🔻روزنامه تعادل
📍 احتمال احیای برجام پس از گزارش مثبت آژانس
✍️ علی بیگدلی
روز گذشته همزمان با برگزاری نشست شورای حکام، گفتوگویی از رافائل گروسی درباره موضوع هستهای ایران منتشر شد که بازخوردهای قابل توجهی در فضای داخلی و بینالمللی پیدا کرد. گروسی در این مصاحبه اشاره کرده بود که بسیاری از ابهامات آژانس در خصوص پرونده هستهای ایران برطرف شده و دامنه نظارتهای مورد نظر افزایش یافته است. واقع آن است که ایران طی ماههای اخیر نوع خاصی از سیاست انعطاف را در پیش گرفته و تبعات این انعطاف در فضای کلی پرونده هستهای نمایان شده است.
با توجه به اینکه هنوز در روز نخست تشکیل شورای حکام قرار داریم، مقامات ایران نگران هستند که نکند قطعنامهای علیه کشور صادر شود. بنابراین گامهایی برای افزایش اطمینان آژانس برداشته شد تا فضا به نفع ایران تغییر یابد. یکی از ابهامات باقی مانده در این میان آن است که ایران اعلام کرده، فیلمها را پس از نصب دوربینهای آژانس در نطنز و فردو تا زمانی که صلاح بداند به آژانس ارسال نمیکند. این موضوع ممکن است کمی نگرانی در مسیر حل معادلات فیمابین ایران و آژانس ایجاد کند، چرا که این سایتها بخشی از نگرانیهای آژانس در خصوص غنیسازیهای بالای ۶۰ درصد در ایران بوده است.
به هر حال میتوان پیشبینی کرد با رضایت نسبی آژانس از ایران، قطعنامهای علیه ایران صادر نشود و مهمتر از آن، پرونده ایران به شورای امنیت نرود. همه امیدواریم که گزارش آژانس در مورد ایران در آینده نزدیک باعث شود مکانیسم ماشه اساسا مطرح نشود، ضمن اینکه زمینه برای دستیابی به یک نقطه مشترک فراهم شود. در این برهه موضوعی دیگری هم مطرح شده و آن اینکه آیا ایران موافقتنامه موقت با غرب را امضا کند یا نه؟ من همواره اعلام کردم که امضای این موافقتنامه موقت به نفع ایران است. این موافقتنامه به ایجاد یک فضای مثبت میان ایران و غرب کمک میکند. باید بدانیم که دستیابی به همه محتویات قرارداد ۲۰۱۵ در شرایط فعلی ممکن نیست و باید زمان بیشتری برای دستیابی به این مطالبه تخصیص داده شود.
دلیل این موضع هم فشار زیاد کنگره بر روی بایدن و مشکلات اقتصادی امریکا است، امریکا با تورم ۹ درصدی مواجه است. اگر همین امروز دولت امریکا تعهد کند که هزینهای در داخل و خارج ایجاد نکند، دو سال و نیم زمان میبرد تا مجموعه درآمد ناخالص داخلیاش، صرف بدهیهای امریکا شود. با توجه به اینکه حل مشکلات مالی یکی از وظایف اصلی مجلس امریکاست، کنگره راضی نیست که بایدن موافقت کاملی با احیای برجام داشته باشد. از سوی دیگر، ایرانیان مقیم غرب هم فشار زایدالوصفی روی مقامات اروپایی و امریکایی وارد میسازند تا با ایران توافق نکنند. ایران باید به گونهای رفتار کند که هم تحرکات گروههای مخالف در خارج بیاثر شود و هم زمینه برای احیای برجام فراهم شود.
اما این به این معنا نیست که احیای برجام تا زمان انتخاب رییسجمهور بعدی امریکا ممکن نیست. مساله اصلی انعطاف در مطالبات است، امریکا بارها اعلام کرده که آماده است تحریمهای ذیل برجام را لغو کند، اما ایران در برخی برههها خواستار حل همه دامنههای تحریمی بود. این مطالبه در شرایط فعلی امکان تحقق ندارد. یک سال بیشتر به عمر دولت بایدن باقی نمانده و ایران باید به گونهای برنامهریزی کند که بتواند منافع خود را از این برهههای زمانی تامین کند. دوران حساسی در حال گذار است و ایران باید مراقب باشد گرفتار شخصیتی مانند ترامپ نشود. عبور از این تنگه زمانی حساس، تدبیر زیادی نیاز دارد؛ ایران با امضای توافق موقت از یک طرف داراییهای مسدودی خود از کرهجنوبی، عراق و... را زنده میکند و هم فضای مناسبتری را با غرب برای احیای کامل برجام ایجاد میکند.
موضوع مذاکره دوجانبه ایران و امریکا هم این روزها بازتابهای زیادی پیدا کرده است. کارشناسان همواره تاکید میکنند، بدون مذاکره مستقیم با امریکا استیفای حداکثر منافع دو طرف وجود ندارد. این نوع پیغام دادنهای غیرمستقیم، فایدهای برای ایران نخواهد داشت. از طریق مذاکره مستقیم میتوان معادلات با امریکا را حل کرد و زمینه را برای احیای برجم فراهم کرد. ایران برای بهبود شاخصهای اقتصادی به برجام و پایان یافتن تحریمها نیاز دارد و تحریمها هم در گروی حل معادلات با امریکاست.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 راه استقلال بانک مرکزی
✍️ دکتر حمید قنبری
هرچند وقت یکبار خبر از ارائه طرح یا لایحهای درباره افزایش اختیارات بانک مرکزی به گوش میرسد. این یعنی حاکمیت به این نکته توجه دارد که نیاز به یک بانک مرکزی مقتدرتر و مستقلتر وجود دارد.
اما سوال اینجاست که چرا در تمام این طرحها و لوایح به بانک مرکزی در مقابل اشخاص حقیقی و حقوقی خصوصی اختیارات داده میشود؟ آیا مشکل این است که بانک مرکزی در مقابل اشخاص حقوق خصوصی نظیر واردکنندگان، صادرکنندگان، بانکها و صرافیها اقتدار و استقلال ندارد؟ آیا اختیارات و اقتدارات بانک مرکزی از ناحیه این اشخاص مورد تهدید قرار گرفته است؟ یا اینکه آنچه بانک مرکزی نیاز به آن دارد، اقتدار و استقلال در مقابل مداخلات دولت، مجلس، کمیسیونها و کمیتههای ویژه متشکل از دستگاههای حاکمیتی گوناگون و بهطور خلاصه استقلال در مقابل دولت است؟
برای پیدا کردن راهحل درست برای یک مشکل، مهم است که ابتدا ابعاد و ریشههای آن مشکل شناسایی شود و سپس راهحل مناسب آن پیدا شود. نگاهی به مشکلات چند سال اخیر بانک مرکزی خصوصا در رابطه با مدیریت بازار ارز نشان میدهد که ریشه مشکلات را باید در کجا جست. در سال۱۳۹۷، مداخله دولت در نرخ ارز و تثیبت نرخ ارز بر خلاف تصریح قانون احکام دائمی که نظام شناور مدیریتشده را مقرر میداشت، باعث شد که بانک مرکزی برای مدت چند سال درگیر مشکلات متعدد ناشی از تثبیت نرخ ارز باشد. دخالت دولت در مدیریت بازار ارز، با هر هدف و انگیزهای که انجام شد، اقدامی غیر کارشناسی در موضوعی تخصصی بود که مسوولیت آن بر عهده بانک مرکزی گذاشته شده بود و آثار سوء آن تاکنون از اقتصاد کشور محو نشده است. در سالهای بعد، مداخله مجلس در اختیارات ارزی بانک مرکزی و تعیین نرخ (یا بازه نرخ) خرید و فروش ارز بانک مرکزی اشاره به لزوم تامین ارز با نرخ ترجیحی و موارد دیگر با درج موادی در قانون بودجه سنواتی، مشکلات فراوانی را برای مدیریت بازار ارز ایجاد کرد. در چند سال اخیر، بانک مرکزی در سطوح مختلف - از رئیس کل گرفته تا معاون ارزی و پایینتر - درگیر دعاوی متعددی در محاکم قضایی و کیفری از جمله در دادگاه انقلاب بودهاند تا درباره سیاستهایی که بنا به تشخیص کارشناسی خود اتخاذ کردهاند، توضیحاتی ارائه کنند و دستگاه قضایی را اقناع کنند که آن اقدامات، صحیح و به مصلحت اقتصاد کشور و بازار ارز بوده است.
خلاصه آنچه در بالا گفته شد این است که بله، بانک مرکزی استقلال و اقتدار کافی را ندارد و برای فراهم کردن استقلال و اقتدار برای آن بانک باید اقدامی انجام داد. اما آن اقدام این نیست که اختیارات بیشتری برای برخورد با صادرکنندگان و واردکنندگان و تاجران و سایر اشخاص حقیقی و حقوقی به بانک مرکزی بدهیم. اقتدار بانک مرکزی از ناحیه دستگاهها و نهادهای حاکمیتی و قوای سهگانه محدود شده است و میشود. کمیسیونها و کمیتههای مختلفی که درباره مسائل ارزی تصمیم میگیرند و تصمیم آنها بانک مرکزی را در مقابل عمل انجامشده قرار میدهد، دستگاهها و وزارتخانههایی که درخصوص مسائل تجاری تصمیماتی میگیرند که تاثیر مستقیم آنها بر بازار ارز غیر قابل انکار است و عملا اختیار تصمیمگیری و مدیریت ارز را از بانک مرکزی سلب یا آن را محدود میکنند، وزارتخانههایی که مصوبات مختلف از مراجع گوناگون اخذ میکنند و بانک مرکزی را مکلف به انجام اقداماتی میکنند که از نظر کارشناسی آنها را قبول ندارد، اینها عوامل تحدید اختیارات و اقتدار بانک مرکزی هستند نه فلان صادرکننده و فلان واردکننده. آنچه گفته شد به این معنا نیست که لازم نیست بانک مرکزی در مقابل فعالان بازار ارز اختیارات داشته باشد. مشکل اصلی دخالت دستگاههای دولتی و حاکمیتی در امور تخصصی بانک مرکزی است. بنابراین اگر طرح یا لایحهای درباره افزایش اختیارات بانک مرکزی ارائه میشود، اولین و مهمترین نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد، محدود کردن مداخلات دولت در صلاحیتهای قانونی و اختیارات بانک مرکزی است.
🔻روزنامه کیهان
📍 معجزات یک نسخه نرمافزاری
✍️ عباس شمسعلی
اگر در ذهن و تصورمان به ۶۰ سال قبل برگردیم و با توجه به شرایط آن روزها از جمله خفقان سیاسی و استبداد سخت در کنار فقدان هرگونه تشکیلات قوی و آموزش دیده برای مبارزه با یک نظام طاغوتی مورد حمایت ابرقدرتها و سران استکبار جهانی، از مردم آن روزگار در مورد سقوط نظام شاهنشاهی سؤال کنیم، حتماً با بسیاری چهرههای متعجب از چنین سؤال و طرح احتمال محالی روبهرو میشویم. از طرفی با نگاهی به خاطرات افرادی حتی در بین برخی مبارزان آن روزها هم خیلی تصور آن چنانی از سقوط ژاندارم منطقه به دست مردم تهیدست مشاهده نمیشود. اما چگونه آن بزرگمردی که آغازگر نهضت اسلامی بود بدون هیچ امکانات و ثروت و سپاهی، این احتمال باورناپذیر را در دل مردم و یارانش به یک یقین و باور تبدیل کرد که میتوان با دست به ظاهر خالی اما مسلح به سلاح باور بر طاغوت تا بن دندان مسلح نیز چیره شد؟
نقل است که وقتی در سال ۱۳۴۲ امام خمینی(ره) را به سوی تبعیدگاه میبردند؛ ایشان در پاسخ به مأمور ساواک که پرسیده بود: «پس یاران شما کجا هستن؟» گفته بودند «یاران من در گهوارهها هستند»؛ و همین یاران در گهواره بودند که ۱۵ سال بعد از بازوان اصلی مبارزه و موثر در پیروزی انقلاب اسلامی شدند و چند صباحی پس از آن بزرگترین فرماندهان کارگشای دفاع مقدس بودند.
اما آنچه که این قدرت و انگیزه بالا را به امام بزرگوار و از طریق ایشان به مردم داده بود چه بود؟ شنیدن پاسخ این سؤال از زبان خلف صالح امام عزیز و از برترین تربیت یافتگان راستین مکتب ایشان لطفی دیگر دارد.
رهبر انقلاب در سخنرانی چهاردهم خرداد امسال در جوار مرقد بنیانگذار جمهوری اسلامی، «ایمان» و «امید» را به عنوان دو ویژگی بارز امام خمینی(ره) و کلید و رمز توفیقات بزرگ و بینظیر آن رهبر الهی در مسیر پیروزی انقلاب اسلامی و اثر گذاری بر کشور، امت اسلامی و دنیا، مورد تاکید قرار داده و فرمودند: «آن چیزی که امام را در این راه پیش برد، او را قادر کرد که این تحوّلهای عظیم را در سطح کشور، در سطح امّت، در سطح جهان برای طول تاریخ به وجود بیاورد، عبارت بود از ایمان او و امید او.»
ایشان با اشاره به وجود «ایمان به هدف»، «ایمان به راه»، «ایمان به مردم» و «ایمان و اعتماد به خدا» در شخصیت امام راحل، فرمودند: «و امّا «امید» امام. امید در دل امام یک عنصر دائمی بود. امید، موتور حرکت امام بزرگوار بود. این امید در رفتار امام، در گفتار امام به وضوح دیده میشود. این امید امام هم ناشی از ایمان او بود.»
و اما نگاهی به مسیر طی شده از ابتدای نهضت اسلامی در ۶۰ سال قبل به رهبری امام خمینی(ره) تا پیروزی انقلاب اسلامی ۱۵ سال پس از آن و در ادامه عبور از گردنههای سخت و خطرناک و موانع صعبالعبور ایجاد شده توسط دشمنان در سالهای ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی و تا کنون، موید همین مسئله و ارزیابی دقیق است که پیمودن این مسیر جز با تمسک به همان دو گزاره بسیار مهم و کارگشا یعنی «ایمان» و «امید» ممکن نبود و البته پیمودن ادامه مسیر سخت اما دست یافتنی پیش رو نیز به این دو عنصر اساسی نیاز مبرم دارد.
این چنین است که رهبر انقلاب در همان جلسه در ادامه تبیین راه امام لازمه موفقیت در مسیر نورانی امام امت و غلبه بر دشمنان سرسخت و پُربغض و کینه تحول و پیشرفت کشور را حرکت با همان نسخه و نرمافزار تحولی رهبر کبیر انقلاب دانسته و گفتند: « این تحوّلهایی که امام ایجاد کرد و امروز ملّت ایران نیاز دارد، احتیاج دارد که اینها را دنبال بکند و حیات او، قدرت او، عزّت او، اصلاح کار ملّت ایران، وابسته به دنبال کردن این تحوّلات امام است، این تحوّلها دشمنان سرسختی دارد، دشمنان پُربغض و کینهای دارد... خب اگر چنانچه در مقابل این حرکت، ملّت ایران بخواهد حرکت کند، به چه چیزی احتیاج دارد؟ من عرض میکنم، احتیاج دارد به همان نرمافزاری که امام در وجود خود داشت و به مردم توصیه میکرد؛ یعنی ایمان و امید.»
البته دشمن در رویارویی بیش از چهار دههای خود با مردم و نظام اسلامی ما به خوبی متوجه این راز موفقیت و پیروزی شده است، آنجا که پس از پیروزی باورناپذیر مردم بر نظام شاهنشاهی، دشمن به خیال خود پس از ناکامی در کودتا، بلافاصله به سراغ جنگی سهمگین و حمایت همهجانبه از صدام بعثی رفت تا از به هم ریختگی و ساماندهی نشدن نیروهای نظامی و شاید کم تجربگی مسئولان در اداره جنگ برای به زانو در آوردن این مردم و شکست انقلاب نوپای اسلامی نهایت استفاده را کند اما با دفاع جانانه و حماسی رزمندگان تربیت یافته در مکتب رشد دهنده ایمان و امید امام و خلق حماسه هشت ساله مواجه و متحمل شکست دیگری شد.
دشمن علاوه بر عرصه نظامی در تلاش برای انزوا و تحریم ایران اسلامی از این مردم نیز شکست خورده است تا آنجا که امروز ایران نه یک کشور ضعیف و کم اراده در عرصه جهانی همچون زمان پهلوی، بلکه به یک بازیگر مهم منطقهای و جهانی تبدیل شده است و سختترین تحریمها نیز نتوانسته است جلوی پیشرفتهای علمی، صنعتی، نظامی، سیاسی، اقتصادی، ورزشی و... این کشور را بگیرد، بنابراین دشمن خوب فهمیده است تا این مردم و جوانان به دو سلاح و میراث با ارزش پیر و مراد خود یعنی ایمان و امید مسلح هستند، نقشههایش راه به جایی نخواهد برد. از این رو در سالهای اخیر از طرق مختلف و با به کارگیری انواع روشها، وجه همت خود را بر زدودن این دو باور و سلاح موثر از ذهن و روح مردم و به ویژه جوانان گماشته است.
در نگاهی به محتوای شبکههای متعدد ماهوارهای و شبکههای مدیریت شده مجازی و اجتماعی توسط دشمن که با صرف هزینههای هنگفت و تولید محتوای متنوع و پر زرق و برق برای خوراندن به مردم و جوانان و نوجوانان کشورمان پخت و پز میشود، میتوان گفت بیشترین محتوا و تولیدات مبتنی بر سیاهنمایی و ناامیدی مردم این سرزمین اختصاص یافته است. در این راه از به کارگیری انواع دروغپردازیها، شایعهسازیها، خلط واقعیت و دروغ و روشهای نوین جنگ روانی کم گذاشته نمیشود.
متاسفانه در کنار برخی ضعفها در بیان نقاط مثبت و امیدبخش از سوی رسانههای کشورمان، برخی به ظاهر رسانههای داخلی نیز بر اساس غفلت یا شرح وظیفه ابلاغی در کنار برخی چهرهها و سلبریتیهای کم عمق و کم سواد نیز به ابزار دست دشمن در این مسیر تبدیل شدهاند.
بارها و بارها به وضوح دیده شده است که موفقیتهای بزرگ کشورمان در عرصههای مختلف علمی، اقتصادی، سازندگی و آبادانی مناطق محروم، پیشرفتهای پزشکی همچون ساخت انواع واکسن موثر کرونا و ریشهکنی اپیدمی خطرناک کووید۱۹، جهشهای نظامی، فضایی، صنعتی، مدالآوری زنان و مردان ورزشکار در عرصههای جهانی و المپیک و... که توسط جوانان این کشور و در سایه سختترین تحریمها محقق شده است در ویترین برخی رسانههای داخلی یا صفحات برخی سلبریتیهای مدعی وطن دوستی هیچ بازتابی نداشته است اما کوچکترین مشکل یا اختلال جزئی یا وقوع بلایای طبیعی بهانهای شده برای پمپاژ سیاهنمایی و ناامیدی و رسوخ به ایمان و باور به توانایی داخلی.
وجود برخی مشکلات در کشور علیرغم انبوهی از دستاوردها در عرصههای مختلف قابل کتمان نیست، هرچند میتوان با جرأت و با استناد مدعی شد که در این بیش از چهار دهه، هرجا با نسخه و نرمافزار مبتنی بر تفکر انقلابی و آموزههای امام راحل و رهنمودهای رهبری انقلاب عمل شد شاهد پیشرفت و به عبارتی جهش بودیم و هرجا با کمکاری و کم توجهی به دو عنصر ایمان و امید و غفلت از نرمافزار انقلاب عمل شد و به قول آن برادر دیپلمات بهاندازه تواناییهای ظاهری برای خود هدفگذاری کردیم در جا زدیم یا به اندازه لازم و مورد انتظار پیشرفت نکردیم.
اکنون هم راه غلبه بر مشکلات موجود و رسیدن به پیشرفتهای بیشتر، عمل به همان نسخه شفابخش و تلاش برای ترویج امید و ایمان در جامعه و محافظت از جوانان مستعد و پاک این سرزمین در برابر سمپاشی دشمن و پادوهای خائن به دشمن برای ناامیدی و ایمان زدایی است که این مهم کار قوی رسانهای و تبیینگری سراسری را میطلبد.
توجه به امیدپروری در جامعه بارها در کلام و رهنمودهای رهبر انقلاب بیان شده است. ایشان در سخنرانی اخیر در حرم مطهر امام خمینی(ره) هم فرمودند: « آنچه من به ملّت ایران، به شما جوانهای عزیز عرض میکنم، این است: من میگویم هر که ایران را دوست دارد، هر که منافع ملّی کشور را دوست دارد، هر که بهبود اوضاع اقتصادی را دوست دارد، از مشکلات اقتصادی و معیشتی رنج میبرد و میخواهد آن را اصلاح کند، هر که به دنبال جایگاه باعزّت ایران در نظم جهانیِ پیش رو است، هر که این چیزها را دوست دارد، باید برای ترویج ایمان و ترویج امید در ملّت تلاش کند؛ این وظیفه است؛ این وظیفه همه ما است؛ این همه حرف من با نخبگان، با هستههای انقلابی، با مجموعههای سیاسی، با همه آحاد مردم متعهّد است. باید همه ما تلاش کنیم تا در این کشور ایمان و امید زنده بماند.»
در پایان جوانان عزیز این سرزمین را مهمان کلام نورانی و امیدبخش امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ و در جمع دانشآموزان دبیرستان حکیم نظامی قم میکنیم که گویی مخاطب آن کلام همچنان جوانان و نوجوانان امروز کشورمان هستند آنجا که فرمودند: «شما جوانها- شما جوانهای محصل- سایر جوانها امید من هستید، نوید من هستید. امید من به شما توده جوان است، به شما توده محصل است. من امید این را دارم که مقدرات مملکت ما بعد از این به دست شما عزیزان بیفتد و مملکت ما را شما عزیزان حفظ کنید، من امید آن را دارم که شماها با علم و عمل، با علم و تهذیب نفس، با علم و عمل صالح، بر مشکلات خودتان غلبه کنید.»
🔻روزنامه اطلاعات
📍 قراردادریالی اجرا شدنی نیست
✍️ اکبر عزیزی
دستورالعمل اخیرفدراسیون فوتبال که نوع قراردادها بایدریالی باشد،شاید در باره بازیکنان داخلی صدق کند، اما برای جذب بازیکنان یا مربیان خارجی اجرا شدنی نیست چون فوتبال ما با قوانین حرفه ای ناآشناست.
درسنوات گذشته به دلیل افزایش مبالغ قرار داد بازیکنان ، هزینه سنگینی بر باشگاه هاتحمیل می شد و متاسفانه در این میان برخی از باشگاه ها از جیب دولت حاتم بخشی و ولخرجی بی حساب وکتابی را به راه می انداختند تا مبالغ نجومی به حساب بازیکنان ریخته شودودر این مسیر بازیکنان ومربیان خارجی دلارهای هنگفتی نصیبشان می شد و بهره کلانی را ازاین راه می بردندوبازباکمال تاسف فدراسیون فوتبال وسازمان لیگ هبچ نظارتی بر قراردادها نداشتند.
اکنون برای مقابله با این ولخرجی ها،به جای دور اندیشی ،اقدامات شتابزده به کار گرفته شده و قرار است با تعیین سقف قرارداد،در مقابل بازیکنان ومربیان خارجی ، مبالغ ریالی جایگزین دلار شود.با توجه به تعیین سقف قرار داد که مورد اعتراض باشگاه ها واقع شده است ، می توان پیش بینی کرد که اعطای زمین وماشین وبسیاری از مسائل دیگر به بازیکنان ومربیان داخلی وارد چرخه فوتبال خواهد شد . نکته دیگراین که در ارتباط بافوتبالیست های خارجی هم قرارداد ریالی قابلیت اجرایی نخواهد داشت ازآن رو که طرف خارجی پول ایرانی را درلزوم چگونه ازکشورخارج کند ؟ اینان که با اصول حرفه ای آشنا هستند،زیر بار این نوع قراردادها نمی روند؛بنابراین باید دنبال راهکار دیگری رفت؛به این ترتیب که یا باید قید جذب مربی و بازیکن خارجی را زد وپولی را باید صرف خرید بازیکن خارجی می شد ،درراه پرورش ورشد بازیکنان مستعد و تقویت آکادمی های فوتبال خرج کرد یا با اضافه کردن بند و تبصره ای وبا نظارت مستقیم فدراسیون فوتبال،قرارداد دلاری را برای جذب مربیان وبازیکنان خارجی تنظیم کرد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 بازنشستگان در هراس بزرگ
✍️ محمدصادق جنانصفت
نگارنده یکی از دهها شرکتکننده در هفتمین همایش ملی کار در هفته پیش در تهران بودم که با همکاری وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، کانون عالی کارفرمایی ایران و شماری از کانونها و تشکلهای کارگری برگزار شد. در این همایش وزیر کار ضمن طرح برخی مسائل درباره مناسبات سهجانبهگرایی در مناسبات کار به چند مساله مهم اشاره کردکه شوربختانه از چشم و دسترس رسانهها دور ماند.
البته شاید رسانهها از بس در این باره شنیده و نوشتهاند که دیگر نسبت به آن بیحس شدهاند. وزیر معاون کار و رفاه اجتماعی با نوعی اندوه تصریح کرد: من بارها درباره آینده صندوقهای بازنشستگی مرثیهخوانی کردهام و اینجا نیز برای بار چندم برای آینده این صندوقها مرثیهسرایی میکنم. با توجه به اینکه وزیر یک چهره مذهبی است و نیک میداند مرثیهخوانی برای یک پدیده چقدر معنای غمانگیزی دارد بدون تردید سخن او را باید جدی گرفت. یادمان باشد که مسعود نیلی در دهه ۱۳۹۰ و در همایش اقتصاد ایران در دولت نخست روحانی آینده صندوقهای بازنشستگی را ابرچالش ایران معرفی کرد و یادآور شد اگر این صندوقها با همین دست فرمان اداره شوند میتوانند بمب ساعتی باشند. حالا و پس از سپری شدن نزدیک به ۸ سال از طرح این مقوله هراسآور و با توجه به اعداد و آمار ارائهشده از ورودی و خروجی منابعی که به صندوقها واریز و از آن برداشت میشود بازنشستگان در هراس بزرگ گرفتار شدهاند. بازنشستگان ایرانی به ویژه آنهایی که از سازمان تامین اجتماعی مزدشان را دریافت میکنند امسال دیدند چگونه نهاد دولت با نوعی زور عریان میزان افزایش دریافتی آنها را نزدیک به نصف تورم رخداده تعیین کرد و قدرت خرید آنها را کاهش داد. از سوی دیگر آمارهایی که از بدهکاری دولت به سازمان تامین اجتماعی منتشر میشود و با توجه به اینکه صندوقهای بازنشستگی از نظر دریافتی بابت نیروی بیمهشده و رسوب بیمهشدگان در وضعیت نامساعدی قرار دارد بازنشستگان در هراس بزرگ گیر افتادهاند که آیا این صندوقها در آینده میتوانند همین میزان پرداختی به آنها را انجام دهند؟ وزیر کار مرثیهخوان باید به بازنشستگان امیدواری دهد که میتواند وضعیت ناتراز صندوقها را تراز کند و تصور نکند با توصیف وضع موجود وظیفهاش را انجام داده است.
صندوقهای تامین اجتماعی که باید با مشارکت نمایندگان نهادهای کارفرمایی و کارگری مدیریت شوند نمیتوانند در برابر این چالش بزرگ بیاعتنا باشند و هر چند گاه یک بار گلایه و کار را رها کنند. بازنشستگان باید از هراس بیرون آیند و به آرامش و آسایش برسند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 علایم خستگی
✍️ عباس عبدی
نقد سیاستهای جاری را از یک منظر متفاوت نیز میتوان انجام داد. اقدامات مداخلهجویانه، متکی بر مجازات، نظارت بیش از اندازه و حتی غیر ضرور و نیز شیوههای تقابلی و پرهیز از گفتوگو، نخ تسبیح سیاستهای جاری در بیشتر حوزههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاست خارجی است. از صبح که اخبار را پیگیری میکنیم در هر زمینهای با مصادیقی از این رویکرد مواجه هستیم. در اقتصاد قیمتگذاری و تعزیرات، دخالتهای دستوری ارکان اساسی آن هستند و جالب اینکه همه میدانند این سیاستها نه دردی را دوا میکند و نه چنانکه باید و شاید اجرا میشود و از همه بدتر اینکه نتیجه آن توزیع رانت و فساد و ناکارآمدی است. از نرخ سودهای بانکی گرفته تا نرخ ارز، تا سیاستهای بورسی و نرخ مرغ و تخممرغ و آب و برق و گاز و بنزین تا نرخ بلیت هواپیما و نرخ گندم و جالبتر از همه تعیین نرخ برای اجاره و تهدید بنگاههای مسکن، نرخ خودرو و شیوههای مسخره در فروش آن، تا نرخ مدارس غیرانتفاعی و... در واقع جایی نیست که حکومت محترم دخالت نکند. این نرخگذاریها بهطور طبیعی باید همراه با ضمانت اجرا و تهدید و ارعاب و مجازات باشد و گروههای نظارتی متعدد نیز بر آن نظارت کنند و طبیعی است که لفت و لیسهای فراوان در اجرای این دو مرحله رخ میدهد و در نهایت هم جز دردسر و گرانی چیز دیگری نصیب مردم نمیشود و شاید بتوان گفت که همه اینها نوعی بازی و توزیع رانت است و در پایان هم به سر ملت منت میگذارند که اگر ما نبودیم!! قیمت مرغ به جای ۱۰۰ هزار تومان، ۱۸۰ هزار تومان میشد. در حالی که اگر آنان نبودند، قیمت مرغ الان زیر ۲۰ تومان بود!
در حوزه اجتماعیات نیز با همین وضع سر و کار داریم، حجاب و فرزندآوری دو نمونه دم دست آن است و البته در سایر موضوعات هم همین است. مساله این نیست که حجاب و فرزندآوری خوب یا بد است. مساله این است که اینها را نمیتوان با برخورد و نظارت احضار و جریمه و زندان و... حل کرد. اینکه هر کس آزمایش حاملگی او ثبت شود، میرود در لیست نظارتی که مبادا سقط جنین کند. بله سقط جنین غیرقانونی و بد است، ولی خیلی چیزهای دیگر هم هست که حکومت نمیتواند با این شدت وارد آنها شود و عملیات نظارتی را پیش ببرد. در مورد مواجهه با حجاب نیز هر روز اخباری از بستن اماکن و کافهها و فروشگاهها و ارایه لوایح عجیب و غریب و... میشنویم که گویی کل حکومت کار دیگری جز پرداختن به این مسائل ندارد و همه توان خود را بسیج کرده که آنها را حل کند و جالب این که بدتر میشود. اگر همین سه مورد فرزندآوری، حجاب و قیمتگذاری را در نظر بگیریم، شاید ۹۵ درصد توان فکری و نیروی حکومت را مشغول خود کرده است و هر روز هم باید بودجه و منابع و نیروی بیشتری را صرف این کارها کند و تمام حکومت را مستهلک و فرسوده میکند و در پایان هم هیچ، تاکید میکنم هیچ دستاوردی ندارد، جز اینکه فاصله خود با مردم را بیشتر کرده است.
در حوزه سیاست و رسانه و فرهنگ هم عینا همین شیوهها رایج است. هر روز اخباری از پروندههای جدید برای زنان، وکلا، روزنامهنگاران، فشارها به روزنامهها، سانسور کتاب و برخورد با هنرمندان و... میشنویم که کل جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد. آخرش هم نتیجه چه میشود؟ اینکه برای مقابله با شادیهای مردم، جشنهای مشابه مذهبی راه میاندازند و با افتخار میگویند که «ابتکار عمل جریان شادی و نشاط جامعه به دست جبهه انقلاب افتاده است.» یعنی تازه میشوند مثل همانها که محکومشان میکنند. همه مساله همین است که کسی از خودشان میداندار باشد. متاسفانه در حال فرسوده کردن دستگاه قضایی هم هستند، دستگاهی که باید فصلالخطاب جامعه باشد، در حال تبدیل شدن به نهادی است که یک طرف منازعه است. از همه اینها بدتر، برخوردهایی است که در دانشگاه با دانشجویان و اساتید میکنند. آییننامههای انضباطی نادرست و تضییعکننده حقوق دانشجویان و استادان مشکلی را حل نمیکند. مقابله با خواست عمومی دانشجویان مثل استفاده از چاقو برای بریدن آهن است که به سرعت آن را از کار میاندازد. خودشان ۷۰ تا ۸۰ درصد دانشجویان را معترض میدانند بعد درصدد مواجهه سختافزاری با این پدیده هستند! این وضعیت در آموزش و فرهنگ نیز وجود دارد. فقدان عناصر ایجابی برای محتوای کتابها، نداشتن آموزگار و استادان مجرب که همسو با ارزشهای رسمی باشند، آنان را به سوی تخریب هر چه بیشتر محتوای کتابها یا اخراج و بازنشسته کردن استادان و جذب افراد همسو ولو بیسواد واداشته که این امر خطرناکی است.
در هر حال این شیوه حکومتداری نیست. تمام قدرت حکومت را در تقابل با فرآیندهای اصلی جامعه بسیج و مستهلک و فرسوده میکنید. زمانی میرسد که خودتان هم خسته خواهید شد که علایم خستگی هویداست.
🔻روزنامه شرق
📍 «سازشکاری» و «سازشناپذیری»
✍️ کوروش احمدی
دکتر ظریف با انتشار متنی در اینستاگرام نکاتی اصولی درباره رابطه بین آرزوها و امکانات مطرح کرده و بهدرستی توضیح داده است که چگونه پروردن آرزوها و ارتقای این آرزوها به سطح دستور کار سیاسی و اجرائی بدون توجه به امکانات میتواند فاجعهبار باشد.
بیشک، آرزوپروری و تبدیل آن به برنامه سیاسی بدون توجه به امکانات، عواقب وخیم و تالی فاسدهای خطرناک خود را همیشه در سیاست کشور داشته است؛ ازجمله آنکه همیشه مخالفان آرزوپروری تحت عنوان «سازشکار» هدف قرار میگیرند و عملا به جای اینکه عرصه سیاست محل تبادل نظر درباره مسائل اصولی و عینی جامعه باشد، به محل نزاع بین «سازشناپذیران» و «سازشکاران» تبدیل میشود و کسانی که سادهاندیشانه در پی آرزوها هستند، مخالفان را به «سازشکاری» متهم میکنند. در مقاطعی در تاریخ ۲۰۰ساله کشورمان شاهد چنین نزاعی بودهایم. دکتر ظریف بهدرستی روندی را که به انعقاد معاهده «ننگین» ترکمنچای انجامید، مثال میزند. بخشی از کسانی که از انعقاد معاهده گلستان بحق رنجیده بودند، بدون توجه به امکانات دولت و جامعه، کشور را در مسیر جنگ دیگری قرار دادند و با استفاده از نفوذ معنوی خود در جامعه و بسیج متعصبان سادهاندیش چارهای برای فتحعلی شاه جز تدارک جنگ دیگری باقی نگذاشتند. این در حالی بود که طیف «سازشکار»، کشور را دارای چنان توان و امکاناتی که بتواند تن به یک جنگ دیگر با روسیه دهد، نمیدیدند. نظر این طیف «سازشکار» را یکی از دولتمردان بزرگ تاریخ ایران، یعنی میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی در مجلس مشورتی شاه با جملهای داهیانه که در تاریخ کشور ما باقی ماند، بیان کرد. او گفت: «به قانون حساب، کسی که شش کرور مالیات میگیرد، با کسی که ۶۰۰ کرور عایدات دارد، از درِ جنگ درنمیآید». این بیان را جسارت به «خاقان اعظم» شمردند، او را عامل روس خواندند و به خراسان تبعید کردند.
مثال دیگری از صفبندی بین «سازشکار» و «سازشناپذیر» را در جریان ملیکردن صنعت نفت شاهد بودیم. کسانی که بعد از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ مقابله مستقیم با مصدق را به دلیل پایگاه مردمی او ممکن نمیدیدند، از در سازشناپذیری در حل مسئله نفت درآمدند. ازجمله وقتی مصدق در ۲۴ سپتامبر ۱۹۵۲ انعطافی بزرگ نشان داد و با ارجاع مسئله غرامت به دیوان دادگستری بینالمللی به این شرط که هر قانون ملیکردنی در هر جای جهان، ازجمله در انگلیس، مبنای کار دیوان باشد، موافقت کرد، موجی از تهمت و افترا به او و متهمکردن او به سازشکاری از جانب حزب توده و نیز برخی نمایندگان مجلس برخاست. آنها در واقع تنها راه برای شکست مصدق را ادامه گرفتاری او در باتلاق نفت میدانستند. جالب اینکه انگلیس نیز در ۱۴ اکتبر این پیشنهاد «سازشکارانه» مصدق را رد و بر مبنا بودن قرارداد ۱۳۱۲ برای حکمیت تأکید کرد. در دوره قبل از انقلاب اسلامی کمتر شاهد مثالهای دیگری در حوزه تقابل بین «سازشکاری» و «سازشناپذیری» هستیم و
بهطور کلی میتوان دوره بین مشروطیت تا اواسط دهه ۱۳۴۰ را دوره غالببودن میانهروی به شمار آورد. مشروطهخواهان با وجود جنگی که محمدعلی شاه به آنها تحمیل کرد و تلفات بسیار آن جنگ داخلی، متعرض ادامه سلطنت در خاندان قاجار نشدند و تنها به تبعید شاه بسنده کردند. جنبش ملیکردن صنعت نفت نیز که یک مبارزه ضد استعماری و مشروطهخواهانه بود، در خطوط اصلی از افراطگری به دور ماند. طیف افراطی در این قضیه در واقع آمریکا و انگلیس بودند که حاضر به هیچ نوع توافقی با مصدق نشدند.
به باور نگارنده اگرچه ما در تاریخ معاصر و ازجمله در دوره بعد از انقلاب شاهد عملکرد گرایشهای افراطی بودهایم و این گرایشها گاه در موضع قدرت نیز بودهاند، اما مردم همیشه تمایل به میانهروی داشتهاند. توجه به این نکته از این جهت مهم است که برخی نویسندگان غربی مانند گراهام فولر مدعیاند که «فرهنگ ایرانی فرهنگی است که تقریبا در همه وجوه خود تسلیم افراط است». این تصورات که آلوده به ذاتگرایی است، مردود است؛ چراکه آنها افراطگری برخی اشخاص و طیفهای سیاسی را به کل ملت ایران و برای همیشه تعمیم میدهند. درحالیکه افراطگری و سازشناپذیری در درجه اول ناشی از خود حق مطلقپنداری و آرمانی و ایدئولوژیک اندیشیدن بدون توجه به امکانات است. البته سادهاندیشی و داشتن ذهن بدوی و آموزشندیده و ناتوانی از درک پیچیدگیهای بغرنج امور اجتماعی دلیل دیگر افراطگری و سازشناپذیری است. در بسیاری از موارد نیز آمیزهای از این دو فاجعهبار بوده است. البته مردم همیشه دیر یا زود و بیشتر زود متوهمبودن کسانی را که بدون توجه به امکانات دنبال آرزوهای دور و دراز بودهاند، دریافته و راه خود را از آنها جدا کردهاند. مهم این است که بتوان میزان خساراتی را که از این رهگذر وارد میشود، محدود نگه داشت. اقدام دکتر ظریف در جلب توجه به ضرورت اندیشیدن در چارچوب امکانات، اقدامی ارزنده است. در درستی این جمله ایشان که «برای پیشگیری از ترکمنچایها باید انتخاب کنیم که آرزوهایمان را در چارچوب امکانات، دنبال کنیم»، تردید نیست. مهم است که هشدارهایی از این دست را پی بگیریم و بازتاب دهیم.
🔻روزنامه رسالت
📍 امید؛ مسئله اصلی
✍️ سید محمد بحرینیان
یک. نوشتهای از محمدجواد ظریف منتشرشده که شاهبیت آن تأکید بر قناعت به داشتهها و برنامهریزی بر اساس واقعیات است. اشاره بند به بند به نکات آن نوشته، فرصت دیگری میطلبد و مسئله اصلی هم این نیست. متن ظریف، نیشهای گزندهای پیرامون «حدیث آرزومندی رهبران کشور"»در دهههای گذشته دارد اما بازهم این جسارت، اشکال اصلی متن او نیست. اشکال اصلی نگاه ظریف، آن است که ضد امید است.
دو. روز ۱۴ خرداد، مقام معظم رهبری در دیدار با اقشار مردم، دو بال پرواز ایران اسلامی را ایمان و امید دانستند. معنای امید، پوشاندن نقاط ضعف یا بزرگ کردن نقاط قوت نیست. امید دقیقا همین است که از داشتههای خود اطلاع یابیم و به آنچه از ما برمیآید باور پیدا کنیم. چند سال قبل، همان زمان که ظریف وزیر خارجه بود، در یک سخنرانی گفته بود آمریکا میتواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد و چند روز بعد با واکنش رهبر انقلاب مواجه شد. جالب اینجاست که رهبری معمولا از مسئولان میخواستند برای مردم تور و بازدیدی از دستاوردهای دولت برقرار کنند اما این بار در واکنش به اظهارات ظریف، از نظامیان خواستند برای مسئولان و دولتمردان توری از دستاوردها برگزار کنند. جواد ظریف امروز، با جواد ظریف پنج سال پیش تفاوت چندانی نکرده فقط پس از پایان دوران مسئولیتش، کمی صریحتر و ناامیدتر شده است.
سه. امید ابعاد عالی و معنوی دارد که اهلش باید در مورد آن نظر دهند. اما فقط برای اشاره به یک رخداد زمینی و همهفهم، یکی از مهمترین معادلات سیاسی و نظامی دهه اخیر دنیا را بررسی کنیم. نزدیک به یک دهه است که دولت سوریه، بهعنوان عضوی از محور مقاومت تا مرز متلاشی شدن پیش رفته و آمریکا، کانادا، استرالیا، تقریبا تمام کشورهای اروپایی، همسایگان سوریه بهویژه ترکیه و اردن و اغلب دولتهای عرب در یکسوی میدان و ایران اسلامی و چند قدرت دیگر در سوی دیگر میدان ایستادهاند. نتیجه چه بوده است؟ ایران در ماجرای سوریه، در کنار مردم و دولت سوریه و در برابر تروریستها و تکفیریها ایستاد، اما جدای از اینکه مداخله خارجی برای تغییر یک دولت، رفتاری غیرانسانی و مخالف تمام موازین است، اگر بنا به وزنکشی و زورآزمایی سیاسی و نظامی هم باشد، امروز معادلات کلان منطقه ما به سود کدام جریان رقم خورده است؟ دعوت از سوریه برای حضور در اتحادیه عرب، خواست ایران است یا خواست آمریکا و اسرائیل؟!
چهار. جواد ظریف در یک فایل صوتی که در اواخر دوران وزارتش و پس از شهادت سردار سلیمانی انتشار یافت، مرتب تکرار میکرد در جمهوری اسلامی همیشه دیپلماسی به کمک میدان آمده و فدای میدان شده است و در طرف مقابل، میدان هیچگاه آوردهای برای دیپلماسی نداشته است. حال خود انصاف دهد که بازگشت متحد ایران به اتحادیه عرب که تشکلی سیاسی و بینالمللی است، درنتیجه مذاکره است یا مقاومت مردان میدان؟ اگرچه هر دو بال میدان و دیپلماسی مؤثرند، اما اینجا کدام به کمک دیگری آمده است؟
پنج. بسنده کردن به امکانات و واقعبینی در نگاه ظریف تا آنجا پیش رفته که او از عهدنامه ترکمانچای هم دفاع میکند. سرتاسر و خط به خط نوشته او در تقابل با امید و روشنبینی نسبت به آینده است. «کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ» در این نگاه، متوهمانِ قلمداد میشود. آنچه از همه محتوای او خطرناکتر است دقیقا همین است.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست