرد. به همین خاطر است که گمان میکند برای حل هر مشکل و مسألهای باید سازمان یا شرکت و یا دفتر و دستک جدید یا ستاد و کار گروه تازهای ایجاد کرد که ناگفته پیداست خود بر حجم تشکل میافزاید. همین گرفتار آمدن در هزینههای رو به تزاید و ضعف در استفاده از ظرفیت نخبگانی در نظام تصمیمگیری و تکیه بر دانش و ظرفیت محدود خودمانی، موجب شده که همچنان نتواند حرکتی در مسیر اصلاحات ساختاری در اقتصاد انجام دهد و از روزمرگی خطرناکی که گرفتارش شده نجات یابد. همچنان توانایی اصلاح نظام یارانهای بنیان بر باد ده انرژی را ندارد. همچنان به سیاست ارز ترجیحی رانتی و فساد آور ادامه میدهد و از تک نرخی ارز که همه شاهد رانت بزرگ چند نرخی بودن آن هستیم ناتوان مانده و از کوتاه کردن دست واسطهها و دلالانی که اقتصاد کشور را به گروگان گرفتهاند عاجز است و نیز همچنان نظام مالیاتیاش در اجرای مالیات برعایدی سرمایه، مالیات بر املاک مستغلات، مالیات بر خودروها و خانههای لوکس، مالیات بر احتکار مسکن و اخذ مالیات از معاملات سفته بازانه و سوداگرانه که صدها و هزاران برابر یک کارمند و کاسب جزء درآمد دارند ناتوان مانده است. فقط کافی است به بازار مسکن، زمین، طلا، ارز و خودرو در فاصله همین ۶ ماه اخیر و تحولات و نوسانات آن چشم بدوزیم تا دریابیم که در همین فاصله چندماهه، چه گروهی در پیش چشم دولت و مجلس ره صدساله را یکشبه پیمودند و چگونه اکثریت جامعه در این قمار بیرحم و مروّت نوسانات مدام تورمی، هست و نیست باختهاند! و پیش از همه اقشار حقوق بگیری که قدرت تطبیق خود را با این نوسانات بیحساب و کتاب نداشته و حال ماندهاند که با افزایش ۲۰درصدی درآمدشان در سال بعد و غول تورمی که همین حال هم دندانهایش را نشان داده و افزایش بیحد و حساب اجاره خانه، چه کنند؟
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 احیای برجام و فرصتهای اقتصادی ایران در سال ۱۴۰۲
✍️ آندره گالستیان
احیای برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) و موارد مرتبط با آن، این روزها مجددا تیتر اول بسیاری از معتبرترین خبرگزاریها و مهمترین رسانههای داخلی و خارجی است. سفر مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران در آستانه نشست شورای حکام آژانس، حاکی از اهمیت زیاد این موضوع است.
رافائل ماریانو گروسی در این سفر با مقامات بلندپایه کشورمان، دیدار خواهند کرد و به گفتوگو و تبادل نظر میپردازند. مذاکرات در چنین سطوح عالی و برجستهای، حاکی از احتمال احیای برجام در آینده نزدیک است که میتواند آثار اقتصادی چشمگیر، مهم، سریع و گستردهای بر کشور داشته باشد. نشست شورای حکام آژانس بلافاصله پس از گفتوگوهای مدیرکل آژانس با مقامات ارشد ایران و از ششم تا دهم ماه جاری میلادی در مقر آژانس در وین، برگزار و گزارش گروسی استماع خواهد شد.
احیای برجام، آثار مثبت اقتصادی فراوانی بر کشور خواهد گذاشت. بدیهیترین تاثیر احیای برجام در تسهیل صادرات نفت و گاز ایران و افزایش میزان این صادرات، نمایان خواهد شد. عرضه کافی نفت و گاز و ثبات انرژی در جهان، بحث مهم و پیچیدهای است که پس از شروع جنگ روسیه و اوکراین، بر اهمیت آن افزوده شده است و طبیعتا افزایش صادرات ایران در شرایط کنونی، میتواند ارزآوری مناسبی برای کشور به ارمغان آورد و باعث ثبات بازار ارز در کشور شود. در زمان نگارش این مقاله (روز پنجشنبه) که هنوز گروسی به تهران نیامده، قیمت ارز در بازار غیررسمی، ریزش معنادار و قابل توجهی داشته و به عبارت دیگر، بازار واکنش نشان داده است. طبیعی است که این ریزش، دلایل متعددی دارد که باید در مقالهای جداگانه به آن پرداخت، اما نمیتوان تاثیر سفر گروسی به تهران و افزایش امیدها به احیای برجام را نادیده گرفت. یکی از شاخصههای مهم برای پیشرفت اقتصاد هر کشوری، پیشبینیپذیر بودن اقتصاد آن کشور است و در این زمینه، ثبات نسبی نرخ ارز، اهمیت زیادی دارد. با تسهیل و افزایش صادرات نفت و گاز و افزایش مناسب درآمدهای ارزی کشور، شاهد ثبات نرخ ارز و حفظ ارزش پول ملی خواهیم بود که باعث پیشرفت و شکوفایی هر چه بیشتر اقتصاد کشور خواهد شد. تثبیت نسبی نرخ ارز باعث کنترل مطلوب نرخ تورم خواهد شد و امکان برنامهریزی اقتصادی بلندمدت برای بازرگانان و دستاندرکاران امور صنعتی را با سهولت بیشتری امکانپذیر خواهد کرد و بر همین اساس، چرخه تولید و تجارت، به صورت روانتر و با کارایی بیشتر به حرکت درخواهد آمد. بدیهی است که این امر، فرصتهای شغلی فراوانتری را به وجود خواهد آورد و بر اثر آن، میزان بیکاری، روندی نزولی خواهد داشت. از دیگر آثار احیای برجام، برقراری ارتباطات مناسب و گسترده بین بانکهای کشورهای مختلف جهان و همچنین موسسات مالی بینالمللی با بانکها و موسسات مالی ایرانی است. با دسترسی کامل به سوئیفت، واردات آن دسته از مواد اولیه صنایع و همچنین ماشینآلات صنعتی و قطعات یدکی مورد نیاز که در داخل کشور تولید نمیشوند یا تولید آنها ناکافی است، با سرعت و سهولت بیشتری امکانپذیر خواهد شد و بر اثر آن، تولیدات صنعتی کشور میتوانند با تنوع بیشتر، قیمت پایینتر، کیفیت بالاتر، استمرار مطلوبتر، ثبات بهتر و در نهایت، به صورت رقابتپذیرتر عرضه شوند. با تولید محصولات صنعتی متنوعتر، امکان صادرات گستردهتر محصولات گوناگون نیز به وجود خواهد آمد و ارزآوری بیشتری برای کشور، محقق خواهد شد. در زمینه صادرات، توجه به این نکته حائز اهمیت است که با وجود تحریمها و عدم ارتباطات گسترده بین بانکهای ایرانی و خارجی و بهویژه، با عدم دسترسی به سوئیفت، مشکلاتی برای صادرکنندگان به وجود آمده است که با رفع موانع فوقالذکر، امکان دسترسی به بازارهای متنوع کشورهای گوناگون جهان، تسهیل خواهد شد و بازگشت ارز به کشور نیز با سرعت و سهولت بیشتری به انجام خواهد رسید. سرمایهگذاریهای بینالمللی در ایران نیز از مباحثی است که با احیای برجام، روندی سریع و صعودی خواهد داشت. جذب هر چه بیشتر سرمایههای خارجی باعث بزرگتر شدن اقتصاد ایران خواهد شد و میتواند به صورت مفید و موثری، زمینههای جدید همکاریهای اقتصادی بین ایران و سایر کشورها را افزایش دهد و باعث پیشرفت سریعتر، بالندگی بیشتر، رشد پایدارتر و گسترش مستمر اقتصاد کشور شود. با احیای برجام، صدور خدمات فنی و مهندسی به صورت سهلتری امکانپذیر خواهد بود و شرکتهای ایرانی، امکان همکاری با طیف گستردهتری از شرکتهای خارجی را خواهند داشت و در ضمن، امکان انجام پروژههای مشترک به صورت بیشتر و بهتر، امکانپذیر خواهد شد. طبیعی است با انجام پروژههای مشترک با شرکتهای خارجی و بهویژه با شرکتهای چندملیتی، امکان انتقال تکنولوژی از خارج به داخل کشور نیز به صورت گستردهتری متصور خواهد بود. در بهرهبرداری از معادن و همچنین در بخش کشاورزی نیز میتوان از مزایای احیای برجام و لغو تحریمهای مرتبط، جهت اکتشافات نوین و بهرهبرداریهای بهینه از معادن و همچنین رشد، گسترش و مکانیزاسیون مناسب در بخشهای گوناگون کشاورزی، حسن استفاده را کرد. آزاد شدن منابع بلوکهشده ایران، یکی دیگر از مواردی است که با احیای برجام، امکانپذیر خواهد بود. طبیعی است از این منابع میتوان برای کمک به رفع نیازهای کشور، سرمایهگذاری برای توسعه بیشتر و نوسازی مستمر صنایع، توانمندسازی مطلوبتر شرکتها و موسسات خدماتی، آموزش بیشتر بازرگانان و بنگاههای بازرگانی، شتاب افزونتر صادرات و بزرگتر شدن سریعتر اقتصاد کشور، به نحو احسن، استفاده کرد. با توجه به موارد فوق، به صورت خلاصه میتوان بیان کرد که با در نظر گرفتن گشایشهای اقتصادی متصور در عرصه بینالمللی برای کشورمان و با رفع موانع روابط بانکی با سایر کشورها و امکان دسترسی به بازارهای متنوع جهانی، احیای برجام میتواند فصل نوینی را در زمینه رشد، گسترش، شکوفایی و بالندگی اقتصادی برای ایران به ارمغان آورد. در این فرآیند، کاهش هزینههای مرتبط با روابط بازرگانی ایران با سایر کشورها، حضور بیشتر سرمایهگذاران خارجی در کشور، امکان همکاری با شرکتهای گوناگون بینالمللی و همچنین حضور پررنگتر، بیشتر، موثرتر و کارآمدتر صاحبان کسبوکار، بازرگانان، دستاندرکاران امور خدماتی و صنعتگران ایرانی در پهنه جهانی، از موارد قابل توجه است. توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که ایران دومین دارنده منابع گاز طبیعی جهان پس از روسیه و چهارمین دارنده منابع نفت جهان پس از ونزوئلا، عربستانسعودی و کانادا است و برخی برآوردهای جدیدتر نیز حاکی از آن است که ایران، سومین دارنده منابع نفت در جهان پس از ونزوئلا و عربستانسعودی است و طبیعتا، کشورمان میتواند در زمینه صادرات نفت و گاز و همچنین محصولات متنوع پتروشیمی، جایگاه خود را پس از احیای برجام، به صورت تاثیرگذاری در جهان، ارتقا دهد و میزان ارزآوری خود را به صورت چشمگیری، بهبود بخشد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 واکنشی از نسل سوخته
✍️ عباس عبدی
هفته پیش یادداشتی را در دو بخش با عنوان «انتقام نسل سوخته» نوشتم که تحلیلی از وضعیت دهه شصتیها بود و اینکه نسل مزبور بیشترین سختیها را کشید و صلاحیت کسب کرد ولی خیری از تواناییهایش نبرد و اکنون درصدد انتقام است. انتقامی که قابل درک است. در پایان آن یادداشت نوشته بودم که «در نتیجه تنها یک راه در برابرشان وجود داشت و آن گرفتن انتقام بود، هم از تاریخ و انقلاب و هم ساختار و هم از پدران، به ویژه از سوی دختران این نسل. گرایش آنان به گذشته پیش از انقلاب یا حتی ناسزاهایی که در شعارها میدادند بیش از آنکه محصول یک انتخاب عقلانی باشد ابزار و شیوه انتقامگیری آنان بود.» در اینجا به دو نمونه از واکنشها اشاره میکنم که اولی خانمی روزنامهنگار درصدد توضیح بیشتر وضعیت این نسل است و دومی کنشگری سیاسی که در پی تبیین ماجرای انتقام بود.
سلام صبح شما بخیر
یادداشت شما رو به دقت خواندم.
به نظرم یک نکته در مورد همسن و سالان من مغفول مانده؛ ناامیدی فزاینده که به انفعال رسیده و دیگر آیندهای را متصور نیستیم. به نسل ما خودسانسوری یاد داده شده بود و همیشه احتیاط پیشه کردیم. الزام به رعایت تقیدات مذهبی (به جهت حفظ آبروی خانواده؛ پدران به جنگ رفته و مادران مشغول در مناصب دولتی)، تکریم همیشه صرفهجویی (به جهت شرایط جنگ و دوران سازندگی) از ما نسلی ساخته که در مقایسه با خواهران و برادران کوچکتر خود هیچ توقعی از زندگی نداریم. در واقع به ما یاد دادند که توقع داشتن بد است. همین موضوع باعث شده که امروز وقتی دهه هشتادیهای معترض را میبینیم آنها را تحسین میکنیم، چون کاری را که ما نمیتوانستیم، آنان انجام دادند اما چون هم امیدی به بهبود نداریم و هم جرات لازم برای همراهی این نسل در وجود ما نهادینه نشده است، به همین علت با ناامیدی تمام، فقط نظارهگر بودیم.
نسل ما نسل هیس! فریاد نزن، نگو، نخواه بود. نسل ما را در کتب آموزشی مطمئن کرده بودند که به جهنم میرویم و بهشت جای از ما بهتران است و این نسل هر آنچه کسب نکرده یا از او دریغ شده بود را به فرزندش آموزش داده است. حتی از اینکه کمترین نمره فرزندمان در دروس دینی باشد هم نگران نبودیم. کودکانی تربیت کردهایم که با ارزشهای تحمیلی نهادهای رسمی بیگانه هستند. رسانه، مذهب، سیاست! فقط یادشان دادیم که هر چه میخواهی بگو ما فراهم میکنیم. این کودکان پرتوقع، هنوز به سن حضور اجتماعی نرسیدهاند اما مانند آتش زیر خاکستر در چند سال آینده، ظهور و بروز خواهند داشت و بهعقیده بنده همین تربیت نسلی، بزرگترین انتقام ما از گذشته خواهد بود. چون هر آنچه نداشتیم را در آینده فرزندان خود تصور میکنیم و نسبت به هر آنچه به زور آموزشمان میدادند هم دچار انزجار هستیم. نفرتی که بیان نمیشود اما در تربیت کودکان خود آن را تبدیل به آموزش ضدیت با تمامیتخواهی کردهایم. نسل ما و فرزندان ما مانند سکون و خروش موج دریا هستند و نسل پس از این دو نسل احتمالا آرامش نسبی را تجربه خواهند کرد. مورد دوم که کنشگری سیاسی است از درون زندان تماس گرفت. در صداقت و هوشمندی او شکی ندارم. به درستی متوجه شده بود که حداقل یکی از مصداقهای موردنظرم اوست. توضیح میداد که ما هیچ علاقهای به درگیر شدن در سیاست به معنای موجود را نداشتیم. میخواستیم زندگی کنیم ولی این را از ما دریغ کردند. در واقع مجبور شدیم به این راه گام بگذاریم این انتخاب ما نبود، این تحمیل و اجبار ساختار بود. بیشتر ما دنبال یک زندگی آرام و بیدغدغه بودیم که ما را از آن محروم کردند. شخصا با نظر هر دو نفر موافق هستم. اصولا پدیدههای اجتماعی را باید با متغیرها و عوامل اجتماعی تحلیل کرد. وضعیت این نسل بیش از اینکه محصول خواست و اراده آزادِ تک تک آنان باشد ناشی از جبری است که جامعه بر آنان تحمیل کرد و همه ما نیز کمابیش در آن شریکیم. ما هم کمابیش همینگونه رفتار کردهایم. گرچه علاقهای به نصیحت ندارم چون برای بهبود امور باید متغیرها تغییر کند ولی در مقام فردی ما قادر هستیم که حداقل خودمان را به دست امواج کور جامعه نسپاریم. لازم است از تجربیات ناموفق نسلهای پیشین درس بگیریم. از حدود ۵ سال پیش که برخی از این نسل از من میپرسیدند که چه کنیم؟ همواره تاکید میکردم که شما باید خودتان گام بردارید. نسلهای پیش از شما ازجمله نسل ما کار چندانی نمیتوانند انجام دهند مگر اینکه به شما کمک کنند.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 تاثیر مذاکرات تهران و آژانس بر احیای برجام
✍️ علیاصغر زرگر
اختلافاتی میان ایران و آژانس به وجود آمده بود که معمولا رسانههای غربی به آن دامن زدند که نمونههایی از غنیسازی ۸۴ درصد در ایران پیدا شده است و به همین جهت نیز غربیها شانتاژهای رسانهای انجام میدادند تا سفر آقای رافائل گروسی، مدیرکل آژانس به تهران را تحت الشعاع تحرکات خود قرار دهند. از طرفی مساله هستهای ایران با توافق به نحوی به دست فراموشی سپرده شده و به قولی به اغما رفته است . لذا به نظر میآید که نه آمریکاییها آنقدرها متمایل و شایق هستند تا این توافق احیا شود و نه اروپاییها سعی کردند در خصوص حل و فصل این مساله پیشقدم شوند. از طرف دیگر این رابطه ایران و آژانس است که در این دوره بسیار مهم و حیاتی شده است. البته در گذشته نیز ایران که دست بالا را در مذاکرات داشته بیشترین همکاریها را با آژانس داشته و بنابر این هیچ گونه اقدامی درباره غنیسازی و مسائل هستهای بدون اطلاع آژانس انجام ندادهایم. اکنون نیز آنگونه که آقای اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی اعلام کردند مذاکراتی جدی و خوب بوده است. لذا طبق اعلام ایران اینگونه است که اگر آمریکا و اروپاییها هم نخواهند کمک کنند و مذاکرات را انجام دهند اما ایران از لحاظ پادمانی همکاری خود را با آژانس انجام میدهد. به هر جهت به نظر میرسد که این مذاکرات پیش درآمدی خواهد بود بر مذاکراتی که در آینده صورت خواهد گرفت. به چند دلیل میتوان این گفته را پی گرفت. نخست اینکه ؛ هرگونه گزارشی از رئیس این سازمان یعنی آقای گروسی در وین منتشر شود که جنبه مثبت داشته باشد به این صورت که ایران کمال همکاری را با آژانس انجام میدهد و غنی سازی ۸۴ درصد چندان صحت ندارد و آژانس به طور معمول کار خود را انجام میدهد و مشکلی نیست مذاکره میکنیم تا مشکلات و مسائل محل اختلاف حل و فصل شود صد درصد ایران با دست پر تر و غربیها نیز به پای میز مذاکره خواهند آمد و مساله را حل و فصل خواهند کرد. مساله دیگری که بحث تحریمهایی است که غربیها علیه ایران اعمال میکنند که به نظر میرسد فرار به جلو است. یعنی در برههای به جای اینکه تحریمها را متوقف کنند چندین شرکت را که در رابطه با مسائلی اقتصادی ایران فعالیت میکنند مورد تحریم قرار میدهند و حتی کشتیهایی که بار حمل و نقل میکنند را مورد تحریم قرار میدهند. اما اگر بخواهیم قضیه را از آن سو نگاه کنیم میتوان گفت که آمریکاییها با این تحریکات میخواهند با دست پر پای میز مذاکره بنشینند و اگر بخواهند مذاکرات را به نتیجه برسانند به توافقنامهای دست یابند که بسیار بهتر از توافقنامههای قبلی باشد. مساله دیگر نیز اینکه درست است اروپاییها به تحولات داخلی ایران در ماههای گذشته امید بسته بودند اما اکنون مدتی است که این مساله فروکش کرده و اروپاییها نیز که تا مدتی بر طبل مساله حقوق بشر ، زنان و... میزدند اکنون این موضوع را فهمیدند که از این طریق نمیتوانند به اهداف خود دست پیدا کنند. لذا باید یک بار برای همیشه به درستی پای میز مذاکره بنشینند و مساله هستهای ایران را حل و فصل کنند. این مساله که میگویند اگر ایران بخواهد به بمب اتم دست پیدا کند فقط ۱۲ روز زمان احتیاج دارد همه به نحوی نشان دهنده این است که در سیاست اروپاییها و آمریکا تجدید نظری خواهد شد و بالاخره آنها نیز راضی به مذاکره خواهند شد. هر چند که این دیدگاه مثبت و از رویکرد واقعی غربیها بیخبر هستیم که آیا منتظر هستند اوضاع اقتصادی ایران بدتر شود و فشار را بیشتر کنند یا رویکرد دیگری پیش میگیرند اما در عین حال سه موضوع آمدن گروسی به تهران، موضع جبهه غرب در باب مذاکرات و خاموشی فعلی اروپا پس از جبهه گیریهای تند قبلی مهمترین مسائلی است که میتوان در باب آنها بحث و بررسی بیشتری داشت.
🔻روزنامه شرق
📍 کارکرد و کارویژه پست معاوناولی
✍️ کیومرث اشتریان
چه بخواهیم و چه نخواهیم، بخش مهمی از توسعه و مقدرات کشور و بلکه سرنوشت زندگی روزمره ما در دست معاوناول است. این مهم بهویژه در دوره کنونی مشهودتر است. نقش مهم دکتر عارف برای خاتمی و دکتر جهانگیری برای روحانی انکارکردنی نیست؛ بنابراین در همه ادوار توجه همگانی به نحوه مدیریت معاون اول، فارغ از ویژگیهای شخصی و میزان سلامت فردیاش، امر مهمی است. برای اهل فن ضروری است که مستقل از اینکه چه کسی معاون اول است، به الزامات مدیریتی این پست مهم توجه کنند و حداقلهایی را در این حوزه بازشناسی کنند. اگر معاون اول مدیر باکفایتی باشد؛ ولی تیم مدیریتی نداشته باشد، برای کشور خسرانی باورنکردنی به ارمغان میآورد. اگر مدیر باشد، تیم هم داشته باشد ولی اندیشه توسعه نداشته باشد، همچنین است؛ اگر هیچیک از اینها را نداشته باشد که دیگر هیچ. چنین تأملاتی بهویژه در ادبیات علمی و دانش مدیریت بسیار اندک است و اجرای این حرفه را به دست تصادف و سلایق شخصی سپرده است؛ اما در این دوره ظاهرا نقش معاون اول پررنگتر است و بحث دراینباره اهمیت بیشتری مییابد. در این نوشتار بر آنم که فتح بابی در این زمینه داشته باشیم. این سخن البته برای پستهای دیگری نیز ضروری است. در نوشتار «تخصص یک وزیر» در همین ستون نکاتی را درباره وزیران یادآور شدهام.
۱- معاوناولی در بین دو نقش در نوسان است «هدایت و رهبری قوه مجریه» و «مدیریت اداری» دستگاه دولت. او باید بتواند بین این دو نقش توازنی درخور داشته باشد. ایفای وظایف متعدد قانونی و اداره هیئت دولت، معاون اول را میتواند تا حد یک مدیر اداری تنزل دهد؛ یعنی دائما باید در جلساتی حضور یابد که عموما به تصویب تشریفاتی آییننامهها بپردازد. او دیگر فرصتی برای تفکر استراتژیک و هدایت و رهبری قوه مجریه ندارد و بیشتر تبدیل به یک مدیر اداری میشود. این البته بزرگترین خطر برای معاون اول است. در دورههای گوناگون شاهد بودهایم که معاون اول به چنین جایگاهی تنزل پیدا کرده است و زندگی کاری او با رفتن از این سالن به آن سالن در نهاد ریاستجمهوری سپری میشده است. در نتیجه جلسات هیئت دولت نیز به همین سطح تنزل پیدا میکند. در چنین صورتی هیچ سخنی از برنامههای اساسی توسعه، استراتژیهای کلان مدیریت کشور، هماهنگیهای مدیریتی و مهمتر از همه اینها شکلگیری و شکلدهی و پیگیری گفتمان مدیریتی دولت به میان نمیآید. هیئت دولت در زیر آواری از تکالیف رسمی که عبارت از تصویب آییننامههاست، دستوپا میزند و تا به خود میآید، دوره چهارساله سپری شده است.
۲- بهترین کارکرد برای یک معاون اول، هدایت و رهبری قوه مجریه است و نه مدیریت اداری آن. ازاینرو او باید بتواند تفویض اختیار کند تا بتواند به هدایت و رهبری بپردازد؛ در غیراینصورت اسیر همه چیز میشود و اصطلاحا باید درگیر «چاله چولههای» روزمره اجرائی بشود. واضح است که در چنین شرایطی نمیتواند هیچ کاری را به صورت کامل «از آب درآورد». قانون اساسی درباره تفویض اختیار ظرفیتهای خوبی دارد. در دوران آقای روحانی از این ظرفیت استفاده نشد. مدیر قدرتمند آن است که بتواند تفویض اختیار کند تا بتواند از حداکثر ظرفیتهای مدیرانش استفاده کند؛ در غیراینصورت مدیرانش همواره با دستوپای بسته به میدان کار میروند.
البته مدیریت در جمهوری اسلامی نگرانیهای ویژه خود را دارد. برخی مدیران میترسند که از زیردستان خود جا بمانند و جایگزین قدرتمندی برای خود بتراشند؛ چون دراینصورت ممکن است خود بهراحتی کنار گذاشته شوند.
۳- در میان مدیران دامنهای گسترده و گوناگون وجود دارد. از مدیران خودشیفته که منابع و ثروتهای بیحساب و کتابی در اختیارشان است تا مدیران سیاسی، حرفهای علمی و سنتی. «نحوه» به قدرت رسیدن معاون اول نقش مهمی در نحوه مدیریت او دارد. جمله قبلی را دوباره بخوانید! دکتر عارف وجههای کمتر سیاسی و بیشتر مدیریتی داشت و البته هنوز قدر مدیریت آرام، استوار و قدرتمند او دیده نشده؛ چون از او بیشتر انتظارات سیاسی داشتند و او هم البته به هر دلیل این انتظارات را برآورده نکرد. توان جمعبندی او در جلسات مثالزدنی است و این کار مهمی است که از یک مدیر ارشد انتظار میرود. دکتر جهانگیری در میانه سیاست و اداره بود و بیشتر از تجربیات خود استفاده میکرد. معاون اول دولت سیزدهم دستگاه اداری رسمی را تجربه نکرده و بههمیندلیل چالشهای ویژهای در پیشرو داشته است. نحوه مدیریت بنگاهی که از منابع مالی ویژهای برخوردار است، با مدیریت شبکه تارعنکبوتی دولت متفاوت است؛ از زمین تا آسمان. امید است که معاون اول به این تفاوت اساسی توجه داشته باشد.
۴- معاون اول باید برای تکمیل وظایف هدایت و رهبری قوه مجریه بر استراتژیهای اساسی تأکید کند. ما اکنون در نقطه عطف تحریمها قرار داریم. در این ۴۰ سال «مصرف منابع» جایگزین تحریمها بوده است. شرایط ویژهای که در آن قرار داریم، حکم میکند که معاون اول بر کالاهای استراتژیک کشور تمرکز کند. پروژه سهمیهایکردن کالاهای اساسی در چه وضعیتی قرار دارد؟ آیا رها شده است یا در حال تدبیر و مقدمات اجرائی آن هستند؟ به صورتی سربسته شاید پاسخ برای ما روشن باشد؛ اما آیا همه بدنه دولت با این پاسخ هماهنگاند؟ این پرسش مستقیما معطوف به ایفای نقش رهبری دستگاه معاون اول است.
۵- اینکه مسئولان ارشد از نزدیک مسائل و مشکلات کشور را لمس کنند و با مردم ارتباط مستقیم داشته باشند، پسندیده است؛ اما اینکه تصور شود با حضور در بازار مولوی یا در پاساژهای شوش و علاءالدین «مشکلات حل بشوند» خیالی واهی است. متأسفانه آنگونه جلوه داده میشود که مقامات برای بررسی فلان مشکل «به صورت سرزده و دوربینی» در کف خیابان حاضر شدهاند. اگر این امر برای فریب افکار عمومی باشد، تحملپذیرتر است!!! تا اینکه واقعا و از سر سادهلوحی و ناشی از یک رفتار مدیریتی برای بررسی و حل مشکلات باشد. گاهی به طرز عجیبی به نظر میآید که گزینه اخیر درست است.
۶- برخی رؤسای جمهور نیاز بیشتری به یک معاون اول قوی با ویژگیهایی که در بالا گفته شد، دارند. با فرض وجود شایستگیهای لازم برای معاون اول، او خود باید اختیارات ویژهای داشته باشد و کسی برای او مدیر تعیین نکند. در این دولت، به نظر میآید کسان و نهادهایی که وزیر و معاون وزیر و مدیر تعیین میکنند، بسیارند.
۷- به این عبارت عجیبوغریب توجه کنید: «داشبوردهای مدیریتی گذار از پالیسی آنالیسیس به پالیسی آنالیتیک را فراهم کرده است. پالیسی انفورماتیک و پالیسی مدلینگ ابزارهای اساسی در عصر دولت بهمثابه پلتفرم است!!!». این عبارت که بس عجیبوغریب مینماید، واجد ظرفیتهای مدیریتی، اجرائی، زیرساختی و فناوری در بخش خصوصی و دولتی در ایران است. ظرفیتشناسی مهم است. هر دولتی باید بتواند ظرفیتهای اصلی کشور را در همه عرصهها شناسایی کند و در دستور کار قرار دهد. این وظیفه معاون اول است که از طریق ایجاد فضای «مدیریت دانش توسعهای» موتور محرکه چنین چیزی در دولت و حکومت باشد. این کار اصلی اوست، نه اینکه برای رتق و فتق امور مثلا به «سبزهمیدان» برود. ابزارهای موجود کشور در حوزه فاوا بهویژه در بخش خصوصی ظرفیت بزرگی برای دیجیتالیکردن نان و کالاهای اساسی، مبارزه با قاچاق، تنظیم چرخه دام و طیور، تنظیم چرخه تولید و واردات دارو، تنظیم کشت محصولات کشاورزی و چرخه صنایع تبدیلی و غذایی و... دارد. مشکل این است که «قدرتِ دانش و قدرت اجرا» از طریق معاون اول از بالا تا پایین در این چرخهها شکل نمیگیرد.
۸- در ادامه بند بالا به این عبارت توجه کنید: «معاون اول مسئول اصلی چرخه دانش و قدرت در کشور است». اگر از این عبارت کلیدی، معاون اول، شخص رئیسجمهور و بدنه دولت درک روشنی داشته باشند، میتوان انتظار داشت که اوضاع بسامان شود. بالاخره برای زندگی مردم باید نوشت. زندگی روزمره حق ماست و نوشتن فریاد ما.
مطالب مرتبط