يکشنبه 3 فروردين 1404 شمسی /3/23/2025 7:07:16 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 چرخش بر مداری دیگر!
✍️ حسین حقگو
درست در داغ‌ترین روزهای سیاست خارجی و صدور یادداشت رییس‌جمهور جدید امریکا در بازگشت تحریم‌های حداکثری نسبت به کشورمان، شاهد دست به دست شدن مدیریت بزرگ‌ترین شرکت خودرو‌سازی و یکی از ده شرکت بزرگ کشور بودیم. شرکتی با زیان انباشته حدود ۱۲۸ هزار میلیارد تومانی که «به عنوان زیانده‌ترین شرکت دولتی و بزرگ‌ترین خودروساز کشور که در بدترین شرایط از نظر تولید محصول زیانده و نارضایتی مشتریان قرار دارد» (اطلاعیه هیات‌مدیره ایران خودرو درباره رای شورای رقابت – ۲۸/۱۱). سوای کشمکش‌های مدیریتی که هنوز ادامه دارد و مشخص نیست در نهایت به کجا ختم می‌شود و حرف و حدیث‌ها در مورد مدیریت جدید و... سوال‌های مهم‌تر آن است که تاثیر اینگونه اقدامات در فضای کلان اقتصادی و صنعتی و در سطح اجتماعی چیست؟! صنعت اکنون با چالش‌های بس عظیمی مواجه است. گزارش اخیر بانک مرکزی و مرکز آمار از سقوط رشد ارزش افزوده این بخش در نه ماهه امسال به منفی ۰,۸ درصد و همچنین کاهش رشد سرمایه‌گذاری از حدود ۷ درصد در دو دهه قبل به حدود ۲ درصد در سالیان اخیر و همچنین کاهش شدید رشد بهره‌وری و اشتغالزایی و... وضعیت بس تیره و تاری را برای این حوزه کلیدی اقتصادی کشور به نمایش گذاشته است. صنعتی که طبق برنامه هفتم توسعه قرار است رشد ۸.۵درصدی داشته و موتور محرکه اقتصاد کشور باشد، خود اکنون باری شده بر دوش اقتصاد و جامعه. از منظر اقتصادی نیز این دست به دست شدن مدیریت بزرگ‌ترین بنگاه خودرو‌سازی (و نه «خصوصی‌سازی» آن، چراکه این بنگاه قبلا یک بار واگذار شده بود) که مرکز نفوذ و رقابت‌های گروه‌های مختلف اقتصادی و سیاسی بوده است، کمتر افقی را را می‌گشاید؛ چراکه همین مجموعه قبلا نیز با کم و زیادهایی راهبری و تصمیم‌گیری در این شرکت را برعهده داشته و وضعیت بس ناگوار موجود بی‌ربط با عملکرد آنان نیز نیست. از آن مهم‌تر اما، محیط کلان اقتصادی و سیاسی و فقدان آزادی و رقابت به عنوان فضای حیاتی برای فعالیت بخش خصوصی واقعی است. در واقع تغییرات در ساختار مالکیت و مدیریت بنگاه‌های واگذار شده طی دو دهه اخیر به دلیل عدم اصلاحات ساختاری و مشکلات نظارتی، تاثیر مطلوبی بر بهبود بهره‌وری و افزایش رقابت‌پذیری آنها نداشته و چالش‌های مدیریت بهینه منابع و افزایش کارایی صنایع همچنان به‌ جای خود باقی مانده است، چراکه اصولا «سیاست صنعتی» مشخصی طی چند دهه گذشته بر حرکت صنعت کشور حاکم نبوده است و بنگاه‌های صنعتی از طریق تخریب منابع طبیعی رشد کرده‌اند و سرنوشت صنعت به‌طور عمده به بخش نفت و گاز گره خورده است و بیم آن می‌رود که با میرایی این دو بخش، بخش صنعت نیز دچار میرایی شود. در این میان البته بخشی از سود حاصله از سازوکار تخریب و اضمحلال منابع، از طریق قیمت‌گذاری دستوری تبدیل به منابع یارانه‌ای برای حمایت اجتماعی شده که آن نیز البته جز کاهش رشد و عقبگرد توسعه و افزایش فقر و نابرابری و فساد و... نتیجه دیگری در بر نداشته است. اکنون که اقتصاد کشور با تنگناهای سختی همچون ناترازی‌های برق و گاز و سختی تامین نقدینگی و تنگنای ارزی و شوک دلار و افت تقاضا در بازارهای صادراتی و کاهش قدرت خرید جامعه و کوچک شدن بازار داخلی و... مواجه است و افق‌های آینده به خصوص بااحتمال بازگشت تحریم‌ها (چه از جانب امریکا و چه از سوی اروپایی‌ها با فعال شدن مکانیزم ماشه) با نااطمینانی‌های بزرگ مواجه است، یگانه راه عاقلانه، نه اقدامات صوری و ظاهری در دست به دست کردن بنگاه‌ها بلکه آزاد‌سازی و خصوصی‌سازی واقعی با حضور و مشارکت فعالان و کارآفرینان و تشکل‌های صنفی و صنعتی و نهادهای مدنی در عرصه تصمیم‌سازی‌ها و سیاست‌گذاری‌هاست. امری که مورد انتظار جامعه است و اینکه نه فقط شاهد انواع دلالی‌ها و امضاهای طلایی و فساد‌ها نباشند بلکه بتوانند خودرویی با قیمت و کیفیت مناسب و در حد و حدود مشابه خارجی خریداری کنند. انتظاراتی که متاسفانه تاکنون کمتر جایگاهی در منظومه فکری تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران داشته و نتیجه آنکه «عملکرد حکمرانی بخش عمومی در اقتصاد ایران با شکست مواجه شده است و حتی ایفای نقش آن در جهت عکس حکمرانی است. نتیجه این سطح از عملکرد حکمرانی تخریب زیرساخت‌های مالی کشور و فرسایش سرمایه بوده است.» (چالش‌های صنعتی شدن ایران- دکتر نیلی و همکاران -دی ماه ۱۳۹۴). امید که تا پیش از آنکه بیش از این دیر شود، با اتخاذ تصمیم‌های سخت، این چرخ بر قرار و مداری دیگر بچرخد؛ مداری که نقاط کانونی آن تعامل با خارج و صلح و ثبات در داخل است!


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 کنفرانس چالش‌ها و فرصت‌های بازارهای نوظهور؛ رهیافت‌های جهانی و پیامدهای ملی
✍️ دکتر عبدالناصر همتی
کنفرانس بین‌المللی بازارهای نوظهور، به‌عنوان ابتکاری نو، نخستین دوره خود را در شهر تاریخی العلا در کشور عربستان سعودی برگزار کرد.
این رویداد مهم با میزبانی وزارت مالیه عربستان و با حضور گسترده مقامات ارشد اقتصادی از جمله وزرای اقتصاد و دارایی، روسای بانک‌های مرکزی و سیاستگذاران برجسته از اقصی نقاط جهان، به‌مثابه فرصتی برای تبادل تجارب و تدوین راهبردهای مشترک برای مواجهه با چالش‌های پیش روی اقتصادهای نوظهور محسوب می‌شد.

محوریت مباحث: تاب‌آوری در برابر شوک‌ها و کشف فرصت‌های راهبردی
گفت‌وگوهای این نشست بین‌المللی بر دو محور اساسی متمرکز بود: نخست، بررسی چالش‌های ساختاری بازارهای نوظهور در برابر شوک‌های داخلی و خارجی که ثبات و رشد پایدار این اقتصادها را تهدید می‌کند و دوم، شناسایی فرصت‌های نوین برای تقویت توانمندی‌های این کشورها در جهت غلبه بر موانع پیش رو. شرکت‌کنندگان با تاکید بر ضرورت همکاری اقتصادهای نوظهور، ۶رکن کلیدی زیر را به‌عنوان چارچوبی راهبردی برای دستیابی به تاب‌آوری اقتصادی برشمردند:

۱. تقویت همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای: اتحاد استراتژیک میان اقتصادهای نوظهور نه تنها به‌عنوان سپری در برابر نوسانات جهانی عمل می‌کند، بستری برای ایجاد زنجیره‌های ارزش افزوده منطقه‌ای است. این همگرایی، به‌ویژه در حوزه‌های تجارت، سرمایه‌گذاری مشترک و انتقال فناوری، عاملی کلیدی برای افزایش نفوذ اقتصادی این کشورها در عرصه بین‌المللی محسوب می‌شود.
۲. ارتقای بهره‌وری به مثابه موتور محرکه رشد اقتصادی: کاهش شکاف بهره‌وری میان اقتصادهای نوظهور و کشورهای توسعه‌یافته نیازمند تحولی ساختاری در نظام مدیریت منابع، نوآوری در فرآیندهای تولید و سرمایه‌گذاری در آموزش نیروی کار ماهر است. بدون دستیابی به بازدهی مطلوب در بخش‌های کلیدی، دستیابی به نرخ رشد اقتصادی پایدار و خروج از دام درآمد متوسط ناممکن خواهد بود.

۳. بهبود فضای کسب‌وکار و رقابت‌پذیری: کارآیی سیاست‌های مالی، شفافیت مقرراتی و حذف موانع بوروکراتیک، سه ضلع مثلثی هستند که می‌توانند جریان سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی را تسهیل کنند.رقابت‌پذیری اقتصاد کلید رشد بهره‌وری و پیشرفت اقتصادی است

۴. تقویت تقاضای موثر از طریق افزایش قدرت خرید: افزایش نرخ پس‌انداز خانوارها و توزیع عادلانه‌تر درآمدها، به‌عنوان پیش‌نیازهای تحریک تقاضای داخلی، در کنار سرمایه‌گذاری نقشی حیاتی در خروج اقتصادها از رکود ایفا می‌کنند.

۵. کاهش ریسک گسیختگی اقتصادها با همکاری‌های بین‌المللی: ناکارآمدی نهادهای جهانی در مدیریت بحران‌های فرامرزی و تمایل کشورها به اتخاذ رویکردهای انفرادی، تاب‌آوری نظام اقتصادی جهانی را تضعیف کرده است.

۶. انسجام و اعتبار سیاست‌های کلان اقتصادی: ناسازگاری میان سیاست‌های پولی، مالی و تجاری نه تنها اعتبار دولت‌ها را خدشه‌دار می‌سازد، بلکه ثبات بلندمدت اقتصاد را نیز به مخاطره می‌اندازد. هماهنگی نهادهای تصمیم‌گیر در راستای اهداف مشترک، شرط لازم برای جلب اعتماد سرمایه‌گذاران و شهروندان است.

پیوند مباحث جهانی با واقعیت‌های اقتصاد ملی
موارد فوق که در بیانات مقامات حاضر در کنفرانس بارها مورد تاکید قرار گرفت، بازتابی از چالش‌ها و اولویت‌های اقتصاد ایران نیز هست. بر اساس گفت‌وگوهای انجام‌شده در حاشیه این نشست، دغدغه‌های مشترکی همچون همکاری کشورهای منطقه، کاهش شکاف بهره‌وری و لزوم بازسازی قدرت خرید خانوارها، در کانون توجه سیاستگذاران اقتصادهای نوظهور قرار دارد.

دولت چهاردهم و تعهد به اجرای راهبردهای کلان
دولت جمهوری اسلامی ایران با درک عمیق از این چالش‌ها، توجه به محورهای شش‌گانه فوق را در دستور کار خود قرار داده است. تاکید رئیس‌جمهور محترم بر تقویت همکاری‌های اقتصادی با کشورهای همسایه و منطقه، گامی استراتژیک برای خنثی‌سازی فشارهای خارجی و افزایش تاب‌آوری اقتصاد ملی است. حضور اینجانب در کنفرانس العلا نیز در راستای تحقق همین رویکرد و نمایش تعهد ایران به گفت‌وگوهای سازنده با شرکای منطقه ای صورت پذیرفت.

در حوزه ارتقای بهره‌وری که مورد تاکید ویژه سخنرانان صاحب‌نظران در نشست بود، دولت برنامه‌های جامعی را برای دستیابی به نرخ رشد هدف برنامه هفتم تدوین کرده است. تحقق این هدف، مستلزم بهره‌گیری از ظرفیت‌های فناوری روز، اصلاح نظام توزیع منابع و تقویت همکاری‌های دانشگاهی-صنعتی است. وزارت امور اقتصادی و دارایی، با تمرکز بر بهبود فضای کسب‌وکار و افزایش رقابت‌پذیری، در حال طراحی بسته‌های حمایتی برای کاهش هزینه‌های تولید و جذب سرمایه‌گذاری خارجی است.

بازسازی قدرت خرید و تقاضای موثر
با توجه به کاهش شدید قدرت خرید اقشار مختلف جامعه در سال‌های اخیر، ناشی از تورم ساختاری و تشدید تحریم‌ها، دولت اجرای سیاست‌های اعتباری هدفمند و کمک به بازتوزیع یارانه‌ها به سمت گروه‌های کم‌درآمد را در اولویت قرار داده است. این اقدامات نه تنها تقاضای داخلی را تحریک می‌کند، بلکه زمینه‌ساز رشد متوازن و کاهش نابرابری‌های اجتماعی خواهد بود.

انسجام سیاستی به مثابه سنگ بنای اعتماد عمومی
وزارت امور اقتصادی ودارایی، در هماهنگی کامل با دستگاه‌ه‌های اقتصادی از جمله سازمان برنامه و بودجه و بانک مرکزی و سایر نهادهای مرتبط، در حال بازنگری در سیاست‌های پولی و مالی برای تضمین سازگاری آنها با اهداف کلان اقتصادی است. این انسجام، به‌ویژه در تنظیم بودجه سالانه، کنترل نقدینگی و مدیریت امور تجاری و صنعتی، نقشی تعیین‌کننده در جلوگیری از اتلاف منابع ملی ایفا خواهد کرد.

تامین مالی تولید؛ موتور محرکه رشد اقتصادی
در این راستا، وزارت اقتصاد تمرکز خود را بر تسهیل دسترسی بنگاه‌ها به منابع مالی، توسعه بازار سرمایه و جذب سرمایه‌گذاری خارجی معطوف کرده است. این راهبرد، در کنار حمایت از صنایع دانش‌بنیان و صادرات غیرنفتی، چارچوبی جامع برای خروج اقتصاد از رکود تورمی و نیل به رشد پایدار فراهم می‌سازد.

جمع‌بندی
کنفرانس العلا، فرصتی بود برای بازتاب واقعیت‌های پیچیده اقتصادهای نوظهور و ترسیم نقشه راهی مشترک برای عبور از بحران‌های کنونی. دولت جمهوری اسلامی ایران، با الهام از دستاوردهای این نشست، عزم راسخ خود را برای تبدیل چالش‌ها به فرصت‌های پیش‌رو و تحقق آرمان‌های اقتصادی ملت بزرگ ایران به کار بسته است.


🔻روزنامه کیهان
📍 ۱۲ به وقت مونیخ غزه و تهران
✍️ محمد ایمانی
۱)شصت و یکمین نشست سالیانه «کنفرانس امنیتی مونیخ»، ۲۶ تا ۲۸ بهمن برگزار شد. این کنفرانس که سال ۱۹۶۳ میلادی بنیان گذاشته شد، به عنوان «داووس امنیتی» (معادل «مجمع جهانی اقتصاد») شناخته می‌شود. هر چند که اعتبار کنفرانس به تبع تزلزل موقعیت جهانی غرب، طی چند سال اخیر زیر سؤال رفته، اما نشست امسال، نمایشی بی‌سابقه از این تزلزل بود. کنفرانسی که چند سال قبل، فرصتی برای اهانت به نماینده ایران شده بود، این بار، موقعیتی را برای توهینی بزرگ‌تر به اروپا و آلمان فراهم کرد، تا ثابت شود که دنیا چقدر کوچک، و زمین چقدر گرد است.
۲) برگزاری یک نشست در سطح مقامات عالی‌رتبه، از ثبات امنیتی میزبان حکایت می‌کند. اما شهر مونیخ، در روز قبل از شروع کنفرانس، با حمله خودرویی به تجمع اتحادیه‌های کارگری مواجه شد که طی آن، حداقل ۳۷ نفر مجروح و دو نفر کشته شدند. این رویداد امنیتی هولناک، پیش درآمد بدی برای کنفرانس مونیخ بود و یک روز بعد، آمریکا و آلمان، مقابل چشم ناظران به تیپ هم زدند. به هم ریختگی تدارکات نشست تا حدی بود که دعوت نامه‌ای هم برای شاهزاده علّاف پهلوی ارسال، و بعدا پس گرفته شد. به دنبال این اتفاق، شازده عصبانی گفت:
«کنفرانس مونیخ، به دستور دولت آلمان و تحت تهدید جمهوری اسلامی، دعوت خود را پس گرفت. این نشان می‌ دهد که [آیت‌الله] خامنه‌ای برای برلین تصمیم می‌‌گیرد».
۳) مثل معروفی است که می‌گوید «سگ می‌زد و گربه می‌رقصید». این، حکایت امسال کنفرانس مونیخ است؛ جایی که فرستاده ترامپ، به دولت میزبان و اروپایی‌ها توهین کرد و میزبان، مجبور به مواجهه شد. میزبانان آلمانی در حالی با توهین طرف آمریکایی مواجه شدند که بهمن ۱۳۹۶، وزیر امور خارجه ایران را به کنفرانس دعوت کردند، اما هنگام بازگشت آقای ظریف، به بهانه تحریم‌ها، از دادن سوخت‌ به هواپیمای حامل وی خودداری کردند. هفت سال بعد، معاون رئیس ‌جمهور آمریکا، در جریان سفر به آلمان، با رهبر حزب «آلترناتیو برای آلمان» دیدار کرد و از این حزب راست‌گرای افراطی به عنوان شریک سیاسی آمریکا نام برد. ونس در عین حال، در اقدامی توهین‌آمیز، حاضر نشد با صدراعظم آلمان دیدار کند. در این باره نشریه پولیتیکو نوشت: «ملاقات نکردن جی دی ونس
با شولتس در حاشیه کنفرانس مونیخ، نشان ‌دهنده تحقیر جدی کشور میزبان در زمانی است که تنش میان آمریکا و اروپا بالا گرفته است. یک مقام آلمانی گفت: «من از شولتس خوشم نمی‌‌آید، اما او صدراعظم ماست؛ این بی‌احترامی، جای تعجب ندارد. دولت ترامپ به متحدانش اهمیتی نمی‌‌دهد». یک دیپلمات ارشد اروپایی هم رفتار ونس را «شکستی خجالت‌آور» توصیف کرد و گفت: «این نشان می‌‌دهد که تیم ترامپ، آلمان را به عنوان یک قدرت بزرگ در اروپا جدی نمی‌گیرد. ایلان ماسک، دستیار ترامپ، مکررا از حزب راستگرای ای‌اف‌دی حمایت کرده است».
۴) ماجرا به همین جا ختم نشد. معاون ترامپ در کنفرانس مونیخ، با حمله به اتحادیه اروپا و آلمان گفت: «تهدید اصلی علیه امنیت غرب، نه از سوی روسیه و چین، بلکه از داخل اروپا و انحراف از ارزش‌های دموکراتیک نشأت می‌‌گیرد. لغو انتخابات در رومانی و اظهارات برخی مقامات درباره امکان تکرار این اتفاق در آلمان، تهدید دموکراسی است. برخورد‌های پلیسی در آلمان و محدود کردن رسانه‌ها و حذف محتوای به ‌اصطلاح نفرت‌پراکنی از سوی برخی دولت‌های اروپایی، قابل پذیرش نیست. رهبران اروپا به ‌جای سرکوب جریان‌های راستگرا، با آنها همکاری کنند و نگرانی ‌های شهروندان را جدی بگیرند». سخنان بی‌پروای فرستاده ترامپ، صدر اعظم آلمان را مجبور کرد تا در کنفرانس مونیخ بگوید: «آلمان اجازه دخالت خارجی را نمی‌‌دهد. هرگونه مداخله خارجی در امور کشور ما محکوم است. مردم آلمان اجازه نخواهند داد اشخاص ثالث به نفع حزب راست افراطی مداخله کنند. تنها ما خودمان تصمیم می‌‌گیریم که دموکراسی چه مسیری را طی کند، نه هیچ کس دیگر. احزاب دموکرات در آلمان با توجه به تجربه نازیسم (دوران هیتلر) دیدگاه مشترکی دارند و این، دیوار آتشی در برابر احزاب راست ‌افراطی است... آلمان هرگز از صلح تحمیلی در اوکراین حمایت نخواهد کرد».
۵) مواضع دولت ترامپ، همچنین با واکنش‌ منفی مقامات اروپایی رو‌به‌رو شده و رئیس ‌جمهور فرانسه در صدد برگزاری نشستی اضطراری‌ با حضور رهبران اروپایی برآمده است. در حالی که بوریس جانسون، نخست‌وزیر اسبق انگلیس گفته «اروپا در موضوع اوکراین و موضع آمریکا، مثل مرغ سرکنده بال بال می‌‌زند»، کیت کلاگ، فرستاده ویژه آمریکا در امور اوکراین، در اجلاس مونیخ گفت: «آمریکا، روسیه و اوکراین مستقیما در گفت‌وگوهای صلح شرکت خواهند داشت، اما از اروپا دعوت نخواهد شد». گزارشگر شبکه BBC می‌گوید: «در قسمت خبرنگاران، همه ناباورانه به شکاف عمیق میان آمریکا و اروپا نگاه می‌‌کنند و نگرانند. برگزارکنندگان کنفرانس، صحبت از این می‌‌کنند که آمریکای تحت رهبری ترامپ، دیگر لنگر ثباتی برای غرب نیست، بلکه یک تهدید است و باید محتاطانه با آن برخورد شود. آمریکای ترامپ، بزرگ‌ترین چالش برای اتحاد و انسجام اروپاست».
۶) ولودیمیر زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین در کنفرانس مونیخ گفت: «بیایید صادق باشیم، ما نمی‌‌توانیم احتمال اینکه آمریکا در لحظه‌ای حساس به اروپا «نه» بگوید را رد کنیم. آمریکا ممکن است زمانی که اروپا مورد تهدید قرار بگیرد از آن حمایت نکند. بنابراین داشتن یک ارتش واحد اروپایی ضروری است». او که ملت و کشورش را قربانی اعتماد به آمریکا کرده، یک روز قبل هم گفته بود: «ایالات متحده، هرگز اوکراین را به ‌عنوان عضوی از ناتو در نظر نگرفته است». این در حالی است که دولت ترامپ از اوکراین خواسته، ۵۰ درصد مالکیت مواد معدنی کمیاب خود را به آمریکا واگذار کند(!) قابل تامل این که معاون ترامپ قبل از عزیمت به مونیخ و در مصاحبه‌ با وال استریت ژورنال، روسیه را هم تهدید کرده و گفته بود: «اگر پوتین با توافق صلحی که ضامن استقلال بلندمدت اوکراین باشد موافقت نکند، آمریکا تحریم ‌های بیشتری اعمال خواهد کرد و احتمالا دست به اقدام نظامی می‌زند».
۷) در حالی که برخی محافل در ایران می‌خواستند از ترامپ، تصویر تاجری محترم، تعامل‌پذیر و حتی قابل شراکت بسازند، از گرینلند و کانادا و پاناما گرفته تا آلمان و اوکراین، تصویری دقیق از ماهیت غیر قابل اعتماد و خیانتکار شیطان بزرگ را به دست می‌دهند. فراعنه متوهم آمریکایی، فقط سودای مالکیت و بلعیدن غزه مقاوم را ندارند، بلکه خیانت و تحقیر را حتی به نزدیک‌ترین متحدان هم روا می‌دانند. چنان که «تد کروز» سناتور آمریکایی درباره دیدارش با سفیر دانمارک به فاکس نیوز گفته است: «سفیر دانمارک، ناراحت و دلخور بود و گفت ‌گرینلند فروشی نیست. خندیدم و گفتم می‌دانید چیست؟ همه‌ چیز فروشی است! شما یک دوست و متحد مهم هستید، اما دوستان می‌توانند درباره منافع مشترک مذاکره کنند[!] از زمانی که پرزیدنت ترامپ در این باره صحبت کرده، جنبش استقلال‌ گرینلند در حال رشد بوده و اگر استقلال خود را اعلام کند، دانمارک چیزی به دست نخواهد آورد».
۸) فوریه ۲۰۱۷ که هنوز معادلات جهانی به اندازه امروز تغییر نکرده بود، «ولفگانگ ایشینگر» رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ، در گزارش سالانه تصریح کرد: «جهان در حال عبور از غرب به عصر پساغرب است. کاهش نفوذ اروپا و آمریکا، زمینه را برای کشورهای دیگر فراهم کرده تا نظم جهانی جدیدی را شکل دهند. فضای امنیتی جهان مسلما بی‌‌ثبات‌تر از هر مقطع دیگر از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون است. خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و انتخاب ترامپ، نهادهایی همچون اتحادیه اروپا و ناتو را در وضعیت متزلزلی قرار داده... دولت جدید آمریکا ممکن است به منزله کاتالیزور [شتاب‌دهنده تحولات] عمل کند. احتمالا ما در آستانه دوره عبور از غرب هستیم؛ دوره‌‌ای که در آن بازیگران غیر غربی، امور بین‌المللی را شکل می‌‌دهند. برخی از اساسی‌ترین ارکان غرب و نظم جهانی لیبرال تضعیف شده. ناکامی در پاسخ به بحران‌ها، ضعف را آشکار کرده و زمینه را برای پر کردن خلأ توسط کشورهایی مانند روسیه و ایران فراهم آورده است».
۹) هفت سال بعد، گزارش تازه «شاخص امنیتی کنفرانس مونیخ» می‌گوید: «پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ، درک و دریافت عمومی از آمریکا به عنوان تهدید افزایش یافته و شهروندان کشورهای بزرگ صنعتی، نگرانی بیشتری دارند. نگرانی‌‌ها درباره اقدامات واشنگتن، به ‌ویژه در آلمان و کانادا، روندی افزایشی را نشان می‌‌دهد. برای تهیه این شاخص، هزار نفر از هر یک از کشورهای عضو گروه هفت (۷ کشور صنعتی) و کشورهای اصلی گروه بریکس (به استثنای روسیه) یعنی برزیل، هند، چین و آفریقای جنوبی مورد پرسش قرار گرفتند و در همه این کشورها (جز آفریقای جنوبی)، درک و دریافت از آمریکا به عنوان تهدید، افزایش یافته است.
روی کار آمدن ترامپ، به معنای روگردانی آمریکا از جهان‌گرایی لیبرال و احتمالاً فاصله گرفتن از نقش تاریخی «قدرت تأمین‌کننده امنیت اروپا» خواهد بود. در حالی که سیاست خارجی آمریکا در سال‌های آینده را احتمالاً رقابت با چین تعیین خواهد کرد، همین امر می‌ تواند به تسریع روند چندقطبی شدن نظام بین‌الملل بینجامد. شهروندان کشورهای عضو گروه «جی۷» نسبت به این تحول، در مقایسه با مردم کشورهای گروه «بریکس»، خوش‌بینی کمتری دارند. چند قطبی شدن نظم جهانی، با شکافی ایدئولوژیک همراه است. لیبرال دموکراسی‌ها، تحت فشار و حتی در حال عقب‌نشینی هستند».
۱۰) در حالی که وابستگی تاریخی به آمریکا، اوکراین و اروپا و کانادا را در مقابل فشارهای باج‌خواهانه ترامپ منفعل کرده است، اقتدار مقاومت غزه موجب شد تا حتی نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، به اولتیماتوم ترامپ بی‌محلی کند و به اراده حماس برای مبادله سه اسیر صهیونیست در ازای آزادی ۳۷۰ اسیر فلسطینی تن بدهد. ترامپ هفته گذشته تهدید کرده بود که «اگر تا ساعت ۱۲ شنبه، همه گروگان‌‌ها از غزه آزاد نشوند، دروازه‌های جهنم باز می‌‌شود». اما حماس، پای موضع خود ایستاد و اعلام کرد که طبق توافق و در مرحله ششم مبادله اسیران، فقط سه نظامی صهیونیست را آزاد می‌کند. حماس، مجاورت خانه شهید یحیی سنوار را برای آزادی سه اسیر صهیونیست تعیین کرد، در حالی که در پاسخ به لاف ترامپ درباره تخلیه غزه از مردم، روی بنرها نوشته شده بود: «مهاجرتی در کار نیست، مگر به قدس». نتانیاهو، تن دادن به خواست حماس را بر اعتماد به لاف ترامپ ترجیح داد و مبادله را پذیرفت. مقارن این رویداد مهم، ترامپ در یک عقب‌نشینی آشکار گفت: «اکنون، اسرائیل باید تصمیم بگیرد که در ساعت ۱۲ ظهر شنبه، چه کاری انجام خواهد داد. ما از هر تصمیمی که اسرائیل بگیرد، حمایت خواهیم کرد»!
۱۱) روزی نیست که تحلیلگر یا سیاستمداری در آمریکا و اروپا، درباره افتادن نقاب از چهره تمدن لیبرال و نابودی قدرت آمریکا هشدار ندهد. آنها از اینکه حربه قدرت نرم آمریکا پس از قدرت سخت آن، کُند و ناتوان شده، به شدت ابراز نگرانی می‌کنند و می‌گویند قدرت اجماع‌ساز و رهبری‌کننده آمریکا، به قدرت «خود ویرانگر» تبدیل شده است. نظریه «پایان تاریخ» (استیلای اخلاقی لیبرالیسم) کجا، و یاغی‌گری دولت آمریکا کجا؟! در این شرایط، باید از ملت بزرگ ایران تجلیل و قدرشناسی کرد که در مقابل تهدیدات دشمن، جا نزدند، حماسه کم نظیر ۲۲ بهمن را در کف میدان پدید آوردند، و تومار عملیات فریب دولت ترامپ را در هم پیچیدند. این، نتیجه لبیک ملت و رئیس‌جمهور، به رهنمود‌های رهبر حکیم انقلاب است. چند هفته قبل، خبرنگار از ترامپ پرسید: «ایران ضعیف شده، چرا به تاسیسات هسته‌ای‌اش حمله نمی‌کنید!؟»؛ و او در حالی که نتانیاهو در کنارش نشسته بود، پاسخ داد: «ممنونم که این را می‌‌گویی! اما ایران در حال حاضر، نه‌‌تنها ضعیف نیست، بلکه آنها بسیار قدرتمند هستند». وحدت و همدلی است که این پیام اقتدار ایران را بر چشم و ذهن و جان دشمنانش مستولی می‌کند.


🔻روزنامه ایران
📍 امنیت شهروندان خط قرمز همه ماست
✍️ علی متقیان
همه ما در این سال‌ها در رسانه‌های رسمی و غیر رسمی و از شبکه‌های تلویزیونی و اجتماعی گرفته تا روزنامه‌ها و مجلات، مدام و مستمر به خبرهای ریز و درشت انواع سرقت و زورگیری برخورده‌ایم. این اخبار عمدتاً آزاردهنده و متأثرکننده حکایت از این داشته‌اند که در کوچه‌ها و خیابان‌ها و گذرهای مختلف، خاطیان با خفت کردن جوانان و زنان و مردان هموطن، وجه، طلا، تلفن، کیف و... آنان را به سرقت برده و بعضاً نیز دیده‌ایم که در موارد پرشماری این سرقت‌ها و زورگیری‌ها با تعدی و ضرب و شتم همراه بوده و بعضاً نیز به قتل مالباخته منتهی شده است. هرچند متأسفانه نمی‌توان منکر شد که به دلیل کثرت این خبرها، در بیشتر موارد، بسیاری از ما حساسیت‌ها را از دست داده‌ایم و به همین خاطر از کنار چنین مخاطراتی بسیارعادی و حتی بی‌توجه عبور کرده‌ایم. چنان که به ندرت پیش آمده تا نمایندگان ملت این ناامنی‌ها و تعدی‌ها را از تریبون مجلس شورای اسلامی فریاد بزنند و در پی راه چاره‌ای برای آن باشند و صلا دردهند که «کجایند مأموران که جلو چنین بزهکاری‌های خطرناکی را که آسایش و امنیت جامعه و خانواده‌ها را سلب کرده، بگیرند و امنیت را برای مردم به ارمغان بیاورند.» ناگفته پیداست که این نظر به هیچ وجه من الوجوه نافی زحمات شبانه‌روزی نیروهای ارزشمند و خدوم انتظامی و حافظان امنیت نیست؛ بلکه تنها یک هشدار و به صدا درآوردن زنگ خطری است که می‌بایست بسیار فراتر از آنچه هست، مواظبت کرد. حادثه ناگوار و تلخی که این روز‌ها با قتل امیرمحمد خالقی برسر زبان‌هاست، فرصتی را پیش آورد تا این زنگ خطر به صدا درآید و جامعه و ازجمله مسئولان و دانشگاهیان رویکردی جدید و البته جدی‌تر از قبل، به این موضوع حساسیت نشان دهند.
روزنامه ایران به عنوان یک رسانه فراگیر و به دلیل مسئولیت مشخصی که در قبال مخاطبان و تک تک آحاد مردم شریف ایران دارد، به صورت جدی به این موضوع پرداخته و به تمامی دست اندرکاران هشدار داده است که قتل امیرها و ضرب و شتم مادران و دختران و... را جدی بگیریم. روزنامه ایران ندا درداده است که تمامی قوا و نیروهای امنیتی و انتظامی باید دست به دست هم بدهند تا ریشه این خطر بزرگ را که موجب سلب آسایش خانواده‌ها شده است، بخشکانند.
مولا علی(ع) در کوفه فریاد زد که «اگر مسلمانی خبر کشیدن خلخالی از پای زنی ذمی را بشنود و از غصه این ستم دق کند، بر او حرجی نیست.» ما نیز جا دارد به تأسی از مولای‌مان آن دختر و زنی را که مورد سرقت و تعرض و تعدی قرار گرفته است، ناموس خود و همچنین جوانی را که در محل امن همسایگی دانشگاه، برای دفاع از اموال امانتی خود، جانش را از دست داده است، فرزند خود بدانیم و هرچه رساتر در این باره فریاد برآوریم؛ امیری که چند شب پیش در کوچه خفت‌گیری شد و جان داد، چه بسا می‌توانست برای کشور امیرکبیری شود که نقشی بزرگ در آینده کشور داشته باشد.
حال با توجه به ستمی که در حق این جوان شده و التهابی که مرگ مظلومانه‌اش درجامعه ما پدید آورده است و با نظر به همدردی همه دانشجویان متأثر و آزرده خاطری که دوست و همکلاسی و هم دانشگاهی خود را از دست داده‌اند - و طبعاً نگران مصایبی مشابه در آینده‌اند- جا دارد از قوه محترم قضا بخواهیم که متعرضانی از این دست را که حریم و حرم امن انسان‌ها را لگدکوب می‌کنند، به اشد مجازات برساند؛ اخلالگرانی که امنیت جامعه را به بازی می‌گیرند و همچون زنگیان مست در گذرها و خیابان‌ها راه می‌افتند و بی‌کوچک‌ترین حفظ حرمتی، جان و مال و ناموس افراد را به زیر پا می‌افکنند و بر سیمای حرمت انسانی تیغ می‌کشند، حکم بغی را جاری و عاقبت این تباهکاران را آیینه عبرتی عبرت آموز برای همه سیه‌رویان سیه‌کار کنند. باری با صدور احکامی درخور و سنگین دراین خصوص، می‌توانیم تا حدودی امیدوار باشیم جوانان ناپخته و ناآگاهی که خواسته و ناخواسته در این مسیرافتاده‌اند، عبرت بگیرند و جرأت و جسارت ادامه این راه منتهی به دوزخ از آنان سلب شود.
باشد تا با حضور بیش از پیش نیروی انتظامی و گسترده‌تر شدن چتر حفاظتی این نیرو و همچنین محاکمه و مجازات اکید این خاطیان از سوی دستگاه قضا، زین پس شمار چنین رخدادهای اجتماعی آزاردهنده‌ای به حداقل برسد.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 آیا وفاداری همکاران ایران پایدار می‌ماند؟
✍️ نادر کریمی‌جونی
ترامپ تصمیم گرفته تا سیاست‌هایش را با تهدید و تطمیع پیش ببرد. البته استفاده از سیاست‌های چماق و هویج و زدن حرف‌های احمقانه در عین داشتن افکار بلند و راهبردی، تکنیک معمول آمریکایی‌هاست. از آنجا که ترامپ اصولا فردی کاسب کار و تاجر مسلک است، همکاران نزدیک خود را هم از میان تجار و بعضا کاسب‌کاران نه‌چندان خوشنام برگزیده و با همین شیوه‌هایی که در کسب و تجارت مرسوم است می‌خواهد اهداف سیاسی را هم به دست آورد. اگرچه تقریبا همه راهبر و رهبران جهان با شیوه‌هایی که ترامپ برگزیده موافق نیستند و ترامپ را به‌خاطر اقداماتش سرزنش می‌کنند اما تقریبا همه آنها می‌دانند که کار زیادی از ایشان ساخته نیست و به همین جهت وقتی نمی‌توان با ظلم مقابله کرد یا آن را بی‌اثر ساخت، بهتر است که از جنبه‌های مثبت و احتمالا شیرین آن لذت برد!
مثلا مردم اوکراین و رییس‌جمهور آن زلنسکی که تا امروز لباس نظامی را از تن خود درنیاورده و تا پیش از به قدرت رسیدن ترامپ، هر بار صورتحساب‌های خود را برای واشنگتن و پایتخت‌های اروپایی ارسال می‌کردند تا پرداخت کنند و در هر سفر فهرست بلندتری از تسلیحات موردنیاز خود را به رهبران اروپا و ایالات‌متحده تقدیم و کمک‌های تسلیحاتی بیشتری دریافت می‌کردند، اکنون باید چشم از خاک خود بپوشند و دست‌کم ۲۰‌درصد از این خاک را برای همیشه به ولادیمیر پوتین تقدیم کنند. در واقع و با سیاست‌های ترامپ درخصوص همکاری با ولادیمیر پوتین اکنون محرز شده که نخستین قربانی این همکاری، حتما اوکراین و در وهله بعد اروپا خواهد بود. البته رهبران اروپا که تا پیش به قدرت رسیدن ترامپ حدود ۸۵‌درصد از هزینه تسلیحات جنگ روسیه- اوکراین را بر دوش ایالات‌متحده گذاشته بودند اکنون کار زیادی نمی‌توانند انجام دهند و به عنوان مثال نمی‌توانند سهم حمایت‌های ایالات‌متحده از اوکراین که در حال حاضر به صفر تقلیل پیدا کرده را تامین کنند.
به همین دلیل مجبورند با تصرف خاک اوکراین از سوی ارتش مسکو و الحاق آن به خاک روسیه کنار بیایند و آن را بپذیرند. هرچند که ممکن است همین رهبران واقعا ضمیمه شدن دست‌کم ۲۰‌درصد از خاک اوکراین به خاک روسیه را تا آخر عمرشان قبول نداشته باشند و سرخوردگی ناشی از قبول ظلم را تا هنگام مرگ با خود حمل کنند. در موضوع خاورمیانه به نظر می‌رسد ترامپ حمایت مطلق و بی‌مرز خود را به نتانیاهو هدیه کرده است. در واقع نتانیاهو در خاورمیانه هر چیزی که می‌خواهد را می‌تواند از ترامپ تقاضا کند، به شرط آنکه آن چیز، جنگ نباشد. دقیقا معلوم نیست که اگر حماس که فعلا اعلام کرده به تبادل اسرا ادامه می‌دهد، واقعا در برابر خواست‌های بی‌پایان نخست‌وزیر اسرائیل تسلیم می‌شود یا خیر. اما اکنون فلسطینی‌ها باید مشکل بزرگ‌تری را حل کنند.
در واقع ترامپ با وارد آوردن فشار اقتصادی به اردن و مصر، زمینه را برای در اختیار گرفتن بخشی از زمین‌های این کشورها را جهت اسکان فلسطینی‌ها مهیا
کرده است. اما آیا واقعا می‌توان ۴میلیون فلسطینی را از خاک خود اخراج کرد و برای همیشه به منازعه بی‌پایان اسرائیل با گروه‌‌های مقاومت فلسطینی پایان داد؟ دست‌کم ترامپ بر این باور است اگر همه اعضای گروه‌های جهادی، خاک غزه را ترک کنند و ایالات‌متحده این منطقه را به منطقه گردشگری که در آن هیچ قومی در اکثریت نیست تبدیل کند، آنگاه قادر است سرزمینی خنثی و بی‌هویت پدید آورد که اسرائیل از بابت آن نه‌فقط هیچ نگرانی نداشته باشد بلکه منافع اقتصادی قابل درکی برای تل‌آویو به همراه بیاورد. در این صورت حتی می‌توان برای نابودی سرزمین‌های اشغالی کرانه باختری رود اردن هم نقشه کشید.
در همین خاورمیانه و در مورد جمهوری اسلامی ایران، ترامپ جدا کردن متحدان از ایران را در دستورکار خویش قرار داده است. در این صورت اگر رییس‌جمهور ایالات‌متحده تمهیدی را به اجرا درآورد که ۲۰درصد از خاک اوکراین را به پوتین هدیه کند، آنگاه خواهد توانست رهبر روسیه را به کاهش یا قطع حمایت‌های خود از ایران ترغیب کند. در عین حال اگر در وضع تعرفه‌های تجاری در همکاری با چین، ترامپ امتیازهای جذابی به پکن دهد آنگاه احتمالا رهبران پکن هم با کاهش حمایت از ایران و نخریدن نفت کشورمان موافقت خواهند کرد. در این صورت اگرچه دنیا برای ایران به پایان نمی‌رسد و گزینه‌های دیگری پیش‌روی تهران قرار دارد اما به هر حال سختی‌های زیادی بر ایران تحمیل خواهد شد.
البته پرسش مهم آن است که ایران چقدر می‌تواند به همکاری راهبردی پکن و مسکو با جمهوری اسلامی ایران و کنار گذاشتن ایالات‌متحده به نفع کشورمان مطمئن باشد. پاسخ این سوال به طور واقعی صفر یا چیزی در حد صفر است. برای اثبات این ادعا لازم نیست خیلی به عقب برگردیم و به تحلیل‌های خیالبافانه متوسل شویم. هر دو دولت پکن و مسکو در همین کمتر از یک‌سال اخیر حاضر شدند در ازای لبخند اعراب و توجه آنها به افزایش همکاری با روس‌ها و چینی‌ها، تمامیت ارضی ایران را زیر پا بگذارند و انکار کنند.
آیا کشورهایی که در ازای وعده‌های فریبنده و لبخند، تمامیت ارضی ایران و مالکیت تمام‌عیار کشورمان بر جزایر سه‌گانه را انکار کردند در مقابل وعده‌های عملی ترامپ، ایران را انتخاب و از منافع کشورمان پشتیبانی خواهند کرد؟ نمی‌توان انکار کرد که واقع‌بینی مانع خوش‌بینی می‌شود و دست‌کم کسانی که در سال‌های اخیر روند همکاری‌ها و همراهی‌های چین و روسیه را از نزدیک دنبال کرده‌اند، حتی با خیالبافی هم نمی‌توانند به انتخاب ایران و کنار گذاشتن آمریکا از سوی دو کشور یادشده امیدوار یا حتی خوش‌بین باشند. در چنین صورتی چه گزینه‌هایی پیش‌روی ایران است؟ مقامات جمهوری اسلامی در این‌باره می‌گویند عضویت در برخی پیمان‌های سیاسی- اقتصادی راهگشا خواهند بود. آنان در این خصوص از بریکس، شانگهای و اوراسیا نام می‌برند اما وقتی روسیه و چین به تداوم همکاری با ایران پایبند نباشند آیا می‌توان از کشورهای دیگر و از‌جمله کشورهای عضو این پیمان‌ها و اتحادیه‌‌ها انتظار انتخاب ایران در برابر ایالات‌متحده را داشت؟


🔻روزنامه اعتماد
📍 اعماق یک جنایت
✍️ عباس عبدی
قتل ناجوانمردانه یک دانشجوی روستایی از منتهی‌الیه منطقه شرقی کشور که با هزاران امید و آرزو به دانشگاه تهران آمده بود، بازتاب ناراحت‌کننده‌ای داشت. این یک جنایت به ظاهر نه چندان برنامه‌ریزی شده بود. این یادداشت درصدد آن است که قدری به اعماق این ماجرا برود، بلکه درسی بگیریم. دزدی در حد زدن تلفن همراه یا جیب و... پدیده‌ای غریب در جهان نیست. آنچه موجب تأسف شده ، فقط دزدی نبود؛ بلکه نوع دزدی به صورت خفت‌گیری و با ابراز خشونت و مضروب کردن منتهی به فوت با چاقو است. حماقت آن دو نفر دزد هم از اینجا آشکار می‌شود که چاقو را به نقطه خطرناک زده‌اند. یک دزد حرفه‌ای یا از چاقو استفاده نمی‌کند، یا حداکثر جایی مثل دست را نشانه می‌رود که خطر چندانی ندارد، یا فقط برای دفاع از خود و فرار استفاده می‌کند. این امر نشان می‌دهد که آن دزدان نیز تازه‌کار بودند و چه بسا دیر یا زود هزینه سنگینی را برای این جنایت خود بپردازند. اهمیت این مساله در مقرون به صرفه شدن سرقت به ویژه سرقت تلفن همراه یا لپ‌تاپ به هر قیمتی است. همان روز دختر یکی از نزدیکانم که قصد رفتن به خانه مادرش را داشته چون برق قطع بوده، جلوی آیفون با تلفن خود زنگ می‌زند که به یک باره کسی از پشت تلفن را از دست او ربوده و سوار موتور آماده شده و فرار می‌کند. خوشبختانه از چاقو خبری نبود.
۱- اولین نکته‌ای را که دوست دارم بگویم، دستگیری احتمالی دو ضارب است؛ موضوعی که از طرف دستگاه قضایی و نیروی انتظامی وعده انجام آن داده شده است. نتیجه چه خواهد بود؟ ضارب از منظر قتل عمد محکوم به قصاص می‌شود و شریک او نیز به ۱۰ سال زندان محکوم خواهد شد و از منظر عمومی هر دو را محارب شناخته و به اعدام محکوم خواهند کرد. همین امروز (یکشنبه ۲۸ بهمن) اعلام شد که ۳ سارق خشن در کرج به همین عنوان محکوم به اعدام شده‌اند. فراموش نکنیم که یک جوان کشته شده است و در موفق‌ترین حالت از نظر سیاست رسمی، قرار است دو جوان دیگر هم کشته شوند! بله! همه متأسف و متأثر از سرقت و قتل هستیم، یک لحظه تصور اینکه این دانشجوی عزیز فرزند خودمان بوده، کافی است تا ما را به نهایت نفرت و خشم برساند و خواهان اشد مجازات برای مجرم شویم.

ولی هنگامی که قدری فاصله می‌گیریم و از منظر مجرم و خانواده او به ماجرا نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که آنان نیز قربانی وضعیتی هستند که باید مسوولیت خودمان را در برابر این وضعیت قربانی‌زا روشن کنیم. هر قتل و اعدام ضربات روحی و روانی سنگینی را بر جامعه وارد می‌کند. چنین نیست که گمان کنیم با اعدام قاتل یا قاتلان، ضربات روحی و روانی ناشی از قتل نیز خنثی می‌شود. روشن است که قاتلان نیز قربانی وضعیت اقتصادی و اجتماعی موجود هستند. کافی است آمار رسمی دستگیرشدگان انواع سرقت را ببینیم. از سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۳۹۰ دو برابر شده است. از ۱۳۰ هزار مورد به ۲۶۴ هزار مورد رسید. این رقم در سال ۱۴۰۰ به ۴۴۵ هزار نفر رسیده است. توجه کنید که این آمار بازداشتی‌ها است، تعداد سرقت‌ها می‌تواند خیلی‌خیلی بیشتر باشد. هنگامی که رشد اقتصادی و درآمد و مزد کارگر در ۱۳ سال گذشته در مقایسه با رشد تورم کاهش یافته و از سوی دیگر قیمت کالایی مثل تلفن همراه افزایش شدیدی داشته و چون در دسترس عموم است، چندان غیر طبیعی نیست که شاهد افزایش پدیده سرقت به ویژه وسایل الکترونیکی چون تلفن و لپ‌تاپ باشیم. با افزایش مامور و نیروی انتظامی و... نیز نمی‌توان مشکل را حل کرد. مسوولیت اصلی این وضع متوجه شرایطی است که سرقت را برای تعداد بیشتری از افراد، مقرون به صرفه می‌کند و هزینه ارتکاب جرم را برای آنان از میان می‌برد. دو سال پیش سارقان معمولا معتاد پیچ‌های تیرهای چراغ برق بزرگراه آزادگان را باز می‌کردند تا آنها را بفروشند و مواد بکشند و این تیرها داخل بزرگراه سقوط می‌کرد و خسارات بزرگی وارد می‌کرد. اینها دیگر سرقت نیست، نوعی استهلاک شدید اقتصادی و اجتماعی است.
۲ـ مسوولیت تأمین امنیت با کیست؟ اول از همه باید توجه کرد که مدیریت خوابگاه و دانشگاه در بیرون از محوطه دانشگاه و خوابگاه مسوولیتی ندارند، جز اینکه به نهادهای ذی‌ربط متذکر شوند. بر اساس آنچه که اعلام شده، مسوولان خوابگاه نامه‌نگاری‌های لازم را با شهرداری و نیروی انتظامی برای بهبود شرایط امنیتی «کوی پروانه»؛ محلی که این فاجعه رخ داد را انجام داده‌اند. هم از حیث تأمین روشنایی و هم از حیث تأمین امنیت. کوی پروانه محله کوچکی مثلثی شکل است که میان بزرگراه چمران (غرب)، آل‌احمد (جنوب) و دیوار طویل کوی دانشگاه (شرق) محصور است و نباید اینجا مسکونی می‌شد. به ظاهر جزو طرح توسعه دانشگاه تهران بوده که معلوم نیست چگونه آنجا مسکونی شده است. آنجا از محیط مسکونی شهر منزوی است و به لحاظ امنیتی اصلا وضع خوبی ندارد.
ظاهرا موبایل دزدی و خفت‌گیری به صورت مکرر رخ می‌دهد، خیابان جنت که این اتفاق رخ داده، بسیار تاریک و مسدود است. روزها هم امنیت ندارد چه رسد به شب‌ها، بنابراین وظیفه نیروی انتظامی و شهرداری بوده که به درخواست‌های خوابگاه برای تأمین روشنایی و امنیت پاسخ روشن می‌دادند.
۳- نکته سوم که ظاهرا کسی علاقه‌ای به طرح آن ندارد بی‌تجربگی‌های قاتل و مقتول است. ما باید یاد بگیریم که در برابر خفت‌گیری هیچ مقاومتی نکنیم، کوچک‌ترین خسارت بدنی چه رسد به مرگ، نه فقط هزینه‌های فراوانی دارد، بلکه عوارض روحی و روانی آن نیز جبران‌ناپذیر است. البته گفتن این حرف ساده است ولی جوانی که می‌بیند از دست دادن تلفن همراه یا لپ‌تاپ برای او چقدر هزینه دارد و شاید نتواند آن را جبران کند، به ناچار و ناخواسته مقاومت می‌کند. از سوی دیگر سارقان نیز حرفه‌ای و آگاه نبوده‌اند که به جای فرار یا زدن به دست یا ضربات محدود، چاقو را به نقاط حساس وارد می‌کنند. فرمانده پلیس گفته بود که مضروب نباید دنبال سارقان می‌دوید، باید با آرامش محل زخم را فشار می‌داد تا به بیمارستان برسد، کسی هم او را مسخره کرده بود که چرا پلیس که مامور حفظ امنیت است به جای انجام آن ماموریت، این توصیه را می‌کند. هر دو حرف درست است. به همین علت پلیس باید آموزش‌های خود را در زمانی بدهد که چنین تعابیری از آن نشود. ولی دویدن آن دانشجو با بدن زخمی به دنبال سارقان نشانه عمق فاجعه است که باید به آن توجه کرد. حتی اگر سالم هم بود نمی‌توانست به آنان برسد، چه رسد به اینکه مضروب هم شده بود.
۴- سرقت تلفن و منزل یک طرف، نحوه برخورد پلیس با شاکیان یک طرف. از مسوولان انتظامی یا سیاسی درخواست می‌شود که یک بار برای آزمایش به یک کلانتری یا هر محل دیگری که برای شکایت مردم تعیین شده مراجعه کنند و مدعی سرقت موبایل یا منزل یا چیز دیگری شوند، خواهند دید که پلیس تا چه اندازه این اتفاق را طبیعی و عادی می‌داند و کوچک‌ترین همدلی با مالباخته نمی‌کند. درد این برخوردها با مالباخته اگر بیشتر از اصل سرقت نباشد کمتر نیست. البته قطعا همه ماموران اینگونه نیستند ولی پلیس باید در این باره آموزش کافی به پرسنل خود بدهد و ضوابط روشنی را برای پیگیری اعلام نماید. حتی در مواردی که سارقان دستگیر می‌شوند، امید به بازگشت اموال تقریبا اندک است و پیگیری‌های قضایی و انتظامی عموما خسته‌کننده و بی‌فایده است.
۵- اعدام چه مشکلی را حل می‌کند؟ در آذر ماه سال ۱۳۹۱ فیلم خفت‌گیری از یک نفر در خیابان خردمند منتشر شد و البته مشکل جسمی هم برای مالباخته پیش نیامد. ولی به صرف داشتن چاقو یا قمه در این اقدام دو جوان حدود ۲۰ ساله را با سرعت زیاد و طی ۵۰ روز از وقوع جرم و در پارک هنرمندان اعدام کردند تا مجرمین درس بگیرند!! که رییس قوه قضاییه وقت با افتخار وارد ماجرا شد و از این اقدام دفاع کرد، کاری که قطعا مغایر با سیاست‌های مجازات عادلانه بود. نتیجه چه شد؟ امروز هم شاهد این وضع هستیم.
۶ـ مهم‌ترین مساله این ماجرا ترس از تکرار اعتراضات کوی دانشگاه بود که فعلا با نحوه برخورد مدیریت دانشگاه و وزارت علوم این احتمال کم شده است. دو طرف تندرو در داخل و خارج ساختار سیاسی دنبال امنیتی کردن ماجرا هستند تا به تقابل با هم بپردازند. اعتراضات دانشجویان منطق روشنی دارد. آنان می‌پرسند که چرا همه دوربین‌ها علیه فعالیت‌های دانشجویان است و نه علیه سارقان، چرا بازداشت‌ها و دستگیری‌های دانشجویان نیز با سرعت انجام می‌شود و درباره دزدان چنین نیست. این تغییر در اولویت‌های امنیتی یک جامعه است که ما را به این نقطه کور امنیتی رسانده است.
فراموش نکنیم که همه این رویدادها می‌تواند به عنوان مشکلات حل نشده متراکم شود و ظرفیت تبدیل شدن به یک بحران را داشته باشد. بنابراین باید چاره‌ای دیگر اندیشید. شیوه‌ای که تاکنون انجام داده‌ایم، راه‌حل مشکلات نیست. این کار مثل پنهان کردن آشغال‌های خانه زیر فرش است. اگر حکومت برای یک بار به‌طور جدی به ترک فعل‌های مدیران و نهادها بپردازد، جامعه و‌ مردم برنده این حادثه تاسف‌بار خواهند بود و خون این دانشجو پایمال نخواهد شد. در غیر این صورت یک پرونده به پرونده‌های مفتوح قبلی اضافه خواهد شد. چنین مباد.


🔻روزنامه شرق
📍 سه رخداد عجیب
✍️ حمزه نوذری
پیامکی از طرف شرکت توزیع برق دریافت کردم که نوشته بود به علت شرایط اضطراری کمبود تولید ناشی از تأمین سوخت نیروگاهی، خاموشی احتمالی شما از ساعت ۱۲ الی ۱۴ امروز است. روز قبل از این پیامک، برق منطقه ما از ساعت ۱۵ تا ۱۷ قطع می‌شد. پس ما خودمان را برای قطعی برق ساعت ۱۲ آماده کردیم، اما ساعت ۱۲ برق قطع نشد. ساعت ۱۵ هم این اتفاق نیفتاد. ساعت ۱۶ که انتظار نداشتیم برق قطع شد. این نشان می‌دهد که حداقل محاسبه‌‎گری و برنامه‎‌ریزی هم وجود ندارد. چرا حداقلی از عقلانیت صوری و محاسبه‌ای هم در این زمینه مشاهده نمی‌شود. در دوره کارشناسی رشته جامعه‌شناسی، درسی وجود دارد به نام کلیات برنامه‌ریزی که در آن دانشجویان با نظریه‌های برنامه‌ریزی سنتی و جدید آشنا می‌شوند. نظریه‌هایی مانند خردگرایی، ارتباطی، مشارکتی و... . با چنین اتفاقاتی چگونه می‌توان به سؤالات دانشجویان پاسخ داد. آنها می‌پرسند مگر مسئولین و مدیران با این رویکردها آشنا نیستند؟ مگر عقلانیت محاسبه‌ای کار پیچیده‌ای است؟ این همه بوروکراسی عریض و طویل به چه کار می‌آید؟

به این پیامک و برنامه‌ریزی عجیب و غریب وزارت نیرو و شرکت برق فکر می‌کردم که خبری توجهم را جلب کرد. خبر این بود؛ شرکت‌های خودروسازی آجیل و پسته صادر کرده‌اند و با این کار غیرتخصصی اعتماد کشورها نسبت به محصول پسته ایران کمتر شده و تمامی پسته صادراتی مرجوع شده است. علاوه‌بر‌این، شرکت‌های خودروسازی خوراک دام نیز وارد کرده‌اند. گویی این شرکت‌ها در تولید محصولات خود خبره شده‌اند و به نهایت کیفیت رسیده‌اند و می‌خواهند در تولید محصول دیگر نیز متخصص شوند. آیا نام چنین وضعیتی را می‌توان عقلانیت برنامه‌ریزی گذاشت؟

در حیرت پیامک و خبر بالا بودم که ویدئویی از سیدمحمدمهدی میرباقری دیدم که در آن می‌گوید توسعه در کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس و ترکیه ویترینی و غیرواقعی است چون توسعه انسانی نیست. او در ویدئویی که به ظاهر بخشی از یک گفت‌وگوی تولیدشده در صداوسیما است، می‌گوید در این کشورها فقط نمایشگاه توسعه برقرار است نه خود توسعه. اساسا کشورهای توسعه‌یافته، توسعه واقعی را در اختیار این کشورها قرار نمی‌دهند. غرب اجازه توسعه به این کشورها نمی‌دهد. در ادامه می‌گوید مردم ایران توسعه نمی‌خواهند، تمنای توسعه ندارند. درحالی‌که ایشان قائل به دوگانه توسعه واقعی، که نخبگانی در کشورهای غربی آن را شکل می‌دهند و توسعه ویترینی و نمایشگاهی است، اما در انتها می‌گوید که ما اساسا می‌خواهیم خارج از این ماجرا باشیم؛ یعنی نه می‌خواهیم جریان‌ساز توسعه و نه ویترین و نمایشگاه توسعه باشیم. اما هم ایشان و هم دیگران از نتایج توسعه، هرچند نتایج نه باکیفیت آن استفاده می‌کنند. با چنین تلقی‌ای نتیجه این می‌شود که باید از ورود برخی نتایج و محصولات و تکنولوژی توسعه به کشور جلوگیری کرد. با این نگاه که مردم ایران توسعه را نمی‌خواهند. پس می‌توان بر اساس سخنان ایشان این‌گونه کشورها را تقسیم‌بندی کرد؛ کشورهای دارای توسعه واقعی، کشورهای دارای ویترین توسعه و کشوری مانند ما که توسعه را نمی‌خواهد. سردرگمی و آشفتگی وجه مشترک در هر سه رخداد است.‌


🔻روزنامه جوان
📍 اشتباه محاسباتی ترامپ با میزبانی از نتانیاهو
✍️ رسول سنائی‌راد
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا در هفته‌های اخیر مواضعی نسبت به جمهوری اسلامی اتخاذ کرده است که بتواند دوگانه اجباری معامله یا جنگ را البته با ترجیح مذاکره و معامله و افکار عمومی القا کند.
در همین حال، مستأجر کاخ سفید اقدام به طرح پیشنهاد پیگیری اقداماتی کرده که اراده او را برای به کارگیری حربه فشار نیز نشان دهد. اقداماتی مثل تشدید تحریم ناوگان تجاری و تأکید بر سخت‌گیری بیشتر علیه نفتکش‌ها و افراد مؤثر در عرصه انتقال نفت، فشار و تهدید علیه شرکت‌های چینی خریدار نفت ایران و شرکت‌های کمک‌کننده به دور زدن تحریم‌ها توسط ایران و همچنین طرح مکرر تلاش برای جلوگیری از فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان که با هدف مداخله در اوضاع داخلی و ایجاد هراس عمومی از آینده اقتصادی و معیشتی و زمینه‌سازی برای آشوب داخلی به حساب می‌آید.
مجموعه این مواضع و اقدامات را می‌توان ابزاری برای واداشتن جمهوری اسلامی به تغییر رفتار سیاسی و حرکت به سمت پذیرش توافق مطلوب امریکا دانست که با تصور غلط قرار داشتن ایران در شرایط ضعف و برخورداری امریکا از موضع قدرت صورت می‌گیرد.
با این حال، او که سند یادداشت امنیت ملی علیه جمهوری اسلامی را امضا کرده که در آن به امکان اقدام نظامی علیه کشورمان اشاره شده، امضای آن را با توصیه اطرافیان اعلام داشته و تأکید دارد که ترجیح او عدم استفاده از چنین اقدامی است که در واقع شرایط یا وضعیت عدم قطعیت را بتواند بر ما تحمیل کند و فرصت هرگونه اقدام را برای خود باقی نگه دارد.
در واقع ترامپ با برخورداری از سابقه بازی و رفتار سیاسی با نقش مرد دیوانه‌نما در گذشته و بازی با چهره یا نقش عاقل قاطع در دور جدید سعی دارد در این دور از ریاست جمهوری خود میراثی ماندگار از برخورد با مهم‌ترین مسائل سیاست خارجی باقی گذارد که ایران و منطقه غرب آسیا یکی از این مسائل است.
اما پذیرش نتانیاهو، نخست‌وزیر جلاد و تروریست رژیم صهیونیستی به عنوان اولین مهمان خارجی کاخ سفید در دور جدید ریاست جمهوری ترامپ، گویای تأثیرپذیری ترامپ از مواضع و خواسته‌های این جنایتکار بی‌آبرو است که اعلام سیاست اخراج ساکنان غزه و به مالکیت درآوردن این سرزمین فلسطینی به قیمت آوارگی فلسطینیان به سایر سرزمین‌ها و آن هم با وادارسازی کشور‌های عربی به پذیرش اجباری آوارگان، به خوبی گویای دنباله‌روی ترامپ از خواسته‌های صهیونیست‌هاست. به عبارتی آنچه صهیونیست‌ها نتوانستند در جنگ با حماس به دست آورند، آن را از زبان ترامپ اعلام داشته و با اراده امریکایی پیگیری می‌کنند.
البته واکنش به این سیاست و اراده نژادپرستانه در دنیای بشریت و جهان اسلام کاملاً منفی است و نه تنها دبیرکل سازمان ملل و کشور‌های عربی به مخالفت با آن برآمده‌اند، حتی برخی کشور‌های اروپایی هم به مغایرت آن با حقوق انسانی و بین‌المللی اشاره داشته و آن را غیرعملی دانسته‌اند.
همان‌گونه که توقف مبادله اسرا در غزه به دلیل کارشکنی صهیونیست‌ها رخ داده، اما ترامپ طرف فلسطینی را تهدید به ویرانگری کرده و تا روز شنبه برای آزادسازی یکباره اسرا ضرب‌الاجل تعیین کرده است. موضعی که با واکنش کشور قطر به عنوان میانجی و هشدار بسیاری از کشور‌ها و دبیرکل سازمان ملل متحد به عنوان خطر بازگشت به فاجعه مواجه شده است.
به نظر می‌رسد در حالی که ترامپ با معاونان و وزیرانی کم تجربه و وابسته به او، به جای افراد با تجربه و مستقل محاصره شده، امروز در دام وسوسه و فریب صهیونیست‌های جنایتکاری افتاده که شکست در جنگ ۱۶ ماهه و همچنین بی‌اعتباری اخلاقی ناشی از نسل‌کشی و جنایت جنگی موجب بحران موجودیت و بقای رژیم جعلی این باند جنایتکار شده و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.
صهیونیست‌ها به خوبی از علاقه ترامپ برای ارائه و ترسیم چهره قاطع از خود استفاده کرده و او را به همان مسیر اشتباه و بی‌نتیجه مستأجران قبلی کاخ سفید، یعنی بایدن و همراهانش انداختند که منابع مادی و حیثیتی امریکا را صرف تروریسم دولتی صهیونیستی و جنایت و نسل‌کشی باند جنایتکار اشغالگر فلسطین کرد و امریکا را شریک جنایت‌هایی کرد که واکنش آن حتی در ملت‌های غربی هم نفرت و انزجار بوده است.
بدیهی است رویکرد ترامپ نسبت به جمهوری اسلامی هم قبل از اینکه به واقعیت گره خورده باشد، به تصویرسازی غلطی است که صهیونیست‌ها به او منتقل کرده و محاسبات او را به مسیری اشتباه برده‌اند.
نفی مذاکره با امریکا از سوی رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی و اعلام مغایرت آن با هوشمندی، عقلانیت و شرافت که با حضور پررنگ ملت غیور و شریف ایران اسلامی در مراسم ۲۲ بهمن و اجماع و وحدت ملی بر روی این موضع حکیمانه رهبری همراه شد، باید این پیام را به مستأجر جدید کاخ سفید بدهد که او با کشوری قدرتمند مواجه است که نه تنها سابقه خود او را در بدعهدی و نقض برجام به یاد دارد، تجربه برخورد پیشینیان او با لیبی و عراق را نیز در حافظه تاریخی خود جا داده و به کار می‌گیرد.
این دو کشور پس از اعتماد به وعده امریکا و انگلیس و خلع سلاح و پرداخت غرامت به امریکا و پذیرش تمام شروط تعیین شده در پایان با حمله و اشغال مواجه شده و هنوز پیامد‌های اعتماد به آن وعده‌ها گریبانگیرشان است که از دست رفتن امنیت و بی‌ثباتی مداوم داخلی آشکار‌ترین آنها محسوب می‌شود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین